سالار زینب
تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد ، دست کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبر کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
شعر از گروه `یا مظلوم”
#حسینیه_حدیث_اشک #شعر_از_گروه_یا_مظلوم #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت #شعر_مصائب_اسارت_شام
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هرجا سراغی، از غم گرفتیم
در سینه بزم، ماتم گرفتیم
در هرمقامی، خدمت گزیدیم
سینه زدیم و، پرچم گرفتیم
اکسیر اعظم، ذکر حسین است
عالم بههم ریخت، تا دم گرفتیم
سنگ دل ما، با گریه شد آب
از چشمهی چشم، زمزم گرفتیم
گریه برای، داغ تو بوده
ارثی که ما از، آدم گرفتیم
ما سنگ بودیم، با گریه بر تو
حکم نگین از، خاتم گرفتیم
لطف تو بیش از، این حرفها بود
لطف تو خیلیست، ما کم گرفتیم
#شعر_مناجات_سیدالشهدا
#محرم۱۴۰۲
#مجتبی_خورسندی
@hadithashk
تو برای همه ی مردم دنیا هستی
تو حسین همه ای انقدر آقا هستی
همه ی خلق اگر پشت به من کرد ، کند
جای مردم چقدر فکر غم ما هستی
موقع گریه شنیدم که تو هم پیش منی
اشک میریزم و تو گرم تماشا هستی
من بریدم ز همه تو همه ام باش حسین
تو امید دل غمدیده ی تنها هستی
کار دنیای من و آخرتم پای خودت
مدد هر دم امروزم و فردا هستی
از سر نیزه و از شاخه و از طشت و تنور
تو دعایم بکن ای شاه ز هر جا هستی
نازپرورده ی زینب تو کجا ؟ دیر کجا ؟
نازپرورده ی ما از چه کلیسا هستی ؟
ای تنت مانده رها در دل شن های روان
تن مصلوب شده در دل صحرا هستی
من بمیرم که تو اینقدر بهم ریخته ای
میهِمانِ سحرِ دیر مسیحا هستی
ای که از قلب تنور آمده ای ، سوخته ای
من بمیرم چقدر در دل گرما هستی
سر تو سوخته و قلب همه عالم سوخت
ای سر سوخته مانند معما هستی
چشم زینب به تو حالا بخورد میمیرد
تو همه زندگیِ زینب کبری هستی
فاطمه آمده با هودجی نوری ز بهشت
ثمر سینه ی غمدیده ی زهرا هستی
پیش هر کس بروی … پیش رقیه نروی
زهره اش میترکد چون که تو بابا هستی
#علیرضا_وفایی
#محرم۱۴۰۲
#کوفه_و_شام
@hadithashk
جانم حسین
خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه
گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه
به سگ کهف اقتدا کردیم
مقتدای بشر شدیم همه
زاهد از هر نظر شدن بس بود
عاشق از هر نظر شدیم همه
از دلی که شکسته باده زدیم
مَثَل کوزه گر شدیم همه
خبر یار را کسی نرساند
عطرش آمد خبر شدیم همه
حسرت ما به شک مبدل شد
کاش” بودیم،اگر” شدیم همه نیمه شب خاک پای یار شدیم سحرش تاج سر شدیم همه پر ما زیر پای دلبر بود حکم داد و
بِپَر” شدیم همه کارفرمای ما حسین شد و.. تا ابد کارگر شدیم همه صوتحی علی الحسین” رسید راهی این سفر شدیم همه خواب دیدم که فاطمه آمد.. دور بانو سپر شدیم همه.. ناله زد یا بنی غوغا شد ناله زد خونجگر شدیم همه.. سید پوریا هاشمی #سید_پوریا_هاشمی #شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من
بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم
جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم
مو پریشان شده ی زلف پریشان توایم
ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم
منت از دست طبیبان نکشیدیم دمی
چون به دستان شفابخش تو ایمان داریم
جانمان خرج عزایت نشود می میریم
ما فقط بین حسینیه به تن جان داریم
همه چشمیم، بِنه پا ، به خدا دلتنگیم
چند یعقوب در این کلبهی احزان داریم
ما شنیدیم برات حرمت دست رضاست
انتظار نظر از شاه خراسان داریم
كرم دست تو بدجور گدا می طلبد
بی سبب نيست اگر ميل كريمان داريم
نام تو برده شد و مادرت از راه رسيد
باز هم شکر ِ خداوند كه مهمان داريم
جعفر ابوالفتحی
محمدحسن بیات لو
#جعفر_ابوالفتحی #شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کجایی عزیزم
کجایی عزیزم چرا کم ظهوری؟!
شنیدم برادر که کنج تنوری
ز خاکسترِ منتشر بین مویت
به پا شد به قلبم چه یومُ النّشوری
فدایت که داغت تمامی ندارد
گرفتار، در دست قومی شروری
خدا جلوه دارد هر آنجا که باشی
تو نه در تنوری که در کوه طوری
زن خولی از دیدنت زیر و رو شد
به هر جا که باشی تجلیِ نوری
به هُرم تنورش قسم می خورم که
تو گرمای عشقی، شراباً طهوری
نبودی ببینی که در کنج زندان
شکستند از زینبت چه غروری
اهانت، اهانت، اهانت، اهانت
صبوری، صبوری، صبوری، صبوری
من از بوی آتش دلی خوش ندارم
دوباره شده خاطراتم مروری
بپرس از ربابه، برایت بگوید
سر خواهرت آمده چه اموری
به آغوش مادر سپردم سرت را
شده سهم خواهر اگر دردِ دوری
کفن که نشد پیکرت، در حصیری...
شدی جمع، آن هم عجب جمع و جوری
محمد جواد شیرازی
#تنور_خولی #حسینیه_حدیث_اشک #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت #شعر_مصائب_اسارت_شام
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین
گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری
زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری
به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن
چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری
علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند
اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری
برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن
پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری
بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن
چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری
اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را
گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری
اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی
نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری
توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ...
برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری
کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من
چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری
من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر
من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری
حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده
روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری
رضا دین پرور
#حسینیه_حدیث_اشک #رضا_دین_پرور #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت #شعر_مصائب_اسارت_شام
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب
این چه وضعی ست که در این سر و صورت باشد
این سر سوخته مملو جراحت باشد
روضه ی صورت تو دامنه اش بس باز است
راهب دیر پی ذکر مصیبت باشد
از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟
هر چه کردند به این رأس جنایت باشد
لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟
این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟
لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است
لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد
گونه های تو چرا جای کبودی دارد
این هم انگار که سوغات تلاوت باشد
دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی
ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟
مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند
میرسانند زنی را که روایت باشد
هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد
این پریشانی از آداب زیارت باشد
دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه
دختران عاطفه دارند حواست باشد
من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف
دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد
برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر !
هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد
علیرضا وفایی خیال
#حسینیه_حدیث_اشک #دیر_راهب #شعر_شعر_مصائب_اسارت_شام_و_کوفه #شعر_مصائب_اسارت_اهل_بیت #شعر_مصائب_اسارت_شام
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم امّا
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جایِ تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#تنور_خولی
#کوفه_و_شام
#حسن_لطفی
@hadithashk
من کوچه بازاری صدا کردم شما را
دورت بگردم ! دور نندازی گدا را
کاری ندارم با کسی غیر از خود تو
از بس بد عادت کرده ای امثال ما را
من جرم کردم صاحبم گردن گرفته
داری هوای نوکر سر به هوا را
من در گناه خویش هم یاد تو هستم
برهم زدی محدوده ی خوف و رجا را
.
قربان دستت ، دست من را ول نکن که
من دسته گل بر آب خواهم داد یارا
تاثیر چای روضه من را آدمم کرد
دیشب شکستم خمره و پیمانه ها را
مثل وهب من را بدون دین بغل کن
بی دینم اما دوستت دارم شما را
اندازه ی فرش دهاتی ها ببینم !
شاید به کار آمد ، چه میبینی خدا را
بی پیرهن پیش کسی ننشسته ای تو
قطعاً مکافاتی ست این تنگی جا را
این نیزه ای که گیر کرده بین پهلوت
تا کربلا آورده بویی آشنا را
شمشیر و تیر و نیزه ، نیزه نیزه نیزه ...
کردند تکه تکه تکه ... کربلا را
بین مناجاتت گلویت را بریدند
تکمیل کن بر نیزه ها حالا دعا را
#علیرضا_وفایی_خیال
#محرم۱۴۰۲
#کوفه_و_شام
@hadithashk
مونسی برمن نمانده بهتر از عمامه ام
راحتی اصلا ندارداین سر از عمامه ام
ازسرهرکوچه ای رفتم سرمن ریختند
جابه جا هرگزنشد خاکستر از عمامه ام
هرچه میگفتم مسلمانم مرامحکم زدند
میزبانی کرد اینجا منکر ازعمامه ام
غیراز اینکه دستمال گریه های من شود
برمیامد کاش کاردیگر از عمامه ام
عمه جان از آستین پاره بهتر پیشم است
درمی آید چندپاره معجر از عمامه ام
پیش چشمم به سکینه تهمت زشتی زدند
چه خجالت هاکشید این دختر از عمامه ام
از همان روزی که از ماروسری دزدیده اند
بهره بردم بین مردم کمتر از عمامه ام
#شعر_شهادت_امام_سجاد
#محرم۱۴۰۲
#حسین_قربانچه
@hadithashk