eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
723 عکس
256 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
وَه چه مضمون ها که با این چشم ها آورده ای شاه بیتی از غزل های خدا آورده ای با همین لبخند شیرینی که درمان من است بر سر دل های بسیاری بلا آورده ای داستانم را به مجنون گفتم و با خنده گفت این همه دیوانگی را از کجا آورده ای؟ ای غم شیرین تنهایی کجا با این شتاب؟ بیشتر در خانه ام بنشین صفا آورده ای ای نسیم عشق ممنونم که در زندان من بار دیگر عطر گیسویی رها آورده ای... @golchine_sher
ای بغض غم انگیز ترین شعر شبانه امشب غزلم یاد تورا کرده بهانه من واژه به واژه به تو پرداخته ام تا این تازه غزل پر بکشد خانه به خانه پرداخته ام تا همه ی شهر بدانند تشویش غزل های من از توست نشانه مردانه سخن گفتم و هرگز نشنیدی این بار مرا بشنو از این بغض زنانه تا پنجره ی چشم تو یک لحظه بخندد من منتظرم... این سوی دیوار زمانه @golchine_sher
من آتش عشقم که جهان در اثرش سوخت خورشید ، شبی پیش من آمد ، جگرش سوخت آدم به تب دیدنم افتاد و پس از آن هر کس که به دیدار من آمد پدرش سوخت آتشکده اهل بهشتم من و جزء این هر کس که نظر داشت به پای نظرش سوخت شیطان عددی نیست که آتش بزند ،هان! سودای مرا داشت به سر ، هر که سرش سوخت ققنوس هم از جنس همین شب پرگان بود دیوانه خورشید که شد بال و پرش سوخت تنها نه فقط خانه زهرا و علی ، نه ! هر خانه که با عشق در آمیخت درش سوخت شاعر خبر تازه ای از عشق شنید و تا خواست کلامی بنویسد خبرش سوخت @golchine_sher
مغرور و بداخلاق بشو با همه، اما «با من به ازین باش که با خلق جهانی» @golchine_sher
آخر از حسرتِ دیدار تو من می‌میرم! @golchine_sher
چشم وا کردیم و عمر آمد به سر همچون حباب از نبودن تا فنا ، دنیا درنگی بیش نیست @golchine_sher
اگر این بار رو در رو شدم در آینه با خود به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را @golchine_sher
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق هر کس که غیر از این به تو گفته ست، دشمن است چشمان من ، مسیر تو را گم نمی کنند فانوس اشک های من از بس که روشن است @golchine_sher
از گریه نگو بغض من افشا شدنی نیست بغضی که به تسلیم رسد وا شدنی نیست من چند غزل پیر شوم تا که بفهمی تصویر تو در قاب زمان جا شدنی نیست؟ تلفیق جنون من و آسودگی تو زیبا شدنی نیست که زیبا شدنی نیست همخانگی و عشق قشنگ است ولی خب چیزیست که با منطق دنیا شدنی نیست درباره ی عشق تو همین قدر بگویم روحی است که از کالبدم پا شدنی نیست پرسیدمت از آب، جواب آمد از آتش: درد تو و پروانه مداوا شدنی نیست @golchine_sher
خنده تو خانه ی قلب مرا اوار کرد لحن شادت دیده را از خواب غم بیدار کرد عصمت چشمان من را چشم تو بر باد داد عشق، دنیای خیالات مرا پر بار کرد شوق زاهد بودنم را شهر می داند ولی مسجد چشمان تو زهد مرا انکار کرد من هوای دیدنت را دور کردم از خودم دل ولی هر بار بر دیدار تو اصرار کرد کار من بالا گرفته با خیال روی تو آنقدر که عقل با دل تا سحر پیکار کرد @golchine_sher
عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی! دلم رنج عجیبی می برد از دوریت ، اما نجابت می کند مانند بانو های ایرانی! تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی! غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی! مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی! عزیزم دوستت دارم ، غم این جمله را دیدی؟ تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی @golchine_sher
زین پاره دل چه مانْد که مژگان بلند ها چندین پی رفوش،به سوزن کشیده اند @golchine_sher
در دل تنگم خموشی می‌کُند انبار حرف ... @golchine_sher
دیگر بس است هر چه دم از پیرهن زدیم ای عشق ، حرف تازه بزن از کفن بگو @golchine_sher
چگونه نامت را ببرم؟ مثل آن روزها؟ آن آغاز خلقت آدمی که خیلی چیز ها اسم نداشتند و با انگشت نشانش می دادند؟ باید تو را با انگشت نشان بدهم ببین انگشتِ روی قلبم را تو اینجایی رفیق هفت هزار ساله من که حالا دستت را توی جیب پالتو ات کرده ای و روبروی پاییزِ بی رنگی ایستاده ای با میلیونها انگشت که به میلیونها قلب اشاره می شوی سرت سلامت ایرانم @golchine_sher
جادوی نگاه تو دلم پر پر کرد از آتش قهر تو شده رویم زرد من عاشق و مجنون نگاهت شده ام لیلای قشنگ قصه هایم برگرد @golchine_sher
محبوب من میگویی عاشق نباش انگار که به آفتاب بگویی نتاب و به ستارگان دستور بدهی طلوع نکنند انگار که به درختان بگویی شکوفه ندهند و رودخانه ها جاری نباشند بعضی چیزها ذاتی اند بعضی چیزها عوض شدنی نیستند مثل من که دوستت دارم مثل تو که دوستتم نداری. @golchine_sher
گرچه می دانم نمی آیی ولی هردم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی می کنم... @golchine_sher
دور از نوازش های دست مهربانت دستان من در انزوای خويش تنهاست... @golchine_sher
در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست @golchine_sher
بگو که چرخش این روزگار دست علی ست که نبضِ هر چه دلِ بی قرار دست علی ست زمان جنگ صدا از کسی نمی آید میان معرکه ها ابتکار دست علی ست بگو فرار کنند آن همیشه ترسوها چه غم؟ که در عوضش ذوالفقار دست علی ست بهشت و دوزخ ما با علی گره خورده ست ببین که در دو جهان اختیار دست علی ست به غیر شاه نجف رو مزن به هیچکسی بیا که تا اَبدُ الدَهر ،کار دست علی ست @golchine_sher
دو چشم سیاهت دو آهوی سرمست دو دیوانه ی ماجراجوی سرمست دو تا آسمان سراسر ستاره دو دریای پهناور بی کناره دو خنیاگر سازهای قدیمی دو صفحه از آوازهای قدیمی دو افسانه از سرزمین های شرقی دو شهزاده ی بی محابای شرقی دو الماس سفته به دست خدایان دو ‌ باغ شکفته به دست خدایان دو نیلوفر برگ گسترده بر آب دو قوی خرامنده در دشت مهتاب دو تا جنگل کاج در مه نشسته دو دریای مواج در مه نشسته دو قاب از شب خیس باران زنجان دو دفتر پریشانی منزوی جان دو شعر بلند پر از استعاره دو گوی فروزان خورشیدواره دو راه عبور از حقیقت به رویا مسیر سکوت و مسیر تماشا @golchine_sher
یک عمر هوای دل خود داشتم اما یک لحظه نگاه ِتو بهم ریخت دلم را @golchine_sher
برای من که چنینم تو جانِ متصلی مرا ز خود مکن ای جان، جدا، که می میرم... @golchine_sher