eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
415 ویدیو
30 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
باز آمدم از سفر مدینه راهم ندهی دگر مدینه هفتاد و دو داغ روی داغم آتش زده، بر جگر مدینه راهم ندهی به خود که دارم از کرب و بلا خبر مدینه با داغ حسین، چون کنم رو بر قبر پیامبر مدینه؟ یک جامه، ز هیجده عزیزم آورده‌ام از سفر مدینه با هر قدمم به پیش رو بود پشت سر هم خطر مدینه بودند مواظبم به هر گام هفتاد بریده سر مدینه والله به چشم خویش دیدم چوب و لب و طشت زر مدینه هفتاد و دو داغ اگر چه می‌زد دائم به دلم شرر مدینه، والله که داغ آن سه ساله خم کرد مرا کمر، مدینه شمشیر حسین، بودم امّا بر سنگ شدم سپر مدینه گه در دل حبس، گه خرابه کردم شب خود سحر مدینه خورسندم از اینکه در، ره دوست دادم دو نکو پسر مدینه با آن‌همه غم، مصیبت شام بود از همه سخت‌تر مدینه در شام بلا به چشم تحقیر کردند به ما نظر مدینه ای کاش شوند همچو «میثم» بر ما همه، نوحه‌گر مدینه ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اهـل مـدینه! دگـر مـدینه نمـانید جای گلاب از دو دیده خون بفشانید نالـه دل را بـه آسمـان بـرسانید بـا جـگر پاره پاره روضه بخوانید خون عوض اشک از دو چشم من آید دخت علی بی حسین در وطن آید @hosenih اهـل مـدینه! دگـر حسین ندارید نـوحه‌سرایی کنیـد و اشک ببارید از جـگر سـوخته شـراره بـرآرید نیست عجب گر ز غصه جان بسپارید دشت بلا لاله‌گون ز خون خدا شد با لب عطشان سر حسین جدا شد اهـل مـدینه! که دیده و که شنیده کشته سخن گوید از گلوی بریده؟ پهلوی از تیغ و تیر و نیزه دریده سینـه به زیـر سـم ستـور که دیده در غمِ آن زخم روی زخم نشسته نالـه بـرآید ز نیزه‌های شکسته اهل مدینه! خبر دهید به زهرا قافلـه داغ مـی‌رسند ز صحرا پیشکش آورده بر تو زینب کبری پیـرهن پـاره پـاره پسرت را من خبر آورده‌ام ز باغ گل یاس اهل مدینه! کجاست مادر عباس؟ اهل مدینه! زنید بر سر و سینه کیست که گوید به دختران مدینه پشت در شهـر ایستـاده سکینه او کـه نـدارد بـه روزگار قرینه رخت عزا گریه می‌کند به تن او پیکر او گشته رنـگِ پیرهن او @hosenih اهل مدینه! سر شما بـه سلامت نقش زمین گشت آسمان امامت بـر سـر نـی بود آفتاب قیامت سر به سنان، تن به خاک داشت اقامت قصه گودال قتلگاه شنیدید زیر لگد سینه شکسته ندیدید اهـل مـدینه! دعـا کنید بـه لیلا کز دم شمشیر و تیر و نیزه اعدا جسم جوانش شده است «اربا اربا» پیکـر او گشته مثـل حنجر بابا گشته جدا عضو عضوِ آن قد و قامت مادر اکبـر سـر تـو بـاد سلامت اهـل مـدینه! رباب از سفر آید با پسرش رفته بود و بی‌پسر آید گل که ندارد، گلابش از بصر آید شیر نه، خون دلش ز سینه برآید لحظه دیـدار او بـه هـم بسپارید همره خود طفل شیرخواره نیارید @hosenih اهـل مدینه! بشیر تـاب نـدارد جز یم اشک و دل کباب ندارد قصه پر غصه‌اش حساب ندارد هر چه بپرسید از او جواب ندارد آنچـه از ایـن کاروان داغ ندانید در شرر آه «میثم» است، بخوانید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون‌جگر، مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده‌ای با چه حال رفتم من ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده‌دارم بود علی اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره‌ای چو قاسم داشت کاروان آیه‌های کوثر داشت روی دامان، رباب، اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چنین که برگشته با غمِ عالمین آمده‌ام کن نظر، بی حسین آمده‌ام ای مدینه! خمیده برگشتم زار و محنت‌کشیده برگشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر سرِ دست، پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله‌ها کردم؟ دست بر سر تو را صدا کردم؟ آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه! امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مدینه می طلبد با برادرم باشم چه خوب بود که همراه مادرم باشم مدینه ! زینب مظلومه بی حسین آمد روا نبود که من بی برادرم باشم @hosenih رسد بگوش ، صدای تلاوت حسنم دلا بکوش که همدرد باورم باشم فضای شهر بدون حسین تاریک است نشد به سایۀ خورشید انورم باشم مدینه ! جای تو خالی چه کربلایی بود چگونه روای سالار بی سرم باشم مدینه ! زینب زهرا کجا و بی یاری ز بی کسی است که سالار لشگرم باشم بغیر پیرهن پاره ارمغانی نیست چه تحفه ایست ، که مدیون مادرم باشم هزار شکر که ما را اسیر دید خدا همانکه خواست نگهدار معجرم باشم مدینه ! دست مرا کوفه بست ، منزلها گمان نداشت چنین یار رهبرم باشم ز بس بحال پریشان و خسته خندیدند هنوز غمزدۀ حال مضطرم باشم مدینه ! باغ و بهارم خزان شده یکجا منم که شاهد گلهای پرپرم باشم مدینه ! زیور و خلخال دختران کَندَند چگونه راویِ غمهای دیگرم باشم مدینه ! امّ بنین را بگو مدد بدهد که سوگوار امیر دلاورم باشم خبر کنید به دیدار ، امّ لیلا را که داغدار تنِ چاک اکبرم باشم رباب را ننشانید زیر سایه که گفت : تمام عمر عزادار همسرم باشم مرا بدیدنِ گهواره هیچ حاجت نیست که فکر غارت گهوار اصغرم باشم رها کنید اهالی ! که تا سحر ، امشب به گریه معتکفِ جدّ اطهرم باشم دلم هوای مناجات دلبرم کرده کجاست قاری زینب که محترم باشم @hosenih به قبر مخفی مادر گریز باید زد که نوحه خوان حریم پیمبرم باشم دعا کنید گرفتار فتنه گر نشوید که من اسیر همین خصم کافرم باشم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من که بر گشته ام از کرب و بلا هست در صحن دلم روضه به پا منکه بی یار و حبیب آمده ام به مدینه چه غریب آمده ام @hosenih دیده ام داغ همه همسفران شده ام همسفر خونجگران دیدگانم که زغم گریانند روضه خوان بدنی عریانند بدنی که سر او بر نی بود پای آن سر شده چهره کبود بدنی که موی من کرد سپید زخم و داغ از سم مرکب ها دید آنکه شد پیر غم این دوران اشک او کرد عدو را خندان بیشتر از همه من رنجیدم داغ یک غافله یوسف دیدم گر قد و قامت من خم گشته داغ بر دوش محرم گشته من که پیغمبر عاشورایم خجل از مادر خود زهرایم چونکه از یوسف خونین بدنش درکفم هست فقط پیرهنش @hosenih دلم از غصه یارم تنگ است آه سوغات سفر خونرنگ است منکه از داغ حسین افسردم کاش در کرب و بلا می مردم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بار بَربندید ای جاماندگانِ قافله میرویم از کربلا با اشک و صبر و حوصله نیست دیگر صحبتی از ریسمان و سلسله نیست دیگر تازیانه، نیست دیگر هلهله بار بربندید که؛ باشد مدینه منتظر هست مشتاقانه زهرای حزینه منتظر @hosenih داغهای خویش را نزد پیمبر میبریم هر چه میدانیم از گودال و خنجر میبریم ما غنائم را دوباره نزد مادر میبریم داغ چادر پاره را، با پاره معجر میبریم یارسول الله واغوثا حسینت کشته شد پیکر عریان او بی سر به خون آغشته شد یارسول الله برخیز آهِ زینب را شنو داستان خیزرانِ خورده بر لب را شنو قصۀجسم حسین و سُم مرکب را شنو زیر ضرب کعب نی، فریاد یارب را شنو هیجده سر روی نیزه، چشم هیز نیزه دار هیجده تن بر زمین، یک پیرهن شد یادگار ما مسلمانیم، ما را خارجی خواندند شام رأسهای اهلبیتت سنگ باران شد ز بام روضۀمقتل بماند، حرفهای های ناتمام پاره پاره شد گلوی شیرخوارِ تشنه کام از کدامین درد باید گفت، یا زهرا مدد گاهی از نامرد باید گفت، یا زهرا مدد هیچ میدانی چه شد در کوچه و بازار؟ نه میتوان یک ذره گفت از آن غم بسیار؟ نه با اراذل روبرو بودیم، با اغیار نه با منافق همسفر بودیم، با کفار نه سرخ موی مجلس بیگانگان بیداد کرد با کنیزی خواندنش، ناموس تو فریاد کرد کشته ها جای خودش، وای از اسیری مادرا وای از زخم زبانها و حقیری مادرا وای از نامحرمان وقت دلیری مادرا باید از این درد گوشَت را بگیری مادرا چون پریشان شد دل ما زان همه بی غیرتی رأسِ عباست زمین افتاد از بی حرمتی بگذریم؛ این پیرهن ها یادگار کربلاست گوشهای پارۀ ما یادگار کربلاست چهرۀ نیلیِ گلها یادگار کربلاست زخمهای مانده بر پا یادگار کربلاست اینهمه سوغات را از یک سفر آورده ایم با وجود این، ببین فتح و ظفر آورده ایم @hosenih خطبه های آتشینِ ما شکاری ناب کرد نقشه های دشمنانت را همه بر آب کرد صبر ما کاخ ستم را طعمۀگرداب کرد نالۀدخت سه ساله خصم را بیتاب کرد عاقبت کنج خرابه شد شهیده دخترت مثل تو جان داد با قدّ حمیده دخترت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
های ماه های صفر و شهریور 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 🙏 امیدواریم خادمین را در ایام محرم و صفر ، از دعای خیر خودتان محروم نفرمایید. 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد میکنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅عمومی: ✅ اول صفر: ✅ مصیبت های شهر شام: (بین مسیر کوفه تا شام) ✅ پنجم صفر: ✅ هفتم صفر: ✅ بیستم صفر: اربعین حسینی(ع) ✅ بازگشت کاروان اهل بیت(ع) به مدینه: ✅ بیست و هشتم صفر: ✅ بیست و هشتم صفر: ✅ سی ام ماه صفر: ✅ پایان ماه صفر: مناسبت شهریور ماه ✅ از ۳۱ شهریور: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های ماه صفر و شهریور @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سوی دروازه های شهر نبی کاروانی زدور می آید کاروانی که از میانه ی آن عطر عشق و حضور می آید زودتر زانکه قافله برسد قاصدی آمده ز جانبشان قاصدی که سیاه پوشیده مو پریشان و دیده اش گریان @hosenih در میان مدینه با ناله میدود داد میزند: مردم "پور شیر خدای را کشتند عوض چند کیسه ی گندم همه از خانه ها برون آیید حاجی داغ دیده آمده است دختر سید زنان جهان قدو بالا خمیده آمده است بین پس کوچه های شهر آنروز کودکی ناله ی بشیر شنید ناخود آگاه سوی دروازه با قدمهای کوچکش بدوید این پسر کیست کانچنین رویش زده بر روی دست کوکب و ماه یک نفر گفت هاشمی باشد؟ نوه ی حیدر است عبیدالله آن یکی گفت : این گل زیبا آخرین کودک ابالفضل است مونس غصه های ام بنین پسر کوچک اباالفضل است دیگری گفت :چهره ی عباس از کمان دو ابرویش پیداست پنج سالش نگشته گرچه هنوز قدرت او به بازویش پیداست قافله آمد و عبیدالله در هیاهوی شیون و فریاد دید آید بسوی او یک مرد او که باشد؟ پسرعمو سجاد عمه زینب زدور شیون کرد شهر را غرق شور وآتش کرد ام کلثوم از نفس افتاد یاد زیبایی علمکش کرد سیدالساجدین به اشک روان شعر ذبح عظیم می خواند طفل عباس را نموده بغل او "فا ما الیتیم" می خواند* گاه بوسد لبان زیبایش گاه بوسه زند به بازویش اشک میریزد و به حال غریب میبرد دست بین گیسویش ناگهان شهر از نفس افتاد بغض شهر مدینه شد سنگین زینب از ناقه خویش را انداخت چونکه از ره رسید ام بنین مادر ساقی و خدای ادب دستهای عقیله را بوسید با دو چشمی ز اشک آکنده پرسشی را ز زینبش پرسید گفت: بی بی تصدق سرتان مجلس آرای عالمینم کو ذوالجناحش چرا هویدا نیست زینب من بگو حسینم کو زینبم گیسوی سیاه شما از چه رو اینچنین سپید شده ازچه رو روی دستهای شما تاول و جای بند غنچه زده؟ ناله زد دختر امیر عرب گشت افلاک جمله مدهوشش گفت ام البنین مپرس مپرس رفت در جان پناه آغوشش سر پاک برادر من را از بدن از قفا جدا کردند حجت الله را به دشت بلا کوفیان خارجی صدا کردند @hosenih درمیان دو نهر آب روان گشت یک طفل شیرخواره شهید پیش چشمان بیقرار رباب دست و پا زد ز گاهواره پرید دعبل خسته دل دگر بس کن قلب عالم ز شعر تو خون شد دیده ی عرشیان از این مطلب به خدا هم چو رود جیحون شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از میان غباری از اندوه از دل ریگهای صحرا ها کاروانی ز راه آمده بود کاروان قبیله ی دریا تا که پرسید از مدینه بشیر کيست درشهرتان بزرگ شما همه گفتند بیت ام بنین هست در کوچه ی بن الزهرا @hosenih دید در کوچه ی بنی هاشم درب آتش گرفته ای وا شد پیشتر از تمام خانم ها مادری همچو کوه پیدا شد ديد در احترام مردم شهر به سوی کارون قدم برداشت رفت اما ز راه خود برگشت و به لب ناله ای مکرر داشت زیر لب گفت باز هم نرسید آنکه محو پریدنش بودم باز این کاروان نبود آنکه چشم بر راه دیدنش بودم حیف شد که نیامد و من هم نشنیدم سلام عباسم وندیدم دوباره پیش حسین پیش زینب قیام عباسم داشت او سمت خانه بر می گشت ناگهان ناله ای صدایش کرد زن پیری میان قافله باز مادرش خواند و در عزایش کرد زیر چادر به زیر گرد و غبار چهره ای سوخته پر از چین داشت خوب معلوم بود از سر و وضعش دیده ای تار و گوش سنگین داشت گفت:حق ميدهم كه نشناسي خواهری را که بی برادر شد دخترت را كه پاي گودالي قدكمان بود قدكمانترشد @hosenih شانه ام جای دوش طفلانت زیر رگبار خیزران ها سوخت جرم زنجیر ها که جا وا کرد پوست تا مغز استخوانها سوخت مادرم،خوب شد ندیدی تو شمر به روی سینه اش جا شد وقت غارت كه شد خودم ديدم سر یک پیرهن چه دعوا شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من @hosenih مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم: نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من @hosenih خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های و 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 🙏 امیدواریم خادمین را در ایام ماه صفر، از دعای خیرتان محروم نفرمایید. 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد میکنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅عمومی: ✅ اول صفر: ✅ مصیبت های شهر شام: (بین مسیر کوفه تا شام) ✅ پنجم صفر: ✅ هفتم صفر: ✅ بیستم صفر: اربعین حسینی(ع) ✅ بازگشت کاروان اهل بیت(ع) به مدینه: ✅ بیست و هشتم صفر: ✅ بیست و هشتم صفر: ✅ سی ام ماه صفر: ✅ پایان ماه صفر: مناسبت شهریور ماه ✅ از ۳۱ شهریور: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های و @hosenih
غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک دُرس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم...... توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه‌م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون می‌گیرم جونی ندارم ولی جون می‌گیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون می‌گیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت مردمِ شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه‌ی من فقط برا حسینه گریه‌مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست می‌گیره شبا هی از خواب می‌پره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، می‌میره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد سروده گروه شعری " " © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e