#حضرت_زهرا_س_مدح
آفرینش ز دولت زهراست
کعبه مات عبادت زهراست
نخل های فدک که چیزی نیست
دوجهان ملک حضرت زهراست
@hosenih
همه خدمت گذار فضه شدند
فضه اما به خدمت زهراست
پدرش هم که رفت تا معراج
شک ندارم به دعوت زهراست
گرچه با آب روزه اش وا شد
نان عالم ز برکت زهراست
زهد اورا ببین که کهنه حصیر
بالش استراحت زهراست
فاطمه در حمایت علی است
و علی در حمایت زهراست
"طاعت مفترض" که میخوانیم
در حقیقت اطاعت زهراست
ولی امر ماست مثل علی
شیعه دینش ولایت زهراست
@hosenih
شرح و تفسیر داده مادر را
عمر زینب روایت زهراست
راضیه عالمه اغیثینی
مادرم فاطمه اغیثینی
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
از تو شنیدیم و به جان، پایان ندادیم
ما را ببخش از این مصیبت، جان ندادیم
@hosenih
هرچند، در غوغای ماتم، سَرسپردیم،
در معرکه، بیسَر، ولی جولان ندادیم
در روضه، اشک از چشم، افشاندیم، یک عمر
یک قطره، اما، بر لبِ عطشان ندادیم
تو زخم خوردی، نیزه خوردی، تیغ خوردی،
ما در مقابل، خَم به اَبرومان ندادیم
طوری کَرَم کردی، که در هنگامِ غفلت،
از ما خطا سر زد، ولی تاوان ندادیم
... هرچند کاری در خورِ شأنت نکردیم،
هرچند اغلب، گوش بر فرمان ندادیم
@hosenih
ما دل به تو دادیم، دل چیزِ کمی نیست
این پربها را، برکسی، ارزان ندادیم
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
ببار رحمت خود را، هميشه بارانی
دلم هوای تو كرده خودت كه ميدانی
دو ماه گريه برای مصیبت تو کم است
چه ميشود كه هميشه مرا بگريانی
@hosenih
به هر محله كه رفتم به چشم خود ديدم
نداشت غير در خانه ی تو خواهانی
تو را به جان عزيزت بيا از اين خانه
مرا جدا مكن آنی و كمتر از آنی
غريبه نيست كسی كه غريبه مي آيد
چه زود ميشود اينجا كسی خودمانی
مقابل حرم تو مسيحی افتاده
كه نيست شرط حسينی شدن مسلمانی
نگاه تو به سياهی جُون قيمت داد
گران شدند غلامان تو به ارزانی
به درد تو كه نخوردم اگرچه ميدانم
ولي به كار می آيم برای دربانی
@hosenih
دوباره آمده اند و دوباره جا ماندم
نميشود كه مرا زائرت بگردانی؟
چرا لباس تو را از تنت در آوردند
كه اينچنين ته اين قتلگاه عريانی
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
هر آینه دلى ست که حیران کربلاست
در هر کجا سرى ست، پریشان کربلاست
@hosenih
داغى اگر که هست به این سینه داغ توست
ماتم اگر که هست ز هجران کربلاست
اشک است این که دور حرم را گرفته است
آرى فرات دیده ى گریان کربلاست
چشمى که روشن است به اشک غم حسین
شمعى به بزم شام غریبان کربلاست
نوح ائمه گفت که نوحو على الحسین
کشتى شکست خورده ى طوفان کربلاست
جا دارد از کفن بگریزیم روز مرگ
از غربتى که در تن عریان کربلاست
افتاده صد ترک به بلور دل رسول
از هر ترک که بر لب عطشان کربلاست
@hosenih
روزِ حسین خون دل از دیده می رود
این گریه ى امامِ خراسان کربلاست
شاعر: #سیدعلی_رکن_الدین
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
آيينه را فراق تو ديوار مي كند
اين قلب صاف را مرور زمان تار مي كند
مشق حسين كرده ام و باز مي كنم
تكليف را معلّم تكرار مي كند
@hosenih
نَم پس نميدهد دل خونم به غير اشك
اين پرده پوشي است كه ستّار مي كند
حتي بهشت ارزش اشك مرا نداشت
چشمم فقط براي تو كار مي كند
گفتم بخر مرا كه نيفتم به دست غير
گفتي كه حق معامله با يار مي كند
اميد وصل شاه و رعيت محال نيست
وقتي حسين روي به بازار مي كند
يك پرسش خدا جملات كليم شد
شوق تو كام را چه گُهر بار مي كند
از جلوه ي مُدام تو عالم ز تو پُر است
اين باده كاسه را خُم سرشار مي كند
@hosenih
من كربلا نديده به كسي جان نمي دهم
آخر مرا وصال تو بر دار مي كند
عباس را فِرست كه آيد به پيشواز
روزي كه خاك دعوت ديدار مي كند
شاعر: #محمد_سهرابي
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#هشتگ های #ماه_ربیع_الاول
✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه
📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم #هشتگ مورد نظر خود را لمس نمایید:
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
✅ شب اول ربیع الاول :
#لیلة_المبیت
#امیرالمومنین_ع_مدح
✅ آغاز مصائب حضرت زهرا(س):
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_اذان_بلال
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
✅ پنجم ربیع الاول:
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
✅ هشتم ربیع الاول:
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح
#امام_حسن_عسکری_ع_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
✅ نهم ربیع الاول:
#امام_زمان_عج_آغاز_امامت
#امام_زمان_عج_مناجات
✅ دهم ربیع الاول:
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
✅ دوازدهم ربیع الاول:
#هفته_وحدت
#صلوات
✅ چهاردهم ربیع الاول:
#به_درک_واصل_شدن_یزید_بن_معاویه_لعنت_الله_علیهما
✅ هفدهم ربیع الاول:
#پیامبر_اعظم_ص_مدح
#پیامبر_اعظم_ص_ولادت
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح
#امام_صادق_ع_ولادت
#امام_صادق_ع_مدح_و_ولادت
#صلوات
✅ بیست و سوم ربیع الاول:
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
#حضرت_معصومه_س_مناجات
#حضرت_معصومه_س_مدح
#حضرت_معصومه_س_شهادت
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
✅بيست و ششم ربيع الاول:
سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
موضوعات پُر بازدید
✅ اشعار اول مجلسی:
#اهل_بیت_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_زمان_عج_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#شب_جمعه
#دودمه #محاوره
✅دیگر موضوعات:
#روضه_را_تعطیل_نکنیم #حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_محسن_حججی #جمهوری_اسلامی_ایران #استکبار_ستیزی #مرگ_بر_آمریکا #زیارت_کربلا #بیداری_اسلامی #امام_شناسی #اجتماعی_سیاسی #مقام_معظم_رهبری #امام_خمینی_ره #امام_و_رهبری #انقلاب_اسلامی #مقاومت_اسلامی #مدافع_حرم #مدافعان_حرم #عفاف_و_حجاب #اشک #صلوات #بصیرت #انتخابات #اخلاقی_و_اندرز #شهدا_و_دفاع_مقدس #شهدای_گمنام #راهیان_نور #شعر_اعتراضی #شعر_طنز #ویروس_کرونا #مدافعان_سلامت #شجرة_الملعونه #آل_سعود #یاد_مرگ #محکومیت_حادثه_تروریستی #محکومیت_اهانت_به_پیامبر_اعظم_ص #محکومیت_اهانت_به_امام_رضا_ع #عشق_مقدس
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
#هشتگ های #ماه_ربیع_الاول
@hosenih
May 11
#امام_زمان_عج_مناجات
چشم کویر لایق دریا نمی شود
دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود
آقا ببین که غصه و درد نبودنت
درجام صبرِ منتظرت جا نمیشود
@hosenih
دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است
دردی چنین که بی تو مداوا نمیشود
حتی اگر شده یکروز قبل از آن
"یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود
دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم
چشمم بدون روی تو بینا نمی شود
رویای صبح صادق و فجر سپید وصل
جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود
تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟
شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟
گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی
جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود
عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا
همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود
@hosenih
دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم
گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود
"بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود"
شاعر: #انسیه_اسمعیلی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز
مولای من لطفی کن و دورم نینداز
عمر مرا وقف اباصالح نوشتند
در به درت بودم گل نرگس از آغاز
@hosenih
سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است
دریای لطفت را نما ای یار ابراز
ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز
با یک دعایت می شود قفل دلم باز
خالی است دستانم، چه سازم در قیامت
بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز
دارایی ام اشک است، شاید این عنایت
سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز
روضه بخوان از ماجرای داغ مادر
از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز
@hosenih
در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟!
در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز
آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر
با بال زخمی بود تنها فکر پرواز
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید
@hosenih
باز هم پیرهن تازهی من خونین شد
باز با پیرهنِ تازه پرستار رسید
ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من
جانبِ بستر من دست به دیوار رسید
گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما...
چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید
@hosenih
لابه لای نَفَسم لختهی خون می بینم
از همان روز که بر سینهام آزار رسید
از همان روز که آتش به سراغم آمد
از همان روز که در بود و ستمکار رسید
شعلهای حلقه زد و چادر من را سوزاند
نالهای تا که زدم خندهی انظار رسید
@hosenih
خویش را در پَسِ در جمع نمودم شاید
نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید
خویش را در پَسِ در جمع نمودم اما
در به من خورد و به او ضربهی مسمار رسید
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
شب ما را سحر نمی آید
خواب، در چشمِ تر نمی آید
مدحش از من که بر نمی آید
چون سکینه دگر نمی آید
دختر شاه...گوهر نایاب
بی قرینه... درست مثل رباب
روضه می خواند، روضه با احساس
روضه اش داشت عطر و بوی یاس
شرم یک مرد... روضه ای حساس
وای از مشک پاره ی عباس
روضه ی دست و چشم و مشک عمو
روضه ی قطره قطره اشک عمو
@hosenih
روضه خوان چشم های خود را بست
مادرش دست خود زند بر دست
رأس اصغر به روی نیزه نشست
پای نیزه قد سکینه شکست
به خدا خواهر است حق دارد
خواهر اصغر است حق دارد
بر سر ناقه خواند نافله را
دور ناقه شنید هلهله را
چه کند خنده های حرمله را
چشم دشمن به سوی قافله را
مثل یک مرد... مثل عمه ی خود
صبر می کرد... مثل عمه ی خود
قلبش از غصه ها کباب شد و
بعد سقا فقط عذاب شد و
مثل او از خجالت آب شد و
وارد مجلس شراب شد و
خیزرانِ یزید پیرش کرد
حرف مردی پلید پیرش کرد
دختر بی قرینه ی پدرش
روضه خوان مدینه ی پدرش
همه جا شد سکینه ی پدرش
یادش افتاده سینه ی پدرش
زیر پای سوارها افتاد
روی گل، ردِ خارها افتاد
@hosenih
یادش افتاد آه آهِ حسین
غرق در خون همه سپاه حسین
بود یک نیزه تکیه گاه حسین
داد می زد که قتلگاهِ حسین...
...پر شد از خونِ زخم های تنش
پر شد از تیر و نیزه ها بدنش
وسط حجره ی محقر خود
با دل خون میان بستر خود
باز در لحظه های آخر خود
یادش افتاد داغِ خواهر خود
کنج ویرانه خواهرش جان داد
سر بابا برابرش... جان داد
شاعر: #علی_سپهری و #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سكينه علیهاالسلام:
چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بیهوشى بر من روى داد در آن حال شنيدم پدرم میفرمود:
شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى
اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی...
📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷.
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی
@hosenih
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی
@hosenih
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی
شاعر: #یوسف_رحیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_سکینه_س_مدح_و_مرثیه
دختـری از ، قبـیلـهی طـاهـا
شمسهای از ، تـبـار ِ اعـطـینـا
هرچه باشد سکینه یعنی نور
آیه در آیه ، حضرت زهرا (س)
کَرمُ الوافِر است و عَقلُ التّـٰام
بـهـتریـن زن ، بـه قـول ِ امـام ....
روزگارش همیشه طی می شد
غرق در شوق و شادی و رؤیا
@hosenih
مثـل جنگل بهـار و بارانـی
خیلی از چشمه صاف و آبیتر
کودکیهایش از خدا پُر شد
مـثـل ِ بـاران و آیـنـه ، دریـا
کوکب کوچکی که هر لحظه
ماه ، او را اگـر بغـل میکرد
از سر شانهی عمو میدید...
آسـمـان آسـمـان ، تـه ِ دنیا
آفرین آفرین ، بر این دختر
دلـبـراست و قـرار قـلـب پـدر
طاهره و مطهره ، مِشکات
سَیدةُ النِســاءِ ِ والـحَـورا
شبنم چشم او غزل میشد
مـثنـوی ِ سـتـاره می بارید
خانهاش وقف انجمن بود و ...
محفـلی از طراوت ِ شـعـرا
دخـتر ِ سدره ، کوثر و طوبی
صـاحب ِ سکیـنه بوده ولـی
مثل عمه ، مجاهدت کرده ...
با خطابه نوحه ، اشک و دعا
بود گرچه ، زیاد غرق عطش
کوفه میشد ، حقـیر ِ منزلـتش
او که مستغرقست ذات اِلـٰهْ
دید نور خدا به طشت طلا
زخم برده ، ولی نه از نیزه
تیغ خورده ، ولی نه از دشنه
گله دارد ، ولی نه از سیلی...
داغ دیده ، به روی داغ اما...
شِکوِه و زخم و درد و داغش آه
این همه بود و بود بدتر از آن...
چـادری را که از سـرش بـردنـد
زجّـههـا میزدنـد ، ارض و سـما
زخم خورده ولی نه از شمشیر
بلکه از غارتی که در کوفه...
خون تازه چکیده از گوشش
گریه کرده ، غروب ِ عاشـورا
@hosenih
شاهد مقتلی ، مجسم شد
بین گودال "شیٖعَتیٖ مَهمـٰا...
اَو سَمِعتُم غَریبٖ" می شنود
قاصـد ِ زخـم ِ حنـجـر ِ بابا
باید اسطورهی شرف میشد
نام ِ مـادر بـزرگ ، زنـده کنـد ...
هر چه باشد سکینه یعنی نور
آیـه در آیـه ، حضرت زهرا (س)
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
ستون خيمه ى اشراق ناگهان لرزيد
به سوگ حضرت خورشيد، كهكشان لرزيد
شكست آه غريبى سكوت صحرا را
زمينِ سامره با بانگ آسمان لرزيد
@hosenih
طنين اشك ملك بود هر طرف جارى
چنين كه عرش خدا نيز آن چنان لرزيد
گلوى سرخ گل از تشنگى ترك برداشت
در التهابِ عطشناك، باغبان لرزيد
غبار كهنه ماتم به رنگ كرب و بلا
نشست در دل سرداب و بى كران لرزيد
در آن فضاى نفس گير بغض زهرآلود
چقدر ناله ى مولاى بى نشان لرزيد
امامِ آينه را تا گرفت در آغوش
شبيه ابر بهارى در آن ميان لرزيد
@hosenih
به نامِ نامىِ موعود، عسكرى برخاست
دعا براى فرج خواند و بى امان لرزيد
قسم به سوره والعصر، صبح آدينه_
به استغاثه ياصاحبَ الزّمان لرزيد
شاعر: #محمدمهدى_عبداللهى
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
@hosenih
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
پسرت آمده بالای سرت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
@hosenih
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
شاعر: #وحید_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
این داستان زهر و جگر مستمر شده
چشم پسر برای پدر باز، تر شده
تغییر کرده رنگ رخت یابنفاطمه
کز سوز سینهات پسرت با خبر شده
@hosenih
آثار زهر، صورتتان را کبود کرد
معلوم شد که هر چه شده با جگر شده
این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟
یا شعلهی در است ز تو شعلهور شده
این تازگی نداشت که با یاد مادری
در کوچه، قاتل پسری میخ در شده
آه ای امام یازدهم ارث فاطمه است
اینگونه گر که عمر شما مختصر شده
آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟
که لحظهلحظه داغ دلت بیشتر شده
خنجر نمیبرید گلوی حسین را
اما به روی گردن او کارگر شده
خواهر که انیکاد برای تو خوانده بود!
دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟
@hosenih
ای بیادب بلند شو از روی سینهاش
سنگینیات مصیبت این محتضر شده
اوج مصیبت تو همین است خواهرت
با کاروان شمر و سنان همسفر شده
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم
همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم
با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم
به هواى حرم سامره برخاسته ايم
روضه غربت تو حال عجيبى دارد
هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد
@hosenih
جان به قربان دلت جان به فداى سر او
فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او
كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او
طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او
حسن سامره صحن حرمت محترم است
حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است
ياحسن، آه تو پرداختنى ميخواهد
ياحسن ، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد
ياحسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد
ياحسن ، روضه تو سوختنى ميخواهد
دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى
مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى
خانه ی كوچك تو هيچ كم از زندان نيست
خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست
بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست
زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست
خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟
واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟
اصلا اين غصه به پيمانه ی تو ريخته اند؟
اصلا آقا سر پروانه ی تو ريخته اند؟
شعله بر دامن كاشانه ی تو ريخته اند؟
چل نفر در وسط خانه ی تو ريخته اند ؟
راه ناموس تو را بسته كسى در كوچه؟
همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟
@hosenih
كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين...
ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ...
فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ...
حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ...
قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند...
گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند
قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند
به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند
در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند
به لب خشك تو از جام محرم دادند
عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين...
نفس تشنه ی حلقوم تو ميگفت حسين ...
پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت
لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت
اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت
خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت
روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى
حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى
پسرى داشتى و زود كفن كرد تو را
كفن فاخر و شايسته به تن كرد تو را
درخور شان تو تشييع بدن كرد تو را
تيرباران چه كسى مثل حسن كرد تو را؟
نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم
ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم ...
@hosenih
خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده
احترام دل بى طاقت او حفظ شده
بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده
دست بسته نشده عزت او حفظ شده
خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت
به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد
آب میخوردی و هِی ظرف به دندان میخورد
پسرِ کوچکِ تو مانده چه سازد با تو
زهر وقتی که بر این سینهی سوزان میخورد
@hosenih
آه میسوخت از این آه دوتا گونهی او
نفَست تا که بر آن چهرهی گریان میخورد
فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود
ورنه این حجرهی پُر درد به زندان میخورد
بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت
بارها خاک بر این زُلفِ پریشان میخورد
پسرت اینطرف و مادرت آنسو مُردند
دستهاشان به سر از وای حسنجان میخورد
دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را
آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد
یک به یک با سرِ خود رویِ زمین میخوردند
ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد
@hosenih
خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت
آتشی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد
دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو
آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
آن کعبه ای که صاحب کعبه دچارش شد
قسمت نشد حاجی شود، حق بی قرارش شد
یک روز بین شیرها الله اکبر گفت
شیر درنده محو او گشت و دچارش شد
@hosenih
اسب چموشی را لگام انداخت...نازش کرد...
آن اسب رامش شد، سپس آقا سوارش شد
وقتی سه سال آقای ما در بین زندان بود
یعنی سه سالِ سخت، غربت... یارِ غارش شد
در روزها، در کنج زندان روزه داری کرد
شب ها مناجات و نماز و گریه کارش شد
@hosenih
گرچه دل تاریک و سنگی داشت زندان بان
آقا دعایش کرد تا تقوا نثارش شد
تا معتمد فهمید با زندان حریفش نیست
با جام زهری سویش آمد... سفره دارش شد
مسموم شد آقا، میان حجره اش افتاد
بر خاک چنگی می زد و دلتنگ یارش شد
@hosenih
از تشنگی آبی طلب کرد از غلام اما
مانع ز نوشیدن دو دست رعشه دارش شد
شکر خدا فرزندش آمد این دم آخر
دیدار رویش روزی چشمان تارش شد
این جا امام عسکری در بین این حجره...
...جان کندنش بر روی پایِ یادگارش شد
@hosenih
در کربلا اما همین که جد او افتاد
قاتل به روی سینه، یارِ احتضارش شد
رحمی به کهنه جامه اش حتی نکردند و...
...دست کسی غارتگر آن یادگارش شد
سالار زینب را میان خون رها کردند
گرمای سوزانِ بیابان سایه سارش شد
@hosenih
زینب اسیری رفت و جای یک کفن آخر...
...تکه حصیری بر تن شاه و نگارش شد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
با تو چه کرده زهر، پدر دست و پا نزن
با این گلوی خشک، کسی را صدا نزن
مانند محتضر سرت افتاده، وای من
رعشه به جان پیکرت افتاده، وای من
@hosenih
نگذار تا که کعبه شود از تو بی نصیب
این گونه پر نکش نرو از خانه، ای غریب
پایان به شعله ی دل بی تاب می دهم
با دست های خویش به تو آب می دهم
مسموم زهرِ غربت این پادگان شدی
سِنی نداشتی که شبیه خزان شدی
داری چه سخت میکشی از سینه ات، نفس
خسته شدی سه سال ازین بند و این قفس
راحت شدی ازین همه سرباز و پادگان
راحت شدی ز نعره ی هر روز پاسبان
راحت شدی ازین همه حکام مستبد
راحت شدی ازین همه نیرنگ معتمد
وقت وداع آخرمان گریه می کنی
داری به یاد مادرمان گریه می کنی
یاد علی و غربت دستان بسته ای؟!
یاد وداع مادر پهلو شکسته ای؟!
در یاد محسنی که غریبانه پر کشید
در پشت درب خانه ی صدیقه شد شهید
تربت به دست داری و در حال احتضار
رو می کنی به کرب و بلا با دو چشم تار
@hosenih
یاد حسین و تشنگی اش بین قتلگاه
با چشم خیس می کشی از سینه آه، آه
در آخرین نظر، شده ای خیره بر کفن
نام حسین، شد به لبت آخرین سخن
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
نشد که غوره ی نارس شراب ناب شود
ضریح دامن او دست این گدا نرسید
نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف
شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید
@hosenih
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست
شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید
ز درد در وسط حجره دست و پا می زد
برای مرهم زخمش برای تسکینش
بلند مادر خود را فقط صدا می زد
همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت
شراره می زد و داغی دوباره شد تازه
دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه
و زخم گم شدن گوشواره شد تازه
همین که او دم آخر لبش عطش نوشید
برای تشنگی ا قدری آب آوردند
هنوز خاطر او مانده است این روضه
برای حضرت هادی شراب آوردند
غریب بوده ولیکن امام بعد از او
سحر به پیکر پاکش نماز می خواند
کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد
شبیه ناحیه او روضه باز می خواند
@hosenih
فدای تو پدر و مادرم حسین غریب
فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود
شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید
سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود
شاعر: حجتالاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
@hosenih
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...
...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
@hosenih
این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است
سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
جگر با زهر شد درگیر و آه از سینه ات برخواست
از این غم باز هم در سینه ام بزم عزا برپاست
نفس میسوزد و دارد دو چشمت تار می بیند
دوباره روی خاکِ سردِ حجره یک حسن(ع) تنهاست
@hosenih
خودت را رو به قبله کرده ای با زحمت بسیار
اجل نزدیک شد! از سردی دستان تو پیداست
شدی دوم-حسن(ع) که باز خرجِ کینه ات کردند
به دستِ زهرِ مسمومی که قصدِ کشتنش بالاست
رسید آخر به لب جانت؛ امام ِ عسکری(ع)جانم
ملائک آمدند آقا به دورِ پیکرت غوغاست
سپس مهدی(عج) رسید و جعفر کذاب ها دیدند
که این صاحب-عزا با سنّ کم هم سرور و آقاست
یتیمانه پدر را دفن کرد و تازه شد داغش
به یادِ پیکری زخمی، دلش آوارهٔ صحراست
لبش آهسته با خود گفت غرقِ آه یا جداه
لبانت از عطش خشک و کنارت پهنهٔ دریاست
بمیرد کاش آن خنجر که دارد چشم بر حنجر
إلهی بشکند دستی که بر قتل تو بی پرواست
@hosenih
پریشان آمد و حالِ تو را دید و «بنیّ» گفت
پریشان-حالی اش از پیکرِ عریانِ تو پیداست
میانِ ازدحامی سخت شد پیراهنت پاره
عزادارِ شبانه روزِ این غم مادرم زهراست(س)!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
حسِّ نابی شبیهِ باران داشت
به نگاهش بهار، ایمان داشت
به شُکوه و ابهّتِ این مرد
دشمن و دوستدار اذعان داشت
احتمالِ وقوعِ ناممکن
با وجودش همیشه امکان داشت
روزگاری همین امامِ همام
گنبد و بارگاهِ ویران داشت
عالَمی در اسارتش... اما
گذرِ عمر کنجِ زندان داشت
آسمان در رثای او میسوخت
هرچه بارید، باز باران داشت
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e