#رمضان
[ «شعری با تمام حروف الفبا برای خدا»
خیلی جالبه...با تمام حروف الفبا یه مصرع شعر خطاب به خدا گفته.
شعر هم خیلی قشنگ و پر معناست
🌴🌼🌴
(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم
(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم
(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم
🌴💎🌴
(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم
(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم
(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم
(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم
🌴🍁🌴
(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم
(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه ها کردم
(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم
(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم
🌴🕯🌴
(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم
(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفاکردم
(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم
(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم
🌴🌼🌴
(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا
کردم
(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم
(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کردم
(ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم
🌴💎🌴
(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم
(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم
(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم
(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم
🌴📚🌴
(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کردم
(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم
(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم
(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم
🌴❄️🌴
(ن) نران از درگهت یا رب که الله راصدا کردم
(و) ولی را من تو می دانم تورا هم مقتدا کردم
(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم
(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتهاکردم.
🌴🌼🌴
🌴🌼🌴
#مناجات #شب_جمعه #کربلا
ماییم و روسیاهی، العفو یا الهی
تو بهترین پناهی، العفو یا الهی
هر جای دیگری را جز خانه تو رفتیم
رفتیم اشتباهی، العفو یا الهی
ازما به غیر عصیان چیزی دگر ندیدی
کن سوی ما نگاهی، العفو یا الهی
بگذار پای غفلت هرگاه دیدی از ما
سر زد اگر گناهی، العفو یا الهی
ما را مرانی از خود ما که دگر نداریم
غیر از تو تکیه گاهی، العفو یا الهی
ای ماه مهربانم جز کربلا برایم
دیگر نمانده راهی، العفو یا الهی
جان عزیز زهرا اینبار بگذر از ما
العفو یا الهی العفو یا الهی...
#محمود_یوسفی
#مناجات_باامام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#بی_بهابخر
خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر
من بینواتر از همه ام، بی نوا بخر
چانه نمی زنم بخدا حرف، حرفِ توست
بی ارزشم اگر چه مرا بی بها بخر
دیگر به روی دست خودم باد کرده ام
یا ورشکسته ام بکن آقا وَ یا بخر
آتش زدم به مال خودم، رحم کن به من
من بی وفا قبول تو ای با وفا بخر! !!
درهم قبول کن همه ام را هر آنچه هست
دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا بخر
بی آبروتر از همه ام، بدترم نکن
یک گوشه مخفیانه مرا بی صدا بخر
من برده توام که به بازار برده ام
گر چه سیاه چهره ام این برده را بخر
تو پادشاه های جهان را خریده ای
این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر
با من کتیبه یا که کُتَل می شود خرید
من را برای خرجیِ بزمِ عزا بخر
یا که مرا نبر به حرم، بی حرم بکش
یا نه مرا ببر وسطِ کربلا بخر
#رضاقاسمی
#مناجات
پر از اندوه هجران است اوقاتی که من دارم
چه سنگین است این بار مجازاتی که من دارم
طلای قلب من آخر بدل از آب در آمد
عوض شد عاقبت با هر گنه ، ذاتی که من دارم
الهی لا تودّبنی ، مرا رسوا نکن در شهر
که می خندند مردم بر مکافاتی که من دارم
به من گفتی بیا شبها چراغ اشک روشن کن
دلم روشن شده حالا ز مشکاتی که من دارم
مرا آورده ای پای دعاهای شبانگاهت
خودت دادی به من حال مناجاتی که من دارم
سحر شد ، در دل سجّاده ام دیدم که حسرت داشت
تمام عالم از وقت ملاقاتی که من دارم
مناجات امیرالمومنین ، ایوان طلا و من
ندارد عالم این کنج خراباتی که من دارم
نجف هر سال من با تو قرار آشتی دارم
نگیری از دلم ای عشق ! میقاتی که من دارم
#محسن_ناصحی
#مناجات
گوش مرا کشیدند، گوشم به ربّنا خورد
چشم گناهکارم، بر خانه ی خدا خورد
چوب خطای خود را خوردم گله ندارم
با گریه قلب تارم، آیینه شد جلا خورد
مردم که خواب خوابند، سَرخورده ها می آیند
این بنده را بغل کن، یک عمر پشت پا خورد
آلوده دامنی را بین نجف خریدند
تا قطره های باران، از ناودانْ طلا خورد
گر عبد هم نبودی، زحمت بکش گدا باش
از زحمت علی بود، هر لقمه که گدا خورد
هرکس علی ندارد، دستش نمک ندارد
ای خوش به حال آنکه با مرتضی غذا خورد
زهرا بجای حیدر، مردانه پشت در رفت
در شعله سوخت اما، سیلی که خورد ... جا خورد
دعوا سر علی بود، با چل نفر در افتاد
دیوار بی هوا زد ... از میخ، بی هوا خورد
آن نانجیب نامرد، بد موقعی لگد زد
ریحانه ی پیمبر، آنجا ز ساقه تا خورد
حیدر عبای خود را انداخت روی زهرا
او حرف محسنش را، زیر همان عبا خورد
مادر که غصه اش را از بچه ها نهان کرد
یک روز با قد خم، راهش به کربلا خورد
آن تشنه ای که دورش، صد جرعه آب می ریخت
از لشکری سنان و از پیرها عصا خورد
صد بار بر زمین خورد پشت سر حسینش
خنجر دوازده بار، روی سر از قفا خورد
دنبال جا برای بوسه به پیکرش بود
از بین نیزه ها دید، سر روی نیزه ها خورد
#رضادین_پرور
#مناجات
#اخلاقی
#غزل
اگر ابرم چرا باران به این صحرا نمی بخشم
گمانم بُخل دارم چونکه چون دریا نمی بخشم
من از تو عفو می خواهم سحرها ، روزها اما
نمی دانم چرا همسایه خود را نمی بخشم
چه إرحم تُرحمی خواندم شب و وقتی که صبح آمد
عیالم بخشش از من خواست ، دید اما نمی بخشم
خطایی می کند گهگاه فرزندم خداوندا
چرا وقتی پشیمان شد ، خداوندا ! نمی بخشم
شفای قلب بیمارم مناجات ابوحمزه است
تو هم من را ببخشی ، خویش را مولا ! نمی بخشم
خطا کارم ، گنهکارم ، پر از عصیانم اما من
پریشانم ، پشیمانم ، نگو آقا ! نمی بخشم
تو حق داری از این بیچاره رویت را بگردانی
به من هر چیز می خواهی بگو ، إلّا نمی بخشم
شفیع آورده ام با خود ، ببین غمگین زهرایم
نگو با من ؛ تو را در روضه زهرا نمی بخشم
#محسن_ناصحی
#مناجات
اِلهي لا تُؤَدِّبْني بِعُقوُبَتِكَ وَلا تَمْكُرْ بي في حيلَتِكَ مِنْ اَينَ لِي الْخَيرُ يا رَبِّ وَلا يوُجَدُ اِلاّ مِنْ عِنْدِكَ وَمِنْ اَين لِي النَّجاه وَ لا تُسْتَطاعُ اِلاّ بِكَ لاَ الَّذي اَحْسَنَ اسْتَغْني عَنْ عَوْنِكَ وَرَحْمَتِكَ وَ لاَ الَّذي اَسآءَ وَ اجْتَرَءَ عَلَيكَ وَلَمْ يرْضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِكَ يا رَبِّ يا رَبِّ يا ربْ...
****
ببین از درد مالامال هستم
رها از هر چه قیل و قال هستم
دوباره سفره ی لطف تو پهن است
منم که سائل هر سال هستم
از اینکه آمدم خوشحال هستی
از اینکه دعوتم خوشحال هستم
برای بنده ات آغوش وا کن
که من مشتاق استقبال هستم
گناهان کرده اوقات مرا تلخ
شبیه میوه های کال هستم
همیشه فاصله دارم من از تو
همیشه یک نفس دنبال هستم
به داد من برس در اسرع وقت
طبیب من ببین بدحال هستم
پرم را باز کن مانند فطرس
گرفتارم به فکر بال هستم
شب جمعه ست و من مثل همیشه
هلاک روضه ی گودال هستم
و اما دو خط مرثیه...
شمر آمد و روی سینه اش با پا زد
دشداشه ی خود گرفت و آن را تا زد *
بر سینه نشست و آستین بالا زد
از پشت سرش گرفت و خنجر را ...
از چشم تر اهل حرم باید گفت
از هر رد نعل تازه هم باید گفت
* دشداشه :لباس عربی بلند
#علیرضاخاکساری
#غم_هجر ـ توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
غیر از تو دگر من به کسی کار ندارم در هر دو جهان غیرتو غمخوارندارم
از بهر نثار قدمت یوسف زهرا چیزی به جز از جان سر بازار ندارم
عمرم همه بگذشت به نادانی وغفلت در گلشن عمرم بجز از خار ندارم
با روی گل و چهره زیبای تو مولا دیگر به جهان کار به گلزار ندارم
ای آیت کبرای الهی نظری کن از دوری تو غیر دلی زار ندارم
آخر کشدم هجر تو ای مهدی زهرا جز بار غم هجر تو من بار ندارم
بنما نظری سوی غزالی ز عنایت غیر از تو دگر مونس ودلدار ندارم
مهر علی و آل علی توشه راهم یاری بجز از عترت اطهار ندارم
#مرحوم_حاج_غلام_رضاغزالی
#مناجات_با_خدا
#شب_جمعه
با اینهمه دِين، یا قَدیمَ الاحسان!
با اشک دو عِین، یا قَدیمَ الاحسان!
ما آمدهایم تا ببخشی ما را
امشب به «حُسین»، یا قَدیمَ الاحسان!
#یوسف_رحیمی
#غزل
#پندیات
دلت را زآلودگی پر مکن
مسلمانی ات را تظاهر مکن
اگر هم مدیری رییسی شدی
خودت باش و هرگز تکبر مکن
به این شوکت و منصبت دل نبند
و نان کسی را هم آجر مکن
اگر با فقیری شدی هم کلام
به مال و منالت تفاخر مکن
تو اربابی و دیگران رعیتت؟
به ذهنت هم این را تصور مکن
اگر بذله گویی شده کارتو
دگر مومنی را تمسخر مکن
کمرخم نکن پیش هر بی خرد
ببین بیخودی هم تشکر مکن
بده پند اول خودت را (بهار)
مسلمانی ات را تظاهر مکن
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
#مناجات
#ماه_رمضان
زخم تیر معصیت روی پر و بالِ من است
هر پَری روی زمین دیدی، بدان مال من است
دستِ من از دامنت وقتی رها شد..،گُم شدم
این همه سردرگُمی آثارِ اِهمال من است
این هیاهوهای من یعنی تماشا کن مرا
جلبِ چشمانت شدن، بانیِ جنجال من است
قلب من_این سیبِ نو رَس_ را بیا وُ رَد نکن
حاصل یک عُمر زحمت، میوه ی کال من است
من فقیرم..،کُلِّ دارائیم، اشک روضه هاست
گریه بر ذُرّیّه ی صِدّیقه، اموال من است
هر کجا باشم، غذایم را حسنجان می دهد
نانخورِ مَردِ کرم بودن که مِنوال من است!
روزه ی ما را رطبهای نجف وا می کند
رزقِ نخل مرتضی، افطار اَمثال من است
هِدیه از دست پدر وقتی که باشد..،بهتر است
دیدنِ ایوانطلا، عیدی اِمسال من است
طالعِ نوکر فقط با کربلا خوش می شود
کاش می دیدم که بابُ القِبله در فال من است
دائماً عطر ضریحِ شاه را بو می کِشم
خاطرات صحن او روی پَرِ شال من است
" کُشتهی لبتشنهی من! دوستت دارم حـسـین"
این حدیث دلنشینِ عاشقی..،مالِ من است
در اُمورات حسینی، کار ، دستِ زینب است
این عقیله کارفرمای من و آلِ من است
▪️
▪️
آه از آن ساعت که خواهر روی تل از حال رفت
گفت: قربانگاهِ تو در اصل گودال من است
شمر بعد از ذبحِ طولانی تو ، آمد حرم...
قاتلت این خیمه تا آن خیمه، دنبال من است
#بردیا_محمدی
#امام_عصر علیهالسلام
#ماه_رمضان
#غزل
🔹بشارت رمضان🔹
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
ماه خدا دومرتبه بیماه روی تو
دارد بشارت رمضان میدهد به ما
برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت
یک روز دستهای تو نان میدهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بیکسیست
حسی که بیتو وقت اذان میدهد به ما
این ماه، فرصتیست که باز عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان میدهد به ما
ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین»
نامی که اشکهای روان میدهد به ما...
بیشک حوالۀ همه امسال کربلاست
رزقی که آخر رمضان میدهد به ما
#محمدعلی_بیابانی
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹پاکدلان🔹
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
زهد با نیّت پاک است، نه با جامۀ پاک
ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد
شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
خنده، بیچاره ندانست که جایی دارد
سوی بتخانه مرو، پند برهمن مشنو
بتپرستی مکن، این ملک خدایی دارد
هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود
باید افروخت چراغی، که ضیایی دارد
گرگ، نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب
بره، دور از رَمه و عزم چرایی دارد
مور، هرگز به درِ قصر سلیمان نرود
تا که در لانۀ خود، برگ و نوایی دارد
گهر وقت، بدین خیرگی از دست مده
آخر این دُرّ گرانمایه بهایی دارد
فرّخ آن شاخک نورُسته که در باغ وجود
وقت رُستن، هوس نشو و نمایی دارد
صرف باطل نکند عمر گرامی، «پروین»
آنکه چون پیر خرد، راهنمایی دارد
#پروین_اعتصامی
کسی از باغ گل آهسته مرا میخواند
تا صفا، تا گل نورسته مرا میخواند
هر شب از کوچۀ خوشبوی شقایق تا صبح
کسی آهسته و پیوسته مرا میخواند
با نشاطی دگر از ناحیۀ روشن شوق
همنشین منِ دلخسته مرا میخواند
امشب از خلوت نزدیکترین خانۀ خاک
عارفی کامل و وارسته مرا میخواند...
یا رب این بانگ خوش از حنجرۀ شرقی کیست؟
چه کسی پشت در بسته مرا میخواند؟
باده نوشان سحر! چشمۀ تجرید کجاست؟
آشنایی سر گلدسته مرا میخواند
#زکریا_اخلاقی
#امام_حسین علیهالسلام
#ماه_رمضان
#غزل
🔹روزه یعنی...🔹
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر
قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین...
روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست
چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین...
این «حبیب» است که یک روزه به دست آوردهست
سندِ دیدن محبوب به امضای حسین
روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر
شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین
روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست
آب بردن به سوی خیمۀ گلهای حسین
روزه یعنی که توقف به لب شط فرات
اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین
وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_تعلیمی
#مثنوی
🔹گریههای شبانه🔹
شب و نجوای ریزش باران
پرسۀ باد در سپیداران
شاخهها سر بر آسمان دارند
برگها ذکر بر زبان دارند
شب ز رحمت حدیثپرداز است
در غفران شبانگهان باز است
گریه کو تا گناه را شوید؟
نامههای سیاه را شوید
در دل باز رو به عرش خداست
شب برای نماز و اشک و دعاست
نزد حق هر که آبرو دارد
با خداوند گفتوگو دارد
آبرو میخرد به آب وضو
سوی حق با نیاز آرد رو..
گریه راهی به کبریای خداست
گریههای شبانه راهگشاست..
شبِ در خویشتن سفر کردن
بر دل و حال دل نظر کردن
شبِ دست از جهانیان شستن
شبِ حق را درون دل جستن
شب به دست و دل خداخواهان
چشم ارواح منتظر نگران
همه محتاج تحفهای ز دعا
همه چشمانتظار لطف شما..
او که شست از تمام دنیا دست
خیرخواهی برایش آیا هست؟
با دلی خسته خاطری مضطر
آورد اهل خویش را به نظر
آنکه او را عزیز میپنداشت
دل چرا از محبّتش برداشت؟..
کاش یادی کند ز رفتۀ خویش
یک دل خیرخواه خیراندیش..
آه و شیون به رفتگان نه رواست
حاجت رفتگان نماز و دعاست
#محمدجواد_محبّت
#مناجات
#غزل
🔹روزگار🔹
فرصت نمیشود که من از خود سفر کنم
از این من همیشگی خود گذر کنم
تصویرهای مبهمی از خویش میکشم
هر گاه در گذشتۀ عمرم نظر کنم
من ماندهام که پا بگذارم به روی دل
یا پیروی از این دل بیپا و سر کنم...
جز درد و آه، حاصلم از روزگار نیست
از دست روزگار چه خاکی به سر کنم
آواره ماندهام به بیابان سرنوشت
بیغولهای کجاست که شب را سحر کنم
این بخت با من است خودم را ز دست او
باید کجا برم، به کجا در به در کنم...
مُردم در این همیشگی جان و تن «خروش»!
باید به راه افتم و فکر دگر کنم
#عباس_شاهزیدی
#ماه_رمضان
#غزل
🔹فصل شکوفایی نور🔹
باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور
فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور
دردمندان! به شما ماه خدا رو کردهست
چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور
به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت:
«قُل هُوالله اَحَد چشم بد از روی تو دور»..
گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین
ای نگاه تو طربناکتر از باغ بلور
عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب
به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور
صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر
سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور
ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک»
در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور
بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش
نشود مانع احساس تو، احساس غرور
ای صفای تو نوازشگر گلهای یتیم
نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور
سعی کن لذت غفران خدا را بچشی
ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور
دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت
میشوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور
به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر
بگشاید گره از کار شما صبح ظهور
ای که چشم دل تو در طلب راه خداست
رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست
#محمدجواد_غفورزاده
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پیِ معجزهها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
#میلاد_عرفانپور
#شعر_توحیدی
#قرآن
#غزل
🔹سیر در آیات عالَم🔹
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت
خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت
«أَلَم أَعْهَد إِلَيكُم يا بَنی آدَم» برایم خواند
از آن عهدی که آدم بست -آن پیمان- برایم گفت
برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق میزد
به یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت
به ابراهیم و موسی و به اِلیاسین سلامی کرد
به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت
«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»
زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت
سپس «إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا» را بر زبان آورد
نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت
مرا خوف و رجای حرفهایش جذب خود میکرد
که آیه آیه از «تکویر» و «اَلرَّحمان» برایم گفت
هزار و چندصد سال است در دل حرفها دارد
شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت
سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالَم را
سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت
#عاطفه_جوشقانیان
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
فرمود که: هرچیز بهاری دارد
ماه رمضان، بهارِ قرآن باشد
#حسین_شنوائی
#ماه_رمضان
#غزل
🔹خوش آمدهای🔹
سلام موهبت بیکران! خوش آمدهای
سلام مرحمت ناگهان! خوش آمدهای
سلام آیهتر از لحظههای جاری عمر
سلام بهتر از آب روان خوش آمدهای
سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور
سلام ماه پر از کهکشان خوش آمدهای
تو ای خلاصۀ باران بیامان حضور
تو ای چکیدۀ هفت آسمان خوش آمدهای
نسیم خوشخبری آمد از مناره، چه خوب!
وزید عطر تو بین اذان، خوش آمدهای
بیا که باز نمکگیرمان کنی با عشق
کنار سفرۀ خرما و نان، خوش آمدهای..
جوانهها همه چشمانتظار مهر تواند
به باغ خشک دل ای باغبان خوش آمدهای
برای من که پر از شرم ماه شعبانم
بمان تو ای رمضانم! بمان! خوش آمدهای
#فاطمه_عارفنژاد
برکت کبریا
غزل - به مناسبت ماه مبارک رمضان
شبها شب سبز استجابت ، ایام تمام آسمانی
انگار نمودهاند با هم تاریکی و روشنی تبانی
حتی دل روز روشن این ماه ارزنده شبیه شام قدر است
این ماه تمام لحظههایش قدر است اگر که قدر دانی
دربار کریم سفره پهن است ، مانند گدا چه کیف دارد
در محضر میزبان نشستن در لحظهی سبز میهمانی
از برکت کبریا در این ماه هرشب شب آشتیکنان است
برگرد ! بیا و رو نگردان از خالق مهر و مهربانی
در محضر او غرور تا کی؟ از خانهی دوست دور تا کی؟
ما نزد خدا همیشه هیچیم ، او باقی و عبدِ اوست فانی
ما قطره ، خدای ماست دریا ، ای قطره ! تو را سزاست دریا
بیهوده نبند دل به مرداب ، چون لایق بحر بیکرانی
این ماهِ ضیافت است و دیدار ، از جان اَرِنی بگو به دلدار
گر چشم به دیدنش گشائی ، پاسخ نرسد که لَنتَرانی
شاعر: #حاج_ابراهیم_سنائی
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزۀ خود را به گمانش که شب است
زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است
یا رب! این نقطۀ لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و، من از آن میترسم
که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است
پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
که دمادم لب من بر لب بنت العنب است
منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است
عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است
گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است
#شاطرعباس_صبوحی
معراج روح
دعا پيغام بيداری دل هاست
دعاسرچشمه ی جاری دل هاست
دعا معراج روح عا شقان ا ست
به بحرعشق ،نوح عاشقان ا ست
دعاعشق و تمنا و نياز است
دعا آئينه ی صوم و نماز است
دعا نور تجلّی بخش هستی است
دعا يك جلوه ای ازحق پرستی است
دعا گلزار ایمان و امان است
دعا گل نغمه ی روح و روان است
دعا منزلگه عشق حبيب است
دعا بردرد بی درمان طبيب است
دعا سوگند معشوق ا ست وعاشق
دعا پيوند مخلوق است وخالق
دعا يعنی فروغ مطلب ما
دعا ذكراست برروی لب ما
دعا تطهير دل ازهرنفاق است
زلال ناب شورو اشتياق ا ست
دعا رمزی است بين عبد و معبود
كليد گلشن عشق است و موعود
دعا يك رشته ازدنيابه عقباست
دعا پيوستن قطره به دريااست
دعا چون آه ،دامنگير روح است
دعا زيباترين تفسير روح است
نيايش شيوه ای از اوليا بود
سلاح اصفيا و انبيا بود
دعاپرورده ی جان رسول است
دعا محبوب زهرای بتول است
دعا زيباست درگفتار زهرا
دعا نوری است در رخسار زهرا
دعا زينت ده هرزيب وزين است
گلی درگلشن جان حسين است
دعا گنجينه ی عشق واميداست
دعا ذكر لب پاك شهيداست
دعا نوراميد مؤمنين است
دعامطلوب زين العابدين است
دعا محبوب جان اوليا بود
فروغی ازهدايت از دعا بود
دعا يك چشمه ی جاری است ای دل
شكوه حضرت باری است ای دل
دعا موجی زشور و اشتياق است
دعا فرياد هجران و فراق است
دعا گل نغمه ی ناب هم عهدی است
دعا تنها كليد وصل مهدی است
#سید_هاشم_وفایی
تش شرم
شب است و گریه و ناله کنم به حال خودم
که مرهمی بگذارم به روی بال خودم
بگیر دست کسی را که اوفتاده ز پا
مرا تو وانگذاری دمی به حال خودم
میان آتش شرم وگناه می سوزم
که آب می شوم از هُرم انفعال خودم
مرا ببخش که دربند پنجه ی نفسم
شکایتی نکنم چون که خود وبال خودم
زبس که خار گنه می رود به پای دلم
به دست خویش کَنَم چاه، بر زوال خودم
همیشه غرق سؤالم،چه می کنم با خود؟
چسان جواب برآرم، براین سؤال خودم
به غیر گریه چو طفلان مرا زبانی نیست
چگونه حرف زنم با زبان لال خودم
مرا به حُرمت آل عبا تو می بخشی
تمام عمر بر این باور خیال خودم
به محضر تو «وفایی»به گریه می گوید
ببر مرا به سوی وادی کمال خودم
#سید _هاشم _وفایی
بهار دل، شده خزون؛ دردامو از چشام بخون
من اومدم یهبار دیگه، پاسفرهی ماهرمضون
توو گیر و دار زندگی، عادّی شده برام خطا
با اینهمه روو سیاهی، بازم به من گفتی: بیا
ای خالق بنده نواز! میخوام که از تو، دور نشم
خیلی داره دیر میشهها؛ یهکاری کن، عوض بشم
ببین دارم داد میزنم؛ گناه منو بیچاره کرد
توو صحرای هوای نفس، دل منو آواره کرد
ای که تویی به هر زمان، قرار قلب بیقرار
گناه این بندتو باز به پای نادونیش بزار
به زیر بار معصیّت، قدکمون اومدم خدا
به محضرت یهباردیگه پشیمون اومدم خدا
ببین پاسفرهی دعا، اشکای این سینهزنو
میگه میون گریههاش، ببخش منو؛ ببخش منو
ای خالق آلالهها! منو یهشب ببر حرم
از در خونهی حسین، کجارو دارم که برم؟!
آی عاشقا مثل شما، این همهی حرف منه
فقط امید ما همین، گریه و سینهزدنه
مرثیهخونی کارمه؛ مثل تموم عالمین
میون گریه هی میگم: حسین حسین حسین حسین
آقا شنیدم که یهروز، خون به دل شما شده
میون گودال بلا، سر از تنت جداشده
آقا شنیدم سرتو، بهروی نیزهها زدن
با کعب نی، نامحرما به تن بچّهها زدن
بین زمین و آسمون، با اشک جاری از دو عین
یهمادری ناله میزد، غریب مادر؛ ای حسین
هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است
هر روز ازین ماه مبارک شب عیدی است
هر آه جگرسوز که از سینه برآید
در دامن صحرای جزا سایه بیدی است
هر نوع شکستی که ترا روی نماید
چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است
تا خلوت یوسف که صبا راه ندارد
از دیده یعقوب عجب راه سفیدی است
در دامن دشتی که تو می می کشی امروز
هر لاله او شمع سر خاک شهیدی است
صائب اگرت دیده بیدار نخفته است
در پرده شبگیر عجب صبح امیدی است
#صائب_تبریزی
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضانیه
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#محاوره
#چارپاره
روحِ من مُرده یه کاری کن خدا
من و زنده کن نذار بشم تباه
خسته از راه اومدم، بد کِسِلم
سنگینی کرده رو دوشِ من گناه
حالم و گرفته نفْس ِ لعنتی
جَوونیم رفته و دیگه برنگشت
آبِروم رفته خدایا چه کنم؟
عمر من بدونِ بندگی گذشت
روبروت میشینم و زار میزنم
تا حلالم کنی منت میکشم
کمتر از همه ثوابِ منه و
بیشتر از همه خجالت میکشم
دادی آب و نونم و نفهمیدم
تو رو قرآن یه کمی به روم بیار
غصه میخورم که روبِرا نکرد-
-بندگیم و نِعمتایِ بیشمار
مطمئنم واسه تو کاری نداشت
ببَری پیش ِ همه آبِروم و
ولی دستم و گرفتی گم نشم
کردی روشن روزایِ پیشِ روم و
قربونت برم! نفهمیدم، ببخش
اومدم برای درمان...چه کنم؟!
رفته لذّت گناهام و بگو...
با تبِ عذابِ وجدان چه کنم؟!
داره زجرم میده احساس ِ گناه
یکی آرامش ِ باطنم بشه
کارِ من پیش ِ خدا، گیره و کاش
یه نفر بیاد و ضامنم بشه
یادم اومد که بابام بهم میگفت
نکنه هر جایی زانو بزنی
مادرم میگفت عزیزم نکنه
وقتِ غم به هر کسی رو بزنی
ضامنم حاضره و وقتِ سحر
از حرم همراهِ زائرا میام
ای خدا تا از سرم راضی بشی
شب هشتم با امام رضا(ع) میام
گفتم آقاجون پادرمیونی کن
گفته ناراحت نباش میخرَمت
من و بخشیده و شد ذکر لبم:
«قربونِ این همه لطف و کرَمت»
از سرم راضی شده امام رضا(ع)*
داره لبخندِ رضایت میزنه
خدا هم داره یکی یکی یکی
خط به خط گناهام و خط میزنه!
* یا وَلِيَّ اللّهِ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوباً لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ
اى ولىّ خدا! بى گمان ، ميان من و خداوند عزوجلّ، گناهانى است كه جز رضايت شما، آنها را محو نميكند.
(فرازی از زیارت جامعهٔ کبیره)
#مرضیه_عاطفی
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#محاوره
#چارپاره
روحِ من مُرده یه کاری کن خدا
من و زنده کن نذار بشم تباه
خسته از راه اومدم، بد کِسِلم
سنگینی کرده رو دوشِ من گناه
حالم و گرفته نفْس ِ لعنتی
جَوونیم رفته و دیگه برنگشت
آبِروم رفته خدایا چه کنم؟
عمر من بدونِ بندگی گذشت
روبروت میشینم و زار میزنم
تا حلالم کنی منت میکشم
کمتر از همه ثوابِ منه و
بیشتر از همه خجالت میکشم
دادی آب و نونم و نفهمیدم
تو رو قرآن یه کمی به روم بیار
غصه میخورم که روبِرا نکرد-
-بندگیم و نِعمتایِ بیشمار
مطمئنم واسه تو کاری نداشت
ببَری پیش ِ همه آبِروم و
ولی دستم و گرفتی گم نشم
کردی روشن روزایِ پیشِ روم و
قربونت برم! نفهمیدم، ببخش
اومدم برای درمان...چه کنم؟!
رفته لذّت گناهام و بگو...
با تبِ عذابِ وجدان چه کنم؟!
داره زجرم میده احساس ِ گناه
یکی آرامش ِ باطنم بشه
کارِ من پیش ِ خدا، گیره و کاش
یه نفر بیاد و ضامنم بشه
یادم اومد که بابام بهم میگفت
نکنه هر جایی زانو بزنی
مادرم میگفت عزیزم نکنه
وقتِ غم به هر کسی رو بزنی
ضامنم حاضره و وقتِ سحر
از حرم همراهِ زائرا میام
ای خدا تا از سرم راضی بشی
شب هشتم با امام رضا(ع) میام
گفتم آقاجون پادرمیونی کن
گفته ناراحت نباش میخرَمت
من و بخشیده و شد ذکر لبم:
«قربونِ این همه لطف و کرَمت»
از سرم راضی شده امام رضا(ع)*
داره لبخندِ رضایت میزنه
خدا هم داره یکی یکی یکی
خط به خط گناهام و خط میزنه!
* یا وَلِيَّ اللّهِ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوباً لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ
اى ولىّ خدا! بى گمان ، ميان من و خداوند عزوجلّ، گناهانى است كه جز رضايت شما، آنها را محو نميكند.
(فرازی از زیارت جامعهٔ کبیره)
#مرضیه_عاطفی