eitaa logo
روزنه
6.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
256 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
عزت عالمین می‌خواهیم سفر كاظمین می‌خواهیم طوف قبر حسین(ع) می‌خواهیم یا جوادالائمه(ع) ادرکنا.... @rozaneebefarda
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولاریستی نقدی بر درس‌گفتارهای اخیر سروش محلاتی جلسه اول: تفاوت و تغییر در احکام شرعی 💥اختصاصی [صفحه 1از10] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 ۱.مقدمه تولید علوم انسانی و نسبت آن با دین از سال‌ها قبل محل بحث علمای حوزه و دانشگاه بوده است. برخی به صراحت امکان تولید علم دینی را نفی کرده، برخی دیگر پذیرفته و برخی دیگر بدون نفی صریح برای حذف علم دینی تلاش می‌کنند و این تلاش، که بعضا با پشتوانه‌های سیاسی نیز همراه بوده است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز ادامه داشته است. به طور کلی تولید علم دینی با دو آفت روبروست: 1. تحجر و واپس‌گرایی 2. اجتهادهای غیرچارچوب‌مند و آلوده به مبانی و نظامات فکری سکولار. گروه اول ورود حوزه علمیه و طلاب به تولید علم دینی متناسب با نیاز روز را تخطئه کرده؛ تلاش می‌کند دانش‌آموختگان امروزِ حوزه را محدود به همان معلومات گذشته نماید و راه را برای نوآوری‌های هرچه بیش‌تر ببندد و گروه دوم با پوشش اصطلاحات فقهی و اصولی و قیاسات شبه‌استدلالی تلاش می‌کند مبانی و نظریات سکولاریستی را در عرصه‌های مختلف هم‌چون حقوق، رسانه، سیاست، خانواده و... رنگ و لعابی دینی ببخشد. گرچه متحجرین و واپس‌گرایان همواره خطری بالفعل برای حوزه علمیه و جامعه تشیع بوده و هستند اما گروه دوم، که به حق می‌توان نامِ تقی‌زاده‌های حوزوی را بر آن‌ها گذاشت، از جهتی خطرناک‌تر نیز هستند چراکه گروه اول هیچ پاسخی برای نیازهای نو به نوی مردم و دولت و حکومت ندارند و از همین رو در زاویه و انزوا قرار می‌گیرند اما گروه دوم با دادن پاسخ‌های آلوده، آبی ناپاک را وارد بدنه نظام و کشور می‌کنند و حکومت اسلامی را دچار بیماری‌های مزمن و خطرناک خواهند کرد و از آن‌جا که فعالیت‌های آنان چارچوبی به ظاهر دینی و فقهی و اصولی دارد شناخت انحراف نظریات‌شان برای مسئولین اجرایی و میدانی که شناختی از فقه و علوم حوزوی ندارند ناممکن خواهد بود. به همین خاطر شناخت چارچوب فکری این طیف و مقابله با آن اهمیت بالایی دارد و یکی از اصول ثابت آن‌ها «خروج از نص» است. شبه‌روشنفکران حوزوی با روشی پیچیده همواره در تلاش‌اند که به بهانه تغییر و تحولات روز و لزوم همراهی با مقتضیات زمان؛ خود را از پایبندی به نصوص شرعی رها سازند و با استحسان‌های پنهان و آشکار و قیاسات باطل و یا تعمیم و تخصیص‌های غیرعرفی و غیرچارچوب‌مند؛ فعالیت‌های سکولاریستی هم‌قطاری‌های اجرایی‌شان را تئوریزه کنند و در این راه از هیچ ابزاری فروگذار نمی‌کنند. با این مقدمه کوتاه به نقد و بررسی مدعاهای جناب آقای سروش محلاتی می‌پردازیم. سروش در ابتدای کلام خود (هم‌چون بسیاری دیگر از آثارش) کلام خود را از «تحولات روز» و لزوم همراهی با این تحولات شروع می‌کند و می‌گوید: « در مباحثی که در این ایام تعطیلی تابستان 99 ارائه می شود به یکی از این مباحث مهم و اساسی که انصافا جای اون در میان همه مباحث علمی ما خالی است پرداخته می‌شود و آن مسئله تغییر و تحول و دگرگونی در احکام شرعی است که می توان گفت به عنوان مهم ترین مسئله در عصر و زمان ما پیرامون اعتبار احکام شرع و فقه مطرح است گمان نمی کنم چالشی جدی تر از این چالش در برابر فقه در عصر ما وجود داشته باشد.» سپس به سبک خاص خود طبق معمول، برای افزایش اعتبار کلامش، به مصادره بیانات شهید مطهری پرداخته، چنین می‌گوید: «در برخی آثار مرحوم شهید مطهری دیده ام که ایشان می گوید طی سالهای متمادی که با نسل جوان مواجه بوده ام بیشترین سوالی که از این نسل شنیده ام این پرسش بوده است که چگونه ممکن است احکامی ثابت اون هم از 1400 سال گذشته بتواند با همه تغییرات و تحولاتی که در زندگی بشر رخ داده و می دهد و در آینده هم رخ خواهد داد انطباق پیدا کند.» وی با زاویه همراهی دین با تحولات مدرن، وارد بحث «نسخ» می‌شود: « اون چرا که ما در این بحث دنبال خواهیم کرد این است که آیاتی که در باره اونها شبهه نسخ مطرح شده رو محل بررسی قرار خواهیم داد وبیشتر نظرمون این هست که با بررسی این آیات بتوانیم منطق قرآن رو درباره تغییر و تحول قرآن به دست بیاوریم. هم خود تغییر در احکام به وسیله این آیات روشن شود که کدام احکام، احکامی است که ثابت هست و کدام یک در معرض تغییر و نسخ قرار گرفته و هم در مواردی که تغییر وجود داره چه منطقی بر این تغییر حاکم هست و آیا می توان آن منطق را کشف کرد یا نه؟» @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 2از10] جناب آقای سروش محلاتی ادعا می‌کند که می‌خواهد «منطق قرآن» را در نسخ دریابد. البته کلام ایشان مبهم است و باید توضیح بیش‌تری دهد اما آیا ایشان می‌خواهد از ادله اربعه که طبیعتا تعداد آیات مشخصی را به عنوان ناسخ و منسوخ معین می‌کند عبور کرده و به ملاکی برسد و با آن آیاتی که تا کنون در چارچوب‌های علمی رایج نسخ نشده بودند را منسوخ اعلام کند و آیاتی منسوخ را با کشف منطق قرآن غیرمنسوخ حساب کند؟ و یا می‌خواهد هم‌چون علما و مفسرین دیگر آیات ناسخ و منسوخ را بررسی کرده و با اجتهاد مرسوم حکم هر آیه را مشخص کند؟ اگر ایشان می‌‌خواهد طبق چارچوب‌های اجتهادی رایج عمل کند؛ بنابراین «کشف منطق قرآن درباره تغییر و تحول آیات قرآنی» چندان معنایی ندارد چراکه چارچوب اصولی کشف ناسخ و منسوخ مشخص است و علما نیز تا کنون، با وجود اختلافات مصداقی که لازمه هر نوع اجتهادی است، طبق آن عمل کرده‌اند. اگر هم می‌خواهد پا را فراتر بگذارد و راهی جدید برای خروج از نص قرآن کریم بیابد و دست خود و همراهانش را در توسعه و تضییق نصوص باز کند می‌بایست در ابتدای کلام خود آن را روشن کند و از پنهان‌کاری بپرهیزد. در هر صورت، شناخت ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن کریم و بالجمله؛ تفسیر این کتاب آسمانی عملی بسیار ظریف و دقیق است و حد اعلای آن نیز در انحصار معصومین علیهم‌السلام اجمعین و در مرتبه‌ای پایین‌تر؛ نزد رهروان حقیقی ایشان است و این نکته، در گفت و گوی حضرت امام صادق علیه‌السلام با ابوحنیفه نیز آشکار است: ...قال أبوعبدالله علیه‌السلام: يا أبا حنيفة تعرف كتاب الله حق معرفته و تعرف الناسخ‏ و المنسوخ‏؟ قال نعم قال يا أبا حنيفة لقد ادعيت علما ويلك ما جعل الله ذلك إلا عند أهل الكتاب الذين أنزل عليهم ويلك و لا هو إلا عند الخاص من ذرية نبينا ص ما ورثك الله من كتابه حرفا(علل الشرائع ج1 ص90) بنابراین شناخت ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن کریم تنها با تمسک به فقه چارچوب‌مند و اجتهاد برخواسته از تعلیمات اهل‌بیت علیهم‌السلام ممکن است و راه‌های دیگر جز گمراهی نیست. گفتنی است؛ مطالب پیش رو نوشتاری است از «لجنه حوزوی حکمت انقلاب اسلامی» که در راستای روشنگری علمی در فضای حوزه علمیه قم منتشر می‌گردد. پیشاپیش از دیدگاه‌ها و پیشنهادها و انتقادات استقبال نموده؛ نظرات اساتید و فضلای حوزه علمیه را قوتی مضاعف برای عمل به وظایف خود می‌دانیم. 31تیر1399 29ذی‌القعده1441 مصادف با شهادت باب‌المراد؛ حضرت امام جواد علیه‌السلام 2. مفهوم‌شناسی لغوی جناب آقای سروش محلاتی:«معنای لغوی نسخ اون طور که در کتابهای مختلف هست، یک معنا ازاله است: ضایع شدن از بین رفتن که در کتابهای مختلف لغت و از جمله در مفردات راغب دیده می شود نسخ به معنای ازاله مثل نسخت الشمس الظل خورشید هرچه بالا می آید البته قبل از ظهر،به همان مقدار سایه را زایل می کند اینجا عرب از کلمه نسخ استفاده می کند البته نسخ به معنای استنساخ رونویسی کردن هم گاهی به کار می رود به معنای جا به جا کردن هم به معنای نقل هم به کار می رود ولی معنای متناسب با این بحث نسخ که ما دنبال می کنیم همان معنای اول به معنای زایل شدن هستش. اگر می گوییم حکمی منسوخ است یعنی زایل شده است پاک شده این حکم.. نه این که الزاما باید از قرآن کریم زایل شده باشد یعنی در قرائت قرآن حذف شده باشد نه آیه قرآن در قرآن کریم باقی می ماند اما مفاد آن حکمی که هست آن حکم به پایان می رسد ولو اینکه در قرائت در قرآن کریم هست مثل آیه ای که در مورد دستور به صدقه در هنگام نجوای با پیغمبر در قرآن کریم هست هم ناسخش هست هم منسوخش هست نسخ در قرائت اتفاق نیفتاده در حکم اتفاق افتاده به هرحال یک معنای لغوی در نسخ هست که از نظر لغت نسخ مفهوم پیچیده ای نداره و اختلاف نظری هم لغویین از این جهت ندارد» «مگر تفاوتی بین معنای لغوی و معنای اصطلاحی وجود داره؟ بله. معنای لغوی یک مفهوم عامی است که هم شامل تکوین می شود هم شامل تشریع می شود کما اینکه خود کلمه آیه هم همین هستش. هم آیه تکوینی داریم هم تشریعی داریم. لذا گاهی از اوقات زوال یک آیه تکوینی مصداق برای نسخ شمرده شده کما اینکه در برخی از روایات ما هست که وقتی که امامی از دنیا می رود و منصب امامت به امام دیگری می رسد از این هم تعبیر به نسخ شده است: ما ننسخ من آیة أو ننسها نأت بخیر منها أو مثلها اینجا هم تعبیر نسخ به کار رفته آیه ای می رود ، یک آیه تکوینی، و آیه دیگری جایگزین می شود یک انسان کامل یک خلیفه الهی جایگزین خلیفه قبل می شود. از این جهت مفهوم لغوی نسخ مفهوم اعمی است هم آیه تکوینی و هم آیه تشریعی رو می گیره از یک جهت دیگر هم باز نسخ لغوی اعم است و از جهت همان حکم تشریعی و آیه تشریعی است‌...» @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 3از10] جناب آقای سروش محلاتی:«...نسخ اصطلاحی در اصطلاح فقها نسخ در برابر تخصیص و نسخ در برابر تقیید هستش از نظر اصطلاح علم اصول وقتی که عامی پس از آن به وسیله خاص تخصیص می خورد خاص ناسخ برای عام نیست و عام منسوخ به حساب نمی آید. کما اینکه اگر دو دلیل داشته باشیم که یکی اطلاق داره و سپس قیدی بر او افزوده شود اونجا هم تقیید هست ولی تقیید نسخ نیست چنین نیست که مطلق منسوخ باشد و اون دلیل مقید عرض کنم که ناسخ باشه نه در اصطلاح علم اصول نسخ در برابر تخصیص و تقیید وجود داره حتی در مواردی که دلیل اول ابهام داره اجمال داره و دلیل دوم بیان میکنه و رفع ابهام واجمال می کنه اونجا هم نسخ وجود نداره مجمل و مبین غیر از ناسخ و منسوخه ولی ا ز نظر معنا و مفهوم لغوی در همین موارد هم ممکنه لغتا نسخ صدق کند وقتی که دلیل اول میاد یک حکم عامی را اثبات می کند و دلیل دوم خاص است و تخصیص می زند خود تخصیص هم می تواند مصداقی از نسخ باشه چرا؟ چون به وسیله خاص زایل می شود امری و نسخ همان زوال است. درست است که اصل حکم زایل نمی شود ولی عموم حکم زایل می شود. این هم یک نوع از زوال است. در اطلاق و تقیید هم ولو اصل حکم زایل نمی شود اما اطلاق الحکم زایل می شود این هم می تواند مصداقی برای نسخ باشد حتی در مجمل و مبین هم ممکنه اونجا هم یک زوالی اتفاق می افتد و اون بیان ثانوی در برابر دلیل اول که ابهام و اجمال دارد؛ رفع اجمال از دلیل اول می شود. یعنی اجمال زایل می شود از بین می رود. یک زوالی هم اونجا هست. و مگر جز این است که هرگونه زوال در امر تشریعی، این نوعی از نسخ است لغتا و عرفا، نه عرف خاصی که فقها و اصولیین دارند. لذا یک تفاوتی هست بین معنای لغوی که اعم است و معنای اصطلاحی که اخص است.» 2.2. نقد سؤال: 1. آیا نسخ به معنای هر نوع زوالی است؟ 2. آیا نسخ در قرآن کریم و روایات به معنای لغوی است و نه اصطلاحی؟ به راحتی نمی‌توان گفت که نسخ از دیدگاه لغت صرف‌الازاله است به ویژه در زبان دقیقی چون عربی که ظرافت‌های لفظی و معنایی باعث شده برخی از لغویون متقدم قائل به عدم ترادف (به معنای تطابق معنایی کامل میان دو کلمه) در زبان عربی شده‌اند.‏(سیده وحیده رحیمی، 1385) و به خاطر همین ظرافت‌های معنایی بوده بوده است که سیوطی در الاتقان، باب «قواعد مهمة یحتاج المفسر الی معرفتها»، یکی از این قواعد را آشنایی و دقت نظر در الفاظی می‌داند که ظاهرا مترادف‌اند اما از تفاوت‌های لطیفی برخوردارند. سیوطی ذیل این باب کلماتی هم‌چون « الخوف و الخشیة»، «شحّ و بخل و ضنّ»، «سبیل و طریق»، «جاء و أتی»، «عمل و فعل»، «القعود و الجلوس»، «التمام و الکمال»، «الإعطاء و الإیتاء» و... را می‌آورد و تفاوت معنایی هرکدام را ذکر می‌کند.‏(جلال الدين سيوطى‏، 1421، ج 1، ص 581–578) مرحوم آیت‌الله معرفت نیز در التمهید پس از ذکر نکاتی در خصوص اعجاز قرآنی می‌گوید: «از جمله مهم‌ترین اسباب اعجاز بیانی قرآن؛ رعایت مزیت‌های لغوی و تسلط فوق بشری بر تفاوت‌های وضعی کلمات است و به همین خاطر شایسته است که نگاهی گذرا به تفاوت‌های لغوی داشته باشیم آن هم به عنوان مثال‌هایی بر این‌که بازگشت مترادفات به متفارقات است و این‌که هر وضعی ویژگی خاصی دارد که وضع دیگر ندارد. ویژگی خاصی که با نگاه بدوی مشابه وضعی دیگر است اما با نگاهی دقیق حکم به عدم مشابهت و نبود ترادف در وضع کلمات است همان‌طور که اهل تحقیق به آن رسیده‌اند. این موضع دقیق و خطیر را تنها بزرگان فصاحت و علمای بیان درک می‌کنند و بزرگان عرب از اولین روز آن را در تعابیر قرآنی لمس کردند.»‏(محمد هادى معرفت‏، 1415، ج 5، ص 25) @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 4از10] حتی اگر فردی نظریه عدم ترادف در زبان عربی یا نبود مترادف در قرآن کریم را نپذیرد، باز هم نمی‌تواند منکر ظرافت‌های لغوی در کلمات این کتاب آسمانی و معجزه الهی باشد. بنابراین در شناخت الفاظ قرآن کریم بایستی دقت نظر ویژه‌ای به خرج داد و با سهل‌انگاری نمی‌توان از کنار آن گذشت و لااقل می‌بایست احتمالات مختلف در یک بحث علمی مطرح شود. جناب آقای محمد سروش محلاتی در جلسه اول؛ به تبیین معنای لغوی و اصطلاحی نسخ پرداخت و معنای اصطلاحی آن را کنار گذاشته و معنای لغوی را مبنای بحث خود قرار داد و نسخ را به معنای «ازاله» دانست. او سخن خود را به کتب لغت از جمله «مفردات راغب» ارجاع می‌دهد اما آیا با قاطعیت می‌توان گفت که «نسخ» همان «ازاله» است و هیچ ویژگی و مفهوم اضافه بر آن ندارد؟ با نگاهی به کتب لغت این احتمال جدی است که نسخ یک معنای بسیط و به معنای ازاله صرف نیست؛ بلکه به معنای «ازاله یک چیز و جایگزینی چیز دیگری» است. خلیل در العین می‌گوید: و النَّسْخُ: إزالتك أمرا كان يعمل به، ثم تَنْسَخُهُ بحادث غيره، كالآية تنزل في أمر، ثم يخفف فتنسخ بأخرى، فالأولى مَنْسُوخَةٌ [و الثانية نَاسِخَةٌ] ‏(خلیل بن احمد، بدون تاریخ، ج 4، ص 201) او نسخ را به «صرف ازاله» معرفی نمی‌کند بلکه در تعریف آن می‌گوید: نسخ ازاله چیزی است که آن عمل می‌شده و با آمدن و جایگزینی چیز دیگری زائل شده، مثل آیه‌ای که در خصوص چیزی نازل شده سپس با آیه دیگری نسخ شده. مفردات راغب نیز؛ که جناب سروش به آن استناد کرده‌اند؛ نسخ را «صرف ازاله» نمی‌داند بلکه معنای اصلی آن را «ازاله چیزی با چیز دیگری که در پی آن می‌آید و جایگزینش می‌شود» می‌داند و تصریح می‌کند که در مقام استعمال گاهی از آن صرف ازاله فهمیده می‌شود و گاهی اثبات [و جایگزینی چیزی به جای چیز دیگر] و گاهی هردو و در خصوص «نسخ الکتاب»؛ معنای «ازاله حکم با حکمی جایگزین» را می‌گزیند و البته در خصوص معنای آیه شریفه « ما ننسخ من آیة ...» معانی دیگری را با لفظ قیل می‌آورد که مشعر به ضعف است: «النَّسْخُ: إزالةُ شَيْ‌ءٍ بِشَيْ‌ءٍ يَتَعَقَّبُهُ، كنَسْخِ الشَّمْسِ الظِّلَّ، و الظِّلِّ الشمسَ، و الشَّيْبِ الشَّبَابَ. فَتَارَةً يُفْهَمُ منه الإزالة، و تَارَةً يُفْهَمُ منه الإثباتُ، و تَارَةً يُفْهَم منه الأَمْرَانِ. و نَسْخُ الكتاب: إزالة الحُكْمِ بحكم يَتَعَقَّبُهُ. قال تعالى: ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها [البقرة/ 106] قيل: معناه ما نُزيل العملَ بها، أو نحْذِفها عن قلوبِ العباد، و قيل: معناه: ما نُوجِده و ننزِّله. من قولهم: نَسَخْتُ الكتابَ، و ما نَنْسأُه. أي: نُؤَخِّرُهُ فلَمْ نُنَزِّلْهُ »‏(راغب اصفهانی، بدون تاریخ، ص 801) البته برخی از لغویین مثل جوهری در تعریف نسخ، صرف «ازاله را ذکر کرده‌اند: «نسخ نَسَخَتِ الشمسُ الظلّ و انْتَسَخَتْهُ: أزالتْه. »‏(جوهری، بدون تاریخ، ج 4، ص 433) اما با دقت در مثال ذکر شده بعید نیست که جوهری هم ازاله همراه با جایگزینی و تعقب را به عنوان معنای اصلی مدّ نظر داشته چراکه «نسخت الشمس الظلّ»، ازاله سایه است با جایگزین شدن نور خورشید. مؤید مطلب این‌که مثال راغب (که معنای اصلی را ازاله همراه با جایگزینی دانست) در مفردات قرآن کریم نیز مشابه همین مثال صحاح بود که متن آن ذکر شد. به علاوه جوهری در ادامه می‌گوید: «و نَسَخَتِ الريحُ آثَارَ الدارِ: غَيَّرْتها.» نسخ را به معنای تغییر می‌داند و نه صرف ازاله. ابن‌فارس نیز بعد از این‌که نسخ را دارای اصل واحد می‌داند مشتقات معنایی مختلف آن را از اقوال مختلف بیان می‌کند: 1. رفع چیزی و اثبات چیز دیگر به جای آن 2. تغییر چیزی به چیز دیگر 3. چیزی که به آن عمل می‌شد و با آمدن چیز دیگر زائل شد. @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 5از10] جوهری می‌گوید هرچیزی که به جای چیز دیگر بیاید آن را نسخ کرده است. و مثالی مشابه جوهری می‌آورد. او در ادامه تناسخ الورثة (این‌که وارث بمیرد و وارثی جایگزین او شود و او هم بمیرد)، تناسخ ازمنه و قرون (این‌که زمانی بعد از زمان دیگر بیاید) را ذکر می‌کند: «النون و السين و الخاء أصلٌ واحد، إلّا أنّه مختلفٌ في قياسِه. قال قوم: قياسُه رفْعُ شي‌ءٍ و إثباتُ غيرِه مكانَه. و قال آخرون: قياسُه تحويلُ شي‌ءٍ إلى شي‌ءٍ. قالوا: النَّسْخ: نَسْخ الكِتاب. و النَّسْخ: أمرٌ كان يُعمَل به من قبلُ ثم يُنسَخ بحادثٍ غيرِه، كالآية ينزل فيها أمرٌ ثم تُنسَخ بآيةٍ أخرى. و كلُّ شي‌ءٍ خَلَفَ شيئاً فقد انتَسخَه. و انتسخت الشَّمسُ الظِّلّ، و الشّيبُ الشبابَ. و تناسُخُ الورَثةِ: أن يموتَ ورثةٌ بعد ورثةٍ و أصلُ الإرث قائم لم يُقَسَّم. و منه‌ تناسُخُ الأزمنة و القُرون. قال السجستانىّ النَّسْخ: أن تحوّل ما في الخليَّة من العَسَل و النَّحْل في أُخرى. قال: و منه نَسْخُ الكتاب.»‏(ابن فارس، بدون تاریخ، ج 5، ص 425–424) ابن‌فارس در ابتدای کلام خود «اصل واحد نسخ» را تبیین نکرد اما از مثال‌ها و قیاس‌های ذکر شده و هم‌چنین عبارت « و كلُّ شي‌ءٍ خَلَفَ شيئاً فقد انتَسخَه» می‌توان گفت او هم «ازاله همراه با جایگزینی» (و نه ازاله صرف) را به معنای اصل واحد این کلمه می‌داند. مرحوم علامه طباطبائی نیز در المیزان در ابتدا نسخ را به معنای ازاله معرفی می‌کنند و در ادامه مثالی می‌زنند که علاوه بر صرف ازاله، جایگزینی و تبدیل را نیز می‌رساند و کلمه « تبدیل/ بدّل » را در آیه شریفه 101 سوره مبارکه نحل جایگزین «نسخ» عنوان کرده‌اند: «قوله تعالى: ما نَنْسَخْ‏، النسخ‏ هو الإزالة، يقال: نسخت الشمس الظل إذا أزالته و ذهبت به، قال تعالى: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ»: الحج- 51، و منه أيضا قولهم: نسخت الكتاب إذا نقل من نسخة إلى أخرى فكأن الكتاب أذهب به و أبدل مكانه و لذلك بدل لفظ النسخ من التبديل في قوله تعالى: «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»: النحل- 101»‏(طباطبایی، بدون تاریخ، ج 1، ص 250–249) نکته مهم و اساسی این‌جاست که جناب آقای محلاتی کلام خود را بر پایه مفهوم لغوی بنا کرده است از این رو می‌بایست تمرکز و تدقیق بیش‌تری در این بحث می‌نمود. بنابراین باید گفت که جناب آقای سروش محلاتی مبحث خود را بر پایه مفهوم لغوی «نسخ» بنا کرده است اما احتمالات جدی که در این خصوص وجود داشته را به خوبی تبیین نکرده و به صرف استنادی ناقص به مفردات معنای این کلمه قرآنی را ازاله عنوان کرد. @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 6از10] 3. مفهوم‌شناسی در آیات و روایات جناب آقای محلاتی:«می فرمایند بسیاری از مفسرین وقتی در آیات تنافی رو دیدند ملتزم به نسخ شدند حتی برخی از اونها تنافی در حد موارد اطلاق و تقیید و عام و خاص که یکی قرینه بر دیگری است خاص بر قرینه عام هست اینها رو هم تعبیر نسخ به کار بردند و ایشان می فرمایند این کم توجهی است و این ناشی از این هستش که در به کارگیری لفظ نسخ به معنای لغوی ش تسامح کردند یعنی معنای لغوی رو اراده کردند با اینکه معنای اصطلاحی وجود داره و دیگر بعد از وجود معنای اصطلاحی نباید آن معنای اصلی لغوی را به کار ببرند خب این اشکال به نظر نمی رسه که اشکال واردی باشه جهتش این است که درست است که در علم اصول این اصطلاح وجود دارد ولی برای کسی که پژوهش قرآنی می کند و مبنا رو قرآن قرار داده خب در قرآن که این اصطلاح خاص به کار نرفته بعد میرسیم به دوره بعد کسانی که اهل تفسیر بودند حالا در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس و اگر ما حتی کاری به اون صحابه و تابعین در به کار گیری این کلمه نداشته باشیم ولی نمی تونیم انکار کنیم که ائمه ما علیهم السلام اونها نسخ رو در معنای اعم به کار بردند لذا جای گلایه و شکایتی نیست و اتفاقا بر اساس همین تعبیری که ائمه ما نسبت به کلمه نسخ داشتند ما باید روایات رو بفهمیم و اختلاف آیات رو مورد بررسی قرار دهیم.» «ما قرآن رو بر اساس همون معنای لغوی معنا کنیم و عرف قرآن رو [در نظر بگیریم] پس هم مسئله عرف قرآن مطرح است هم عرف روایات مطرح است... پس ما باید در اینجا توجه داشته باشیم که نسخ در عرف قرآن و نسخ در عرف ائمه با اصطلاح نسخ در کلمات فقها و اصولیین خلط نشود » 3.1. نقد جناب آقای محلاتی پس از تعریف لغوی غیردقیقی که ارائه کردند سراغ آیات و روایات رفته؛ آن را هم حمل بر معنای لغوی کردند... @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 7از10] 3.1. نقد جناب آقای محلاتی پس از تعریف لغوی غیردقیقی که ارائه کردند سراغ آیات و روایات رفته؛ آن را هم حمل بر معنای لغوی کردند. ایشان در بحث لغوی تصریح کرده بودند که کلمه نسخ شامل تخصیص و تقیید و تبیین و خلاصه هرنوع تغییری می‌شود و در ادامه می‌گویند « حالا در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس» و در ادامه نیز تصریح می‌کنند که ائمه علیهم‌السلام نسخ را به معنای لغوی عام (که اعم از تخصیص و تقیید و...) است به کار برده‌اند: « و اگر ما حتی کاری به اون صحابه و تابعین در به کار گیری این کلمه نداشته باشیم ولی نمی تونیم انکار کنیم که ائمه ما علیهم السلام اونها نسخ رو در معنای اعم به کار بردند.» در خصوص این بحث نیز باید گفت که جناب آقای محلاتی حق مطلب را ادا نکرده و تنها به واگویی روایاتی بسنده کرده که مؤید نظر خودشان است چراکه برخی روایات نیز هست که در آن از واژه نسخ در مقابل «تقیید و تبیین و...» استفاده شده است: «علي بن إبراهيم بن هاشم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن إبراهيم بن عمر اليماني عن أبان بن أبي عياش عن سليم بن قيس الهلالي قال: قلت لأمير المؤمنين ع إني سمعت من سلمان و المقداد و أبي ذر شيئا من تفسير القرآن و أحاديث عن نبي الله ص غير ما في أيدي الناس ثم سمعت منك تصديق ما سمعت منهم و رأيت في أيدي الناس أشياء كثيرة من تفسير القرآن و من الأحاديث عن نبي الله ص أنتم تخالفونهم فيها و تزعمون أن ذلك كله باطل أ فترى الناس يكذبون على رسول الله ص متعمدين و يفسرون القرآن بآرائهم قال فأقبل علي فقال قد سألت فافهم الجواب إن في أيدي الناس حقا و باطلا و صدقا و كذبا و ناسخا و منسوخا و عاما و خاصا و محكما و متشابها و حفظا و وهما»این روایت از سلیم بن قیس هلالی نقل شده و محدثین برجسته شیعه هم‌چون شیخ صدوق و شیخ کلینی و دیگر محدثین قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم هم‌چون طبری و ابن‌شعبه حرانی و ‌ابن‌زینب آن را در کتب خود ذکر کرده‌اند.‏(ابن بابویه، 1362، ج 1، ص 255؛ ابن شعبه، 1362، ص 193؛ ابن عقده، 1382، ص 161؛ سلیم بن قیس هلالی، بدون تاریخ، ج 2، ص 621؛ طبری، بدون تاریخ، ص 231؛ علی بن ابی‎طالب (ع)، بدون تاریخ، ص 325؛ کلینی، بدون تاریخ، ج 1، ص 62؛ نعمانی، بدون تاریخ، ص 76) همان‌طور که از متن روایت برمی‌آید «ناسخ و منسوخ» در مقابل «عام و خاص» دانسته شده است. @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 8از10] هم‌چنین روایتی از حضرت امام محمدباقر علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «حدثنا يعقوب بن يزيد عن محمد بن أبي عمير عن عمر بن أذينة عن بريد العجلي عن أبي جعفر ع‏ في قول الله تعالى‏ و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون في العلم‏ قال رسول الله ص أفضل الراسخين قد علمه الله جميع ما أنزل الله إليه من التنزيل و التأويل و ما كان الله لينزل عليه شيئا لم يعلمه تأويله و أوصياؤه من بعده يعلمونه كله و الذين لا يعلمون تأويله إذا قال العالم فيه العلم [بعلم‏] فأجابهم الله يقولون‏ آمنا به كل من عند ربنا و القرآن له خاص و عام و محكم و متشابه و ناسخ‏ و منسوخ‏.» ‏(صفار، بدون تاریخ، ج 1، ص 203؛ کلینی، بدون تاریخ، ج 1، ص 213) و همین روایت با طریقی دیگر نیز نقل شده است.‏(صفار، بدون تاریخ، ج 1، ص 204) همچنین در ارشاد شیخ مفید از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است: «لو سألتموني عن آية آية لأخبرتكم بوقت نزولها و في من‏ نزلت و أنبأتكم بناسخها من منسوخها و خاصها من عامها و محكمها من متشابهها و مكيها من مدنيها و الله ما فئة تضل أو تهدى‏ إلا و أنا أعرف قائدها و سائقها و ناعقها إلى يوم القيامة»‏(مفید، 1372، ج 1، ص 35) بنابراین مشخص شد که جزم‌اندیشی جناب آقای محلاتی در خصوص این‌که ائمه علیهم‌السلام معنای لغوی و اعم «نسخ» را در نظر داشتند خالی از اشکال نیست و لااقل برخی روایات با این قول تعارض دارد. علاوه بر این؛ ایشان ادعا می‌کند که در صدر اسلام نسخ به همان معنای عام (که شامل تخصیص و... می‌شده) وجود داشته اما برخی از روایات ذکر شده (مثل روایت سلیم) از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام صادر شده که طبیعتا صدور آن در فرض پذیرش به صدر اسلام بازمی‌گردد. با این اوصاف جناب آقای محلاتی برای اثبات مدعای خود احتمالات و ادله دیگر را ندیدند یا نخواستند که به آن بپردازند و در جلسات بعد باید برای حل اقوال و ادله معارض فکری کنند. 4. نسخ از دیدگاه مرحوم آیت‌الله خوئی جناب آقای سروش محلاتی:«وقتی که من فرمایشان مرحوم آقای خویی رو در کتاب البیان می خواندم که ایشان بحث رو بر مبنای همان نسخ اصطلاحی پیش بردند ابتدا اشاره کردند به معنای لغوی بحث ولی بعدا نسخ اصطلاحی رو مبنا برای بحث قرار دادند همین سوال به ذهن من رسید که چرا معنای اصطلاحی رو که مضیق از معنای لغوی هست این رو ما باید مبنا قرار بدهیم. در ص306 آنجا ایشون گلایه ای رو از مفسرین دارند و می فرمایند بسیاری از مفسرین چون در آیات قرآن تأمل کافی نداشته اند بین بسیاری از آیات تنافی دیده اند و چون تنافی دیده اند آیه متأخر رو ناسخ آیه متقدم قرار داده اند...» @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 9از10] جناب آقای سروش محلاتی:«...در ص306 آنجا ایشون(آیت‌الله خویی) گلایه ای رو از مفسرین دارند و می فرمایند بسیاری از مفسرین چون در آیات قرآن تأمل کافی نداشته اند بین بسیاری از آیات تنافی دیده اند و چون تنافی دیده اند آیه متأخر رو ناسخ آیه متقدم قرار داده اند: و حتی أن جملة منهم جعلوا من التنافی ما اذا کانت احدی الآیتین قرینة عرفیة علی بیان المراد من الآیة الأخری کالخاص بالنسبة الی العام و کالمقید بالنسبة الی المطلق و التزموا بالنسخ فی هذه الموارد و ما یشبهها و منشأ هذا قلة التدبر او التسامح فی اطلاق لفظ النسخ بمناسبة معناه اللغوی و استعماله فی ذلک و ان کان شایعا قبل تحقق المعنی المصطلح علیه ولکن اطلاقه بعد ذلک مبنی علی التسامح لامحالة. می فرمایند بسیاری از مفسرین وقتی در آیات تنافی رو دیدند ملتزم به نسخ شدند حتی برخی از اونها تنافی در حد موارد اطلاق و تقیید و عام و خاص که یکی قرینه بر دیگری است خاص بر قرینه عام هست اینها رو هم تعبیر نسخ به کار بردند و ایشان می فرمایند این کم توجهی است و این ناشی از این هستش که در به کارگیری لفظ نسخ به معنای لغوی ش تسامح کردند یعنی معنای لغوی رو اراده کردند با اینکه معنای اصطلاحی وجود داره و دیگر بعد از وجود معنای اصطلاحی نباید آن معنای اصلی لغوی را به کار ببرند خب این اشکال به نظر نمی رسه که اشکال واردی باشه جهتش این است که درست است که در علم اصول این اصطلاح وجود دارد ولی برای کسی که پژوهش قرآنی می کند و مبنا رو قرآن قرار داده خب در قرآن که این اصطلاح خاص به کار نرفته بعد میرسیم به دوره بعد کسانی که اهل تفسیر بودند حالا در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس » 4.2. نقد در این بخش جناب آقای محلاتی اشکالی را به مرحوم آیت‌الله خویی می‌گیرند که با مراجعه به متن اصلی البیان مشخص می‌شود که اشکال وارد نیست. خلاصه ایراد آقای محلاتی این است که می‌گوید: در عصر نزول نسخ به معنای لغوی و عام وجود داشته و نه اصطلاحی اما آیت‌الله خویی این نکته را در نظر نگرفتند و به ابن‌عباس و تابعین و مفسرین تابع آنان ایراد اصطلاحی گرفته‌اند. اما همان‌طور که گفته شد جناب محلاتی سخن مرحوم آیت‌الله خویی را درست منتقل نکردند چراکه ایشان هم تصریح می‌کنند قدما با همان معنای لغوی کار می‌کردند و سال‌ها بعد آن معنای لغوی به معنای اصطلاحی نقل پیدا کرد و ایراد ایشان هم به مفسرینی است که پس از نقل معنای لغوی و تبدیل آن به معنای اصطلاحی، آیاتی را منسوخ می‌دانند که از شرایط نسخ برخوردار نیست. نکته جالب این‌که آقای محلاتی متن عربی تصریح آیت‌الله خویی را می‌آورد ولی در هنگام ترجمه و توضیح، بخش آخر کلام ایشان را که رافع اشکال است توضیح نمی‌دهد. متن البیان را مرور می‌کنیم... @rozaneebefarda ادامه👇
فقه مالی کردن آموزه های انحرافی روشنفکری الحادی/سکولار نقدی بر درس گفتارهای اخیر سروش محلاتی [صفحه 10از10] «...و لكنّ كثيرا من المفسرين و غيرهم لم يتأملوا حق التأمل في معاني الآيات الكريمة، فتوهموا وقوع التنافي بين كثير من الآيات، و التزموا لأجله بأن الآية المتأخرة ناسخة لحكم الآية المتقدمة، و حتى أن جملة منهم جعلوا من التنافي ما إذا كانت إحدى الآيتين قرينة عرفية على بيان المراد من الآية الأخرى، كالخاص بالنسبة إلى العام، و كالمقيد بالإضافة إلى المطلق، و التزموا بالنسخ في هذه الموارد و ما يشبهها، و منشأ هذا قلة التدبر، أو التسامح في إطلاق لفظ النسخ بمناسبة معناه اللغوي، و استعماله في ذلك و إن كان شائعا قبل تحقق المعنى المصطلح عليه، و لكن إطلاقه- بعد ذلك- مبني على التسامح لا محالة.»‏(خویی، بدون تاریخ، صص 286–285) آیت‌الله خویی در این فقره می‌فرمایند بسیاری از مفسرین بدون تأمل و به صرف تنافی بدوی و حتی در مواردی که یک آیه قرینه عرفی برای بیان مراد در آیه دیگر بوده قائل به نسخ شدند و منشأ این اشتباه، قلة تدبر یا تسامح در اطلاق لفظ نسخ به خاطر معنای لغوی آن است. جناب آقای سروش تا این‌جا را توضیح می‌دهند اما آیت‌الله خویی در ادامه می‌فرمایند: «اگرچه معنای لغوی قبل از تحقق معنای اصطلاحی شایع بوده است ولی اطلاق معنای لغوی بعد از نقل به معنای اصطلاحی تسامح است.» بنابراین روی سخن آیت‌الله خویی با امثال ابن عباس و تابعین و مفسرینِ تابع آن‌ها نبوده که جناب سروش محلاتی به آیت‌الله خویی ایراد می‌گیرد و می‌گوید: « در میان صحابه در میان تابعین مگر در آن زمان کلمه نسخ اصطلاح خاصی داشته؟ ابن عباس در موارد زیادی از این کلمه نسخ استفاده کرده و آیه ای رو ناسخ آیه دیگر قرار داده خب آیا ما می تونیم در اینجا اصطلاح رو رعایت نکردی؟ نه برای او این اصطلاح وجود نداشته در عصر او این اصطلاح وجود نداشته لذا مفسرین بعدی وقتی کلمه نسخ رو به کار می برند به تبع همون قدما از مفسرین بودند مثل ابن عباس» بلکه سخن مرحوم خویی مربوط به دورانی است که لفظ نسخ نقل معنایی پیدا کرده و در میان اندیشمندان علوم قرآنی و مفسرین معنای اصطلاحی خاصی پیدا کرده است و ایشان در این فضا می‌گوید که اگر مفسر یا اندیشمند علوم قرآنی نسخ را به معنای لغوی به کار برد استعمال تسامحی کرده است. @rozaneebefarda
الکاظمی؛ نخست وزیر مروری بر ماموریت مرد مرموز و هزارچهره متمایل به آمریکا اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸الکاظمی از چهره های سیاسی دست آموز آمریکایی‌هاست که پیش از انتخابش به نخست وزیری، حرف و حدیث های زیادی در مورد پیشینه سیاسی اش وجود داشت. قدرمتیقن تمام آن پچ پچ های سیاسی، آمریکایی بودن الکاظمی بود. 🔸انتخاب الکاظمی نتیجه فرایند و بلوا در عراق بود که با مدیریت مستقیما آمریکایی‌ها شکل گرفت و در کوتاه زمانی به نحوی وحشتناک توسعه یافت. بعد از مواضع مثبت و کارنامه قابل دفاع و دوراندیشانه ، آمریکا زیر میز زد و شوربختانه نیز به جای حمایت از نخست وزیر قانونی، پشت سر آشوبگران قرار گرفت و روند سقوط دولت عبدالمهدی را تسریع کرد. 🔸شهادت سردار سلیمانی موجب شد ماجرای عراق پیچیده تر از هر زمان دیگری شود و خط سیر سریع حوادث موجب شد آمریکایی‌ها با فعال سازی دوباره کانون های شورش و آشوب، با سواستفاده از موقعیت، بازی صد درصد باخته را به نفع خود برگرداند. آنان با یک ترفند ساده سیاسی توانستند روند تحولات را ۱۸۰ درجه به نفع خود تغییر دهند؛ به اضطرار رساندن مردم و نخبگان مذهبی و سیاسی برای ایجاد (بخوانید تسریع در سقوط دولت عبدالمهدی) از یک سو و پیشنهاد گزینه های بدنام و خیانت پیشه که بر رد آنان اجماع وجود داشت، موجب شد همه طرفهای موثر در عراق، از گرفته تا سران احزاب و نخبگان سیاسی، به گزینه مرموزی چون الکاظمی، راضی شوند. مقاومت نیز در عمل انجام شده قرار گرفت. 🔸آمریکایی‌ها به مرگ گرفتند که به تب راضی شویم و حالا بازیگر هزارچهره ای چون الکاظمی بر عراق مسلط شده و پیش بینی می شود به دلیل اتخاذ راهبرد پیچیده و توام با (شاخصه اصلی اعتدالگرایان)، تا سالها در راس هرم قدرت در عراق باقی بماند و دقیقا همین نکته موجب می‌شود که ایران نتواند خط مقاومت در عراق را همچون گذشته بازسازی کند. ضمن آنکه باید الکاظمی را چون استخوان لای زخم تحمل کند! 🔸بازکاوی پیشینه تحولات منتهی به انتخاب الکاظمی ثابت میکند که نقش بیت مرجعیت اعلای عراق، مهم ترین عامل داخلی در سقوط عبدالمهدی و روی کار آمدن الکاظمی بوده است. و دقیقا به همین دلیل الکاظمی را باید نخست وزیر بیت مرجعیت برشماریم و کارنامه او خواه ناخواه به کارنامه سیاسی بیت مرجعیت گره خورده است. 🔸اکنون ایران در سطوح مختلف در حال تدبیر امور با توجه به شرایط جدید در عراق است و آنگونه که قبلا در لبنان تجربه شده و همانطور که روی کارآمدن عناصر غرب اندیش همچون خاتمی و روحانی، نتوانسته روند کلی انقلاب اسلامی را تغییر دهد یا متوقف سازد(گرچه هزینه های مادی و معنوی فراوانی بر انقلاب و نظام و مردم تحمیل کردند)، در عراق نیز هدایت های رهبری حکیم انقلاب اسلامی و انشالله همراهی شخص مرجع اعلا و مقاومت و خاصه کادر راهبری نیروی همیشه سرافراز قدس و فرمانده دوراندیش آن، نخواهند گذارد روند حوادث از کنترل خارج شود و حتما در آینده نه چندان دور، عراق بیش از پیش به نقش موثرش در محور مقاومت بازخواهد گشت‌. انشاالله. @rozaneebefarda
روزنه
مجیزنامه #خبرگزاری_فارس برای رژیم فاسد پهلوی [صفحه ۱ از ۲] مهدی نقیبی اختصاصی روزنه @rozaneebefar
بازتاب دیدگاه های مخاطبان روزنه/1 [امضاء محفوظ] با عرض احترام و تشکر از مطالب خوبتان. نسبت به« مجیزنامه برای رژیم فاسد پهلوی» خواستم بگویم که این فیلم می خواهد کاخ سفید یا کاخ ملت را تشریح کند که اقامتگاه انسان های فوق العاده کثیفی بوده(اگر بشود گفت انسان) و این که انتقادی از آنها نکند بعید نیست چراکه درمقام تشریح کاخ است نه قضاوت کارهای آنها. نسبت به این عبارت:« متاسفانه چیزی که در این کلیپ، شاهد هستیم، این است که انگار هنوز در دوران رژیم پهلوی به سر میبریم و بعد از گذشت 42 سال از سال 57، خبر پیروزی انقلاب اسلامی به این کاخ نرسیده و قصدشان این هست که مجد و عظمت و شخصیت فرهنگی خاندان پهلوی، خصوصا فرح دیبا را بیان شود.» باید بگویم بنده چنین چیزی را از این فیلم نفهمیدم. البته بنده از قصد آن فیلم ساز یا خبرنگار، خبری ندارم و نمی توانم اظهار نظر کنم لکن نمی توانستم از این فیلم این گونه که فهمیده شده، بفهمم. به علاوه باید بگوییم منظور از فرهنگ در این جا چیست؟ اگر منظور از فرهنگ، خوش سلیقه بودن است، خب این سخن درست است که یک شخص با سلیقه این ها را تهیه کرده. اما خوش سلیقه بودن که در اسلام کمالی نیست و در جامعه نیز کمالی حساب نمی شود که تالی فاسد داشته باشد. نسبت به این عبارت:« خانمی که راوی هست، در همه جا با احترام بسیار از شاه و فرح یاد کرده و با ذوق زگی بسیار، از سلیقه زیبا و ارزشمند خاندان پهلوی تعریف و تقدیر کرده است!» باید بگویم با آن خانم با احترام از محمد رضا پهلوی و همسرش سخن می گفت اما با احترام بسیار نه. و بنده تقدیری از آن سلیقه های واقعا زیبا را ندیدم. نسبت به این عبارت:« با انسانهایی «برجسته» و «علم دوست» و «هنرشناس» و «دارای ذوق سلیم» مواجه هستیم که از برجسته ترین هنرمندانان نقاش، معمار، فرش باف و... را از ایران و سراسر دنیا گرد آورده بودند و حاصل آن همه تلاش به این زیباییها، منتهی گردید. در این کلیپ نتیجه ای که از رژیم پهلوی به نمایش گذاشته، هر انسانی را به وجد وا میدارد و تحسین هر کسی را بر می انگیزد.»باید بگویم که بنده از این فیلم علم دوستی را از این خاندان نفهمیدم گرچه هنرشناس و دارای ذوق سلیم را فهمیدم لکن خب این واقعیت است که این آدم های کثیف خوش سلیقه بودند. نسبت به این عبارت:« انگار درباره چنین خاندان به دور از فرهنگ پهلوی سخن نمیگوید» باید بگوییم اگر منظور از فرهنگ، سبک زندگی درست است، بله آن شاه و همسرش و ... بویی از فرهنگ نبرده اند لکن اگر منظور از فرهنگ سلیقه است، خب آن ها باسلیقه بودند و باسلیقه بودن در واقع حسنی حساب نمی شود. به نظر این حقیر می رسد که این بیشتر انتقاداتی که به خبرنگار و خبرگزاری وارید ساخته شده در این جا، مورد نداشته باشد. @rozaneebefarda
بیائیم کمی قرآنی گذشته را مرور کنیم! پاسخ عضو تحریریه روزنه و نگارنده یادداشت انتقادی به خبرنگار فارس، به نقد مخاطب روزنه [ص 1 از 2] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 نقد محترمانه و متین مخاطب ارجمند روزنه که از حوزویان اهل فکر و مطالعه هم هست، قابل ارج گذاری ویژه است و متن ذیل، نه در قالب یک یادداشت علمی که در قالب گفتگوی مکتوب، بدون ویرایش ویژه و ارجاعات علمی، خدمت ایشان و همه مخاطبان فرهیخته روزنه تقدیم می شود. باز ماندن باب این سنخ گفتگوهای طلبگی صریح و در عین حال صمیمانه، یک نعمت بزرگ الهی است که به سهم خویش بابت آن شاکر خداوند منان هستم. گرچه این روزها، ژست بی طرفی و پرهیز از قضاوت کردن دیگران و... مد شده و مثل موریانه در بدنه نیروهای مذهبی نیز لانه کرده اما واقعیت آن است که به نظر می رسد چیزی به نام در مطالعات تاریخی، فاقد وجاهت عقلی و شرعی است. طبعا ردیف کردن کشکول وار یک سری گزاره های درهم ریخته که ناقل آن نیز هیچ جمع بندی مشخصی برای آن نداشته باشد، نه عاقلانه است و نه راهگشا و نه با فلسفه قرآنی مطالعات تاریخی، سازگار است! لذا هر صحبتی و هر سخنی به همراه خودش یک تبعاتی را به همراه دارد که نتیجه آن خواهد بود. هر چیزی که گفته شده، بار معنایی خاص خودش را دارد و در کلیپ، تمام سخنانی که گفته شده، بار معنایی خاص خودش را دارد و هیچ کدام بدون سوگیری نبود. طبق برداشت شخص بنده، که به لطف ادمین های ارجمند روزنه، دیدگاهم را به صورت عمومی با مخاطبان حوزوی به اشتراک گذاردند، برآیند این کلیپ و سخنانی در آن گفته شده، کاملا جهتدار و از زاوایه نگاه یک شخص سلطنت طلب گفته شده است. اگر میخواستند منصفانه باشد، باید یک نگاه جامع به این کاخ و افرادی که در زمانی در آن زندگی میکردند، میشد. وقتی قرار است چیزی معرفی شود، باید درست و کامل معرفی شود. اینکه از این کاخ و افرادی که در آن زندگی میکردند، فقط نکات مثبت را بگویند، قضاوتی که اینها از این نوع بیان خواهند کرد این است که اینجا یک سری شخصیتهای مثبتی بودند که هیچ اشکالی نداشتند. اما نباید فراموش کنیم که در این کاخها، آدمهای معمولی زندگی نمیکردند، بلکه افرادی زندگی میکردند که نماد فسق و فجور و تباهی و گناه و فساد اخلاقی و فساد اقتصادی و رانت خواری و حکومت فاسد و ضدیت به دین به شمار میرفتند. مهمترین نماد آنها رضاخان و محمدرضا و اطرافیان شان بودند. فرح، از فاسدترین افراد ایران از حیث اخلاقی و مسائل جنسی به شمار میرود. مسائل فرهنگی که فرح در دوران ملکه شدن مطرح کرد، در تضاد با فرهنگی اسلامی هست، ایجاد جشن هنر شیراز، برگزاری جشن های 2500 سال شاهنشاهی، همه از مسائلی هست که در تضاد با فرهنگ مردم مسلمان ایران به شمار میرفت و به همین دلیل، انقلاب اسلامی، علیه این قبیل فسادها و حاکمان فاسد، شکل گرفت. این همه اشرافیت و بریز و بپاش های وحشتناک و بیسابقه، بخش عمده بودجه کشور را خصوصا در 15 سال آخر سلطنت، را میبلعید ولی این خرجها تمامی نداشت. جشن تاجگذاری، جشن سالگرد ازدواج شاه و فرح، جشن سالگرد کودتای 28 مرداد، جشن سالگرد کودتای 3اسفند، جشن سروش آریایی، جشن تولد فلان شاهزاده، جشن تولد رضاشاه و هزار و یک جشن دیگر، اینها همه جشنهایی بود که از پول و جیب مردم ایران هزینه میشد ولی این جشنها همه برای خودشان بود و هیچ کدام برای خوشی مردم ایران نبود و فقط هزینه های کمرشکن آنها را مردم ایران میدادند. در راس این جشنها، جشن های 2500 سال شاهنشاهی بود که معروفترین و پرهزینه ترین جشنها بود و بسیاری از کارگزاران رژیم پهلوی، اعتراف کرده اند که یکی از مهم ترین عوامل نارضایتی عمومی از پهلوی ها، برگزاری این قبیل جشن ها بود که اعتراضات گسترده مردم را به دنبال داشت و بر دامنه تحرکات انقلابی افزود. این جشن ها مختص شاهان و روسای چند کشور خارجی بود و فضای مسمومی برای عیش و نوش آنها ایجاد شده بود. مردم ایران که هزینه های سرسام آور این جشن ها با پول آنان انجاتم می گرفت، جایی در این جشن ها نداشتند که اگر رضایت آنان ملاک بود، تمام آن هزینه ها باید صرف رفاه و بهداشت و اشتغال این مردم نجیب و محروم می گردید. این بود که جشن های منحوس پهلوی، باعث اعتراض و نارضایتی مردم و تنفر از رژیم شد که در فقر و مشکلات اقتصادی و بهداشتی و فرهنگی دست به سر میبردند ولی از پول نفت که در چند سال اخیر که درآمد مضاعفی را برای کشور به همراه آورده بود، در زندگی مردم ایران هیچ تاثیر مثبتی نداشت و این پولها توسط خاندان های قدرتمند به غارت میرفت. @rozaneebefarda 👇ادامه
بیائیم کمی قرآنی گذشته را مرور کنیم! پاسخ عضو تحریریه روزنه و نگارنده یادداشت انتقادی به خبرنگار فارس، به نقد مخاطب روزنه [ص 2 از 2] آثار به اصطلاح هنری و شاهانه، که در طول دوران سلطنت پهلوی به سفارش آنها و توسط هنرمندان داخلی و خارجی ساخته شد، یا از حراجی های اروپا خریداری شده، سودش برای عموم مردم ایران چه بود؟ آیا جز این بود که برای ارضای حس تبرج جاهلی شاه و فرح و اشرف و سایر افراد این خانواده بود؟ آیا جز برای خوشی و لذت دنیوی چند روزه همین چند نفر درست شده بود؟ این فضای دل انگیز، کاخی بود که بر بنیاد ظلم و جنایت علیه مردم مظلوم و مستضعف ایران بنا شده بود، به همین خاطر، طبق سیره قرآنی، توسط همین مردم فرو ریخت. این مجموعه از پول پدر اینها که تهیه نشده بود بلکه اینها آه در بساط نداشتند. ، قزاق شرور، بدنام، بیسواد و بیفرهنگی بود، که طبق گفته خودش، تا قبل از سلطنت، هیچ پولی نداشت و یک خانه مخروبه اجاره ای در فلان منطقه تهران داشت. اگر او به سلطنت نمیرسید، چه بسا او و همسرش و فرزندانش، مشغول کشاورزی و گاوداری در روستاهای مازندران بودند و چه بسا فرزندانش بر اثر بیماری میمردند و هیچ پزشکی نبود که به آنها رسیدگی کند. به گفته حسین فردوست، فرح، تا قبل از اینکه زن شاه شود، یک دانشجویی بود که برای تحصیل به فرانسه و وضع مالی خوبی نداشت، برای خودفروشی نزد اردشیر زاهدی رفته بود، تا اردشیر زاهدی در قبال این مسئله، به او کمک مالی کند. اردشیر زاهدی او را دید و پسندید و به شاه معرفی کرد! (اعتذار از مخاطبان ارجمند بابت بازگویی این سنخ مسائل) ولی همین خاندان بیفرهنگ و نوکر غرب، بعد از سلطنت، به زمین خواری و کوه خواری کرد و به قدری زمینهای مرغوب را در تمام نقط کشور با زور ارتش تصاحب کرد و صاحبان آنها را به خاک سیاه نشاند که در تمام دنیا مشهور به زمین خواری شده بود. نشریات فرانسه که حامی رضاشاه بودند، او را به یک شکل یک کرمی کشیده بودند که دارد تمام خاک ایران را میخورد! و همین باعث شد که مدتی رابطه با فرانسه شکراب شد. بعد از دوران رضاشاه هم همه این چند ده هزار زمین و املاک و روستاها، در قالب بنیاد پهلوی، به پسرش محمدرضا منتقل کرد. یعنی این کاخها به قیمت سلطه انگلیس و پولدار شدن خاندان پهلوی و چند خاندان حامی انگلیس و فقیرتر شدن مردم ایران منجر شد و نتایج فاجعه باری برای مردم ایران داشت. برای معرفی، یا نباید سراغ معرفی چنین جاهایی رفت یا وقتی قرار شد معرفی شوند، باید درست و کامل و همه جانبه معرفی شوند. اگر فقط بخشی نکات گفته شود، از هر طرف، دروغ خواهد شد و ماجرا تحریف خواهد شد و نتیجه ای که مورد نظر هست، حاصل نخواهد شد. کتاب هدایت ما هست، قرآن از جباران تاریخ و ستمگران و فخرفروشان بزرگ تاریخ مانند فرعون، نمرود، ابرهه، قارون و... نام برده است و شرح حال و عملکرد برخی از آنها را گفته و آنها را مایه عبرت برای مردم و آیندگان معرفی کرده است. حتی تشویق کرده که در زمین گردش کنید و سرنوشت پیشینیان خود را ببیند و از آنها عبرت بگیرید و کارهای اشتباهی که باعث نابودی آنها شد را انجام ندهید تا حاکمیت شما باقی باشد. حالا سوال این هست که چرا قرآن نگفته درباره قارون افراط نکنید و بدون قضاوت کردن، او را بررسی کنید و ببیند چه کاخ زیبایی داشته؟! و اف بر شما که شما چنین کاخی ندارید و حسرت بخورید و از این حسرت بمیرید؟!! یا درباره فرعون نگفته کاخش فلان متر ارتفاع داشته و جواهراتش فلان مقدار قیمت داشته، اینها را بدون ارزشگذاری و بدون داوری کردن و بدون قضاوت کردن نگاه کنید؟! و تلاش کنید که به این کاخ ظلم و اشرافیت فاسد برسید و برای رسیدن به چنین چیزی مسابقه بگذارید؟ یا درباره نمرود چرا نگفت که او برای ساختن کاخش چقدر هزینه کرد و کاخ محل زندگی او این مقدار هزینه کرد و از هنرمندان بزرگی استفاده کرد و به آنها فلان قدر پول داد. ببینید چقدر آدم هنردوستی هست؟! بدون قضاوت کردن بیایید نمرود را ببیند که چه کاخ زیبایی دارد که، چه آینه هاییی، چه سقفی و چه بالا و پایینی؟! به نظر می رسد در بازخوانی تاریخ گذشته، خصوصا تاریخ پرحادثه و تلخ پهلوی ها، باید به اسلوب های قرآنی بازگردیم و از کلیشه های روشنفکران دین ستیز که خود نیز در آثارشان بدان پایبند نبوده و نیستند، فاصله بگیریم.... @rozaneebefarda
نامه جمعی از نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی-حوزوی ایران به فعالان سیاسی-اجتماعی غرب آسیا [ص 2 از 2] 🔸 اما اکنون، نفس ها در سینه دنیای اسلام حبس شده است تا ببیند سرنوشت استقلال و عزت مان چه خواهد شد؟ آیا آزاد مردان، خواهند توانست پرده ترس و تردید را کنار بزنند؟ آیا نخبگان، عمود اراده خود را بر فرق نمی شودها و نمی توانیم ها فرود خواهند آورد؟ آیا زعمای دین، مشت های خود را بر بوق های تفرقه خواهند کوبید؟ آیا چهره های سیاسی، به وعده های مزوّرانه غرب پشتِ‌پا خواهند زد؟آیا عناصر حکومتی، به قلدرمآبی های آمریکایی، سیلی خواهند نواخت؟ آیا فعّالان اقتصادی، پرچم همت خود را بر بلندایِ رفع وابستگی ها نگاه خواهند داشت؟آیا بانوان فداکار، با طردِ فرهنگ لاابالی گری و بی تفاوتی، در پیشگاه تاریخ روسفید خواهند شد؟ ♦️ بی شک رهایی کامل از سلطه استکباری آمریکا، با موانع، سختی ها و فشارهایی همراه خواهد بود، برای مقابله با آن ها و تسریع در گشایش ها توجه به نکاتی ضروری است: 🔺 اولاً؛ مهم ترین سلاح ملّت ها، اتحاد و یکپارچگی است. ما باید ضمن حفظ استقلال و حاکمیت کشورهایمان، بدون توجه به نقاط افتراق و ترفندهای تفرقه افکنانه رسانه های غربی، در کنارِ یکدیگر قرار گیریم. از همین رو ضروری است در کوتاهترین زمان، نشست های دوره ای با موضوع تبادل راهکارهای تخصصی برای تسریع در خروج نیروهای آمریکائی از منطقه برگزار گردد و کمیته هایی متشکل از نخبگان و فرهیختگان ملل مختلف منطقه برای ایجاد بسترهای همکاری چندجانبه در زمینه علم و فناوری، مالی و اقتصادی، رسانه ای، گردشگری، نظامی و امنیتی سازمان دهی شود. این ارتباطات قطعاً می تواند ما را بیش از پیش قوی ساخته و در مقابل توطئه های طراحی شده ایمن سازد. 🔺 ثانیاً؛ غرب آسیا منطقه ای با سابقه تمدنی چندین هزار ساله، حاوی بالاترین منابع نفتی و گازی جهان، دارای جغرافیای راهبردی و استراتژیک بی نظیر و از همه بالاتر برخوردار از جمعیت جوان و فرهنگ توحیدیِ مشترک است. بنابرین قطعاً شایستگی این را دارد که با دستانِ فرزندان خود رفاه، پیشرفت، آزادی و تعالی را در سایه صلح، امنیت و کرامت برای ساکنانش به ارمغان آورده و قطب جدید تمدنی، متکی بر معنویت و عدالت را به بشریت عرضه دارد. 🔺 ثالثاً؛ تجربه های تاریخی نشان داده است هرگاه امتّی به وعده ها و سنت های تردیدناپذیرِ الهی خوش بین باشد و با اعتماد بر آن ها وارد میدان کارزار گردد بر همه‌ی سازوبرگ قدرت های طاغوتی و مستکبر پیروز خواهد شد؛ وَ لَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتىِ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (فتح/22و23) ♦️ در پایان، بار دیگر متذکر می شویم که نبرد فعلی، نبرد اراده هاست. هر اراده‌ای که میدان را خالی نکند، پیروز خواهد شد. در دوره ای که قرائن و شواهد انکارناپذیری بر افول همه جانبه قدرت آمریکائی دلالت دارد، تنها برگ برنده سلطه گران، هراس ها و وسوسه‌هایی است که بتوانند با ایجاد ناامیدی در اراده و عزم ما تزلزل ایجاد کنند. استحکام اراده ها، ضامن پیروزی نهایی خواهد بود؛ إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (فصّلت/30) @rozaneebefarda
نامه جمعی از نخبگان و فرهیختگان دانشگاهی-حوزوی ایران به فعالان سیاسی-اجتماعی غرب آسیا [ص 1 از 2] 💥اختصاصی/ مهم @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 "بسم الله الرحمن الرحیم" 🔸درود بر وجدان های بیدار ملت های غرب آسیا به ویژه جوانان، نخبگان و علمای دین 🔸 چندی پیش جنایتی توسط دولت تروریست آمریکا در منطقه ما رخ داد که دنیای اسلام را به برهه ای تاریخ ساز و روزهایی سرنوشت ساز وارد ساخت. حادثه ای که در عین دردناک بودن، فرصتی است تا همه معادلات استکبار را در این منطقه به سود ملت ها دگرگون سازد. حادثه ای که می‌تواند عزت و کرامت را به مسلمین برگرداند و غبار دهه‌ ها مظلومیت و تحقیر را از جغرافیای ما بزداید. 🔸 فطرت های به ستوه آمده و نفرت های فراگیر شده، بزرگترین سرمایه ای است که امروز می تواند ما را در جبهه ای واحد قرار داده، خاکریز به خاکریز، حقوق تاریخی پایمال شده ‌ما را از استکبار بازستانده و بر قدرت های پوشالی و ظاهری آنان فائق آورد. تبدیل این دارایی به اراده های ملی و عقلانیتی پایدار، وظیفه ای است که جز از عهده نخبگان، عالمان و کنش گران برنمی آید. فردای سرزمین هایمان، امروز در دستان ما و شماست و البته فرصت های الهی همیشگی نیست. 🔹 خصم آمریکایی پس از دهه ها استعمار، دیگر بار در سال 2001 میلادی، با حادثه ای خودساخته و حمله به برج های دوقلو در نیویورک، با اسم رمز "آغاز جنگ های صلیبی" و "تأسیس خاورمیانه جدید" به سرزمین های ما، لشگرکشی نمود. آن چه در سر داشت ایجاد کشورهای وابسته‌، ضعیف و مصرف کننده که دائماً به بهانه های قومی و ناسیونالیستی با یکدیگر دشمنی کرده، هر یک برای رفع نیازهای خود، با دولت جعلی اسرائیل رابطه برقرار نموده و در نتیجه رژیم منحوس صهیونیستی را بر همه‌ی امور منطقه مسلّط سازد. 🔹 پروژه ای که با پوشش مبارزه با تروریسم و ترویج دموکراسی با حمله نظامی به عراق و افغانستان آغاز گردید و آرام آرام دستاوردی جز میلیون ها خون بر زمین ریخته، میلیاردها دلار منابع به غارت رفته، تفرقه، ناامنی، جنگ داخلی، وابستگی اقتصادی و تجزیه کشورها برای ما به ارمغان نداشته است. 🔹 به گزارش نهادهای رسمی، کشته شدن بیش از یک و نیم میلیون نفر در عراق، پانصد هزار نفر در سوریه، دویست هزار نفر در افغانستان، پنجاه هزار نفر در یمن، آوارگی بیش از چهار میلیون نفر از عراق، شش میلیون نفر از سوریه، سه میلیون نفر از افغانستان، ده برابر شدن تولد نوزادان ناقص الخلقه، به کارگیری بمب های فسفری سفید و اورانیومی در برابر غیرنظامیان، تأسیس گروه های تروریستی همچون داعش، به کارگیری سازمان های جنایت کاری همچون بلک‌واتر برای ترور هوشمند دانشمندان، دریافت صدها میلیارد دلار از دولت های منطقه بابت فروش تسلیحات، ایجاد زندان ها و شکنجه گاه هایی همچون ابوغریب، هدف قراردادن بیمارستان ها، روزنامه نگاران، آمبولانس ها، مجالس عروسی و مدارس، تجاوز و حرمت شکنی سربازان آمریکایی نسبت به زنان و دختران کشورهای تحت اشغال، به راه انداختن بیش از ده جنگ تمام عیار قومی-مذهبی، تخلیه ده ها چاه نفت از سوریه و عراق، سرکوب نمودن جریان بیداری اسلامی، اقدام مستقیم به کودتاهای نظامی، تنها بخشی از هزاران فساد و شرارتی است که ده ها پایگاه نظامی و ده ها هزار نیروی آمریکایی، با حضور بیست ساله خود برای ما رقم زده اند. 🔸 در مقابل این فسادانگیزی ها، شجره ای طیبه از میان مستضعفین منطقه قد برآورد. از سواحل مدیترانه تا رشته کوه های هندوکش، شجاعانه سینه خود را سپرِ بلای ملت ها کرد و روزها و شب ها در برابر توطئه های مکّارانه شبکه استکباری ایستادگی نمود. زنجیره ای حق‌مدار، متشکل از نیروهای عرب، فارس، افغان، کرد، ترک، اهل سنت، شیعی و مسیحی که به دور از هر نژاد و سلیقه، همدلانه برای احقاق عدل و هدم ظلم مبارزه نمود. 🔸 این جنبش پس از سال ها ایستادگی، توانست با ضربات فرهنگی، سیاسی و نظامی، شکست های آشکاری را بر سلطه‌جویان وارد آورد. شیطان بزرگ پس از استیصال از مقابله رودررو با این نهضت، دست به عملی بزدلانه زد و با ترور نمادهای آن، این مبارزات را در یک نقطه عطف تاریخی قرار داد. عکس العمل های مردم منطقه در قبال این جنایت نشان داد که آمادگی ها برای بیرون راندن فیزیکی نیروهای اشغالگر آمریکایی، به اوج خود رسیده است. لینک کانال اختصاصی و مشاهده اسامی امضاء کنندگان:👇 https://eitaa.com/iranians_letter @rozaneebefarda
روزنه
الکاظمی؛ نخست وزیر #بیت_مرجعیت_اعلا مروری بر ماموریت مرد مرموز و هزارچهره متمایل به آمریکا اختصا
بازی دوگانه و پیچیده و هروله بین تهران-ریاض-واشنگتن! 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 برای آنان که شناخت کاملی از شخصیت پیچیده و پیشینه پررمز و راز نداشتند، سفرها و اظهارنظرهای سیاسی اخیر او، بسیار قابل بررسی و حاوی مطالبی ناب است! دیدگاه های او را پیرامون مناسبات عراق و عربستان، با اظهاراتش در کنفرانس خبری در تهران و مطالب مختصر و زیرکانه اش در دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی (که تیم رسانه ای الکاظمی تلاش زیادی در سانسورش در عراق به خرج داد) را به دقت مطالعه کنید. لایه های معنایی زیرین این مواضع، پالس های مهمی به طرف آمریکایی ارسال می کند؛ او تصریح کرده که با عربستان همکاری حداکثری خواهد داشت و مسئله عربیت را پر رنگ کرده، در تهران نیز بر عدم مداخله در امور عراق تاکید ورزیده! هیچ موضع شاخص و قابل اعتنایی که موجب خشم آمریکایی ها شود یا نشانه افق روشن در روابط ویژه با تهران باشد، نیز بر زبان جاری نکرده و به تکرار همان کلیشه های همیشگی در این سنخ دیدارها بسنده کرده و رفته است! بیانات سست اعتدالگرایان در مواجهه با دیپلماسی مهندسی شده و دقیق الکاظمی، حرفی برای گفتن نداشت و نشان داد آنان در تمام این سالها جز لبخند با بیگانه و توئیت پراکنی های بی حاصل، چیز دیگری از دیپلماسی در چنه ندارند! پیشتر در اجلاسیه مهم سران ایران و روسیه و ترکیه پیرامون تحولات سوریه نیز، روحانی حتی اندازه اردوغان هم نتوانست علیه اشغالگران و بیگانگان موضع محکم اتخاذ کند و نتیجه را همگان دیدند که ایران به عنوان برنده یک جنگ بزرگ منطقه ای، نتوانست در عرصه دیپلماسی، ثمره مجاهدت های یاران سردار سلیمانی شهید را به نحو بایسته و به نفع ملت ایران و محور مقاومت، استحصال کند. اما خدا را شکر که وجود رهبری حکیم و الهی، موجب می شود که همیشه ورق برگردد و طرفین خارجی با ایده هایی نو و سخنانی سدید مواجه شوند و آن انفعال ها و اهمال کاری ها و ضعفهای مفرط غربگرایان عاشق آمریکا پوشش داده شود. بیانات دقیق رهبری معظم انقلاب اسلامی، حواشی و اثرات منفی احتمالی سفر الکاظمی را کاملاً خنثی کرد و اتاق فکر آمریکایی ها در عراق، نخستین سیلی را در گام نخست از دوران استقرار دولت جدید عراق، از ایران اسلامی و انقلابی دریافت کرد. @rozaneebefarda
گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 جمهوری اسلامی هرگز شهادت حاج قاسم را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد 🔺 رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (سه شنبه) در دیدار آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، روابط ایران و عراق را به پشتوانه اشتراکات فراوان تاریخی، مذهبی، فرهنگی و عادات و سنن به معنی واقعی کلمه برادرانه خواندند و تأکید کردند: آنچه در روابط دو جانبه برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت است منافع، مصالح، امنیت، عزت، اقتدار منطقه‌ای و بهبود شرایط در عراق است. 🔹 حضرت آیت الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه ایران هیچگاه بنای دخالت در امور عراق را نداشته و نخواهد داشت، گفتند: ایران، خواهان عراقِ عزتمند، مستقل و با حفظ تمامیت ارضی و وحدت و انسجام داخلی است. 🔹 رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: ایران قطعاً با هر آنچه موجب تضعیف دولت عراق شود، مخالف است. 🔹 حضرت آیت الله خامنه‌ای افزودند: البته دیدگاه آمریکایی‌ها درباره عراق درست در نقطه مقابل ما است زیرا آمریکا به معنی واقعی کلمه دشمن است و موافق عراق مستقل، قوی و دارای حکومتی با رأی اکثریت نیست. 🔹 ایشان تأکید کردند: برای آمریکایی‌ها اینکه چه فردی نخست وزیر عراق باشد مهم نیست آنها به‌دنبال حکومتی همچون حکومت «پل برمر» حاکم آمریکایی عراق در اوایل سقوط صدام هستند. 🔹 رهبر انقلاب اسلامی گفتند: ایران در خصوص روابط عراق با آمریکا دخالتی نمی‌کند اما انتظار دارد که دوستان عراقی، آمریکا را بشناسند و بدانند که حضور آمریکا در هر کشوری منشأ فساد، خرابی و ویرانی است. حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران انتظار دارد تصمیمِ دولت، ملت و مجلس عراق برای اخراج آمریکایی‌ها پیگیری شود زیرا وجود آنها موجب ناامنی است. 🔹 ایشان جنایت آمریکا در ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس را یک نمونه از نتیجه حضور آمریکایی‌ها برشمردند و خطاب به نخست وزیر عراق افزودند: آنها میهمان شما را در خانه شما کشتند و صریحاً به این جنایت اعتراف کردند که این موضوع کوچکی نیست. 🔹 رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران هرگز این موضوع را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد. 🔹 حضرت آیت الله خامنه‌ای، اجماع گروهها و جریانهای سیاسی عراق برای انتخاب دولت آقای کاظمی را اقدامی پسندیده خواندند و گفتند: آمریکایی‌ها و عوامل آنها همواره به‌دنبال خلأ قدرت در کشورهای منطقه هستند تا از آن طریق هرج و مرج ایجاد و زمینه را برای دخالت خود فراهم کنند، همان کاری که در یمن انجام دادند و اکنون اوضاع تأسف‌بار یمن را همه شاهد هستند. 🔹 ایشان با تأکید بر حمایت ایران از دولت آقای کاظمی خاطرنشان کردند: عقل، دین و تجربه اقتضاء می‌کند که روابط ایران و عراق در همه زمینه‌ها بیش از پیش ارتقاء یابد. 🔹 رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته گسترش روابط ایران و عراق مخالفینی دارد که در رأس آنها آمریکا است ولی به هیچ وجه نباید از آمریکا ترسید زیرا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. 🔹 حضرت آیت الله خامنه‌ای گفتند: آمریکایی‌ها زحمت و اذیت ایجاد می‌کنند اما دولت عراق باید بدون اعتنا به این مزاحمت‌ها به مسیر خود با قدرت ادامه دهد و مردم را به‌عنوان پشتوانه خود حفظ کند. 🔹 ایشان مرجعیت و شخص آیت الله سیستانی را یک نعمت بزرگ برای عراق خواندند و خاطرنشان کردند: حشدالشعبی یک نعمت بزرگ دیگر در عراق است که باید آن را حفظ کرد. 🔹 در این دیدار که آقای جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور نیز حضور داشت، آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، دیدار با رهبر انقلاب اسلامی را سعادتی بزرگ دانست و با قدردانی از مواضع و حمایتهای ایران در مقاطع مختلف به‌ویژه در دوران جنگ با داعش و تکفیری‌ها گفت: مردم عراق هیچگاه حمایتهای ایران را فراموش نخواهند کرد و واقعیت این است که خون عراقی‌ها و ایرانی‌ها در جنگ با تکفیری‌ها در هم آمیخته است. 🔹 نخست وزیر عراق تأکید کرد: روابط ایران و عراق یک رابطه عمیق و طولانی تاریخی و فرهنگی و مذهبی با پشتوانه عشق و ارادت به اهل‌بیت علیهم‌السلام است. 🔺 آقای کاظمی همچنین خطاب به رهبر انقلاب اسلامی گفت: ارشادات و نصایح جنابعالی همچون کلید حل مشکلات است و من بابت این راهنمایی‌ها تشکر و قدردانی می‌کنم. @rozaneebefarda
کتاب‌دار اعتدالگرا یا تاریخ‌نگار پشیمان؟ تحشیه‌ای بر گفت و گوی روزی‌نامه اعتماد با [صفحه ۱از۵] 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 9تیر1399 مصاحبه‌ای را ترتیب داد با جناب آقای با محوریت « ۴ دهه تاریخ نگاری و کتابداری». عنوان مصاحبه را هم این‌گونه انتخاب کرده بودند: «اندیشه دیروز پاسخگوی ایران فردا نیست» هرچند این جمله کلیشه‌ای که از زبان آقای رسول جعفریان انتخاب شده؛ خود مربوط به «اندیشه دیروز» است و و و و... با همین جمله و امثال آن یکی دو قرن است که ادعا می‌کنند دین و مذهب اندیشه دیروز است و نشانی غلط به ملت ترقی‌خواه دادند و چه جوان‌ها را با همین تک‌جمله به بی‌راهه غرب نکشاندند. البته این جمله، کاملا صحیح است و باید گفت اندیشه تقی‌زاده‌های مکلای دیروز و امروز پاسخ‌گوی نیازهای روز نیست و تنها نسخه صحیح پیشرفت و ترقی عمل به است. از عنوان مصاحبه بگذریم و به متن برسیم. با نگاهی کلان جناب آقای رسول جعفریان سه محور را به صورت کاملا حرفه‌ای در کلام خود جاساز کرده بود: الف) از معادلات تاریخ معاصر ایران؛ به ویژه حوزه علمیه قم ب) در خصوص علم دینی و اصول تحول‌خواهی؛ با هوچی‌گری و تحریف پ) اساسی‌ترین مشکل جناب آقای جعفریان (که از پنج سال پیش باز بیان های مختلف نسبت بدان هشدار داده بود) تفسیر تاریخ انقلاب اسلامی بر پایه و هضم همه جریان‌ها با این زاویه نگاه است. با عینک آلوده آقای جعفریان همه جریان‌ها یا سنتی هستند و ضدنوآوری و می‌خواهند همه چیز را با فقه جواهری و فلسفه صدرایی حل کنند یا متمایل به مدرنیته هستند یا مدرن‌اند. و مخاطب؛ خود بهتر می‌داند که داعیه‌دار پایبندی به و پرچمدار فلسفه صدرایی در حوزه علمیه قم چه کسی بوده است. در هر صورت، جناب آقای جعفریان در این مصاحبه با این ایده کلان وارد شد و حرف‌هایش را زد. او در ضمن مصاحبه‌اش، به تبع برخی هم‌قطارهای دیگر تلاش کرد بستر مبارزات انقلابی را از رویارویی اسلام ناب محمدی با طاغوت، به درگیری اسلام‌گرا-چپ‌گرا تغییر دهد و به نوعی مبارزه علیه طاغوت و استکبار جهانی را به جنگ قدرت کاهش دهد. جعفریان می‌گوید: «در آن زمان(ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی)، موضوع مهم بود. به شکلی که وقتی انقلاب پیروز شد، چپ از منظر روشنفکری، خیلی قدرت گرفت، درست مانند سال های پس از شهریور ۱۳۲۰. به نظرم شرایط ابتدای انقلاب با آن موقع بسیار شباهت دارد... به هر حال فضای فکری ایران پس از شهریور بیست با اوضاع پس از انقلاب اسلامی ۵۷ تقریبا یکسان بود، هر سه جناح مذهبی، ملی و چپ دنبال یارگیری بودند... آزموده: اما یک تفاوتی وجود دارد، آن زمان هژمونی به نفع چپ شکل گرفت و در انقلاب ۵۷ هژمونی به نفع مذهبی ها بود. بله، وضعیت این گونه است. در انقلاب ۵۷ مذهبی ها آمادگی بیشتری برای به دست گرفتن داشتند، اگرچه به نظرم چپ ها همچنان قوی بودند.» 🔻صفحه دوم یادداشت: https://eitaa.com/rozaneebefarda/4569 🔻صفحه سوم یادداشت: https://eitaa.com/rozaneebefarda/4571 🔻صفحه چهارم یادداشت: https://eitaa.com/rozaneebefarda/4572 🔻صفحه پنجم یادداشت: https://eitaa.com/rozaneebefarda/4580 @rozaneebefarda ادامه👇
تحشیه‌ای بر گفت و گوی روزی‌نامه اعتماد با رسول جعفریان [صفحه ۲از۵] البته آقای کتاب‌دار به همین مقدار هم بسنده نکرد و در ادامه رندانه و کاملا غیرمستقیم را از سال 1341ه.ش. و آغاز نهضت امام خمینی قدس سره الشریف به 1320 ه.ش. و درگیری با چپ‌ها برگرداند: «قدرت چپ ها در دهه بیست بسیار زیاد بود. آن موقع در دبیرستان ها در میان معلمان و دانش آموزان، چپ ها حضور شگرف بیشتری داشتند. همه می دانیم هیچ حزبی در تاریخ معاصر ایران، قدرت و نظام سازمانی آن را نداشته است. چپ ها در آن وقت، خیلی فعال شروع کردند و با برخورداری از قلم و نشریه، میتینگ و هر امکان دیگری طرفداران زیادی دور خود جمع کرده بودند. پشتوانه چنین حرکتی از سوی چپ ها نتیجه و حاصل کار فرهنگی دوره رضاشاه در دوره بیست ساله بود که به مذهبی ها آسیب فراوان زده بود. علاوه، چپ ها هم به مذهب حمله کردند. مذهبی ها، با آسیبی که از رضاشاه و همین طور پس از رفتن او از چپ ها خوردند، فعالیت شان را به آرامی کردند. آنها تلاش می کردند تصویری به روزتر از مذهب به دست بدهند، تفسیرهای نو بکنند و آینده بهتری برای تصویر کنند. دنیایی که اسلام قدرت زیادی پیدا کرده و اسلام در آفریقا و امریکا موفقیت های زیادی به دست آورده است. ، به عنوان یک حرکت کند، سه، چهار دهه طول کشید؛ آن هم در شاخه ها و گرایش های مختلف.» جعفریان در جای دیگری از همین مصاحبه نیز مبدأ تحول دینی-انقلابی را به شهریور ۱۳۲۰ برمی‌گرداند و می‌گوید: «از همان شهریور ۲۰ زمینه بازگشت به متون دینی برای استخراج همه چیز بود. چون از تجدد رضاشاهی لطمه خورده بودند و تجدد را مایه فساد و تباهی دیدند» جناب آقای جعفریان پس از این خوانش ارتجاعی از تاریخ نهضت اسلامی، دیدگاهی کاملا انفعالی نسبت به حوزه علمیه تشیع ارائه می‌دهد و روحانیت را آن‌قدر ضعیف جلوه می‌دهد که در مقابل کاملا منفعل شده و هر بخش از مذهب را که حس کرده با تجدد نمی‌خواند حذف و اصلاح نموده: « از وقتی که روحانیت به قدرت سیاسی نزدیک شد، نقش مهمی در تاریخ ایران بر عهده گرفت. این وضع با شدت و ضعف در تمام این ادوار بوده است. بعد از آمدن ، سعی کرده بخش هایی از مذهب را که حس می شد مناسبتی با اوضاع ندارد، اصلاح کند.» اما آیا واقعا مراجع عظام و علمای بزرگی چون شیخ انصاری، شیخ فضل الله نوری، آیت‌الله بروجردی، امام خمینی قدس سرهم الشریف و حتی مرحوم آخوند خراسانی شخصیت‌هایی منفعل در برابر تجدد بودند و هرچه را «حس» می‌کردند مناسبتی با اوضاع ندارد از سر ترس یا رودروایسی با مردم و .... حذف (و به قول ایشان اصلاح) می‌کردند؟ در بخش دیگری از مصاحبه؛ دیدگاه آقای جعفریان نسبت به ماهیت «تحول» و البته جایگاه امام خمینی قدس سره الشریف بیش از پیش مشخص می‌گردد. او پس از تشریح ورودش به حوزه علمیه در سال 1355 در خصوص وضعیت تحول در حوزه علمیه و به روز بودن آن می‌نویسد: «باید سراغ موسسات مذهبی نو می رفتیم. فلسفه می خواندیم و حتی روش های تازه ای در بحث و تبلیغ فرا می گرفتیم. همین تخته سیاه، چند سالی بود که آن را در قم باب کرده بود. حوزه با تخته سیاه، مدرن شده بود. واقعا نو کردن، خیلی عمیق نبود. در همین حد بود، اما به هر حال بود و این زمینه را ایجاد کرده بود تا جریان های تازه ای شکل بگیرد. آن وقت ها، علی صفایی یا همان عین صاد هم، با نوشتن آثاری با نثری متفاوت و موضوعاتی متنوع در این فضا سهم داشت. اما از نظر آموزشی مدارس اصلی همان مدرسه حقانی و رسالت و نیز موسسه در راه حق بودند. یک مطلب دیگر این بود که بعد از پیروزی انقلاب، چند رقیب سخت برای روحانیت پیدا شد و فکر حوزوی زیر فشار قرار گرفت. » این بسیار عجیب که یک مدعی تاریخ‌نگاری، استفاده از یک تخته سیاه را مصداق نو کردن معرفی می‌کند اما تحول و نوسازی ریشه‌ای و عمیقی که امام خمینی قدس سره الشریف در سطح حوزه علمیه به وجود آوردند را نمی‌بیند و نه تنها آن را سانسور می‌کند بلکه ادعا می‌کند نوسازی صورت گرفته در قم خیلی عمیق نبود و این نشان دهنده آن است که مصاحبه شونده نوگرایی را در مدرنیته به معنای کاملا سکولار کلمه تعریف کرده است. رسول جعفریان در ادامه نیز فضای مبارزه الهی روحانیت را به جنگ قدرت روحانیت با مجاهدین و کمونیست‌ها تفسیر می‌کند و در حالی‌که دغدغه اساسی روحانیت اصیل، درد دین و حفظ ملت ایران بود، مسئله اصلی را درگیری قدرت‌طلبانه این سه گروه معرفی می‌کند: «کمونیست ها نمی خواستند مذهبی ها سر کار باشند. همین طور هم میانه ای با روحانیون نداشتند. اصلا باور نداشتند. حالا رقابت این سه گروه، یعنی روحانیت، مجاهدین و کمونیست ها به مساله اصلی تبدیل شده بود...در دعوایی که سر قدرت در سال ۵۸ و ۵۹ درگرفت، حوزه به صورت طبیعی، طرف روحانیون سنتی-انقلابی را داشت. » @rozaneebefarda
تحشیه‌ای بر گفت و گوی روزی‌نامه اعتماد با رسول جعفریان [صفحه ۳از۵] آقای رسول جعفریان با تز «جنگ قدرت روحانیت» جلو می‌رود و در ادامه آن را به ارتجاعی جلوه دادن می‌کشاند. او؛ پس از این‌که گفت روحانیت از سال 1320 و در مواجهه با چپ‌ها به تجدد و نواندیشی رو آورد، این‌بار ادعا کرد که در سال 60 دچار یک حرکت ارتجاعی شد و به صورت غیرمستقیم مسئولیت این ارتجاع را به گردن روحانیون مبارزی هم‌چون آیت‌الله ربانی شیرازی انداخت: « در سال ۶۰ در برابر این جریان ها، نوعی بازگشت به سنت مطرح شد. یک دعوایی از زندان میان موتلفه ای ها و شماری از روحانیون مثل مرحوم و دیگران، با مجاهدین شروع شده بود. این دعوا بعد از انقلاب ادامه یافت. مسائل تازه هم بود. آنها در زندان با چپ ها و مجاهدین درگیر شده بودند. در دعوایی که سر قدرت در سال ۵۸ و ۵۹ درگرفت، حوزه به صورت طبیعی، طرف روحانیون سنتی-انقلابی را داشت. انعکاس این مساله در قم، این بود که باید از گروه هایی که می دادند، مخصوصا زیر پوشش مذهب، فاصله گرفت و آنها را نقد کرد. این همان است که می گویم، نوعی بازگشت به سنت فکری حوزوی، در میان سیل طلبه هایی که به هوای انقلاب به حوزه آمده بودند، ایجاد کرد. البته نباید این سنتی شدن را ساده بگیرید، زیرا این سنتی شدن، همان بود که به تدریج از آن، آموزش های داخل حوزه برای استادان دانشگاه هم در دوره درآمد. » جناب جعفریان با حذف نوگرایی اصیل امام خمینی قدس سره الشریف، تمام نوگرایی حوزه علمیه را در مواجهه با چپ‌ها تعریف می‌کند و بر اساس همین پیش‌فرض غلط، انحراف مجاهدین خلق را موجب سرخوردگی حوزه علمیه از نوگرایی عنوان می‌کند و این سرخوردگی را هم موجب مرتجع شدن حوزه علمیه معرفی می‌کند: «حوزه در دهه شصت، به آرامی تغییر می کرد. بیشتر تندرو و کندرو سیاسی بود. اما عمق فکری آن، مقابله دو، سه جریان فکری در تفسیر دین هم بود. تا جنگ بود، اغلب روی این مسائل سرپوش گذاشته می شد. به علاوه، جریان ، خیلی ها را از نوگرایی سرخورده کرده بود و همان طور که گفتم عقب رفتند. حتی خیلی ها دوباره منتقد شدند. مخصوصا که به اسم شریعتی، کارهایی مثل کارهای فرقان انجام شد. حوزه بستر سنت گرایی شد و به نظرم مجموعه اینها، حوزه را از ورود در چرخه نوگرایی جدی بازداشت.» حال نماد و نمای نوگرایی حوزه علمیه کیست؟ امثال جناب آقای ملکیان که در حقیقت نشو و نمای علمی شان در قم را مدیون محافل روشنفکری حوزوی همچون بوده اند. جعفریان می گوید: «در این شرایط، تعدادی از طلبه ها نوگرا بودند که خیلی خیلی با کندی قدم برمی داشتند. فرض کنید آقای ملکیان که به گفته خودش هست، نمایی از این تغییر است.» این‌که آقای رسول جعفریان چرا حاضر نیست تحول عمیق امام خمینی قدس سره الشریف و یاران انقلابی ایشان در حوزه علمیه را ببیند و آن را با اصراری عجیب سانسور می‌کند حقیقتا جای سؤال و تعجبی عمیق است. البته ایشان به صرف سانسور هم بسنده نکرد و به تحریف و هوچی‌گری نسبت به اسلوب تحول‌خواهی امام خمینی قدس سره الشریف، به سبک ژورنالیست‌های کهنه‌کار پرداخت و گفت: « در آن موقع، اگر اصلاح و تغییر هم هست، به شکل سنتی است، به این عنوان که هنوز می توانیم با و فلسفه صدرایی همه کارها را حل کنیم.» با توجه به این‌که منادی حفظ فقه جواهری در روش حکومت‌داری دینی شخص امام خمینی قدس سره الشریف است و استفاده از این کلیدواژه در جملات سیاسی-تاریخی به ایشان انصراف دارد؛ جناب آقای رسول جعفریان باید پاسخ دهند که آیا امام خمینی قدس سره الشریف می‌خواستند «همه کارها» را (با همین کلیت و ابتذال) ، با فقه جواهری حل کنند؟ مثلا مرغ و گوشت روزانه مردم را هم با فقه جواهری و بدون در نظر گرفتن اقتضائات روز می‌خواستند تأمین کنند؟ جناب آقای رسول جعفریان عینک تجدد و مدرنیته را زده و برای استراحت چشم هم حاضر نیست آن را در بیاورد. از همین رو همه چیز را سیاه و سفید دیده و رطب و یابس را به هم پیوند می‌زند و می‌گوید: « همه اینها برای توضیح این نکته بود که آن شتابی که طلبه های جدید و موسسات تازه داشتند، با رفتارهای تندروانه مجاهدین که به تروریسم هم رسید، سرخورده شد و به سمت سنت گرایی برگشت و حتی زمینه برای نفوذ آدم هایی مثل را هم در قم فراهم کرد. اینها یک دفعه واکنش ایجاد کرد و جریانی به وجود آمد مثل جریان آیت که ضدچپ بود و بالطبع ضدمجاهدین، ضدتجدد و ضدنوگرایی و همه چیز. » و باز هم امام قدس سره الشریف که سانسور شد و آیا واقعا نقش امام در مواجهه با غرب و مدرنیته کثیف آن به اندازه آیت نبود که آقای جعفریان آن را ندید و باز سانسور کرد؟ @rozaneebefarda ادامه👇
تحشیه‌ای بر گفت و گوی روزی‌نامه اعتماد با رسول جعفریان [صفحه ۴از۵] بخش دیگری از سخنان آقای کتاب‌دار به گذشت. او با ادبیات و لحنی که پیش از این از برخی شبه‌سلبریتی غرب‌زده مانند صادق زیباکلام سراغ داشتیم، می‌گوید: «در متنی که از چاپ کردم و می دانید او فردی روشنفکر و دینی بود، اما در صحبت هایش دغدغه فساد ناشی از تجدد را دارد. بیماری های عفونی و سفلیس و سوزاک و اینها به قدری شایع شده بود که مثل ایدز زمان ما بود. همه این را از تجدد می دیدند. حال تصور کنید جامعه ای که با این نگاه و بیماری درگیر است، هرقدر به او بگویید بقیه کارهای را نگاه کن، نمی تواند به آنها اهمیت دهد.» بهتر است همین‌جا به آقای رسول جعفریان پیشنهاد بدهیم؛ ایشان که دغدغه داشتن دید همه جانبه نسبت به فعالیت‌های پهلوی دارد و البته از پشتوانه مالی و اعتباری خوبی هم برخوردار است و کتاب پرغلط «هادی‌نامه»اش با پول بیت‌المال چاپ می‌شود، بهتر است به سان هم‌فکر و هم‌قطاری امروزش جناب آقای صادق زیباکلام کتابی در مدح پهلوی بنویسد و هرچه خدمات به ذهنش می‌رسد، بر اساس اسناد و مدارک بنگارد. آن وقت مشخص می‌شود که آیا جامعه ایرانی «بقیه کارهای رضاشاه را نمی‌بیند» یا اساسا این چیزی در چنته نداشته و تلاش آقای جعفریان هم تطهیری است بی‌پشتوانه؛ احتمالا برای خوشایند چند دل‌داده پهلوی. آقای رسول جعفریان در این مصاحبه نشان داد که علاوه بر پهلوی، به دنبال زنده نگه داشتن نام آقای هم هست. او که در جای‌جای مصاحبه به تحریف امام خمینی قدس سره الشریف پرداخته، در بخشی از گفتگو عنان از کف داده و زبان به مدح و منقبت هاشمی گشوده و این‌گونه گفته است: «وقتی آقای آمد، او آدم ویژه ای بود. خودش تجربه طولانی از جنبش ملی نفت به این طرف را داشت . سیاستمدار هم بود. تغییر را شروع کرد. درها را باز کرد. نه فقط در حوزه بلکه در حوزه سیاست و فرهنگ. البته سیاست های فرهنگی این دوره، حالت دوگانه دارد. هاشمی این را می فهمید. اصلا سیاستمداری یعنی همین.» نکته جالب توجه این‌که جناب هاشمی رفسنجانی را که در زمان ملی شدن نفت تنها 16 سال داشت به عنوان «آدم ویژه» و صاحب‌تجربه معرفی می‌کند اما از آیت‌الله مدرس و کاشانی که میدان دار مبارزه بوده و البته امام قدس سره الشریف که شخصیتی مطلع و جا هفتاده و مورد مشورت بزرگان حوزه از جمله آیت‌الله بروجردی بودند، اسمی نمی‌آورد. علاوه برای دوگانه‌گویی‌های سیاسی آقای رفسنجانی هم تئوری‌سازی کرده و معنای سیاست را دوزیست بودن معرفی می‌کند. حال؛ این را مقایسه کنید با صداقت سیاسی و یک‌رنگی امام خمینی قدس سره الشریف و خلف صالح ایشان امام خامنه‌ای مدظله‌العالی. دوزیست بودن در فضای سیاسی و تاریخی از عوارض دوری از مکتب امام خمینی است و کسی که از این مکتب دور بیفتد نمی‌تواند درک کند که ارزش‌های دهه 60، از جمله ساده‌زیستی، ارزش‌های اسلام ناب محمدی و هنجارهای اصیل اسلامی است و نه ارزش‌های التقاطی-شبه‌سوسیالیستی علی شریعتی: «افرادی که منتقد هاشمی بودند، بر ارزش های دهه ۶۰ پافشاری کردند، یعنی بر این اصرار کردند که اسلام امام علی را که خود تعریف کرده بودند و شریعتی هم منادی اش بود و دیگران، داشته باشند. اسلام شریعتی هم خوانشی دیگر بود و تبعات خاص خود را در در دهه ۶۰ داشت. این اسلام مدرن را می خواست، اما با طعم انقلابی‌گری، ساده زیستی و خیلی از چیزهای دیگر که تبدیل به ارزش های ثابت شده بود. » انتقام‌گیری آقا رسول جعفریان از به همین چند خط محدود نشد و او با قضاوتی غیرمنصفانه تیر زهرآلود تحریف و تخریب را به سمت روحانیون آن دهه برد: «باید گفت روحانیون کار حکومت را ساده گرفته بودند و این به مرور زمان خود را نشان داد.سادگی ای که آنها داشتند در کمونیست ها هم بود. تصوری که با یک کلاشینکف می توان دنیا را گرفت و امپریالیسم را نابود کرد. » آیا روحانیون با سادگی و ساده‌اندیشی جلادهای منافق که از پشتوانه سنگین خارجی و داخلی برخوردار بودند مهار کردند و امنیت را به کشور بازگرداندند؟ آیا روحانیت با ساده‌اندیشی جلوی تجزیه‌طلبی ایستاد و حتی یک وجب خاک کشور هم تجزیه و جدا نشد؟ آیا روحانیت با سادگی هشت سال دفاع مقدس را پیش برد و افتخار آفرید؟ از این بی‌انصافی آقای به اصطلاح تاریخ‌نگار که بگذریم او در این دو خط هم نشان داد که تمایل شدیدی دارد که امام قدس سره الشریف را از بدنه تاریخ نهضت حذف کند و درگیری یا مقایسه با چپ‌ها و کمونیست‌ها را جایگزین آن کند و شاید به همین خاطر است که از تاریخ‌نگار مورد تأیید امام با تعابیری عجیب یاد می‌کند که حتی واکنش مصاحبه‌گر را نیز برمی‌انگیزد و در مقابل از با تجلیل یاد می‌کند و می‌گوید... @rozaneebefarda ادامه👇
تحشیه‌ای بر گفت و گوی روزی‌نامه اعتماد با رسول جعفریان [صفحه ۵از۵] «مورخان جمهوری اسلامی در کار پژوهش روش دانشگاهی و علمی معمول دنیا را دنبال نکرده اند، در حالی در دوره پهلوی کسانی مثل سعید نفیسی کتاب می نوشتند.» جالب این‌جاست که سعید نفیسی که جناب جعفریان این‌طور از او تجلیل می‌کند، متهم به سرقت کتاب‌های خطی است. جناب عبدالحسین حائری در این باره می‌گوید: «شبی در منزل امام جمعه زنجان با یکی از شخصیت‌های مجلس که با رئیس مجلس آشنایی داشت برخورد کردم و ایشان از من دعوت کرد که به کتاب‌خانه مجلس بروم....در آن وقت اتفاقی افتاده بود که من از آن بی‌خبر بودم و آن سرقت چندین کتاب بود از کتاب‌خانه توسط سعید نفیسی که به دنبال آن دادسرای وقت، قسمت کتاب‌های خطی را مهر و موم کرده بود و به هیچ‌کس اجازه نمی‌داد به کتاب‌ها دست بزند... همان‌طور که می‌دانید در کتاب‌خانه هیچ‌کس حق ورود به مخزن را ندارد و حتی کارکنان داخلی هم نمی‌توانند با کیف و چمدان به آن‌جا وارد شوند. اما در مورد آقای نفیسی یک استثنای ناروا برقرار شده بود.یعنی ایشان به راحتی با چمدان به داخل مخزن رفت و آمد می‌کرده است. در آن زمان یک‌نفر کتاب‌دار متعهد و متدین در این‌جا کار می‌کرد که وقتی من به این‌جا آمدم، ایشان هنوز مشغول کار بود.یک‌روز این شخص متوجه می‌شود بعضی از کتاب‌ها در جاهایی بریدگی و پاک‌کردگی دارد و برخی جلدها با خود کتاب منطبق نیست. به این جهت موضوع را به رئیس کتاب‌خانه گزارش می‌دهد و خلاصه بعد از طی تشریفاتی مأمورین به خانه ایشان می‌روند و حدود 78 کتاب را که ایشان مخفیانه از کتاب‌خانه خارج کرده بود پیدا کرده و باز می‌گرداند.»(مصاحبه با عبدالحسین حائری، کیهان فرهنگی، اردیبهشت 1366،شماره38) اسوه و الگوی تاریخ‌نگاری از دید جناب جعفریان امثال سعید نفیسی است و شاید منظور ایشان از «روش معمول دنیا» که نفیسی داشته و تاریخ‌نگاران جمهوری اسلامی ندارند همین مسائل است. البته روش تاریخ‌نگاری آقای جعفریان اصل دیگری هم دارد؛ این‌که جوری بنویسیم که بقیه خوش‌شان بیاید و طوری بگوییم که همیشه بقیه ما را ببینند و تحت تأثیر قرار بگیرند: «سال ها طول می کشد که یاد بگیریم با چه روشی بنویسیم که بتوانیم مخاطب را از هر گروه و جناحی،تحت تاثیر محتوای خود قرار دهیم. بیشتر این افرادی که شما یاد کردید، به دلیل اینکه برای گروه خاص هواداران خود کتاب نوشته اند،سبک بیان شان هم برای آنهاست.خوب این سبب می شود تا این کتاب ها عمومیت پیدا نکند و برای گروه ویژه ای باشد.» باید از جناب جعفریان پرسید که وظیفه تاریخ‌نگار ثبت بی کم و کاست وقایع است یا ضبط وقایع با هدف تحت تأثیر قرار دادن دیگران؟ اگر هدف دومی است پس تفاوت تاریخ نگار و چیست؟ تاریخ‌نگاری او مشکل اساسی دیگری هم دارد و آن؛ استفاده از پیش‌فرض‌ها و بافته‌های از پیش تعیین شده‌ای است که به اسم نظریه اجتماعی و سیاسی به خورد تاریخ و مخاطبان داده می‌شود. البته آقای جعفریان به خوبی از معایب تحمیل این نظریات بر واقعیات باخبر است ولی چه کند که اگر کتاب‌های تاریخش را نظریه‌مالی نکند فروش نمی‌کند و احیانا در حاشیه قرار می‌گیرد: «مشکل این کتاب ها همین است که تحلیل ها بر پایه نظریات اجتماعی و سیاسی معتبر نیست. نه اینکه این نظریات هم وحی منزل باشد، اما به هر حال چارچوب تحقیقات جدید تاریخی در دنیا بر این اساس است و اگر کسی از آن خارج شد، اثرش دچار محدودیت خواهد شد و در حاشیه قرار خواهد گرفت.» او بر همین اساس باز هم به تطهیر پهلوی دست می‌زند؛شاید برای این‌که تفاله‌های پهلوی هم خوش‌شان بیاید و به چهره جدید جعفریان اقبال کنند: « آدم های سالم زیادی هم در آن سیستم (پهلوی) بوده اند و این طور نبوده که همه فاسد باشند.بودن شماری وزیر و وکیل فاسد که دلالت بر فساد کل مجموعه ندارد والا این را درباره دوره های دیگر هم باید تعمیم داد.» و در این‌جا باز هم پیشنهاد خود را تکرار می‌کنیم و می‌گوییم جناب آقای رسول جعفریان کتابی بنگارند که در آن آدم‌های سالمِ زیاد پهلوی را جمع کنند و در مورد پاکی‌شان توضیح دهند. واقعا در سیستمی که رأس آن محمدرضا پهلوی است و کارتل‌دار فاسدش خواهر همین محمدرضا و دربار سراسر آلوده و وزرای رشوه‌خوار بی‌عرضه، جناب جعفریان کدام وزیر و درباری را می‌خواهد به عنوان نماد پاک‌دستی پهلوی معرفی کند؟ جناب رسول جعفریان دیر زمانی است که در خطی مقابل آنچه در گذشته نشان داده بود قرار گرفته و در مصاحبه اخیر معلوم شد که تمایل دارد ضمن عبور از گذشته خویش، راه ملکیان را تجربه کرده، را رونمایی و معرفی کند! مدافعان غیرمطلع او اکنون دیگر دستمایه ای ندارند که منتقدان جعفریان را با انواع انگها، به دفع او از جبهه انقلاب متهم کنند، روح جعفریان مدتهاست جای دیگری سیر می‌کند؛ این ماجرا گرچه تلخ است، اما واقعیت و حقیقت دارد. @rozaneebefarda
دولت تدبیر و امید، از مذاکره بازی تا بازی با جان مردم 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بعد از گذشت هفت سال از عمر دولت تدبیر و امید رویکرد مسئولین این دولت بر همگان روشن شده است. اینکه برای به دست آوردن منافع باید به بیگانگان التماس کنیم و اگر ندادند بیشتر التماس کنیم و اگر خسارت هم زدند باز هم التماس کنیم. حاج قاسم را که زدند نوچه های حوزوی همین خرده جریان اعتدال سر منبر رفتند و دم از عقلانیت زدند تا مثلا جلوی انتقام سخت و ضربه متقابل را بگیرند و مشخص است که اگر به دولت حسن روحانی بود یک تکه کلوخ هم سمت َسگهای آمریکایی پرت نمی شد چه برسد به موشک! بعد از تعرض دو جنگنده اسرائیلی یا آمریکایی به هواپیمای ماهان و زخمی شدن چندتن از مسافران و نیروهای پرواز باز هم همان روند خنده دار اتفاق افتاد. سخنگوی وزارت خارجه گفت اقدام سیاسی و حقوقی می کنیم بعد هم رفتند برای گله گذاری پیش شریک دزد و رئیس قافله یعنی دبیرکل سازمان ملل. بعید است دولت حسن روحانی عرضه این کار را داشته باشد اما اقدام حقوقی در برابر این کار یعنی اخذ غرامت از طرف آمریکایی و نقره داغ کردنش در فضای حقوقی و بین المللی. از اینکه بگذریم، سوژه جدید برای مذاکره بازی دولت پیدا شد و تحلیل‌ها ما را به این می رساند که اگر این اقدام بی جواب بماند جان شهروندان ایرانی در خارج و حتی داخل کشور در خطر خواهد بود. باید رئیس دولت بفهمد که معادله «ده در برابر یک» برای حفظ جان ایرانیان است و اگر آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در برابر یک ضربه، ده ضربه نخورند خود را برای اقدامات خطرناک‌تر و پرهزینه‌تر آماده خواهند کرد و در این صورت خون و مال و عرض تک‌تک مردم بی‌گناه آسیب دیده به گردن مسئولین کج فهم و وابسته خواهد بود. @rozaneebefarda