eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
723 عکس
256 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شب چون میان بستر دل ناز می کنی آخر به بوسه ای، گره ای باز می کنی با عشوه های سرزده از ذوق دلبری در کوی دل حماسه ای آغاز می کنی حسی لطیف بین من و توست لیک من لب بسته ام به شرم و تو ابراز می کنی ذکر عظیم توست به قلب حقیر من چون روز روشن است که اعجاز می کنی نامحرمیم گرچه ولی خسته رهیم مهمانمان به جرعه ای از راز می کنی؟ در وصف آیه های لطیف و بدیع صنع بسیار گفته اند و تو ایجاز می کنی بیدار تا شوم ز سکوت شبانه ام بی پرده نغمه های سحر ساز می کنی «درود» @golchine_sher
من آن موجم که مثل چشم دریا،روزو شب پیوسته بیدارم اگرچه سربه ساحل می زنم، امّا به دوش خویش آوارم تلاطم می کند گاهی نفس درسینه ام چون کوه آتش زا همیشه چون سواری بی قرارازخشم بی اندازه سرشارم من آن موجم که عمری کرده ام ویران،بنای ساحل خود را ولی درسوگ ساحل تا قیامت مثل باران اشک می بارم بغل وا می کنم وقتی به سمت صخره های سخت و پرتاول به چشم دیگران دیوانه ام امّا ، به کارخویش هشیارم زبس بی وقفه می کوبم، سرم را برتن ساحل ،نمی دانم کجا خواهد کشد آخردراین دریا و این ساحل سر و کارم شکفته می شود هرصبح صدها غنچه درمرداب دامانم ولی من درحصارساحل دریای آمالم گرفتارم @golchine_sher
با تو رنگ آبی دریا شکوفا میشود رود هم در سایه ی مهر تودریا میشود آسمان بی باد و باران رنگ خوشبختی نداشت آسمان هم با نگاه تو دلش وا میشود ساحل از موج غرور باد آرامش گرفت باد هم در حلقه ی گیسوی تو تا میشود کاش یک شب بی محابا بر زمین می آمدی خستگیهای زمین باتو مداوا میشود نه زمستان درد دارد نه تماشای خزان تا بهار تو میان فصلها جا میشود خسته از رویای بی فرجام هر روزیم ما بی تو بدجور این همه امروز و فردا میشود کاش میدیدیم پایان غروب هفته را کاش میدیدیم، آری...آه ...آیا میشود؟! @golchine_sher
گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش همه دردم مداوا می‌شد ای کاش به هر کس قسمتی دادی خدایا! شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش... @golchine_sher ِ
صبر کن خانه معطّر بشود بعد برو گل این باغچه پرپر بشود بعد برو چشم من تر شده از آمدن و رفتن تو صبر کن چشم تو هم تر بشود بعد برو صبر کن این چمدان حرفْ فراوان دارد خاطرش از تو مکدّر بشود بعد برو رنگ موهای تو و چهره‌ی من هردو سیاه چهره با چهره برابر بشود بعد برو عاشقم ، صبر کن و شعر مرا از بر کن شعرم از شوق... سراسر بشود بعد برو @golchine_sher
از خوب و بد هر عملت با خبرم من چون از رگ گردن به تو نزدیک ترم من صد بار اگر توبه شکستی و گذشتم صد بار دگر توبه کنی می گذرم من درخواب فرو می روی و غافل ازاین که مشتاق به دیدار تو در هر سحرم من تو ثانیه ای حال خوش خویش بیاور تا با همه جاه و جلالم بخرم من وقت خوشی و خنده به من نیست حواست در وقت گرفتاری أت اول نفرم من ترسی به دلت راه نده چون که برایت در واهمه روز قیامت سپرم من از رحمت و بخشندگی ام باخبری تو از خوب و بد هر عملت با خبرم من من عبد خطا کارم و گویم که خدایا هر چند که آلوده و بی بال و پرم من از من به دل سوخته فاطمه بگذر دلسوخته روضه دیوار و درم من @golchine_sher
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
زندگی شاید... عبور گیج رهگذری باشد که کلاه از سر بر می‌دارد و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می‌گوید: صبح بخیر @golchine_sher
تو مرداب دلم را در تلاطم میکنی گاهی و با چشمان جادویت تکلم می کنی گاهی لباس عشق می پوشی برای قامت شعرم به تلمیح نگاه من تبسم می‌کنی گاهی چنان قویی که از آغوش معشوقش جدا گشته    به لحن حُزن آلودی ترنم میکنی گاهی ندانم از سر عُجب است یا از روی دلسوزی؟ که  بر قلب پریشانم  ترحم میکنی گاهی شده دلتنگ چشمان پریشانم شوی گاهی؟ ویا در قاب رؤیایت تجسم میکنی گاهی؟ میان این هیاهوهای بی مهری  و دلسردی تو هم  این عاشق دلخسته را گم می‌کنی گاهی @golchine_sher
فراوان  می کند  زیباییت  را نقش ابرویت که پشت چشم هایت می کشی مثل النگویت تویی خورشید شهریور که می تابی تمام دشت و گویی بر سرت دعواست با پرواز گیسویت منم  اردیبهشتی که  تو  را  هر روز می جويم و در من شعله می گیرد نگاه ما جراجویت از این محشر که بر پا شد تو را فریاد دارد چشم که شاید باز  پیدا شد  دو باره خال  هندويت حضورت را به گیسوی بلند باد می بینم که روشن کرد هر جا را دوباره باز هو هویت چنان با من غريبي می کند این باد صحرا گرد و می گردد به دنبال  تو و ابریشم مویت @golchine_sher
یک عمر با فراق تو سر کردم و هنوز چشمم به راه هست و دلم رو به راه نیست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می کند آشفته ام، همهمه ی خویشتن کاش برون می شدم، از همه ی خویشتن می کشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا وسوسه ی این و آن، دمدمه ی خویشتن پنجه در افکنده ام، در دل خونین خویش گرگ وش افتاده ام، در رمه ی خویشتن باده ی نابم گهی، زهر هلاهل گهی خود به فغانم از این، ملقمه ی خویشتن طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق تا کندم بیخود از، زمزمه ی خویشتن مست و خرابم امین، بی خبر از بود و است از که ستانم بگو! مظلمه ی خویشتن @golchine_sher
شیــــرین من! پایان درد بیقــــــــــــراری! قصد مــــدارا داری آخــــــــــــر یا نداری؟ بگــــــــــــذار تا لمس نگــاهت را بفهمــــم بگــــــــــــذار قربانت شـوم گــاهی گداری مثـــــــل کبوتر باز هـــــــم بالـــم شکسته زیر فشـــــــــــار چنگـــت ای باز شکـــاری اینست وقت دیدنت حـــــــــال مـن و تو؛ مشتاق و مست و شـــاد، منفـور و فراری سختست از دشمن بخواهی دوست باشد درمــــان من کی می‌شوی ای زخم کاری؟ @golchine_sher
مانند شیشه ای که خریدار سنگ بود این دل شکستن تو برایم قشنگ بود    رؤیای باشکوه رسیدن به ساحلت آغاز خودکشی هزاران نهنگ بود ماه شب چهاردهی که تصاحبت چون حسرتی به سینه ی صدها پلنگ بود خوشبخت آن دلی که برای تو می تپید خوشبخت آن دلی که برای تو تنگ بود تو: یک جهان تازه پر از صلح و دوستی من : کشوری که با همه در حال جنگ بود با من هر آنچه از تو بجا ماند نام بود از من هر آنچه بی تو بجا ماند ننگ بود پایین نشسته ام که توبالا نشین شوی این ماجرا حکایت اَلاّکُلنگ بود... @golchine_sher
پدرم کارگر است بقچه به دوش از خانه به خیابان می رود از خیابان به خانه می آید پدر هر روز سبکتر می شود بقچه هر روز سنگین تر! پدرم فقر را به دوش می کشد! @golchine_sher
بر خالق تان اگر که ایمان دارید با عشق به بندگیش دل بسپارید فرمود امام صادق ای شیعه، مباد یک لحظه نماز را سبک بشمارید @golchine_sher
بی تو از تقویم من آینده اش را برده اند روزهای از خوشی آکنده اش را برده اند نیستی، حس می کنم  از نقشه ی سبز شمال رشته کوه ِ تا ابد پاینده اش را برده اند! حالِ  آن محکوم را دارم که مثل یک درخت سمت تبعید و تبر  پرونده اش را برده اند بی تو مرز کشوری هستم که دیگر دشمنان از زمین و آسمان  ته مانده اش را برده اند! زندگی دیگر نمایشنامه ای جذّاب نیست دلقکی پیرم که غم ها خنده اش را برده اند بی تو یک کنسرت ناکوکم که جمع  ِ سازها آبروی کهنه ی خواننده اش را برده اند! عاقبت یکروز می بینی که از میدان جنگ روی دوش دیگران  رزمنده اش را برده اند @golchine_sher
دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارم گلِ مریم وسطِ بال و پرت بگذارم ... هی بگویم که تو را دوست ندارم اما یک سبد گل بخرم پشتِ درت بگذارم ... بشنوم از دلِ خود مهرِ دلم را کندی مشتی از نقل به کیفِ سفرت بگذارم ... بروی پشتِ سرت را پیِ من چک بکنی .. رفته ام اشک به پیشِ پدرت بگذارم ... بشنوی غم زده ام باز بیایی سمتم دستِ خود را ببرم بر کمرت بگذارم ‌... غرقِ آغوش توام ، بنده غلط کردم اگر دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارم ... @golchine_sher
مباد چیزی از این انتظار کم بشود و در مسیر تماشا غبار کم بشود کنار آینه قیچی زدی به موهایت که از طبیعت من آبشار کم بشود برای عشق نگارنده هست و می ترسم خدا نکرده زمانی نگار کم بشود چه حسرتی بکشد واگن پر از شوقی که در میانه ی ریل از قطار کم بشود به اسب های اصیل تو برنخواهد خورد از این قبیله اگر یک سوار کم بشود سری که در قدم عشق سر به زیر نشد خوشا برابر تو روی دار کم بشود @golchine_sher
نمیتوانم ننویسم نوشتن مثل نفس است برای زندگی مثل پرواز برای کبوتر مثل هوا برای آدم مثل آب برای ماهی و مثل ... کلمه ها را بردار و در جای خودشان بگذار و به آنها نقش بده یکی فاعل و یکی مفعول و یکی... و آنگاه آفرینش اتفاق می افتد قلم را بردار @golchine_sher
و انسان هر چه ايمان داشت پاي آب و نان گم شد زمين با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد شب ميلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصيد به زير دست و پاي اختران آن شب زمان گم شد همان شب چنگ زد در چين زلفت چين و غرناطه ميان مردم چشم تو يك هندوستان گم شد از آن روزي كه جانت را ، اذانِ جبرئيل آكند خروش صور اسرافيل در گوش اذان گم شد تو نوح نوحي اما قصه ات شوري دگر دارد كه در طوفان نامت كشتي پيغمبران گم شد شب ميلاد در چشم تو خورشيدي تبسم كرد شب معراج زير پاي تو صد كهكشان گم شد  ببخش - اي محرمان در نقطه ی خال لبت حيران - خيالِ از تو گفتن داشتم ، اما زبان گم شد @golchine_sher  
تن‌رَعشه گرفتیم که با غیر نشسته است از غیرت‌مان بود نوشتند حسودیم ...! @golchine_sher
حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود @golchine_sher
برس به دادِ دلم ، گشته ام خراب ، محمد بریز در قَدحِ خالی ام شراب ، محمد فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد تمام آدم و عالم ، اسیر حُسنِ جمالت برات جامه دریدست ماهتاب ، محمد گُل احتیاج ندارد به بوی مُشک و گلابی زدی به خود که معطّر شود گلاب ، محمد تلالو نگهت روشنی ده مَه و انجُم به شامِ تارِ منِ گمشده ، بتاب محمد به روز حشر شفاعت کنی چنانکه "فتَرضی" در آن شلوغیِ مَحشَر مرا بیاب محمد برای دلبری از تو ، خدا به لیله الاسری نموده است به صوتِ علی خطاب محمد علیست جانِ محمد به حکم "اَنفُسَنا"، پس عجیب نیست بگویم "ابوتراب محمد" به روی کفّه ی میزان به روز حشر نباشد گران تر از صلوات شما ثواب ، محمد @golchine_sher