eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
544 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اَز اَشک های چَشمِ تو، زَمزَم دُرُست شُد اَز ناله های نیمه شَبَت، غَم دُرُست شُد با یاریِ مَلائِکه، دَر هِیئَتِ خُدا از چادُرِ سیاهِ تو پَرچَم دُرُست شُد اَوّل تو آفَریده شُدی، شَک نمی کُنَم زآن پیش تَر، که طَرحِ دوعالَم دُرُست شُد وَقتی به شِکلِ اِنسیه ی کامِلی شُدی اَز باقیِ گِلَت گِلِ ما هَم دُرُست شُد ما را، طَلایه دارِ غَمِ تو نِوِشته اَند اَز آن زَمان، که غُصّه و ماتَم دُرُست شُد ما نوکَرِ حُسِینِ غَریبِ شُما شُدیم اَز فاطِمیّه ای که مُحَرَّم دُرُست شُد @raziolhossein
غزل در اوّلين بيت خودش پژمرد و پرپر شد همين كه قافيه در دوّمين مصراع ، مادر شد بدين علّت كه او خير كثير و نورالأخيار است كنارش بركت عمر علي چندين برابر شد كسي كه كوثر قرآن شود هرگز نمي سوزد غلط گفتند آتش دست بر دامان معجر شد مصيبت هرچه نازل شد پس از او بر عزيزانش شروعش از تباني كردن ديوار با در شد چه شبها كه قنوت خويش را ميخواند با يك دست چه شبها كه تماشايش بلاي جان حيدر شد نظام خانه ، بي مادر ، ز هم مي پاشد و ديديم پس از زهرا چگونه جمعشان ، جمع مُكسَّر شد مبر اي روضه خوان ما را به گودال پُر از نيزه همين جا پشت اين در بود كه ارباب ، بي سر شد مگو در كربلا شد بي برادر دختر زهـرا كه اوّل بار زينب در مدينه بي برادر شد كدامين غنچه در عالم به جز دردانه ي زهرا ميان شعله ي آتش به دست ميخ ، پرپر شد ؟ شبيه فاطمه ، مُجِرم به حيدردوسـتي گرديد اگر با آن قد و بالا علي اكبر هم اصغر شد @raziolhossein
در بیت خلیل گلشنش را نزنید امید و پناه و مأمنش را نزنید از من که گذشت ای مدینه اما دیگر جلوی مرد زنش را نزنید @raziolhossein
علت خلقت علی و اُمِّ خلقت فاطمه می‌نویسم از ازل تا بی‌نهایت فاطمه هر سحر سجاده‌اش بیت‌الحرام جبرئیل عرش می‌شد خانه‌اش وقتی عبادت فاطمه بعدِ پیغمبر بر ایشان وحی نازل می شود ریشهٔ وصل امامت با نبوت فاطمه بر حجج او حجت الله است یعنی هر زمان بر امامان هم کند بی‌شک امامت فاطمه از نفس‌هایش نسیم صبح بوی سیب داشت خنده‌هایش داده زیبایی به جنًت فاطمه بیشتر از مادرم مادر صدایش کرده ام بسکه دارد بر محبانش محبت فاطمه بر پیمبر بر ائمه بر تمام انبیا داده قدر ظرفشان انوار عصمت فاطمه می‌شود فهمید از ام‌ابیها بودنش بر همه خلق خدا دارد ولایت فاطمه روی برگردانده با زحمت از آن دو، بارها تا دهد بر ماهمه درس برائت فاطمه از در و دیوار تا تابوت یک شب هم نداشت با وجود زخم سینه خواب راحت فاطمه چه بلایی ضربه‌های در، سرش آورده بود بود از پا تا سرش جای جراحت فاطمه مادرانه فضه محسن را در آغوشش گرفت تا نبیند کودکش را در اذیت فاطمه آوَرَد فردا دو کودک را به روی دست خویش محضر حق روز محشر با شکایت فاطمه . . این یکی شد پشت درغرقه به خون پاتاسرش آن یکی شد با سه شعبه پاره‌پاره حنجرش یکی با دست بابا بین خانه دفن شد آن یکی هنگام دفن پیکر آمد مادرش این یکی طعم حرارت‌های میخ در چشید آن یکی لرزید با تیر سه شعبه پیکرش @raziolhossein
از دست می روی هَمه دار و ندارِ من با رفتنَت سیاه شَوَد روزگارِ من گفتی که تا همیشه تو هستی کنارِ من! حالا چرا شکسته ای؟ اِی ذوالفقارِ من بی تکیه گاه می شوم اِی لشکرم مَرو خانه خراب می شوم اِی همسرم مَرو از حیدرت سه ماه شده رو گرفته ای؟ با گریه های مخفیِ خود خو گرفته ای یک دست بر جِراحتِ پهلو گرفته ای یک دست بر کبودیِ بازو گرفته ای صَد پاره می شود زِ غمِ تو دلِ علی با این سُکوتِ خود شُده ای قاتلِ علی! ای اُستخوان شکسته ی حیدر نفس مَکِش شُعله کِشَد زِ آهِ تو، دیگر نفس مَکِش این زخمِ سینه گردد بدتر، نفس مَکِش رنگین شُده زِ خونِ تو بستر، نفس مَکِش از بعدِ کوچه، آه، سَرَت خَم شُده چرا؟ زهرای من بگو؛ کَمرَت خَم شُده چرا؟ بانو، بَنفشه پیکرِ تو می کُشد مرا جِسمِ نَحیف و لاغرِ تو می کُشد مرا خون لَخته های مَعجرِ تو می کُشد مرا شَب، ناله های دُخترِ تو می کُشد مرا تاثیرِ دَرد، بر هَمه عُضوَت رِسیده اَست زهرا چِگونه ای تو! که رَنگت پریده اَست؟ امشب بِگو عَلی چه کُند روبروی تو؟ با دِقَّتی که می نِگَرَم مَن به روی تو! با فِضّه ات چگونه دَهَم شُستِشوی تو؟ تو می روی و هَست به دِل آرِزوی تو زَهرای مَن زِ پیرُهَنَت لاله می چِکَد هِنگامِ غُسل، از کَفَنَت لاله می چِکَد نامَردهای شَهر تو را... یا مَرا... زدند!؟ یادم نمی رَوَد، که تو را بی هَوا زدند زَهرا سوال دارم، اَگر که تو را زدند... ...بارِ تو که شِکَست، دوباره چِرا زدند!؟ زهرا، بِمان که رَحم به قَلبِ حَسَن کُنی اَصلاً زِ جای خیز، عَلی را کَفَن کُنی @raziolhossein
شِکسته قامَتی اِی یارِ نیمه جانِ علی چه بی فُروغ شُدی، ماهِ آسمانِ علی مَرا به خاک نشانده، قَدِ هِلالیِ تو گِرِفته سوسوی چَشمانِ تو، تَوانِ علی نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی، هَمسَرِ جَوانِ علی سه ماه شد، که سُخَن با عَلی نِمی گویی سه ماه شد، که نَدادی رُخَت نِشانِ علی هَمیشه بَستَرَت اَز بَرگهای لاله پُر اَست گُلِ خَزان زده ی سُرخِ بوستانِ علی کَسی سُراغِ تو را اَز عَلی نِمی گیرَد مَدینه، مَرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گِرِفته اَم زِ غریبی، دو زانویَم به بَغَل که تاب آوَرَد این داغِ بی کَرانِ علی؟ اَگَر چه بِینِ خُسوفی، هَنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر مَن و بَر این سِتارگانِ علی بیا و این دَم آخَر، بَرای دِلخوشی ام بَخند تا که نَمُردَم، بِخَند جانِ علی @raziolhossein
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم با در سوخته ی خانه ندانم ! ! ، چه کنم استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم ای زمین خورده ، علی هست زمین خورده ی تو بیش از این نیست به تن ، تاب و توانم ، چه کنم به یقین حرف دلم بود که "انسانی" گفت: "من زمین خورده ترین مرد زمانم ، چه کنم" @raziolhossein
سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرایی تو زهرایی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمه للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالم آفتابند جنان یک ذره از دامان باغت جهان یک شعله از نور چراغت ملک موج لطیفی از نگاهت فلک گرد حقیر از گرد راهت حیات عشق از خون حسینت بلندی خاکبوس زینبینت شرافت مستمند صبح خیزت حیا تصویری از ظلّ کنیزت نیایش سائل بیت گلینت دعا را سجده بر خاک زمینت مزار مخفی ات مخفی است در دل سبک مغزان تو را خوانند در گل کرامت حسنی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مستمندت امامان آبرومند جلالت امیر مؤمنان محو کمالت پیمبر عاشق راز و نیازت خدا فخریه دارد بر نمازت بهشت قرب احمد سینه توست ضمیر خلق در آیینه توست مکان عبد ذلیلی در ره توست زمان مرهون عمر کوته توست همه دشت کویرند و تو گلشن همه شام سیه تو صبح روشن همه سوز درونند و تو داغی همه تاریکی اند و تو چراغی همه جسم ضعیفند و تو جانی همه قطره تو  بحر بیکرانی تو دریا کشتی ات دل های آگاه تو کوثر ساقی فیضت ید الله ملک یا حور یا آدم که هستی که می داند که هستی یا چه هستی جهان از رازها بس پرده انداخت سر مویی تو را نشناخت نشناخت تو سر ناشناس انبیایی تو آن  عبدی که سر تا پا خدایی تو استاد و جهان دانشگه توست تو قرآن و علی بسم الله توست الا ای مام باب آفرینش همه ذریه ات ارباب بینش تو چونان دختی ای دادار منظر که باب خلقتت فرمود مادر تمام آفرینش پای بستت پیمبر خم شد و بوسید دستت گنهکاران چو رو در محشر آرند همه چشم شفاعت بر تو دارند به جز باب عنایاتت دری نیست تو گر نایی به محشر محشری نیست اگر گیرد کسی از خلق دستی تو هستی و تو هستی و تو هستی به محشر ناقه ات چون پا گذارد سحاب رحمت از هر سو ببارد عقوبت در نگاهت سایبانی شفاعت ناقه ات را ساربانی به محشر از فراز چرخ گردون ندا خیزد که این الفاطمیون همه حوران به استقبال خیزند برات عفو پیش پات ریزند شود تا نازنین قلب تو خرسند ببخشند و ببخشندو ببشخند چنان گردد که از فرمان دادار بگردد عفو دنبال گنه کار بهشت خویش را تا در گشاید خدا را هم شفیعی چون تو باید تو سر تا پا بهشت مصطفایی تو جانان علی مرتضایی سرایت جنت ای خاکم بدیده بهشت و شعله آتش که دیده که دیده حور در آتش بسوزد که دیده باغ جنت بر فروزد چه گویم با که گویم منطقم لال که قرآن شد به بیت وحی پامال چه نیکو  با تو هم دردی نمودند که با آتش در بیتت گشودند عدو حق ذو القربی ادا کرد ز قرآن قل هو الله را جدا کرد گمانم مرتضی شد کشته آن روز که بشنید از تو آن فریاد آن روز از آن اعدا تو را حرمت شکستند که یارانت همه خامش نشستند در اینجا بسته نطق(میثم)توست سخن کوچکتر از شرح غم توست @raziolhossein
جز نام تو را به لب نبُردم... زهرا غیر از تو به کس دل نسپُردم... زهرا در آخر روضه های تو می گویم... شرمنده که از غمت نمُردم زهرا @raziolhossein
به علی بعد پیمبر چقدر سخت گذشت غاصبی رفت به منبر چقدر سخت گذشت دو نفر مرد طرفداری از این مرد نکرد آه بی حمزه و جعفر چقدر سخت گذشت این طرف پنج نفر ، یک زن و یک مرد و سه طفل آن طرف چند برابر چقدر سخت گذشت صورت فاطمه و سینه و دو پهلویش به سه تا آیه کوثر چقدر سخت گذشت فاطمه روی زمین بود علی جان میداد وسط کوچه به حیدر چقدر سخت گذشت فاطمه خسته شد و پشت در خانه نشست لحظه وا شدن در چقدر سخت گذشت وسط دود که باشی نفست میگیرد وسط شعله به مادر چقدر سخت گذشت @raziolhossein
  یقینا در محبّت هیچ کس مادر نخواهد شد و بی‌شک مادری صدّیقه‌ی اطهر نخواهد شد   کسی را با تو یارای تقابل نیست مادر جان تمام سوره‌ها یک آیه از کوثر نخواهد شد   غبار چادرت پیغمبری از جنس آیینه است هرآنکس با تو ایمان آوَرَد کافر نخواهد شد   قیامت چیست غیر جلوه‌ی زهرایی زهرا بدون مادر ما تا ابد محشر نخواهد شد   دعا کن مادرم گاهی برای خود پس از مردم مگو با من که احوالت از این بهتر نخواهد شد   هم از مسمار معلوم است هم از دوده‌ی دیوار یقین دارم درِ این خانه دیگر در نخواهد شد @raziolhossein
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن ای مسلمانان! مسلمان بود زهرا یا نبود!؟ ای جنایت کار! ای بیدادگر! رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا! سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود ای مدینه! آتش غیرت چرا آبت نکرد؟ جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود @raziolhossein
دشمن فاطمه ازرحمت حق مأیوس است درصف حشرهمه حاصل اوافسوس است همه دم گفته ام ودرهمه جامیگویم آنکه سیلی زده برفاطمه بی ناموس است @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان را شهید راه ولای تو میکنم دارو ندار خویش فدای تو میکنم جزتو به هر که رو بزنم کفر کامل است من رو به دستهای دعای تو میکنم بی فایده است اگر چه، ولی بعد قرنها دارم دعا برای شفای تو میکنم وقتی خبر ندارم از آن مضجع شریف با غصه قصد  بزم عزای تو میکنم این روزها به لطف نگاه کبود تو هر صبح و شام گریه برای تو میکنم با یاد چادر تو زمین میخورد دلم هر وقت عاشقانه هوای تو میکنم افتاده است دست من از کار حق بده ازبس که یاد دست جدای تو میکنم @raziolhossein
تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی این‌روزها مجروح جنگ غربتم برخیز آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا تو شاه‌بانوی بهشتی پس بگو از من کی قصری از فیروزه و یاقوت می‌خواهی از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان حالا که چیزی خواستی تابوت می‌خواهی؟ حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی دست تو را در دست خود هر بار می‌گیرم دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم @raziolhossein
حیدر کنار تو ز پا افتادنی نیست فریادهایت از صدا افتادنی نیست بین در و دیوار پوشاندی خودت را پرده ز ناموس خدا افتادنی نیست افتادی اما چادر از رویت نیفتاد این پرچم حجب و حیا افتادنی نیست فهمیدم از طرز نفس هایت عزیزم این استخوان دنده جا افتادنی نیست تو سیب نوبر داشتی حالا نداری جز با تکان، بارِ شما افتادنی نیست فریاد زد قنفذ کمک کن بر مغیره زهرا ز مولایش جدا افتادنی نیست جای غلاف افتاده پشت گردن تو سر بی شتاب ضربه ها افتادنی نیست . . لشگر همه گفتند محکم‌تر بزن شمر سر با بریدن از قفا افتادنی نیست گودال روی دامن تو سر جداشد گیسو به خاک کربلا افتادنی نیست @raziolhossein
آفریدند تو را، مادرِ عالَم باشی آفریدند تو را، تا که مُقَدَّم باشی آفریدند تو را، پیش تر از هَرچه که هَست تا که مَحبوبه ی حَق باشی و اَعظَم باشی آفریدند تو را، نور دَهی چون خورشید مایه ی روشَنیِ عالَم و آدَم باشی آفریدند تو را، پاک تر از حور و مَلَک که تو پاکیزه تر از، حَضرتِ مَریَم باشی اُسوه ی ناله و اَشک و غَم و دَردی، زَهرا که تو مَظلومه تَرین بانوی عالَم باشی یَثرب از گریه ی تو، یک شَبِ آرام نَدید لَحظه ای بود مَگر، فاطِمه، بی غَم باشی؟ به کَبودیِ تو سوگند مُحِبّانِ توایم تو دُعا گوی اَهالیِ مُحَرَّم باشی @raziolhossein
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود: «ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»... بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد ما نمی‌دانیم، «نَعلُ السیف» می‌داند چرا «مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد... @raziolhossein
صدای آمدنت بهترین ترانه ی من فدای در زدنت ای وقار خانه ی من شکسته‌بالِ تو پرواز می کند..،امروز خودش برای تو در باز می کند امروز غریب کوچه ی کینه..،سلام حیدر من به جای اهل مدینه..،سلام حیدر من کدام شانه کشیده است بارِ درد مرا کسی علیک نگفته سلامِ مردِ مرا به رغم این همه اندوه ناشمرده‌؛علی خلاصه غم نخوری..،فاطمه نمرده؛علی نگو که حال و هوای دلت بهاری نیست ببین که بسترم امروز لاله‌کاری نیست رسیده سُرخی گل روی شاخه ی زردم ببین به خاطر تو پیرهن عوض کردم تَرَک..،تَرَک..،همگی را شِمُرده ام حیدر شبیه آینه ی سنگ خورده ام حیدر من و شکستگی دنده ها و گریه و آه ببین..،برای تو نان پخته ایم..،بسم‌الله! بیا وُ فکر نکن بر غلافِ آن شمشیر... تو را به بازوی آسیب‌دیده..،لقمه بگیر اگرچه آه گلو را به گریه بخشیدم اگرچه این دم آخر..،نشسته خوابیدم اگر لگد به پرم ضربه زد..،فدای پرت اگر دری به سرم ضربه زد..،فدای سرت عقاب لانه ی من..،بال و پر به قربانت هزار محسن من..،پشت در..،به قربانت عبور سینه‌ی خود را مسیرِ آه نکن بیا به چوبه‌ی گهواره اش نگاه نکن نسیم جاروی خود را به فرش خانه زدم خودم به موی سر زینب تو شانه زدم به پای هر نخ آن صبح و شام سوخته ام برای تشنه‌لب تو،لباس دوخته ام غروب عصر دهم..،قتلگاه..،آه حسین میان آن همه سرنیزه..،بی پناه..،حسین نوای العطش او به گوش می آید صدای بدهنی چکمه‌پوش می آید @raziolhossein
خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی! رشیده ی علی از چه چنین هلال شدی؟! دوباره دست به پهلو گرفته ای زهرا چرا مقابل من رو گرفته ای زهرا؟! بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟ دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی شده بریده چرا ناله ات؟! هراسانم من از لباس پر از لاله ات هراسانم قسم به حرمت چشم ترت، بیا و بمان قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان تمام روز و شب از درد سینه گریانی نماز نیمه شبت را نشسته می خوانی میان سجده، مرا باز جان به لب کردی چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟! نگاه کن به دل مضطر حسین و حسن بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن مرا چگونه غمت باز خونجگر نکند به زخم های تنت مرهمی اثر نکند شکسته اند به داغت دل صبورم را شکسته اند شبیه پرت، غرورم را منی که پشت سر خود زره نمی بستم به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد به پیش دیده ی مردش زنی کتک نخورد @raziolhossein
دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى كاش زخم سينه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا ميان مسجد با پهلوى شكسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت @raziolhossein
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد بجای دسته گل جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد @raziolhossein
هَر کُجا نامِ تو بُردیم، فَقَط سوخته ایم سوختَن را، زِ سَراپای تو آموخته ایم غَزلی گَرم به یادِ نَفَسِ سوزانَت روز و شَب زِمزمه کَردیم، که دِلسوخته ایم گُفتَنی های تو را، هَرچه که می شُد گُفتیم رازها را، به دِلِ سوخته اَندوخته ایم هَرکُجا مَجلسِ غَمخوانیِ تو بَرپا بود خونِ دِل ریخته از دیده و اَفروخته ایم غَمِ پهلوی تو دَر سینه ی ما عُقده شُده چَشم را، بر فَرجِ مُنتَقِمَت دوخته ایم @raziolhossein
باری که به دوش شیعیان سنگین است از ماحصل  جنایتی ننگین است وحدت یعنی فشردن دستی که یک عمر به خون فاطمه رنگین است @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
در چشم خلق حضرت عالیجناب شد هرکس برای نوکری اش انتخاب شد وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه عمری ثواب کرد دلی که کباب شد هر کس که شأن بیت علی را نگه نداشت نزد خدای فاطمه خانه خراب شد تا باد برد شعله سوی بیت بوتراب آتش هم از خجالت بسیار آب شد دنیا تمام روشنی اش را ز دست داد سیلی زدن به صورت خورشید باب شد مادر که بود زینب او داشت احترام مادر که رفت صحبت بزم شراب شد @raziolhossein
میخ داغ و سینه زهرای من ای وای من سیلی و انسیه الحورای من ای وای من خانه و کاشانه و  شمع و گل و پروانه نه سوخت در آتش همه دنیای من ای وای من آیه های کوثرم افتاده زیر دست و پا لرزه افتاده به دست و پای من ای وای من ابر سیلی هر دو روی روی یارم را گرفت تار شد خورشید مه‌سیمای من ای وای من در شکست و پشت در این غصه پشتم را شکست خورد با صورت زمین طوبای(زهرای) من ای وای من کشتن یک زن ، چهل نامرد میخواهد مگر؟! داد از بی رحمی اعدای من ای وای من کینه از من داشتند و همسرم را میزدند فاطمه افتاد از پا ، پای من ای وای من بشکند دست مغیره دست یارم را شکست پیش چشم زینب کبرای من ای وای من میکشد این غم مرا آخر که شد کاشانه ام قتلگاه همسر تنهای من ای وای من فاطمه با دیدن تابوت وقتی خنده زد رفت دیگر خنده از لبهای من ای وای من بعد زهرا این من و این میخ و این دیوار و در وای من ای وای من ای وای من ای وای من @raziolhossein
فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. @raziolhossein
بی تو به این زَمین و زَمان احتیاج نیست بی تو به دِلخوشیِ جَهان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شَوَد با نَبودَنَت دَر این بَهار، حَرفِ خَزان احتیاج نیست از دَردِ تو که با خَبَرم، زَخمیِ عَلی لَبخَندِ تَلخ، فاطمه جان، احتیاج نیست اُفتاده اَست دَستِ تو از کار، یارِ مَن! این دَرد را مَکُن تو نَهان، احتیاج نیست زَحمت مَکِش که نان بِپَزی بانوی علی قَدری نَمَک که هَست، به نان احتیاج نیست تا آستانه بُردنِ نَعلِینِ مَن چرا؟! این کارها، خَمیده جَوان، احتیاج نیست از مَسجد آمدم اَگر اِمشب، به پای مَن... ...بَرخاستَن به قَدِّ کَمان، احتیاج نیست! همسایه ها به رَفتَنِ تو فِکر می کُنَند! بیمار را به زَخمِ زَبان احتیاج نیست... با مَن هَمین که فاطِمه بِیعَت کُنَد بَس اَست دیگر به بِیعَتِ دِگَران احتیاج نیست @raziolhossein