eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️شهادت مولایمان امام هادی علیه السلام را محضر حجت بن الحسن تسلیت عرض میکنیم ☑️ مشکلاتمان را با امام زمانمان در میان بگذاریم... یکی از اصحاب گوید خدمت حضرت نامه‌ای نوشتم: 🌿 «شخصی دوست دارد با امام زمانش راز و نیاز كند و مشكلات خود را با ایشان در میان بگذارد، همان گونه كه با خداوند راز و نیاز کرده و حوائجش را اظهار می‌كند؛ او باید چه كند؟» امام هادی علیه‌السلام در پاسخ مرقوم فرمودند: 🌺 «هرگاه حاجتی داشتی، فقط لب‌های خودت را حركت بده و مطمئن باش كه جواب به تو می‌رسد.» 💠 «رَوَى السَّيِّدُ بْنُ طَاوُسٍ فِي كَشْفِ الْمَحَجَّةِ بِإِسْنَادِهِ مِنْ كِتَابِ الرَّسَائِلِ لِلْكُلَيْنِيِّ عَمَّنْ سَمَّاهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام أَنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى رَبِّهِ قَالَ فَكَتَبَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.» 📚 بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۵۵ @haram110
دلم ز دوری رویت قرار و تاب ندارد  میان ما و رخت جز گنه حجاب ندارد  به اشک دیده نوشتم هزار نامه برایت  مگر که نامه بیچارگان جواب ندارد  نسیم صبح سلامم به دلبرم برسان  بگو جواب سلامم مگر ثواب ندارد  به آسمان جمالت ستاره نازیباست  که تاب دیدن روی تو آفتاب ندارد  نشسته دیده نازت میان صف زده مژگان  شکوه صف زده مژگان تو شهاب ندارد  تو شمس عالمیانی ز روی پرده بیفکن  که آفتاب به رخسار خود نقاب ندارد  هر آن کسی که به دل عشق روی ماه تو دارد  به شام اول قبرش یقین عذاب ندارد  چو سر ز خاک بر آرد به عرصه گاه قیامت  به زیر سایه لطف دگر عقاب ندارد  محاسبات الهی اگر چه سخت و دقیق است  محب یوسف زهرا غم حساب ندارد  اگر چه آتش دوزخ هزار شعله فروزد  یقین اثر به دل و سینه کباب ندارد  به ناله دل سوزان هاشمی نظری کن  اگر چه تاب نگاهت دل خراب ندارد
🌺🍃 دحو الارض؛ روزِ دعا برای ظهور امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف... در فرازی از دعای روز #دحو_الارض این چنین به درگاه خداوند متعال عرضه می‌داریم: 💢 «اَللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ ... اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلاَمَهُ وَ السَّلاَمُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.» 💫 «خدايا بر او و بر آباء طاهرينش درود فرست و ما را از اصحاب و سپاهیانش قرار ده و در رجعتش ما را برانگيز تا اینكه در زمان دولتش، از ياوران او باشيم؛ خدایا درک ظهورش را روزیمان کن و در روزگارش ما را حاضر فرما و درود بر او فرست و سلام او را هم به ما برسان؛ که سلام و رحمت و برکت خدا بر او باد.» #انتظار #ظهور #نصرت #دعای_فرج #امام_زمان عجّل الله فرجه الشریف
💢 ما است و بس! قالَ سیدنا الصَّادِقُ صلوات الله علیه: مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ لِهَذَا الْأَمْرِ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَهً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ کَمَنْ قَارَعَ مَعَهُ بِسَیْفِهِ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا کَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) 💫 حضرت آقا امام صادق صلوات الله علیه: هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر ظهور او باشد مانند کسی است که با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خیمه ایشان بوده است؛ سپس کمی سکوت کرد و فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که همراه با حضرت شمشیر بزند؛ به خدا قسم نیست مگر مانند کسی که همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شده است. 📚 بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث ج 52 ص 126 ح 18
فراق #ڪرببلایٺ خودش مرا ڪشتہ بہ روے ڪشتہ نبايد ڪہ ذوالفقار ڪشيد خدا ڪند ڪہ منم #اربعين حرم باشم چقدر براے حرم بايد #انتظار ڪشید #لبیڪ_یا_حسین_ع💔 #اللہم_ارزقنا_ڪربلا🍂
فراق خودش مرا ڪشتہ بہ روے ڪشتہ نبايد ڪہ ذوالفقار ڪشيد خدا ڪند ڪہ منم حرم باشم چقدر براے حرم بايد ڪشید 💔 🍂
1_16469403.mp3
11.94M
#انتظار ای آرزوترین بهار تنها امید روزگار ...
می خواهی از یاران باشی..... امام جعفرصادق علیه السلام فرمودند: کسي که دوست مي دارد از اصحاب امام قائم(عج) بشمار آيد، پس در بسر ببرد و و را پيشه خود سازد و به بپردازد، اين چنين کسي را گويند و اگر بميرد در حاليکه خود را نکرده باشد پاداش وي بسان کساني است که در رکاب امام دارند. ♻️ ،ج 6،ص 184 فکر کن فرمانده لشکر صاحب الزمانی برای امام زمان عزیزت سرباز جذب کن💞 _🍃🌼🍃_____
﷽❣ ❣﷽ در هوای تو پروانہ وار پرزنیمـ در لالاے ای امیر لحظہ ها تا بگردد خوش بہ حال روزگار
حرم
#تربیت_نسل_مهدوی ✍️شیعه به انتظاری #فعال و پویا باور دارد که معنای آن ایجاد زمینه ی لازم برای تشریف
🌸ادامه ی آموزش مفهوم ، آشناسازی و ایجاد انس میان و حضرت مهدی عج 6️⃣فلسفه، نحوه و شکل غیبت را به روشی برای فرزند خود شرح دهید: «خداوند ایشان را به صورت انسانی ناشناس در میان مردم قرار داد تا دشمنان نتوانند مزاحمتی برای ایشان داشته باشند.» 7️⃣ به کودک خود بگویید که امام ما است و برای برآورده شدن آرزوهای ما تلاش می‌کند. 8️⃣ امام از سوی خداوند دارای ویژه‌ای است؛ به همین خاطر می‌تواند از زندگی همه ما باخبر باشد. 9️⃣ امام می‌تواند به سبب قدرتی که خداوند به او داده، حرف‌های ما را و کارهایی که ما برای ایشان انجام می‌دهیم را و خوشحال شود. 🔟 وقتی امام زمان عج بیایند، مردم با و بیشتری با هم زندگی می‌کنند. 📚 مقاله ی مجله ی به سوی ظهور، شماره ۴۱. kowsarblog.ir •┈•••••✾•••••┈•
⭕️❌متنی ساده ولی سنگییین❌⭕️ پیش آقا امام زمان بودم آقا داشت کارامو و گناهامو میدید گریه میکرد گفتم:آقا آقا گفت:جان آقا؟؟؟؟ به من نگو آقا بگو بابا سرمو انداختم پایین گفتم:بابا شرمندم از گناه آقا گفت:نبینم سرت پایین باشه ها عیب نداره بچه هر کاری کنه پای باباش مینویسن میفهمی یعنی چی؟؟؟ 😭😭
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)💠 🔸من #قائم آل #محمّد هستم!🔸
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠 (عج)💠 « بن صفا در امام علیه السلام» می گویند: وقتی که امیرالمومنین علیه السلام به جانب صفّین روان شد و از فرات گذشت، در هنگام نماز عشاء به کنار کوهی رسید. آن حضرت وضو ساخت و نماز خواند، وقتی از نماز فارغ شد با اعجاز آن حضرت، کوه شکافته شد و پیر مرد محاسن سفیدی که نورانی بود ظاهر گشت و گفت: «سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد ای امیرالمؤمنین! خوش آمدی ای جانشین خاتم الانبیاء» و بسیاری از مناقب علی بن ابیطالب علیه السلام را برشمرد. آن حضرت فرمود: «علیک السّلام ای برادرم شمعون بن صفا، جانشین عیسی (ع)، حال تو چگونه است؟ » او گفت: «خوشحال و خرسندم که به دیدار مبارک تو نائل شده ام، من در این مکان انتظار عیسی روح اللّه را می‌کشم تا بخاطر فرزند تو حجّت خدا مهدی بن الحسن علیه السلام از آسمان فرود بیاید که او در آخر الزّمان ظاهر خواهد شد و از دولت او، دنیا پر از عدل و داد خواهد گردید. ای جانشین پیغمبر خدا! هیچ کس را ندیدم در دنیا که بلای او سخت تر از تو باشد و ثواب او در روز قیامت بیشتر، و رتبه و منزلت او بلندتر از تو باشد. ای برادر! صبر کن بدان ستمها که ابوبکر و عمر و عثمان و تابعان ایشان با تو کردند و بر تو تقدّم جستند و همه آن منافقان به همراه معاویه که اکنون با تو در حال جنگ است مستوجب عقوبت و عذاب ابدی خواهند شد و در آخر الزّمان مهدی علیه السلام وقتی که ظاهر می‌شود انتقام خواهد کشید که خداوند از روی معجزه تمام پیامبران را زنده می‌کند تا کارهای شوم آن طغیانگران بر تمام مردم جهان ظاهر شود و من که شمعون هستم با عیسی روح اللّه در حضور حضرت رسول اللّه (ص) اقامه شهادت خواهیم کرد و بر افعال ناشایسته ایشان گواهی خواهیم داد و تمام ائمّه هُدی نیز بر آن ستمی که بر تو کرده اند اقامه شهادت خواهند کرد و آن دو مستوجب لعنت بی پایان گشته اند، و من انتظار می‌کشم که صاحب الامر علیه السلام ظهور کند. ای امیرالمؤمنین! بر این محنت‌ها و سختیها صبر کن تا به حبیب خود محمّد مصطفی (ص) برسی و اگر آن منافقان می‌دانستند که خداوند جهان از برای آنها چه عذابی ذخیره کرده است گوشت بدن خود را با قیچی می‌بریدند. » وقتی شمعون سخن را به اینجا رسانید گفت: «السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته. » پس آن کوه شکافته شده، بهم آمد و شمعون از نظر غایب شد. (- 📚خلاصة الأخبار) ---------------
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن
✍️ 💠 در تمام این مدت منتظر بودم و حالا خطش روشن بود که چشیدن صدایش آتشم می‌زد. باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست می‌دادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ حیدر از حال رفت. 💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمی‌توانستم در پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر می‌شد و این جان من بود که تمام می‌شد و با هر نفس به التماس می‌کردم امیدم را از من نگیرد. یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست. 💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق که بی‌اختیار صورتم را سمت لباسش کشید. سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالی‌اش رها کردم تا ضجه‌های بی‌کسی‌ام را کسی نشنود. 💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی می‌کرد به خدا شکایت می‌کردم؛ از پدر و مادر جوانم به دست تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حال‌شان بی‌خبر بودم و از همه سخت‌تر این برزخ بی‌خبری از عشقم! قبل از خبر ، خطش خاموش شد و حالا نمی‌دانستم چرا پاسخ دل بی‌قرارم را نمی‌دهد. در عوض خوب جواب جان به لب رسیده ما را می‌داد و برای‌مان سنگ تمام می‌گذاشت که نیمه‌شب با طوفان توپ و خمپاره به جان‌مان افتاد. 💠 اگر قرار بود این خمپاره‌ها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد. دیگر این صدای بوق داشت جانم را می‌گرفت و سقوط نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق به‌شدت لرزید، طوری‌که شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید. 💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله می‌گرفتم و زن‌عمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپاره‌ای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد. ناله‌ای از حیاط کناری شنیده می‌شد، زن‌عمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمک‌شان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید. 💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است. نبض نفس‌هایم به تندی می‌زد و دستانم طوری می‌لرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمی‌تونم جواب بدم.» 💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم می‌لرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«می‌تونی کمکم کنی نرجس؟» ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمی‌شد حیدر هنوز نفس می‌کشد و حالا از من کمک می‌خواهد که با همه احساس پریشانی‌ام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟» 💠 حدود هشتاد روز بود نگاه را ندیده بودم، چهل شب بیشتر می‌شد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت در یک جمله جا نمی‌شد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟» انگشتانم برای نوشتن روی گوشی می‌دوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری می‌بارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی می‌دیدم. 💠 دیگر همه رنج‌ها فراموشم شده و فقط می‌خواستم با همه هستی‌ام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک رسوندم، ولی دیگه نمی‌تونم!» نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! خیلی‌ها رو خریده.» 💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا مونده، نمی‌خوابی؟» نمی‌خواستم نگران‌شان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید. 💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را می‌خواندم و زهرا تازه می‌خواست درددل کند که به در تکیه زد و زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچه‌اش شدن!»... نویسنده: @haram110
هدایت شده از حرم
فراق #ڪرببلایٺ خودش مرا ڪشتہ بہ روے ڪشتہ نبايد ڪہ ذوالفقار ڪشيد خدا ڪند ڪہ منم #اربعين حرم باشم چقدر براے حرم بايد #انتظار ڪشید #لبیڪ_یا_حسین_ع💔 #اللہم_ارزقنا_ڪربلا🍂
حرم
تمام هفته و غروب دعا . کمی از این هم خوب است .
🔸 شتاب نداشته باشیم و عجله نکنیم ! حضرت پدر امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه : از جای کندن کوه‌ها آسان تر از کندن حکومتی است که هنوز وقتش باقی است. «اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین» 📖[اعراف، 128] {و از خدا یاری بجویید و شکیبا باشید، زیرا که زمین از آن خدا است، به هر که بخواهد از بندگانش می‌دهد و سرانجام از آن پرهیزکاران است} پیش از فرا رسیدن کار شتاب نکنید که پشیمان می‌شوید. و پایان کار را طولانی نبینید که دل هایتان سخت می‌گردد. ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕