#امام_حسین_مناجات
ما در این درگاه دنبال مقامی نیستیم
ما پی چیزی به غیر از این غلامی نیستیم
با تو ما را می شناسند ای کریم مهربان
بی تو ما نزد کسی اصلا گرامی نیستیم
ما کبوترهای جلد کنج باب القبله ایم
خاک درگاهیم ما، دنبال بامی نیستیم
دست ما پیش کسی جز تو نمی گردد دراز
در گدائی پخته ایم و غرق خامی نیستیم
از ازل مُهر غلامی علی بر ما زدند
ما به جز نام علی دنبال نامی نیستیم
این دهه یاد لبت ما آب کمتر خورده ایم
این دهه ناآشنا با تشنه کامی نیستیم
عاقبت از روضه ی روز دهم دق می کنیم
در رفاقت با تو اهل بی مرامی نیستیم
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
رسد به فصل جدایی اگر کتاب بد است
و تشنه ماند اگر طفلِ ربّ آب بد است
مگر چقدر از آب فرات را میخواست
برای طفل که بیش از دو جرعه آب بد است
به پیش مادر طفلی که از عطش مُرده
نه حرف آب زنید و نه لب به آب.. بد است
شبیه چوبهی گهوارهی علیاصغر
دلش شکسته و حالِ دلِ رباب بد است
خدا کند که سوال از سرِ علی نکند
اگر که حرمله پاسخ دهد جواب بد است
به گریه گفت چرا روی نیزه خوابیدی؟
مگر که دامن مادر برای خواب بد است؟
خدا کند که نقابی به رخ کشد خورشید
برای صورت شش ماهه آفتاب بد است
اگرچه بر رویِ سرنیزه سفت بسته شده
برای حمل سرش رقص و پیچ و تاب بد است
خداکند که نِیاش را تکانتکان ندهند
برای مادر غمدیده اضطراب بد است
#یامظلوم
@raziolhossein
. بسمالله الرحمن الرحیم
هذا_یوم_الجمعه
و هو یومک المتوقع فیه ظهورک
دعای سلامتی حضرت فراموش نشود
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ
السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ
اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
هدیه بفرمایید
🌷اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم 🌷
🌴اللهمعجللولیکالفرج🌴
#امام_زمان_محرم
بیا بر قلهی هستی لوای عدل برپا کن
بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن
چرا از چشم خود تنهای تنها اشک میریزی؟
بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن
بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور
بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن
بیا اشک خجالت پاک کن از دیدهی سقّا
بیا از خون دل بر تشنهکامان دیده دریا کن
بیا با عمّههایت جستجو کن در بیابانها
گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن
بیا و گریه کن بر یاسهای نیلی زهرا
بیا روی کبود عمّههایت را تماشا کن
بیا خونْ پاک کن با اشک از پیشانیِ جدّت
بیا قرآنِ ثارالله را بر نیزه معنا کن
بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم
بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن
برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد
بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_زمان_محرم
#شب_هفتم
شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق، آب شده
«میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست»...
گناهکاریِ من، بین ما حجاب شده
چقدر پیش نگاه تو معصیت کردم
چقدر پیش تو این عاشقات خراب شده
به سیلی پدرانه همیشه محتاجم
که سربهراه شد آن طفل که عتاب شده
چقدر «آه» نوشتم..، به دست تو نرسید...
فراقنامهی من این چُنین کتاب شده
به غیر پشت در خانهات کجا برود؟!
همان گدایِ سرافکندهیِ جوابشده
وصال یار..، به جز سوختن مُیَسَّر نیست...
بگو به شمع که پروانهات مُجاب شده
درختِ «آب» نخورده، ثمر نخواهد داد
دعا به لطف همین «گریه» مستجاب شده
تو را به خونِ علیاصغرِ حسین..، بیا...
بیا که شیعهی تو غرق در عذاب شده
سه شعبه خورد به مشکی و آبرویی ریخت...
رشید اهل حرم از خجالت آب شده
عمو کجاست ببیند به جای جرعهی آب
طناب حرملهها قسمت رباب شده
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#رباعی
او همهمه را دور و برش می شنود
این زمزمه را از پدرش می شنود
حالا که تو تیر را زدی، حداقل
آهسته بخند، مادرش می شنود
#سید_علی_احمدی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
دارد چنان ز سوز عطش در گلو گره
کز ناله اش فتاده به هرگفتگو گره
تیر سه پر مگر گره از کار وا کند
حالا که وانشد به دو دست عمو گره
زنده است مادرش به امید تبسمش
خورده حیات او به همین آرزو گره
از ذبح طفل خویش اگر بود باخبر
میزد کجا رباب به قنداق او گره
شرم از رباب ، داغ پسر ، غربت و عطش
در کار شه فتاد ز هر چارسو گره
باب الحوائج است مگو دست بسته است
در رشته امور گدایش مجو گره
#محمدعلی_کردی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
گرفته بر سر دامن سر جوانش را
و داده است ز کف طاقت و توانش را
برای این که پدر را پسر صدا بزند
پدر گرفت دمی خون در دهانش را
صدای خنده شان تا رسید نفرین کرد
ز آه سینهی خود جمع دشمنانش را
خلیل وعده نمود و پس از هزاران سال
حسین آمد و پس داد امتحانش را
دوباره حرف علی کوچه باز شد اینبار
کشاند تا وسط دشت عمه جانش را
مردّد است که تا خیمهها که را ببرد
تن جوانش را ... یا قد کمانش را ؟
وساعتی پس ازاین روی نیزه خواهدگفت
موذن حرم کربلا اذانش را
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
چه حال و روز عجیبی، گذشت بر تو حسین جان
که همچو بازِ شکاری، تو آمدی سوی میدان
علی مقابل چشمِ تو پاره پاره بدن بود
میان گرد و غباری تنِ جوان تو پنهان
در آن زمان که به زانو، کشیده ای بدنت را
کنار پیکر اکبر، امان ز حال پریشان
در احتضار، علی میکشید پا به زمین و
نفس نفس زدنش در شماره بود فراوان
ز لَخته خونِ گلویش، دلت به تاب و تب افتاد
فغان کشیدی و گفتی: خدا کند ندهد جان
صدا زدی وَلَدی! خواهرم رسیده کنارت
ز جا بخیر و ببر عمه را ز دیده ی عدوان
مَخواب راحت علی جان! حرم پناه ندارد
مرو که بعدِ تو دنیا، چه جای ماندنِ یاران؟
مَبند دیده بُنَیَّ، سخن بگو دمِ آخر
پس از تو چون رود عباس، وای بر دل طفلان
اگر که چشمِ عمو را سپاه دور ببیند
که رحم میکند آندم بدون تو به یتیمان
خدا کند نرود معجری ز حمله به غارت
خدا کند نشود هجمه ای به خیمه ی نسوان
صدای هلهله ها را مگر نمی شنوی که...
تمامِ جبهه شده پر ز پایکوبیِ آنان؟!
اگر به خیمه هجومی شود پس از تو و عباس
نَه گاهواره بماند، نَه زیوری ز عزیزان
پس از شهادتِ یاران، نَه محرمی نَه پناهی
مگر خدا بکند رحم بر سپاهِ غریبان
اَمان ز حالِ رباب و اَمان ز حالِ سکینه
که خاک بر سر دنیا پس از عروجِ شهیدان
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
سیرت شهزاده همچون شاه بود
صورتش مانند قرص ماه بود
عده ای احمد صدایش می زدند
بسکه او شکل رسول الله بود
تشنه ی بوسیدن رویش حسین
یوسف یعقوب خاطرخواه بود
این جوان ممسوس در ذات خدا
از طریق بندگی آگاه بود
لحظه لحظه با امام عصر خود
هم عقیده همنفس همراه بود
اولین قربانی آل رسول
در دلش کی ذره ای اکراه بود ؟
خواهرانش را تک و تنها گذاشت
در دلش غم ؛ بر لبانش آه بود
هرچه گفت از غربت جدش علی
پاسخش تنها بد و بیراه بود
نیزه ای وقتی به پهلویش نشست
ناله اش فریاد یا اُمّاه بود
در جوان مرگی اکبر فکر کن
مثل زهرا عمر او کوتاه بود
پیر شد بابا سر تشییع او
بسکه داغ رفتنش جانکاه بود
.........
نقل بعضی حرف ها ممکن نبود
گریه باید کرد با "ممکن نبود "
از صحابه هیچ کس باقی نماند
ماندنش در خیمه ها ممکن نبود
کاروانی در وداعش گریه کرد
فهم هجر مصطفی ممکن نبود
صحبت از رسم و رسومات عرب
در زمین کربلا ممکن نبود
داغ پشت داغ دید آقای ما
کندن رخت عزا ممکن نبود
بر سر بالین اکبر ضجه زد
گریه های بی صدا ممکن نبود
فرق سر تا بین ابرو باز شد
بستن فرق دو تا ممکن نبود
پهن شد آنجا عبایی هم ولی
بُردنشَ با یک عبا ممکن نبود
قطعه قطعه ؛ ریز ریزش کرده اند
حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟
خواهری آمد عصای دست شد
راه رفتن بی عصا ممکن نبود
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
آسمان تیره شد از بس قمرم ریخت به هم
چقدر بسمل بی بال و پرم ریخت به هم
قامتش بود قیامت، صف مژگان محشر
چشم خورده پسرم ، چشم ترم ریخت به هم
یا علی گفته ام از بسکه علی دیدم من
تا نجف رفت صدایم، پدرم ریخت به هم
به خدا هر که پسر داشت به من می خندید
بین لبخند پسرها ، پسرم ریخت به هم
بسکه من تیر کشیدم ، جگرم تیر کشید
جگرم سوخت ، چو دیدم جگرم ریخت به هم
کس ندیدست پسر را پدرش بشمارد
دانه دانه شد و بر دور و برم ریخت به هم
رو به قبله نشد از بسکه به هم ریخته بود
قبله هم سوخت ز سوز جگرم ریخت به هم
یک عبا دارم و صد تا علی اکبر، چه کنم؟
تا عبا دید که من در به درم ریخت به هم
کرده ام جمع اذان گوی حرم را اما
باز دیدم نرسیده به حرم ریخت به هم
همه با کشتن اکبر ، پدرش را کشتند
قبل گودال ، ز پا تا به سرم ریخت به هم
از غم یوسف لیلا ، به چه روز افتادم
پیش چشم همه شمع سحرم ریخت به هم
#سیدمحسن_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
برا من بعد اکبر حاصلی نیست
جهان هیچه برام وقتی علی نیست
شاید عیب از نگاهم باشه زینب
همه صحرا رو می گردم ولی نیست
همه سعی می کنن اما نمیشه
میون هیچ عبایی جا نمیشه
ندارم غم از این که تاره چشمام
با چشم سالمم پیدا نمیشه
شبیه من کسی تنها نمیشه
قدش اندازه ی من تا نمیشه
نکش بیهوده زحمت زینب من!
علی بیشتر از این پیدا نمیشه
از این لحظه کارم جز بیدلی نیست
جوونم رفت و واسم حاصلی نیست
علی از یک طرف خیلی زیاده
ولی از یک سو حتی یک علی نیست
#شهریار_سنجری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
تکانم داد عمه تا بداند زندهام یا نه
چرا هِی وای میگویی ولی یک بار بابا نه
کشیدم تیغهای از حنجره تو با دو انگشتم
دلم خوش بود حرفی میزنی این بار... اما نه
محاسن داشتم بر دست ، دنبال تو اُفتادم
به زخمی فکر میکردم ولیکن اِرباًاربا نه
مرا هَرسو ببر زینب ولی سمت رقیه نه
مرا هَرسو ببر زینب ولی در پیشِ لیلا نه
چه راحت پخش میکردی به سختی جمع میکردی
تو هَم ای کاش در گودال بودی ، بین صحرا نه
عزیزم دست و پا زن جان دهی شاید که راحتتر
بکش پا را زمین پیشم ولی در پیش زهرا نه
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
جوشن به خاک خورد، سپر تکه تکه شد
بابا قدش خمید ، پسر تکه تکه شد
هر ضربه که زدند به جان پدر زدند
اولاد تیغ خورد پدر تکه تکه شد
حکم پسر برای پدر دیده و دل است
یعنی که چشم دید جگر تکه تکه شد
از باغ ، میوه را به درستی نچیدهاند
بلکه چنان زدند ثمر تکه تکه شد
با احتساب این که علی در نماز بود
طوری به سر زدند که سر تکه تکه شد
طوری ز روی اسب به روی زمین فتاد
گفتند زانوان پدر تکه تکه شد
گریان گذاشت صورت خود را به صورتش
دیگر به پا نخواست ، کمر تکه تکه شد
تشییع او کسای یمانی نیاز داشت
یک تن به قدر پنج نفر تکه تکه شد
عمه رسید تا به پدر کم نظر کنند
عمه که سر رسید نظر تکه تکه شد
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
سنگها صورت او را عوضم بوسیدند
تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند
داشت می رفت به میدان قد و بالایی داشت
عمه هایش همگی دور سرش گردیدند
سرو من تشنه به میدان شهادت می رفت
خواهرانش عوض ابر بر او باریدند
پیرمردان همه گفتند رسول الله است
جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند
نمک زندگی من پسرم بود ولی
نمک زندگی ام را به زمین پاشیدندم
جلس ختم گرفتیم کنار بدنش
عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند
هفت بار از جگر سوخته ام ناله زدم
مرد و نامرد همه غربت من را دیدند
آمدم جمع کنم زندگی ام را از خاک
دسته جمعی به من و گشتن من خندیدند
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
تو را در هر قدم دیدم ندانستم در این صحرا
علی اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا
صدا کردم علی اکبر علی اکبر علی اکبر
کجا جویم تو را بابا که پیدایی و ناپیدا
تو را خواندم مکرر لااقل یکبار پاسخ ده
بگو بابا بگو بابا بگو بابا بگو بابا
تورا بر روی چشمانم بزرگت کرده بودم من
مبادا خار بر پای تو بنشیند ولی حالا
به روی پاره های پیکرت تا پای نگذارم
به زانو می کشم خود را به زانو میکشم خود را
تو دست و پا زدی و ناگهان افتاد سر یک سو
تو جان دادی و جان دادم میان خنده اعدا
کنار هم تو را چیدم تو را چیدم تو را چیدم
تلاشم ته نشین چون شهد گل شد در عبا اما
بیایید ای جوانان بنی هاشم که اکبر رفت
پس از او اف بر این دنیا پس از او اف بر این دنیا
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#محاوره
#ا_ر_با_ا_ر_با
اربا اربا یعنی پا نشی دیگه
عصای دست بابا نشی دیکه
یه جوری بپاشه از هم بدنت
که رو دست بابا جا نشی دیگه
اربا اربا یعنی کینه رو بیاد
شمشیراشون تا روی ابرو بیاد
یه جوری داغتو رو دل بذارن
که بابات سمت تو با زانو بیاد
اربا اربا یعنی پرپرت کنن
تیغا رو راهی پیکرت کنن
اربا اربا یعنی اکبر باشی و
دشمنا هزار تا اصغرت کنن
اربا اربا یعنی پاییزت کنن
کشتهی شمشیرای تیزت کنن
بعد از این که تیکه تیکه کردنت
بشینن دوباره ریزریزت کنن
اربا اربا یعنی زیر جوشنت
پاره پاره بشه حتی پیرهنت
وقتی نیزه ها میکوبن بشینه
روی هرکدوم یه تیکه از تنت
اربا اربا یعنی اونقد بزنن
که زنا نالهی ممتد بزنن
پسرت رو جلوی چشمای تو
بزنن بد بزنن بد بزنن
اربا اربا یعنی نزدیک فرات
پسرت رو بکشن جلو چشات
بشینی گریه کنی گریه کنی
دشمنات هو بکشن به گریه هات
#محمد_نجاری
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_مدح
دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر
جمع اند همه آل کسا در علی اکبر
آن چیز که خوبان همه دارند در عالم
دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر
فهم احدی نیست به یک ذرهی علمش
کم رفته اگر بر روی منبر علی اکبر
مضمون چه شعری است برازنده اش آخر
از مدح و ثنا هست فراتر علی اکبر
با گردش شمشیر به دستش همه گفتند
در کرب و بلا ثانی حیدر علی اکبر
حتی نرسیده ملک الموت به گردش
از میمنه زد تا که به مِیسر علی اکبر
در منطق و درخلقت و در خلق شبیه است
بیش از همه بر شخص پیمبر علی اکبر
معصیت آن را که محب است خداوند
بخشد به سخا روز جزا بر علی اکبر
از اسب زمین خورد و پدر گریه کنان گفت
دردا ؛ علی اکبر ...علی اکبر .... علی اکبر
می خواست صد و ده پسر ارباب و به یک روز
این خواسته بنمود مُیسّر علی اکبر
از خوردن سر نیزه ای از پشت به پهلو
شد بانیّ مرثیهی مادر علی اکبر
برخیز و اذانی بده هنگام نماز است
یک مرتبه ، یک دفعهی دیگر علی اکبر
برخیز و در این دشت به فکر پدرت باش
خیره است به او دیدهی لشکر علی اکبر
از عهدهی جمع بدنت بر نمی آید
گشته است همه دشت سراسر علی اکبر
ای روشنی چشم پدر، چشم تو روشن
صحبت شده از غارت معجر علی اکبر
از روضه همین قدر که گردید مزارش
هم قد مزار علی اصغر علی اکبر
#عرفان_ابوالحسنی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چهقدَر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
"پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست"
سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوهی کوثر بوده
سرّ لولاک، از اوّل علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخاست
نفس پنج تن آل عبا بر میخاست
ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته
قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش
بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم! قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجهی شیراز نوشت:
"شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان"
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذن زاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذانِ علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنهی الطافِ تو دشت
مشک از چشمهی چشمان تو پُر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات
چشم دنیا به تنت جامهی احسان دیدهست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیدهست؟
رحمت واسعهای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم
میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب
میشود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی
رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت
ذات تو گرچه خلاصه شدهی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است
بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
رسید روضه ی هشتم..علی پراکنده
حسین آمده تا قتلگاه پر کنده
صدای حرمله آمد به گوش با خنده
زدیم برگ گلت را حسین..شرمنده
صدای هلهله آمد…بیا..بیا..کشتیم
زدیم اکبر اورا،حسین را کشتیم
چگونه جمع کند او علیِ اکبر را
که گم نموده به خاک پاره پیکر را
خدا بخیر کند ناله های مادر را
چگونه تاب بیارد نگاه مضطر را
علی اکبر ارباب اربااربا شد
خداست شاهد من سخت در عبا جا شد
همین که خورد زمین لشکری تبسم کرد
عقاب در وسط معرکه تلاطم کرد
حسین دید علی را و دست و پا گم کرد
رسید در بر او ناله زد..تکلم کرد
که پا مکش به زمین اینچنین عزیزدلم
ببین که عمه رسیده،بیا رویم به حرم
به پای نعش تو افتاده ام دل آزرده
که شمر قهقهه زد بر منِ جوان مرده
چقدر بر بدنت تیغ و کعب نی خورده
و لشکر از تن تو هرچه خواست را برده
علیِ اکبر من شد علیِ اکبر ها
و بعد کشتن تو خاک بر سر دنیا..
#آرمان_صائمی
@raziolhossein
May 11
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
رجز بخوان ، رجز بخوان ، شبیه مرتضی علی
که حیدری دگر شود دوباره سهم ما علی
برو که اولین شهید این قبیله میشوی
برو برو عزیز خانواده مرحبا علی
سوارشو به سمت خیمهگاه دشمنان برو
عقیق خون خویش را ببخش بر گدا علی
برو به فتح خیبری دوباره و تو هم بده
جواب ظلم قوم بدتر از یهود را علی
هزار بار خوردهام زمین و باز پاشدم
خودت بیا به من بگو چقدر مانده تا علی
جوان من بلند شو ، نخواب بین معرکه
بلند شو ، بلند شو ، بگو دوباره یاعلی
نه پیرهن که جوشنت شدهاست پاره یوسفم
چگونه این چنین شدی اسیر گرگها علی
هم این طرف ، هم آن طرف ، به هر طرف تو هستی و
بیابمت کجا علی ؟ کجا علی ؟ کجا علی ؟
چقدر تکه تکهای ، چقدر پاره پارهای
به قول شاعران شدی هجا هجا هجا علی
#س_کرمانی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
ز نیزه ای که ز دشمن به پهلویش جا شد
شکست پهلوی اکبر ، شبیه زهرا شد
ز کوچه ای که به قتلش گشوده شد دیدند
دوباره کوچۀ شهر مدینه پیداشد
ز ضربتی که به فرقش فرود آمده بود
سرش شکست و شبیه علی اعلا شد
ز بس که نیزه و شمشیر بر تنش آمد
تمام آن بدن پاک ،ارباً اربا شد
رسید بانگ «علیک... السّلام»چون به حسین
ز دود آه دلش،تیره آسمان ها شد
کنار آن بدن پاره پاره تا که رسید
زبان گریه ی او غرق واعلیا شد
میان لشگر دشمن ز گریه های حسین
ز فرط هلهله و خنده شور بر پا شد
رسید زینب و دید او که محتضر گشته
ز گریه در دل صحرا دوباره غوغا شد
پدر که چهره ز رخسارۀ پسر بر داشت
به پیش دیدۀ او تار کُل دنیا شد
فقط تن پسرش را گذاشت روی عبا
برای رفتن خیمه کمی مهیا شد
زمین گریست «وفایی» ازاین غم عظما
فلک به گریۀ اهل حرم هم آوا شد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#رباعی
چه می شد هر دو گل پرپر نمی شد؟
یکی می شد یکی دیگر نمی شد
علی اصغر علی اکبر نشد، کاش
علی اکبر علی اصغر نمی شد
#محمدمعین_پوریلان
@raziolhossein