تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده
به روی پهلوی تو چند جای پا مانده
نفس کشیدهای و بند آمده نَفَست
به سینهات چقدَر استخوان، رها مانده
خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی
خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده
به سجده میروی و مثل بید میلرزی
قیام کن که تسلّای ربّنا مانده
بهفرضهمکهخودت ازجهان،خلاصشوی
هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده
کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد
صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده
دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری
بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده
بخوان که شمر نشسته به سینهای خسته
اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده
به التماسِ صدای حسین، یا زینب!
برو حرم که غم گوشوارهها مانده
#حمید_رمی
#شعر_شهادت_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
@hadithashk
پدرم گفت نان سفره مان
تحفه ای از کرامت آقاست
مادرم موقع گرفتاری
نذر باب الحوائجش برپاست
زیر دین کسی نخواهم رفت
تا که مدیون یار باشم من
من گدایی بلد شدم ، بطلب
کاظمین باشم و گداشم من
به تو و خانواده ات آقا
سخت محتاجم و بدهکارم
جان شاهِ چراغ ، جان رضا
جان معصومه دوستت دارم
آمدم با هزار جرم و خطا
پی لطف تو باشم آواره
زیر و رو کن مرا بگیر از من
چون کنیز حقیر بدکاره
آسمان گریه میکند گویا
این صدا که صدای باران نیست
ابر و باد و مه و فلک گفتند
جای خورشید کنج زندان نیست
سر جسم نحیفت آوردند
هر چه رنج و بلا که میشد را
جای نفرین و لعنشان اما
خواندی عجّل وفاتیِ خود را
غل و زنجیر جامعه بستند
از سر و گردنت به دستانت
روضه ی باز خیزران خواندی
تازیانه که زد به دندانت
باز هم بوده اند چهار غلام
پیکرت را به تخته ای ببرند
جای آنکه برای تاختنش
نعل تازه به مرکبی بزنند
وقت تشییع پیکر پاکت
لشکری هلهله ندارد که
دل معصومه قرص و جایش امن
کاظمین حرمله ندارد که
#ایمان_دهقانیا
#شعر_شهادت_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
@hadithashk
یا محمد
به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا
عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا
خدا فرمود أنالآدم همین که مصطفی را دید
تعجب کرد منصور و سرش از دار زد بالا
عرق از صورت پیغمبر ما بر زمین افتاد
تمام دشت شاخه گل شد و از خار زد بالا
شعاع نور را تا قبل از این در چهره مخفی داشت
محمد مصطفی شد نور از دستار زد بالا
خدا گرچه پیمبر را دوتا رکعت به زیر آورد
ولی قد بنا یک لحظه از معمار زد بالا
در آن شب بارها حرف علی و بچه هایش شد
امامت از نبوت بعد از این دیدار زد بالا
علی تا قبل از این با هر پیمبر بود در پنهان
علی جلوه نمود اینگونه یار از یار زد بالا
همین شد که برای گفتن تبریک با حیدر
از امشب آستین ها را درودیوار زد بالا
همین شد که میان خانه ی نورُ علیٰ نوری
به جای نور از آن خانه روزی نار زد بالا
مهدی رحیمی زمستان
#شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی #شعر_یوم_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تازه مسلمانم مسلمانِ محمد
عاشق شدم امشب به قرانِ محمد
معلوم شد سررشته کار دلِ ما
دست ابوذر بود و سلمانِ محمد
محبوب اهل آسمان ها و زمین است
ذکر حسن جان و حسین جانِ محمد
امیّد دارم که خدا ما را ببخشد
تنها به حقّ این عزیزانِ محمد
جانم به ایمانی که دارد این پیمبر
عشق علی مخلوط ایمانِ محمد
امشب حبیبم را حبیب الله کردند
قلب مرا اینگونه خاطر خواه کردند
مبعوث گردید آخرین پیغام آور
قربان این پیغمبر اسلام آور
او آمده انسانِ توحیدی بسازد
در این فضای کفری و سرسام آور
از جا دوباره کنده ما را اسم او, چون
اسمش بُود تکبیرة الاحرام آور
نام اباالقاسم چه غوغاها که کرده
روی لب پیغمبرانِ نام آور
تو آسمانی هستی و روی زمین هست
معراج های تو هنوز ابهام آور
فهمیده ام که سینۀ زهرا بهشت است
چون بوده خیلی بوسه ات الهام آور
پیغمبر رحمت بیا رحمت بیاور
از مکه تا یثرب بیا هجرت بیاور
موسای ما شو از دل دریا گذر کن
عیسای ما شو با دَمت برکت بیاور
پشت تمام سنگ باران ها بهشت است
جان خدیجه یک کمی طاقت بیاور
این جا فقط دزدی و غارت می شناسند
قدری برای مردها غیرت بیاور
مردان حق زیر شکنجه آب رفتند
برخیز و با اسلام خود قدرت بیاور
عمار یاسرها هنوز چشم انتظارند
دلگرمی از آیین توحید تو دارند
کار رسالت از همین حالا شروع شد
با اسم ربک عشق بازی ها شروع شد
خاکستر روی سرت داده علامت
ام ابیها بودن زهرا شروع شد
تنهایی ات حالا به اوج خود رسیده
شعب ابی طالب و هجرت ها شروع شد
پرچم به دست حمزه دادی مانده ام که
جنگ احد یا روز عاشورا شروع شد
با اینکه تو پیغمبر امیّ مایی
اما سرآمد از تمام انبیایی
یک ریز می خواهم به عشقت بنویسم
تو مصطفایی مصطفایی مصطفایی
گردت همیشه بچه های کوچه جمعند
از بس که آقا جان تو خوب و با صفایی
داری خودت را می کشی از غصه ما
بابای امت تو چقدر درد آشنایی
اما حسابی وا نکن آقا که این قوم
اجر رسالت می دهند با بی وفایی
تو قبل اقرا گریه کردی بر حسین پس
تو اولین گریه کن خون خدایی
ای رحمت للعالمین جانم فدایت
عشق امیرالمومنین جانم فدایت
در زیر دین مصطفایند منبری ها
مدیون آن سیب بهشتند مادری ها
فردا علی گویان امیران بهشتند
#اشعار_عید_مبعث #اشعار_مذهبی #بانک_شعر_مذهبی #شعر #شعر_پیامبر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسمِ اللهِ النّور
آمد بهار و صد بهار آورده با خود
از آسمان بوی نگار آورده با خود
سر چشمه ی فیضِ خدا تاجِ نبوّت
هفت آسمان را رستگار آورده با خود
آن سینه ای که حاملِ وحی خدا هست
قرآنِ حق را اعتبار آورده با خود
بسمِ اللهِ الحَق ذاتِ یاسین است و طه
بسمِ اللهِ النّور اقتدار آورده با خود
قرآن که شد اکسیرِ دنیای وجودش
اعجازِ حق را آشکار آورده با خود
باید غبارِ دل به لبخندش بشوییم
با عطرِ زمزم جویبار آورده با خود
خاکِ قدومش توتیای چشمِ خورشید
تا نُه فلک را بی قرار آورده با خود
حقّا وجودش رَحمَهً العالَمین است
فیضِ کثیر و بی شمار آورده با خود
تسبیح گویش حضرتِ جبریل باشد
چون کوثری را چشمه سار آورده با خود
آری جهان سرمست شد از بوی سیبش
خُلقِ عظیمش لاله زار آورده با خود
قرآنِ او آغازِ اِقرآ بِسمِ ربِِک
حمدِ خدای کردگار آورده با خود
هر سینه مستِ شرح و تفسیرِ بلاغش
این تحفه را با افتخار آورده با خود
بر شانه اش هفت آسمان لنگر گرفته
اعجازِ دستِ ذالفقار آورده با خود
دستی که نورِ پنج تن در پنجه ی او
بی شک چه دینِ استوار آورده با خود
بوی خدا می آید از باغِ جبینش
به چه شکوه و اقتدار آورده با خود
او سیزده نورِ خدا را نردبان است
هر یک به یک را شهریار آورده با خود
عالم همه در حلقه ی میم محمد (ص)
زلفش نسیمِ خوشگوار آورده با خود
مژده، دمیده پرتوِ نورِ حقیقت
بوی خوش سیمای یار آورده با خود!
هستی محرابی
#شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی #شعر_یوم_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دین
به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل
رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل
بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو
به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل
محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر
کم آوردند و شد بازارشان بی رونق و تعطیل
به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۂ بی دین؛
پس از این عشقِ دختربچه ها را میدهی تحویل
عقیقِ دستهایت میشود مُهر نمازِ نوح
عبایت میشود سجادۂ عیسی و اسماعیل
«امین» بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی-
به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل
نشسته گوشۂ معبد، تورّق میکند هر شب
چه خوش می گوید از قرانِ تو؛ تورات با إنجیل
همان قران که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد
خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل
محمّد(ص) خواندمت جایِ رسول الله! امشب را...
کمی بگذار قربانت شوم مانندِ جبرائیل
«ولی الله» خواندی در غدیرِ خم! بدونِ شک-
به عشقت «یاعلی(ع)» میگوید آری صورِ اسرافیل!
مرضیه عاطفی
#شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی #شعر_یوم_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا نبی الله
در غار حرا سینجلی میگویند
از نور نبی و از ولی میگویند
تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد
الله محمد و علی میگویند
انوار شگفت ایزدی میآید
با جاه و جلال احمدی میآید
آنروز خدیجه دید از غار حرا
یک دسته گل محمدی میآید
فرمود خدا که دین حق غالب هست
تا هست نبی برای حق طالب هست
پیروزی از آنِ دینِ احمد باشد
وقتی که علی ابن ابی طالب هست
در آرزوی آل علی میگردند
هی آمده دنبال علی میگردند
جبریل رسید و گفت در عرش فقط
دورِ سر تمثال علی میگردند
لطف ازلیِ بی نهایت این است
توحید و نبوت و امامت این است
باید که به بعثت حقیقی برسیم
معنی ادامه دار بعثت این است
عمریست که دلواپس مهدی هستیم
دلسوختهی بی کَسِ مهدی هستیم
جبریل دوباره بعثتی می خواهیم
ما منتظر مبعث مهدی هستیم
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اقرأ..
مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذيلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است
احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است
هر گل که بشکُفت به گلستان معرفت
مدیونِ قطره قطره ی بارانِ احمد است
`اقرأ..”بخواند و غار حرا پر زِ نور شد
مبعث، شروعِ تابش قرآنِ احمد است
معراج رفت و هم سخنِ کردگار بود
این نقطه، اوجِ عزت و ایمانِ احمد است
زهراست دخترش، ثمرش، مادرش، بَلی..
زهرا شکوهِ مِدحَت دیوانِ احمد است
سرمایه اش خدیجه و شمشیر او علیست
این دو، دو بالِ فتح به میدانِ احمد است
این شعر را بخوان، که جهان را خبر کنی
جانِ جهان علی و، علی جانِ احمد است
مجتبی دسترنج ملتمس
#شعر_آیینی #شعر_عید_مبعث #شعر_عید_مبعث_پیامبر_اکرم #شعر_مذهبی #شعر_یوم_الله
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آمدم در کوی سلطان از گلستان رجب
مست مستم در حرم از بوی غفران رجب
در همین یک هفته که مانده به پایان رجب
باده می ریزد رضا در جان مهمان رجب
عقل اگر داری برو مستی کن و دیوانه باش
ساغری دستت بگیر و دور سقاخانه باش
زائری در می زند، دنبال جا در میکده است
یک نفر گریان شده، چشمش به نور گنبد است
حال هرکس که به پابوسش نمی آید بد است
چون شفا در زعفران و در نبات مشهد است
در زیارت منّت خدّام را هم می کشم
خاک جاروی حرم را روی چشمم می کشم
بی سر و پا روبروی او موءدب می شود
سائل آلوده اینجا بنده ی رَب می شود
هرکسی محتاج تر باشد مقرّب می شود
میهمان سختش که شد آقا معذّب می شود
این چه اربابی است شخصاً میزبانی می کند
با غلامان بدش هم مهربانی می کند
باز برگشتم به دامانش چنان روز معاد
دید از لطفش دوباره ذره ی کم را زیاد
گفت اسمت چیست؟ من گفتم غلام خانه زاد
گفت رفتی تا کجا؟ گفتم فقط باب الجواد
قبل اینکه زائرش باشم برایم جا گرفت
او خودش آمد غبارِ چهره ی من را گرفت
شب نشینی دور این سفره فقط رزق خداست
با لباس پاره هم سلطان به دنبال گداست
دورم از شش گوشه ی آقا! همینجا کربلاست
برگ دیدار ضریح مرتضی دست رضاست
خواب دیدم درّ نایاب صدف آورده ام
خوشه ی انگوری از باغ نجف آورده ام
خوشه ی انگور سلطان نجف را ریختند
گرگ های کربلا در دشت و صحرا ریختند
خون اکبر را زمین پهلوی زهرا ریختند
پیکرش را در کنار چشم بابا ریختند
یکطرف ارباب بود و صد طرف پیغمبرش
یک عبا نه صد عبا میخواست جسم اکبرش
#رضا_دین_پرور
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع
@hadithashk
حاصل عمر فقیران خرج سلطان می شود
دسترنج مور تقدیم سلیمان می شود
گریه در آغوش او توحیدِ تکوینی ماست
قطرهقطره اشکِ ما دریای ایمان میشود
مشقِ هر روز و شب ما نام شیرین رضاست
خضر ، پای درس او طفل دبستان می شود
ظرفِ من ظرفیّتش در حدِّ آهوها نبود
خواب دیده کهف را..،روزی نگهبان می شود!
مثل کفشِ پاره ای تحویل می گیرد مرا
درد های کهنه ام اینجاست..،درمان می شود
مهربانیِ پدر _ مادر کجا وُ مِهر او!
آدم از لطفِ رئوفِ طوس حیران می شود
ریشه های معرفت در صحن جامع ، جمع شد
کاه عقلم در حریمش کوه عرفان می شود
پادشاهان جهان در مُلک مشهد ، نوکرند
هر شهنشاهی مگر شاه خراسان می شود!
رو به ایوان رضا ، هو می کشم یا مرتضی
بس که تصویر نجف اینجا نمایان می شود
یا رضا گفتیم ، یا معصومهجان تعبیر شد
زعفران داریم..،تبدیلِ به سوهان می شود
صحن این خواهر_برادر ، اعتبار خاک ماست
مشهد و قم آبروی کل ایران می شود
خِطّه ی مشرق غروبی را به خود هرگز ندید
نیمهشبها گنبدش خورشید تابان می شود
چارهی بیچارگی بابُالجواد کویِ اوست
هرکه هرچه شد به دست این پسرجان می شود
نالهی یَابْنَ الشَّبیش قاتل جان من است
چشم حیوانات با این آه ، گریان می شود
داد می زد : جدِّ ما با کام عطشان ، ذبح شد
آن تن بی سر که رفتهرفته عریان می شود
استخوان سینه ای در زیر سُم ها نرم شد...
پیکر پاشیده ای با خاک یکسان می شود
#بردیا_محمدی
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع
@hadithashk
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خود را میان صحن رضا دربه در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
آماده زیارت مخصوصه میشویم
باید تمام همت خود را به کار بست
حالا که بار عام شده کوله بار بست
با جبر عشق در بروی اختیار بست
دل را به حلقه های ضریح نگار بست
در طوس برگزار شده اعتکاف ما
صد حج واجب است ثواب طواف ما
شکرخدا که از فقراییم تا ابد
از حاجیان کوی رضاییم تا ابد
پیش رضا کنار خداییم تاابد
ماراهیان کرببلاییم تا ابد
در صحن کهنه بود که تایید ما رسید
آقا نگاه کردو روادید ما رسید
ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن
دل را بیا به جاده مشهد روانه کن
یک گوشه ای ز صحن رضا آشیانه کن
پیش کریم نوکری عاشقانه کن
آنجا برات کرببلا زود میرسد
هی خون دل نخور بخدا زود میرسد
آقا خودش غریب و به فکر غریب هاست
مرثیه خوان روضه یابن شبیب هاست
هرشب دلش شکسته شیب الخضیب هاست
آزرده از مزاحمت نانجیب هاست
یک عمه بود و لشکر اوباش بی حیا
عالم فدای شیرزن دشت کربلا
#سید_پوریا_هاشمی
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع
@hadithashk
عطر ضریح پاکت خوشبوتر از گلاب است
هر عشق دیگری جز عشق شما سراب است
ناقابلی چو من هم با تو بها گرفته
شأن کبوتر اینجا بالاتر از عقاب است
گفتی سه جا می آیی یکبار اگر بیایم
جزتو کدام شاهی اینگونه خوش حساب است
یک عکس یادگاری با مادرم گرفتم
من خاطرات خوبم در صحن انقلاب است
با جمله رئوفان رسم تو فرق دارد
پیش از طلب دعاها نزد تو مستجاب است
ما دل به تو سپردیم پس رو به راهمان کن
آن دل که بی تو باشد دل نیست یک خرابه ست
این خاک غرق نور است از لطف مشهد و قم
آن سو که ماه باشد این سو هم آفتاب است
#محمود_یوسفی
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع
@hadithashk
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
می میرم عاشقانه برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم
در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا
می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست
خورشید محو آینه هایت هنوز هم...
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم
شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب
در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم
محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه...
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم!
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع
#مرضیه_عاطفی
@hadithashk
سنگ دلم که چشمه خروشاند و گریه کرد
در خویش شعله ور شد و سوزاند و گریه کرد
آلوده بود و روی مواجه شدن نداشت
یک لحظه بین خوف و رجا ماند و گریه کرد
دست خودش نبود دوباره دلش گرفت
از پا نشست... بس که تو را خواند و گریه کرد
اول اجازه خواست خدا و رسول را
آرام خواند زیر لب اذن دخول را
"ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی
صدها گره ز کار فرو بسته وا کنی"
حالا که مبتلای گناهم نمی شود...
با یک نظر مرا به خودت مبتلا کنی!؟
بوی حرم مشام مرا مست می کند
این طعم گریه کام مرا مست می کند
لبریز از شراب جواب تو می شود
نامی که "السلام" مرا مست می کند
یک چشمه از تلالو گل دسته های تو
سر تا به پا تمام مرا مست می کند
این آهوی رمیده ی دل را دم فرار
صیاد چشم های شما می کند شکار
بی عشق تو به هیچ نمی ارزد این حیات
جان گر نشد فدای تو می خواهمش چه کار؟!
حالا که در کشاکش دنیای پر فریب
من را کشاند سمت حرم دست روزگار
آزاد کن کبوتر دل را از این قفس
رحمی نما بهعاشق بی تاب و بیقرار
من مست و می فروشم و میخانه زاده ام
اما هنوز تشنه ی یک جرعه باده ام
یعنی هنوز منتظرم لطفی از تو را
دست خدا گره بزند بر اراده ام
قلب مرا نفوذ نگاه تو بشکند
هر چند رو سیاه ولی صاف و ساده ام
ای قبله ی امید همه بارگاه تو
نذر تو باد جان من و خانواده ام
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_ع #هادی_ملک_پور
@hadithashk
جانم حسین (ع)
فاطمه مادر علی باباش اصالت را ببین
زادگاهش خانه مولا ولادت را ببین
آمده نورً علی نور و برای دیدنش
جبرییل از آسمان آمد عیادت را ببین
دستبوس حضرتش عیسی و موسای کلیم
رهنمای خضر گردیده است کسوت را ببین
حرمتش عفو خدا را شامل آدم نمود
روضه اش پیش از خودش بوده است قدمت را ببین
مصطفی در گوش او نجوای قرآن کرد و دید
پاسخش را داد با لبخند صحبت را ببین
خانه طاها شکوهی یافته ، اینجا خدا
خون خود را آفریده اوج عزت را ببین
چار تن غرق سرورند و شعف از مقدمش
پنج تن کامل شده جبریل عترت را ببین
مصطفی مولا حسن زهرا همه محو حسین
نعره جبریل می آید که حیرت را ببین
از حسین منیِ شخص نبی دریافتم
یک ستون از اصل دین این است حرمت را ببین
روی دوش مصطفی رفته است و آغوش بتول
زینت دوش نبی گردیده زینت را ببین
حک شده نامش به روی سر در باغ بهشت
نام او خون خدا شد اوج شوکت را ببین
رخصت از زهرا که آمد ذکر او برداشتم
لطف زهرا را ببین اوج سعادت را ببین
گر قلم در مدح نور چشم حیدر برده ام
این عنایت را ز لطف شخص مادر برده ام
قافیه دنباله دار است و به تکرار ردیف
شعر را در قتلگه با دیده تر برده ام
در هوای گندم ری خون او را ریختند
این چه سودای ذلیلی بود ذلت را ببین
سر جدا کردند از او تشنه لب با هلهله
در خیال خام نامردان رشادت را ببین
کوفه آب و نان خود از دولت حیدر گرفت
قدر نشناسی نگر عصیان ملت را ببین
زیر سم اسبها قرآن ناطق پاره شد
ناله قرآن به گوش آمد تلاوت را ببین
روی خاک افتاد عریان با لب تشنه ، حسین
سید خیل شهیدان شد جلالت را ببین
زیر تیغ و نیزه هم بر حال و روز قاتلش
بر لبش دارد دعای خیر ، رافت را ببین
کشته شد با سنگ و تیغ و نیزه و تیر و عصا
آه مظلومی ببین نوع شهادت را ببین
وقت تاراج خیامش شد ، یکی خلخال برد
دیگری انگشتری را برد قسمت را ببین
در اسیری حرامی ها حرم افتاد ، اما زینبش
فتح کرده شام را آری صلابت را ببین
یک به یک دارد حساب گریه کن ها را حسین
قطره ها را میکند دریا سخاوت را ببین
قطره ها را از کرم هم سنگ دریا میکند
میبرد در صحنه محشر کرامت را ببین
اشک حتی قدر یک بال مگس باشد ،حسین
روز محشر میخرد آری شفاعت را ببین
میزند فریاد جبراییل از کار حسین
های شیطان چشم خود وا کن قیامت را ببین
او که از روز ازل دارد عنایت میکند
در قیامت هم یقین دارم قیامت می ...
#داریوش_جعفری #شعر_سوم_شعبان #شعر_میلاد_امام_حسین #شعر_میلاد_اهل_بیت #شعر_میلاد_سیدالشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زین العابدين
ماییم مست جام تو یا زین العابدين
خانه خراب نام تو یا زين العابدين
هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين
مست علی الدوام تو یا زين العابدين
پس می دهم سلام تو یا زین العابدین
دردم همینکه باتو دوا میشود بس است
ذکرم همینکه نام شما میشود بس است
لطف تو دستگیر گدا می شود بس است
وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است
با رحمت مدام تو یا زین العبادین
با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟
آب دهان کیست چنین کیمیا گری
آورده ام برات اگر دیده تری
فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری
به به به این مرام تو یا زین العابدین
نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما
سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما
کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما
فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما
با اشتیاق دام تو یا زین العابدین
مهر غلامی پدرت بر جبین ماست
حب الحسین روز قیامت نگین ماست
شهبانوی مجلله شورآفرین ماست
نامش شرافت همه سرزمین ماست
ایران فدای مام تو یا زین العابدین
گرچه اسیر شد امة الله شد فقط
روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط
آواره حسین دراین راه شد فقط
مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط
دلبست بر امام تو یا زین العابدین
نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت
جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت
سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت
آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت
جانم به این مقام تو یا زین العابدین
نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است
بالای ساق عرش عمودت مشخص است
یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است
زهرا در این قیام و قعودت مشخص است
حق کرده احترام تو یا زین العابدین
ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات
شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات
نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات
شد آیه آیه خواهر قرآن صحیفه ات
دارد شکر کلام تو یا زین العابدین
کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر
آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر
آقای دوستان خدا ای امان شهر
ابری شده است بار دگر آسمان شهر
با سجده غلام تو یا زین العابدین
مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است
ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است
از کوفه تا به شام گواه تو زینب است
وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است
شد استوار گام تو یا زین العابدین
کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای
با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای
ابن زیاد را سرجايش نشانده ای
کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای
احسنت بر ق ...
#بقیع #شعر_میلاد_امام_چهارم #شعر_میلاد_امام_سجاد #شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین #شعر_میلاد_حضرت_علی_ابن_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مشک سقا
قطره ام با رود تا آغوش دریا میروم
ذرِّهام تا دامن خورشید بالا میروم
تشنهام تا التماس مشک سقا میروم
باز تا میخانه مستان مولا میروم
مژّه و ابرو و چشم اوست توحید آفرین
عطر زلفش دست باد افتاد شد بیدآفرین
چون نگاه نافذ سقاست خورشید آفرین
سنگ بودم آمدم ، گوهر از اینجا میروم
از نگاهش میشود فهمید حسی ناب را
نور خواهد داد چشمش صورت مهتاب را
ابروانش برده زیر دین خود محراب را
پس برای کسب فیضش با تمنّا میروم
میرسم آنجا که زد بوسه نجف بر دستهاش
جبرئیل از شوق دارد ساز و دف بر دستهاش
هدیه داده حضرت حق هم شرف بر دستهاش
دست هایم خالی و... قربان آقا میروم
آمد آنکه در مثَلها با ادب بشناسیاش
ماه باشد در دل تاریک شب بشناسیاش
باید او را پور قتال العرب بشناسیاش
با نگاهی بر قدش تا عرش اعلا میروم
میروم آنجا که باید سر بریزد محضرش
شخص عزرائیل باید پر بریزد محضرش
چند اقیانوس از ساغر... بریزد محضرش
پس به ساغر بوسی این ماه زیبا میروم
مست باید دید رزمی را که توفان میشود
از نگاه نافذش خورشید پنهان میشود
هر که میآید به جنگ او پشیمان میشود
مست بودم ، بعد رزمش شوخ و شیدا میروم
آه از رزمی که بی شمشیر باشد ، آه آه
چشمهای قدر بر تقدیر باشد ، آه آه
کار دشمن خنده و تکبیر باشد ، آه آه
دیدهام در خواب دارم بی محابا میروم_
سمت آن داسی که دارد غنچه را وا میکند
سمت آن رودی که دریا را تماشا میکند
قامتی خم که غزل را بیت پیدا میکند
دید دیگر دست بر دامان زهرا... میرود
ایمان کریمی
#ایمان_کریمی #شعر_شعر_میلاد_سقای_دشت_کربلا #شعر_میلاد_حضرت_ابالفضل #شعر_میلاد_حضرت_ابالفضل_العباس #شعر_میلاد_حضرت_قمر_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عليّ بن الحُسين
ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِكرام و اِجلال علی
پيشتاز و پيشواي اهل دين
مظهر توحيد فخرُ العارفين
حُجّةُالله و امامُ المَشرِقين
سيّدسجّاد عليّ بن الحُسين
نور چشمِ نور عينِ فاطمه
يادگاريِ حُســينِ فـاطمه
رونوشت زُهد شاه لافتي
ماه داماد امام مجتبي
عرش حق آئينه ي سجّاده ات
سجده و ذكر و دعا دلداده ات
محوِ سعيِِ تو صفا و مروه است
تو غلامت مُستجاب الدّعوه است
عقل ها در باب تو سر در گُم اند
نقطه اي در آسمان چارُم اند
مادر تو خاك بوس فاطمه ست
فخرش اين بس كه عروس فاطمه ست
مادرت ناموس شاه كربلاست
خطبه خوان عقد او شير خداست
شهـربانو عزّت ما مَردُم است
شاهـدُخت يزدگِرد سـوّم است
من ز توصيفش زبانم قاصر است
مادر معصوم قطعاً طاهره ست
مادري اين گونه بابايي چنين
جمع اين دو كيست؟زين العابدين
گر چه از اكبر كمي كوچك تري
در حقيقت تو عليِ اكبري
روح ما را كرده ذكرت صيقلي
يا عليّ بن الحُسين بن علي
كوري چشم نمك نشناس ها
پيش مرگت مي شوند عبّاس ها
گرچه در دشت بلا تب داشتي
عمّه اي مانند زينب داشتي
دم به دم داغ مُكرّر ديده اي
ذبح هفتاد و دو تا سر ديده اي
با چه حالي پيكر بابات را
جمع كردي در ميان بوريا ؟
تو چهل منزل اسارت ديده اي
خيمه ي در حال غارت ديده اي
درد با هر عضو تو درگير بود
دست و پايت در غُل و زنجير بود
شاهدم دروازه ها ، بازارها
كُشته اند اين مرد را آزارها
آه از آن آتش كه در شام بلا
هم سرت را سوخت هم عمّامه را
آه از آن ساعت كه در بزم شراب
خيزران مي خورد بر لب با شتاب
چوبدستي يزيد از پا نشست
چون كه دندان ثنايا را شكست
محمد قاسمی
#بقیع #شعر_میلاد_امام_چهارم #شعر_میلاد_امام_سجاد #شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین #شعر_میلاد_حضرت_علی_ابن_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من
روز ازل وقتی که صیاد آفریدند
ما را میان دام، آزاد آفریدند
ما خانههای در مسیرِ سیلِ اشکیم
ویرانه را در «گریهآباد» آفریدند
تا اینکه نامت در سرِ عالم بپیچد
در حنجرِ خاموشِمان داد آفریدند
از تو یکی؛ آن هم فقط محضِ نمونه
از ما گرفتاران به تعداد آفریدند
خیلِ ملک بینقصیات را درک کردند
وقتی که ما را غرقِ ایراد آفریدند
تو «آیههای سجدهداری»؛ سجده داری
ما را در این سجاده «سجّاد» آفریدند
از روی سرمشقِ لبِ غرقِ سکوتت
در حنجرِ مظلوم، فریاد آفریدند
میرقصد آخر پرچمی بر گنبد تو
اصلا سرِ این داستان باد آفریدند
رضا قاسمی
#بقیع #رضا_قاسمی #شعر_میلاد_امام_چهارم #شعر_میلاد_امام_سجاد #شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب رحمت
امشب نوید مرغ حق آید به گوشم
امشب کشیده پر ز دامن عقل و هوشم
امشب دخیل خوان پیر می فروکشم
امشب شراب ناب دارم در خروشم
جام از تولا بر لب نوکر رسیده
ای باده نوشان باده از کوثر رسیده
امشب دوباره بیقرار بیقرارم
امشب دوباره مست مست مست یارم
بستم دخیل اشک بر زلف نگارم
شورم شرارم شوقم و ابر بهارم
بار دگر حق باب رحمت را گشوده
تا بوده این مولود نامش عشق بوده
این معنی و مفهوم ناب نام عشق است
ز آغاز او بوده است و هم انجام عشق است
هر کس اسیرش شد یقین در دام عشق است
آری حسین ابن علی بر بام عشق است
عالم همه مجنون این عنوان و نامند
شاهان غلامان سرایش را غلامند
آمد به ساحل برد ما را با نگاهی
شد ناجیِ افتادهء گم کرده راهی
هر چند کمتر بوده ایم از پرّ کاهی
با مهر خود بخشید ما را تاج شاهی
عزّت سعادت نقل بازار حسین است
ارباب ما باب النجات عالمین است
آدم بدون ذکر او آدم نمی شد
بی روضه اش از سینه رفع غم نمی شد
گر رشتهء پیوند ما محکم نمی شد
شاید سر ما پیش خالق خم نمی شد
آری مسلمان امیری حق سرشتیم
با او یقیناً ساکن باغ بهشتیم
با یک نظر اهل رهایی کرد ما را
رفت و فدایی شد فدایی کرد ما را
خون خدا بود و خدایی کرد ما را
با خون خود کرببلایی کرد ما را
یک نیم روزی خاک عطشان را منا کرد
بی کعبه ما را حاجی کرببلا کرد
آزاده بود آزادگی کرد و رها رفت
در پای عهدش با خدا تا انتها رفت
با جسم عریان غرق در خون تا خدا رفت
گرم تماشا بود تا بر نیزه ها رفت
او رفت اما قصهء ویرانه باقیست
او سوخت اما قصهء پروانه باقیست
داریوش جعفری
#داریوش_جعفری #شعر_سوم_شعبان #شعر_میلاد_امام_حسین #شعر_میلاد_اهل_بیت #شعر_میلاد_سیدالشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با عطر بهشت شستشو می گردد
دری ست گران که کو به کو می گردد
تا نور برای تابش خود گیرد
خورشید به دور چشم او می گردد
جان لحظه ی گل کشیدنش می آید
هنگام عسل چشیدنش می آید
با دسته گلی که بوی عصمت دارد
جبریل برای دیدنش می آید
ای عشق ببین حسن تغزل ها را
در چهره ی او نقش تکامل ها را
ابرو و دو چشم او چه زیبا , انگار
نقاش کشیده بهترین گل ها را
پیراهنی از مخمل آهت دادند
خورشیدی و جذبه در نگاهت دادند
گفتند ولی چه اشتباهی کردند
آنها که تو را به گل شباهت دادند
سرچشمه ی نور ازلی آمده است
خورشید امید منجلی آمده است
گلعطر محمد آید از گلشن عشق
میلاد حسین بن علی آمده است
روشنگر آفتاب عباس آمد
آیینه ی ماهتاب عباس آمد
خیزید و گل آورید و گل افشانید
زیرا گل بوتراب عباس آمد
از رویش کهکشان خبر آوردند
بر گلشن آسمان ثمر آوردند
تا سوره ی والشمس شود کامل تر
یک آیه به نام والقمر آوردند
رفت از نظرم حریم سرو و شمشاد
تا باغ گل محمدی شد ایجاد
آمد ز پی ولادت ثارالله
میلاد ابالفضل و امام سجاد
نوری ز فروغ سرمدی آمده است
آیینه ی روی احمدی آمده است
یک لاله ز گلشن حسین بن علی
با عطر گل محمدی آمده است
بر روی نبی و آل احمد صلوات
بر این همه جلوه های سرمد صلوات
ای آن که زدی به عشق , جان را پیوند
بر آل پر از نور محمد صلوات
در دهر فروغ ازلی می شکفد
این یاس , چو ماه , منجلی می شکفد
با عطر گل محمدی چون خورشید
فرزند حسین بن علی می شکفد
محمود تاری `یاسر
#شعر_ایام_شادی #شعر_سرداران_کربلا #شعر_ماه_شعبان #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا سیدالساجدین
گفتند که در جاه و جلالت جبروت است
دیدیم که در ماهِ جمالت ملکوت است
سوگند که در باغِ بهشتی که نباشی
آدم همهی عمر به دنبال هبوط است
تو جامع ابعاد کمالات خدایی
یک دست به شمشیری و یک دست قنوت است
آن خانه که قرآن نشنیده است خراب است
آن دل که نخوانده است صحیفه برهوت است
آشفتگیِ روحِ مرا بُرد نسیمت
صد شُکر که روی سرما سایهی توت است
دیدیم در آئینهی تو جانِ علی را
در طاق دو اَبروی تو ایوانِ علی را
میخواست خدا ما همه از ایلِ تو باشیم
یعنی که نوشتند که فامیل تو باشیم
یک بار نگاه از تو و یک بال هم از ما
تا فطرسِ تو ، حضرت جبریل تو باشیم
بگذار که ما عین دعاهای تو گردیدم
بگذار که در چشمهی تنزیل تو باشیم
آیات تو دلبازتر از هرچه زَبور است
ای کاش که همسُفرهی ترتیل تو باشیم
تا نوح تر از صالح و موسی و مسیحا
یعقوب تر از یوسف و حِزقیل تو باشیم
اَبروی تو محراب و دو چشمت ثقلین است
قربان لبت که شرفالشمس حسین است
بر باد مده عقلِ مرا خانهات آباد
فریاد از این جلوه و آن جاذبه فریاد
گفتیم نشان از سرِ راه تو بگیرد
آنقدر که جبریل پرید از نفس اُفتاد
زهرا گرهاش را زده از اولِ خلقت
هر دل که گره خورده به سجادهی سجاد
سجادهی ما را بتکان تا که بریزند
این خیلِ خیالیِ خدایانِ پری زاد
سجادهی ما را بتکان تا بتکانی
دلهای غم آلودهی آشفته به هر باد
بگذار که در سایهی اوقات تو باشیم
ای کاش سرِ راه مناجات تو باشیم
تا صبحِ سرا پردهی اشراق رسیدند
آنان که سحر از میِ این چشمه چشیدند
صد پنجره وا شد به تماشای خدا تا...
از خط ابوحمزهی تو نور دمیدند
نام تو که بردیم همان لحظهی اول
بر این دل بیچارهی ما دست کشیدند
چشمان تو چون چشمِ ترِ زینب کبراست
جز عشق نگفتند بجز عشق ندیدند
گفتیم حدیثی و تو گفتی که هلاکاند
آنانکه نفسهای حکیمی نچشیدند*
`همت طلب از باطن پیرانِ سحرخیز
زیرا که یکی را زِ دو عالم طلبیدند”**
بر دوشِ خَمَت کیسهی نان است بمیرم
سهم تو ولی زخمِ زبان است بمیرم
یکبار بگو با تنِ بیمار چه کردی
ای مرد در آن خیمهی تبدار چه کردی
آن لحظه که اُفتاد سرت خیمهی آتش
با خواهر در شعله گرفتار چه کردی
وقتی که غُلِ جامعه پیچید دو دستت
با آنهمه آزار در انظار چه کردی
یک مرد تو و قافله ای بانوی بی یار
در کشمکش کوچه و بازار چ ...
#بقیع #حسن_لطفی #شعر_میلاد_امام_چهارم #شعر_میلاد_امام_سجاد #شعر_میلاد_حضرت_امام_زین_العابدین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مـشکـل گـشـا
مـشکـل گـشـای عـالـمــی بـر هــر حوائج بــاب
ای نـــــام تــو آرامــش هـر سـیـنـهی بـیتـــاب
هر آنچه در خوبان عالم هسـت هم در توسـت
فــرزنــــد زهــــــــرا ای تـــمــــام مـعـنـی آداب
هرکس ابالفضلیست زیر پرچمت مست است
شـد عـالـمـی حـیـران تـو از بس تویی جـذاب
ای حـضـرت سـقـای مـا لـب تـشنـگـان عـبـاس
یک قطـره از مشکـت کویـری را کنـد سـیـراب
صـاحـب لـوایـی و عـلــمـــدار امـــام هـسـتـی
پــرچــم بـه دوش کــربــلای حـضــرت اربــاب
سید محسن حبیب اله پور
#سید_محسن_حبیب_اله_پور #شعر_شعر_میلاد_سقای_دشت_کربلا #شعر_میلاد_حضرت_ابالفضل #شعر_میلاد_حضرت_ابالفضل_العباس #شعر_میلاد_حضرت_قمر_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گر بشود موقع عطای ابالفضل
اهل کرم می شود گدای ابالفضل
جذب خودش کرده و ربوده دلم را
چهره جذاب و دلربای ابالفضل
حاجت خود را گرفته است یقینا
نذرکند هرکسی برای ابالفضل
زندگی او همه فدای حسین است
زندگی ما همه فدای ابالفضل
جمله به جمله فقط حسین حسین است
متن تمامی خطبه های ابالفضل
روی زمین هرچه رد پای حسین است
پشت سرش هست رد پای ابالفضل
مطمئنم که شریک داغ حسین است
گریه کند هر که در عزای ابالفضل
روح مناجات ماست حضرت عباس
قبله حاجات ماست حضرت عباس
مانده ام آخر چه بوده ارزش جانش؟
خواست فدایش شود امام زمانش
هیچ زمانی نشد
یکش” بشوددو” شرک خفی هم نیامده به زبانش رزق ابالفضل نیز رزق حسین است نیست جدا از حسین سفره نانش چهار برادر فدائیان حسین اند پشت حسین است با تمام توانش حرف بدی هر که زد به بچه زهرا(س) بچه امالبنین(س) نداد امانش تا که ابالفضل در کنار حسین است زینب کبری(س) نمیشود نگرانش سایه عباس هست بر سر زینب هست مدافع برای معجر زینب در همه عمر بی قرار حسین است زندگیاش تحت اختیار حسین است ماه بنیهاشم است اگر چه ابالفضل جذب حسین است و در مدار حسین است بهر دفاع از حسین سینه سپر کرد سینه عباس پاسدار حسین است جان حسین از کسی گزند نبیند تا که ابالفضل در کنار حسین است تیغ حسین است هر دو دست ابالفضل دست ابالفضل ذوالفقار حسین است لحظه جان دادنش کنار شریعه دل نگران, چشم انتظار حسین است آه! ابالفضل بین علقمه افتاد بر روی دامان پاک فاطمه(س) افتاد آرش براری #آرش_براری #حضرت_اباالفضل #شعر_هیئت #شعر_ولادت_حضرت_عباس #شعر_ولادت_قمر_بنی_هاشم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یل ام البنین
پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو
وابسته است طبع همه شاعران به تو
عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب
دست توسل همه آسمان به تو
خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب
وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو
روزى سه بار اى پسر سوم على
بايد سلام داد دم هر اذان به تو
هم افتخار ميكند ام البنين به تو
هم افتخار كرده امام زمان به تو
حالا که روزگار به ناسازگارى است
افتاده است شكر خدا كارمان به تو
حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد
چشم اميد بسته ام عباس جان به تو
لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس
مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس
آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا
با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا
از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست
یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا
كشكول خالى ام دو برابر گدا شده
وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا
خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم
قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا
باب الحسین میشوى و بنده ميخرى
آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا
دست مرا ز دست جدايت جدا نكن
هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا
وقت ورود دسته به هیات خدا کند
پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا
آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند
واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند
تو آمدى كه پاى برادر بايستى
تحت لواى پرچم حيدر بايستى
در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد
يكبار از حسين جلوتر بايستى
بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى
وقتى بناست بر روى منبر بايستى
حق است غبطه شهدا بر مقام تو
حق است كه فقط تو فراتر بايستي
زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد
وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى
در بين معركه غضب چشم تو بس است
تا يك تنه مقابل لشگر بايستى
ام البنين چقدر سفارش نموده است
دائم كنار محمل خواهر بايستى
هستى امامزاده مأنوس اهل بيت
محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت
تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت
تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت
تا بود قامت تو امان بود خيمه را
خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت
رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى
در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت
بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد
بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت
زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد
زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت
ارباب ما بدون علمدار مانده بود
حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت
از بوريا بپرس ...
#شعر_شعر_میلاد_سقای_دشت_کربلا #شعر_میلاد_حضرت_ابالفضل #شعر_میلاد_حضرت_ابالفضل_العباس #شعر_میلاد_حضرت_قمر_بنی_هاشم #محمد_جواد_پرچمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پر می کنیم از می گلوی باده ها را
تا مست باشیم انتهای جاده ها را
بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلداده ها را
امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت
دست ارادت های ما سجاده ها را
خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتاده ها را
بعد از پدر حالا پسر می آید از راه
خدمت کنید آقا و آقازاده ها را
این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد
در آسمانم ماه را می بینم امشب
گمراهم اما راه را می بینم امشب
چشم سرم را بستم و با دیده ی دل
لبخندهای شاه را می بینم امشب
ارباب خوشحال است و من در دست هایم
مال و منال و جاه را می بینم امشب
در چشم های این علی دارم علی را
یا که رسول الله را می بینم امشب
می آید و با هر قدم در زیر پایش
جان های خاطرخواه را می بینم امشب
حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید
فخر است امشب آسمان را بر زمینش
می خندد و افلاک حیران طنینش
دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش
بی تاب شد, لبخند زد, رویش گل انداخت
وقتی که لب های علی شد بوسه چینش
خالی ست جای فاطمه هرچند اما
خوابیده با لالایی ام البنینش
در سوم شعبان رسید از راه, شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش
روح دعا, مرد خدا, جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است
با تیرهایی که روان از چشم جادوست
صید غزال نرگس او هرچه آهوست
حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد
عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست
حالا که سجاد است و زین العابدین است
محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست
محصول پیوند عرب ها و عجم هاست
طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست
چون همسری پادشاه کشور عشق
این افتخار مادری شهربانوست
این افتخار مردم این آسمان است
اربابمان داماد ما ایرانیان است
با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده
نه دوستانت که ید عقده گشایت
از دشمانت هم گره ها باز کرده
حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده
شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده
هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده
هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید `الهی لاتودبنی” بگویم
با دست ...
#شعر_آیینی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_سجاد #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین #محمد_علی_بیابانی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در راه وصل
عشاق شدیم و خون جگری خواستیم ما
در جاده تو دربدري خواستيم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نميشود
در راه وصل ، دردسرى خواستيم ما
سنگ ملامت از همه خورديم سالها
در كوچه ات اگر گذرى خواستيم ما
از دربدر شدن بخدا خسته نيستيم
آوارگى بيشتري خواستيم ما
گويا خود تو هم نظرى داشتي به ما
وقتيكه كه گوشه نظرى خواستيم ما
در خانه راه دادى و بالا نشانده اي
ورنه گليم پشت درى خواستیم ما
حالا شبيه فطرس پرسوخته ، همه
زانو زديم و بال و پرى خواستيم ما
.
باليم و در هواي تو پر در مياوريم
امشب ز كربلاى تو سر در مياوريم
.
واژه به واژه شعر و غزل داده اي به ما
اين گنج را تو روز ازل داده اي به ما
اينجا كسى به عاشقى ما محل نداد
تنها تو بوده اى كه محل داده اى به ما
اين روزگار يكسره سم داد دست ما
اما تو نه ، هميشه عسل داده اى به ما
مردم كه جاي خود ، چقَدَر حسن آبرو
نزد خداى عز وجل داده اى به ما
ما پنج وعده وقت قنوت از تو گفته ايم
خيرت قبول ، خيرالعمل داده اى به ما
نامت چقدر گريه ز چشمان ما گرفت
تو گوهر بدون بدل داده اى به ما
يكبار دست خالى از اين در نرفته ايم
يك كربلا كه حداقل داده اى به ما
.
يادش بخير دفعه اول ، چه خوب بود
تصوير گنبد حرمت در غروب بود
.
يادش بخير گوشه ايوان حسين جان
يادش بخير نم نم باران حسين جان
پايين پا درست زمينگير تو شديم
يادش بخير ديده گريان ، حسين جان
يك پيرمرد رو به حرم گريه اش گرفت
ياد مدينه گفت حسن جان ، حسين جان
ما در همان زيارت اول عوض شديم
يادش بخير توبه و غفران ، حسين جان
يادش بخير كودكي ام بين دسته ها
پرچم به دوش بين خيابان ، حسين جان
يادش بخير پشت در تكيه محل
دعواى كودكانه طفلان ، حسين جان
يادش بخير نوحه تركى روضه ها
با لحن آذرى سنه قربان ، حسين جان
.
ما در همين حسينيه ها قد كشيده ايم
با چشم خويش معجزه بسيار ديده ايم
.
ديديم در خدا بخدا ما حسين را
خوانديم در يك آيه خدا را حسين را
اين اعتقاد ماست كه در عالم وجود
گفتيم لا موثر الا حسين را
تكليف با حسين مني انا من حسين چيست؟
ديديم ما رسول خدا يا حسين را؟
بايدنجف رويم و زيارت كنيم ما
بالاسر عمارت مولا ، حسين را
يكجور ديگري بخدا ...
#سوم_شعبان #شعر_سوم_شعبان #شعر_میلاد_امام_حسین #شعر_میلاد_اهل_بیت #شعر_میلاد_سیدالشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اهلا و سهلا
مژده بده از زندگانی سیر ها را
آمد به سر عشق جوانی پیرها را
امشب شب مخصوص ما دیوانگان است
آماده سازید عاقلان ، زنجیر ها را
در فطرس دل شد قیامت ، آمد آنکه
این رو به آن رو می کند تقدیرها را
قربان نقاشی که اینگونه کشیده
از عشق در یک رخ ، همه تصویرها را
شیر علی بن ابیطالب رسید و
لرزاند دلهای تمام شیر ها را
روح الامین گوید بزن فریاد با من :
یا عشق ، یا نعم الامیر اهلا و سهلا
ای عشق شد تشریف فرما سفره دارت
ای کربلا دیده گشوده شهریارت
یا مرتضی دوم عصای دستت آمد
آسوده شد زین پس خیال ذوالفقارت
یا فاطمه برده است دل از باغ رضوان
این عطر سیبی که وزیده در بهارت
کوری چشم هر چه بدخواه حسود است
یا مجتبی ! آمد قرارت ، بی قرارت
مولای مظلومان این عالم رسیده
ای ظلم از این پس سیه شد روزگارت
ای شمر از حالاست او دل ناگرانت
ای حر از امروز است او چشم انتظارت
مستانه می آید ندایی ای منابر
آمد حبیبت ای حبیب بن مظاهر
تو زنده ی دیروز و امروزی و فردا
تو بوده ای از قبل خلقت ، مثل مولا
السابقون السابقون عاشقانت
نوح و خلیل و آدم و عیسی و موسی
ای عرش تا فرش خدا در اختیارت
ای آبرودار زمین و آسمان ها
نام من از قبل ولادت هست نوکر
نام تو از قبل ولادت هست آقا
آقای من وقتی تو کشتی نجاتی
در موج طوفان میزنم دل را به دریا
راه نجاتی نیست جز راه نجاتت
تنها صراط المستقیم ما صراطت
ما در غلامی تو دیدیم آبرو را
نامت دوا کرده است هر درد مگو را
نا اهل ها را هم محل دادی همیشه
بنده نوازا ! سرورا ! سنگ صبورا
ای مهربان تر از پدرها مهربانیت
نگذاشت بر دل حسرت یک آرزو را
ناکام یعنی آن کسی که وا نکردند
با تربت کرببلایت کام او را
آقا دم چایی موکب های تو گرم
حتی خیالش می کند کار سبو را
هر چیز که خرج تو شد بالا نشین شد
بد در بهشت روضه آمد ، بهترین شد
ای سایه ی خورشید ِ چشمت سرپناهم
من رو به تمثال تو تنها رو به راهم
جان همین پیراهن ِ مشکی ِ کعبه
تنهاست باب القبله ی تو قبله گاهم
من هر چه باشم بد ، تو خوب خوب خوبی
من هر چه باشم شب ، تو هستی قرص ماهم
جان ابوفاضل صدایم کن ، صدایم
جان زهیر آقا نگاهم کن ، نگاهم
هرگز سوا کردن نباشد در مرامت
لطفت خریدار بد و خوب است با هم
پایین نیاید پرچم آ ...
#اعیاد_شعبانیه #سوم_شعبان #شعر_ولادت_سیداشهدا #محمد_حسین_رحیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دوري كربلا
هيچ ايم و نداريم به جز روي سياهي
در كوله نداريم به جز بار گناهي
بر ما نظري كن،نظري گاه به گاهي
ما بي تو شبيه ايم به طفل سر راهي
بگذار كماكان سگ دربار تو باشيم
بگذار كه در سايه ي ديوار تو باشيم
ما بد،ولي از عشق تو ديوانه و مستيم
دل را به نخ پرچم زيباي تو بستيم
سر،صبح دهم از غمت اي شاه شكستيم
پس رخصت مان دادي و در روضه نشستيم
اينگونه خريدي دل ديوانه ي ما را
دادي سر و سامان بخدا بي سر و پا را
بر حرمت اين بزم عزا معتقدم من
در مجلس روضه به شفا معتقدم من
بر تربت پاكت بخدا معتقدم من
با حرف نه،قلبأ به شما معتقدم من
پس روضه ي تو امن ترين جاي جهان است
(چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است)
عاشق شده ام تا بپذيرم كه بميرم
اصلأ به غم عشق اسيرم كه بميرم
من آمده ام روضه بگيرم كه بميرم
(بگذار بميرم كه بميرم كه بميرم)
اين است و همين است و همين است و جز اين نيست
اين روضه ي ارباب كم از عرش برين نيست
اي عزت عالم ز تو،ما با تو عزيزيم
از غير تو عمريست كه در حال گريزيم
جائي به جز از روضه ي تو اشك نريزيم
والله و بالله كه ما بي تو مريضيم
تنها تو در اين عالم پر درد دوائي
تنها تو شفائي تو شفائي تو شفائي
دل تنگ حرم هستم و بي حوصله اقلب
دارم گله پشت پشت گله از فاصله اقلب
وا مانده و جا مانده ام از قافله اقلب
سخت است گذر كردن از اين مرحله اقلب
جز دوري ام از كرببلا غصه ندارم
نگذار كه دور از حرمت جان بسپارم
محتاج دعايت همه جا بوده و هستم
پشت در اين خانه گدا بوده و هستم
مجنون علم هاي شما بوده و هستم
در آرزوي كرببلا بوده و هستم
پس خواسته ام از تو فقط دفع بلا را
با جمع محبين سفر كرببلا را...
محسن صرامی
#شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_سیدالشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
أین الحسینیون
فطرس بیاورید کرامت شروع شد
باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد
دنبال نوکرند برایش پیمبران
أین الحسینیون ولایت شروع شد
ما را به راه راست بَرَد ابروی کجش
یک نوع دیگری ز هدایت شروع شد
قنداقه تا به دست رسول امین رسید
«ای جان امتم به فدایت» شروع شد
در عمق ذات حضرت پروردگار خویش
آنقدر رفت و رفت ، نهایت شروع شد
آمد برای اهل سماوات سرپرست
فامیلیِ تمام ملائک حسینی است
مجنون بیاورید که لیلا رسیده است
عیسی بیا ببین که مسیحا رسیده است
از مهر و عاطفه بنویسید شاعران
حالا که شاه بیت غزل ها رسیده است
خورشید و ابر و باد و مَه از خلق های اوست
خیر حسین بر همه دنیا رسیده است
این سفره پهن شد که دهد حق خودی نشان
لؤلؤ به بحر حیدر و زهرا رسیده است
از عرش با ملائکه در بین محملی
خضر نبی برای تماشا رسیده است
هرجا حسین گفته شود هست میکده
شأن نزول سورهء والفجر آمده
ذکر حسین روزیِ یک سال انبیاست
گریه به شاه أحسن احوال انبیاست
بر گرد هم نشسته و روضه گرفته اند
ذکر حسین باعث اکمال انبیاست
پیغمبران به واسطهء گریه بر حسین (ع)
تا عرش میروند، پر و بال انبیاست
باید بپرسد از خود آن مرده یا عصا
هر کس که گفته معجزه ها مال انبیاست
حضرتْ اراده کرده که اعجاز میشود
مثل پدر همیشه به دنبال انبیاست
چشم و چراغ حیدر و زهراست، یاعلی(ع)
دنیا به نام حضرت آقاست، یاعلی(ع)
ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
راه نجات ماست از این دار مشکلات
بر پرچم سیاه غمش تکیه می کنم
جانم فدای ماتم لب تشنهء فرات
بودند دیو و دَد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کائنات
گودال تنگ و روی تن شاه پر ز سنگ
نیزه شکسته ها به تنش از همه جهات
از بس شلوغ بود که دیگر نمی رسد
از روی تل صدای فغان مخدرات
باز این چه شورش است! خدایا همه زدند
با تیغ و سنگ و نیزه در آن همهمه زدند
آنجا سر لباسْ که دعوا مرافه شد
هرکس ز خیمه دید تنش را کلافه شد
از بس که خون او ز سر تیغ ها چکید
هر جای قاضریه پر از عطر نافه شد
بعد از غروب یک طرف دشت غرق حُزن
یک سوی دیگرش همه دارالضیافه شد
مانده سه روز پیکر او زیر آفتاب
تاول به زخم های عمیقش اضافه شد
رأس حسین(ع) از پی آزار اهل بیت
آویز درب اصلی دارالخلافه شد
یک بار اگر زیارت ناحیه وا کنی
باید ز غصه جان ...
#شعر_سوم_شعبان #شعر_میلاد_امام_حسین #شعر_میلاد_اهل_بیت #شعر_میلاد_سیدالشهدا #عزیزم_حسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹