eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
435 عکس
72 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
. نقدِ فلسفه . . افرادی که بافضای فکری استادحسن عباسی آشنا میباشند از انتقادات ایشان نسبت به جریان (فلسفه اسلامی) آگاه هستند که البته مجموعه انتقادات فوق محورهای گوناگونی دارد اما همانطور که در بخشی از فیلم بالامشاهده میکنید یکی از انتقادات اصلی ایشان دراین زمینه عبارت است از: عدم طرح فلسفه مضاف در فلسفه اسلامی. @falsafeh_nazari بررسی این مطلب که آیا حکمای مسلمان در طول تاریخ دغدغه طرحِ فلسفه های مضاف راداشته اند یاخیر؟ بحثی است مستوفا که بررسی آن مجالی دیگر میطلبد اما این نکته قابل اشاره است که هرگاه شرایط سیاسی وفرهنگی به گونه ای بوده که امکانِ طرح وتاسیس فلسفه های مضافِ متکی بر فلسفه اسلامی وجود داشته حکمای مسلمان از این مهم غافل نبوده اند. نمونه مشهور آن در کتاب (آراءُ اَهْلِ‌ الْمدینَةِ ‌الْفاضِلَه)نوشته ابونصرفارابی که پیرامون مسائل بنیادی فلسفه وسیاست واجتماع میباشد وجود دارد که البته به موارد بسیار دیگری میتوان اشاره کرد.. از جمله آنکه فلسفه نظری دارای امتداد اجتماعی بوده ودر حکمت عملی بروز وظهورداشته.درآثار فیلسوفان مسلمان بعداز بخش متافیزیک وفلسفه اولی مباحثی چون تدبیر منزل(مربوط به خانواده)تدبیر مدن(مربوط به اجتماع) اخلاق(مربوط به فرد)وحتی کیهانشناسی،گیاه شناسی،حساب،هندسه،موسیقی و...مطرح میشده.که به نوعی امتداد فلسفه استدلالی بوده.حتی درمنظومه فکری امثال میرزا ابوالحسن شعرانی مسائلی چون علم جمال(فلسفه هنر) علم الاجتماع، فلسفه قانون وبرخی دیگراز شعب فلسفه مضاف وجود داشته است. البته دربرخی از فرازهای تاریخی به علت غلبه جریانهای ضدفلسفی ویابروز اختناق سیاسی برعلیه فرهنگ اسلامی وشیعی امکان طرح فلسفه های مضاف وجود نداشته است. @falsafeh_nazari ✅اما سوال اساسی این است که باظهورانقلاب اسلامی و ایجاد فضای امن جهت طرح معارف دینی چرا فلسفه های مضاف منبعث از حکمت صدرایی تولید نشده است؟؟ این مساله از جهات گوناگون قابل بررسی است اما آنچه به نظر راقم سطور بایدمدنظرداشت این است که مشکل امروز ما ناشی از (فقر تئوریک) حوزه علمیه وفیلسوفان اسلامی نمیباشد بلکه ناشی از(انسداد مدیریتی)کشور است.بحث این نیست که چرا تئوری سازی نمیشود،نکته اینجاست که مطالب بسیاری توسط محققین ارائه شده اما طیف مدیران لیبرال تکنوکرات که دربدنه مدیریتی نظام وجود دارند اساسا اجازه طرح این گونه مباحث رانمیدهند. توضیح آنکه فلاسفه ای چون شهیدصدر،شهیدمطهری و..از اوایل دهه چهل ،دعوِ امتداد اجتماعی فلسفه اسلامی راداشتندو درزمینه علم اقتصادوحقوق و.. باتکیه برفلسفه صدرایی کتابهای رابه نگارش درآوردند، این مساله بعداز انقلاب اسلامی باسرعت بیشتری پیگیری شد وامروز موسساتی نظیر (موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ره)(مجمع عالی حکمت اسلامی)ومحققین وبزرگانی چون علامه طباطبائی،علامه جوادی آملی،استاد مصباح یزدی،استاد هادوی تهرانی،استادخسروپناه و..حداقل درسطح طرح مبادی تصوری وتصدیقی ورئووس پارادایمی به طرح وتبیین مدلهای اقتصادی وسیاسی وفرهنگی و..همت گمارده اند جالب اینجاست که خودِاستاد عباسی گفته اند: @falsafeh_nazari (کرسی نظریه‌پردازی کلبه کرامت با هدایت تفسیر تسنیم اثر علامه جوادی آملی و دیدگاه‌های فلسفی علامه مصباح یزدی،حکمت‌های مضاف برای تمدن‌سازی را از قرآن کریم استخراج و تبیین نمود؛ که به صورت تطبیقی میان فلسفه غرب، فلسفه اسلامی و حکمت قرآن بوده است_جلسه ۳۳۷ کلبه کرامت - فروردین ۹۱)براین اساس مبانی ومبادی فلسفی وتئوریک حکمت مضاف توسط فلاسفه صدرایی چون علامه جوادی آملی واستاد مصباح یزدی تاحدی مطرح شده که ایشان براساس این مبادی ومقدمات به طرح تئوری های باسمت وسوی تمدن سازی اسلامی مبادرت میورزند. 💠ادامه در پست بعدی...
اما نکته قابل توجه این است که طیف مدیران ومسولان تکنوکرات_بروکرات که سالهاست مدیریت سطوح میانی وحتی عالی نظام را برعهده گرفته انداساسا اجازه ورود نظریات وتئوریهای غیر لیبرالیستی رابه عرصه مدیریت کشور نمیدهند! وقتی جریان لیبرال اجازه طرح وعرضِ اندامِ مطالبی که توسط محققین متعهد گردآوردی شده ودر مغایرت با مشهورات مدرن ولیبرالیستی است رادر مراکز رسمی علمی ودانشگاهی نمیدهند به طریق اولی امکان اینکه نظرات وتئوریهای حکمای مسلمان به عرصه های اجرایی کشور نزدیک شود وجود نخواهد داشت! @falsafeh_nazari دکتر عباسی در نقد جریان فلسفه اسلامی میگویند: (این دوستان میگویند مافقط بنشینیم بدایه ونهایه درس بدهیم کسی هم باماکاری نداشته باشه وچیزی از ما مطالبه نکنه) اما در حقیقت فضای محققین اسلامی اینگونه نیست، نظریات ومطالب زیادی در عرصه فلسفه مضاف ارائه شده اما آیا (انسداد مدیریتی)که امروز توسط جریانهای لیبرال واصلاح طلب گریبان نظام را گرفته اجازه طرح و ورود این مباحث رابه عرصه های تصمیم سازنظام میدهد؟؟باید این سوال را از استاد عباسی پرسید که جریان مدیریت تکنوکرات ولیبرال تا چه اندازه اجازه داده اندکه نظریات وتئوریهای خودِ ایشان که طی سالها در مجوعه کلبه کرامت تئوریزه شده درعرصه های مدیریتی کشور اجرایی شود؟ ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴خلقت از منظر عرفان . . تفاوت مهم بین مذهب عرفا و مذهب فلاسفه و متکلمان این است که نزد عارف ایجاد و اعدام (عدم)واقعی در بین نیست بلکه در واقع آنچه در عالم جریان دارد (اظهار) و (اخفا) است .بدین جهت که (ایجاد) و به وجود آمدن شیءازشیء دیگر فرع بر قول به تباین وجودی یا تشکیک وجودی است در حالی که با توجه به وحدت شخصی وجود ایجاد بدان معنا زمینه ای ندارد همچنین (اعدام) نیز معنایی ندارد چرا که در عالم تنها وجود؛وجودِ حق است که واجب بالذات است و عروض عدم نیز براو محال است و مستلزم جمع بین نقیضین میباشد. درنتیجه آنچه که ما ایجادواعدام اشیاء می‌دانیم در واقع( ظهور)و( خروج) آنها از سیطره ی اسم باطن و غیب حق تعالی و مخزن غیب الهی میباشد،چنانکه تعبیر قرآن کریم: ⬅️(رجوع)(اِنَّاللهِ وَاِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُون)۱ ونیز ⬅️(اذهاب)(کُلُ اِلَینَا رَاجِعُونَ)۲ است.نه (عدم و اعدام)به تعبیر مولوی: صورت ازبی صورتی آمدبرون بازشدکانا الیه راجعون . . ابن عربی در کتاب فتوحات مکیّه چنین آورده: (از آنجا که ازصفات حق تعالی (اذهاب)است نه اعدام چنان که فرمود: اگر خداوند بخواهد ای مردم شما را می‌برد و دیگران را می‌آورد و نفرمود شما را معدوم می‌کند از این رو استعمال اعدام در این مورد صحیح نیست چرا که آنچه متصف به وجود است،تنها حق تعالی است که در اعیان مظاهر، ظاهر شده و اصلاً عدم به آن ملحق نمی‌شود ،چراکه اوست که به شیء، در آن حین که اراده ایجادش می کند (کن)( باش) می‌گوید پس موجود می شود)۳/ ⬅️خلاصه به لسان قرآن و عرفان بساط خلقت و جهات به واسطه یک( امر) گسترده شده و به یک (تشر) برچیده میشود. چنانکه تعبیر دیگری که در عرفان از اذهاب شده (نهی) است که عبارت است از: انقهار کثرت در وحدت در نهایت امر( قیامت کبری)که(وَعَنَتِ الوُجُوهُ لِلحَیِّ القَیُّومِ)۴/ودرقبال آن امرظهور وحدت است در کثرات درابتدای امر(۵) که (وَمااَمرُنا اِلّا واحِدَه)۶/ منابع ۱_سوره بقره_آیه۱۵۶ ۲_سوره انبیاء_آیه۹۳ ۳_فتوحات مکیه ج۱۰ص۴۹۰ ۴_سوره طه_ آیه۱۱۱ ۵_ابن ترکه،تمهیدالقواعد،ص۱۷۶وتقریرات تمهیدالقواعد ۶_سوره قمر_آیه۵۴ ➖➖➖➖➖➖➖ 💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴نظري اجمالي به سير فلسفه در اسلام‌‌‌‌‌ ♨️قسمت اول. ⬅️مطالب فوق به نقل از مقاله ی "نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام" می‌باشد که خدمت شما عزیزان ارائه می‌کنیم که پاسخ به شبهات مختلفی که از سمت مخالفان فلسفه اسلامی نیز می‌شود را داراست. 💠از ورود فلسفه به جهان اسلام در حدود دوازده قرن مي‌‌‌‌‌گذرد و در حقيقت دوازده قرن است که مسلمين داراي نوعي حيات علمي هستند که از آن به «حيات فلسفي» مي‌‌‌‌‌توانيم تعبير کنيم. حيات تعقلي مسلمين مقارن است با ظهور اسلام و تشکيل جامعه اسلامي. قرآن کريم تکيه فراواني به حيات تعقلي دارد و خود پاره‌‌‌‌‌اي استدلالات قياسي و منطقي به کار برده است. در کلمات مأثوره از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و بالخصوص در آثار مرويه از علي عليه السلام بحثهاي تعقلي دقيق و عميق فراوان است و جداگانه بايد درباره آنها بحث شود. متکلمين اسلامي، قبل از آنکه کتب فلسفي ترجمه شود، به يک سلسله بحثهاي تعقلي و استدلالي پرداختند. ⬅️عليهذا حيات عقلي مسلمين سابقه طولاني‌‌‌‌‌تري دارد و چهارده قرن از آن مي‌‌‌‌‌گذرد. آنچه دو قرن با ظهور اسلام فاصله دارد نوعي خاص از حيات تعقلي است که ما آن را «حيات فلسفي» مي‌‌‌‌‌ناميم و با ترجمه آثار يوناني و اسکندراني آغاز شد. دوره ترجمه ديري نپاييد. ترجمه‌‌‌‌‌ها متعلق است به قرون دوم و سوم و چهارم هجري. اوج ترجمه در قرن سوم است. از همان قرن سوم دوره تأليف و تصنيف و تحقيق به وسيله مسلمين آغاز گشت. اولين فيلسوف اسلامي که آثار و تأليفات زيادي دارد و ابن النديم در الفهرست به تفصيل از آنها ياد کرده است يعقوب بن اسحاق کندي‌‌‌‌‌ (متوفا در 260 هجري) است. مطلبي که لازم است طرح و تحقيق کافي بشود اين است که محصول کار مسلمين در اين دوازده قرن چه بوده است؟ آيا کار مسلمين صرفاً بازگو کردن گفته‌‌‌‌‌هاي پيشينيان است؟ آيا نقش مسلمين در تاريخ فلسفه صرفاً اين است که رابط و واسطه انتقال فلسفه از قديم يوناني به جديد اروپايي بوده‌‌‌‌‌اند و نقش ديگري نداشته‌‌‌‌‌اند؟ آيا فلسفه اسلامي همچنانکه معروف است به ابن سينا و غزالي و ابن رشد ختم مي‌‌‌‌‌شود و از آن به بعد به مطلب قابل توجهي بر نمي‌‌‌‌‌خوريم؟ آيا در فلسفه اسلامي مطالبي که با فلسفه جديد اروپايي قابل مقايسه و مطابقه باشد وجود ندارد؟ اينها يک سلسله پرسشهاست که بايد به آنها پاسخ داده شود. 💠بديهي است که پاسخ صحيح و دقيق به آنها به اين سادگي نيست، وقت و فرصت و نيروي کافي مي‌‌‌‌‌خواهد. خوشبختانه دو سال است که دانشکده الهيات و معارف اسلامي درسي در رشته فلسفه تحت عنوان «سير فلسفه در اسلام» قرار داده است و اميدوار است که اين وظيفه مهم را بتواند انجام دهد. 💢 ... . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴عقل و دین و علم ⬅️اينكه تعيين نسبت عقل و علم برخاسته از آن، و دين كه محصول وحي است و تبيين جايگاه عقل در هندسه معرفت ديني به حلّ اين تعارضِ خيالي و رفع توهم جدايي و تقابل علم و دين مي انجامد، از آن رو است كه علم خود محصول عقل است و به خواست خدا طي مباحث آتي به ويژه مبادي تصوري بحث كه به توضيح مفهوم عقل و دين اختصاص دارد مراد از عقل و حيطه شمول آن روشن خواهد شد و آشكار مي شود كه نه عقل در برابر حس و تجربه است و نه مقصود ما از عنوان «عقل و دين» بررسي نسبت خصوص عقل تجريدي محض كه در فلسفه مطلق متبلور مي شود، با دين است. ⬅️علم تجربي، رياضيات، علوم فلسفي، كلامي و عرفاني همگي با عقل تأمين مي شوند و عنوان عقل همه اين علوم متفاوت را فرامي گيرد. 💠براين پايه، بررسي نسبت عقل و دين به حلّ تعارض موهوم علم و دين مدد مي رساند و نشان مي دهد كه چون عقل در برابر نقل است؛ نه در برابر دين و خارج از قلمرو معرفت ديني، علم و معرفت علمي خارج از حوزه معرفت ديني نيست تا سخن از تعارض علم و دين و ترجيح يكي بر ديگري مثلاً جمود بر نقلِ ديني و طرد علم و يا ركون به علم و وانهادن دين به ميان آيد، بلكه عقل غير تجريدي كه عهده دار شناخت تجربي طبيعت است در صورتي كه معرفتي توأم با قطع يا طمأنينه در اختيار نهد، هرچند به سر حدّ يقين و قطع منطقي و برهاني نرسد، در هندسه معرفت ديني جاي مي گيرد و نقاب از چهره خلقت و «فعل خداوند» برمي افكند، همچنان كه نقلِ معتبر (كتاب و سنّت) در غالب موارد، پرده از چهره «قول و گفته خداوند» باز مي گيرد. و هر دو (عقل و نقل) پرده دار حريم معرفت ديني اند و هيچ كدام از ديگري پرده دري نمي كنند.  📚جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۵ و ۱۶. . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظري اجمالي به سير فلسفه در اسلام‌‌‌‌‌ ♨️قسمت اول. ⬅️مطالب فوق به نقل از مقاله ی "نظری اجمالی به
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت دوم. ⬅️سير فلسفه در اسلام، جزئي از سير علوم در اسلام است، اعمّ از علومي که در ميان خود مسلمين و به وسيله خود مسلمين ابداع و اختراع شد مانند فقه و اصول و تفسير و حديث و درايه و رجال و صرف و نحو و معاني و بيان و بديع، و يا علومي که از جهان خارج از دنياي اسلام ترجمه شد و جزء علوم مسلمين قرار گرفت مانند طب، نجوم، حساب، هندسه، منطق و فلسفه. 💠از نظر محققان و نويسندگان تاريخ علوم، قطعي و مسلّم است که همه اين علوم در جهان اسلام تطور و تکامل پيدا کرده‌‌‌‌‌اند و مسلمين مقام عالي‌‌‌‌‌اي در پيشرفت فرهنگ بشري و تکامل علوم داشته‌‌‌‌‌اند. «دليس اوليري» درباره علوم يوناني که به مسلمين رسيده مي‌‌‌‌‌گويد: «آنچه از يونانيان به اعراب (مسلمين) رسيد تنها به همان صورت اصلي و دست نخورده به ديگران انتقال نيافت، بلکه بايد گفت که علوم يوناني در محيط عربي (اسلامي) براي خود زندگي و نشو و نماي خاص داشته است. در نجوم و رياضيات کارهاي يونانيان و هنديان را در هم آميختند و به آنها نظم و سامان تازه بخشيدند و به همين جهت پيشرفت قابل ملاحظه‌‌‌‌‌اي در اين دو رشته علم به دست عربي زبانان صورت گرفت. مي‌‌‌‌‌توان گفت که علم جبر و مثلثات مستوي و کروي از علومي است که به وسيله علماي عربي (اسلامي) ايجاد شده و توسعه يافته است. 💠اينان در ارصادفلکي و تهيه کتابهاي زيج مهارت کامل داشتند و تنها به اين بس نکردند آنچه را از يونانيان گرفته بودند توسعه دهند، بلکه زيجها و رصدهاي قديمي را مورد تدقيق قرار دادند و آنها را اصلاح کردند.» ⬅️بررسي تطورات و تحولات علوم اسلامي کاري است که اگر بخواهد به صورت صحيحي انجام گيرد بايد وسيله خود مسلمين يعني افرادي که در فضاي فرهنگ اسلامي تنفس کرده و در اين جوّ رشد علمي کرده‌‌‌‌‌اند و با اين علوم از نزديک آشنا هستند صورت گيرد. يک نفر مستشرق که در جوّ علمي ديگري رشد کرده و در فضاي ديگري تنفس کرده است هرگز نخواهد توانست به خوبي از عهده برآيد؛ و بديهي است که انجام چنين منظوري کار يک نفر و ده نفر و کار يک سال و ده سال نيست. 💢 ... . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴ماهیت وچیستی modernity بررسی ادوارتاریخی مدرنیته ⬅️همانطورکه درمقاله قبل بیان شدمدرنیته بخشی ازتاریخ تطورصورت تاریخی-فرهنگی ای به نام غرب است؛غرب درسیر تطورخودپس ازگذشتن ازعصرباستانی تمدن های یونان وروم وسده های میانه قرون وسطی به عصرجدیدیامدرنیته ویابه ترجمه عربی آن(تجدد)رسیده است. ⬅️مدرنیته یاغرب مدرن به عنوان یک کلیت درتاریخ بسط وتطور خودادوارومراحلی راطی کرده است که به یک اعتبارمی توان این مراحل رااینگونه تقسیم بندی کرد: ۱-مرحله اول:دوره آغازمدرنیته(عصررنسانس) ازنیمه قرن چهاردهم میلادی تامرگ مارتین لوتر ؛به عبارتی تانیمه قرن شانزدهم میلادی (سال۱۵۴۶م). @falsafeh_nazari باواقعه«رنسانس»تاریخ غرب مدرن آغازمیگردد.ازحدودقرن چهارده نهضت ادبی-فرهنگی دربرخی شهرهای ایتالیا به ویژه(فلورانس)پدیدآمدکه حکایتگرظهورتدریجی بشرجدیدی بودکه دیگردلبستگیهاوعلایق وافق وتعلقات قرون وسطای نداشت این بشر جدید که اورا (انسان مدرن)مینامندعلاقه مند به افق ناسوتی حیات وزندگی سوداگرانه ومنش سودجویانه بود.دراین دوره تدریجأواقعه موسوم به (انقلاب تجاری)رخ می دهدوبشرغربی درهیأت یک سوداگر سودجوی متهور ودنیازده حرکت گسترده ای جهت تجارت بامشرق زمین وکشف سرزمین های ناشناخته رابه منظور سودجویی هرچه بیشتر آغاز می کند،در دل این تلاش اکتشافی نحوی استعمارپنهان وغارت ثروت های ملل دیگر وکشتاروآزار بومیان آن مناطق نهفته است رنسانس فصل نخست تاریخ غرب مدرن است.روح رنسانس (اومانیسم)ورسیدن به این معناست که «بشرنیازی به هدایت غیبی ندارد». @falsafeh_nazari اگربخواهیم یک شخصیت تاریخی رابه عنوان مظهروضع اخلاقی وروحی دوران رنسانس مطرح کنیم آن شخص همانا(سزاربورژیا)است. (سزاربورژیا)شاهزاده ایتالیایی بود که به هیچ امرومحدوده اخلاقی وقیدواعتقادی پایبند نبود،او سوداهای بلندپروازانه وقدرت طلبانه داشت وفردی فاسد وریاکارو هرزه وحتی جنایتکارومکاربود برخی از مورخان غربی نیز(بورژیا)رامظهراومانیسم رنسانس دانسته اند. از چهرهای فلسفی این دوره که دربسط اندیشه مدرن گام برداشتند میتوان به(فیچینو) و(پیکو دلا میراندولا) اشاره کرد واز هنرمندان مدرن این دوره میتوان به(پترارک)و(بوکاچیو)و(لئوناردو داوینچی)(رافائل)(میکل آنژ)اشاره کرد ازآثارهنری معروف این دوره که به نوعی حکایت از ظهور دنیای جدید وعالمی بشرگرا دارد میتوان به مجسمه هاوتندیسهای میکل آنژ اشاره کرد؛ازجمله مجسمه معروف (موسی)وتندیس عظیم(داوود)وهمچنین معروف ترین مجسمه معروف وی(سیکستین)که همگی نشان ازظهور نگرشی نو به عالم وانسان است ،تمامی این آثارهنری بااینکه قالبأ درباره مفاهیم مذهبی وچهرهای معنوی چون پیامبران است اماکوچکترین اثری از قدسیت ومعنویت درآنهادیده نمیشودبلکه همگی انسانهای قوی هیکل با عضلاتی پیچیده است که بیننده دربرخوردبااین آثار تنهاتوجه اش به بعد مادی وجسمانی آنها جلب میشود ،این نگاه ناسوتی ودنیوی ومادی به انسان وعالم وحتی پیامبران ومفاهیم مذهبی همگی درذیل تمدن وعالم مدرن متجلی شد. ادامه دارد..... ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
شهرفلورانس @falsafeh_nazari
شهر فلورانس @falsafeh_nazari
✅شهرفلورانس درایتالیا این شهر زادگاه نهضت اومانیسم بودو همچنین اولین مکانی بود که مدرنیسم در آن به وجود آمد. @falsafeh_nazari
✅سزاربورژیا شاهزاده معروف ایتالیاکه به اعتقادبسیاری از مورخین به علت خلق وخوی هرزگی وسوداگرایانه وقدرت طلبانه اش نمادومظهراومانیسم واخلاق مدرن است. @falsafeh_nazari
سقراط مى گويد: «فلسفه ورزیدن، يعنى تمرين مرگ.» مردن يعنى جدا شدن روح از بدن، و وقتى شما فلسفه كار مى كنيد، تا جايى كه مى توانيد روحتان را از بدنتان جدا نگه مى داريد. برایان مگی ،فلاسفه ی بزرگ 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت دوم. ⬅️سير فلسفه در اسلام، جزئي از سير علوم در اسلام است
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت سوم. ⬅️آنچه ما مي‌‌‌‌‌خواهيم در اين مقاله نظري اجمالي به آن بيفکنيم «سير فلسفه در اسلام» است؛ و البته مقصود، فلسفه به معني خاص يعني فلسفه اولي يا علم مابعدالطبيعه (متافيزيک) است؛ و نظر به آميختگي فراوان منطق با فلسفه اولي ممکن است دامنه بحث به منطق هم کشيده شود، همچنانکه مباحث «نفس» نيز که به علت خاصي در قلمرو فلسفه اولي قرار گرفته است مشمول بحث ما خواهد بود. عليهذا بحث «سير فلسفه در اسلام» شامل چهار قسمت است: 💠امور عامّه، الهيات بالمعني الاخص، مباحث نفس، منطق. 💠در ميان علوم و معارف وابسته به فرهنگ اسلامي آنچه از لحاظ سير تاريخي از همه ناشناخته‌‌‌‌‌تر است فلسفه است. سرّ مطلب معلوم است، ابهام و پيچيدگي مسائل فلسفي. ⬅️چيزي که کار اين تحقيق را دشوارتر مي‌‌‌‌‌سازد اين است که فلاسفه اسلامي نه تنها توجهي به سير تاريخي اين مسائل نداشته‌‌‌‌‌اند، احياناً به علل خاصي موجبات ابهام و اشتباهکاري فراهم کرده‌‌‌‌‌اند و سخنان گمراه کننده‌‌‌‌‌اي از اين نظر گفته‌‌‌‌‌اند. 💠به نظر ما شيخ شهاب الدين سهروردي معروف به «شيخ اشراق» بيش از هر فيلسوف ديگري بيانات گمراه کننده‌‌‌‌‌اي از نظر ريشه‌‌‌‌‌هاي تاريخي مسائل ابراز داشته است. 💠مرحوم حاج ملا هادي سبزواري حکيم و عارف بزرگوار قرن سيزدهم نيز به نوبه‌‌‌‌‌ خود در گمراه ساختن افکار از نظر ريشه‌‌‌‌‌هاي تاريخي سهم به سزايي دارد. ولي آن چيزي که موجب شده بيانات مرحوم حاجيـسبزواري ارزش تاريخي خود را از دست بدهد با آنچه که درباره شيخ اشراق مصداق دارد متفاوت است. نداشتن کتابخانه و اعتماد به نقل هاي ديگران، و مخصوصا ميل شديد آن مرد بزرگ به توجيه و تأويل کلمات گذشتگان به محملي قابل قبول، علت اصلي اين امر است. 💠در کلمات مرحوم حاجي غالباً بر مي‌‌‌‌‌خوريم به اينکه به طور قاطع مي‌‌‌‌‌گويد: در فلان مسأله اشراقيون چنين گفته‌‌‌‌‌اند و مشّائين چنان. براي يک دانشجو که به او القا شده اشراقيون پيرو افلاطونند و مشائين پيرو ارسطو، ترديدي باقي نمي‌‌‌‌‌ماند که اين مسأله از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده است و تا زمان ما ادامه داشته است؛ ولي وقتي که به کتب قدما مراجعه مي‌‌‌‌‌کند مي‌‌‌‌‌بيند اسمي از اين مسأله نيست. گاهي برخي طلاب و دانشجويان سؤال مي‌‌‌‌‌کنند که مثلًا مسأله اصالت وجود و اصالت ماهيت در کجاي کتاب شفا يا کتاب نجات يا کتاب اشارات بوعلي است؟ و وقتي که مي‌‌‌‌‌بينند در همه کتب بوعلي که رئيس المشّائين اسلامي است نه کلمه «اصالت وجود» آمده و نه کلمه «اصالت ماهيت»، تعجب مي‌‌‌‌‌کنند که پس چگونه است که مي‌‌‌‌‌گويند مشائين اصالت وجودي و اشراقيون اصالت ماهيتي بوده‌‌‌‌‌اند؛ تازه مي‌‌‌‌‌فهمند که بسياري از مسائل که به نام مشائين و اشراقيين در فلسفه اسلامي مطرح است، هم روح افلاطون از آن بي‌‌‌‌‌خبر است و هم روح ارسطو، و مسأله‌‌‌‌‌اي که حاجي سبزواري به ضرس قاطع عموم مشائين و اشراقيين را در برابر هم قرار مي‌‌‌‌‌دهد از مستحدثات دوره اسلامي است. 💢 ... . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
⬅️ابن سینا(ره): 💠عنایت،احاطه و شمول علم باری تعالی بر همه موجودات است و ضروری است که همه موجودات مطابق آن باشند تا نیکوترین نظام پدید آید و چنین نظامی معلول ذات واجب تعالی و شمول علم اوست. 💠پس،موجودات بر طبق علم الهی بوده و نیکوترین نظام را تشکیل داده اند.✅ 📚اشارات و تنبیهات،نمط ۷،فصل ۲۲،اشاره. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت سوم. ⬅️آنچه ما مي‌‌‌‌‌خواهيم در اين مقاله نظري اجمالي به
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت چهارم. ⬅️مرحوم حاجي سبزواري گاهي کار توجيه و تأويل گفته‌‌‌‌‌هاي قدما را به جايي مي‌‌‌‌‌رساند که حتي با منقولات خودش نيز سازگار نيست. ⬅️مثلًا مي‌‌‌‌‌گويد: الفهلويون الوجود عندهم‌‌‌‌‌ حقيقة ذات تشکک تعم‌‌‌‌‌ از اين بين چنين استنباط مي‌‌‌‌‌شود که فلاسفه‌‌‌‌‌اي که حاجي آنها را به تبع شيخ اشراق «فهلويون» ناميده است، وجود را حقيقت واحد ذي مراتب مي‌‌‌‌‌دانند. اهل فن مي‌‌‌‌‌دانند که چنين نظريه‌‌‌‌‌اي منحل به دو نظريه مي‌‌‌‌‌شود: يکي اينکه آنچه حقيقت است وجود است نه ماهيت؛ ديگر اينکه وجود که حقيقت است، واحد ذي مراتب است. 💠اما همه مي‌‌‌‌‌دانيم مدرک مرحوم حاجي در اين سخن، شيخ اشراق است. شيخ اشراق که صاحب اين عقيده است و مدعي است که در ايران باستان حکمايي وجود داشته‌‌‌‌‌اند و آنها هم چنين نظريه‌‌‌‌‌اي داشته‌‌‌‌‌اند، به شدت منکر اصالت و حقيقي بودن وجود است و در حکمة الاشراق تحت عنوان «في عدم زيادة الوجود علي الماهية» ادلّه زيادي بر اعتباري بودن وجود اقامه مي‌‌‌‌‌کند. کسي که وجود را امري اعتباري مي‌‌‌‌‌داند چگونه مي‌‌‌‌‌تواند مدعي شود که: «الوجود حقيقة ذات مراتب تعمّ مراتباً مختلفاً غني و فقراً». 💠حقيقت اين است که شيخ اشراق که مدرک مرحوم حاجي است هرگز تفوّه نکرده است که حکماي ايران باستان (فهلويون) وجود را حقيقت واحد ذي مراتب مي‌‌‌‌‌دانسته‌‌‌‌‌اند، همچنانکه چنين نظريه‌‌‌‌‌اي را به خودش نيز نسبت نداده بلکه آن را نفي کرده است و همه جا بر اعتباريت وجود نظر داده است. چيزي که هست، شيخ اشراق اساس فلسفه خود را بر «نور و ظلمت» گذاشته است و نور را حقيقت واحد ذي مراتب شناخته است. ⬅️در فصل سوم از مقاله اول بخش فلسفي حکمة الاشراق مي‌‌‌‌‌گويد: «شي‌‌‌‌‌ء به نور و غير نور، نور نيز به نوبه خود منقسم مي‌‌‌‌‌گردد به نور مجرد و نور عارض ... الي آخر». او معتقد است که نور که ذي مراتب است، در يک مرتبه واجب است و در يک مرتبه ممکن، در يک مرتبه جوهر است و در مرتبه ديگر عرض. 💠فلاسفه اصالت وجودي مخصوصاً شخص صدرالمتألهين که پايه گذار «اصالت وجود» در شکل فلسفي است به او اعتراض کرده‌‌‌‌‌اند که آنچه تو به نام «نور» در صدد اثبات آن هستي همان حقيقت وجود است که تو اصرار بر اعتباريت آن داري، نوريت حکمي از احکام وجود است. 💠اينجاست که براي فلاسفه‌‌‌‌‌اي مانند مرحوم حاجي سبزواري که تمايل شديد به توجيه و تأويل و حمل به احسن کلمات ديگران دارند اين فکر پيدا شده که بهتر است بگوييم مقصود شيخ اشراق هم از «نور» حقيقت وجود بوده است. ولي البته مي‌‌‌‌‌دانيم که اين توجيه با تصريحات شيخ اشراق به هيچ وجه سازگار نيست. اگر شيخ اشراق به اعتباريت وجود تصريح نکرده بود و فقط قاعده نور را بيان کرده بود، مانعي نبود که سخنش توجيه و تأويل شود که مقصود از «نور» ماهيت خاص نيست، بلکه منظور حقيقت وجود است. اما با آن تصريحات به هيچ وجه جاي چنين توجيهات و تأويلات نيست. اثر اينچنين توجيهات و تأويلات صرفاً گمراه شدن ذهن دانشجو از نظر سير تاريخي مسائل است. ⬅️در کلمات مرحوم حاجي نمونه‌‌‌‌‌هاي ديگر از اين قبيل نيز هست. ما اين نمونه را بدان جهت آورديم که خواننده محترم بداند کتب قدماي ما از نظر ارائه خط سير تاريخي مسائل نه تنها کمک درستي نمي‌‌‌‌‌کند، احياناً دشواري‌هايي ايجاد مي‌‌‌‌‌نمايد. 💠نگارنده در چند سال پيش به فکر افتاد مسأله «وجود ذهني» را از نظر سير تاريخي مورد بررسي قرار دهد. به نکات زيادي در اين زمينه برخورد و شايد توفيق يابد که روزي آنها را منتشر نمايد. از جمله نکاتي که بدان برخورد اين است که برداشت شرح منظومه از نظر ارائه سير تاريخي اين مسأله برداشت صحيحي نيست. 💠وقتي که آن را با برداشت اسفار مقايسه کرد، نقل هاي اسفار را و برداشت هاي آن را از نظر ارائه مسير تاريخي مسأله بسي متقن‌‌‌‌‌تر يافت. علت اساسي اين است که مرحوم حاجي کتاب زيادي در دسترس نداشته است بر خلاف صدرالمتألهين که کتب زيادي در اختيار داشته است. 💢 ... . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
⬅️شهید مطهری در کتاب فلسفه ابن سینا، در شرح ابن سینا نمط ۹ که مربوط به عرفا است می‌گویند: 💠و آن کس که با راهنمايی باطنی، چشم بصيرتش در وادی های فداکاری روشن شده است، لذت واقعی را می‌شناسد و به سوی او رو می‌‌‌‌‌آورد در حالی که رقّت می‌کند به حال آنچنان شخص ناقص که از کمال خود به ضدّ آن رو کرده است هر چند آنچه را که آن ناقص نيز می‌خواهد به موجب وعده‌‌‌‌‌ای که داده شده است به او داده خواهد شد. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت چهارم. ⬅️مرحوم حاجي سبزواري گاهي کار توجيه و تأويل گفته‌
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسائل فلسفي اسلامي تا آنجا که نگارنده از نظر سير تاريخي آنها را مطالعه کرده است چهار دسته‌‌‌‌‌اند: 💠1. مسائلي که تقريباً به همان صورت اولي که ترجمه شده باقي مانده و چهره و قيافه اوليه خود را حفظ کرده، تصرف و تغيير و تکميلي در آنها صورت نگرفته است. 💠2. مسائلي که فلاسفه اسلامي آنها را تکميل کرده‌‌‌‌‌اند، اما تکميل به اين صورت بوده که پايه‌‌‌‌‌هاي آنها را محکم‌‌‌‌‌تر و آنها را مستدل‌‌‌‌‌تر کرده‌‌‌‌‌اند به اينکه شکل برهان مسأله را تغيير داده‌‌‌‌‌اند و يا براهين ديگري اضافه نموده‌‌‌‌‌اند. تکثير براهين در فلسفه، بر خلاف رياضيات، ارزش فراوان دارد. در رياضيات، مثلًا هندسه، تکثير برهان نوعي تفنن فکري محسوب مي‌‌‌‌‌شود، مثل کاري که گفته مي‌‌‌‌‌شود خواجه نصير الدين طوسي و ديگران در شرح تحرير اقليدس کرده‌‌‌‌‌اند که يک مسأله را از راههاي مختلف اثبات کرده‌‌‌‌‌اند. بساطت و سادگي مفاهيم رياضي طوري است که اذهان با يک برهان قانع مي‌‌‌‌‌گردند. اما فلسفه چنين نيست. راههاي فلسفي از قبيل گردنه‌‌‌‌‌هاي صعب العبور است؛ براي بعضي اذهان عبور از برخي راهها ساده‌‌‌‌‌تر است تا راههاي ديگر. از اين رو تکثير براهين در فلسفه ارزش بسيار دارد. 💠3. مسائلي که گرچه نام و عنوان آنها همان است که در قديم بوده است اما محتوا به کلي تغيير کرده و چيز ديگر شده است؛ آنچه با آن نام در دوره اسلامي اثبات و تأييد مي‌‌‌‌‌شود غير آن چيزي است که در قديم به اين نام خوانده مي‌‌‌‌‌شده است. 💠4.مسائلي که حتي نام و عنوانش تازه و بي سابقه است و در دوره‌‌‌‌‌هاي قبل از اسلام به هيچ شکل مطرح نبوده است و منحصراً در جهان اسلام طرح شده است. آنچه تا اينجا گفتيم مربوط است به «مسائل» فلسفه و در حقيقت به موادي که فلسفه از آنها تشکيل مي‌‌‌‌‌شود. علاوه بر تغيير مواد، يک سلسله تغييرات در شکل و صورت و نظم مطالب صورت گرفته است. اگر مابعدالطبيعه ارسطو را که ترجمه‌‌‌‌‌اش در دست است در نظر بگيريم و با کتب متأخرين فلاسفه اسلامي از نظر نظم و تربيت مطالب مقايسه کنيم شباهت کمي ميان آنها مي‌‌‌‌‌بينيم. علاوه بر اينها، برخي مسائل در دوره‌‌‌‌‌هاي قبل جزء منطق يا طبيعيات شمرده شده و در منطق يا طبيعيات از آنها ياد مي‌‌‌‌‌شده است اما در دوره اسلامي تدريجاً جا عوض کرده و در رديف مسائل فلسفه اولي قرار گرفته است از آن رو که آنها را در قلمرو فلسفه اولي دانسته‌‌‌‌‌اند يعني از احکام و عوارض «موجود بما هو موجود» دانسته‌‌‌‌‌اند نه از معقولات ثانيه منطقي و نه از عوارض جسم طبيعي. ⬅️مثلًا «مقولات» را ارسطو در منطق آورده است. ابن سينا نيز به تبع ارسطو مقولات را در «منطق شفا» و «منطق نجات» آورده است. اما تدريجاً فلاسفه مقولات را جزء فلسفه اولي دانسته‌‌‌‌‌اند و در رديف مسائل فلسفي قرار داده‌‌‌‌‌اند. همچنين مباحث «حرکت» را ارسطو و ابن سينا در طبيعيات آورده‌‌‌‌‌اند به حکم اينکه حرکت از عوارض جسم طبيعي است، ولي صدرالمتألهين به حکم اينکه حرکت را منحصر به عوارض جسم نمي‌‌‌‌‌داند و به حرکت جوهريه نيز قائل است و عليهذا حرکت حقيقتي است که مي‌‌‌‌‌تواند «مقوّم» وجود جسم باشد نتيجه گرفت که‌‌‌‌‌ حرکت صرفاً از عوارض جسم نيست تا در قلمرو طبيعيات قرار گيرد. صدرالمتألهين ثابت کرد که حرکت از اقسام اوليه «موجود بما هو موجود» است نه از اقسام ثانويه آن؛ يعني انقسام موجود به متغير و ثابت از قبيل انقسام موجود به واجب و ممکن و به حادث و قديم است، نه از قبيل انقسام موجود به سفيد و سياه و يا به ريز و درشت و امثال اينها. عليهذا تحقيق درباره حرکت بايد در فلسفه اولي صورت گيرد نه در طبيعيات؛ از اين رو مباحث حرکت را ضمن مباحث امور عامّه اسفار ذکر کرد. ⬅️مباحث «نفس» نيز در فلسفه ارسطو و فلسفه ابن سينا جزء طبيعيات است. ولي نظر به اينکه چنانکه بوعلي در اوايل «الهيات شفا» و صدرالمتألهين در تعليقات بر «الهيات شفا» ثابت کرده‌‌‌‌‌اند برخي مسائل دو وجهه دارد، از يک وجهه داخل در طبيعيات است و از وجهه ديگر جزء فلسفه اولي، صدرالمتألهين به اعتبار وجهه دوم، اين مباحث را جزء فلسفه اولي قرار داده است. ⬅️ملا صدرا سلوک عقلي فلسفي را بر سلوک قلبي عرفاني تطبيق کرد و مباحث فلسفه اولي را بر منوال چهار سفر روحي و معنوي عرفا به چهار سفر عقلي تقسيم کرد: 1. سفر از خلق به حق (امور عامّه فلسفه که مقدمه معرفت ذات باري است). 2. سفر در حق با حق (الهيات بالمعني الاخص و مباحث مربوط به شؤون و اسماء و صفات ذات باري). 3. سفر از حق به خلق با حق (مباحث مربوط به افعال باري و عوالم کلي وجود). 4. سفر در خلق با حق (مباحث نفس و معاد). بديهي است که مسائل فلسفي را با اين ديد نگاه کردن، نظم و شکل مغايري با ديد ارسطويي و سينوي مي‌‌‌‌‌دهد. 💢 ... . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴عرفان اسلامی و ابن عربی(ره) ⬅️محيی الدين عربی حاتمی طايی اندلسی، از اولاد حاتم طايد است. در اندلس تولد يافته، اما ظاهراً بيشتر عمر خود را در مکه و سوريه گذرانده است. شاگرد شيخ ابومدين مغربی اندلسی از عرفای قرن ششم است. سلسله طريقتش با يک واسطه به شيخ عبد القادر گيلانی سابق الذکر می‌‌‌‌‌رسد. 💠محيی الدين که احياناً با نام «ابن العربی» نيز خوانده می‌شود مسلّماً بزرگترين عرفای اسلام است؛ نه پيش از او و نه بعد از او کسی به پايه او نرسيده است. به همين جهت او را «شيخ اکبر» لقب داده‌‌‌‌‌اند. عرفان اسلامی از بدو ظهور، قرن به قرن تکامل يافت؛ در هر قرنی چنان که اشاره شد، عرفای بزرگی ظهور کردند و به عرفان تکامل بخشيدند و بر سرمايه‌‌‌‌‌اش افزودند. 💠اين تکامل تدريجی بود، ولی در قرن هفتم به دست محيی الدين عربی «جهش» پيدا کرد و به نهايت کمال خود رسيد. محيی الدين عرفان را وارد مرحله جديدی کرد که سابقه نداشت. ⬅️بخش دوم عرفان، يعني بخش علمی و نظری و فلسفی آن وسيله محيي الدين پايه گذاری شد. 💠عرفای بعد از او عموماً ريزه خوار سفره او هستند، محيی الدين علاوه بر اينکه عرفان را وارد مرحله جديدی کرد، يکي از عجايب روزگار است. انسانی است «شگفت» و به همين دليل اظهارعقيده‌‌‌‌‌های متضادی درباره‌‌‌‌‌اش شده است. برخی او را ولی کامل، قطب الاقطاب می‌‌‌‌‌خوانند و بعضی ديگر تا حد کفر تنزلش می‌‌‌‌‌دهند. 💠گاهی مميت الدين و گاهی ماحی الدينش می‌‌‌‌‌خوانند. صدرالمتألهين فيلسوف بزرگ و نابغه عظيم اسلامی، نهايت احترام برای او قائل است؛ محيی الدين در ديده او از بوعلی سينا و فارابی بسی عظيم‌تر است. ⬅️محيی الدين بيش از دويست کتاب تأليف کرده است. بسياری از کتاب‌های او و شايد همه کتابهايی که نسخه آنها موجود است (در حدود سی کتاب) چاپ شده است. 💠مهم‌ترين کتاب‌های او يکی فتوحات مکيه است که کتابی است بسيار بزرگ و در حقيقت يک دائرة المعارف عرفانی است،‌ ديگری کتاب فصوص الحکم است که گرچه کوچک است ولی دقيق‌ترين و عميق‌ترين متن عرفانی است؛ شروح زياد بر آن نوشته شده است. ⬅️در هر عصری شايد دو سه نفر بيشتر پيدا نشده باشد که قادر به فهم اين متن عميق باشد. محيی الدين در سال 638 در دمشق درگذشت و همان جا دفن شد. قبرش در شام هم اکنون معروف است. 📚شهید مطهری، خدمات متقابل ایران و اسلام، ص۵۶۶ الی ۵۶۸. . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت پنجم. ⬅️مسائل فلسفي اسلامي تا آنجا که نگارنده از نظر سي
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت ششم. ⬅️مسائلي که قيافه اوليه خود را حفظ کرده‌‌‌‌‌اند: 💠اکثر مسائل منطق، مبحث مقولات دهگانه، علل اربعه، تقسيمات علوم، تقسيم و تعديد قواي نفس از اين رديف مسائلند. 💠البته مقصود اين نيست که مسائل بالا دربست به صورت اول باقي مانده‌‌‌‌‌اند و هيچ گونه دخل و تصرفي در آنها به عمل نيامده است؛ بلکه مقصود اين است که در مجموع، چهره و قيافه همان است که بوده است و الّا مي‌‌‌‌‌دانيم که ابن سينا تحقيقات بسيار ارزنده و بي سابقه‌‌‌‌‌اي در باب مقولات کرده است. ابن سهلان ساوجي مقولات را چهار مي‌‌‌‌‌داند نه ده. شيخ اشراق نيز قائل به پنج مقوله است، چهار مقوله‌‌‌‌‌اي که ابن سهلان قائل است بعلاوه حرکت. 💠شيخ اشراق حرکت را مقوله مستقل مي‌‌‌‌‌شمارد. بوعلي و صدرالمتألهين تحقيقي درباره جسم تعليمي دارند که نتيجه اين است: تفاوت جسم تعليمي با جسم طبيعي به يک امر تحليلي عقلي برمي‌‌‌‌‌گردد يعني جسم تعليمي «عرض» خارجي جسم طبيعي نيست، بلکه «عارض» عقلي و تحليلي آن است، بلکه اساساً مقادير عموماً از صورت اعراض خارجي بيرون مي‌‌‌‌‌روند. 💠با همه اينها مقولات دهگانه ارسطويي هنوز شکل و قيافه قديم خود را حفظ کرده است. ⬅️در تقسيمات علوم نيز شيخ اشراق نظريات تازه‌‌‌‌‌اي ابداع کرده است ولي البته‌‌‌‌‌ مورد قبول متأخران واقع نشده است. 💢 ... . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
⬅️ابو عبيد جوزجانی، شاگرد معروف بوعلی، که شرح زندگی بوعلی را نقل کرده است، می‌‌‌‌‌گويد: «بوعلی در هنگام تأليف شفا، نظر به اينکه روزها هيچ وقت نداشت، فقط شب‌ها ما به حضورش می‌‌‌‌‌رفتيم و او به اين کار می‌‌‌‌‌پرداخت» ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت ششم. ⬅️مسائلي که قيافه اوليه خود را حفظ کرده‌‌‌‌‌اند: 💠
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️ قسمت هفتم. ⬅️مسائل تکميل شده‌‌‌‌‌: ⬅️مسأله امتناع تسلسل، تجرد نفس، اثبات واجب، توحيد واجب، امتناع صدور کثير از واحد، اتحاد عاقل و معقول، جوهريت صور نوعيه از اين رديف مسائلند. البته آنچه در اين گونه مسائل قابل توجه است ارزش برهانهايي است که اضافه شده است. گاه براهيني که اضافه شده استحکام بيشتري از برهاني که مثلًا از ارسطو يا شارحان اسکندراني او مأثور است ندارد، و احياناً استحکام بيشتري دارد. 💠متأخران درباره امتناع تسلسل، ده برهان اقامه مي‌‌‌‌‌کنند. تنها يکي از اين براهين است که از ارسطو رسيده است و آن برهان «وسط و طرف» است. فارابي و ابن سينا و ديگران اين برهان را معتبر شناخته‌‌‌‌‌اند. بوعلي اين برهان را به صورت کامل‌‌‌‌‌تر و جامع‌‌‌‌‌تري طرح کرده است. صدرالمتألهين پس از اينکه اين برهان را با تقرير بوعلي نقل مي‌‌‌‌‌کند آن را «اسدّ البراهين» مي‌‌‌‌‌خواند. ولي براهين زياد ديگري بر امتناع تسلسل اقامه شده است که به عقيده ما دست کمي از برهان «وسط و طرف» ندارد مثل برهان «اسدّ و اخصر» فارابي و برهان خواجه نصير الدين طوسي که از راه «الشي‌‌‌‌‌ء مالم يجب لم يوجد» وارد شده است. 💠گمان مي‌‌‌‌‌کنم صدرالمتألهين از اينکه برهان خواجه را در باب امتناع تسلسل ذکر کند غفلت ورزيده است، ولي در اول «الهيات بالمعني الاخص» آن را آورده است. براهين ديگري نيز از طرف ميرداماد و غيره اقامه شده است مثل برهان ترتّب، برهان حيثيات، برهان تضايف، برهان تطبيق. ⬅️تا آنجا که اين بنده مطالعه دارد همه اين براهين بعد از ابن سينا اقامه شده است. در مسأله اثبات واجب، برهاني که از قدماي ما قبل دوره اسلامي مأثور است، همان برهان «محرک اول» است که ارزش زيادي ندارد. براهين فراوان و نيرومندي از طرف مسلمين بر اين مدعاي عظيم اقامه شده است. 💠ابن سينا برهاني از راه وجوب و امکان اقامه کرده است و سخت بدان مبتهج است و نام آن را «برهان صدّيقين» نهاده است، ولي صدرالمتألهين برهان ديگري مبتني بر اصول فلسفي خود اقامه کرده است که بر برهان بوعلي مزيت دارد و مدعي است که اين برهان شايسته است که به نام «برهان صدّيقين» خوانده شود. ⬅️در باب توحيد واجب نيز مسلمين براهين زيادي اقامه کرده‌‌‌‌‌اند. بوعلي بالخصوص در شفا و اشارات چندين برهان اقامه مي‌‌‌‌‌کند. ديگران نيز براهين ديگري اقامه کرده‌‌‌‌‌اند. صدرالمتألهين برهاني که مبتني بر اصول خاص خودش است و همرديف برهان صديقين است اقامه مي‌‌‌‌‌نمايد. در باب تجرد نفس از ارسطو چيزي نرسيده است. اساساً از نظر تاريخ فلسفه معلوم نيست که ارسطو قائل به تجرد نفس و بقاي ‌‌‌‌‌آن بوده است يا نه؟ ⬅️دو شارح بزرگ اسکندراني ارسطو، اسکندر افريدوسي و ثامسطيوس، دو عقيده مختلف در اين زمينه داشته‌‌‌‌‌اند. 💠مسلمين در اثبات تجرد نفس اهتمام زياد به خرج داده‌‌‌‌‌اند. صدرالمتألهين در شرح هدايه مي‌‌‌‌‌گويد: «هر کس بخواهد براهين تجرد نفس را مطالعه کند به کتب بوعلي و شيخ اشراق مراجعه نمايد». بوعلي رساله‌‌‌‌‌اي خاص در اين باب دارد به نام الحجج العشر. خود صدرا در جلد چهارم اسفار يازده برهان اقامه مي‌‌‌‌‌کند. 💠نگارنده در گذشته مجموع براهيني را که صدرالمتألهين در کتب مختلف خود از اسفار و شواهد الربوبية و مبدأ و معاد و غيره آورده است برآورد کرد، پس از حذف مکررات چهارده برهان بود. البته ارزش اين برهانها يکسان نيست، برخي از آنها چيزي شبيه مؤيد است نه برهان واقعي. 💢 ... . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴خدا پرستی، زندگی، عقاید پلورالیستی و افراطی ⬅️کار دين و رسالت دين محو غرايز نيست؛ بلکه تعديل و اصلاح و رهبری و حکومت و تسلّط بر آنهاست. چون غرايز را نمی‌‌‌‌‌توان و نبايد از بين برد، قهراً در اجتماعاتی که با نام خدا و دين و مذهب برای نابودی غرايز قيام می‌کنند و خداپرستی را با زندگی، متضاد معرفی می‌‌‌‌‌کنند، خود اين معانی و مفاهيم عالی شکست می‌خورند و ماترياليسم و ساير مکتب‌های ضدّ خدايی و ضدّ دينی رواج می‌‌‌‌‌گيرد. از طرفی دیگر عقایدی مانند اسلام رحمانی یا تکثر گرایی نیز منجر به رواج آفات و توضیح وارونگی از مذهب هستند و باعث می‌شوند که «مذهب خود ساخته» ترویج بشود و در سایه معنویتی کاذب، دینی دلبخواهی بدون توجه به مبانی فلسفی و کلامی متولد بشود. لهذا بدون ترديد بايد گفت که زاهدمآبان جاهل هر محيطی که بدبختانه در ميان خود ما هم هستند، از عوامل مهم گرايش مردم به مادی‌گری و ماتریالیسم می‌‌‌‌‌باشند. باید از اصول صحیح فلسفی و کلامی پیروی کرد، مکتبی کامل تر از مکتب «حکمت متعالیه» وجود ندارد و اگر این فلسفه را به جامعه امتداد بدهیم، نه بهانه ای برای تکثر گرایان خواهیم گذاشت، و نه عقاید تند افراطی که ادعای دین دارند. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️ قسمت هفتم. ⬅️مسائل تکميل شده‌‌‌‌‌: ⬅️مسأله امتناع تسلسل، ت
🔴نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام ♨️قسمت هشتم. ⬅️تغيير محتوا: يک سلسله مسائل است که قدمت دارد ولي خالي از نوعي ابهام نبوده است. اين مسائل تدريجاً تشخص يافته و از ابهام خارج شده است و در حقيقت هر چند نام و عنوان همان است که بوده است ولي محتوا تغيير کرده و دگرگون شده است. ⬅️صورت تغيير يافته مسأله در فلسفه اسلامي طوري است که به فرض به طرح کننده اولي و اصلي مسأله عرضه شود، مصداق «گر تو ببيني نشناسيش باز» است. به عقيده ما «مُثُل افلاطوني» از اين قبيل است. افلاطون نظريه خاصي دارد که به نام «مثل افلاطوني» معروف است. ارسطو منکر آن است و در دوره اسلامي بوعلي سينا سخت بدان مي‌‌‌‌‌تازد و برعکس، شيخ اشراق آن را تأييد و اثبات مي‌‌‌‌‌نمايد. ميرداماد با اينکه مشّائي مسلک است طرفدار آن است و صدرالمتألهين سخت از آن دفاع مي‌‌‌‌‌کند و بوعلي را مورد حمله قرار مي‌‌‌‌‌دهد. 💠ولي اگر به کتبي که مستقيماً نظريه افلاطون را نقل کرده‌‌‌‌‌اند مراجعه کنيم، مي‌‌‌‌‌بينيم که آنچه فلاسفه اسلامي به نام «مُثُل» آن را اثبات مي‌‌‌‌‌کنند با آنچه مورد نظر افلاطون بوده است، با همه قرابتها و شباهت ها، تفاوت زياد دارد و حتي آنچه مثلًا شيخ اشراق طرفدار آن است با آنچه ميرداماد به اين نام مي‌‌‌‌‌خواند متفاوت است. 💢 ... . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴نقش کلیسا در ترویج الحاد ⬅️کليسا به خدا تصوير انسانی داد و خدا را در قالب بشری به افراد معرّفی نمود. افراد تحت تأثير نفوذ مذهبی کليسا از کودکی خدا را با همين قالب‌های انسانی و مادّی تلقّی کردند و پس از رشد علمی دريافتند که اين مطلب با موازين علمی و واقعی و عقلی صحيح سازگار نيست. 💠و از طرف ديگر، توده مردم طبعا اين مقدار قدرت نقّادی ندارند که فکر کنند ممکن است مسائل مربوط به ما بعد طبيعت، مفاهيم معقولی داشته باشد و کليسا اشتباه کرده باشد. چون ديدند مفاهيم کليسايب با مقياس‌های علمد تطبيق نمی‌‌‌‌‌کند، مطلب را از اساس انکار کردند. ⬅️کتابی است به نام اثبات وجود خدا که مجموعه ‌‌‌‌‌ای است از چهل مقاله از چهل نفر از دانشمندان متخصّص در رشته‌‌‌‌‌های گوناگون که هر کدام از راه مطالعات تخصّصی خود، برای اثبات خدا استدلال کرده‌‌‌‌‌اند. اين کتاب به زبان فارسی ترجمه شده است. از جمله، يکی از آن دانشمندان به نام والتر اسکار لندبرگ بحثی علمی درباره خداشناسی مي‌‌‌‌‌کند و در ضمن بحث، تحقيقی دارد در اين زمينه که چرا عدّه‌‌‌‌‌ای، حتی از دانشمندان، گرايش مادی پيدا کرده‌‌‌‌‌اند. وي دو علّت ذکر می‌‌‌‌‌کند که يک علّتش همين است که ما ذکر کرديم؛ يعنی نارسايی مفاهيمی که به اين نام و عنوان در خانه يا در کليسا به افراد ياد می‌‌‌‌‌داده‌‌‌‌‌ اند. ⬅️اينکه فقط نام کليسا را می‌‌‌‌‌بريم، به اين معنی نيست که در منابر و مساجد ما هميشه افراد مطّلع و با صلاحيت، مفاهيم دينی را تعليم می‌‌‌‌‌دهند و می‌دانند چه تعليم دهند و با عمق تعليمات اسلامی آشنا هستند. اينکه فقط نام کليسا را می‌‌‌‌‌بريم يکي بدان جهت است که بحث در علل گرايش‌های مادّی است و اين گرايش‌ها در محيط‌های مسيحی بوده نه در محيط های اسلامی،در محيط‌های اسلامی هر چه پيدا شده کپيه و تقليدی بوده و هست از اروپا ديگر اينکه در محيط اسلامی در سطح فلاسفه و حکمای الهی، مکتبی وجود داشته است که پاسخگوي اهل تحقيق بوده و مانع بوده که کار دانشمندان بدانجا بکشد که در اروپا کشيده شد، ولی در محيط‌های کليسايی چنين مکتبی وجود نداشته است. 💠به هر حال، آقای والتر اسکار لندبرگ چنين می‌‌‌‌‌گويد: ⬅️«اينکه تو جه بعضی دانشمندان در مطالعات علمی منعطف به درک وجود خدا نمی‌شود، علل متعدّدی دارد که از آن جمله دو علّت را ذکر می‌‌‌‌‌کنيم: نخست آنکه غالباً شرايط سياسی استبدادی يا کيفيت اجتماعی و يا تشکيلات مملکتی، انکار وجود صانع را ايجاب می‌کند؛ دوّم آنکه فکر انسانی هميشه تحت تأثير بعضی اوهام قرار دارد و با آنکه شخص هيچ عذاب روحی و جسمی هم نداشته باشد، باز فکر او در انتخاب و اختيار راه درست کاملا آزاد نيست. در خانواده‌‌‌‌‌های مسيحی اغلب اطفال در اوايل عمر به وجود خدايی شبيه انسان ايمان می‌آورند؛ مثل اينکه بشر به شکل خدا آفريده شده است. اين افراد هنگامی که وارد محيط علمد می‌شوند و به فرا گرفتن و تمرين مسائل علمی اشتغال می‌‌‌‌‌ورزند، اين مفهوم انسان وار و ضعيف از خدا نمی‌تواند با دلايل منطقد و مفاهيم علمد جور در بيايد و بالنتيجه بعد از مدّتی که اميد هرگونه سازش از بين می‌‌‌‌‌رود، مفهوم خدا نيز به کلی متروک و از صحنه فکر خارج می‌‌‌‌‌شود. علت مهم اين کار آن است که دلايل منطقد و تعريفات علمی، وجدانيات يا معتقدات پيشين اين افراد را عوض نمی‌‌‌‌‌کند و احساس اينکه در ايمان به خدا قبلًا اشتباه شده و همچنين عوامل ديگر روانی باعث می‌شوند که شخص از نارسايی اين مفهوم بيمناک شود و از خدا شناسی اعراض و انصراف حاصل کند.» 💠خلاصه؛چيزی که در برخی تعليمات دينی و مذهبی مشاهده می‌‌‌‌‌شود و متأسفانه کم و بيش در ميان خود ما هم هست اين است که در ايام صباوت مفهومی با مشخصات خاصی با نام و عنوان خدا به خورد کودک می‌‌‌‌‌دهند. ⬅️کودک وقتی بزرگ می‌شود و دانشمند می‌‌‌‌‌گردد، می‌‌‌‌‌بيند چنين چيزی معقول نيست و نمی‌‌‌‌‌تواند موجود باشد تا خدا باشد يا غير خدا، کودک پس از آنکه بزرگ شد، بدون اينکه فکر کند يا انتقاد کند که ممکن است مفهوم صحيحی برای آن تصوّر کرد، يک سره الوهيت را انکار می‌کند. 💠او خيال می‌‌‌‌‌کند خدايی را که انکار می‌‌‌‌‌کند همان است که خداشناسان قبول دارند. پس چون اين ساخته شده ذهن خود را که اوهام عاميانه برايش ساخته‌‌‌‌‌اند قبول ندارد، خدا را قبول ندارد؛ ديگر فکر نمی‌‌‌‌‌کند خداد به آن مفهوم را که او انکار می‌‌‌‌‌کند، خداشناسان نيز انکار دارند و انکار او انکار خدا نيست، بلکه انکار همان است که بايد انکار کرد. 💠فلاماريون در کتاب خدا در طبيعت می‌گويد: کليسا به اين شکل خدا را معرفی کرد که: «چشم راستش تا چشم چپش شش هزار فرسخ فاصله دارد». ⬅️بديهی است افرادی که از دانش بهره‌‌‌‌‌ای داشته باشند، و لو بسيار مختصر، به چنين موجودی نمی‌‌‌‌‌توانند معتقد شوند. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari