eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حُجره‌ی سوخته‌اش کاش دری دیگر داشت این جوان کاش به بالایِ سرش خواهر داشت چه شده چند کنیز از پسِ در میخندند یک‌نفر این طرف و چند نفر میخندند خنده کردند بگویند تقلا کافی است ناله‌ی واحسن و وای حُسینا کافی است طَشت  دَف شُد که نفهمند کسی می‌سوزد بِینِ این حجره‌ی بسته نفسی می‌سوزد طَشت را پیشِ لبانش بگذارند ای کاش کاسه آبی به دهانش بگذارند ای کاش ظرف از آب پُر اما به زمین می‌کوبند می‌زند داد ولی پا به زمین می‌کوبند خنده‌ی بد دهنی میرسد از هلهله ها ناسزاهای زنی می‌رسد از هلهله ها خواست بالی بزند غم پَرِ او را سوزاند خواست آهی بکِشد حَنجر او را سوزاند گفت آبی و نشد تا که بگوید جگرم زهر وقتی نفَسِ آخرِ او را سوزاند می‌کشد پا به زمین تا که بفهمند همه جگرِ شعله ورش پیکرِ او را سوزاند خواهری حیف ندارد که به دادش برسد عوَضَش بی کَسی اش مادرِ او را سوزاند  تا بگِریند برایش دو سه همسایه که هست  رویِ این بام تنش مانده ولی سایه که هست روی این بام تنش مانده ولی عریان نه... @raziolhossein
شرار زهر جفا تا به پیکرش افتاد دوباره خنده به لبهای همسرش افتاد به ام فضل بگو کف مزن مکن شادی که در شماره نفسهای آخرش افتاد نهاد سر به روی خاک و دست و پا میزد چه آتشی به دل درد پروش افتاد به خاک حجره خودش را کشید با زحمت رسید پشت در و یاد مادرش افتاد به یاد مادر پهلو شکسته ای ،که به در .... ...چنان زدند لگد پیش شوهرش افتاد هنوز نقش زمین بود پشت در زهرا که درب سوخته ناگاه بر سرش افتاد .... به جای واعطشا واحسین بر لب داشت که یاد تشنگی جد اطهرش افتاد به پیش دیده او ظرف آب را تا ریخت به یاد آن عموی آب آورش افتاد به یاد مشک پر آب و هجوم تیر عدو به یاد ضرب عمودی که بر سرش افتاد شباهتش به حسین غریب کامل شد ز بام پیکر پاک و مطهرش افتاد چه خوب شد که خواهر نداشت مثل حسین که روی خاک ببیند برادرش افتاد برادری ته گودال بر زمین افتاد سنان که خورد به پهلوش ، خواهرش افتاد به قتلگه تنش افتاد بر زمین یکبار هزار مرتبه از روی نی سرش افتاد چرا ز نیزه نیفتد سر پدر وقتی که از بلندی آن ناقه دخترش افتاد . @raziolhossein
بايد از روضه گفت سربسته روضه باز است و حجره در بسته به كدامين گناه در قتل اش ام رذل اينچنين كمر بسته سرش افتاده است بر شانه دست و پا ميزند غريبانه سوخت از داغ اين امام غريب جگر آشنا و بيگانه وسط هلهله دل اش غم داشت روضه اش بوئي از محرم داشت ياد جد غريب خود افتاد روضه ي او برادري كم داشت دل آن بي حيا نشد آرام بدنش را كشيد تا سر بام دوسه روزي پس از شهادت هم شد رها روي بام جسم امام قلم اينجا كمي سخن دارد حضرت اش سايه بر بدن دارد تن اش عريان نشد خدا را شكر روضه خوان گفت پيرهن دارد مثله شد اين بدن نشد هرگز شده بي پيرهن نشد هرگز ده سواره تن اش نكوبيدند پس جسارت به تن نشد هرگز جگرش پاره شد ولي سر داشت تا نفس داشت سر به پيكر داشت سارباني نبود اطراف اش دست و انگشت سالم آخر داشت جد او را ولي چه بد كشتند فقط از كينه و حسد كشتند ظالمی با دوازده ضربه عده اي مست بي خرد كشتند @raziolhossein
حرم می رفت دنبال مرادش دعا می خواند در حد سوادش پدر هر وقت عرض حاجتی داشت مشرف می شد از باب الجوادش @raziolhossein
میان حجره خود زار و‌مضطر افتاده. دوباره همسری از ظلم‌ همسر افتاده تمام حجره پر از لخته های خون شده است اگرچه‌ پا شده اما مکرر افتاده کنیزها همه مشغول رقص و هلهله اند جوان بی رمقی در برابر افتاده بس است طشت‌ نکوبید فاطمه اینجاست کنار جسم‌ پسر باز مادر افتاده غریب طوس کجایی که پاره ی جگرت بروی بام غریبانه پرپر افتاده هزارشکر تنش زیر آفتاب‌ نرفت به پیکرش پروبال کبوتر افتاده هزارشکر سرش روی نیزه بند نشد کسی نگفته تنش بین لشگر افتاده کسی نگفت زن و بچه اش اسیر شدند کسی نگفت گلویش به خنجر افتاده فدای تشنه لبی که لبش ترک‌ میخورد و در کنار تنش خواهرش کتک میخورد @raziolhossein
بر شمس شموس نورعین است جواد خورشید سپهر کاظمین است جواد تا حشر سزد که شیعه گرید بر او لب تشنه چو جدّخود حسین ست جواد چرخ از غم زندگانی‌ات گریه کند از کینۀ خصم جانی‌ات گریه کند کم عُمرترین امامِ‌معصوم تویی زهرا به تو و جوانی‌ات گریه کند امروز در اضطراب باشد خورشید درسایۀ التهاب باشد خورشید بر شمس‌شموس تسلیت باید گفت زین غم که در آفتاب باشد خورشید از آتش غم، سینه کباب ست امروز بغداد ز سیل غم، خراب ست امروز جا دارد اگر کبوتران سایه کنند خورشید میان آفتاب ست امروز @raziolhossein
روی خاک حجره افتاده سر ابن الرضا آه ، آه از لحظه های آخرِ ابن الرضا جای جای خانه را پر کرده اند از هلهله تا نیاید ذکر مادر مادر ِابن الرضا بر جوانیش بریزد چشم ِ پیری ، اشک خون گشته دیگر زندگی ، درد سر ابن الرضا بی کسی شد قسمت آن که کس هر بی کس است ای اجل تنها تو هستی یاور ابن الرضا بس کن ای ملعونه این بی حرمتی ها را که نیست جای این رقاصه ها در محضر ابن الرضا هم شهیدش کرده ، هم خندد به خشکی لبش جعده و شمر است با هم ، همسر ابن الرضا هر چه هم آمد سرش شکر خدا دیگر نبود نیزه و سنگ و عصا دور و بر ابن الرضا گرچه او مانند جدش دفن شد بعد از سه روز کس ندیده جای پا بر پیکر ابن الرضا شکر حق جان بر لب بابا نیاورده است با کاکل ِ خونین ، علی ِ اکبرِ ابن الرضا* هر چه در بغداد شد ، شکر خدا دیگر نگشت چادر خاکی نصیب دختر ابن الرضا *امام هادی علیه السلام @raziolhossein
چیزی نگفت از حاجتش حاجت روا شد با دست پر‌ زائر زد از صحن تو بیرون جز تو که می بخشد بدون مزد و منت شان نزول تنفقوا مما تحبون؟ نقل است باید مال دنیا خواست از تو هرچه کرم داری خودت روزی ما کن ما شیعیان اینکه تو را داریم کافیست از کاظمین خوشکلت ما را دعا کن ابن ابی داوود یا یحییِ بن اکثَم فرقی ندارد،عالمان شهر بغداد از بحث علمی با تو می‌ترسند،آقا با چون تویی اصلا نباید هم در افتاد حرف از برائت می زنم زیرا تو گفتی: طاغوت ها را می کشی از قبر بیرون آن لحظه رویاییست پیش چشم مادر سوزاندن جسم کریه آن دو ملعون مَن اَیقَنَ بِالخَلفِ جادَ بِالعَطِّیه گفتی:ببخشم تا خدا بر‌ من ببخشد در هم خریدن از رعیت لطف شاه است من دوستت دارم اگر خوبم اگر بد در روزگار بی کسی در عصر‌ غیبت وقتی که دشمن می زند تیشه به ریشه در حفظ باور ها به تو دل بسته ام چون داری هوای ما جوان ها را همیشه @raziolhossein
هر ناله ای که از دل غم پرورش کشید آتش دوباره بر جگر مادرش کشید مثل حسن به خانه خود هم غریب بود هر چه کشید دردِ سر ، از همسرش کشید او صورتش به خاک و فقط آه میکشید این جای آب ، هلهله دور و برش کشید دیگر توان نداشت کمی دست و پا زند از بسکه تشنگی رمق از پیکرش کشید از قاتلش چقدر تقاضای آب کرد کارِ غریبی اش به کجا آخرش کشید شکر خدا امام رضا در برش نبود بر روی خاکِ حجره که بال و پرش کشید دیگر رضا ندید چگونه زروی بام قاتل به خاکِ کوچه ، تنِ اطهرش کشید اما حسین دید زمین خورد اکبرش زانو زد و ناله زد و در برش کشید صد بار مُرد و زنده شد مظلوم کربلا از بس که نیزه از بدن اکبرش کشید یک بار هم دوباره پدر را صدا نکرد خون هرچه از دهانِ گل پرپرش کشید یک لحظه یاد مادرش افتاد ، چون حسین... ناچار شد عبا به روی خواهرش کشید در قتلگاه هم به لبش یا بُنَیَّ بود خنجر ، دمی که شمر روی حنجرش کشید می گفت خدا به دادِ موی دخترم رسد از پشتِ سر ، شمر که موی سرش کشید @raziolhossein
چه اضطراب عجیبی گرفته رویت را چه گرد و خاک غریبی گرفته مویت را بگو‌ به آنکه تو را اینچنین رها کرده به سمت طوس کند قبلگاه رویت را به روی بام رها گشته ایی ، امام غریب هوای شهر گرفته عجیب بویت را هزار شکر که اشکِ کبوتران با توست به بال سایه رساندند چهارسویت را اگر چه آب ندادند بر تو ، تشنه ترین نبود دشنه بگیرد دگر گلویت را هزار شکر که خواهر نبود در پیشت و پنجه ایی نگرفت ای عزیز مویت را @raziolhossein
ما در غم و محنت تو گفتیم...حسین با گریه به غربت تو گفتیم...حسین وقتی که شنیدیم تو هم... تشنه لبی.. در اوج مصیبت تو گفتیم ...حسین ....... با یاد شما به شور و شینم...هر شب دلتنگ حریم کاظمینم...هر شب در فکر غریبی تو هستم...هر روز    گریه کن روضه ی حسینم...هر شب ...... لب تشنه ز عمق جگرش می گفت : آه می سوخت به ظلمت غریبی چون ماه شد ورد لبش لحظه ی آخر ، ناگاه لا یوم کیومک ابا عبدالله  @raziolhossein
تسلای دلِ مظلومِ عالم عالمی دارد گلوی تشنه کامِ زهر خورده مرهمی دارد برای جرعه آبی دست و پا میزد؟ نه وَاللهِ بیادِ تشنه ی گودال، در جانش غمی دارد صدای العطش با هلهله بدجور دَرهم شد بمیرم گوشه ی حجره، چه حالِ دَرهمی دارد بخاک اینجا سرش، از پیچ و تابِ زهر افتاده چنان سَروِ شکسته،،، گوئیا قدّ خَمی دارد به اُم الفضلِ ملعونه بگو: دست از سرش بردار شبیهِ مادرش زهرا، جواد عمرِ کمی دارد بزیرِ لب نوا میکرد: من داغِ حسن دارم که این جور و جفا را این جگر از مَحرمی دارد پیِ دیدارِ هادی "یابُنَیَّ" گفت، تا آمد بیادِ اکبرِ لیلاست، اشکِ نم نمی دارد ندارد خواهری را در برِ خود گریه کن، اما به مانند حکیمه دخترِ خود همدمی دارد نه جسمش زیر سمّ اسبها با خاک یکسان شد نه خنجر بر روی حنجر، نه از خونش یَمی دارد ندید آقا، در این مقتل جفای ساربانان را سلیمانی که بر انگشتِ عصمت خاتمی دارد نه بر نیزه سری دید و نه عریان پیکری بر خاک نه گِردا گِردِ اهلِ بیتِ خود نامحرمی دارد @raziolhossein
مولای جود ، حضرت ابن الرضا سلام ای آشنای هر دل درد آشنا سلام باب المراد من در دولتسرای تو بسته دلم دخیل به لطف و عطای تو هر قفل با کلید تو وا می شود جواد سنگ از اشاره ی تو طلا می شود جواد خیر کثیر ، مثل تو کوثر نیامده مولود از تو با برکت تر نیامده تو آمدی مسیر ولایت بقا گرفت افتاده بود از نفس و با تو پا گرفت چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد در ذهن دهر ، گوشه ای از آن ذخیره شد تو امتداد نور ، جواد الائمه ای سرچشمه ی حضور ، جواد الائمه ای تا کاظمین تو دل من پر گرفته است بر غربت تو زمزمه از سر گرفته است با تو چه کرد همسر نامهربان تو آمد به لب ز بازی تقدیر ، جان تو در بسته بود حجره و تو دست و پا زدی می سوختی و مادر خود را صدا زدی کف می زدند بر غم بی انتهای تو نشنید گوش هیچ کسی ناله های تو فریاد می زدی جگرم سوخت آب آب لبخند می زدند و نیامد جواب آب ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو پایان گرفت قصه ی عمر عجیب تو @raziolhossein
دست و پا ميزدي و روضه پرم را سوزاند تشنه لب بودي و داغت جگرم را سوزاند هم حسن بود در اين روضه و هم بود حسين گريه بر غربت تو چشم ترم را سوزاند عطش آل پيمبر چقدر جانسوز است خواستم آه كشم برگ و برم را سوزاند قتلگاه و عطش و هلهله و خون جگر اين گريزي ست كه پا تا به سرم را سوزاند زير خورشيد روي بام تنت را بردند با كف و هلهله سوز سخنت را بردند جگرت پاره شد اما بدنت سالم بود ننوشته است كسي پيرهنت را بردند تا نفس داشتي از كرببلا ميگفتي ذكرت اين بود عقيق يمنت را بردند به همان پيرهن كهنه كسي رحم نكرد خواهرت ديد چگونه كفنت را بردند غرق خون بود همان بسمل بي بال آنجا سر تقسيم غنائم شده جنجال آنجا سايه دارم به تن از بال كبوتر اما پيكر جد غريبم شده پامال آنجا چه غريبانه روي خاك نهاده است سرش شمر با چكمه شده وارد گودال آنجا خنجرش كند دلش سنگ زمين مي لرزيد عمه ام رفت پس از مادرم از حال آنجا... @raziolhossein
ای حجره ات غریب ترین جای این جهان در قتلگاهت.... آه... کسی نیست روضه خوان جز مادری جوان که ز جان آه می کشد هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان بغداد شد مدینه و مردی که باز هم در خانه اش ز کینه همخانه داد جان جعده است ام فضل و تو هم مجتبی ولی آن پست تر از این و تو مظلوم تر از آن انقدر بی کسی که به دستور همسرت مشتی کنیز مست که رقاص و شادمان... ... با سوز ناله های تو بر طبل می زنند تا نشنوند داد دلت را در آن میان انقدر بی کسی که تنت را کشان کشان دادند روی بام به دستان آسمان اما برای اینکه نسوزد تنت ببین از مشهد آمدند تمام کبوتران آه از تنی که زیر شررهای آفتاب پوشیده بود پیکرش از نیزه و سنان @raziolhossein
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است  ناله ی العطش من نرسیده ب کسی چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است  صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است علتش چیست که بالاسر من میرقصند پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟! نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت وآزار فقط بازار است  به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت  از روی اسب بیافتی ب زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش پاره است @raziolhossein
سلام معنیِ توحید یا امام جواد سلام مَاْمَنِ امیّد یا امام جواد مدینه نور گرفت از جمال زیبایت تویی عشیره‌ی خورشید یا امام جواد گدا گرسنه نخوابید در مدینه شبی ز بسکه جود و عطا دید یا امام جواد تمام شهر درِ خانه‌ات دخیل شدند همین‌که نام تو پیچید یا امام جواد مدینه خشک نبود و، همیشه باران هم به ربنای تو بارید یا امام جواد تمام جود و عطا را از اول خلقت خدا به نام تو بخشید یا امام جواد نقاب چهره‌ی تو لحظه‌ای کنار کشید به عرش نور تو تابید یا امام جواد به علمِ کودکیت دشمن تو ایمان داشت سؤال از تو که پرسید یا امام جواد بمیرد آنکه به سن جوانی از رهِ کین بساط عمرِ تو برچید یا امام جواد تمام جسم تو از گریه‌ی جگر خون شد ز هم درونِ تو پاشید یا امام جواد تو زهر خوردی و پشت در ام‌الفضل به حال و روز تو خندید یا امام جواد @raziolhossein
رو خاك حجره دست و پا ميزنه هي داره باباشو صدا ميزنه هلهله ها بيشتر و بيشتر ميشن تا ناله ي وا عطشا ميزنه اين آقا كه خونشه قتلگاهش خوبي و مهربونيشه گُناهش گُم شده تو صداي دَف زدنها بي رمقه بسكه صداي آهش ناي نفس زدن تو حنجرش نيست ديگه تووني توي پيكرش نيست موقع احتضارشه ، بميرم حتّي يه مَحرمم بالاسرش نيست جواد اهل بيت كه از پا افتاد تيره شد آسمونه شهر بغداد شبيه جدّ بي سرش ، آقامون تو بي كسي با لب تشنه جون داد كاش اُمّ فضل قدر يه جو حيا داشت به اين آقاي با وفا ، وفا داشت داغ دل فاطمه رو تازه كرد با ظُلمي كه به همسرش روا داشت كاشكي تو حجره يه پياله آب بود يا آب دادن به تشنه لب ثواب بود كاشكي بجاي اُمّ فضل تو خونه ش خانوم دلسوزي مثه رباب بود اسم رباب اومد فضا عوض شد گريز روضه بي هوا عوض شد اونقد نشست صُب تا غروب تو آفتاب كه رنگ چهره ش به خدا عوض شد حرف عطش ، حرف گلو و تيره كم كم بايد نفس هامون بگيره امشب بيايد برا رباب بسوزيم چِل روزه ديگه شيرخواره ش ميميره @raziolhossein
نگران محرم و صفریم یا جواد الائمه ادرکنی @raziolhossein
ای زجر کِشیده به خودت می پیچی با قدِّ خَمیده، به خودت می پیچی ارث از پدرت بُرده ای انگار جواد، چون مار گَزیده به خودت می پیچی! @raziolhossein
ای گل بوستان اهل البیت حجتِ نوجوان اهل البیت ای امام نهم که نه ساله جلوه کردی میان اهل البیت از همان کودکی شدی در جود شهره ی خاندان اهل البیت حرف ما نیست، جود و بخششتان آمده در لسان اهل البیت در عطای تو جلوه گر شده است رحمت بیکران اهل البیت بعد زهرا جوان ترین هستی ای گل بوستان اهل البیت ای جوانیّ ما به قربانت یا جواد ای جوان اهل البیت بر مریدان حق مرادی تو مظهر نام یاجوادی تو ای نگاه تو عافیت آمیز وارث آستین معجزه خیز پیش جودت همه گدا هستند پادشاه و وزیر و عبد و کنیز نامه ای آمد از پدر سویت که ای جواد ای به چشم خلق عزیز دِرهم از قبل بیشتر بردار کیسه ها را کن از طلا لبریز گرچه زحمت شود ولی هرگز مکن از راه سائلان پرهیز تو جوادی و کار تو جود است زر به دامان هر فقیر بریز آبرو می دهی به هر سائل ای امید همه به رستاخیز دست بر دامن تو دارم و بس سر بر این آستان گذارم و بس ای اسیر عطای تو حاتم مستمند شفاعتت آدم کعبه از احترام توست عزیز محترم از ولای تو زمزم چه شد آنروز در کنار حرم بر زمین مشت می زدی محکم بغض کردی و زیر لب گفتی: مادرم ... تازیانه... نامحرم آتش افتاد بر دلت اما با دل مجتبی چه کرد این غم وسط کوچه ی بنی هاشم تا که بالا گرفت کار ستم پیش چشم حسن زمین افتاد بضعه ی قلب حضرت خاتم آه از آن روحِ عصمت و پاکی مادری ماند و چادری خاکی یا جواد ای غریب چون حیدر ای دل آزرده از غم مادر ای که مثل حسن شدی مسموم  از عناد و جنایت همسر ای که مثل حسین جان دادی با لب تشنه لحظه ی آخر پیکرت رفت روی بام ولی پاره پاره نبود آن پیکر جسم تو پایمال اسب نشد پیش چشمان دختر و خواهر ساربانی نبوده تا که بَرد ای سلیمان ز دستت انگشتر سرت از تن جدا نشد که رَوَد در خرابه به دیدن دختر کسی آقا نبود تا بکشد از سر دخترانتان معجر جدتان گفت با دل زارش: آه از شام و کوچه بازارش @raziolhossein
ای زجر کِشیده به خودت می پیچی با قدِّ خَمیده، به خودت می پیچی ارث از پدرت بُرده ای انگار جواد، چون مار گَزیده به خودت می پیچی! ....... ای زهر کمی تاب بیاور، پدرش.. آمد که بگیرد سر اورا به بَرش در طوس جواد آمده بودَش بالین، بغداد رضا آمده نزدِ پسرش @raziolhossein
خسته ام از زمانه بی مهدی بغضی از جنس بی کسی دارم مثل یک مادر جوان مرده مثل ابر بهار می بارم چند روزی است بی طبیب شده دردِ دنیا و دردِ آخرتم از طبیب زمانه دور شدم چه شد آن ادعای معرفتم؟ آمدم تا دوباره توبه کنم از خودم از همین پریشانی باز کن در به رویم ای مولا سائلی آمده است مهمانی از همه دل بریدم الا تو یا جواد الائمه ادرکنی کار ها دارد این دلم با تو یا جواد الائمه ادرکنی من غریبم، غریبه اما نه از محبان این سرا هستم سال ها آشنای این حرمم سائل حضرت رضا هستم ای که با مقدمت در این دنیا نور چشم ابالحسن شده ای جلوه ی قدرت خدا گُل کرد جلوه گر تا در انجمن شده ای کیستی تو که هر کجا هستی صحبت از جود میشود آن جا هر کجا ختم "یاجواد" کنند غصه نابود می شود آن جا پیش هر دشمن و گرفتاری "حرز" تو شیعه را نگه دارد به دعای تو ای امین الله شیعیان را خدا نگه دارد گر چه از ظلم و حیله ی مامون بار ها قلب خسته ات خون شد باز هم ای کمال جودِ خدا جود و لطفت نصیب مامون شد از همان کودکی نشان دادی غیرت دودمان حیدر را گفتی آتش زنم به باد دهم پیکر قاتلین مادر را به من از کودکی پدر می گفت: تا همیشه به زیر دیْن تو ام دعوتم کن برای مهمانی باز دلتنگ کاظمین تو ام عزت عالمین مان دادی نجف و کاظمین مان دادی طوف قبر حسین مان دادی جان فدای تو یا ابالهادی گرچه پیش تو عده ای بد دل چند چهره شناس آوردند ولی آقا به محض دیدارت محضرت التماس آوردند دیده وا کرده در رخت دیدند جلوه ی لایزال داور را جذبه ی چشم های حیدری و چشمه ی رحمت پیمبر را ای علی اکبرِ رضا، دشمن پیش حسنت به سجده افتاده ولی انگار کربلا آقا اتفاقی جدید رخ داده تا که خورشید سر زد از خیمه تازه شد بغض دشمن از حیدر تا که دیدند حُسن احمد را حمله کردند بر علی اکبر سوره ای، آیه آیه می افتاد پیش چشم پدر زمین می خورد تا به میدان امام صبر آمد ارباً اربا پیمبرش را بُرد در غم شاهزاده ی ارباب داشت صبر زمانه سر می رفت زینب آنجا اگر نمی آمد پدرش نیز با پسر می رفت @raziolhossein
نمازِ اولِ وقتم که با شما باشد حضورِ قلب ، یقیناً نصیبِ ما باشد جمالِ وجهِ خدا را مکن دریغ از ما نظر به چهره تو طاعتِ خدا باشد ز کوی حجِ فقیران بسویت آمده ام رضای تو ، ثمرِ زائرِ رضا باشد به حجِ کوی خودت ، حاجی اَم کن ای قبله طوافِ کعبه ی روی تو حجِ ما باشد خدا کند که ترا در مسیر گم نکنیم که راهِ گم شدگان ، سوی ناکجا باشد به خُلق و خوی خودت ، عادتم بده آقا وَگرنَه رَه زنِ دل ، در کمینِ ما باشد نه اختیار ز خود دارم و نه تدبیری بدونِ یاریِ تو کیست آشنا باشد ؟ تو شاخصِ شهدایی ، تو نور معرفتی نگاهِ توست که هادی و رهنما باشد ترا قسم به جوادالائمه ، دریابم که کاظمینِ من ، اقبالِ یک دعا باشد قدم بجای قدمهای تو نهادن چیست؟ نشانِ طیِ طریقت ، به کربلا باشد هِلالِ ماهِ محرم ، حلولِ ذیحجه است که حاجیِ عرفه ، مستِ نینوا باشد از این طواف که دارد حسین ، می‌ترسم که صاحبِ حرم انگار در بلا باشد چو گفت مسلخِ ما کربلاست ، افشا کرد  که حجِ کاملِ ما ، کِی در این منا باشد خدا منای مرا خواسته تَهِ گودال طوافِ اصلیِ من زیر نیزه ها باشد طوافِ خواهرِ من ، قصه اسیریِ اوست نگاهِ مادرِ من ، سوی سر جدا باشد @raziolhossein
ای ولی نعمت ایران پسرت را کشتند تسلیت شاه خراسان پسرت را کشتند هر چه گفتا جگرم سوخت ندادند آبش عاقبت با لب عطشان پسرت را کشتند .
بردار از خاک کف حجره سرت را از بی‌کسی کمتر صدا کن مادرت را اینجا جواب ناله‌هایت نیشخند است اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را با هلهله با پایکوبی خنده کردند سوز صدای خسته‌ی بی جوهرت را حتی توان ایستادن هم نداری قوّت نداری وا کُنی بال و پرت را پیداست از حال وخیمت زهر بدجور آتش زده باغ گل نیلوفرت را داری به خود می‌پیچی اما حیف اینجا چشمی نمی بارد دل غم پرورت را باید که تنها در غریبی بگذرانی در خانه‌ی خود لحظه‌های آخرت را در پیش رویت آب را روی زمین ریخت می‌بینی آقا دشمنی همسرت را ؟ بی‌حرمتی شد به مقامت آه - اما خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را میدانم اما شرم دارم که بگویم بردند پشت بام خانه پیکرت را @raziolhossein
ز خون دل سر مژگان تو گلستان است ز تشنگی لب خشک تو چون بیابان است تمام پیکر تو آه می کشد گویا که مو به موی تن تو ز غم نیستان است فتاد داغ عظیمی به شانه های فلک که زلف خاکی تو در زمین پریشان است زبس که چنگ زدی روی خاک این حجره تمام دور و برت نقش کندن جان است میان حجره در بسته بس تنت غلطید که گوییا به صدف همچو در غلطان است حروف واژه محرم چو میله های قفس صدای هلهله و خنده قفل زندان است نمک به زخم دلت ریخت کاسه آبش که کاسه در کفش انگار چون نمکدان است پدر زطوس فرستاد سایبانت  را که آفتاب عراقی عجیب سوزان است خدا کند که نسوزد تنت شبیه حسین شبیه ان بدنی که چون نیستان است به زیر تابش خورشید داغ کرببلا سه روز سوخت همان پیکری که عریان است @raziolhossein
زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد آفت تمام برگ و برش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد با دستهای خود کمرش را گرفته بود حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید... دستی دهان شعله‌ورش را گرفته بود او داد می کشید..،به دادش نمی رسند یک عده پست دور و برش را گرفته بود آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت ای کاش جرعه‌ای شررش را گرفته بود دور از مدینه غربت بغداد را چشید ارث غریبی پدرش را گرفته بود خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود . . در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود با ضربه های ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود @raziolhossein
تو خود مبارکی و رزق بی حساب ،جواد ! ندیده است شبیه تو را تراب ، جواد ! برای وارث جود رضا شدن بی شک نشد به جز تو کس دیگر انتخاب ، جواد ! مگر به جز تو در این شهر هست خورشیدی تن تو سوخت چرا زیر آفتاب ، جواد؟ سه روز چشم فلک روی بام بیدار است دیار کفر خودش را زده به خواب ، جواد ! به زخم های دلت ام فضل می خندد نمک زده است دلت را کند کباب ، جواد ! اگر چه کل جهان بر سرت خراب شدست سرت ندیده به خود مجلس شراب ، جواد ! هزارشکر که بعد از شهادتت دیگر نبود صحبتی از معجر و نقاب ، جواد ! @raziolhossein
می‌سپردند به ارباب چو نوکرها را به حریم تو رساندند گداترها را تو مراد دل مایی که نداریم غمی گر ببندند به این خیل گدا درها را به جوادی تو سوگند نداریم غمی غیر زهری که به جانت زده آذرها را ام فضل آمده تا جعده‌ی دیگر باشد باز تکرار کند خدعه‌ی همسرها را آه رقاصه چرا دوروبرت آمده است کاش بیرون بکند خیر تو این شرها را بدنت بر سر بام است مبادا خورشید قصد آزار کند پیکر رهبرها را شکر کردیم خدا سایه فراهم کرده است تا سر بام تو دیدیم کبوتر ها را داغ جد تو نبایست که تکرار شود هرم خورشید که آتش زده بی سرها را @raziolhossein