بسماللهالرحمنالرحیم
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ دوازدهم، 27 رجب 1439
مردان خدا (قسمت اول)
در روایت لقاء، به #ولایت کاظمی در جلوۀ صفت طُهر رسیدیم و قدری در این باره گفتیم. یکی از آیاتی که دربارۀ #طهارت آمده، آیۀ 108 سورۀ توبه است:
"...فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ."
در آن (مسجدی که بر پایۀ تقوا بنا شده) مردانی هستند که دوست دارند پاک شوند و خدا پاکان را دوست دارد.
این رجال که به صورت نکره آمده، در آیات دیگری از قرآن نیز به آن اشاره شده و اوصافی برایش ذکر شده است. آنها مردانی هستند که نام و نشان و اسم و رسمی از ایشان نیامده و مکان و زمانشان هم روشن نشده؛ گویی دانستن این امور، مهم و لازم نیست. نه امام و پیغمبرند و نه کارشان دفاع از شخص خاصی مثل امام یا پیغمبر است؛ بلکه پر از معرفتاند و کارشان این است که هرجا شبههای پیش آید، به داد مردم میرسند و به آنها آگاهی میدهند.
آیۀ دیگری که از این رجال سخن گفته، آیۀ 20 سورۀ یس است:
"وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلينَ."
و از شهر دوردست، مردی با شتاب آمد و گفت: ای قوم من، از پیامبران تبعیت کنید.
اگر آیات قبل را مرور میکنیم، میبینیم این مرد در شرایطی آمده که مردم، فرستادگان خدا را تکذیب کرده و گفته بودند آنها افرادی عادی هستند و از سوی خدا نیامدهاند. اما آنها خدایی را مدّ نظر داشتند که خودشان ساخته بودند و میشناختند. برای همین به رسولان میگفتند ما شما را به #فال بد گرفتهایم و اگر دست برندارید، شما را شکنجه میکنیم! اما رسولان میگفتند: ما را خدا فرستاده و فال بد و شومی از خودتان است؛ اما شما چون خود را فراموش کردهاید، همه چیز را از بیرون میبینید و به گردن دیگران میاندازید!
ادامه دارد...
#خلاصه
#عید_مبعث
#رجب1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
هدایت شده از کانال عشق
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ دوازدهم، 27 رجب 1439
مردان خدا (قسمت دوم)
خلاصه، آن انبیاء با امتهایشان بحث و جدل داشتند. البته هردو به نام خدا؛ منتها یکی با پیشزمینههای فکری و قومی و خدایی ذهنی که وقتی مردم را آفریده، کنار رفته و فقط برنامههایی ذهنی و شعاری برایشان گذاشته که هرکس میتواند آنها را طبق میل و نظر خود استنباط کند؛ و دیگری با نگاه توحیدی و خدایی که همیشه و پیوسته با همۀ مخلوقاتش است.
در چنین فضا و زمینهای بود که آن رجل از جایی که معلوم نیست، آمد تا مردم را آگاه کند که خدای رسولان را بشناسند و از آنها پیروی کنند؛ و اینگونه برایشان استدلال آورد:
"اتَّبِعُوا مَنْ لايَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ. وَ ما لِيَ لاأَعْبُدُ الَّذي فَطَرَني وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ." [1]
از کسانی پیروی کنید که اجری از شما نمیخواهند و هدایتشدهاند. و چرا خدایی را که مرا سرشته و به سوی او بازمیگردید، بندگی نکنم؟
اولاً آنها کسانی هستند که هرچند تلاش میکنند، اجری نمیخواهند و دیگر اینکه خودشان به عالم غیب وصلاند و از درون #هدایت شدهاند، نه اینکه فقط با کتاب و درس، دانا شده باشند. از اینجا ویژگی و شرط مبلّغ حقیقی روشن میشود که برای تبلیغ و امور معنوی، دنبال مادیات نیست و به پول و عزت و احترامها نظر ندارد.
آن مرد در ادامه میگوید: خدایی که باید بپرستید، مفهوم ذهنی و در بیرون نیست؛ او حقیقتی جامع است که با همۀ اوصاف و اسمائش در #فطرت همگان حضور دارد. پس چگونه معبودی جز او برگزینیم که نه میتواند ضرری از ما بردارد و نه سودی به ما برساند؟ این، گمراهی آشکار است! بدانید پروردگار شما نیز همین خداست و من به او ایمان آوردم [2]؛ منتها شما فکر میکنید خدایتان جور دیگری است و ساختۀ #ذهن خود را میپرستید!
..........
[1] سورۀ یس، آیات 21 و 22.
[2] گمان نکنیم خدا فقط یک #اعتقاد است و #ربوبیت ما به دست خودمان است؛ پس میتوانیم هرطور تشخیص میدهیم، برای خود طرح و نظر بدهیم. بدانیم #الوهیت بدون ربوبیت نیست و اگر خدا را به عنوان معبود خود قبول داریم، باید بپذیریم که ربّ و پروردگارمان نیز اوست؛ پس اگر او بخشنده است، ممکن است جایی هم ما را تحت فشار بگذارد تا تربیتمان کند و رشدمان دهد.
ادامه دارد...
#خلاصه
#عید_مبعث
#رجب1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ دوازدهم، 27 رجب 1439
مردان خدا (قسمت سوم)
مورد بعدی در سورۀ غافر است که وقتی خداوند #موسی را به سوی #فرعون و هامان و قارون میفرستد، آنها او را تکذیب میکنند و حتی فرعون میگوید: «بگذارید موسی را بکشم تا مبادا دین مردم را تغییر دهد و در زمین، فساد کند!» یعنی فرعون هم برای خود، دین دارد و به آیین و روشی معتقد است. ازاینرو میپندارد دیگر به موسی نیازی ندارد و تازه اگر او بیاید، #دین از بین میرود و فساد میشود! موسی هم از تکبّر او به خدا پناه میبرد.
اینجاست که رجل و مرد خدا آمد تا مردم را روشن کند:
"وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لايَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ." [3]
و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمانش را کتمان میکرد، گفت: «آیا مردی را میکشید که میگوید پروردگارم الله است؟ حال آنکه او از پروردگار شما برایتان دلیل روشن آورده است! پس اگر دروغ بگوید، به ضرر خودش است؛ اما اگر راست بگوید، وعده و وعیدهایی که داده، به شما میرسد. همانا خدا هرکس را که [در نفسش] اسراف کند و بسیار دروغگو باشد، هدایت نمیکند.»
این مرد مؤمن، رسول نبود؛ بلکه فردی معمولی در همان جهنم فرعونی بود. پیش از آن، ایمانش را پنهان میکرد. اما در این بحبوحه که حضورش لازم بود، برخاست و آشکار شد. اینجا نیز برای مردم استدلال آورد که چرا باید حرف حضرت موسی را بپذیرند؛ چون اگر او راست گفته باشد و عذاب بر آنها نازل شود، دیگر کسی نمیتواند نجاتشان دهد.
بعد هم ادامه داد که: «خدا هرگز به بندگان ظلم نمیکند؛ اما میترسم عذابی مثل آنچه بر اقوام گذشته نازل شد، بر شما نازل شود!» این هم دلیل دیگری است بر آنکه او اهل #معرفت بوده و نه تنها تاریخ گذشته، بلکه تاریخ آینده را هم میشناخته و بر این اساس، مردم را به عاقبت کارشان هشدار میداده است.
در اینجا به نکتهای اشاره کنیم و آن اینکه خدا هرگز به احدی ظلم نمیکند. عذابهای الهی نیز ازآنروست که انسانها خودشان با عملکردشان در #دنیا، خود را در شرایطی قرار میدهند که عذابآور است. چون خدا به همگان اجازه داده راه خود را انتخاب کنند و او جلوی هیچکس را نمیگیرد؛ چه راه #سعادت را برگزیده باشد و چه راه شقاوت را. اگر این حقیقت را بفهمیم و بپذیریم، حتی ظلم دیگران نیز به ما ضرر اندیشهای، اعتقادی یا اخلاقی نمیرساند؛ اگرچه به دنیایمان آسیب وارد کند. چنانکه حتی ظلم شمر(لعنةاللهعلیه) به وجود امام حسین(علیهالسلام) هیچ خدشهای وارد نکرد.
آیۀ دیگر که به این رجال اشاره کرده، آیۀ 23 سورۀ احزاب است:
"مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مابَدَّلُوا تَبْديلاً."
از مؤمنان، مردانی هستند که عهد خدا را تصدیق کردند؛ پس برخی از آنها به شهادت رسیدند و برخی در انتظارند و هرگز عهدشان را تغییر ندادند.
پس ویژگی دیگر این رجال، آن است که از مرگ نمیترسند و به استقبال آن میروند.
..........
[3] سورۀ غافر، آیۀ 28.
ادامه دارد...
#خلاصه
#عید_مبعث
#رجب1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ دوازدهم، 27 رجب 1439
مردان خدا (قسمت چهارم)
"في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. رِجالٌ لاتُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ." [4]
در خانههایی که خدا اذن داده بالا روند و در آنها نام او ذکر شود و صبح و شب تسبیحش کنند. مردانی که تجارت و معامله، آنان را از ذکر خدا، برپایی نماز و پرداخت زکات بازنمیدارد؛ از روزی میترسند که دلها و چشمها زیر و رو شود.
این مردان در عالم وجود، مدام برجهایی میسازند که طبقاتش آنبهآن با #ذکر خدا بالا میرود. اما هرچه بالا میرود، آنها بیشتر کنار میروند تا خدا را نشان دهند و زیبایی و کمال او را رو کنند. البته در #دنیا هم زندگی میکنند و مثل مردم عادی، خور و خواب و ازدواج و... دارند؛ #وحی و #معجزه و #کرامت هم ندارند. اما زندگی عادی و کثرت دنیا، آنها را مشغول نمیکند و بازی نمیدهد؛ بلکه آنها کثرت را به بازی میگیرند و آن را مثل قطعات پازل در عالم وحدت میچینند. برای همین، کثرت و تجارت دنیا نمیتواند آنها را از یاد خدا و درک حضور او دور و جدا کند.
برخلاف بسیاری از ما که وقتی کارمان در دنیا بالا بگیرد و مثلاً تجارت پرسودی داشته باشیم، اگر نمازمان هم نرود، #خمس و زکاتمان میرود! برای همین است که افرادی که درآمدشان کمتر است، راحتتر خمس و زکات و مالیات میدهند. اما پردرآمدها به هر ترفندی دست میزنند تا از دادن فرار کنند؛ چون سخت است و مثلاً وقتی درآمد یک میلیارد در کار باشد، از هر کسی برنمیآید که دویست میلیون بدهد!
فقط مردان خدا و اهلالله هستند که هرچه مال و مقام بیشتر به دست آورند، بیشتر میدهند و اصلاً همه چیز را برای دادن در راه خدا و جاری کردن برای خلق خدا میخواهند. آنها کثرت را در مسیر وحدت به کار میگیرند و چه اندیشه و #اخلاق، چه مال و #مقام، چه وقت و انرژی و سلامت، همه را صرف خدا میکنند و همواره خودشان کنار میروند تا او ظهور پیدا کند؛ چون به #قیامت و به دو بُعد باقی و فانی دنیا إشراف و آگاهی دارند و میدانند روزی خواهد رسید که خواهناخواه چشم و دلشان از اینها کنده خواهد شد؛ پس چارهای نیست جز اینکه مطلوب حقیقی را بیابند.
خلاصه در طول تاریخ همیشه برخورد دو جلوۀ ظاهری و باطنی یا صوری و حقیقی از دین مطرح بوده و همیشه، خدا را رجلی بوده که بی نام و نشان در بین مردم زمانش زندگی میکرده، اما تیزبین و شاهد مردم و اتفاقات بوده و هرجا لازم شده، سر بزنگاه مثل منجی آمده تا با روشنگری، همه را آگاه کند.
این رجلها رسول نیستند که کسی بخواهد آنها را متهم و ادعایشان را تکذیب کند. پس هیچ معجزه و کرامتی از خود نشان نمیدهند و پر از آگاهی و رشدند؛ حتی عملی عرضه نمیکنند. اما شجاعانه رسولان الهی را تأیید مینمایند و فطرت مردم را برایشان آشکار میسازند تا با فطرتشان خدا را ببینند و بشناسند. آنها از هر دلبستگی، آزادند و تا بقیه در شبهات بگردند و این پا و آن پا کنند، آنها مسئولیت خود را انجام داده و راه را روشن کردهاند.
همیشه همین بوده و مردان خدا حجت را بر مردم تمام کردهاند؛ حتی در سقیفه که رجل مؤمن آمد، اما کسی حرفش را نشنید یا در سال 42 شمسی که امام خمینی(قدّسسرّه) برخاست و قیامش سالها بعد به نتیجه رسید و یا پیش و پس از او، امثال سید جمالالدین اسدآبادیها و مطهریها که برخاستند و مردم را آگاه کردند.
این حقایق، همه در #قرآن قابل دستیابی است. اما متأسفانه ما خیلی از قرآن و معارف آن دوریم. اگر از پیشزمینهها رها شویم، میبینیم قرآن برای کسی که آزاد و خالص در مقابلش بنشیند، هرگز بسته نیست. امام نیز اگر با قلب پاک نزدش برویم، برایمان عین حضور است و پیوسته به ما فیض میدهد. ولی ما اغلب بدون #قلب پاک و رها فقط میخواهیم کورکورانه از این و آن، مطلب بگیریم و بر علممان بیفزاییم؛ تازه به دیگران هم بیاموزیم!
فکر نکنیم تبعیت از علما و بزرگان، این است که فقط بنشینیم و حرفهایشان را گوش دهیم و حتی بدون پذیرش قلبی بگوییم چشم! درست آن است که هرچه میخوانیم و میشنویم، همه را با #عقل و قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) بسنجیم، سؤال و شبهه وارد کنیم و خوب اندیشه و تفکر نماییم تا وجودمان بپذیرد و به جانمان بنشیند.
..........
[4] سورۀ نور، آیات 36 و 37.
پایان
#خلاصه
#عید_مبعث
#رجب1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
بسماللهالرحمنالرحیم
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
28 رمضان 1439
رها و بیرنگ (قسمت اول)
آیۀ 22 سورۀ طه را در توضیح #ید_بیضا مرور میکردیم. دانستیم این موضوع، کنایه از آن بود که: اگر نزد خدا دست قدرت و اختیار خود را ببندی و تواضع و خشوع داشته باشی، نورانیت درونت ظهور پیدا میکند و از هر نقص و عیب و زشتی، پاک میشوی.
و این لازمۀ حرکت حضرت #موسی بود. چون هرکس میخواهد فرعون بیرون را شکست دهد، حتماً باید پیش از آن، #فرعون درونش یعنی لشکر جهل را شکست دهد و تعلقات، باورها و امیالی را که به عالم تولد تا مرگش محدود است، در درون بشکند، تا قدرت الهی از طریق او ظهور پیدا کند و بتواند در مقابل فرعون بایستد.
گفتیم دربارۀ ما نیز همین است و باید از تمام حول و قوّۀ خود در پیشگاه خدا ببُریم. نه اینکه ابزار و آلات را از دست بدهیم و خود نیز بیکار و باطل در گوشهای بنشینیم؛ بلکه هم ابزار و هم قدرت خود را در مسیر خواست خدا و به حول و قوّۀ او ظهور دهیم. یعنی در هیچ تصمیم و هیچ اخلاق و اندیشهای که نهایتاً در فعلمان ظاهر میشود، پای میل خود را راه ندهیم. برخلاف اینکه ما عادت کردهایم تصمیمها و گرایشهای خود را سریع و بدون تأمل، به فعل درآوریم!
خداوند حتی به پیامبر خود میفرماید: وقتی #وحی میرسد، نباید عجله کند و سریعاً آن را به زبان آورد یا نفسش را در آن دخالت دهد [1]! اما ما که ماییم و پیامبر نیستیم، اصلاً به وحی درونی خود توجه نمیکنیم که بخواهیم آن را درک نماییم. حتی باور نداریم که در درون به ما وحی میشود و در هر امر، اول اوست که تصمیم میگیرد و اگر آرام باشیم، با ندای قلبمان از خواست و ارادهاش آگاه میشویم. پس ما قبل از هر چیز باید باور کنیم که: "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ"؛ و آنگاه حول و قوّۀ خود را به او بسپاریم.
انبیاء و اولیاء در مقابل خدا، تمام آزادیها را از خود سلب کردهاند و هیچ برداشتی از خود ندارند که بخواهند خواست و ارادۀ خدا را طبق آن تفسیر کنند. ازاینرو همان چیزی را برداشت میکنند که خدا میخواهد. ولی اغلب ما که مدّعی بندگی و ایمانیم، برداشتهای شخصی و پیشزمینههای ذهنی داریم و این از مشکلات عمیقی است که باعث تشتّت و تفرقه بین دینداران شده است.
به عنوان مثال، این روایت را بسیار شنیدهایم که: "حُبُّ عَلِيٍّ(علیهالسلام) حَسَنَةٌ لَايَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ" [2]. برداشت و ذهنیت ما از این روایت، آن است که اگر محبت علی(علیهالسلام) را داشته باشیم، هرچه بدی کنیم، ضرری به ما نمیرسد! حال آنکه این یعنی #محبت علی(علیهالسلام) ذاتاً حسنه است که در دل هرکس باشد، در عمق سیّئه هم برود، ضرر نمیبیند. نه که مرتکب #گناه شود و گناه در او تأثیر نگذارد؛ بلکه سیّئه در جان او راه نمییابد و اصلاً گناه نمیکند.
مثلاً اگر مجبور شود در جمع غیبت بنشیند، آنقدر حضور حق در وجودش قوی است که نه غیبت میکند و نه گوشش غیبت میشنود؛ نه اینکه تازه چون محبّ است، با خیال راحتتر غیبت کند و به امید بخشش باشد! وگرنه سیّئه اصلاً نمیگذارد نور محبت در دل انسان، سالم بماند و محبّ هم اگر گناه کند، محبتش آسیب میبیند. آنوقت میشود مثل خیلی از ما که عمری است هم محبت داریم و هم گناه میکنیم!
..........
[1] سورۀ طه، آیۀ 114 و سورۀ حاقّه، آیات 44 تا 46.
[2] نهج الحق و كشف الصدق، ص259.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
28 رمضان 1439
رها و بیرنگ (قسمت دوم)
اینگونه است که ما خدا، پیامبر، امام و #دین را طبق آنچه دلمان میخواهد و میلمان میکشد، میسازیم و تصور میکنیم. نه از روی عمد که شرک باشد؛ اما آنچه در رتبۀ خود میخواهیم، همان را میفهمیم و بعد میگوییم خدا گفته یا روایت است! درواقع براساس آنچه ذهنمان از سود و زیان پذیرفته، حرف دین را میشنویم و عمل میکنیم. برای همین حتی خیرات و عباداتمان ظلمانی است و نتیجۀ نورانی ندارد.
در بُعد کلان هم نتیجهاش این است که دینداران، 72 فرقه میشوند و در دست همه، کتاب #قرآن است و همه میگویند به پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) اعتقاد دارند! درحالیکه انسانها اگرچه مراتب دارند، در نفخ روح و تعلیم اسماء، فرقهفرقه نشدهاند. اما اینجا همه با هم میجنگند؛ چون با خودشان در جنگاند و نه تنها با دیگران، که با خود نیز طبق ذهنیاتشان رفتار میکنند و نماز و عبادتشان هم در همین محدوده است. غافل از اینکه فهم ذهن، غلط یا لااقل ناقص است.
آری؛ ما در لوای دین، اینهمه بیراهه میرویم! خودمان هم میدانیم؛ چون #آرامش و سکون نداریم و خدایی که با ذهنیاتمان ساختهایم، به ما اطمینان #قلب نمیدهد. نه خودمان آرامش داریم و نه به کسی میتوانیم آرامش دهیم.
#جسم و #روح در اصل، متعادلاند؛ اما جسم و روح ما تعادل ندارند و به هرکدام بخواهیم برسیم، دیگری آسیب میبیند و در درون و بیرون به هم میریزیم. میخواهیم اخلاقمان را درست کنیم، عبادتمان خراب میشود. سراغ عبادت میرویم، عُجب و ریا میگیریم. دنبال #دنیا میگردیم، آخرتمان بر باد میرود. به آخرت میچسبیم، دنیایمان فاسد میشود!
اینها همه یعنی عدم تعادل. درحالیکه مزرعۀ #آخرت، همین دنیاست و همه چیز، اینجا باید به تعادل برسد؛ نه اینکه منتظر باشیم یاد خدا، فردا آراممان کند! محال است با اینهمه اضطراب و تزلزل بمیریم و #برزخ و ابدیت خوبی داشته باشیم. واقعاً اینهمه ناآرامی، آنهم در قشری که به خدا معتقدند، از کجاست؟ مگر نه اینکه حقیقت وجود همۀ ما عین #اسماء خداست؟ پس کو؟ چرا اینقدر از دست خود و یکدیگر خستهایم؟
ما با خدا دشمنی نداریم؛ اما او را درست نشناختهایم و دین و #عبادت را عوضی گرفتهایم. این مشکل هم تنها با کسب علوم مقدماتی یا انجام صوری عبادات حل نمیشود. راه نجات، آزادی درون و رهایی ذهن از برداشتهای شخصی است تا عقلمان از اسارت توهم و #خیال درآید.
آیۀ بعد که ید بیضا را مطرح کرده، آیۀ 12 سورۀ نمل است:
"وَ أَدْخِلْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ في تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ." [3]
یعنی: دست عقل و وجود علمیات را که از خدا تعلیم اسماء دیده و متصل به قلبت است، بر سینه بگذار که وجهۀ رو به دنیای قلب است؛ تا اسماء و آیات الهی در تو ظهور پیدا کند و درنتیجه عقلت فعالتر شود.
ما تا وقتی قدرت و عقل و علم خود را آزاد و یله نگه داریم، همهاش در سوء است؛ چون به توهم و تخیل و تعلق تبدیل میشود. اما در عوض، هر اندیشه، اخلاق، حرف، کار، حبّ و بغض و هرچیز دیگر وقتی بدون سوء یعنی بدون نشانه و رنگی از خود ما در آن باشد، قطعاً فرعونشکن میشود. وقتی هم توانستیم نیروهای خود را فرعونشکن کنیم، نشانهها و آیات خدا در قلبمان ظهور پیدا میکند و حیات، قدرت، اراده، علم، سمع، بصر و تکلّممان خدایی میشود. چنانکه موسی وقتی لشکر جهل و نفس امّاره را کنار زد، عصایش حتی از سنگ هم چشمه جوشاند و آب آورد.
به طور کلی همۀ اعمال و عبادات، نشانه دارند که اگر خود را کنار بزنیم، آشکار میشود. مثلاً #نماز: "...تَنْهٰى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ..." [4]؛ یعنی نفس امّاره را قلع و قمع میکند. اما کدام نماز ما چنین کرده است؟ ما، هم نماز میخواهیم و هم گناهمان را تحت لوای دین، توجیه میکنیم. فرزندانمان نیز نماز را بینشانه خواندهاند و از فحشا و منکر دور نشدهاند. برای همین با اینکه به خیال خود، آنها را دینی تربیت کردهایم، میبینیم وقتی پایشان به دانشگاه میرسد یا صاحب مال و مقامی میشوند، چه میکنند و چقدر از دین، فاصله میگیرند.
..........
[3] و دستت را در گریبانت داخل کن تا درخشنده و بدون سوء درآید، در نُه نشانه به سوی فرعون و قومش؛ همانا آنان گروه فاسقاناند.
[4] سورۀ عنکبوت، آیۀ 45.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
هدایت شده از کانال عشق
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
28 رمضان 1439
رها و بیرنگ (قسمت سوم)
در آیۀ 32 سورۀ قصص نیز آمده است:
"اسْلُكْ يَدَكَ في جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَيْكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذانِكَ بُرْهانانِ مِنْ رَبِّكَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ." [5]
#ید_بیضا موضوع واحد است؛ اما قرآن، آن را با تعابیر گوناگون آورده تا رتبههای مختلف، حقیقت را دریابند و بیدار شوند. اینجا هم مطلب را با واژۀ "اسْلُكْ" بیان کرده و #سلوک یعنی داخل کردن، نفوذ و راه پیمودن معنوی و اعتقادی. جناح نیز که گفتیم به معنی بال و بازوست و «سلوک ید در جناح» که آیه فرموده، کنایه از خضوع و خشوع و اخلاص است.
خدا خواسته حضرت #موسی از خود و از هر رنگی کاملاً جدا شود و با فروتنی به پیشگاه او رود. یعنی: با نور قدرتی که خدا در قلبت تجلی کرده، دستت را بیرون آور و قدرتت را به کار گیر.
رَهب نیز اضطراب و ترس است؛ یعنی: هرآن از خودت بترس تا دچار خودبینی و خودخواهی نشوی. این مأموریت، جدی است و باید با قاطعیت، سکون و آرامش دل و بدون اضطراب بروی تا پیروز شوی.
ید بیضا، نشان از قدرت انسان دارد و در همۀ انسانها هست. در اصل، عین نور است؛ اما چون در قالب ماده آمده، ممکن است اسیر توهم و دچار سوء، بیماری و زشتی شود. انسان برای آنکه از این ظلمت و سوء درآید، باید دست خود را در تمام مراتب وجودش بسته نگه دارد و بگذارد حیات، علم، اراده و قدرت خدا ظهور پیدا کند و او گوش و چشم و زبانش شود.
این همان رهایی است که همیشه میخواهیم داشته باشیم و برای بیعت با امام زمان و حضرت حجت(عجّلاللهفرجه) چارهای جز آن نداریم. وگرنه عمل و #عبادت و اعتقادمان به تنهایی کارساز نیست؛ چون همه را با دست خود و با حول و قوّه و فهم خود انجام میدهیم. درواقع به جای #دین، فهم دینی داریم و بیشتر طبق فهم خود عمل میکنیم تا اصل دین.
باید به #اخلاص برسیم، یعنی خلاصی از خود؛ و این برای ما مستلزم احتیاط در همه چیز است. یعنی چشم و گوش و... را از هرچه به درستیاش اطمینان نداریم، ببندیم؛ که «این دهان بستی، دهانی باز شد» و چشم و گوش و سایر قوا نیز. آنوقت همه چیز را آنگونه که هست، میفهمیم و دنیا و زشت و زیبایش را درست میبینیم.
در غیر این صورت، خیلی از ابتلائات الهی را زشت و برعکس، عمل سوء خود را حسنه میبینیم؛ چون خود را میبینیم. اما اگر چشم درونمان باز شود، میبینیم که هستی، همه زیباست و تنها زشتی، همان #گناه و سوء ماست.
خدایا، ساعات آخر این مبارکترین ماه است و کمکم سفرۀ عامّت دارد جمع میشود. تو در این دَم آخر، کرور کرور و بیحساب میبخشی؛ که اگر بخواهی حساب بکشی، کارمان زار است. حالا که به لطفت ما را در این روزها و شبها زنده نگه داشتهای، معجزهآسا و درهم، همۀ تعلقات و رنگهایمان را بگیر و رهایمان کن.
ما نمیتوانیم! خیلی ضعیفیم. حتی قدرت درک و هضم شنیدهها را نداریم که بفهمیم و عمل کنیم؛ از بس فرهنگ زندگیمان از آن دور است. اما تو میتوانی در چشم بر هم زدنی، همۀ سوء را در ما تکفیر کنی و علم و اراده و قدرت و حیاتی را که ذهنمان به آن معنا داده، بر ما بپوشانی تا وجودمان نورانی شود.
در این فرصت واپسین از تو میخواهیم آنچه در روزهای گذشته کوتاهی کردهایم، بر ما ببخشایی و آنچه در ساعات آینده قابل جبران است، به همۀ ما عنایت فرمایی؛ ای مهربانترین.
..........
[5] دستت را در گریبانت ببر تا درخشنده و بدون سوء درآید و آن را از ترس به سینهات ضمیمه کن؛ اینها دو برهان از پروردگارت به سوی فرعون و قومش است که همانا گروه فاسقاناند.
پایان
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_دوازدهم
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_دوازدهم، 15 #محرم_1440
طلب کن تا برسی
http://saehat.net/index.php?page=kholaseh&id=37
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠#راه_روشن 🌅
پیامبر اکرم(صلياللهعلیهوآله) میفرمایند:
«المُؤمِنُ لَیِّنٌ هَیِّنٌ سَمحٌ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ، وَ الکافِرُ فَظٌّ غَلِیظٌ لَهُ خُلُقٌ سَیِّئٌ، وَ فِیهِ جَبَرِیَّةٌ»
مؤمن، نرمخو، آسانگیر و بخشنده است و خوی خوش دارد و کافر، درشتخوی و بداخلاق است و روحیۀ زورگویی دارد.
امالی (طوسی)، صفحۀ 366
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_دوازدهم، 12 #محرم_1441
#قیامت_کبری (کیفیت #بقا)
روزبهروز، آنبهآن، با گذر عمر، حدود کنار میروند. #انسان به طور تکوینی سیر میکند تا به لطافت برسد. هر انسانی روزانه در زندگی با اتفاقاتی روبهرو میشود که هیچکدام را نمیتواند کنار بگذارد. وظایفی نسبت به خانواده، محل کار، سلامت خود و... دارد. هرکدام از اینها بهعنوان یک وسیلهاند و قرار نیست باقی بمانند. حال باید بتوان...
متن کامل در لینک زیر:
http://saehat.ir/comment/3033
@Lotfiiazar