#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#مسلمیه
گرچه بي سر ز سر بام ، به خاك افتادم
"فاش مي گويم و از گفته ي خود دلشادم"١
دستْ بستند مرا چون كه نمي دانستند
"بنده ي عشقم و در هر دو جهان آزادم"٢
مَرد بودم به چنين وضع شهيدم كردند
بعدِ من ، واي بر احوالِ دلِ اولادم !
كوفه را خوب كه با چشم بصيرت ديدم
بود يك شهر پُر از گرگِ به ظاهرْ آدم
در خيالات خود اين قوم خرابم كردند
غافل از اين كه من از عشق حسين آبادم
ضربه ي سختِ عمودي كه سرم را بشكافت
به هواي سرِ ســـقّاي تو رفت از يادم
مَنْـعَم از آب نكردنـــد ولي آخـــر كار
تشنه لب مثل تو اي تشنه جگر،جان دادم
شد سرم بر سر دروازه ي شهر آويزان
تا "سران" را بفرستي به مُــبارك بادم
#محمد_قاسمي
آبروی ماست گریه ، آبرو داریم ما
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما
با طهارت بودن از ارکان مجنون بودن ست
حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما
چشم ما بی اشک بی خیراست بی خیرش نکن
که فقط از دار دنیا دو سبو داریم ما
حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود
در میان گریه با هم گفتگو داریم ما
دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی
رو سیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما
حضرت عباس حامی عزاداران توست
چه هراس از طعنه ها وقتی عمو داریم ما
هرکسی دل را به دستت داد از مردم برید
تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟
خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم
خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما
آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست
کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما
شهر با یک یاحسین ما معطر میشود
هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما
لحظه های آب خوردن هم به فکر روضه ایم
بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما
در غمت آیات قرآن روضه خوانی میکند
آب دریا و بیابان روضه خوانی میکند
عرفه
امام زمان عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
استادحاج غلامرضاسازگار
باامیرعرفه
باامیرعرفه زمزمه آغازکنم
خویش رادرجبل الرحمه سرافرازکنم
بادودستی که پرازخالی ومحتاج عطاست
گره ازکارفروبسته خودبازکنم
دل سپارم به دعای عرفات ازسرشوق
نغمه عشق به صحرای جنون سازکنم
ریزم ازدیده سرشگی که نشان ازتوبه ست
پروبالی بزنم تابه توپروازکنم
بامسیح نفس یارشوم همدم ومست
دیده ودل به نوای توهم آوازکنم
باامیرعرفه راهی معراج شوم
وبه جبریل ازاین آمدنم نازکنم
عرفاتی بشوم ، کرببلائی بشوم
درهماوردجهان یکسره اعجازکنم
شعر:علیرضاداودی نسب
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
فكر توام تنها در اين دارالاماره
اي كاش ميشد نامه بنويسم دوباره
اي كاش ميشد نامه بنويسم كه برگرد
كوفه ندارد آسمانش يك ستاره
طرز مسلماني در اينجا فرق دارد
در كشتن مهمان خود كرد استخاره
دست خليفه تا كه دادم نامه ها را
چون دومي او نامه ها را كرد پاره
ديروز در كوفه خودم ديدم كه مردي
بر دخترش ميداد قول گوشواره
ديدم كه مي سازد كسي تير سه شعبه
ناگاه افتادم به ياد شيرخواره
سربسته ميگويم نياور خواهرت را
اين روضه را بگذار باشد با اشاره
قبل از تو دندان مرا اين ها شكستند
جز اقتدا عاشق ندارد راه چاره...
#محسن_صرامی
در رثای اولین شهید راه امام حسین (ع) ، مسلم بن عقیل (ع)
در خاک فشاند گوهر مسلم را
در عرش نگه داشت سر مسلم را
تا غربت عشق را به تصویر کشد
در کوچه کشید پیکر مسلم را
¤¤
تنها شبی که مانده ام و گریه می کنم
اینجا تو را کشانده ام و گریه می کنم
بی خانمان به کوفه ام از این پیام خویش
گل را ز خانه رانده ام و گریه می کنم
بر ظلم این جماعت پیمان شکن حسین
از دیده خون فشانده ام و گریه می کنم
من آیه های سرخ به خون خفته تو را
با اشک و آه خوانده ام و گریه می کنم
یک آسمان ستاره ی پرپر شده ز تو
بر شاخه ها نشانده ام و گریه می کنم
از روی بام طایر جان را به سوی تو
با هر نفس رهانده ام و گریه می کنم
از بهر خود نکرده ام اشکی روان ز چشم
داغ تو را ستانده ام و گریه می کنم
"یاسر" شکفت غنچه ی آهم برای عشق
یعنی شکفته مانده ام و گریه می کنم
**
محمود تاری «یاسر»
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#مسلمیه
نمیدانم کجایی ای که از بیراهه میآیی
همین اندازه میدانم که با ششماهه میآیی
همین اندازه میدانم جدا از چارهات کردم
چرا از خانهی زهرا چنین آوارهات کردم
سرِ دارالاماره جان تو جانی ندارم که
تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که
بگو تا کوفهی مولا کُشِ ناخوش نمیآیی
بسوی مردمِ نامرد مِهمانکُش نمیآیی
اگرچه کوچه کوچه گریهها بر خواهرت کردم
ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم
همینکه ریختند از در به راه شعلهور رفتم
اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم
نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا
خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا
خبر داری به سنگِ کوچههای تنگ میخوردم
کشیده میشدم هربار و بر هر سنگ میخوردم
سر زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم
غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم
کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را
نوازشهای یک چکمه شکسته استخوانم را
من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم
توان از بازویم برد و به صورت بر زمین خوردم
نه فکر دختران خود که فکر دخترت بودم
همین امروز چندیدن بار یاد مادرت بودم...
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#عرفه
#دوبیتی
دریا خجل از رحمتِ بسیار حسین
عالَم متحیر است در کار حسین
روز عرفه ، خدا عنایت دارد
پیش از عرفاتیان به زوار حسین
#علیرضا_قاسمی
#حضرت_مسلم
#مسلمیه
سالار کاروان پر از یاسمن، حسین
جمع صفات و خاتمه ی پنج تن، حسین
دلدار مصطفی و علی و حسن، حسین
برگرد و سوی کوفه نیا جان من حسین
کم در میان کوفه عذابم نداده اند
با کام تشنه گشتم و آبم نداده اند
از بس که بین کوچه جوابم نداده اند
دل خوش شدم به یاری یک پیرزن حسین
با تیغ و نیزه بال و پرم را شکسته اند
دندان و کام شعله ورم را شکسته اند
از پشت بام فرق سرم را شکسته اند
نامردی است مسلک شان غالبا حسین
شام بلند غفلت شان سر نمی شود
چیزی برایشان زر و زیور نمی شود
این جا دلی برای تو مضطر نمی شود
برگرد و سر به وادی این ها نزن حسین
دیگر بریدم از دل تاریک کوفیان
از کوچه های خاکی و باریک کوفیان
جان رقیه ات نشو نزدیک کوفیان
چون می درند از بدنت پیرهن حسین
باید نظر به قامت آب آورت کنی
فکری برای تشنگی اصغرت کنی
قدری نظاره بر جگر خواهرت کنی
شاه غریب گشته و دور از وطن حسین
این جا نمک به زخم عزادار می زنند
زن را برای درهم و دینار می زنند
طفل اسیر را سر بازار می زنند
غیرت میان کوفه شده ریشه کن حسین
می ترسم این که بین بیابان رها شوی
بر خاک داغ بادیه عطشان رها شوی
غارت شوی و با تن عریان رها شوی
برگرد تا رها نشوی بی کفن حسین
ای وای اگر که اسب کسی سرنگون شود
یا از فراز نیزه سری واژگون شود
گودال قتلگاه اگر غرق خون شود
ضجه زند عقیله که خونین بدن حسین
#محمدجواد_شیرازی
#حضرت_مسلم
#مسلمیه
به روی دارم و دارم به لب نوا ، برگرد
اگر چه نامه نوشتم بیا ، میا ، برگرد
دو دست بسته ، لب پاره ، دیده گریان
همه به ناله بگویند ، یکصدا ، برگرد
به غیر سنگ لب بام و تیغ و نیزه و تیر
غریبه اند همه ، نیست آشنا برگرد
مدینه باز در این کوفه می شود تکرار
دوباره فاطمه ای بین کوچه ها ، برگرد
میا که حرمله با تیر ، بر سر دوشت
زند به حنجر شش ماهه ، بی هوا ، برگرد
سنان به دست ، همه اهل کوفه همدستند
کنند دست علمدار تو جدا ، برگرد
میا که سهم سرت سنگ می شود اینجا
و اجر قاری قرآن شود ادا ، برگرد
بلند مرتبه شاهی و ترسم از این است
تنت به خاک بیابان شود رها ، برگرد
به تازیانه جدا می کنند در گودال
ز جسم بی سر تو ، دختر تو را ، برگرد
میا که پیرهن کهنه میشود غارت
و نیست بر تو کفن غیر بوریا برگرد
میار زینب خود را ، و گرنه می گردد
به کوفه همسفر شمر بی حیا ، برگرد
به روی دارم و این است حرف آخر من
میا به کوفه، در این شهر بی وفا ، برگرد
#علی_سلطانی
#حضرت_مسلم
#مسلمیه
بنویسید مرا یار حسین
کشته و مرده ی دیدار حسین
اولین بی سر بازار حسین
مسلم کوفه ،علمدار حسین
او دلش خواست سفیرش باشم
من دلم خواست اسیرش باشم
قفس از کوفه و پر از مسلم
زخم از کوفه جگر از مسلم
خاک پا از تو و سر از مسلم
کس نپرسد چه خبر از مسلم
کوچه ها بی کسی ام را دیدند
غم دلواپسی ام را دیدند
مردم کوفه غلام طوعه
بس که بالاست مقام طوعه
یاریم کرد کلام طوعه
کوفیان باز مرام طوعه
روح مردانه در این پیرزن است
پیره زن نه بخدا شیرزن است
عهد بستند شکستند همه
مردمش پول پرستند همه
تشنه خون تو هستند همه
كوفيان سنگ به دستند همه
کاروانت نشود سرگردان
به مدینه همه را برگردان
تکه تکه بدنم گفت نیا
پاره ی پیرهنم گفت نیا
به سر میخ تنم گفت نیا
خاک و خون دهنم گفت نیا
مرکب جنگ همه زین کردند
سر تو جایزه تعیین کردند
ترسم از گمشدن دخترهاست
ترسم از سوختن معجرهاست
ترسم از وا شدن زیور هاست
ترسم از غارت انگشترهاست
حرمله نقشه کشیده ست حسین
دو سه تا تیر خریده ست حسین
شرر ای کاش به جانت نزنند
نیزه ها سر به دهانت نزنند
کوفیان زخم زبانت نزنند
وای سیلی به زنانت نزنند
پیش زینب بدنت را نکشند
گرگ ها پیرهنت را نکشند
#حامد_خاکی
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_مسلم
زلف همهی خلق گرفتار حسین است
حال همه آشفته و بیمار حسین است
باید که خلائق همگی اشک بریزند
وقتیکه خداوند عزادار حسین است
امن است همیشه حرمش،چونکه سگ کهف
مشغول نگهبانی دربار حسین است
هرگز به کس و ناکسی «ارباب» نگفتیم
زیرا فقط این لفظ سزاوار حسین است
هر خانه که گهگاه در آن روضه بگیرند
همسایه دیوار به دیوار حسین است
در روز جزا کار کسی نیست شفاعت
در روز جزا کار فقط کار حسین است
کفاره ما را پسر فاطمه پرداخت
تا روز ابد شیعه بدهکار حسین است
حق گفت که رجعت کند از خاک به افلاک
زیرا که خدا تشنه دیدار حسین است
از خواهر او روضه مکشوفه نخوانید
سربسته بگویید، از اسرار حسین است
در کوفه بی مهر و وفا حضرت مسلم...
...انگار فقط یار وفادار حسین است
رفته سر مسلم به سر دارالاماره
الحق و والانصاف که سردار حسین است
جمعاند به دور بدنش مردم بازار
مسلم همه جا گرمی بازار حسین است
#آرش_براری