eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
431 عکس
71 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
البته موارد مختلفی در فلسفه غرب وجود دارد که فیلسوف در مقام داوری وارائه استدلال، نه تنها هیچ دلیل عقلی ارائه نکرده بلکه مستقیم به کتاب مقدس ویا تفاسیر مذهبی استناد کرده است!!! مانند...👇👇
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۲ 1_تفکر فلسفی یونان اندیش است.دغدغه فیلسوفان یونان، تفسیر وتبیین بُعد ماهوی موجودات میباشد. چنانچه وحالات آن یعنی رامصداق میدانست. و درصدد تبیین بود، عالمی که حقیقت راتشکیل میدهد.حکمای پیش از درتوضیح عالم که همان حقیقت موجودات است، امور ماهوی نظیر آب وآتش واعدادو...رابه عنوان ذکر میکردند. نخستین بار حقیقت خارجی رابه دوبُعد و تقسیم کردند. بدین معنا که حقیقت بسان دریایی است که سطح ظاهری آن همان بُعدماهوی موجودات و مساله به مثابه عمق این دریا میباشد. پس به زعم مسلمین،آنچه در یونان گفته شده تنها بیان بخش مختصری ازحقیقت است. درمقاله هفتم کتاب الهیات‌شفا به بیان احکام وجودمی‌پردازد.بنابراین فضای فکری متفاوت ازفلسفه یونان است.یکی به بیان احکام ماهیت میپردازد وحاصلش مباحثی چون و وماده وصورت است.ودیگری از احکام وجود ومسائلی چون تشکیک،وحدت وکثرت،نور و ظلمت،وحدت‌حقه،تجلیات وجود سخن میگوید.به همین دلیل به عنوان نماینده کامل فلسفه یونانی درعالم اسلام،فلسفه مشائی وابداعات بوعلی رابه شدت نقد میکند،زیرابه زعم او بوعلی ازمسیر ارسطو فاصله گرفته.بنابراین فلسفه اسلامی صرفاحاشیه‌ای برفلسفه یونان نیست وازحیث موضوعات واغراض وروش بافلسفه یونان تفاوت مبنایی دارد.گرچه جریان مشائی دربیان احکام ماهوی تابع اصول ارسطویی بودند والبته در الهیات مسیری متفاوت راطی کرده اما دربیان احکام ماهیات به میراث ارسطو وافلاطون اکتفا نکرده وباطرح احیای وپذیرفتن منبع کشف وشهود درفهم حقیقت مسیری جدید درفلسفه ایجادکردند.همچنین در باطرح تفسیری کاملا متفاوت ازاحکام ماهوی نسبت به آنچه در یونان مطرح بود ارائه شد. 2_قید اسلامی درعنوان فلسفه اسلامی افاده کننده تقدسی که مانع از نقدوانتقاد شودنمیباشد.قیداسلامی اشاره به مقام جمع آوری ومنبع ایده‌پردازی فیلسوف دارد.بدین معناکه فیلسوف در اندیشه خود ازفرهنگ اسلامی تاثیر پذیرفته وایده‌های راجهت تفکر اخذ کرده.حال درمقام داوری بایدببینیم اوتوانسته ایده خودرابه نحویک فراروایت کلان به نحو روشمندواستدلالی بیان کند یاخیر؟براین اساس مباحث انتقادی بسیاری دراین مقام شکل گرفته.لذا بامراجعه به متون اصلی فلسفه اسلامی در می‌یابید که اخذ برخی ایده‌ها از اسلام مانع ازشکل‌گیری فضای نقدوبررس بین حکمای مسلمان نشده است. ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠 ماهیتی مجزا از دارد. فیلسوفان یونان ماهیت اندیش بودند وتوجه اصلی آنها به حیث محسوس عالم بود. البته توجه ویژه به حیث معقول عالم داشت، اما او از دوگانه ماده وصورت و جوهر وعرض وهمچنین رئووس نتواسنت فراتر رود وبه وحدتی اطلاقی برسد. حال آنکه فلسفه در عالم اسلام وحدت گرا بوده، وتفسیر حیث معقول هدف اصلی فیلسوف مسلمان است. در گاهی نور وگاهی وجود همان محوریت حیث اطلاقی را برعهده داشتند. @falsafeh_nazari
✅متافیزیک علم_۴ ۱_در دونظریه اصلی درباره و آن وجود دارد.بخشی از به وجه تحصلی علم توجه کرده وحقیقت آنرا صورتی حصولی که ازشیءخارجی به می‌آید دانسته اند. لذا به تبعیت از یعنی جناب علم عبارت است از حصولِ صورتِ شیء در انسان. دراین نگاه علم امری است و از سنخ می‌باشد. یعنی علم امری است که به عمق جان مانفوذ نمیکند وصرفاعارض نفس شده وباعث تغییرحالتش میشود.البته امکان دارد که با آنچه حاصل شده پیوندی قلبی برقرار کنیم وامر مفهومی سبب توسعه وجودی ماشود.اما خود علم ذاتا سبب توسعه نفس،وارتقای جان آدمی نمیشود. ۲_گروه دوم از به وجه و علم توجه کرده وحقیقت آن رااز سنخ دانسته‌اند.بدین معنا علم ذاتا سبب توسعه نفس میشود.زیرا نفس مااز سنخ وجود است وعلم نیز حقیقتی وجودی دارد. براین اساس علم باساحت انسان درارتباط است وصرفا واسطه‌ای مفهومی بین انسان وشیء خارجی نمیباشد.بلکه درمساله علم، ما با عالم خارج رابطه حضوری برقرار میکنیم، چنانچه دست من حرارت آتش را درک کند، صرفاصورتی از آتش حاصل نشده. بلکه اثر آتش یعنی حرارت را درک میکنم و اثرداشتن ذاتی وجود میباشد.لذا من با وجود آتش مرتبط شده‌ام‌ وعلم به وجود، ادراک حضوری میباشد. ۳_علم امری است که به چیزی دیگر اشاره میکند ودرواقع دیگرنما میباشد.وهرآنچه که دیگری راظاهروآشکار کند وخودش به تنهایی ظاهر باشد، میباشد.نور امری است که ظاهرِ بالذات و مظهرِ غير است. پس علم ازسنخ نور میباشد.همان‌گونه كه نور دارای مراتب شديدوضعيف است، علم نيز مراتب دارد. مرتبه‌ای از نور است و و مراتب ديگرآن هستند.نفس انسان نور مجرّدمیباشد.زيرا از برخوردار است و چيزي كه ذات خود را درك كند نور مجرّد است.از اين‌رو، حقيقت نفس مانند هر مجرّدی نور و روشنايی است.بدين روست كه از مشاهده نور انبساط می‌يابد و از ظلمت نفرت دارد.در این بین هیچ چیزی مانند وجود ظاهربالذات ومظهر غیر نیست.پس نور یکی از ویژگی‌های وجود است.لذا علم از سنخ وجود میباشد. ۴_هراندازه در مراتب وجود و سلسله انوار صعود کرده و پیش رویم، علم شدت یافته و ادراک آدمی قوی‌تر وآگاهی او عمیق‌تر خواهد شد.شدت علم در مراتب قوی وجود محقق میشود و وجودقوی همان شدت نور است. نورِ وجود آدمی به سبب اعراض از تعلّقات دنيوی و سیروسلوک باطنی شدت می‌یابد. وشدت نور سبب قوت علم میشود. لذا تحقق علم در گروِ اتصال حضوری ماباعالم وجود است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔸به باور گروهی از حقیقتی دارد که عارض نفس میشود. البته بخشی دیگر از ، حقیقت علم را از سنخ و میدانستند که شرط تحقق آن نسبت انسان با خارج میباشد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅وجود ذهنی وایدئالیسم مساله پس از مهمترین مبنای تفکر میباشد.حقایقی مستقل ازانسان درعالم خارج موجود هستند(اصل واقعیت) وانسان میتواند صورت وتمثیلی آن موجودات را آنگونه که هستند دریافت کند.به عبارتی ذهن انسان حیث کشفی دارد،یعنی قادر است واقعیات خارج ازخود را آنگونه که هستند نشان دهد واین بازنمایی واقعیت به نحو مفهومی وحصولی میباشد. وجود ذهنی دو بُعدو حیث مهم دارد: اول_حیث ارتسامی: یعنی ذهن بشر درابتدا خالی از صورت‌های مفهومی است وبه مرور زمان از عالم خارج صورتهای رادریافت میکند. دوم_حیث حکایی: صورت ارتسامی حاصل درذهن، از مصادیق خارجی حکایت میکند. بنابراین وجود ذهنی یعنی صورتهای حاصل از موجودات خارجی که حاکی ازآنهامیباشد. اما ظهور توام با جرح ونقد وجود ذهنی بود. بُعد ارتسامی آن رامورد نقد قرار داد.به اذعان وی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای ارتسامی نیست.بلکه هرانسانی به نحو فطری حائز سه مفهوم ذهنی، نفس،خدا وجهان میباشد.لذا ذهن همچون آیینه‌ای که منعکس کننده حقایق خارجی است نمیباشد. بلکه به نحوفطری حائز بخشی از واقعیت است. به نقد حیث دوم وجود ذهنی یعنی حیث حکایی وکشفی آن‌ پرداخت. اوبرخلاف دکارت به حیث ارتسامی ذهن قائل بود، عقل به نحو فطری دارای هیچ صورت‌ومفهومی نمیباشد. اما آیاتصورات وتصدیقات ذهنی، به نحوکامل ودقیق ازعالم خارج حکایت میکند؟؟چه دلیلی برتطابق مفاهیم ذهنی بامصادیق خارجی وجود دارد؟؟از نظر هیوم هیچ راهی برای رسیدن به واقعیت یقینی خارجی وجود ندارد. اساسا امر یقینی که درپی رسیدن به آن بودحاصل انطباق صورتهای ذهنی بامصادیق خارجی نمیباشد.بلکه حالتی از روان انسان است که براثر تکرر مشاهدات جزئی_متوالی ایجادمیشود. بنابراین دوجریان مهم فلسفی و هرکدام به ابطال یکی از حیثیتهای وجودذهنی پرداختند. دراین بین میتوان رافاتح این نزاع فلسفی دانست.او هردوجریان فوق رامورد نقد قرار داد،ازنظروی هردو گروه در فضای فکری وجود ذهنی بسرمیبرند.یعنی هرکدام باوردارندکه چیزی درذهن است که حکایت از خارج میکند.وازطرفی مساعی آنهامعطوف به تطابق ذهن با عالم خارج است.به زعم وی راهکار برون رفت ازمشکل فوق انکارمساله وجود ذهنی است.اساسا نباید به دنبال انطباق صورتهای ذهنی باحقیقت خارجی باشیم زیرا ذهن حکایتگرموجودات خارجی نیست. بلکه ایجاد کننده معناوهویت آنهاست. ذهن انشاء کننده واقعیت است نه حکایتگر آن. شکل تکامل یافته ایده کانت در این عبارت خودرانشان داد که (طبیعت حاصل کار انسان است) بدین معنا که اگر انسان نباسد هیچ چیز دارای هویت ومعنا نمیباشد.چرا که طبیعت حاصل صورتگری وفعالیت قوای فاهمه در ساخت وانشاء هویت وماهیت خارجی میباشد. با وجود انسان،درخت وکوه معنا وهویت میابند. چنانچه انسان نباشد طبیعت چیزی جز کثرات بی ربط پراکنده فاقد هویت ومعنا نمیباشد. همه چیز حاصل ظهور ذهنیت انسان است. گرچه فلاسفه بعد از هگل به نقد وابطال کانتی وهگلی پرداختند،اما فوق به استکبار واستیلاطلبی انسان مدرن منتهی شد. بنابراین میتوان گفت ایدئالیسم همراه با انکار وجود ذهنی میباشد واین همان کانت درفلسفه بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
توام با انکار است. دوجریان فلسفی ( ) و ( ) هرکدام به نقد وابطال یکی از وجوه و ابعادمعرفتی وجود ذهنی پرداختند. دراین بین فاتح این نزاع فلسفی بود. وی راه برون رفت از تقابل فوق را انکار مساله وجودذهنی میدانست. به زعم وی نباید درپی انطباق صورتهای ذهنی با مصادیق خارجی باشیم، زیرا ذهن بشر ایجاد کننده حقیفت است نه حکایت کننده آن. واین همان کانت در فلسفه بود. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ عقل وذهن برای اهل و نام یادآور کتابها ومقالات عمیق وعلمی ونظرات واجتهادات حکمی وفلسفی میباشد. گرچه ایشان خلوت وگوشه‌گیری را بر جلوت وشهرت ترجیح داده‌اند ودر مجامع عمومی حاضرنمیشونداما وزانت وعمق فکری ایشان براهل فن وکاملین طریقت پوشیده نیست.چه اینکه ایشان در موضوعات مختلف ازنقد نسبیت و اصول فیزیک تا شرح بر مصباح الأنس و مدخل مقالات وکتب دقیقی به نگارش درآورده‌اند. دراین مختصربه بررسی اجمالی آراء خاص استاد پیرامون مساله خواهیم پرداخت. انسان میتواند به وسیله عقل به فهم حقایق خارجی آنگونه که هستندنائل شود.زیرا صورت ذهنی انطباق کامل باحقیقت خارجی دارد.امااین ابهام مطرح است که مثلا درخت یاسنگ ازمقوله میباشنداماصورت ذهنی آنهااز مقوله است دوامر غیرهم‌سنخ چگونه رابطه حاکی ومحکی دارند؟؟ درطول تاریخ پاسخهای مختلفی به این ابهام داده شده که همگی برمبنای حیث ارتسامی وحکایی صورت ذهنی ازحقیقت خارجی میباشد. استاد شاهرودی در ذیل بحث علم خداوندبه امورامتناعیه بحث وجودذهنی رامطرح میکند. ایشان خداوند راواجد علم حصولی میداند. توضیح آنکه خداوند به همه موجودات علم حضوری دارد وبه امور امتناعیه وعدمی که بهره‌ای ازوجود ندارندهم علم دارد ولی نه از سنخ حضوری زیرا امورعدمی فاقد ذات بوده وحظی ازوجود ندارند. بنابراین خداوندبه معانی این امور علم دارد واگرمتعلق علم امور معنایی باشد،حصولی است.اماعلم‌حصولی دارای ضعف است وخداوندازهرنقصی مبراست.ایشان وجه نقصِ علم‌حصولی را وساطت صورت علمیه وذهنی میداند.لذا درصدد تعریفی مجدداز علم حصولی است که قرین بانقص نباشد.براین اساس برخلاف قول مشهور،صورت ذهنی ومفهومی که نشانه ضعف علم است راذاتی علم حصولی نمیداند. دراینجااین سوال مطرح میشود که اگرعلم‌حصولی همان صورت ارتسامی ذهنی نیست، پس چه چیز میباشد؟؟ پاسخ گویای نوعی نگاه به مساله فوق میباشد.البته این نگاه استاد از سنخ التقاطهای سخیف جریان نیست، بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان ومعاضدت اهل فکر در حل مشکلات فکری بشر است. ایشان تسلط کافی به آراء دارد وبه وزان معرفت شناسی نقادانه آثاری به نگارش درآورده‌اند. گرچه استاد تابع کانتی نیست اما از فضاوسبک خردورزی نقادانه او متاثر است. به اعتقادایشان عقل باذهن فرق میکند. ذهن همان قوه فاهمه یاعقلِ‌فاهم است. ذهن قوه دریافت یاانشاء صورت علمیه ومفاهیم میباشد.در فلسفه اسلامی مفهوم به تنهایی حاکی ازمعنا میباشد اما به اعتقادایشان مفهوم که درموطن فاهمه یاذهن‌ تقرر داردشان حکایی وکاشفیت ازغیر ندارد. به چیزی غیراز خودش اشاره نمیکند وصرفا خودنما میباشد. اماعقل قوه فراتر از اوست که معناداری مفاهیم ذهنی را درک میکند.پس ذهن، من‌حیثُ ذهن فقط در خود می‌ایستد ومفهوم میشود. اما ذهن، من حیث هوعقل کاشفیت ومرآتیت پیدا میکند ودیگرنما میشود. لذا مفهوم ازاین حیث که در ذهن است فاقدمعنا ومحکی است.عقل است که فراروی از مفهوم داردومیفهمد که این صورت علمیه به چیزی اشاره میکند.لذا عقل شانِ کاشفیت دارد وعقل همان علم حصولی است.پس علم حصولی توام باصورت ذهنی نیست بلکه همراه باکاشفیت است. در سنت فلسفه اسلامی اولا چیزی به نام فاهمه که کارکردی جدای ازعقل دارد وجود ندارد، ثانیا تمایزی بین مفهوم ومعنا یا فاهمه وعقل نیست. زیرا مفهوم ازآن حیث که مفهوم است، دیگرنما میباشد وحاوی معناست. اما نزد کانت مفاهیم متعلق به قلمرو فاهمه هستندوعقل فراروی ازفاهمه دارد. به عبارتی فاهمه قدرت شناخت است اما به لحاظ شکل و نه محتوا.از این رو تعلق فاهمه همیشه جزئی است وتنها خودرا نشان میدهد. اما عقل ازطریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است.از دید کانت استدلال کار عقل است و نه فاهمه.  بنابراین، تفاوت فاهمه و عقل از این حیث این است که فاهمه تنها آنچه را که بدان می‌نگرد می‌بینداما عقل هر معرفتی را در ارتباط ونسبت با معرفت‌های دیگر می‌سنجد. ازاین طریق ایشان مشکل وجود ذهنی را حل میکند.ایشان میگوید صورت علمیه اصلا به ماهیت ومعنایی اشاره نمیکند چه برسد به آنکه به جوهر یاعرض اشاره کند.لذادرفرایندشناخت اصلا معنایی به ذهن نیامده که حالا بخواهیم بگوییم جوهراست یاعرض. تنها یک صورت آمده که به تنهایی هیچ حکایتگری ندارد. لذا محذور جمع جوهروعرض در وجود ذهنی منتفی است.زیرا عقل است که معانی را به صورت‌های ذهنی افاضه میکند... 👇👇👇
از طرفی ایشان به ابهام علم خداوند به امور عدمی نیز پاسخ می گوید.علم حصولی قرین با صورت ذهنی نیست بلکه لازم آن انکشاف میباشد. و چون خداوند به معانی امور عدمی وامتناعی علم دارد لذا علمش به این امور از سنخ حصولی است. منتهی علم حصولی حق‌تعالی کامل بوده وبه نحوشهودی است نه ارتسامی. ➖برای بررسی آراء استاد علی عابدی شاهرودی پیرامون نقادی دستگاه شناخت و مساله وجودذهنی میتوانید به برخی کتابهای ایشان مثل (سنجش واکتشاف)و(نقدقوه شناخت) وبرخی مقالات استاد در این رابطه مراجعه کنید. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠 درباره میتوان گفت که ایشان صاحب یک مشرب وخُردِمکتب مستقل فلسفی است. آنچه درباره ایشان حائز اهمیت است، احاطه کامل به میراث فلسفه اسلامی وفلسفه غرب مخصوصا سنت معرفت‌شناسی انتقادی کانتی است.مواجهه ایشان باسنت وروش،انتقادی کانتی از سنخ انفعال والتقاط‌های سخیف جریان روشنفکری نیست. بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان ومعاضدت اهل فکر درحل مشکلات فکری بشر است. 🔸فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
❇️ مساله وجود ذهنی و آیت‌الله عابدی‌شاهرودی ✍️محسن بهرامی پژوهشگر فلسفه: برای اهل فلسفه و عرفان نام آیت الله علی عابدی شاهرودی، یادآور کتابها و مقالات عمیق و علمی و نظرات و اجتهادات حکمی و فلسفی می باشد. گرچه این استاد، خلوت و گوشه گیری را بر جلوت و شهرت ترجیح داده و در مجامع عمومی حاضر نمی شود، اما وزانت و عمق فکری وی بر اهل فن و کاملین طریقت پوشیده نیست.چه اینکه وی در موضوعات مختلف از نقد نسبیت انیشتین و اصول فیزیک نیوتونی تا شرح بر مصباح الأنس فناری و مدخل اصول فقه مقالات وکتب دقیقی به نگارش درآورده است. در این مختصربه بررسی اجمالی آراء خاص استاد علی عابدی شاهرودی پیرامون مساله وجود ذهنی خواهیم پرداخت.👇 https://hawzahnews.com/xbyyg @HawzahNews| حوزه‌نیوز
✅ فلسفه قیاس 1_ عبارت است از ترکیب دومقدمه به نحو تالیفی(واجدحدمشترک)که منجر به ظهور قضیه سوم یا نتیجه شود. قیاس همان است ولی به نحو و روشمند.درواقع نقشه راهی است که نحوه کشف مجهول رانشان میدهد.قیاس، رافعِ است. توضیح آنکه: مثلا تردید داریم که آیا دنیا حادث است یانه؟درواقع شک داریم که محمولی به نام‌ حدوث برموضوعی به نام دنیا حمل میشود یاخیر. پس جهل تصدیقی به معنای تردید درحمل محمول وحکم برموضوعی خاص میباشد.برای رفع آن، تحقیق ومطالعه کرده وبه تفکر می‌پردازیم ودرنهایت می‌فهمیم که دنیاحادث است. آنچه دراین بین رخ داده این است که واسطه‌ وامرسومی را بین محمول وموضوع یافتیم، که سبب صدق حمل محمول برموضوع شده است. آن امر سوم را مینامیم. پس حدوسط مانند چسبی است که دو امر جدای ازهم رابه یکدیگر متصل میکند. درمثال ما آن واسطه ترکیب است.امر مرکب ازانضمام اجزاءخارجی تشکیل یافته.یعنی اجزاء آن موجود ابتدا پراکنده بوده وعلتی آنها رابه یکدیگر مرتبط کرده. وهمین امردلالت برحدوث دارد.دنیانیز مرکب میباشد.پس قاعدتا حادث است. براین اساس امرسومی که سبب حملِ حدوث بر دنیا شده، ترکیب میباشد.لذا این واسطه که ذهن رااز جهل خارج کرده اصطلاحاحدوسط نامیده میشود. این فرایند، یعنی اینکه دو امرجدای از هم( موضوع‌ومحمول،اصغرواکبر)رابه واسطه امرسومی به یکدیگر حمل‌ومتصل کنیم همان حقیقت قیاس میباشد.درمرحله بعداین کشف عقلی رابایدبه نحوقاعده‌مند درشکل یک فرمول مفهومی بیان کنیم.براین اساس محمول وموضوع وحدوسط رابه نحو قضایای مفیدقیاس بیان میکنیم: صغری: دنیا مرکب است. کبری: هرمرکبی حادث است. نتیجه: دنیا حادث است. . 2_ قیاس ازدومقدمه ویک نتیجه تالیف یافته که اهمیتش به خاطروجود نتیجه میباشد.زیرا نتیجه ظهور مفهومی حدوسط است.در مقدمات، ذهن مشغول ترتیب ونظم دادن به مفاهیم معلوم وارتباط موضوع ومحمول با حدوسط است.به عبارتی ذهن دراین‌مرحله حکایت از نوع حرکتی(فکر) که انجام داده میباشد.اماحدوسط مارا به خارج رساندونتیجه بیانگر صورت مفهومی کشف ورفع جهل‌بوسیله حدوسط است. البته در فضای پساکانتی،قواعدمنطق حرکت انتزاعی ذهن ونوعی بازی بامفاهیم می‌باشدکه به دلیل بیان کُنش‌های ادراکی ذهن اهمیت دارند.امادر ذهن شان حکایت از خارج داردلذا فلسفه ازطریق ذهن ومفهوم درصددشناخت واقعیت آنگونه که هست میباشد.براین اساس منطق قواعدحرکت صحیح فکر است تا بتواند ذهن رابه خارج برساند. اماسوال اصلی این است که حدوسط قیاس ونتیجه چگونه حاصل شده؟؟؟واز کجابدست آمده؟؟ ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔸 همان است بنحو روشمند ومنطقی اهمیت قیاس به سبب وجود است. قیاس بوسیله حدوسط سبب کشف معلوم ودرنتیجه خروج از ذهن میشود. اماسوال اصلی این است که حدوسط چگونه حاصل شده؟؟ واز کجا بدست آمده؟؟ چگونه از جهل خارج میشود وحقیقت را می‌یابد؟؟ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari