eitaa logo
کانال عشق
317 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
95 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر مشهد جلسۀ دوازدهم، 27 رجب 1439 مردان خدا (قسمت چهارم) "في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. رِجالٌ لاتُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ." [4] در خانه‌هایی که خدا اذن داده بالا روند و در آن‌ها نام او ذکر شود و صبح و شب تسبیحش کنند. مردانی که تجارت و معامله، آنان را از ذکر خدا، برپایی نماز و پرداخت زکات بازنمی‌دارد؛ از روزی می‌ترسند که دل‌ها و چشم‌ها زیر و رو شود. این مردان در عالم وجود، مدام برج‌هایی می‌سازند که طبقاتش آن‌به‌آن با خدا بالا می‌رود. اما هرچه بالا می‌رود، آن‌ها بیشتر کنار می‌روند تا خدا را نشان دهند و زیبایی و کمال او را رو کنند. البته در هم زندگی می‌کنند و مثل مردم عادی، خور و خواب و ازدواج و... دارند؛ و و هم ندارند. اما زندگی عادی و کثرت دنیا، آن‌ها را مشغول نمی‌کند و بازی نمی‌دهد؛ بلکه آن‌ها کثرت را به بازی می‌گیرند و آن را مثل قطعات پازل در عالم وحدت می‌چینند. برای همین، کثرت و تجارت دنیا نمی‌تواند آن‌ها را از یاد خدا و درک حضور او دور و جدا کند. برخلاف بسیاری از ما که وقتی کارمان در دنیا بالا بگیرد و مثلاً تجارت پرسودی داشته باشیم، اگر نمازمان هم نرود، و زکاتمان می‌رود! برای همین است که افرادی که درآمدشان کمتر است، راحت‌تر خمس و زکات و مالیات می‌دهند. اما پردرآمدها به هر ترفندی دست می‌زنند تا از دادن فرار کنند؛ چون سخت است و مثلاً وقتی درآمد یک میلیارد در کار باشد، از هر کسی برنمی‌آید که دویست میلیون بدهد! فقط مردان خدا و اهل‌الله هستند که هرچه مال و مقام بیشتر به دست آورند، بیشتر می‌دهند و اصلاً همه چیز را برای دادن در راه خدا و جاری کردن برای خلق خدا می‌خواهند. آن‌ها کثرت را در مسیر وحدت به کار می‌گیرند و چه اندیشه و ، چه مال و ، چه وقت و انرژی و سلامت، همه را صرف خدا می‌کنند و همواره خودشان کنار می‌روند تا او ظهور پیدا کند؛ چون به و به دو بُعد باقی و فانی دنیا إشراف و آگاهی دارند و می‌دانند روزی خواهد رسید که خواه‌ناخواه چشم و دلشان از این‌ها کنده خواهد شد؛ پس چاره‌ای نیست جز اینکه مطلوب حقیقی را بیابند. خلاصه در طول تاریخ همیشه برخورد دو جلوۀ ظاهری و باطنی یا صوری و حقیقی از دین مطرح بوده و همیشه، خدا را رجلی بوده که بی نام و نشان در بین مردم زمانش زندگی می‌کرده، اما تیزبین و شاهد مردم و اتفاقات بوده و هرجا لازم شده، سر بزنگاه مثل منجی آمده تا با روشنگری، همه را آگاه کند. این رجل‌ها رسول نیستند که کسی بخواهد آن‌ها را متهم و ادعایشان را تکذیب کند. پس هیچ معجزه و کرامتی از خود نشان نمی‌دهند و پر از آگاهی و رشدند؛ حتی عملی عرضه نمی‌کنند. اما شجاعانه رسولان الهی را تأیید می‌نمایند و فطرت مردم را برایشان آشکار می‌سازند تا با فطرتشان خدا را ببینند و بشناسند. آن‌ها از هر دلبستگی، آزادند و تا بقیه در شبهات بگردند و این پا و آن پا کنند، آن‌ها مسئولیت خود را انجام داده و راه را روشن کرده‌اند. همیشه همین بوده و مردان خدا حجت را بر مردم تمام کرده‌اند؛ حتی در سقیفه که رجل مؤمن آمد، اما کسی حرفش را نشنید یا در سال 42 شمسی که امام خمینی(قدّس‌سرّه) برخاست و قیامش سال‌ها بعد به نتیجه رسید و یا پیش و پس از او، امثال سید جمال‌الدین اسدآبادی‌ها و مطهری‌ها که برخاستند و مردم را آگاه کردند. این حقایق، همه در قابل دستیابی است. اما متأسفانه ما خیلی از قرآن و معارف آن دوریم. اگر از پیش‌زمینه‌ها رها شویم، می‌بینیم قرآن برای کسی که آزاد و خالص در مقابلش بنشیند، هرگز بسته نیست. امام نیز اگر با قلب پاک نزدش برویم، برایمان عین حضور است و پیوسته به ما فیض می‌دهد. ولی ما اغلب بدون پاک و رها فقط می‌خواهیم کورکورانه از این و آن، مطلب بگیریم و بر علممان بیفزاییم؛ تازه به دیگران هم بیاموزیم! فکر نکنیم تبعیت از علما و بزرگان، این است که فقط بنشینیم و حرف‌هایشان را گوش دهیم و حتی بدون پذیرش قلبی بگوییم چشم! درست آن است که هرچه می‌خوانیم و می‌شنویم، همه را با و قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بسنجیم، سؤال و شبهه وارد کنیم و خوب اندیشه و تفکر نماییم تا وجودمان بپذیرد و به جانمان بنشیند. .......... [4] سورۀ نور، آیات 36 و 37. پایان @Lotfiiazar
هدایت شده از کانال عشق
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران 12 رمضان 1439 جمال و جلال (قسمت سوم) خداوند در سورۀ یونس پس از آیاتی که اشاره کردیم، این مشرکان را که به خدا ایمان ندارند، فاسق معرفی می‌کند [4]؛ یعنی کسی که سنت خدا را تغییر داده و از جایگاه بندگی او خارج شده؛ کسی که در دیدگاهش بین الوهیت و ربوبیت، فاصله انداخته و حتی اگر خدا را دوست داشته باشد، او را در اتفاقات و پدیده‌ها نمی‌بیند. متأسفانه خیلی از ما حتی اگر به زبان نیاوریم، در دلمان پر از همین حرف‌هاست که: «خدایا، من این‌همه مشکل در زندگی دارم! این‌همه ظلم در دنیا! چرا تو کاری نمی‌کنی؟ پس کجایی؟!» اما راه درست، این است که ببینیم خودمان در این قضایا کجاییم. ربوبیت خدا را پیدا کنیم و سهم خود را بگیریم؛ مطمئن باشیم آرام می‌شویم. وظیفه‌مان را هم تشخیص می‌دهیم و به درستی عمل می‌کنیم. اکنون به آیۀ مورد بحثمان در سورۀ برمی‌گردیم که از حضرت دربارۀ ربّ پرسید. موسی هم برای او دلیل شهودی آورد که: «او پروردگار یعنی مالک و پرورش‌دهندۀ آسمان‌ها و زمین و هرچه بین آن‌هاست. اما این دلیل، برای اهل یقین است.» فرعون به اطرافیانش گفت: «نمی‌شنوید؟!» و موسی ادامه داد: «او پروردگار شما و اجدادتان است.» اینجا بود که فرعون گفت: «پیامبری که به سوی شما فرستاده شده، عقلش کار نمی‌کند!» [5] خیلی سخت است وقتی این‌همه اسباب دورمان ریخته، هیچ‌کدام را نبینیم. و ، کافی نیست؛ یقین می‌خواهد. اینجا چشم قلب باید ببیند و زنده شود، نه اینکه چشم سر ببیند یا ذهن با دلایل ذهنی قانع شود. نمی‌تواند ما را در الوهیت خدا گیر بیندازد. اما می‌تواند با دلایل ذهنی، ربوبیت را برایمان رد کند. اینجا علم و آگاهی به درد نمی‌خورد و «پای استدلالیان، چوبین بوَد»! اما اگر درِ باز شود، بدون دلیل ذهنی، حق را می‌یابد و می‌پذیرد. در طول تاریخ هم بیشتر مردم از انبیاء می‌خواستند؛ یعنی با علل و اسبابی که آن‌ها می‌بینند، کار عجیبی بکنند. اما کسانی مثل حضرت خدیجه، حضرت علی یا عبدالمطلب(علیهم‌السلام) بدون معجزه و ، حق را پذیرفتند. امروز هم بسیاری از مردم با علل و اسباب خو کرده‌اند. برای همین، مکاتب و عرفان‌های دروغین که بدون فقط سحر و و دعانویسی می‌دهند، غوغا کرده‌اند؛ اما عرفان‌های راستین که سبب‌ساز را می‌شناسانند و او را به زندگی روزمرۀ مردم می‌کشانند، چندان طرفدار ندارند و حتی مورد اتهام قرار می‌گیرند. .......... [4] سورۀ یونس ،آیات 32 و 33. [5] سورۀ شعرا، آیات 23 تا 27. ادامه دارد... @Lotfiiazar
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران 14 رمضان 1439 قدرت نفس (قسمت اول) گفتیم حضرت و نشانه‌ای آشکار برای آورد که ابهام‌ها را رفع کند. معجزه، عصای او بود که وقتی آن را انداخت، به ماری بزرگ شبیه اژدها تبدیل شد. در این امر، اسراری است که به برخی از آن‌ها می‌پردازیم. خاصیت انسان این است که اگر بتواند از کثرت به لطافت رو آورد، هرچه اراده کند، همان می‌شود. اگر امروز به اینجا برسد، همین جا قدرت تشخیص پیدا می‌کند و راه کمالش را می‌رود. اما اگر امروز نرسد، فردا به جبر، چشمش را باز می‌کنند و آن‌وقت از تصویری که از خودش رو می‌شود، می‌گریزد [1]. به طور کلی نفس، امّاره است، اما نه فقط به سوء؛ بلکه هرچه نفس بخواهد، چشم همان را می‌بیند، گوش همان را می‌شنود، همان را خیال می‌کند و... . اگر نفس ضعیف باشد، اراده‌اش را فقط در عمق درون خود و در ذهن و فرد انشا می‌کند. شکل حادّش مثل افراد دوشخصیتی یا کسانی که آلزایمر دارند و تصاویر و اتفاقات و اشخاصی را تصور می‌کنند و خودشان آن‌ها را می‌بینند و متأثر می‌شوند. حالت رایجش نیز تصوراتی است که خیلی از ما داریم؛ مثلاً وقتی کسی به ما خوب نگاه کند، فکر می‌کنیم دوستمان دارد یا اگر بد نگاه کند، فکر می‌کنیم دوستمان ندارد. اما اگر با اصالت ندادن به بدن و برگرداندن وجهۀ از آن، نفس خود را قوی‌تر کنیم، نفس به عالم اصلی خودش گرایش پیدا می‌کند که با عقل اتحاد دارد و آن‌وقت می‌تواند در بیرون از خودش هم انشا کند؛ مثل حضرت مریم که فرشته‌ای در قالب انسان برایش ممثّل شد و حضرت عیسی را به او داد. در قیامت هم فعل انسان نیست که برایش مجسّم می‌شود و او را عذاب یا پاداش می‌دهد؛ بلکه خود فاعل براساس نیت و انگیزه و نگاهش، به صورت‌های گوناگون مجسّم می‌شود. نماز و روزه و عبادت همیشه نور است؛ اما اگر نفس کسی که نماز خوانده و روزه گرفته و عبادت کرده، اهل ریا و خودنمایی یا سایر نیت‌های بد و ناخالص بوده باشد، فعلش هم دیگر صورت نورانی خود را ندارد، چون قائم به همان نفس است. درواقع هرکس مطابق اندوخته‌های درونی که دارد، در بیرون به صورت خارجی ملکات درونی‌اش محکوم است. یعنی هر وصفی را که در نفس خود ملکه کرده باشد، اینجا هم نتواند، در برزخ و قیامت با همان روبه‌رو می‌شود. حال اگر این ملکه در فعلش باشد، با صورت آن ملکه در بیرون مواجه می‌شود و اگر ملکه در فکر و اندیشه‌اش باشد، خودش صورت خارجی آن ملکه را پیدا می‌کند. مثلاً صورت ملکۀ غضب، شیر و پلنگ و... است و صورت ملکۀ زخم‌زبان، عقرب. البته همۀ این‌ها به اذن تکوینی خداست، نه مستقل. اما به هر حال، نفس چنین قدرتی دارد. همۀ موجودات در ذات خود، وصل به خدا و اسماء الهی و تسلیم انسان هستند. درنتیجه انسان می‌تواند با تربیت و تقویت نفس خود، آن‌ها را به گونه‌ای که خودش می‌خواهد، انشا کند. .......... [1] سورۀ ق، آیۀ 22 و سورۀ عبس، آیات 34 تا 36. ادامه دارد... @Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران 14 رمضان 1439 قدرت نفس (قسمت دوم) ماجرای نیز همین است. اولاً نشان می‌دهد حضرت آن‌قدر لطیف و قوی شده بود که می‌توانست به خواست خدا در اشیاء بیرونی تصرف کند و اثر و خاصیت آن‌ها را تغییر دهد. ثانیاً عصا وقتی مار و اژدها می‌شود، باطن نفس را نیز نشان می‌دهد که چگونه مثل یک اژدها تعین گرفته و یک روز، تمام قوایش را می‌بلعد. ضمن اینکه واژۀ عصا، هم‌ریشه با عصیان به معنی نافرمانی است و ظهورش به شکل اژدها، نوعی ارتباط این اعجاز با معنای لغوی خود را مشخص می‌کند. چون کار خدا دارد و اگر حکمتی در کار نبود، می‌توانست چیز دیگری رابه جای عصا، به اژدها تبدیل کند. در مجموع، این یعنی اژدها که صورت ملکۀ کفر فرعون است، تحت اطاعت موسی قرار گرفته و آن سیّئه به حسنه تبدیل شده است. این هم قدرت مؤمن است که وقتی در میدان جلال قرار گیرد، آن را به جمال تبدیل می‌کند؛ چنان‌که شرک را به اخلاص، بی‌تابی را به صبر، انتقام را به عفو، کینه را به محبت و... مبدّل می‌سازد. این اژدها نیز در دست موسی، مطیع و تسلیم اوست و در دست فرعون، سرکش و نافرمان است و همه چیز را می‌بلعد. همان‌گونه که بدن مرتبۀ نازل نفس است، آن عصا مظهر صفات نفس شده و به حیات نفس، زنده بود. همان‌گونه که وهم و خیال و قوا و اعضا همه تحت تسلط نفس‌اند، آن عصا نیز تحت ارادۀ موسی بود و موسی هر کاری اراده می‌کرد، می‌توانست با آن انجام دهد؛ و چنان‌که نفس، فانی‌کنندۀ موهومات و متخیلات است، آن عصا نیز به ارادۀ نفس موسی و به اذن خدا، همۀ سحر ساحران را در سلطۀ خود داشت و همه را بلعید. این، مقام نفس انسانی است که برای انبیاء، در بالاترین رتبه ظهور پیدا می‌کند. اما همۀ انسان‌ها این مقام را دارند. به طور کلی بدن، مرتبۀ پایین نفس است که برای صعود از اسفل‌سافلین باید غلظت و محدودیت خود را کنار بزند و لطیف شود. یعنی چیزهایی غیر از دیدنی‌ها و صداهای مادی ببیند و بشنود و بویی غیر از بوهایی که از ماده برمی‌خیزد، استشمام کند و...؛ چه بوها و صداها و دیدنی‌های نورانی را در میدان طاعت و چه ظلمانی‌ها را در معصیت. اما ما چقدر غافلیم که این‌ها برایمان محال شده و تصورش را هم نمی‌کنیم! ما حتی قدرت نداریم ارادۀ خود را بر چشم و گوش و دهان خود حاکم کنیم؛ برای همین هم کارهایی انجام می‌دهیم که دوست نداریم و بعد پشیمان می‌شویم. این یعنی نتوانسته‌ایم قبل از انجام، بدی آن کارها را بچشیم و پیش از آنکه خرابی دنیایشان آشکار شود، خرابی ملکوتی‌شان را حس کنیم. در خیرات هم کارمان شده حسرت و ای‌کاش، خوش‌به‌حالش و التماس دعا! چون طعم شیرین آن خیر و خالص شدن برای خدا را نچشیده‌ایم. البته خدا توبه را قبول می‌کند؛ اما بالأخره بدی‌هایی که می‌کنیم و خوبی‌هایی که نمی‌کنیم، تأثیر خود را در غلظت نفسمان می‌گذارند و به این راحتی هم پاک نمی‌شوند. البته در امور دنیایی، قدرت نفسمان را به ظهور رسانده‌ایم و هرچه بخواهیم، می‌کنیم. مثلاً وقتی می‌خواهیم به کسی کلک بزنیم یا برای تلافی، آبرویش را ببریم یا شخصیت غلط خود را توجیه کنیم، می‌فهمیم چقدر توانمند و همه‌کاره‌ایم! اما غافلیم که این قدرت نفس ما، یک حرکت جمالی ابدی نیز دارد که می‌توانیم به آن برسیم. ما با این غفلت، نفسمان را که می‌توانستیم لطیف و رها کنیم، ثقیل و آلوده کرده‌ایم و اکنون آن‌قدر با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) فاصله داریم که نمی‌توانیم هم‌جوارشان باشیم. مقام آن‌ها پیش‌پاافتاده نیست که فقط با علم و نماز و روزه بشود همراهشان شد. باید نفسمان قوی باشد و بدنمان آن‌قدر لطیف شود که قدرت تشخیص پیدا کند تا همان‌طور که زبری و نرمی و سردی و گرمی را می‌فهمیم، خوب و بد و و را نیز قبل از انجام تشخیص دهیم. ادامه دارد... @Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران 27 رمضان 1439 ید بیضا (قسمت سوم) ما نیز باید نگاه و تفکر خود را به وجود، دارایی‌ها و قدرت‌هایمان درست کنیم. اگر نور وجودمان روشن شود، دیگر این‌همه «چه‌کنم» و بن‌بست نداریم. چگونه؟ دست خود را ببندیم تا قدرت حقیقی بیاید و عقلمان را به بسپاریم تا به نور روشن شود؛ وگرنه با ، موافق و همگام می‌شود و به توهم، روی می‌آورد و دیگر حقایق الهی را نمی‌پذیرد. اینجاست که خود را به هر آب و آتشی می‌زند تا دنیایش تأمین باشد، اما از آخرتش غافل می‌شود. مثلاً سلامت جسم خود یا فرزند از سلامت روح برایش مهم‌تر می‌شود. چون کار نفس، تدبیر معاش است و گذرا؛ و کار روح، تدبیر معاد است. تدبیر معاش و ساختن نیز بدون در نظر گرفتن مدبّر حقیقی که خداست، مکدّر و محدود به جزئیات و سود و زیان شخصی می‌شود و دیگر نور ندارد. چنین نفسی، قدرت دریافت مواهب ربّانی را ندارد و الهی را که هر لحظه هست، نمی‌گیرد. البته هرگز به هیچ‌کس مانند انبیاء وحی نمی‌شود. اما تعلیم ، آن‌به‌آن از فاعل(خدا) به همۀ انسان‌ها افاضه می‌شود و آن‌ها هر لحظه باید قابلیت داشته باشند تا بپذیرند. درواقع خدا با علم اسمائش با همۀ ما ارتباط برقرار می‌کند که پیوسته به جانمان وحی می‌شود؛ نه که یک بار تعلیم اسماء کرده باشد و دیگر تمام. قرآن نیز برای این وحی شده تا ما را به ارتباط درونی‌مان با خدا، توجه دهد. ولی ما نه این وحی بیرونی را درمی‌یابیم و نه آن وحی درونی را. خدا دائم‌الفیض است. ما نیز اگر موحّدیم و واقعاً می‌خواهیم در مراتب حرکت کنیم، باید قابلیت دائمی داشته باشیم؛ یعنی به اسباب بیرونی و درونی نظر نداشته باشیم تا نفسمان که در حال تعین گرفتن است، بتواند از روح و عالم اسماء، نور قدسی و صفای الهی بگیرد، به علم و قدرت تشخیص برسد و از جرئی‌بینی، احساسی بودن و چرتکۀ سود و زیان مادی زدن، رها شود. خلاصه آنکه عصای و ، دو بود که نه تنها برای نابودی ، بلکه آمد تا خود موسی از هرچه دور و بر خود می‌بیند و حتی از خود و هرچه در درون خود به آن اتّکا دارد، چشم ببندد و به فنای ذات برسد. چنان‌که در آیۀ بعد می‌فرماید: "لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى" [5]؛ و این ارائۀ آیات آفاقی و انفسی برای نفس موسوی بود. اشاره کردیم که جریانات گوناگون زندگی حضرت موسی و قوم بنی‌اسرائیل، از پربسامدترین آیات قرآن است که در بسیاری از سوره‌ها به آن اشاره شده و این، درجۀ اهمیت آن را نشان می‌دهد. حال آنکه از زندگی پیامبراسلام(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) این‌همه مطلب نیامده؛ چون مقام آن حضرت، مخصوص خودش است و اصلاً قابل تعلیم نیست که کسی بخواهد حقیقت آن را در خود جستجو کند. او خودش آیۀ کبرای خداست. البته او برای ما اسوه است؛ ولی ازآنجاکه حتی ترک اولی نداشته، حرکت سایر انبیاء به ویژه حضرت موسی را راحت‌تر می‌توانیم بشناسیم و با آن سیر کنیم. اما نکند این‌ها برایمان شعار شود! نکند فقط بشنویم و همین شنیدن را جایگزینِ شدن بدانیم! زمان، زمان بدی است و شرایط برای دریافت این حقایق، خیلی سنگین است. در این فریبستان، نفْس‌ها ضعیف و علم‌ها حصولی شده است. اما باز ما آرزومندیم و طلب درک حقیقت را داریم. قدری زحمت بکشیم؛ عاشقانه و عارفانه، نیاز قوی خود را درک کنیم، سر خوانِ سخاوتمندانۀ قرآن برویم، با آن انس بگیریم و برای درک تعابیر انفسی، آن را به نطق بکشیم. بدانیم قرآن، منتظر است تا دوستی، آشنایی، در مقابلش بنشیند و او آنچه را پیوسته در خزانۀ وجودش نورافشانی می‌کند، به آن دوست برساند. خدای مهربان، همواره به داد ما رسیده‌ای و می‌رسی؛ اما باز تو به ما نزدیکی و ما از تو دوریم. ساده‌ترین حرف‌های تو و اولیائت را حتی نمی‌فهمیم که بخواهیم عمل کنیم! دیگر بیا و این فاصله را معجزه‌آسا بردار. .......... [5] سورۀ طه، آیۀ 23: تا از بزرگ‌ترین آیات خود به تو نشان دهیم. پایان @Lotfiiazar
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اتفاقی تکان دهنده کامیون بدون ترمز با 25تن بار ❣ و #معجزه ای که راننده مسیحی از حضرت #عباس علیه السلام دید 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اتفاقی تکان دهنده کامیون بدون ترمز با 25تن بار ❣ و #معجزه ای که راننده مسیحی از حضرت #عباس علیه السلام دید 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔴 #آقایان_بخوانند ✅ #معجزه_کلام 💠 گاهی برخی جملات #معجزه می‌کنند. مردها باید با تفکر، برخی جملات را برای #تسکین دل همسرشان بر زبان جاری کنند. 💠 مثلا زن با شنیدن این #جملات قوت قلب پیدا می‌کند: _امروز خسته شدی بذار کمکت کنم _چی میخوای برات بخرم _اعصابتو خرد نکن _ بهت حق میدم _نبینم غصه بخوری _بریم یه هوایی بخوریم _ همیشه در کنارتم _ و .... 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh
🔴 #خانم‌ها_بدانند 💠 مردان از زمزمه همسر در گوششان لذت می‌برند و #تحریک می‌شوند! 💠 هر زمان که دیدید آقای خونه حوصله ندارد آرام لب‌های خود را نزدیک #گوش همسر آورده و یک جمله عاشقانه و #تحریک‌کننده، بگویید و منتظر #معجزه آن بمانید! 💠 و البته حواستان باشد زمانیکه شوهرتان #عصبانی است اینکار ممکن است فایده چندانی نداشته باشد. 💠 اگر‌ این زمزمه به همراه #معطر بودن و ظاهر آراسته‌ی شما باشد همسرتان به وجد می‌آید. 🍃❤️ @zanashooi_amoozesh