🌾شبی در عالم خواب یکی از دوستان شهیدم بنام سعید که در عملیات بیت المقدس شهید شده بود را دیدم 😌که به من گفت: « کارهایت را انجام بده که یک هفته دیگر شهید میشوی✌️.»
گفتم: از کجا میدانی و کی گفته؟
دوستم گفت: به من گفتند که بهت بگویم دعایت مستجاب شده.»
🌾از خواب بیدار شدم و نماز خواندم. با خودم گفتم: خدایا منو شهید کن ولی نه الان.☺️جبهه ها به رزمنده نیاز داره و اگر شهید بشویم، سنگر من خالی میشه😇.
🌾بعد با خنده گفتم:
خدایا، چرا وقتی گفتم زیارت کربلا و زیارت امام زمان(عج) را نصیبم کن، قبول نکردی، اما انگشت روی کشته شدن ما گذاشتی😅
🌾بعد به خدا گفتم: خدایا حالا اگر میخواهی شهیدم کنی باشه، اما فعلا شهیدم نکنی بهتره.....
🌾بعد انفجار، نارنجک و ترکشهایی بر بدنم نشست. اما سبک شدم و بالا رفتم....و با دوستان شهیدم به آسمان رفتم و تا ورودی بهشت همراه آنان بودم. مشغول لذت بردن از این شرایط بودم که ندایی به من گفت، باید برگردی.....😨
🌾 با ناراحتی گفتم: اجازه بدهید بیایم، من دیگر نمیخواهم به دنیا باز گردم.😭
اما گفتند: تو خودت خواستی شهید نشوی😢، برگرد تا وقتت برسد......😭
#بازگشت
#تجربه_پس_از_مرگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
🌾حالا مایِلی یک نمونه از لذتهایی را که تو نمیتوانی احساس کنی و من همیشه با آن در ارتباطم بدانی؟! پس بیا با هم برویم.
🌾پس از گفتن این جمله دست مرا گرفت و با سرعت عجیبی به آسمانها برد. سپس مرا در آسمان چهارم به باغی که از نظر وسعت فوق العاده عجیب بود وارد کرد.
🌾من از همان لحظه ورود به این باغ، نشاط مست کننده ای پیدا کردم. واقعا نمیدانم برای شما چگونه توصیف کنم! اگر در اینحال به من می گفتند حاضری پادشاهی ابدی کل زمین را با یک ساعت این نشاط و لذت معامله کنی؟ قطعا پاسخ منفی میدادم.
🌾زیرا من در آنجا به وصل محبوبمان، یعنی خدای متعال رسیده بودم و اگر شما اهل عشق باشید، در آغوش مهر و محبت او افتاده باشید، شاید یک سر سوزن از اقیانوس بینهایت آنچه را که من میگویم را بفهمید.
🌾بعلاوه محبوب شما شاید یک کمال در او باشد که مورد علاقه شما واقع گردد، ولی محبوب من خدایی بود که هیچ نقص نداشت، دارای کمال بینهایت بود و بسیار دوست داشتنی بود، پس باز هم این مقال با آنچه من در آنجا فهمیدم قابل مقایسه نیست.....
🌾به هر حال وقتی آقای شوشتری دید که من نزدیک است از شوق بمیرم و نمیتوانم آن لذت را تحمل کنم . فورا مرا از آن باغ بیرون آورد، درحالی که باز به خاطر جدا شدن از آن وصل نزدیک بود از دست بروم.
🌾به دست و پای او افتادم و اشک ریزان از او خواستم که مرا دوباره به آن باغ وارد کند.که متاسفانه دستی به سر و صورت من کشید و مرا به بدنم وارد کرد. از آن به بعد گاهی که در حال عبادت به یاد آن وصل و آن توجه می افتم، غرق در نشاط میشوم و از خداوند متعال تمنای نجات از زندان دنیا و رسیدن به آن وصل و نشاط را میکنم.
#بازگشت
#تجربه_پس_از_مرگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🌾یکباره متوجه خط سیاه و طولانی روی زمین شدم.....گفتم: این خط چیه؟
گفت: گفت پایت را این طرف خط بگذاری برزخ شما شروع میشود.
با خودم گفتم: چه جالب.
🌾 از دور متوجه باغی بزرگ و سرسبز در دور دستها و آن سوی خط شدم. هر چه دقت می کردم، بیشتر از قبل طراوت و سرسبزی اش را حس میکردم. هر چی بیشتر دقیق میشدم، نعمت های بیشتری را می دیدم.
🌾دیگر دل توی دلم نبود. هر کس هم بجای من بود بسوی آن بهشت زیبا میدوید. اصلاً جای ماندن نبود. به جوان همراه خود گفتم: من نمیخوام به دنیا برگردم. من رفتم. بعد پایم را آنسوی خط گذاشتم و دویدم.. تمام فکر و ذهن من آنجا بود.
🌾هنوز چند قدمی بسمت بهشت نرفته بودم که ناخودآگاه برگشتم! انگار نمی توانستم بروم!؟
دیدم کنار یک پیرمرد بسیار ضعیف قرار گرفتم. به من گفتند: شما تنها نمی توانی بروی. این پیرمرد همراه شماست.
گفتم اینکه نمی تواند راه برود ، الان میمیره.
🌾لبخندی به من زد و گفت: این پیرمرد اعمال صالح توست که از تو جدا نخواهد شد. .....
زدم توی سرم. پس کی بود میگفت: دلت پاک باشه؟!!!.... نماز چیه؟!.... ثواب چیه؟!...
#بازگشت
#تجربه_پس_از_مرگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🌾سپس او به من گفت: بیا با هم در عالم برزخ گردش کنیم تا مطالب مهمی دستگیرت شود. هر دوی ما مثل کبوتری پرواز کردیم.
🌾اول به دریای بزرگی رسیدیم، در میان آن دریا کشتی هایی از نقره در حرکت بودند. من و او سوار یکی از آن کشتی ها شدیم تا به جزیره بزرگ و با عظمتی رسیدیم. خیمه های زیبایی آنجا بود. او به من گفت و میدانی این خیمه ها مال کیست ؟! اینها متعلق به اهل بیت (ع) هست، آنها در اینجا هر کدام خیمه مستقلی دارند.
🌾در آن شب ما موفق شدیم که خاندان عصمت و طهارت (ع) را در آن خیمه ها ملاقات کنیم. و دهها مطلب علمی و عرفانی را از آنها یاد بگیریم.
🌾در این محل و جزیره هر کسی راه پیدا نمی کرد.
در آن جزیره که وسعتش بیشتر از آسمان و زمین بود، همه گونه وسایل استراحت مهیا بود......
#بازگشت
#تجربه_پس_از_مرگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🌾 تجربیات پس از مرگ مانند فانوسی در مسیر تاریک دنیا قرار میگیرد و حداقل میتواند در تکمیل معنویات ما مؤثر باشد.
🌾از مهمترین پیامهای تجربه کنندگان نزدیک به مرگ این است که زندگی ما و جهان، بر اساس حساب و کتاب خلق شده و دارای معنا و هدف است و با مرگ پایان نمی یابد.
🌾خواندن کتاب سه دقیقه در قیامت و کتاب بازگشت خیلی به انسان تلنگرهای زیبایی میدهد. و حجتی میشود بر قلبهای سلیم بر تأیید دنیای واپسین.
🌾در کتاب بازگشت تجربه های افراد مختلف از زمانهای گذشته تا کنون را درباره دنیای واپسین مرگ میتوانید تجربه کنید.
#بازگشت
#تجربه_پس_از_مرگ
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
لیست دوم کتابهایی که در پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی در یکسال اخیر معرفی شده.
#در_کمین_گل_سرخ
#عزیز
#راض_بابا
#قصه_شال
#خاطرات_مرضیه_حدیدچی #دبّاغ
#شهر_خدا
#دختر_شینا
#مربای_گل_محمدی
#بانوی_چشمه
#حاء_سین_نون
#حنانه_شو
#علی_از_زبان_علی (ع)
#رابطه_عبد_و_مولا
#گل_دقیقه_نود
#به_وقت_بودن
#بازگشت
#نیمه_پنهان_مکران
#داستان_سیستان
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان
#فهیمه
#فواره_گنجشک_ها
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل
#کتاب_نرگس
#اقیانوس_دمشق
#دعبل_و_زلفا
#خواب_باران
#چغک
#چی_شد_چادری_شدم
#خون_دلی_که_لعل_شد
#نان_سالهای_جنگ
#هنوز_سالم_است
#فاطمه_علی_است
#ساجی
#کابوس_بیداری
#مادر_شمشادها
#کیمیاگر
#زیباترین_عید_زیباترین_جشن
#تاب_طناب_دار
#ملاصالح
#الی_الحبیب
#توضیح_الرسائل_کربلا
#امام_سجاد_سرچشمه_کمالات_انسانی
#کاش_برگردی
#محمد_مثل_گل_بود
#بچه_مثبت_مدرسه
#پنجره_های_تشنه
#علمدار
#فرشته_ای_در_برهوت
#گریه_های_مسیح
#حسین_از_زبان_حسین (ع)
#تنها_گریه_کن
#امام_رئوف
#مربع_های_قرمز
#کمی_دیرتر
#ارتداد
#تولد_در_توکیو
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دختر_شینا
#من_زندگی_موسیقی
#حسین_پسر_غلامحسین
#حاج_قاسم
#بابا_رجب
#چای_خوش_عطر_پیرمرد
#شنود
#باغ_خرمالو
#راض_بابا
#مهاجر_سرزمین_آفتاب
#آبنبات_هل_دار
#از_سیادت_تا_وزارت
#از_سیادت_تا_وزارت
#حاج_قاسم2
#عباس_دست_طلا
#تَن_تَن_و_سندباد
#یاس_در_آتش
#بفرمایید_بهشت
#عشق_و_دیگر_هیچ
#سالهای_بنفش
#دم_عشق_دمشق
#از_چیزی_نمی_ترسیدم
#دخیل_عشق
#عارفانه
#پنجره_های_در_به_در
#کاهن_معبد_جینجا
#راز_نگین_سرخ
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#چشم_روشنی
#آبنبات_دارچینی
#خاطرات_سفیر
#یادت_باشد
#آقا_سلیمان_میشود_من_بخوابم
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شهر_خدا
#خداحافظ_سالار
#یوما
#آفتاب_غریب
#جاذبه_و_دافعه_علی(ع)
#کوچه_نقاشها
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#جاده_یوتیوب
#کتاب_دکل
#سیاه_صورت
#عبدالمهدی
#لینالونا
#زخم_داوود
#خیابان_204
#با_بابا
#پوتین_قرمزها
#میر_و_علمدار
#امیر_من
#شبیه_مریم
#سر_بر_خاک_دهکده
#علمدار
#شهربانو
#ادموند
#بی_قرار
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#تاب_طناب_دار
#همسایه_های_خانم_جان
#وقتی_مهتاب_گم_شد
#دختران_هم_شهید_می_شوند
#حاج_قاسمی_که_من_می_شناسم
#کتاب_ر
#در_جستجوی_ثریا