eitaa logo
❤️کانال عشق
319 دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
13.1هزار ویدیو
100 فایل
الله کانالی عمومی بافرهنگ معنوی خاصان ان شاالله اللهم عجل لولیک الفرج ❤️🍎عشق یعنی : به ؛ خدای حسین رسیدن خدای حسین راداشتن خدای حسین راچشیدن خدای حسین رابه ادراک نشستن و... ♥️ارتباط با ادمین خادم عزیزان دل @eshgh_14
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران شب بیست و سوم رمضان 1439 تأثیر عالِم (قسمت اول) آخرین شب قدر است و ما مهمان داریم. امشب ملائکه می‌آیند و درِ همۀ ما را می‌زنند تا وارد شوند و این خانه را که متعلق به خداست، به صاحبش برگردانند. اما اگر فکر و دلمان ذره‌ای در جای دیگر باشد، از آن برمی‌گردند. فرض کنید شخص بسیار مهم و صاحب کمالاتی قرار است مهمان خانه‌مان شود. چه می‌کنیم؟ غیر از اینکه نه تنها خانه را مرتب و تمیز می‌کنیم و می‌کوشیم فضا از همه نظر در آرامش باشد، بلکه از فرزندانمان هم می‌خواهیم آرام باشند و سر و صدا نکنند. امشب نیز اگر داریم که مهمان می‌آید، آرام باشیم و لااقل این چند ساعت را از تعلقات خالی شویم. تجرد و بی‌توجهی به اطراف را یاد بگیریم و تمرین کنیم. این‌قدر حواسمان به گرما و سرما و شلوغی نباشد. یک امشب را به چشم و گوش و ذهن و زبانمان بگوییم: ساکت! مهمان امشب، برای همه می‌آید و به ویژه اگر دل خالی و آماده ببیند، در آن نزول اجلال می‌کند. اگر ساکت باشیم، می‌توانیم هرچه ضعف و بی‌ارادگی و هرچه خواست و میل نازل داریم، در مقابلش بگذاریم تا او همه را به قدرت، اراده، عقل و عشق متعالی تبدیل کند. قدر این شب و قدرِ آمدن خود به این مجالس را بدانیم و خالی و با یقین بنشینیم؛ وگرنه بی یقین، بهره‌ای نمی‌بریم. در آمده است که حضرت عرضه داشت: «خدایا، من برای هر خیری که به سویم بفرستی، فقیرم.» [1] خدا پیوسته خیرات را نازل می‌کند؛ اما ظرف خالی می‌خواهد تا آن را بگیرد و از حضور خدا پر شود. فقیر یعنی از خودش هیچ نداشته باشد و خود را نه صاحب مال و مقام ببیند، نه صاحب و کمال و نه صاحب و ایمان. بداند که هرچه هست، از خداست و او همواره در برابر خدا هیچ است. خیرات الهی تنها به این‌گونه افراد اصابت می‌کند. ولی ما اغلب پر می‌آییم و در مقابل خدا، کلی شأن و دارایی و پیش‌زمینه برای خود داریم. یعنی با چتر، زیر باران خیرات می‌رویم! در شب‌های قبل، از علم گفتیم که مساوی و ظهور وجود است و در رتبۀ انسان شامل سه بُعد « نفس و مبدأ و معاد»، «شناخت عوامل هلاک و نجات و اصلاح و تعدیل نفس» و «شناخت احکام » می‌شود. این علم، همان علم انسانی است که دل را برای قبول در سیر صعود و مظهریت آن، آماده می‌کند. از این لحاظ، انسان‌ها را سه دسته معرفی کردیم: - عالِم یعنی کسی که با علم کامل، تمام استعدادهایش را به ظهور رسانده و می‌تواند در نفس و قلب دیگران کار کند و با ظهور استعدادهایشان، آن‌ها را عروج دهد. - متعلّم یعنی کسی که نفس و قلب خود را به عالِم سپرده تا با تبعیت از او، استعدادهایش به ظهور رسد. - کسی که نه عالِم است، نه متعلّم؛ و همچون خس و خاشاک، به هر بادی تغییر جهت می‌دهد. .......... [1] سورۀ قصص، آیۀ 24: "...رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ". ادامه دارد... @Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران شب بیست و سوم رمضان 1439 تأثیر عالِم (قسمت دوم) خداوند در آیۀ 122 سورۀ توبه می‌فرماید: "وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ." و روا نیست تمام مؤمنان [برای جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر گروه، عده‌ای نمی‌روند تا در دین، تفقّه کنند و هنگامی که برگشتند، قومشان را بیم دهند؟ باشد که آن‌ها بترسند و [از زشتی‌ها و نواقص] بر حذر باشند. این یکی از عمیق‌ترین وظایف در میدان جنگ و ، چه با کفر و شرک درونی و چه بیرونی است. اگر افرادی نباشند که بتوانند با و دقت نظرشان در دین، مردم را بیدار کنند و دل‌ها را تکان دهند، هزاران می‌روند و جنگ نظامی پیروز می‌شود. اما جنگ نرم به قوّت خود و بلکه شدیدتر از قبل می‌ماند. متأسفانه در جوامع اسلامی، گاه آن‌قدر که به جنگ‌های سیاسی و نظامی و اقتصادی اهمیت داده می‌شود، جهاد فرهنگی اصلاً مهم به حساب نمی‌آید و فرهنگ دینی مردم، در حاشیه می‌ماند. حال آنکه اگر گروه‌هایی برای سایر جهادها تلاش و جان‌فشانی می‌کنند، گروهی نیز باید برای جهاد فرهنگی و عمیق‌اندیشی در دین بکوشند. طبق این آیه، پایۀ تمام جهادها جهاد علمی است؛ البته همان علم سه‌مرحله‌ای که از حدیث پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) گفتیم. فقاهت نیز به مرجعیت و فروع دین محدود نمی‌شود؛ بلکه دقت و تأمل عمیق در تمام مسائل و معارف دینی اعمّ از اصول و فروع دین را در بر می‌گیرد. نتیجه‌اش نیز ، و نورانیت است؛ چیزی که حتی در علم مقدمات دین اگر بر پایۀ معرفت و اصلاح نباشد، وجود ندارد. همان‌گونه که فقه، انسان را به اعمال و عبادات ظاهری آشنا می‌کند، تفقّه نیز وظایف و درونی‌اش را به او می‌شناساند. فرد متفقّه می‌داند را چطور عرضه کند که وجود مخاطب، خودش طالبِ خواندن نماز و انجام سایر فروع شود؛ نه که مجبور به نماز شود یا از ترسِ حرف‌های بد و بیراه خانواده و رانده شدن، نماز بخواند. متفقّه، چنان افراد را بیم می‌دهد و حقیقت را نشانشان می‌دهد که در درون خود، درد بی‌نمازی را بچشند و جای خالی آن را حس کنند، پس دنبالش بروند؛ نه اینکه با تحقیر و توهین و سؤال و جواب مداوم، آنان را به خواندن نماز وادارد. اما متأسفانه ما اغلب خودمان اهل تفقّه نیستیم و درنتیجه در تربیت فرزندانمان نیز تفقّه نداریم. مدام نصیحت و امر و نهی‌شان می‌کنیم؛ اما حرف‌هایمان جای خود را در وجود آن‌ها پیدا نمی‌کند و دلشان را به درد و سوز نمی‌آورد. یعنی نمی‌توانیم دین را چنان به خوردِ جانشان دهیم که طالب دین شوند و از نداشتنش احساس خلأ کنند. این مشکل بزرگی برای فرد و جامعه است که ذهن پر از الفاظ و مفاهیم دینی یا غیردینی، اما قلب خالی از نور معرفت باشد و نتواند دلی را تکان دهد. ریشۀ این مشکل، ظاهربینی است؛ اینکه به مادیات و صورت قضیه، بیشتر از روح و جان و مردم اهمیت می‌دهیم. انذار را هم در این خلاصه کرده‌ایم که چون خود را بهشتی و دیگران را جهنمی می‌بینیم، به هر قیمتی شده، آن‌ها را بترسانیم و امر و نهی کنیم؛ درحالی‌که خودمان نه منکر را می‌شناسیم و کنار گذاشته‌ایم، نه به معروف، معرفت داریم و آن را عملی کرده‌ایم! ادامه دارد... @Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران شب بیست و سوم رمضان 1439 تأثیر عالِم (قسمت سوم) آیۀ 16 سورۀ حدید می‌فرماید: "أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لايَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ." آیا وقتش نشده که مؤمنان، قلبشان با ذکر خدا و آنچه او نازل کرده، خاشع شود و از کسانی نباشند که پیش از این، کتاب به آن‌ها داده شد، اما آن‌قدر گذشت که قلب‌هایشان قساوت گرفت و بیشترشان فاسق شدند؟ یعنی وقتش است که مؤمنان، دیگر نه با گوش و ، بلکه قلبشان ذکر خدا را بگیرد و آرام شود. وگرنه مثل اهل کتاب می‌گردند که تنها صورت و لفظی از علم در ذهنشان نقش بست و چون حقیقتش را ندیدند، هرچه بیشتر آموختند، ظلمتشان بیشتر شد. آن‌ها ظاهراً شرک و کفر ندارند؛ اما فاسق‌اند یعنی از جایگاه وجود و بندگی خود، بیرون رفته‌اند. پس و طلب علم، این صورت‌ها نیست؛ طلب ترقّی وجود به صفات روحانی و اسماء الهی است که قساوت را می‌برد و خشوع می‌آورد. آنجا هم که امام سجّاد(علیه‌السلام) در دعا به خدا عرضه می‌دارد: «شاید مرا در مجالس علما نیافته‌ای»، منظور حضور در مجالس و مصاحبت با افرادی است که این نتیجه را در بر داشته باشد. می‌دانیم انسان، صفحۀ بی‌رنگ آیینه‌ای است که هرچه در مقابل آن باشد، همان را نمایش می‌دهد و آشکار می‌کند. این قانون عالم هستی است و تخلّف ندارد؛ مثل اینکه آب، تر است یا آتش می‌سوزاند. حتی خدا هم در این قانون، دست نمی‌برد. او شرایط گوناگون را قرار داده و نفس انسان را به دست خود او سپرده تا او هرطور می‌خواهد، آن را نقش بزند. پس همۀ شئون شخصیتی و امور زندگی انسان در نفس او نقش دارد. ازجمله اینکه هرگز دو نفر با هم نمی‌نشینند، مگر اینکه در هم تأثیر می‌گذارند و چیزی را از دست می‌دهند یا به دست می‌آورند. این خاصیت نفس است که هم‌نشینی‌ها در او اثر دارد. هرچند ما آن‌قدر که با دنیای بیرون زندگی می‌کنیم، اصلاً از احوال درون خود خبر نداریم و نمی‌دانیم چه بر سر خود می‌آوریم؛ وگرنه هر لحظه این حقایق را می‌دیدیم. برای همین است که نشستن در خدمت عالِم و حتی نظر کردن به چهرۀ او عبادت است [2]. چون عالِمی که اینجا منظور است، کسی است که پیوسته حقیقت نورانی امام را نصب‌العین خود قرار داده تا آنکه خانۀ قلبش از اغیار خالی شده و صورت ملکوتی امام در آن نقش بسته است. مظهر سکینه و الهی شده و هر لحظه با امام در حال بیعت است. پس هر نفَسی که انسان با چنین عالِمی بنشیند، نقش نیت و وجود قلب عالِم، تأثیر خود را در او نیز می‌گذارد. هم‌صحبتی با عالم، پاکی و پاکیزگی روح می‌آورد و انسان را به او شبیه می‌کند. اما هم‌صحبتی با جاهل، روح را آلوده می‌کند. وقتی با علما بنشینیم، اگر خودمان هم علمی داشته باشیم، علممان تقویت می‌شود و اگر جاهل باشیم، نور علم آن‌ها ما را به خود جذب می‌کند و رحمتی که خدا به آن‌ها بفرستد، به ما هم می‌رسد. اما اگر با جاهلان بنشینیم، ظلمت جهل آن‌ها علم ما را نیز خدشه‌دار و دچار شبهه می‌کند و عذاب آن‌ها نیز به ما می‌رسد. روایات بسیار نیز بر ضرورت هم‌نشینی با علما تأکید دارند. ازجمله امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرماید: «یک بار نشستن با کسی که به او اعتماد دارم، برایم مطمئن‌تر از عبادت یک سال است.» [3] امام کاظم(علیه‌السلام) نیز می‌فرماید: «نزد هر عالِمی ننشیند، مگر کسی که شما را از پنج چیز به پنج چیز فراخواند: از شک به ، از کبر به تواضع، از ریا به اخلاص، از دشمنی به خیرخواهی و از رغبت دنیا به زهد.» [4] از امام عسکری(علیه‌السلام) هم روایت شده: «علمای بد که شبهه ایجاد می‌کنند و مردم را گمراه می‌نمایند، برای شیعیان ضعیف، زیان‌بارترند تا سپاه یزید برای امام حسین(علیه‌السلام) و یارانش!» [5] .......... [2] بحارالأنوار، ج1، ص204 و 205. [3] الكافی، ج1، ص39. [4] بحارالأنوار، ج1، ص205. [5] الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص458. ادامه دارد... @Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران شب بیست و سوم رمضان 1439 تأثیر عالِم (قسمت چهارم) ما در عالم ، هر غذای سنگین یا سبکی بخوریم، در بوی دهان، عرق، خون، چهره، قدرت بینایی و شنوایی، دفع و سایر شئون بدنمان تأثیر دارد. به همین ترتیب، مصاحبت‌ها و نفَس‌ها نیز در ما تأثیر می‌گذارند و همه چیزمان را تحت شعاع قرار می‌دهند. تازه تأثیر غذا معمولاً کوتاه‌مدت است و ما مختاریم فضولات آن را دفع کنیم. اما تأثیر مصاحبت را به این راحتی نمی‌شود پاک کرد. پس چرا اهمیت نمی‌دهیم و همه جا می‌رویم و با همه می‌نشینیم؟ ما عالِم نیستیم. از ضعیفان شیعه‌ایم. پس مراقب باشیم و نگوییم چیزی در ما اثر ندارد. درحقیقت، مجالست با اهل ، همان روحیۀ قلبی انسان در طلب موقعیتی است که نور وجودش را زیاد کند. پس کسی که جانش رو به علم و بسته به باشد، پیوسته در درونش با علما مجالست دارد و از نور علم و وجودشان بهره‌مند می‌شود. اما کسی که چنین طلب و حرکتی برای عروج در درونش نداشته باشد، حتی اگر ظاهراً با اهل علم بنشیند، مجالست علما را ندارد و از آن‌ها تأثیر نمی‌پذیرد. هم‌نشینی با جاهلان نیز همین است و تأثیر خود را می‌گذارد. مثل بادی که چه به گُل بخورد چه به نجاست، همان بو را پخش می‌کند و نمی‌تواند اثر نگذارد. چنان‌که حضرت علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «هم‌نشینی با اشرار، موجب سوءظن به خوبان می‌شود.» [6] نیز اینکه: «هم‌نشینی با احمق، عذاب است.» [7] پس نهایت اینکه در دوران غیبت امام معصوم، باید گشت و این علمای الهی را پیدا کرد و در مقابلش دوزانو نشست؛ تا قلب‌ها با نور ، زنده شوند؛ چنان‌که خدا زمین را با باران تند آسمان، زنده می‌کند. به فرمایش امیرمؤمنان(علیه‌السلام): "جَالِسِ الْعُلَمَاءَ يَزْدَدْ عِلْمُكَ وَ يَحْسُنْ أَدَبُكَ وَ تَزْكُ نَفْسُكَ." [8] با علما هم‌نشین باش، تا علمت زیاد و ادبت نیکو شود و نفست تزکیه گردد. .......... [6] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص431. [7] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص432. [8] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص430. پایان @Lotfiiazar