✅ نقطه وحدت
درمتون عرفانی و ادبی، از نقطه بسیار سخن رفته است اینکه نقطه جمعِ وحدت میباشد یامبدافیض ومرکز کثرت ومحورامتداد وغایت وصل است ازجمله اوصافی است که درباره( نقطه) گفته شده.اما نقطه مورد نظر حکما چیست؟؟
جهان طبیعت از کثرات مادی وتکاثف جسمانی تشکیل شده.درتعریف جسم گفتهاند (ذوابعاد ثلاث)یعنی موجودی که درسه بُعد طول وعرضوارتفاع امتداد دارد.وچون دراین سه بعدممتداست پس فضایی رااشغالمیکندوبه عبارتی مکان دارد.وهرشی مکانمندی دارای اجزاء تشکیلدهنده میباشد.که هرجزءدارای حالت بالفعل واستعدادبالقوه است وخروج ازقوه به فعل حرکت وحرکت مبدا زمان است.پس حقیقت جسم عبارت است از چیزی که در ابعادسهگانه پخش است، پس لاجرم مکانی رااشغال میکندوهمچنین زمان دارد.
مکان عبارت است از تماس حجم حاوی ومحوی. وحجم، امتدادی است در سه جهت(طول.عرض.ارتفاع).اگر آن سه جهت را خلاصه کنیم تبدیل به سطح یاامتداد در دوجهت(طول وعرض)میشود.وسطح نیز به امتداد دریک جهت یعنی طول که همان خط استخلاصه میشود.وخط از اجتماع دو نقطه ایجاد شده.به عبارتی، اگرنقطه راامتداد دهیم خط تشکیل میشودوازامتداد خط دردو جهت، سطح واز امتداد خط در سه جهت حجم ایجاد میشود واز قرابت دوحجم بایکدیگر مکان انتزاع میشود.پس نقطه مبداءِ کثرات جسمانی است.از تکرار نقطه بُعداول جسم یعنی خط شکل میگیرد وامتداد آن سایرابعادجسم راایجاد میکند.
نقطه از جزئی تشکیل نشده بلکه واحداست، یکی است که برخودش دلالت میکند.برخلاف خط که بر تکرارنقطه مُشیر است.نقطه اجمالِ کثرات است. سرآغاز ابعاد ومبداءجهات میباشد.غوغای عالم جسم ازابعادش وتناظرمکان وزمان نشات میگیرد وابعاد ازامتداد نقطه آغازمیشود.نقطه واحدی است که تفصیلش اجسام رامیسازد وامتدادش مکان راایجاد میکند.بنابراین هرکثرتی تفصیل یک وحدتی است چنانچه هر مقیدی دلالت بر مطلقی دارد و نقطه اشاره به وحدت واطلاق مبدائی میکند.گاها در زبان ادبیات از نقطه به خال تعبیر میکنند.چه اینکه خال نقطهای است که مرکز توجه میباشد.خال یار ونقطه صفحه وجود همگی بریک چیز دلالت دارند، غلبه وحدت برکثرات وظهور وجودِ واحد جمعی که مبدا وجودِ کثیروافتراقی است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
نقطه از جزئی تشکیل نشده بلکه واحداست، یکی است که برخودش دلالت میکند.برخلاف خط که بر تکرارنقطه مُشیر است.نقطه اجمالِ کثرات است. سرآغاز ابعاد ومبداءجهات میباشد.غوغای عالم جسم ازابعادش وتناظرمکان وزمان نشات میگیرد وابعاد ازامتداد نقطه آغازمیشود.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ متافیزیک علم_۱
هنگام مواجهه باشیء خارجی آنچه برای ماحاصل میشود #صورت آن شیء است. صورت عبارت است از #ماهیت موجود وماهیت مجموعه ویژگیهای است که سبب شده شیء آن چیزی بشود که میباشد. جسمانیت، رشدونمو، ابعاد و مکانمندی و....مجموعه ذاتیات و اعراضی است که سبب شده شیء خارجی چیزی به نام درخت شود. واین مجموعه ویژگیها را ماهیت یا چیستی درخت مینامیم. ذهن انسان قادر است این ویژگیها را دریافت کرده و در خود مرتسم کند. چنانچه ماهیت درخت آثار مطلوب را داشته باشد (واقعا رشد کند،میوه وبار بدهد و..)آنرا ماهیت خارجی یا وجود خارجی میگویند. در واقع ماهیت خارجی درخت حائز ویژگیهای مطلوبی است که درخت باید داشته باشد. و اگر آثار مطلوب را نداشته باشد و تنها مفهومی از ماهیت درخت نزدماباشد، آنرا ماهیت ذهنی یا وجود ذهنی درخت میگویند. بنابراین ذهن میتواند رونوشتی مفهومی ازماهیت خارجی درخت دریافت کند. کارکرد این صورت ذهنی، حکایتگری از درخت خارجی است.
صورت ذهنی موجودات مانند تصویر منعکس شده درآئینه میباشد. صورت ذهنی که از عالم خارج دریافت میشود حالِِّ در ذهن است چنانچه اگرذهن بشر نباشد آن تصویر هم موجود نیست. پس در واقع صورت ذهنی عارض برذهن است وحال درآن میباشد.
طبق مقولاتعشر چنانچه عرضی قابل انقسام نباشد کیف میباشد. واگر آن کیف حالت و چگونگی بر نفس انسان ایجاد کند آنرا کیفنفسانی میگویند پس حقیقت علم یاصورت ذهنی، موجودات ازسنخ کیف نفسانی است.
💢تمام آنچه گذشت حکایت چیستی علم در حکمت اسلامی است. اما طرح یک اِشکال مهم در این بین پدیدارشناسی علم نزد مسلمین را دستخوش تحولی عظیم کرد. وآن اینکه:
صورت ذهنی قابلیت حکایتگری دارد. حکایت زمانی صحیح وکامل است که حاکی (صورت ذهنی) منطبق بر محکی (ماهیت خارجی) باشد و لازمه این انطباق آن است که حقیقت شیء یعنی ذاتیاتش برای ذهن حاصل شود. ذاتیات و ماهیت خارجی درخت، حالِ درچیزی نیست پس ازمقوله جوهر است. اگر از همین جوهر خارجی صورتی برای ذهن حاصل شود آن صورت از سنخ کیف نفسانی است. در واقع حاکی در اینجا از سنخ اعراض وکیف است و محکی از سنخ جوهر میباشد. جوهر وعرض درتقابل بایکدیگرند. یعنی هر کدام مشیر به چیز دیگری هستند. جوهر حقیقتی است که حال درچیزی نیست و عرض سطحی از حقیقت میباشد که ذاتا متکی وقائم به امردیگری است. یکی ازحیث وصفی میگوید و دیگری اشاره به حیث غیروصفی عالم است. چگونه امری که نشانگرحیث وصفی است (عرض) میتواندحاکی از امری که ازسنخ حیث وصفی نیست (جوهر) باشد؟؟ اگر کیف نفسانی حاکی از جوهر باشد محذور اجتماع متقابلین پیش میآید، واگر حاکی از آن نباشد، پس چیزی به نام علم وحکایتگری منتفی است و در دام سوفسطاییگری افتادیم.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
حکمای مسلمان حقیقت علم را از سنخ کیف نفسانی میدانستند. یعنی علم حیثِ وصفی وحکایی موجودات عالم است که عارض ومتبادر بر نفس میشود.
این نگاه، تفسیری رایج از حقیقت علم بوده است... تا آنکه طرح اِشکال وابهامی مهم، تحولی بزرگ در پدیدارشناسی علم وفهم فیلسوفان از حقیقت علم ایجاد کرد...
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ متافیزیک علم_۲
اشکال مطرح شده بر چیستی #علم نزد #حکمای_مسلمان مسیر #پدیدارشناسی علم در #عالم_اسلام را تغییر داد. مَساعی ارباب #حکمت درجهت رفع ابهام فوق طَرفی نبست و راهگشا نبود. گویی هر پاسخ گرهای جدید برمساله علم و #وجود_ذهنی ایجاد میکرد. #متکلمین جهت فراروی از اشکالات فوق از موضع وجود ذهنی عقب نشینی کرده و #نظریه_شبح را مطرح کردند. وجود ذهنی بیانگر آن بودکه #ذهن قادر است صورتی مطابق با #ماهیت موجودات از عالم خارج دریافت کند. به نحوی که بیانگر ذاتیات و حقیقت موجودات باشد. اما در نظریه شبح ذهن نمیتواند #صورت حقیقی موجودات (ذاتیات) را دریافت کند بلکه سیاهه و شبحی از شیء برای ذهن حاصل میشود. یعنی ذهن فقط اعراض و امور وصفی اشیاء رادرک میکند. و هیچگاه به فهم ارتسامی حقیقت آنگونه که هست نائل نمیشود. گرچه این فرضیه درصدد نجات #نظریه_علم از دام #سوفسطایی_گری بود اما ناخواسته حیثیت انطباقی وحکایی علم را نفی میکرد. برخی از اعاظم حکمت نظیر #فاضل_قوشچی و #سید_صدرالدین_دشتکی و #علامه_دوانی پاسخهای را جهت نجات مساله وجود ذهنی ارائه کردند اما هیچ کدام رافع مشکل نبود.
علت راهگشانبود پاسخهای فوق این بود که علم را وفق روایت #اصالت_ماهیت توضیح میدادند. چرا که علم بیانگر حیثی وحدانی است. #صورت_ذهنی درامر حکایتگری بامصادیق خویش وحدت دارد. اما وجه این وحدت چیست؟ ماهیات مثار #کثرت واختلافات هستند. زمانی که تحقق ماهیات را اصیل بدانیم در واقع پذیرفتیم که حقیقت ذاتا چندپاره و متباین است.
حال چطورمیتوان روایتی واحدازحاکی ومحکی این حقیقت متباین ارائه کرد؟؟
دراین بین پاسخ #صدرالمتالهین رافع ابهام تاریخی مساله علم و وجود ذهنی بود. ایشان باطرح نظریه #اصالت_وجود نگرشی نوین در مسائل #فلسفی و #معرفتی ایجاد کرد وتوانست بسیاری از مشکلات و ابهامات فلسفی را گرهگشایی کند.
به دونحو میتوانیم #صورت_ذهنی وعلم را لحاظ کنیم(مثلا صورت درخت):
اول: صورت درخت از این حیث که در ذهن است وچیزی جز #مفهوم نمیباشد. دراینحالت به چیزی جز معنای خودش اشاره نمیکند. معنای مفهوم درخت اشاره به موجودی است که درطبیعت به نحو استقلالی موجود است(حیث مفهومی علم)
دوم: #وجود منشاء آثار است. و هر چیزی که حضی از وجود دارد آثاری براو متبادر میشود. صورت ذهنی درخت بهرهای از وجود دارد، پس باید آثاری داشته باشد آثاروجودی مفهوم درخت چیست؟(حیث وجودی علم)
#صدرا بُعد نخست را #حمل_اولی وجهت دوم را #حمل_شایع نامید.
صورت ذهنی درخت به جهت اینکه مفهوم است وهر مفهومی حکایت ازچیزی میکند حاکی از مصداقی است که درطبیعت به نحو #جوهر موجود است.
پس صورت ذهنی درخت به جهت مفهومی وبه حمل اولی (از این حیث که شان مفهومی و ذهنی دارد و به معنای خودش دلالت میکند) #جوهر است.
اما صورت ذهنی درخت از این حیث که بهرهای از وجود دارد و موجود است پس آثاری دارد. این صورت عارض بر ذهن شده. وهرامر عارضی حالِ در محل(جوهر) است. پس صورت درخت عرضی میباشد وهرعرضی که غیرقابل تقسیم باشد از سنخ #کیف یا #کیفیت است. و کیفیتی که عارض بر نفس شود و حالت وچگونگی برای #نفس و ذهن ایجاد کند اصطلاحا #کیف_نفسانی است. بنابراین وجودِ صورت ذهنی درخت، آثارِ موجود عرضی وکیف را دارد. پس صورت درخت به حمل شایع کیف نفسانی است.
بنابراین، صورت درخت چون شان مفهومی وحکایی دارد، منطبق بر مصداقش است و حاکی از جوهریت مصداق و محکی خویش میباشد. لذا مفهوم درخت به حمل اولی #جوهر است.
واز این جهت که وجود حقیقت عالم را فراگرفته و هیچ امری خارج از آن نیست، صورت درخت آثار کیف نفسانی را دارد. پس مفهوم درخت به حمل شایع کیف است.
محور اصلی پاسخ صدرا اشاره به وجود دو بعد ماهیت و وجود در موجودات است. علم نیز شان ماهوی و وجودی دارد. علم، حسبِ بُعد #ماهوی منطبق بر مصداق ومحکی خویش است لذا حاکی از حقیقت ماهوی شیء است. و بر وفقِ بُعد وجودی، آثار وحقیقت دیگری دارد که ما رابه سطح عمیقتر حقیقت رهنمون میکند.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
💠 پس از طرح اشکالات متعدد بر مساله #وجود_ذهنی ، متافیزیک #علم که عبارت از حیثِ انطباقی آن است، دچار تزلزل شد.
#متکلمین جهت فراروی از اشکالات فوق، وجود ذهنی رامنکر شده و #نظریه_شبح رامطرح کردند. گرچه سعی آنان بر مصون نگه داشتن علم از ساحت #سوفسطایی_گری ( #شکاکیت ) بود اما نظریه شبح به نفی بُعد حکایی علم منتهی شد.
مَساعی بسیاری از اعاظم حکماء نظیر #فاضل_قوشچی ، #علامه_دوانی ، #سید_صدرالدین_دشتکی جهت رفع گرههای مساله علم و وجود ذهنی راهگشا نبود ...بلکه برابهام مساله افزود.
بدون شک فاتح این میدان #صدرالمتالهین میباشد. او باطرح فراروایت #اصالت_وجود، بستر حل وفصل مشکلات وجود ذهنی را ایجاد کرد.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ متافیزیک علم_۳
تا پیش از #صدرالمتالهین چالش اصلی #علم عبارت از چگونگی انطباق #کیف_نفسانی با #جوهر خارجی و نحوه حکایتگری آن بود.درختی که مشاهده میکنیم جوهر است،و #صورت_ذهنی آن کیفنفسانی است،پس این دو هم سنخ نیستند،چگونه امری که متغایرچیز دیگری است ازآن حکایت میکند؟؟ ومنطبق آن است؟؟ #ملاصدرا باطرح حمل #اولی و #شایع محذور فوق را پشتسر نهاد.اما کلام #صدرا پایانی بر #پدیدار_شناسی علم نزد مسلمین نبودبلکه آغازی براجتهادات عمیق آنهاپیرامون مساله علم وحکایتگری صورتذهنی بود. دراین بین تفسیر #حکیم_اسرار #حاج_ملاهادی_سبزوارای_ره از مساله علم افقی تازه فراروی #حکمت_اسلامی گشود.#حاجی_سبزواری بر مبنای #اصالت_وجود به نقد کلام صدرالمتالهین پرداخت. ایشان برخلاف #صدرا اعتقاد داشت که علم از سنخ کیف نفسانی نیست. بسیاراتفاق میافتد که مااز کنار شیء ردمیشویم وآنرا مشاهده میکنیم، اما چنانچه کسی درباره آن از مابپرسد درپاسخ میگوییم: چون بدان توجه نداشتیم لذا علمی به آن نداریم. اگرحقیقت علم از سنخ کیف نفسانی بود باید به صرف تبادر آن، علم محقق میشد.این مساله نشان میدهدعروض صورت برذهن به تنهایی جهت تحقق علم کفایت نمیکندبلکه توجه نفس دراین بین شرط لازم است.درواقع توجه نفس به صورت حاصل، سبب تحقق علم میشود.علم عبارت است از صورتِ حاصل للنفس(برای نفس).یعنی با الحاق توجه نفس به صورتذهنی،علم محقق میشود. اما توجه نفس از چه سنخی است؟؟ مرحوم #حاج_ملاهادی توجه نفس رااز سنخ #اضافه_اشراقیه میداند.اضافه اشراقیه یعنی یک طرف باعث ایجاد طرف دیگر میشود. یعنی یک ذات غنی است،وطرف دیگر فقیر ومحتاج آن است واساساطرفِ دیگر براثر توجه وعنایت ذات غنی ایجاد میشود.به عبارتی نفس پس ازمواجهه باعالم خارج، صورتی در وِزانِ شیءخارجی انشاءوایجاد میکند.واین ایجاد،نوری است که از نفس به صورتذهنی افاضه میشود و #صورت_علمی که حاکی ازمصداق خارجی است را ایجاد میکند. #اضافه_اشراقیه همان #وجود است. بنابراین علم عبارت است از وجود. وجودِعلم،نوری است کهحاصلِ اشراقِ نفس میباشد. زیرا نفس همان #نور_اسپهبدی است که امتداد نورانیت حقتعالی و #نورالانوار میباشد.نور نفس همان حضور و #اتحاد است. اتحاد در ظرفِ تجرد وپالایش از جسمانیات ومشوبات مادی رخ میدهد. هرچه قدر از جسمانیات فاصله بگیریم وبه ساحت تجرد نزدیک شویم درواقع نورِ نفس قویتر شده وآفاق حقیقت را درمنظر انسان بیشتر روشن میکند.ماهیات مثارِ کثرت است وکثرت مفیدِ تحقق علم نمیباشد. زیرا علم بربستر وحدت محقق میشود.وحدت علم درامتداد بسط وجودی #نور_اسفهبدی رخ میدهد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
💠 حکیم متاله #حاج_ملاهادی_سبزواری_ره به عنوان اصلیترین و مهمترین #فیلسوف بعد از #صدرا #علم را از ساحت #ماهیات ومفاهیم #حصولی به وعاءِ #حضور و وجود انتقال داد.
تاپیش از ایشان، علم صورت حاصله ومفهوم حاکی بود که داخل در #مقولات_عشر حصولی معنا میشد، اما نزد #حکیم_اسرار علم به اشراقات #نفس_اسفهبدی وبسط وجودی آن تبدیل شد.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۱
#فلسفه_اسلامی به اذعان برخی اصطلاحی متناقض و سخنی سخیف میباشد. چه اینکه ماهیت #دین و#مذهب تعبد وبندگی است و#فلسفه عبارت است از پرسش وابهام بشر درباره حقایق هستی. چگونه مقام تعبد وپرسش بایکدیگر جمع میشوند؟؟ ازاین روی فلسفه اسلامی، یا امتداد #فلسفه_یونان وشرحی بر کتب آنهاست ویامباحثی است پیرامون اثبات اصول دین ومعارف مذهبی.به عبارتی مسلمانان بر علم #کلام نام فلسفه اسلامی گذاشتهاند.
سوای از میزان صحت وسقم ادعاهای فوق(که همگی ناشی از عدم مطالعه متون فلسفه اسلامی وهمچنین ناآشنایی با دین #اسلام است) باید ابتدابه این سوال پاسخ داد که منظور از فلسفه اسلامی چیست؟؟
جهت پاسخ به پرسش فوق باید گفت #فلسفه دارای دو مقام است:
1_مقام جمع آوری 2_مقام داوری
هر #فیلسوفی دارای ایده وجهانبینی خاصی است وبه حکم انسان بودن، از امور مختلفی نظیر دین، عرف، اساطیر، علم، خرافات، کشف وشهودو...تاثیر میپذیرد. وهمه این موارد میتوانند منشاء ایدههای فیلسوف باشند.
اینکه #فیلسوف در مقام جمع آودی، ایده #فلسفی یا #حدوسط #برهان خود را ازکجا آورده، مهم نیست.زیرا نه میتوان در ذهن و روان انسانها جستجو کرد که ازچه چیز تاثیر پذیرفته اند!! ونه اصلا چنین کاری مطلوب ومفیدفایده است. بنابراین فیلسوف در اخذ ایده ومقام جمع آوری آزاد است.
اما دربُعد دوم یعنی مقام داوری، فیلسوف باید به قامت ایده وادعای خود لباس #استدلال و #برهان وتفسیر #عقلانی بپوشاند. هرفیلسوفی تفسیری از عالم وحقایق دارد. یک فیلسوف میگوید حقایق موجودات در عالمی دیگربه نام #عالم_مثال موجود است. وفیلسوفی دیگر میگوید حقایق موجودات درهمین دنیاودرمتن جوهر وماهیات موجودات میباشد. فرد دیگری میگوید حقیقتی خارج از ذهن ماوجود نداردوتمام حقایق #فنومن ویا #پدیدارهای ذهن بشر هستند. همه این مسائل ادعاهای است که #فیلسوفان درطول تاریخ مطرح کرده ودرباره آنها سخن گفتهاند. اینکه هرکدام ازآنها، ایدههای فوق را از کجا بدست آورده اند، مهم نیست. آنچه حائز اهمیت است این است که آیا در مقام داوری میتوانند برای اثبات ادعاهای خود دلیل واستدلال ارائه کنند؟؟
برهمین اساس فلسفه اسلامی، یعنی آنکه فیلسوفان درمقام جمع آوری ازفرهنگ ومذهب اسلامی تاثیرپذیرفته اند وبراساس حقایق مذهبی دارای ایده وتفسیری خاص ازعالم میباشند.اما در مقام داوری فیلسوف مسلمان برای اثبات ادعای خود باید برهان اقامه کند.
پس فلسفه عبارت است از تفسیرعقلانی هستی، وقید اسلامی یعنی فیلسوف در مقام جمع آوری ایده وتفسیر عالم از فرهنگ ومذهب اسلام تاثیر پذیرفته
و درمقام داوری تنها به استدلال وبرهان مقید و وفادار است ونه به متن #کتاب_مقدس ویا روایات منقول.
پس اینکه فیلسوف درمقام جمع آوری ایده مرکزی خود را از مذهب بگیرد هیچ نقضی در فلسفه او نمیباشد. زیرا باید در مقام داوری با ارائه برهان واستدلال، عقلانی بودن ایده خود را اثبات کند.
چنانچه فیلسوف در مقام داوری بگوید فلان مساله را به عنوان یک مساله فلسفی میپذیرم، چون مذهب آنرا تایید میکند، نقض فلسفه میباشد. والبته هیچ یک از فیلسوفان مسلمان در مقام داوری به متن دین استناد نکرده اند.
گرچه در مقام جمع آوری از مذهب تاثیر پذیرفته اند اما در مقام داوری به استدلال وارائه برهان عقلانی مقید بودهاند.
واین فرق مهم #فلسفه با #علم_کلام است.در علم کلام، #متکلم در مقام جمع آوری از مذهب متاثر است ودر مقام داوری اولا از مذهب وثانیا از عقل متاثر است.
ولی فیلسوف در مقام جمع آوری امکان دارد از مذهب ویاعلم ویا اساطیر ویا خرافات و....متاثرباشد. اما در مقام داوری فقط مقید به برهان است. بنابراین فلسفه اسلامی تفاوت بسیاری با علم کلام دارد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari