بسماللهالرحمنالرحیم
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ یازدهم، 25 رجب 1439
طهارت کاظمی (قسمت اول)
در روایت لقاء، ولایت امام صادق(علیهالسلام) را گفتیم و اکنون ادامۀ روایت:
"وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً، فَلْيَتَوَالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الْكَاظِمَ(علیهالسلام)."
و هرکس دوست دارد خدا را در حالی ملاقات کند که طاهر و مطهّر است، #ولایت موسیبنجعفر(علیهالسلام) را داشته باشد.
صفت طُهر، پاکی است که پاک میکند و با طاهر و مطهّر بودنش سالک را پیش میبرد تا به #لقاء خدا میرساند. #طهارت، هم جنبۀ مادی دارد که پاکی از انواع نجاسات مادی است و هم جنبۀ معنوی دارد که پاکی از نجاسات معنوی اعمّ از #نیت فاسد، عقیدۀ منحرف، #صفت رذیله یا #فعل باطل را در بر میگیرد.
مصداق عینی طهارت، تطهیر وجودی اهلبیت(علیهمالسلام) است که در #قرآن به آن اشارۀ صریح شده [1]. البته این طهارت در زندگی مادی و سیرۀ آنان نیز کاملاً مؤثر و مشهود است و اگر میخواهیم آن را بشناسیم، باید ببینیم چطور خوردند و خوابیدند، چطور پوشیدند، چطور ازدواج کردند، چطور صبر کردند و چطور سکوت نمودند و در کل، چگونه زندگی کردند که از پلیدی و ناپاکی پاک شدند.
البته مقام نورانی آنان که معصوم و پاک از هر پلیدی است، جای خود؛ اما از سوی دیگر هم خدا اراده کرده آنان را در میدان پلیدی و ناپاکی بیندازد تا عصمتشان در دنیای پر از جلوهگریهای #نفس ظهور پیدا کند. چون آنها اسوهاند و باید با هر چیزی که ما در دنیا با آن روبهرو هستیم، روبهرو شوند تا بتوانیم عملکردشان را ببینیم و راه بیاموزیم. البته حرکت با سیرۀ معصومان(علیهمالسلام) یعنی در شرایط خودمان، در همان موضع و جایگاهی قرار گیریم که آنان بودند؛ نه اینکه فقط کتب تاریخ را بخوانیم.
در طهارت، اصل پاکی منظور است، نه نتیجۀ آن؛ و شرط این پاکی، #اختیار است که هرکس پاکی را به اختیار بپذیرد، محبوب خداست: "...إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ" [2]. برای همین است که هرکس باشیم و هرقدر در وجودمان طاهر باشیم، باز در میدانی قرار میگیریم که پر از ناپاکی است تا بتوانیم از بین پاکی و ناپاکی، یکی را اختیار و #انتخاب کنیم؛ وگرنه وقتی دو راه نباشد، امکان انتخاب هم نیست و طهارت اختیاری حاصل نمیشود.
پس معلوم میشود این طهارت، حرکت خود #سالک است؛ نه صرفاً امداد و موهبت الهی. به طور کلی هرجا پای اختیار در میان نباشد، ارزشی هم در کار نیست. مثل اینکه خدا به همۀ ما نزدیک است؛ اما این برای ما کمال نیست، چون به اختیار ما نیست. ارزش و کمال، آنجاست که ما هم این #قرب را درک کنیم و به خدا نزدیک شویم و مظهر او گردیم.
..........
[1] سورۀ احزاب، آیۀ 133 (آیۀ تطهیر): "...إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً"؛ همانا خدا فقط خواسته پلیدی را از شما اهلبیت بردارد و شما را پاک کند.
[2] سورۀ بقره، آیۀ 222: همانا خداوند توبهکنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ یازدهم، 25 رجب 1439
طهارت کاظمی (قسمت دوم)
بالاترین و ظریفترین مرتبۀ #طهارت، در #نیت است. تا جایی که اگر در نیتمان ذرهای ناخالصی باشد، طاهر نیستیم و نمیتوانیم با #ولایت امام کاظم(علیهالسلام) حرکت کنیم. همین تأثیر را دارد ذرهای #جهل، خرافه، سادهاندیشی یا احساسمداری در رتبۀ عقیده و اندیشه یا حتی در #اخلاق و کردار؛ و همۀ این ناپاکیها مانع از ظهور ولایت امام هفتم میشود. البته ازآنجاکه چهارده معصوم(علیهمالسلام) "كُلّهُم نورٌ واحِد" هستند، وقتی توان همراهی با یکی از آنها را نداشته باشیم، در حرکت با بقیه نیز کم میآوریم و نمیتوانیم همراهشان شویم.
به طور کلی اگر در دل ما ذرهای پلیدی و ناپاکی باشد، در مسیر حرکت نورانیمان مانع ایجاد میشود و نمیتوانیم نور الهی را که پیوسته بر دلمان میتابد، بگیریم. برای همین است که میگوییم بدون طهارت، به هیچ جا نمیرسیم. مثل اینکه اگر با تمام آداب و ترتیب #نماز بخوانیم و کلی هم حال کنیم، اما بعد یادمان بیاید وضو نداشتهایم، نمازمان باطل است! همانگونه که یک دیگ پر از آش بسیار مقوّی و لذیذ، با یک فضله نجس میشود و تمامش را باید دور ریخت.
پس چرا ما آلودگی نیت و اندیشه را مهم نمیدانیم؟ اگر اینجا خدا رحیم و کریم است و آلودگیهایمان را ندیده میگیرد، چرا در وضو و طهارت ظاهری کریم و رحیم نیست؟ اگر خدا نیت ناپاک را میپذیرد، پس نماز بی وضویمان را هم اعاده نکنیم و آش نجسشده را هم بخوریم. اما چنین نیست و هر آلودگی و ناپاکی را باید تطهیر کرد.
متأسفانه اغلب محبتها، رفت و آمدها، مهمانیها، سلامعلیکها و بسیاری از اخلاق و کارهای دیگر ما هزار و یک آلودگی دارد و نمیتوانیم خالصانه برای خدا کاری کنیم. پیشزمینههای موروثی، تربیتی، فکری و... همه در اعتقادات و اندیشههای ما تأثیر دارند و در این بین، تنها حضور خدا کمرنگ است. ما سببها را بیشتر از سببساز میبینیم و به آنها بیشتر اهمیت میدهیم. به عنوان مثال، روزی خود را به دست دیگران و واسطهها میبینیم. اما طهارت در صفت، این است که خدای رزّاق را ببینیم و بر او توکل کنیم، بعد سراغ کسب و تلاش برویم.
آنها که طهارت درونی ندارند، نیت حقیقی را نیافتهاند و بیشتر در ظاهرند. اما کسانی که در نیت و اندیشه طاهر شدهاند، در ظاهر کم سروصداترند و خود و کارهایشان را در بوق و کرنا نمیکنند. طهارت نیت هم این است که هرچه میکنیم، ببینیم برای چه میکنیم و نیتمان را خالص سازیم. این طهارت اولیه، مقدمۀ هر کار خیری است.
حتی رشد فرهنگی و اخلاقی جامعه هم مقدمه لازم دارد و به این راحتی نیست. تا جایی که پیامبراکرم(صلّیاللهعلیهوآله) نیز وقتی به نبوت مبعوث شد، خداوند به او فرمود: "وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ. وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ" [3]؛ یعنی حتی برای #هدایت مردم نیز طهارت و استغفار لازم است؛ چون تطهیر، انسان را روحانی میکند تا بتواند پیوسته در حضور خدا باشد و این قویترین وسیله برای هدایت است.
..........
[3] سورۀ مدّثر، آیات 4 و 5: لباست را طاهر کن و از پلیدی، دوری نما.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ یازدهم، 25 رجب 1439
طهارت کاظمی (قسمت سوم)
یکی دیگر از مصادیق #طهارت معنوی که در قرآن آمده [4]، حضرت مریم(سلاماللهعلیها) است که امام معصوم نبوده، اما خداوند او را پاک کرده و برگزیده است. قرآن کریم میفرماید:
"وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيّاً." [5]
و در کتاب، مریم را یاد کن که از اهلش به مکانی شرقی کناره گرفت.
منظور از این تذکر، یادآوری ذهنی نیست؛ بلکه یعنی: آنها را در عالم #حضرت_مریم و سیری که او کرد، ببر. کدام سیر؟ آیا او از خانواده و اطرافیانش جدا شد؟ خیر، بلکه سیره و #فرهنگ آنان را کنار گذاشت؛ آن هم نه به جبر، بلکه خودش پذیرفت که رها شود و از سیستم حاکم بر اهل زمانش کناره گیرد. به کجا؟ نه شرق جغرافیایی، بلکه جایی و جایگاهی که اشراق نور خدا در آن بیشتر بود. او نه تنها از محیط آلوده، ظلمانی و پرکثرتی که در آن بود، به مکانی خلوت و پاک رفت، بلکه از نظر وجودی نیز خود را خلوت و تنها کرد تا حرکت درونی کند و نفسش را تربیت نماید.
"فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيّاً." [6]
پس حجابی از آنان گرفت؛ آنگاه روح خود را به سوی او فرستادیم تا به صورت بشری کامل برایش ممثّل شد.
درواقع او به اختیار خود، حجابی در درونش گذاشت تا از شرایط بیرونی و آن فرهنگ و محیط، متأثر نشود. آنجا بود که روح الهی را از درون خود بیرون کشید تا بتواند در رتبۀ خود از آن بهره ببرد. البته بر ما و همۀ انسانها نیز روح الهی دمیده و هردم میدمد و ارسال میشود؛ ولی ما پیغام و رسالتش را درنمییابیم و نمیفهمیم با روحی که هر آن به ما داده میشود، باید مظهر اسماء خدا شویم.
..........
[4] سورۀ آلعمران، آیۀ 42: "وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ..."؛ و هنگامی که ملائکه گفتند: ای مریم، همانا خداوند تو را برگزید و پاک کرد.
[5] سورۀ مریم، آیۀ 16.
[6] سورۀ مریم، آیۀ 17.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ یازدهم، 25 رجب 1439
طهارت کاظمی (قسمت چهارم)
#حضرت_مریم وقتی تمثّل #روح الهی را دید، به خدا پناه برد؛ شاید از اینکه: «من کجا و این درجه کجا! مگر من چه کردهام که لایق چنین امری باشم؟!» اما ما اگر هم زمانی کرامتی برایمان آشکار شود و مثلاً حاجتروا شویم یا خوابی ببینیم، فکر میکنیم خودمان کار بزرگی کردهایم که چنین پاداش بزرگی گرفتهایم و میخواهیم خود را انسانی #مؤمن و موحّد معرفی کنیم و به همه نشان دهیم که خدا به ما چه داده است! این، عدم #طهارت است.
البته شاید به زبان، شکستنفسی کنیم و بگوییم این توفیقات از خداست. اما در درون و در عمل، خوبی را از خودمان میدانیم و با خود میگوییم اگر اینها مال ما نباشد، دیگر سزاوار چه کسی است؛ یعنی طوری رفتار میکنیم که انگار اگر خدا چنین نمیکرد، از او طلبکار بودیم! برعکس آنجا که فشار و سختی میآید یا توفیقی سلب میشود، میگوییم: چرا من؟! در درون هم واقعاً میپنداریم که خدا با ما چنین کرده و این بلا را بر سرمان آورده است!
غافل از اینکه در زیباییها باید او را ببینیم که بی آنکه استحقاق داشته باشیم، به ما داده است و در زشتیها باید به خود توجه کنیم که همه، اثر #خطا یا نقص خودمان است. اینجاست که حضرت مریم، آیۀ و نشانۀ الهی و الگویی برای تمام مردم میشود؛ یعنی همه میتوانند مثل او باشند.
البته سخت است. گاه برای برپایی دین باید از فرهنگ #جامعه و حتی نزدیکان خود بگذریم و خلاف جهت آب حرکت کنیم؛ همانگونه که مریم چنین کرد. تازه پس از تولد #حضرت_عیسی، تهمتها و آزارها شروع شد و ازآنجاکه قرار بود مریم تطهیر شود، خدا به او فرمود هرچه گفتند، سکوت کند و #صبر کند تا خدا خودش جلوهاش را نشان دهد. مریم پذیرفت و به طهارت رسید؛ اما همه حاضر نیستند این سختی را تحمل کنند تا پاک و طاهر شوند.
پایان
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
بسماللهالرحمنالرحیم
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
27 رمضان 1439
ید بیضا (قسمت اول)
پس از بیان فرار موسوی، از معجزۀ #عصا گفتیم؛ حیاتی که در باطن علل و اسباب است و اگر ظاهرشان کنار رود، کار خدایی میکند. دیدیم هر تکیهگاهی که ظاهر جمادی دارد، چنین است و در پسِ پرده، به وجود قوی حق متصل است. ما نیز با شناخت وجه جمادی و کنار زدن آن و نیز شناخت وجه عالی و به کار گرفتن آن، به تعلق اصلی وجودمان که عین ربط و اتّکا به عظمت و قدرت الهی است، میرسیم و میتوانیم مشکلات درونی و بیرونی را حل کنیم.
اعجاز دوم #موسی که پس از عصا آمده، ید بیضاست: "وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرينَ" [1].
نزع یعنی کندن و هرکس ادعایی در #دین و #محبت خدا دارد، حتماً باید نزع داشته باشد. دست به ویژه دست راست هم نشان قدرت و توانمندی است. حضرت موسی وقتی خود را کنار گذاشت و اولاً با انداختن عصا، اتّکا به اسباب بیرونی را کنار زد و ثانیاً با دستبسته شدن در مقابل خدا از قدرت خود دل کَند، نور قدرت الهی برایش آشکار شد و #فرعون را به راحتی مغلوب کرد. درحالیکه تا وقتی نزع انجام نشده بود، شکست یا #هدایت فرعون، ممکن نبود.
به طور کلی هرکس بخواهد قدرت درونی و برهان خدایی را آشکار کند، حتماً باید از قدرت خود بکَند و در مقابل خدا سپر از دست بیندازد؛ تا بتواند بر فرعونیت و قومش که همان لشکر جهل و نفس امّارهاند، پیروز شود. البته منظور این نیست که ضعیف شود؛ بلکه یعنی قدرتهای موهومی را که به او شأن و شئون میدهد و او خود را صاحب آنها میبیند، کنار بزند تا بتواند به قدرت الهی و وجود خداییاش قدرتمند شود.
موسی اول دستش را نزع کرد و بعد دستش نورانی شد. ما نیز باید هر دستی را که در محدودۀ تولد تا مرگ متعلق به ماست و هر قدرتی را که در دنیا و برای جلب سود و دفع ضرر دنیا برایمان کار میکند، نزع کنیم تا ظلمتش از بین برود و وجه الهیاش که تضعیفکننده و شکستدهندۀ دشمن است، روی کار بیاید.
البته هر قدرتی از خداست؛ اما تنها کسی این را میفهمد، که هرگز خود را نبیند و دست خود را نزع کند. معجزۀ عصا و #ید_بیضا نیز یعنی: هرچه در بیرون یا درون برایت مهم است و خود جزئیات را تعریف میکند، باید کنده شود.
البته نزع، این نیست که اسباب و قدرتها را دور بیندازیم؛ بلکه یعنی وجود خود را رها کنیم تا فقط نیاز و لذت بُعد مادهمان با آنها برآورده شود؛ اما قلبمان از آنها لذت و بهره نبرد و به عالم خودش بپردازد.
..........
[1] سورۀ شعرا، آیۀ 33: و دستش را [از گریبان] کَند؛ پس در مقابل بینندگان، سفید و درخشنده بود.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
27 رمضان 1439
ید بیضا (قسمت دوم)
علاوه بر سورۀ شعرا، در آیات دیگر نیز از این معجزه سخن گفته شده؛ ازجمله:
"وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى." [2]
جناح، بال پرواز ماست یعنی #روح و #عقل. ضمیمۀ دست به جناح یعنی #نفس را به جانب عقل و بدن را به جانب نفس بکشانیم تا بدن، #خیال و عقلمان لطیف و نورانی شود و به جای وهم و عقل جزئی، تحت تسلط روح باشد.
طبق آنچه در لغتنامهها آمده، بیضا، سفیدی، نور و روشنایی است؛ برترین رنگ و به معنای شادی و مسرّت در مقابل سیاهی که غم و اندوه است. #ید_بیضا هم یعنی نعمت، بخشندگی و نکویی؛ حجت بسیار روشن و آشکار؛ دستی که بدون منّت و خواهش، انواع حاجتها را برآورده میکند.
این مسئله در #سلوک انسانی بسیار مهم است. حتی انسانهایی که ظاهراً خیلی مؤمن نیستند، ولی دست باز و بیمنّت دارند، خداوند در مقطعی به آنها توفیق #توبه میدهد و برمیگردند. اما کسانی که ظاهراً متشرّعاند و برعکس، دست باز ندارند و حسابگرند (نه مقتصد)، یعنی مشکل میدهند و خرج میکنند حتی برای خودشان، در ظاهر دین و هستی میمانند و هیچگاه نمیتوانند به عمق #معرفت الهی برسند.
سوء هم در لغتنامهها و #قرآن، به معنای بد و قبیح، زشتی، عیب، فساد عمل، ضرر و زیان، ناراحتی، هرچه انسان را غمگین کند، توجه به بُعد شخصی و بدن (مثل جریان حضرت آدم در جنّت اسماء)، گمراهی، استکبار و خودبینی، پیروی هوای نفس، گناه و تجاوز، شرک و کفر، هلاک و... آمده است.
راه نجات از سوء نیز تکفیر است: "...عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ..." [3]. درواقع سوء، ناپسندیهایی است که علاجش پوشاندن است و یا از طریق هجرت و اذیت کشیدن در راه خدا محقّق میشود، یا با صدقه، نماز، زکات، ایمان، عمل صالح، تقوا، پرهیز از کبائر و مهمتر از همه، دیدن برهان ربّ و به عقل فعال وصل شدن. همچنین با توبۀ سریع و بدون تأخیر؛ یعنی وقتی هریک از مصادیق سوء آمد، سریعاً یک خوبی و حسنه بیاوریم که بتواند آن را بردارد.
#موسی با نزع قدرت، از همۀ این سوءها بری شد؛ ما هم در رتبۀ خود میتوانیم بری شویم و از بیماری توهم و تخیل نجات یابیم. درواقع تمام قدرتها و تمام موجودیت ما نور است؛ اما چون در قالب مادی اشیاء ظهور پیدا کرده، ظلمانی شده و اگر از این ظلمت کنده شود، همان نور است. یعنی فکر و خیال و قدرتهای بدنی ما مثل دیدن و شنیدن، تا وقتی در قالب محدود مادهاند، نورشان پنهان است. باید از محدودیت این قالب کنده شوند تا نورشان روشن شود.
دست، مظهر قدرت و فعالیت موسی بود و خدا به او فرمود آن را نزع کند و بر گریبان نهد. یعنی: در مقابل تو دستبستهام؛ "مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي" [4]. برای همین وقتی بیرون آمد، جز نور الهی از آن مشاهده نمیشد.
..........
[2] سورۀ طه، آیۀ 22: دستت را به پهلویت ضمیمه کن و آن را درخشنده و بی عیب بیرون آور؛ این هم نشانهای دیگر.
[3] سورۀ تحریم، آیۀ 8: باشد که پروردگارتان سیّئات شما را تکفیر کند و بپوشاند.
[4] زیارت جامعۀ کبیره: شما را بر طلب، نیازها، خواستهها و ارادهام در تمام امور و احوالم مقدم میدارم.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
27 رمضان 1439
ید بیضا (قسمت سوم)
ما نیز باید نگاه و تفکر خود را به وجود، داراییها و قدرتهایمان درست کنیم. اگر نور وجودمان روشن شود، دیگر اینهمه «چهکنم» و بنبست نداریم. چگونه؟ دست خود را ببندیم تا قدرت حقیقی بیاید و عقلمان را به #روح بسپاریم تا به نور #هدایت روشن شود؛ وگرنه با #نفس، موافق و همگام میشود و به توهم، روی میآورد و دیگر حقایق الهی را نمیپذیرد.
اینجاست که خود را به هر آب و آتشی میزند تا دنیایش تأمین باشد، اما از آخرتش غافل میشود. مثلاً سلامت جسم خود یا فرزند از سلامت روح برایش مهمتر میشود. چون کار نفس، تدبیر معاش است و گذرا؛ و کار روح، تدبیر معاد است. تدبیر معاش و ساختن #دنیا نیز بدون در نظر گرفتن مدبّر حقیقی که خداست، مکدّر و محدود به جزئیات و سود و زیان شخصی میشود و دیگر نور ندارد.
چنین نفسی، قدرت دریافت مواهب ربّانی را ندارد و #وحی الهی را که هر لحظه هست، نمیگیرد. البته هرگز به هیچکس مانند انبیاء وحی نمیشود. اما تعلیم #اسماء، آنبهآن از فاعل(خدا) به همۀ انسانها افاضه میشود و آنها هر لحظه باید قابلیت داشته باشند تا بپذیرند.
درواقع خدا با علم اسمائش با همۀ ما ارتباط برقرار میکند که پیوسته به جانمان وحی میشود؛ نه که یک بار تعلیم اسماء کرده باشد و دیگر تمام. قرآن نیز برای این وحی شده تا ما را به ارتباط درونیمان با خدا، توجه دهد. ولی ما نه این وحی بیرونی را درمییابیم و نه آن وحی درونی را.
خدا دائمالفیض است. ما نیز اگر موحّدیم و واقعاً میخواهیم در مراتب #توحید حرکت کنیم، باید قابلیت دائمی داشته باشیم؛ یعنی به اسباب بیرونی و درونی نظر نداشته باشیم تا نفسمان که در حال تعین گرفتن است، بتواند از روح و عالم اسماء، نور قدسی و صفای الهی بگیرد، به علم و قدرت تشخیص برسد و از جرئیبینی، احساسی بودن و چرتکۀ سود و زیان مادی زدن، رها شود.
خلاصه آنکه عصای #موسی و #ید_بیضا، دو #معجزه بود که نه تنها برای نابودی #فرعون، بلکه آمد تا خود موسی از هرچه دور و بر خود میبیند و حتی از خود و هرچه در درون خود به آن اتّکا دارد، چشم ببندد و به فنای ذات برسد. چنانکه در آیۀ بعد میفرماید: "لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى" [5]؛ و این ارائۀ آیات آفاقی و انفسی برای نفس موسوی بود.
اشاره کردیم که جریانات گوناگون زندگی حضرت موسی و قوم بنیاسرائیل، از پربسامدترین آیات قرآن است که در بسیاری از سورهها به آن اشاره شده و این، درجۀ اهمیت آن را نشان میدهد. حال آنکه از زندگی پیامبراسلام(صلّیاللهعلیهوآله) اینهمه مطلب نیامده؛ چون مقام آن حضرت، مخصوص خودش است و اصلاً قابل تعلیم نیست که کسی بخواهد حقیقت آن را در خود جستجو کند. او خودش آیۀ کبرای خداست.
البته او برای ما اسوه است؛ ولی ازآنجاکه حتی ترک اولی نداشته، حرکت سایر انبیاء به ویژه حضرت موسی را راحتتر میتوانیم بشناسیم و با آن سیر کنیم. اما نکند اینها برایمان شعار شود! نکند فقط بشنویم و همین شنیدن را جایگزینِ شدن بدانیم! زمان، زمان بدی است و شرایط برای دریافت این حقایق، خیلی سنگین است. در این فریبستان، نفْسها ضعیف و علمها حصولی شده است. اما باز ما آرزومندیم و طلب درک حقیقت را داریم.
قدری زحمت بکشیم؛ عاشقانه و عارفانه، نیاز قوی خود را درک کنیم، سر خوانِ سخاوتمندانۀ قرآن برویم، با آن انس بگیریم و برای درک تعابیر انفسی، آن را به نطق بکشیم. بدانیم قرآن، منتظر است تا دوستی، آشنایی، در مقابلش بنشیند و او آنچه را پیوسته در خزانۀ وجودش نورافشانی میکند، به #قلب آن دوست برساند.
خدای مهربان، همواره به داد ما رسیدهای و میرسی؛ اما باز تو به ما نزدیکی و ما از تو دوریم. سادهترین حرفهای تو و اولیائت را حتی نمیفهمیم که بخواهیم عمل کنیم! دیگر بیا و این فاصله را معجزهآسا بردار.
..........
[5] سورۀ طه، آیۀ 23: تا از بزرگترین آیات خود به تو نشان دهیم.
پایان
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_یازدهم
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_یازدهم، 14 #محرم_1440
در تردّد، سالها!
http://saehat.net/index.php?page=kholaseh&id=36
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_یازدهم، 11 #محرم_1441
#قیامت_کبری
در لحظۀ #مرگ جسم محتضر توان حرکت ندارد؛ اما چیزهایی میبیند که دیگران نمیبینند و قدرت زیادی برای حرکت احساس میکند. میخواهد حرف بزند؛ چشمهایش را باز کند؛ برخیزد؛ اما جسم با اینکه به ظاهر سالم است، یاری نمیکند. از کار افتادن قلب یا مغز، علت مادی مرگ است. اما از نظر وجودی...
متن کامل در لینک زیر:
http://saehat.ir/comment/3009
@Lotfiiazar