#حضرت_سکینه__س__روضه
نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا
کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا
یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان
مرهون نوحه های سکینه ست کربلا
آن بانویی که عابدۀ اهلبیت بود
با سوز خویش داده چنین درسِ دین بما
راه حسین، راه قیام است و راه خون
باید همیشه زنده نگه داشت راه را
تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی
گفت از هزار داغ، یکی را برای ما
وقت غروب بود و أذانی نمی رسید
إلاّ صدای هلهلۀ لشگر دَغا
دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه
در لابلای شیون و غوغای ماجرا
یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل
یک فوج نیزه، معجرِ زنهای با حیا
دست خودم نبود که فریاد میزدم
معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا
دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود
یک نابکار، با طمع و حرص، بی هوا
در بینِ دود و آتشِ خیمه، بدست خصم
دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها
دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان
با دامنِ به شعله نِشسته ،سوی کجا؟
میگفت با تمام نواهای زخمی اش
اینجاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا
این موجِ کربلا همه را غرق می کند
مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا
حضرت سکینه (س)
روضه
.
#مناجات
#امام_حسین
نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست
مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست
نه اشک مانده برایم ،نه ناله های سحر
چه کرده ام که دلم شامل عطای تو نیست
دلم کبوتر هر بام می شود...افسوس..
خودت بگو چه کنم با دلی که پای تونیست
مرا به «گریه برای حسین »می بخشی
وگرنه بنده ی تو لایق سرای تو نیست
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
چگونه درک کنم ماتم حسین تو را
به غیر روضه پی کار دیگری نروم
که من شناخته ام عالم حسین تو را
تو خواستی که من از روز اول عمرم
به دوش خود بکشم پرچم حسین تو را
به غیر تربت کرب و بلا دوایی نیست..
به عالمی ندهم مرهم حسین تو را
به نوکری خودم افتخار خواهم کرد
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
#احسان_نرگسی
.
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
زائرِ اربعين سلام رفيق
آب قدرى بنوش خسته شدى
چند ساعت پياده آمدهاى؟
به نظر مىرسد شكسته شدى
زيرِ چشم تو گود افتاده
استراحت مگر نمىكردى؟
شب خود را ميان چادرها
به گمانم سحر نمىكردى
ناخودآگاه در پيادهروى
كف پا زود درد مىگيرد
دختر چار پنج ساله كه هيچ
بهخدا پاى مرد مىگيرد
تازه اين در مسير هموار است
كه در آن نه بلا، نه آزاریست
نه بيابانِ پيچ در پيچُ
نه كه يك دانه بوته خاريست
فكر كن دخترى همين اطراف
عقب كاروان زمين بخورد
وسط راه، شب، به طور مثال
بى هوا ناگهان زمين بخورد
چه بلايى سرش مىآيد بعد؟!
خُب زمين گير مىشود قطعاً
با چنین وضع، خوب معلوم است
دخترک پير میشود قطعاً
مىروى كربلا پياده ولى
دست و پايت ميان سلسله نيست
در تمام مسير، همسفرت
شمر و زجر و سنان و حرمله نيست...
#علی_زمانیان
دل نوشته
#فراق اربعین
#خاطرات
#روضه
سلام علی ساکن کربلا
سلام علی روح قالو بلی
دلم تنگ کرببلاته حسین
هواییه صحن وسراته حسین
دل من به این اربعین ها خوشه
منو دوری کربلات میکشه
توی سینه ی من فقط حسرته
میدونم که این دوری از غفلته
چقد یادگاری چقد عکس دارم
نیام کربلا ازهمین ترس دارم
داره آتیشم میزنه این فراق
توو این روزا بودم پراز اشتیاق
نشد قسمتم باز کنارت باشم
نشدکه مقیم دیارت باشم
آقاجون غم هجرو دوری بسه
صبوری صبوری صبوری بسه
دلم لک زده واسه ی موکبات
رفیقای ساده رفیقای لات
دوباره بگم یاعلی و برم
پیاده مسیر حرم تاحرم
پاهامون میشد توی این قافله
به یاد رقیه پراز آبله
کنار رفیقام کنار فرات
میخوردیم باگریه یه چای نبات
همین جا به روی زمین مشک آب
یه ساقی که شرمنده شد از رباب
سکینه می گفت ای عمو العطش
تووآغوش مادر پسر کرده غش
ولی دست و مشک وعلم روزمین
به ساقی زدن ازیسار و یمین
صدا زد همین جا که ادرک اخا
برادر برادر برادر بیا
رفیقا بیاین ردشیم ازاین محل
جلوتر جلوتر بریم روی تل
رسیدیم به اونجا که یه خواهری
باحال خراب و دل مضطری
صدا زد کجا میری ای هم نفس
بلندشو به فریادزینب برس
نباشی میشه دورمن ازدحام
منو میبرن کوفه بازار شام
به زخم دل ما نمک میزنن
اینا خواهرت رو کتک میزنن
میدونی کجا قلب زینب شکست
همون جاکه قاتل روسینه نشست
یه دفعه دل آسمونا طپید
گل زینب و ازقفا سر برید
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
#اربعین
#ورود_کاروان_به_کربلا
بوی جگر کباب آید
یک قافله با شتاب آید
یک مشت نهال خشک و رخْ زرد
با نغمه ی آب آب آید
یک مادر زار و داغ دیده
در سایه ی آفتاب آید
یک کوه وقار با قدی خم
با قلب پر التهاب آید...
با داغ خرابه و سه ساله
-دنیا به سرش خراب- آید
با شیون یاحسین، طفلی
بر دیدن قبر باب آید
گلبرگ فسرده، خاک آلود
با دیده ی پر گلاب آید
جبریلِ شکسته بال عترت
بر دست، ردِ طناب، آید
یک قافله آیه های تطهیر
در جستجوی کتاب آید
یک چله گذشت و قد خمیده
زینب به حسین خود رسیده
ای ماهِ در آفتاب برخیز
ای جانِ ابوتراب برخیز
زینب به دیار غم رسیده
ای گشته به خون خضاب برخیز
ای تشنه لبِ بریده حنجر
آورده سکینه آب، برخیز
آورده سلام از رقیه
ای شاه پیِ جواب برخیز
از کودک خود سوال دارد
پاسخ بده بر رباب، برخیز
برخیز ببین که دخترانت
دارند به رخ نقاب، برخیز
دلجویی از یتیم محزون
باشد به خدا ثواب، برخیز
وقتش شده خواهرت بگوید
کرده است چه انقلاب، برخیز
رسوا کردم یزید و آن شهر
کردم به سرش خراب، برخیز
زینب که بدون تو بمیرد!
بس باشدم این عذاب، برخیز
در کوی تو خواهشم تو هستی
ای آیه ی مستجاب برخیز
بر ام بنین و اهل یثرب
آخر چه دهم جواب، برخیز
بعد از تو تمام، درد و آهم
بعد از تو حیات را نخواهم
#سید_روح_الله_موید
#اربعین
#زبان_حال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ز جا برخیز و وا کن چشم در چشم تر زینب
ببین ای خفته ی آرام، حال مضطر زینب
نبودم پای رفتن، حال با سر آمدم پیشت
چرا تنها رها کردی مرا ای لشکر زینب
کنار قتلگاهت ماند جان زینب و رفتم
به جسم بی رمق تا شام ای همسنگر زینب
اگر برخیزی از جا خواهرت را نیز نشناسی!
نمیپرسی برادر جان چه آمد بر سر زینب؟!
شکایت میکنم پیش تو از باد مصیب ها
که پیش آسمان افکند از رخ معجر زینب
ذبیح من چه نزدیک است آن روزی که می بُرّد
ستیغ بغض های در گلویم حنجر زینب
به یادت هست؟! مادر شانه می افتاد از دستش
شکسته مثل دست فاطمه، بال و پر زینب
تمام کودکان را یک به یک زیر پَرم بُردم
بنفشه زار شد از ظلم دشمن، پیکر زینب
سرت بر نیزه بود و چوب محمل حائل ما شد
شکست آن چوب را از فرط دلتنگی، سر زینب
به پایت قطره قطره خون زینب ریخت مولایم!
که این درسی است از ایثار های مادر زینب
سرت قرآن که میخوانْد از سرِ من هوش پر میزد
چه میکردی! تو با قرآن خود ای باور زینب
لب تو چوب میخورد و دل زینب ترک میخورد
به لب آمد ز دست چوب، جان مضطر زینب
برایت حرف ها دارم که بیم گفتنم باشد
گذشته خاطراتی جان گداز از منظر زینب
به ماهِ کربلا سوگند در شام بلا مُردم
گذشت از تیر های چشم مردم، معبر زینب
سکینه مضطرب شد از جسارت های بی پروا
نگاه غیرت اللهی تو شد یاور زینب
رقیه از حضور اربعین جاماند و با خِجْلت
به جای او زیارت میکند چشم تر زینب
#سید_روح_الله_موید
#غزل_اربعین
دل شوریده ام حال و هوای اربعین دارد
عجب شوری برای کربلای اربعین دارد
ذبیحش را خلیل الله قربانی کند از شوق
که می داند عجب قُربی منای اربعین دارد
یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده
یکی در خانه اش مهمانسرای اربعین دارد
یکی شوید غبار از چهره ی زائر به اشک خود
چه شور انگیز غوغایی فضای اربعین دارد
جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد
دلی شوریده، قلبی مبتلای اربعین دارد
گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را
به قدر کل مردم خون بهای اربعین دارد
نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا
چه درسی ابتدا و انتهای اربعین دارد
چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟
چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد
سلام ما به زینب قافله سالار غمدیده
که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد
"گلی گم کرده ام میجویم او را" ... بازهم زینب
نوایی آشنا در نینوای اربعین دارد
#سید_روح_الله_موید
.
#اربعین
#حضرت_زینب
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
روز محشر در کنار حاج قاسم ها بگو
خاک پایش نه غلام دوستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
✅قاسم نعمتی- تابستان ۱۴۰۲
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_زینب_سلام_الله
#مرثیه_اربعین_حضرت_زینب
#پیاده_روی_اربعین
#حیاتنا_الحسین
#حاج_قاسم
.
.
#اربعین
#مرثیه
#غزل
چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام
خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام
گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام
اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام
اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام
همرهم زین العباد این حجت دادار را
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام
#علی_انسانی
.
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
بردار سر زخاک منم خواهرت حسین
از شهر شام آمده ام با سرت حسین
از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن
آید هنوز زمزمه مادرت حسین
یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا
دست مرا گرفت علی اکبرت حسین
آغوش باز کن که سکینه رسیده است
او را بگیر بار دگر دربرت حسین
حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست
برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین
می خواستم که آب بریزم به قبر تو
یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین
خاک مزار تو به سرم تا که ریختم
یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین
جسم کبود و زخمی من شاهد من است
خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین
خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام
پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین
بزم شراب و پرده نشینان فاطمه
ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین
ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت
چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین
جانِ سر بریده حلالش نمیکنم
آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین
#امام_حسین_مناجات
#اربعین
تا بگیرد زندگانی ام صفا گفتم حسین
با همه بی بند و باری بارها گفتم حسین
دستهایم را گرفتی هرکجا خوردم زمین
تا نهادم دست خود را روی پا گفتم حسین
اشکهایم را خریدی،خنده دادی جای آن
در میان خنده ها و گریه ها گفتم حسین
هرکه با هر نیّتی خوانده تورا دادی جواب
گاه با اخلاص و گاهی با ریا گفتم حسین
گاه در تنهاییام نام تو را ناله زدم
گاه در بزم عزایت بیصدا گفتم حسین
تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند
ناگهان بغضم شکست و بیهوا گفتمحسین
"از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"
اربعین من از وطن تا کربلا گفتم حسین
حال میخواهی جواب گریه هایم را نده
ابتدا گفتم حسین و انتها گفتم حسین
#محمدحسن_بیات_لو
صاحب عزا تسلیت
نیاید آن زمان کز روی غفلت
غمی بر روی غمهایت گذارم
ز حق خواهم سعادت یابن زهرا(س)
قدم جای قدم هایت گذارم
#محمدمحمدی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#امام_حسین_ع_مناجات
از درک بشر جداست، ماشاءَالله
چون مشتریاش خداست، ماشاءَالله
خاک حرم کعبه حرام است به ما
خاک حرمش شِفاست، ماشاءَالله
بیچاره کسانی که ندارند اورا
ارباب حسین ماست، ماشاءَالله
فرمود که زیر قبهی شاه شهید...
حاجات همه رواست، ماشاءَالله
کشتی حسین از ازل بر آب است
او ناجی انبیاست، ماشاءَالله
سنگ از در و دیوار ببارد هر روز
بزم غم او بهپاست، ماشاءَالله
دست کرمش پُر است، شکراً لله
دورش چقدر گداست، ماشاءَالله
تکلیف دلم میان عباس و حسین
یک بام و دوتا هواست، ماشاءَالله
مارا دم مرگ در بغل میگیرد
آنقدر که با وفاست، ماشاءَالله
در لشکر اربعینی او هستیم
فرماندهی کربلاست، ماشاءَالله
**
با این همه زخم، باز زیباست حسین
زلفش روی نی رهاست، ماشاءَالله
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
اربعین، عُشاق جان را نزد جانان میبرند
سر برای پیش کش دربار سلطان میبرند
هم سواره، هم پیاده دل به جاده میزنند
آبرو از هرچه عذر و هرچه هجران میبرند
مثل موسای کلیم الله تا وادیِ طور
پابرهنه میروند و سودِ چندان میبرند
مرحبا به شیعیان و مردم اهل عراق
که همیشه در قمار عشق، آسان میبرند
اربعین به خانههاشان در طریق کربلا
با زبانِ التماس و زور، مهمان میبرند
در تمام سال با نان جویی سر میکنند
خدمت زائر ولیکن مرغ بریان میبرند
تربت و آب و غذای حضرتی که جای خود
خاک پای زائران را بهر درمان میبرند
آب تاولهای پای زائران هم برکت است
باغبانهاشان برای باغهاشان میبرند
پیرزنهایی که بی سرمایه و بی موکبند
بار زائر را به روی دوش با جان میبرند
وای بر حال کسانی که برای زائران
کیسه میدوزند و از این ناحیه نان میبرند
صبح محشر سمت آتش پیش چشمان همه
منکران این شعائر را پشیمان میبرند
شمع میگِرید ولی خاکستر پروانه را
به غنیمت بادها شام غریبان میبرند
#رضا_قربانی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#برای_جامانده_ها
چه اعجازیست درکویت که دارد بهترینها را
که خالی کرده از شوقش تمام سرزمینها را
همه از خانهها بیرون زدند و عازم یارند
دل باجمع بودن دادهای گوشهنشینها را
مسیحی، ارمنی، هندو میان زائران هستند
تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دینها را
زمین کربلا در آسمان هم مشتری دارد
همان روز ازل برده دل عرش برینها را
مدال کربلا رفتن به روی سینهی ما نیست
رکاب کج ندارد فیض دیدار نگینها را
تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر
و پایین میزنم دیگر به گریه آستینها را
دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله
کنار عکس شش گوشه نشستم اربعینها را
نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است
خیالش مست کرده تا ابد روح الامینها را
به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی
نگاهی از سر احسان کنی این دلغمینها را...
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
جنت روی زمین، گسترهی کربلاست
در حرمت اربعین، شور قیامت به پاست
راه نجف کربلا، مشعر عشاق توست
در عرفاتِ حرم، فیض هزاران مناست
ای پدر بندگان، ابن سبیل توأیم
ماندن در این مسیر، سیر الی الله ماست
تا حرمت هرقدم، با شهدا همقسم
در دلمان دم به دم، نغمهی "یالیتنا"ست
در سفر کربلا، در گذر هر بلا
پاسخ ما بر بلا آیهی "قالو بلی"ست
در دو جهان پرچمت، دست علمدار توست
زائر تو تا بهشت، در کنف این لواست
در سفر اربعین، روزی ما بی حد است
سفرهی ماهِ صفر از کرم مجتباست
ما که حرم آمدیم، قاصدی از مشهدیم
هرچه که موکب زدیم، از برکات رضاست
گرد و غبار حرم، روشنی چشم ماست
در نظر بیدلان " آینه در کربلاست"
هرچه ملک گریه کرد، هیچ کفایت نشد
این عمل مستحب، واجب عینی ماست
"زندهی جاوید کیست؟" آنکه به عشق تو زیست
فانی تو هرکه نیست، هستی او بر فناست
ای پسر فاطمه، حُرِّ حریم توأیم
در حرمت حال ما "معتذرا نادما"ست
زر به نظر میرسد، ذرهی دور ضریح
در نظر زائران، خاک حرم کیمیاست
مرقد شش گوشهات، قبلهی هفت آسمان
هشت بهشت خدا، گوشهای از کربلاست
حُرمت زوار تو، فراتر از کعبه است
زائر تو فوق عرش، در حرم کبریاست
فوج ملک زائرت، عرش خدا حائرت
سجده به خاک حرم، آرزوی انبیاست
زنده به بویت مسیح، کشتهی رویت ذبیح
نوح در این ناحیه، نوحهگر نینواست
قبر علی اکبرت، روضهی پیغمبر است
قطعهی پایین پا، جنت بی انتهاست
یاد دم آخرت، یاد غم خواهرت
یکسره بالاسرت، نالهی زهرا به پاست
باز در این ناحیه، روضهی مقتل بخوان
نوحه کن ای دل ببین، یوسف زهرا کجاست
با دم "شیب الخضیب" با دم "خدالتریب"
ندبه کن و خون ببار، روضهی خون خداست
مرثیه از سر بخوان، سر که جدا از تن است
نوحه بخوان بندبند، جملهی اعضا جداست
باز نبی کشته شد، دست علی بسته شد
فاطمهای داغدار، در وسط شعله هاست
دور نگین عفاف، حلقهی نامحرم است
محرم تو بی پناه، دشمن تو بی حیاست
حُرمت عترت شکست صورتشان باز سوخت
کوچه و بازار شام، شاهد این ماجراست...
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حضرت_زینب_س_اربعین
اى جان ما فداى تو لبيك ياحسين
هستى است رونماى تو لبيك ياحسين
اى نَفْس مُطمَئنّه كه تنها فقط خداى
گرديده خونْ بهاى تو لبيك ياحسين
هَلْ مِنْ مُعين تو گفتى و گوئيم يك صدا
در پاسخ نداى تو لبيك ياحسين
توحيد را به قتلگهت كردهاى بيان
حق راضى از رضاى تو لبيك ياحسين
زينب كنار پيكر تو گفت: تا ابد
برپا بُوَد لَواى تو لبيك ياحسين
شكرخدا كه فاطمه ما را دعا نمود
گشتيم مبتلاى تو لبيك ياحسين
جا ماندهايم و دل به همين خوش كنيم كه
اينجاست كربلاى تو لبيك ياحسين
پيغمبرانه مُعتكفم در حَراى تو
هر روضه شعبهايست ز صحن و سراى تو
با سينهاى پر از غم و با ديدهی ترى
قامت خميده مىرسد از راه خواهرى
باور نمىكند كه چهها آمده سرش!
يك اربعين گذشته ز هجر برادرى
دارد مرور مىكند آن خاطرات را
بر روى خاك بود چه گلهاى پرپرى
تنها حسين ماند و زمان وداع شد
بوسه زند به زير گلو جاى مادرى
يك ساعتى گذشت كه از روى تَل بِديد
بر جاى بوسهاش بزند بوسه خنجرى
لرزيد كربلا و هوا تيره گشت و ديد
رفته به روى نيزهی بيدادگر سرى
اما هنوز كينهی دشمن نشد تمام
ده اسب تاختند روى جسم اطهرى
بعد از حسين بود كه غارت شروع شد
بعد از حسين رنج اسارت شروع شد
#علی_اصغر_انصاریان
#حضرت_زینب_س_اربعین
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفتهاند به پای پیادهام
یا نیست باورم که در این خاک خفتهای
یا بر مزار باور خود ایستادهام
بارانم و ز بام خرابه چکیدهام
شرمندهٔ سهسالهٔ از دست دادهام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفتهام
بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهادهام
دل میزدم به آب و به آتش برای تو
از خیمهها بپرس که پروانه زادهام
چون ابر آب میشدم از آفتاب شام
تا ذرهای خلل نرسد بر ارادهام
حجتالاسلام #سیدرضا_جعفری
#حضرت_زینب_س_اربعین
چه بگویم چه به ما و چه بر این آل گذشت
این چهل روز مرا، قدر چهل سال گذشت
چه بگویم که پس از تو چه بلاها دیدم
چه بگویم که پس از تو چه به اطفال گذشت
هرکه ما را ز غم و داغ تو ناراحت دید
نیشخندی زد و راهی شد و خوشحال گذشت
خواهری که رُخ او را زن همسایه ندید
بی نقاب از وسط آن همه جنجال گذشت
آه از آن لحظه که زینب بدنت را نشناخت
آه از آن لحظه که این قوم ز گودال گذشت
بزم مِی خوارگی و کوچه و دروازهی شام
هرچه که بود به هر شکل به هر حال گذشت
**
دخترت همسفر قافلهام نیست حسین
چه بگویم که پس از او چه به غسال گذشت
#محمود_یوسفی
#حضرت_زینب_س_اربعین
من زندهام که زنده بماند صدای تو
برگشتهام که روضه بگیرم برای تو
این شانهی شکسته و این قد سوخته
این موسفید، خواهر خسته فدای تو
ای تشنهی کنار فرات! ای شکسته دل!
تازه شروع م شود اینجا عزای تو
ای پاره پاره پیکر رفته به نیزهها!
در من دوباره زنده شده ماجرای تو
اینجا هنوز بوی تو دارند سنگها
مانده به روی خیلی از اینها حنای تو
ای کاش که حسین چهل روز پیشاز این
من تشنه ذبح میشدم اینجا به جای تو
اینجا عصای پیریات از هم شکسته شد
اما نه، قطعهقطعه شد اینجا عصای تو
بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت
آورد نیزهای تن او را برای تو
با مَحرمان رسیدم و نامحرمان مرا
بُردند دست بسته از این کربلای تو
از کوفه تا به شام چهل بار لااقل
نیزه به نیزه شد سرِ از تن جدای تو
#حسن_کردی
#حضرت_زینب_س_اربعین
ای کربلا! ای کعبهی عشق و امیدم!
بعد از جداییها به دیدارت رسیدم
ای کربلا! آغوش بگشا زینب آمد
من زینبم کز رنجِ دوریها خمیدم
هر روز دیدم کربلای تازهای را
ای کربلا! تا بر سر کویت رسیدم
منزل به منزل داغ بر داغم فزون شد
جان دادهام تا رَخت در اینجا کشیدم
از بهر انجام رسالت زنده ماندم
گر زندهام، من زندهی هر دم شهیدم
ای کاروان سالار زینب! دیده بگشا
تا گویمت با دیدهی گریان چه دیدم
با آنکه با دستت به قلبم صبر دادی
چندان که در هر جا شهامت آفریدم_
اما دو جا دستِ غمم از پا در آورد
بی خود ز خود گشتم گریبانم دریدم_
یک جا که دشمن بر لبانت چوب میزد
یک جا سرت چون بر فراز نیزه دیدم
بشنیده بودم صوت قرآنت بسی، لیک
نشنیده بودم من ز نی، کآن هم شنیدم
داغ دل من کمتر از زخم تنت نیست
این را گواهی میدهد موی سپیدم
مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
تا بگیرد زندگانیام صفا، گفتم: حسین
با همه بی بند و باری، بارها گفتم: حسین
دستهایم را گرفتی هرکجا خوردم زمین
تا نهادم دست خود را روی پا، گفتم: حسین
اشکهایم را خریدی، خنده دادی جای آن
در میان خندهها و گریهها، گفتم: حسین
هرکه با هر نیّتی خوانده تورا، دادی جواب
گاه با اخلاص و گاهی با ریا گفتم: حسین
گاه در تنهاییام نام تو را ناله زدم
گاه در بزم عزایت بیصدا گفتم: حسین
تا که دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند
ناگهان بغضم شکست و بیهوا گفتم: حسین
"از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"
اربعین من از وطن تا کربلا گفتم: حسین
حال میخواهی جواب گریههایم را نده_
ابتدا گفتم حسین و انتها گفتم: حسین
#محمدحسن_بیات_لو
پای پیاده
ای تشنه لب زلالی از جوی بهشت
همراه نسیم می وزد بوی بهشت
با پرچم یاحسین از شهر نجف
با پای پیاده می روی سوی بهشت
جاده ی ظهور
صدقافله غرق نور دیدن دارد
درجوششی از حضور دیدن دارد
یک موج حماسه ساز تا کرب وبلا
در جاده ای از ظهور دیدن دارد
راه حسین
با ناله به سوی نینوا باید رفت
با پای پیاده کربلا باید رفت
این جاده ی نور تا حرم می گوید
از راه حسین تا خدا باید رفت
#سید_هاشم_وفایی
.
#از_لسان_امام_زمان_عج
#منم_امام_انس_جان
#مناجات
منم امام اِنسُ و جان مهدی ام
حضرتِ صاحب الزمان مهدی ام
مادر من اُمُِ ابیها بُوَد
عمه ی من زینبِ کبری بُوَد
عمه ی من به ماسوا غالب است
بنتِ علی ابن ابی طالب است
عمه ی ضیاءِ هر دو عین است
عمه ی من شریکه الحسین است
عمه ی من زِینِ أَبِ مرتضاست
به کشتیِ اهلِ ولا ناخداست
به آسمان و عرش چون نگین است
ضیاء چشم زین العابدین است
عمه ی من کعبه ی غمها بود
ام مصائبِ دو دنیا بود
عمه ی ما فضائلش دائم است
عمه ی ساداتِ بنی هاشم است
عمه من آینه ی مادر است
شاهدِ قصه های پشتِ در است
عمه ی ما دیده ز آن ابتدا
مادر و آن مصائبِ کوچه را
دیده غم و غربت و هم مهن را
لخته ی خونِ جگرِ حسن را
عمه ی ما دیده دو دستِ قلم
ساقیِ بی مشک بدونِ علم
دیده به علقمه گلِ یاس را
دو چشمِ غرقِ خونِ عباس را
عمه من خواهرِ خون خداست
ادامه ی نهضتِ کرببلاست
حکمت همین بود شود از قضا
اسیر در کوفه و شام بلا
از سفرِ کرببلا تا به شام
سنگِ جفا خورده ز بالای بام
روضه ی مکشوفه بدیده ست او
بغضِ یتیمانه شنیده ست او
راسِ بریده دیده بالایِ نی
صوتِ حزین شنیده از نایِ نی
عمه ی ما لب به سخن باز کرد
ز کوفه تا به شام اعجاز کرد
تیغِ زبان تا غضب آلود شد
دشمنِ دون یکسره نابود شد
به خطبه ای کرد چنان انقلاب
که شام شد بر سرِ شامی خراب
دخت علی شد رجزش پر شرر
مردتر از هزار و یک شیرِ نر
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
#اربعین
.
.
#اربعین
السلام علیک یا مولاتی یا زینب
من چهل روز به همراه سرت گردیدم
همره قافله ی همسفرت گردیدم
سر تو بر سر نی ماه شب تارم شد
چون ستاره به سر چون قمرت گردیدم
اشکت از گوشه ی چشم تو روان می شد و من
بارها زائر چشمان ترت گردیدم
چشم تو روشنی شام سیاهم بود و
همچو پروانه به شمع سحرت گردیدم
با سرت آمده ام زائر قبرت گردم
روی این خاک زمین دور و برت گردیدم
ذره ذره اثرت در همه ی دشت بلاست
با دل خسته پی بال و پرت گردیدم
آمدم تا که گزارش دهم از شرح سفر
من که دل سوخته ی پرشررت گردیدم
یک سفر بود و هزاران دل جا مانده به راه
کشته ی عشق تو پیش نظرت گردیدم
گر چه شد بر سر نیزه سر هجده یوسف
بیشتر از همه محو قمرت گردیدم
تازیانه که به سوی تن طفلان آمد
سپر دخترک خون جگرت گردیدم
کعب نی بس که به روی تن نیلی ام خورد
همچو آن مادر مظلوم ترت گردیدم
گاه بودی به سر نیزه و گه تشت طلا
زائر چوب و لب و تشت زرت گردیدم
یا حسین بی تو نمانده اثری از زینب
بس که پروانه صفت شعله ورت گردیدم
نیست جانی به تن همسفر خون جگرت
من چهل روز به همراه سرت گردیدم
#محمدعلی_شهاب
.
#امام_حسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله
ای آن که بوده خلقت من از برای تو
جانم فدای خاک ره کربلای تو
با هر نفس که سینه ام از عشق پر شود
پر می کشد کبوتر جان در هوای تو
آری خدای عشق و خداوند عاشقی
خلقت نموده جمله ی ما را برای تو
یعنی بدون عشق تو دل می شود تباه
باشد تمام زندگی ما ولای تو
هم مسجد الحرام و قبله و بیت المقدس اند
مُحرم به حج عشق تو و نینوای تو
با گوش جان ز کعبه شنیدم به آه گفت :
من هم فدای گنبد و صحن و سرای تو
سعی و صفا و مشعر و زمزم به زمزمه
در هروله به بارگه باصفای تو
کی روضه ی جنان ز حریم تو برتر است
باشد بهشت ، روضه و بزم عزای تو
سر زیر بار ظلم و ستم خم نکرده ای
آید همیشه تا به قیامت صدای تو
بر روی نیزه شد سر تو قبله گاه اشک
وای از سنان و رأس ز پیکر جدای تو
آن پرچمی که دست علمدار بوده است
بر دوش زینب است و رسانَد ندای تو
از کربلا به شام و به کوفه سفر نمود
برده به دوش پرچم عشق و لوای تو
داده پیام کرببلا را به نسل ها
احیا نموده دین تو را و خدای تو
همچون تمام عمرِ دو عالم ز ابتدا
یک اربعین دلم شده بس مبتلای تو
#محمدعلی_شهاب
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
با ناله به سوی نینوا باید رفت
با پای پیاده کربلا باید رفت
این جادهی نور تا حرم میگوید
از راه حسین تا خدا باید رفت
#سیدهاشم_وفایی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
صدقافله غرق نور دیدن دارد
در جوششی از حضور دیدن دارد
یک موج حماسهساز تا کرب وبلا
در جادهای از ظهور، دیدن دارد
#سیدهاشم_وفایی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
این رودِ عظیمِ اربعین تا دریا
با پرچم "یا حسین" در دست رسید
#زهرا_سپه_کار
#حضرت_سکینه__س__روضه
گل باغ ولایی یاسکینه
چوزینب با وفایی یا سکینه
سکینه مرتضی رانورعینی
عزیز فاطمه، دخت حسین
ی به دریای شرف تو در نابی
ز نسل مصطفی جان ربابی
گلی از گلشن آل عبایی
توتالی گل خیر النسایی
صفای بیت مولای غریبی
بسان عمه جانت غم نصیبی
تو دیدی کربلا و رنج و ماتم
کنار عمه در ماه محرم
چنان زینب صبوریت عجیب است
تودیدی یوسف زهرا غریب است
تو دیدی کربلا ،گلهای پرپر
به دست دشمن بی دین کافر
تو دیدی غرق خون جسم برادر
که گشته اربا ارباپاره پیکر
تودیدی اکبر در خون تپیده
کنار پیکرش بابا رسیده
تو گشتی زین مصیبت زار و محزون
که شد قنداقه ی اصغر پر از خون
تو دیدی غرق در خون حنجرش را
کنار خیمه دیدی مادرش را
تو دیدی اصغرششماهه جان داد
به روی دست بابا امتحان داد
تو دیدی خجلت سقای طفلان
سرافراز است در بین شهیدان
تو دیدی دست او از تن جدا شد
به راه دین حق جانش فدا شد
بدیدی تو لب عطشان عباس
تو دیدی تیر بر چشمان عباس
تو دیدی که عمو فرقش شکسته
کنار پیکرش بابا نشسته
تو دیدی کشته ماه علقمه را
شنیدی عطروبوی فاطمه را
تو دیدی که پدر شد قامتش خم
شد از داغ برادر صبراو کم
تو دیدی بر زمین افتاده پرچم
تو دیدی غربت مظلوم عالم
تو دیدی که پدر جان بر لب آمد
کنار خیمه گاه زینب آمد
تو دیدی نالههای خواهرش را
سرشک غم وداع آخرش را
تو دیدی با برادر گفتگویش
تو دیدی عمه می بوسد گلویش
تو دیدی غربت و صوت حزینش
که سنگ کینه بشکسته جبینش
تو دیدی تیر کین قلبش دریده
ز قلب نازنینش خون چکیده
تو دیدی شمر بر سینه نشسته
دل فرزند زهرا را شکسته
تو دیدی شمردون خنجر کشیده
سر بابای مظلومت بریده
تو دیدی آتش بر خیمه ها را
سر بابابه روی نیزه ها را
تودیدی دیده گریان قلب سوزان
تن بابابه زیر سم اسبان
تو دیدی عمه ی قامت خمیده
بزد بوسه به رگهای بریده
تو دیدی بریتیمان بی بهانه
عدو می زد به کعب و تازیانه
به زخم عمه ات دشمن نمک زد
تو را و عمه هایت را کتک زد
تو دیدی رنج و ماتم در اسیری
تودیدی در سفر رنج کثیری
تودیدی رنج و داغ و ابتلا را
تو دیدی کوفه و شام بلا را
تو دیدی که بزد در شهر کوفه
سر بابا بروی نی شکوفه
سر بابا بروی نی مقابل
سرش را عمه زد بر چوب محمل
عدو بنموده روزت را چنان شام
بزد بر رویتان سنگ از لب بام
دل توزین مصیبتها کباب است
که جای عمه در بزم شراب است
بسوزانده عدو از کین دل او
شرر زد از ستم بر حاصل او
یزیدو روبرویش تشت زر بود
میان تشت زر راس پدر بود
عزیز تودم ازمحبوب میزد
به لبهایش عدو با چوب میزد
(رضایم) عبد درگاه سکینه
که می گریم به یاد آن حزینه
عزیز فاطمه دردم دوا کن
نصیب نوکرت کرب و بلا کن
رضا یعقوبیان
حضرت سکینه (س)