من آتش عشقم که جهان در اثرش سوخت
خورشید ، شبی پیش من آمد ، جگرش سوخت
آدم به تب دیدنم افتاد و پس از آن
هر کس که به دیدار من آمد پدرش سوخت
آتشکده اهل بهشتم من و جزء این
هر کس که نظر داشت به پای نظرش سوخت
شیطان عددی نیست که آتش بزند ،هان!
سودای مرا داشت به سر ، هر که سرش سوخت
ققنوس هم از جنس همین شب پرگان بود
دیوانه خورشید که شد بال و پرش سوخت
تنها نه فقط خانه زهرا و علی ، نه !
هر خانه که با عشق در آمیخت درش سوخت
شاعر خبر تازه ای از عشق شنید و
تا خواست کلامی بنویسد خبرش سوخت
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما
«با من به ازین باش که با خلق جهانی»
#نفيسه_سادات_موسوى
@golchine_sher
چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب
از نبودن تا فنا ، دنیا درنگی بیش نیست
#رضا_صالحی
@golchine_sher
اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود
به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را
#میلاد_حبیبی
@golchine_sher
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق
هر کس که غیر از این به تو گفته ست، دشمن است
چشمان من ، مسیر تو را گم نمی کنند
فانوس اشک های من از بس که روشن است
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
از گریه نگو بغض من افشا شدنی نیست
بغضی که به تسلیم رسد وا شدنی نیست
من چند غزل پیر شوم تا که بفهمی
تصویر تو در قاب زمان جا شدنی نیست؟
تلفیق جنون من و آسودگی تو
زیبا شدنی نیست که زیبا شدنی نیست
همخانگی و عشق قشنگ است ولی خب
چیزیست که با منطق دنیا شدنی نیست
درباره ی عشق تو همین قدر بگویم
روحی است که از کالبدم پا شدنی نیست
پرسیدمت از آب، جواب آمد از آتش:
درد تو و پروانه مداوا شدنی نیست
#احسان_افشاری
@golchine_sher
خنده تو خانه ی قلب مرا اوار کرد
لحن شادت دیده را از خواب غم بیدار کرد
عصمت چشمان من را چشم تو بر باد داد
عشق، دنیای خیالات مرا پر بار کرد
شوق زاهد بودنم را شهر می داند ولی
مسجد چشمان تو زهد مرا انکار کرد
من هوای دیدنت را دور کردم از خودم
دل ولی هر بار بر دیدار تو اصرار کرد
کار من بالا گرفته با خیال روی تو
آنقدر که عقل با دل تا سحر پیکار کرد
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی
که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی!
دلم رنج عجیبی می برد از دوریت ، اما
نجابت می کند مانند بانو های ایرانی!
تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد
که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی!
غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه
تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی!
مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم
نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی!
عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟
تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی
#سها_حیدری
@golchine_sher
زین پاره دل چه مانْد که مژگان بلند ها
چندین پی رفوش،به سوزن کشیده اند
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher
دیگر بس است هر چه دم از پیرهن زدیم
ای عشق ، حرف تازه بزن از کفن بگو
#فاطمه_عارف_نژاد
@golchine_sher
چگونه نامت را ببرم؟
مثل آن روزها؟
آن آغاز خلقت آدمی که خیلی چیز ها اسم نداشتند
و با انگشت نشانش می دادند؟
باید تو را
با انگشت نشان بدهم
ببین انگشتِ روی قلبم را
تو اینجایی رفیق هفت هزار ساله من
که حالا دستت را
توی جیب پالتو ات کرده ای
و روبروی پاییزِ بی رنگی ایستاده ای
با میلیونها انگشت
که به میلیونها قلب
اشاره می شوی
سرت سلامت ایرانم
#جابر_محیط
@golchine_sher
جادوی نگاه تو دلم پر پر کرد
از آتش قهر تو شده رویم زرد
من عاشق و مجنون نگاهت شده ام
لیلای قشنگ قصه هایم برگرد
#ک_قالینی_نژاد_افروز
#عضوکانال
@golchine_sher
محبوب من
میگویی عاشق نباش
انگار که به آفتاب بگویی نتاب
و به ستارگان دستور بدهی طلوع نکنند
انگار که به درختان بگویی شکوفه ندهند
و رودخانه ها جاری نباشند
بعضی چیزها ذاتی اند
بعضی چیزها عوض شدنی نیستند
مثل من که دوستت دارم
مثل تو که دوستتم نداری.
#تهمینه_ظروفی
#عضوکانال
@golchine_sher
گرچه می دانم نمی آیی ولی هردم ز شوق
سوی در می آیم و هر سو نگاهی می کنم...
#هدایت_طبرستانی
@golchine_sher
دور از نوازش های دست مهربانت
دستان من در انزوای خويش تنهاست...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
بگو که چرخش این روزگار دست علی ست
که نبضِ هر چه دلِ بی قرار دست علی ست
زمان جنگ صدا از کسی نمی آید
میان معرکه ها ابتکار دست علی ست
بگو فرار کنند آن همیشه ترسوها
چه غم؟ که در عوضش ذوالفقار دست علی ست
بهشت و دوزخ ما با علی گره خورده ست
ببین که در دو جهان اختیار دست علی ست
به غیر شاه نجف رو مزن به هیچکسی
بیا که تا اَبدُ الدَهر ،کار دست علی ست
#احسان_نرگسی
@golchine_sher
دو چشم سیاهت دو آهوی سرمست
دو دیوانه ی ماجراجوی سرمست
دو تا آسمان سراسر ستاره
دو دریای پهناور بی کناره
دو خنیاگر سازهای قدیمی
دو صفحه از آوازهای قدیمی
دو افسانه از سرزمین های شرقی
دو شهزاده ی بی محابای شرقی
دو الماس سفته به دست خدایان
دو باغ شکفته به دست خدایان
دو نیلوفر برگ گسترده بر آب
دو قوی خرامنده در دشت مهتاب
دو تا جنگل کاج در مه نشسته
دو دریای مواج در مه نشسته
دو قاب از شب خیس باران زنجان
دو دفتر پریشانی منزوی جان
دو شعر بلند پر از استعاره
دو گوی فروزان خورشیدواره
دو راه عبور از حقیقت به رویا
مسیر سکوت و مسیر تماشا
#سهیلا_ابراهیم_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
یک عمر هوای دل خود داشتم اما
یک لحظه نگاه ِتو بهم ریخت دلم را
#صادق_ابراهیمزاده
@golchine_sher
برای من که چنینم تو جانِ متصلی
مرا ز خود مکن ای جان، جدا، که می میرم...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد
میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم
که ثابت می کند یک دست هم گاهی صدا دارد
نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور می کنم عاشق شدن یک درد موروثیست
از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جا به جا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد !
#علی_صفری
@golchine_sher
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت
تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت !
شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شده ای بین عکس های خودت
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher