امام رضا(فاطمیه).mp3
4.21M
#امام_رضا_ع_مناجات #فاطمیه
حرفام اگه یه ذره عامیونهس
کار دله، مث خودم دیوونهس
دلم می خواد کبوتر تو باشم
حاجت و این چیزا همهش بهونهس
اکثر خاطرات بچگیمون
با مشهد توئه، با سقاخونهس
"آمدم ای شاه" یه عمره واسم
قشنگتر از شعرای عاشقونهس
اون کسی که میاد به پابوست و
دلش رو جا نمی ذاره دیوونهس
هر کسی حاجتی داره پیش تو
یکی زمین خوردهی این زمونهس
یکی شفای مادرش رو میخواد
یکی دیگه لنگ اجاره خونهس
توو این همه خوش به حال کسی که
فقط به فکر خود صاحب خونهس
**
اجازهی تو بوده گریه کردیم
برای مادری که بی نشونهس
برای مادری که تدفینشم
توو اوج بیکسی و مخفیونهس
برای مادری که بعد از سه ماه
هنوز رو دستش جای تازیونهس
راستیَتِش حال دلامون بده
درمون درد ما فقط مشهده
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوستان عزیز
اگر امروز در شهرتون شهدای گمنام تشییع میشن، لطفاً برای این تاجسرها سنگ تموم بذارید...
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#محاوره
عطری که از خاک مزارت پخش میشه
یادم مییاره نو بهار دست هاتو
یادم مییاره حس خوب بودنت رو
یادم مییاره دونه دونه خاطراتو
لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود
سوز صدات سنگای سختو نرم میکرد
تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما
قلب یتیمای یه شهرو گرم میکرد
با اعتبار گردن آویزت یه وقتا
زنجیر دستای اسیرا باز میشد
دست دعا بالا میبردی و گره از
کار گرفتار و فقیرا باز میشد
اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی
هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید
بعد یه عمری جستجو مرد یهودی
نور کلیم الله و توی چادرت دید
هر شب دعا کردی برا همسایه هامون
تو موج بارون قنوتای شبونه
اینکه یه در باید به مسجد باز میموند
یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه
از برکت دستای تو خوش بخت میشد
هر نو عروسی که براش چادر میدوختی
مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد
از ضرب دستای کی توی تب میسوختی
تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات
بغضم شکسته اومدم پهلوت مادر
روی مزارت سر میذارم اما این سر
سامون نداره جز روی زانوت مادر
میگن بگو حرفاتو آخه بار غم ها
با درد دل میشه سبک تر راست میگن
سر بسته میگم دنیا با من سخت تا کرد
میگن به مادر میره دختر راست میگن
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
بی تو من غم را به این کاشانه دعوت میکنم
روز را با خویش و شب با چاه صحبت میکنم
گاه میگریم کنار آسیاب خانه ات
گاه با دیوار و در، ذکر مصیبت میکنم
تو به بابای خودت از غربت من شکوه کن
من هم از بی فاطمه بودن شکایت میکنم
گفتم امشب درد پهلویت اذیت میکند
یک تکان خوردی و گفتی آه عادت میکنم
غصهی همسایههای بی وفایت را نخور
من خودم جای همه از تو عیادت میکنم
فضه بعد از ماجرای محسن افسرده شده
کار اگر داری صدایم کن اجابت میکنم
از در این خانه بیرون میکشم مسمار را
گرچه یک کم دیر دارم رفع زحمت میکنم
من گذشتم از خودم تو هم بیا بگذر نرو
به همین جسم نحیفت هم قناعت میکنم
بی تو زهرا جان نماز من فرادا میشود
بی تو در محراب هم احساس غربت میکنم
**
ای ضریح لطمه خورده میروی از خانه ام
کربلا اما تو را روزی زیارت میکنم
بر سر جسم مقطع ، بین گودال حسین
با بنیَّ های تو ذکر مصیبت میکنم
تو کمک بر رأس های رفته بر نی میکنی
من کمک بر دختران در اسارت میکنم
شاعر: #وحید_عظیم_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا
پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟
پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟
خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا
خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
به مناسبت تشییع #شهدای_گمنام
از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
از منبر دستها که بالا میرفت
در صحن حسینیۀ دل، محشر بود
شاعر: #علیرضا_قزوه
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
با یاد و نام #شهدای_گمنام
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است
هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است
چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد
باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است
باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت
رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است
باز هم مهدی ما شال عزا انداخته
باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است
بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی
کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است
آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید
آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است
حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او
دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است
مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود
خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است
من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی
خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است
از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود
او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است
کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان
بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است
مادری کرده برای بی پلاکان شهید
قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است
گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها
سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است
علت این گریه های ماست، اشک فاطمه
گریه های ما همه از گریه های فاطمه است
گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد
یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است
علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد
جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است
شاعر: #وحید_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
🥀 #شهدای_گمنام
مادری کرده برای بیپلاکان شهید
قبر این گمنامها پایین پای فاطمه است
شاعر: #وحید_محمدی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
برایت دست و پا گیرند خلخال و النگوها
نخواهی بست دل در زَرقوبَرق این هیاهوها
کسی که محو سیر آسمان شد، از زمین سیر است
همیشه بوی رفتن می دهد بال پرستوها
چه "دُر سفتی و خوش گفتی" که دهها قرن، شیرین است
هنوز از خطبهخوانیهای تو کام سخنگوها
در آن کوتاهی عمرت مفاهیم بلندی بود
که حک شد خطبهخط بر صفحهی تاریخ الگوها
گلوبند و گلوی اعتراضت یاد خواهد داد
سخاوت را به خِسَّتها، شجاعت را به ترسوها
ستون آسمان این خانه است، این خانهی خشتی
که هر خشتش شرف دارد به تاج برج و باروها
همان جارو که دستش را گرفتی خوب می داند
درون "بیتِ" تو "تطهیر" میگردند جاروها
الا ای محور دوران چه باکی دارم از میزان
که سنگین است با مثقالی از عشقت ترازوها
پس از تو روزها از بوی گلها بیخبر بودند
شبانه میروی بعد از تو میرویند شببوها
شاعر: #جعفر_عباسی_بیرجند
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
آشوب فتنه در مدینه قائله انداخت
دیوار بیت وحی را از شاکله انداخت
آتش زبانه می کشید از خانه ی مولا
این شعله ها در آسمان ها ولوله انداخت
دنیا به عاشق ها همیشه سخت می گیرد
مابین زهرا و علی هم فاصله انداخت
جای غلاف تیغ بر بازوی مادر ماند
یک دست او را از قنوت نافله انداخت
آن دست که با ریسمان دست علی را بست
در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت
ثانی ملعون در مدینه ظلم کرد اما
در کربلا تیر جفا را حرمله انداخت
شاعر: #محمدحسین_مهدی_پناه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در عزاخانهی تو پیر و جوان سینه زده
مستمع سینه زده، مرثیهخوان سینه زده
صبح روز ازل، ای روضهی سربستهی عشق!
در عزایت در و دیوارِ جهان سینه زده
سر این کوچهی بن بستِ بفرما روضه
پرچمی هست که در حد توان سینه زده
هرکجا درد تو را جار زده نجّاری
"میخ" بر سر زده، "در" از دل و جان سینه زده
گاهی از عقربهی مست که دستش بالاست
ای غمِ محض! بپرس از چه زمان سینه زده؟
زندگی با تپش مرثیه در خون من است
قلب زارم ضربان در ضربان سینه زده
دوست دارم که بگویند گدایت بانو!
هر کجا حرفِ "در" آمد به میان، سینه زده
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
بساط اشکِ علی در غم تو یکریز است
چقدر خانهی بیفاطمه غمانگیز است
شاعر: #حامد_آقایی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
ماییم و بغض خاطرات مانده بر دیوار
ایکاشها، ای کاش و اما و اگر دیوار
شاید شماهم مثل زینب فکر میکردید
باشد برای اهل خانه بیضرر دیوار
در بین آتش بوده، پس تنها در این خانه
از زخمهای فاطمه دارد خبر، دیوار
همراه میخِ در، شهادت میدهد فردا
دارد یقیناً حرفهای بیشتر دیوار
مادر ندارد خانهی ما، «در» چه میخواهد
ای کاش جای آن بسازد یک نفر دیوار
هی منعکس شد غصه در این خانهی غمگین
دیوار در دیوار دردیوار در دیوار
شاعر: #عاطفه_سادات_موسوی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک درآستان تواند؟
لحظه ای که قنوت میگیری
همه ی شهر میهمان تواند
چتر این رحمت الهی را
بر سر اهل شهر گستردی
با تو همسایه ها چه خوشبختند
همه را یک به یک دعا کردی
ماکه همسایه ی تو نه.. اما
از ازل زیر سایه ات هستیم
در هیاهوی روز محشر هم
به نخ چادرتو دل بستیم
درس عشق است درس زندگی است
بین خانه صفا و سادگی ات
چه دفاع مقدسی شده است
در دل جبهه ایستادگی ات
بهتر از این کدام تقدیر است؟
در دفاع از علی شهید شدن
باب شد بعد از آن حماسه ی تو
در رکاب ولی شهید شدن
نام زهرا میان معرکه ها
نقش سربند حاج قاسم هاست
دل سردار ما سرای علی،
خانه اش وقف روضه ی زهراست
سالها بود بانی روضه
حال بر سفره ی تو مهمان است
حاج قاسم که مرد میدان بود
حاج قاسم که مرد میدان است
تو علمدار عزت و غیرت
کوثری.. کوثری و بی مانند
تو شب قدر عالمی زهرا
حیف قدر تو را ندانستند
ما از آن قدر ناشناسی ها
ما از این زخم ها عزاداریم
با در خانه ی تو میسوزیم
با در خانه ی تو میباریم
آه! بر غربتت شهادت داد
ریسمان..شعله...میخ..در...دیوار
سر به دیوار غم گذاشت علی
تکیه داده ست کوه بر دیوار
گوشه ای بچه های تو گریان
روضه برپاست کنج خانه ی تو
در دل آسمان چه غوغایی است
وقت تشییع مخفیانه ی تو
آه.. همراه یاس پرپر خود،
باغبان را علی به خاک سپرد
مثل گنجی که میشود پنهان
آسمان را علی به خاک سپرد
شاعران: #سیدمحمدمهدی_شفیعی و #سیدعلیرضا_شفیعی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شهادت
یک نفر از بچهها هم سمت آغوشش نرفت
بچهها هر وقت میدیدند ... مادر درد داشت
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
شاعر: استاد #علی_انسانی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت
مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
خرمای نخلستان من ، خرمای ختمت شد
همسایهها خوردند و خندیدند و رفتند...
#علیرضا_وفایی_خیال
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
شاعر: #وحید_قاسمی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
بر جان خویش نیمهی شب چیدهام لحد
حالا سر مزار خودم گریه میکنم
شاعر: #میثم_مؤمنینژاد
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
پساز تو آنچه سپید است، گیسوی حسن است
پس از تو آنچه سیاه است، روزگار علیست
شاعر: #محمدعلی_بیابانی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
🔸زیارت مدینه🔸
چشم سر را بستم و با پایِ دل وارد شدم
سر به زیر انداختم، گریان، خجل؛ وارد شدم
پای من لرزان و آشوب است قلبِ مضطرم
میروم گریان به سمتِ قتلگاهِ مادرم
داغ سنگینی به مغزِ استخوانم میرود
دم به دم، با هر قدم انگار جانم میرود
میشوم نزدیک و میسوزم از آهی سینه سوز
از تمام کوچه بویِ دود می آید هنوز
لعنتِ دائم بر آنکه آتشی افروخته
یک درِ چوبی که قلبش مثل قلبم سوخته
می نشینم رویِ خاک و بوسه بر در میزنم
بوسه ها با چشم گریان تا به محشر میزنم
در کنارم آسمان؛ بد بیقراری میکند
عرش ِ حق انگار دارد سوگواری میکند
نیست زهرا(س) و عزادار است آخر بیتِ وحی
با به إذن الله وارد میشوم در بیتِ وحی
دیدنِ این صحنه حالم را کشانده در جنون
میخورَد چشمَم به دیواری که دارد ردّ خون
این طرف در اشکهایم آهِ فوقالعاده است
آن طرف یک میخِ کج روی زمین افتاده است
سوت و کور است و همین غربت، غم ِ حیدر شده
یک نفر با خود نگفت این خانه بی مادر شده
یک نفر حتی نیامد! ای امان از ذاتِ بد
یک زنِ همسایه حتی بوسه بر زینب(س) نزد
یاد مادر اشک میریزد حسینِ(ع) بی کفن
میگذارد هر زمان سر را به زانویِ حسن(ع)
نیست زهرا(س) پایِ سفره! غم نشسته روبرو
میخورَد نان را علی(ع) هر وعده با بغضِ گلو
فضه فهمید و شبی با گریه و با احتیاط
آمد و دستاس را برداشت از کنج حیاط
یادش آمد پشتِ در زهرایِ أطهر(س) داشت درد
چادرِ خاکیِ زهرا(س) فضه را بیچاره کرد
اشکهایم را بر آن آهسته نم نم میکشم
ذره ذره خاکِ چادر را به چشمَم میکشم
می نشینم گوشه ای تا نیمه شب عابر شوَم
با علی(ع) و کودکانِ خسته اش زائر شوَم
سر به زانو دارم و گسترده شد تا نورِ ماه
آمدند و با نگاهی خیس افتادند راه
پیر شد! افتاد حیدر یادِ بازوی کبود
رد شدن از خاطراتِ دربِ خانه سخت بود
چهرهٔ نحس ِ فلانی یادش آمد با محن
ضجه زد در آستینش در خم ِ کوچه حسن(ع)
یادش آمد بسته شد با خشم، راهِ چاره ها
شد فدک غصب و زمین میریخت کاغذ-پاره ها
میرود انگار دارد از سرم هوش و حواس
بر مشامم میرسد هر لحظه عطرِ نابِ یاس
کهکشان افتاده بر این خاک و می بندد دخیل
رویِ قبرِ مادرم پهن است بالِ جبرئیل
آه از دستانِ لرزانِ أمیرِ عالمین
پاک میکرد اشکهایِ سردِ زینب(س) را حسین(ع)
میزند بر سینه و سر عالم ِ دور و برم
مجتبی(ع) با گریه میگوید سلام ای مادرم
گفت مادر رفتی و صبر از دلِ من برده ای
کاش می مُردم! نمی دیدم که سیلی خورده ای
آنچنان زد مردکِ لقمه حرام ِ ناخلف
راهِ خانه این طرف بود و تو رفتی آن طرف
قبر مادر را به اشکِ چشم خود مرطوب کرد
درد دل های حسن(ع) حال مرا آشوب کرد
من هم از این روضهٔ مکشوفه هق هق میکنم
دارم از این غربتِ و مظلومیت دق میکنم
میگذارم صورتم را بر مزارش با سلام
قلبم از جا کنده خواهد شد از این داغِ مدام
داغ کوچه، داغ آتش، داغ بستر، کم نبود؟!
داغِ قبرِ بی نشان هم کرد در قلبم ورود
این جهانِ بی مروت داد خیلی زحمتش
میکشم شالِ عزایم را به روی تربتش
خوب میداند که یک حاجت به دل دارم فقط
تا که فرزندش بیاید؛ اشک می بارم فقط
کاش زنده باشم و در صبحِ روزِ انتقام
یاعلی(ع)گویان بیایم پابه پایِ آن امام
میرسد با ذوالفقارش میزند فوراً علَم
حضرتِ مادر بزودی میشود صاحب حرم
مینشینم یک شب جمعه به صحنِ فاطمه(س)
میکشد آتش به جانم سوزِ لحنِ فاطمه(س)
باز هم ذکرِ «بنیّ» میرسد بر گوش دل
میگذارد این نوا هر لحظه غم بر دوش دل
میرود با اشکِ چشمانش کنارِ قتلگاه
چکمهٔ خولی(لع) سیاه و میرود چشمش سیاه
سیدالمظلوم بود و ناسزا و حرفِ بد
میخورَد بر صورت و بازو و پهلویش لگد
پیکرش دیگر برای تیرِ تازه جا نداشت
تشنه بود و زخم ها خورد و حسینش(ع) نا نداشت
ضجه میزد مادرانه، عمقِ جانش سوخته
پاره شد پیراهنی که خود برایش دوخته
نیست محض بوسه اش یک جای سالم در بدن
با تنی عریان حسینش(ع) ماند آخر بی کفن
کربلا ای کربلا ای کربلا ای کربلا
با غم ِ فرزندِ زهرا(س) میکشی آخر مرا!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حماسه_ی_نهم_دی_ماه
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهدای_امنیت #بصیرت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
شرّ شروع فتنه ها را خطّ پایانیم
قدر وجود امنیت را خوب می دانیم
این خیمه صاحب دارد این خانه بهشت ماست
سایه نشین لطف خورشید خراسانیم
روز نُه دی سیلی محکم به دشمن بود
ما برق شمشیر خدا بر فرق شیطانیم
ما اهل کوفه نیستیم ، عشق علی داریم
هیهات اگر یک لحظه از او رو بگردانیم
زخم اُحُد ، یا نهروان ، یا شورش صفّین
از فتنه آگاهیم چون تاریخ می خوانیم
حتی اگر باشیم در شعب ابی طالب
تحریم هم باشیم ، ما لبریز ایمانیم
نور ولایت عامل وحدت شده ما را
پروانه هایی گرد این شمع شبستانیم
فرمود : در راه خدا ثابت قدم باشید
ما پیرو اندیشه ی پیر جمارانیم
ما روز اول با علی قالوا بلی گفتیم
گفتیم که تا روز آخر با تو می مانیم
اهل جهادیم و به رنگ لاله ی سرخیم
با حاج قاسم جانفدای عشق ایرانیم
آرام اگر که کودکان شهر می خوابند
مدیون بیداری چشمان شهیدانیم
امروز هر کس بی بصیرت بود بازنده ست
پیروز این جنگیم وقتی مرد میدانیم
از نسل سلمانیم یعنی فاطمی هستیم
در جنگ ِ با کفّار ، با هر نامسلمانیم
از یاد ما هرگز نخواهد رفت آن کوچه
این روزها با ذکر یا زهرا پریشانیم
زهرای مرضیه میان آن در و دیوار
از داغ مادر چند قرنی هست گریانیم
مهدی زهرا می رسد اسلام پیروز است
ما انتقام فاطمه از کُفر بستانیم
ما حیدری هستیم عشق کربلا داریم
مامور بر صبریم یاران حسن جانیم
وقتی میان روضه خوانی ابر دلتنگیم
با نام محزون حسین انگار بارانیم
گودال افتاده ولی پرچم نیفتاده
باید به پای شاه بی سر ، سر بیفشانیم
ما جبهه های عشق را با چشم خود دیدیم
جامانده ایم از وصل یاران ، غرق هجرانیم
امّیدواریم از تبار فاطمی باشیم
سربازهای فاطمه مشتاق فرمانیم
ما هر چه داریم از دعای آخر زهراست
ایرانم ، ایران عزیزم کشور زهراست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
خبر هجر تو از ماذنه تا می آید
بوی اشک است که از سجده ی ما میآید
چِقَدَر آه کشیدی..،نشنیدیم تو را...
اشک بر گونه ی این ناشنوا می آید
تا که پروانه پرش سوخت به عاشق فهماند
وصل دلبر فقط از راه فنا میآید
مدعی نیست کسی که به تکامل برسد
فقط از شیشهی کم آب صدا میآید
خوشبهحالم که فقط ظرف مرا میشکند
میل لیلیست اگر گاه بلا میآید
نه به چلّه ست نه صحرا..،اگر عاشق باشیم
یار ، خود ، سرزده تا خانهی ما میآید
یا اَبانا! فقط اینبار بغل کن ما را
وا کن آغوش خودت را که گدا می آید
در دل سختی و غم ذکر نجاتم زهراست
حال من با دم یا فاطمه جا می آید
جان پهلوی به مسمار گرفته..،برگرد...
به سر شیعه از این داغ چهها می آید
▪️
▪️
بعد از آن ضربهی سنگین لگد..،آه..،چه شد؟!...
پشت در جای علی،فضه چرا می آید
شاعران: #سیدامیرحسین_موسوی
و #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e