eitaa logo
شهیدانه
1.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
11 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
موقع خداحافظی رسید، اجازه دادند که خبرنگاران چند عکس و فیلم بگیرند.🎦 آقای گورباچف مانند ورودش دوباره شروع به دست دادن با یک یک افراد کرد.🤝 وقتی در مقابل من ایستاد😟 آقای جوادی آملی و سایرین همینطور داشتند مرا نگاه می‌کردند🤭، شرایطی نبود که از حاج آقا بپرسم، چکار کنم. دیدم که اگر تو ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است.🙄 از این رو وقتی او دستش را دراز کرد من چادر را بر روی دستم انداختم و به او دست دادم.😊 این برخورد و این نوع دست دادن برای گورباچف که رهبری امپراتوری شرق را به عهده داشت خیلی سخت و گران آمد.😢 سعی کرد به روی خود نیاورد و گفت: « من دستم را برای دست دادن دراز نکردم، بلکه دستم رو به سوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایه‌های خوبی هستیم.😎 ما دست بی اسلحه مان را به سوی شما دراز می کنیم، شما هم مرد های تان را تشویق کنید که دست بدون سلاحشان را به سوی ما دراز کنند.😇 آقای جوادی آملی به آرامی گفت: « ما نیز دوستدار صلح و خواستار آرامش هستیم.»😊 ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
پنج نفر از آقایان از آمریکا برای دیدن حضرت امام آمده بودند.😊 به نظر می رسید که برای ارزیابی زندگی شخصی امام آمده باشند🧐. از من که داخل بیت بودم خواستند مصاحبه با آنها را انجام دهم. در حین مصاحبه🎤 ساعت تجدید وضوی امام فرا رسید و من باید می‌دیدم که آیا دستشویی تمیز و مرتب است یا خیر. به آقایان گفتم که چون این وظیفه به عهده من می باشد، باید بروم.🙂 آقایان گفتند: مگر می شود انسانی بتواند حتی مسائلی فیزیکی وجودش را به کنترل خود در آورد؟😳😳😳 گفتم: بله، چون شما امام را نمی شناسید. و برای اثبات حرف به آنها گفتم می توانم پنجره آشپزخانه را باز گذارند و شما تا چند دقیقه دیگر که امام به طرف دستشویی می‌روند، ایشان را از پنجره ببینید.😎 من به کار خود بازگشتم و آنها به حیاط آمدند و در همان دقیقه ای که گفته بودم، امام را دیدند که برای تجدید وضو می‌رفتند.✌️ بعد از انجام کار برای مصاحبه برگشتم. برایم جالب بود که دیدم آنها در اتاق مصاحبه نیستند. 🤔 از برادران سوال کردم: «این آقایان آمریکایی کجا رفتند؟» برادران گفتند: «آنچه را که می‌خواستند فهمیدند و مشغول جمع کردن وسایلشان برای برگشت هستند.»😊😊😊 ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، یکی از مبارزان زن پیش از انقلاب، به ذکر خاطرات و جان فشانی‌هایش در راه انقلاب می‌پردازد تا به همگان یادآوری کند که مردان تنها مبارزان این عرصه نبودند و زنانی هم بودند که زنانه بر سر اعتقادات و آرمان‌هایشان جنگیدند تا این پیروزی را نصیب مردم ایران کنند.👌 طاهره دباغ که به او لقب مادربزرگ انقلاب را داده‌اند از شاگردان آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی بود و با جامعه روحانیت مبارز همکاری داشت. در سال ۱۳۵۳ و پس از دو بار بازداشت توسط ساواک بازداشت شد.😞 پس از دستگیری توسط ساواک و تحمل شکنجه‌های بسیار، به دلیل شدت جراحت‌ها از زندان آزاد شد. ساواک که از زنده ماندن او نا امید شده بود او را آزاد کرد تا مرگش طبیعی جلوه کند اما دباغ پس از جراحی و درمان به خارج از کشور فرار کرد.☺️ دباغ ابتدا به لندن رفت و به‌مدت شش ماه در یک هتل، به عنوان نظافتچی در قبال مقداری غذا و جایی برای خواب مشغول به‌کار شد. او در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت کرد. در عربستان سعودی به توزیع اعلامیه‌های امام خمینی در میان زائران می‌پرداخت اما بیشتر فعالیت‌های او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در در سوریه و لبنان زیر نظر محمد منتظری و با حمایت امام موسی صدر می‌شد. او در برپایی یک اردوگاه نظامی در سوریه برای آموزش چریک‌های ضد شاه ایرانی مشارکت داشت و توانست نسل جوانی از ایرانیان مبارز را با تاکتیک‌های شبه‌نظامی آشنا کند. در هنگام اقامت آیت‌الله خمینی در پاریس دباغ محافظ شخصی او شد و همچنین وظایف اندرونی بیت را نیز برعهده داشت... هجرت به انگلستان، فعالیت های سیاسی در انگلیس، سوریه و لبنان، عزیمت به نوفل لوشاتو، فرماندهی سپاه همدان و عزیمت به مسکو برای ابلاغ پیام حضرت امام خمینی (ره) به میخائیل گورباچف از جمله محورهای موضوعی خاطرات مرضیه حدیدچی هستند. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
شهیدانه
یک هفته مانده به روز تاریخی عزیمت امام به ایران اعلام شد که بختیار فرودگاه را بسته است🧐. خبرنگاران دنیا صبح زود در خیابان جلوی منزل امام گرد آمده بودند که نظر امام را راجع به برگشت به ایران با توجه به بسته شدن فرودگاه بدانند.🎤 حضرت امام تشریف آوردند و با خبرنگاران صحبت کردند و به سوالات آنها جواب دادند. منظره عجیبی بود امام با آن صلابت و عزم جزمی که داشتند، فرمودند: من هفته دیگر به ایران خواهم رفت. ولو همه فرودگاه‌ها بسته شده باشد.👌 در همین حین متوجه شدم یکی از خبرنگاران به طرز مشکوکی از دیوار بالا می آید😳 با شتاب خود را به آنجا رساند و با آن فرد درگیر شده، پایینش انداختم.😅 ناگهان درد شدیدی در قفسه سینه ام پیچید و دوستانم را به بیمارستان رساندند.🤕😫 روز ۲۲ بهمن من در طبقه دوم ساختمان بودم وقتی که رادیو را روشن کردم صدای الله اکبر خمینی رهبر را شنیدم😳😳😳. تعجب کردم ابتدا فکر کردم موج‌رادیو دستکاری شده است آقای فرهادی یا همان برادر فرهاد را صدا کردم و پرسیدم که آیا دست به رادیو زده‌اید گفت: نه دوباره گوش کردم جملاتی مثل: « اینجا ایران است. » «صدای انقلاب ایران. » و یا « صدای ملت ایران » و بعد سرود پیروزی ایران پخش شد خدا می‌داند که ناگهان چه فریادی🗣 از قعر جان و با تمام وجودم کشیدم🤩 که برادران پنداشتند حادثه‌ای برای من روی داده .🤭 هراسان و شتابان به طبقه بالا آمدند 🤔و مرا هیجان زده و رنگ پریده 😨دیدند. آنچه را که شنیده بودم، برای آنها با نفس های بریده بریده باز گفتم .در حالی که میگریستم آنها نیز غرق در شادی و خنده و گریه شدند.😃✌️👏👏👏👏 ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
لیست دوم کتابهایی که در پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی در یکسال اخیر معرفی شده. (ع) (ع) (ع)