eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
458 دنبال‌کننده
136 عکس
101 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 🌺🌸 اشاره ۷۵. با توجه به آیه زیر: «کُتِبَ عَلَیکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ اِن تَرَکَ خَیراً الوَصِیَّةُ لِلوالِدَینِ و الاَقرَبینَ بِالمَعروفِ حَقّاً عَلَی المُتَّقینَ»؛ [۱] دستور داده شده که وقتی یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیا هست برای پدر و مادر و خویشان به چیزی که شایسته عدل باشد وصیت کند که این کار شایسته مقام پرهیزکاران است. چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله در لحظات آخر که آثار مرگ را در خود مشاهده کردند وصیّتی ننمودند؟ جواب در ابتدا باید بگوییم که منظور از «اذا حضر احدکم الموت» همان لحظه مرگ نیست که آخرین لحظات زندگی انسان باشد. چون در آن لحظه کمتر کسی پیدا می‌شود که به هوش باشد و بتواند با عقل و شعور کامل عمل کند؛ بلکه منظور، آثار و علائم مرگ مثل: پیری و ضعف و مرض و... است. با توجه به این نکته که ایشان فرمودند: «کسی که بدون وصیّت بمیرد، مانند اهل جاهلیت مرده است. »، خود آن بزرگوار بیش از همه به این امر اهمیت می‌دادند. لذا در مدّت بیست و سه سال دائماً وصیتهای خود را به وصیّ خود امیرالمؤمنین علیه السلام گوشزد می‌کردند. هنگام مرگ ایشان فرمودند: قلم و کاغذ بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید. و در جای دیگر آمده است که فرمودند: قلم و کاغذ بیاورید تا اشکال را از شما دور کنم و بگویم که چه کسی مستحق تر به امر بعد از من است. پس عمر گفت: این مرد را رها کن (یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله را)، زیرا او هذیان می‌گوید. کتاب خدا برای ما کافی است. سپس سر و صدا و هیاهو بلند کردند. جمعی طرفدار رسول خدا صلی الله علیه و آله و جمعی طرفدار عمر شدند و شروع به نزاع و سر و صدا کردند. آن حضرت متغیر شده، فرمودند: از کنار من بلند شوید، سزاوار نیست در نزد من جنگ و نزاع کنید. [۱] به این ترتیب مانع شدند تا در لحظات آخر، آن حضرت وصیت خود را اعلام فرمایند در حالی که خداوند در قرآن می‌فرماید: «اَطیعُوا اللهَ و اَطیعُوا الرَّسولَ» [۲] خدا و رسول را اطاعت کنید. و «وَ ما اتیکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ و ما نَهیکُم عَنهُ فَانتَهُوا» [۳] آنچه را که رسول حق به شما دستور دهد، بگیرید و آنچه را که از شما نهی می‌کند، پس واگذارید. «و ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم و لکِنِ رَسولَ اللهِ و خاتَمَ النَّبیینَ» [۴] محمّد صلی الله علیه و آله پدر هیچ کدام از شما نیست و لیکن رسول خدا و خاتم انبیاء می‌باشد. (کنایه از این است که همیشه باید آن حضرت را با ادب و احترام یاد نمود و رسول الله و خاتم النبیّین خواند. ) فتنه در اشاره ۷۶. اولین ای که در ایجاد شد، چه بود؟ ✨🍃 جواب به گفته علمای اهل سنت اولین خلافی که در اسلام صورت گرفت، دستور و منع عمر از آوردن قلم و کاغذ برای پیامبر صلی الله علیه و آله بود. چون آن حضرت خواسته بودند تا برای نوشتن وصیّت، برای ایشان بیاورند. [۵] آوردن و برای تعیین 🌺🌸 اشاره ۷۷. خواستن و ، برای تعیین بوده است؟ ✨🍂 جواب بله، زیرا در آن هنگام از احکام و قواعد دین چیزی باقی نمانده بود که لازم باشد ایشان یادآوری کنند تا موجب هدایت امّت شود و آیه اکمال دین هم نازل شده بود. ایشان می‌خواستند با نوشتن بر روی کاغذ، اتمام حجّت کرده و موضع هدایت و خلافت را معلوم کنند. اهل سنت نیز به این نکته اقرار دارند که: «مشخص است که ایشان می‌خواستند موضوعی را درباره هدایت مردم بیان کنند که بعد از ایشان دچار سرگردانی و گمراهی نشوند و آن چیزی جز تعیین خلافت نبود. » [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: _ بقره: ۱۸۰. [۱]: _ غزالی: سرّ العالمین: مقاله چهارم: ۲۱، ابن جوزی: تذکره: ۶۲ و... [۲]: _ نساء: ۵۹. [۳]: _ حشر: ۷. [۴]: _ احزاب: ۴۰. [۵]: _ حسین میبدی: شرح دیوان، شهرستانی: ملل و نحل: مقدمه چهارم: ۱/۲۳، ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه ۲/۵۶۳. [۱]: _ غزالی: سرّ العالمین: مقاله چهارم. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️ 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 دین کورکورانه 🍃🔹 اشاره ۱۱۲. که ما در جریان در کار شده واقع شدیم، باید بسته و کورکورانه آنها را کنیم؟ 🌸🌺 جواب خیر، دین مقدس اسلام دین کورکورانه نیست که اگر عده ای در جایی جمع شوند و تصمیم بگیرند و عده ای هم آنها را تصدیق کنند، بقیه مسلمانها تسلیم شوند. «فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَه»؛ [۲] ای پیامبر به لطف و رحمت من، آن بندگانی را بشارت بده که وقتی سخنی می‌شنوند پس آن را که نیکوتر است پیروی می‌کنند. (یعنی تحقیق می‌کنند و کورکورانه قبول نمی کنند). وظیفه ما این است که تحقیق کنیم و ببینیم طبق آیات قرآن و احادیث معتبر، خداوند و رسول او صلی الله علیه و آله ما را به چه چیزی امر نموده اند. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به عمار یاسر فرمودند: ای عمّار! اگر تمام مردم به راهی بروند و علی علیه السلام راه دیگر را به تنهایی برود، پس به راهی که علی علیه السلام می‌رود برو و از همه مردم بی نیاز شو. ای عمّار! علی علیه السلام تو را از هدایت برنمی گرداند و به هلاکت نمی رساند. ای عمّار! اطاعت علی علیه السلام اطاعت من است و اطاعت من، اطاعت خداست. [۳] ( و ) و جعلی 🍂🔸 اشاره ۱۱۳. امکان دارد که در میان یک خانواده، یک دارای مقام بوده و دیگری مقام سلطنت ( ) را داشته ؟ 🌺🌸 پس جواب شیعه در ردّ این حدیث عمر چیست که: «لا یجتمع النبوّة و الملک فی اهل بیت واحد» «نبوّت و سلطنت (خلافت) در یک خانواده جمع نخواهد شد. » جواب بله، به حکم این آیه از قرآن: «اَم یَحسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ فَقَد آتَینا آلَ اِبراهیمَ الکِتابَ و الحِکمَةَ و آتَیناهُم مُلکاً عَظیماً» [۱] «آیا مردم به آنچه خدا آنها را از فضل خود برخوردار نموده حسد می‌ورزند؟ پس همانا ما بر آل ابراهیم کتاب و حکمت فرستادیم و به آنها ملک و سلطنت بزرگ عطا کردیم. »، این حدیث مردود است چون خداوند صریحاً در قرآن می‌فرماید: که ما نبوّت و سلطنت (خلافت) را در آل ابراهیم قرار داده ایم. در حقیقت مقام خلافت سلطنت و پادشاهی نیست بلکه خلافت جزئی از نبوّت و خاتمه و تمام کننده امر نبوّت است. همچنین به دلیل وجود حدیث «منزله» که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و در کتب شیعه و سنی به صورت متواتر دیده می‌شود، ثابت می‌کند که نبوّت و خلافت در خانواده حضرت موسی وجود داشته است و جناب هارون به عنوان خلیفه و جانشین حضرت موسی بوده اند و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز علی علیه السلام را نسبت به خودشان به منزله هارون نسبت به موسی معرفی کرده اند. یعنی همان طور که حضرت هارون خلیفه حضرت موسی هستند، به همان صورت علی علیه السلام نیز خلیفه و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و انکار این حقیقت انکار صریح آیه قرآن است. ---------- 📚منابع: [۲]: _ زمر: ۱۷. [۳]: _ حافظ ابونعیم اصفهانی: حلیة الاولیاء: ۳/۷۹، محمّد بن طلحه شافعی: مطالب السؤول: ۶۰، بلاذری: تاریخ البلدان: ۲/۲۲ _۲۳، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: ۱/۳۸۴، میرسید علی همدانی: مودة القربی: مودة پنجم و... [۱]: _ نساء: ۵۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 جناب 🍂🔹 اشاره ۱۶۵. جناب پدر علیه السلام آوردند یا از رفتند؟ 🌺🌸 جواب در آغاز کلام باید بگوییم که حضرت ابوطالب هم مانند سایر بنی هاشم فطرتاً با ایمان بوده اند. «از عموهای پیغمبر صلی الله علیه و آله در بین اهل بیت رسالت، غیر از حمزه و عباس و ابوطالب کسی مسلمان نشد. » [۲] بزرگترین دلیل ما بر ایمان ابوطالب اجماع اهل بیت علیهم السلام است چون آنها بیان کننده قرآن و دو ثقلی هستند که به دستور خدا و رسول او صلی الله علیه و آله، ما وظیفه داریم به گفتار آنها تمسّک بجوییم. همچنین اهل بیت علیهم السلام که خاندان تقوا و پرهیزکاری بودند بیشتر از ما به ایمان و کفر آباء و اجداد خود آگاه بودند. علاوه بر اینها علمای اهل سنت نیز قبول دارند که جناب ابوطالب اسلام آوردند ولی بنا بر مصلحتی که همان آسایش رسول خدا صلی الله علیه و آله از آزار مخالفین و مشرکین بود، ایمانشان را ظاهر و علنی نساختند. [۱] رسول خدا صلی الله علیه و آله دو انگشت مبارکشان را به هم چسباندند و فرمودند: من و کفالت کننده یتیم مانند: این دو انگشت (که به هم چسبیده اند با هم) در بهشت هستیم. [۲] ظاهر حدیث نشان می‌دهد که منظور ایشان هر کفالت کننده یتیمی نیست بلکه منظور آن حضرت جناب ابوطالب و جد بزرگوارشان جناب عبدالمطلب است که کفیل ایشان بوده اند مخصوصاً اینکه ایشان در مکه معروف به یتیم ابوطالب بودند و بعد از جناب عبدالمطلب نگهداری و کفالت ایشان را به عهده گرفتند. شیعه و سنی در احادیث فراوانی نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: جبرئیل بر من نازل شد و مرا بشارت داد که: «خداوند پشت و شکمی که تو را آورده و بر خود حمل نموده و سینه ای که تو را شیر داده و پهلو و کناری که تو را کفالت نموده بر آتش حرام کرده است. » [۳] این احادیث، ایمان جناب عبدالمطلب و ابوطالب و فاطمه بنت اسد همسر ایشان و جناب عبدالله و آمنه بنت وهب، پدر و مادر آن حضرت و حلیمه دایه آن حضرت را می‌رساند. اشعار ابن ابی الحدید (یکی از علمای اهل سنت) در مدح جناب ابوطالب نشانگر این است که اهل سنت نیز به ایمان جناب ابوطالب اقرار دارند. [۱] اشعار خود ابوطالب نیز این مطلب را اثبات می‌نماید. از جمله شعرهای ایشان به این مضمون است: «ای گواهان خدا! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا، احمد و محمد استوارم. هر کس از آن خارج است، باشد من به او هدایت شدم. » [۲] پس باید گفت که اقرار به توحید و نبوت و اعتراف به مبدأ و معاد، حتماً نباید با گفتن: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله» باشد. اگر کسی با دین بیگانه باشد ولی اشعاری را بگوید که نشان دهنده اعتراف و اقرار او به خدا و مقام رسالت باشد کافی است و حکم شهادتین را می‌کند. اگر چه اشعار جناب ابوطالب متواتر نیست ولی مجموع آنها دلالت بر ایمان ایشان می‌کند. نقل است زمانی که جناب ابوطالب در مرض موت به سر می‌بردند جمعی از بزرگان قریش از جمله: ابوجهل و عبدالله بن ابی امیّه به عیادت ایشان رفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله به آن جناب فرمودند:........ ---------- 📚منابع: [۲]: - ابن اثیر: جامع الاصول: ۳/۴۵۵. [۱]: - شیخ ابوالقاسم بلخی، ابوجعفر اسکافی. [۲]: - ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ۴/۳۱۲، مسلم: صحیح: ۸/۲۲۱. [۳]: - میر سید علی همدانی: مودة القربی: ۳۵، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: ۲/۳۳۱، قاضی شوکانی: حدیث قدسی، فخر رازی: تفسیر: ۴/۲۱۰. [۱]: - ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ۱۴/۸۴. [۲]: - ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ۲/۲۷۸. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 جناب 🍂🔹 اشاره ۱۶۵. جناب پدر علیه السلام آوردند یا از رفتند؟ 🌺🌸 جواب پیامبر صلی الله علیه و آله به آن جناب فرمودند: «بگو لا اله الا الله» تا من در نزد خدای متعال شاهد باشم. ناگهان ابوجهل و ابن ابی امیّه گفتند: ای ابوطالب! آیا از ملّت عبدالمطلب برمی گردی؟ دائماً این را می‌گفتند تا جناب ابوطالب گفتند: همانا ابوطالب بر ملّت عبدالمطلب می‌باشد. پس آنها خوشحال شدند و بیرون رفتند. بعد از مدتی حالت مرگ بر ایشان ظاهر شد و عباس برادرشان که بالای سرشان نشسته بود دید لبهای ایشان تکان می‌خورد و می‌گویند: «لا اله الا الله». عباس به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: به خدا قسم، آنچه را که شما به برادرم امر کردید گفت. [۱] از جمله نشانه‌های ایمان ابوطالب گفتگوی حضرت رسول صلی الله علیه و آله با جناب ابوطالب در ابتدای بعثت است، زمانی که آن حضرت از آن جناب یاری می‌طلبند جناب ابوطالب با اشعاری علاقه و ایمان خود را به ایشان اظهار می‌کنند در حالی که وقتی حضرت ابراهیم به نزد عمویشان آزر رفتند و ادعای پیغمبری کردند، او اصلاً به ایشان ایمان نیاورد و گفت: آیا از بتان روی گردان شده ای؟ یا تو را سنگسار می‌کنم یا برای مدت طولانی از من دور باش. از نمونه‌های یاری ایشان هنگامی بود که در شعب محاصره شده بودند. زمانی که اهل مکه و قریش بنی هاشم را محاصره اقتصادی کردند، جناب ابوطالب و سایر بنی هاشم رسول خدا صلی الله علیه و آله را یاری کردند و مدت چهار سال در آن مکان از حضرت نگهداری و محافظت می‌کردند تا جائی که وقتی آن حضرت در اول شب می‌خوابیدند، پس از ساعتی ایشان را بیدارمی کردند و به جای امن تری می‌بردند و فرزند خود علی علیه السلام را در جای ایشان می‌خواباندند تا کسی قصد سوئی به پیامبر صلی الله علیه و آله نداشته باشد. [۲] نقل می‌کنند که روزی جناب ابوطالب دیدند که پیغمبر صلی الله علیه و آله لعابی از دهان خود را به دهان علی علیه السلام وارد کردند. پرسیدند: برادرزاده این چه بود؟ (چرا این طور کردی؟ ) فرمودند: این آب دهان سرشار از ایمان و حکمت بود. جناب ابوطالب به علی علیه السلام فرمودند: «پسرم! پسر عمّت را یاری کن و وزیر او باش. » [۳] نمونه دیگر امر نمودن ایشان به پسرشان جعفر طیّار است، زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نماز می‌خواندند و علی علیه السلام طرف راست ایشان نماز می‌خواندند، آن جناب به جعفر طیّار که هنوز ایمان نیاورده بود امر کردند: خودت را به پسر عمّت وصل کن و با ایشان نماز بخوان. سپس او رفت و در طرف چپ ایشان مشغول نماز شد. [۱] علی علیه السلام می‌فرمایند: به خدا قسم، پدرم ابوطالب و جدّم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف هرگز به بت سجده نکردند و بت پرستی نکردند. [۲] علی علیه السلام فرمودند: وقتی جناب ابوطالب وفات نمودند و خبر به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، آن حضرت گریه شدیدی نمودند و به من فرمودند: برو او را غسل بده و کفن کن و در قبر بگذار. خدا او را بیامرزد و رحمت کند. [۳] می دانیم در احکام شرعی دین اسلام، کسی را که کافر باشد غسل و کفن نمی کنند و می‌دانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را شنیده اند که: «اِنَّ اللهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرِکَ بِهِ و یَغفِرُ ما دُونَ ذلِک»؛ [۴] همانا خدا کسی را که به او شرک آورده نخواهد بخشید و غیر از شرک، گناهان دیگر را می‌بخشد. بدون شک رسول خدا صلی الله علیه و آله به آیات قرآن و احکام شرعی دین تسلط کامل داشتند و اگر جناب ابوطالب ایمان به خدا نداشتند، هیچ گاه چنین سفارشاتی درباره ایشان نمی فرمودند و طلب آمرزش برای ایشان نمی کردند. ---------- 📚منابع: [۱]: - سید محمد رسولی برزنجی، حافظ ابونعیم، بیهقی. [۲]: - بزرگان شیعه و سنی. [۳]: - شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: ۱/۲۲۱: باب ۱۴، از موفق بن احمد خوارزمی از محمد بن کعب. [۱]: - ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ۱۳/۲۶۹. [۲]: - اصبغ بن نباته. [۳]: - ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ۱/۲۹، ابن جوزی: تذکرة: ۱۸، محمد بن سعد: طبقات. [۴]: - نساء: ۴۸ و ۱۱۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 بین و 🍂🔸 اشاره ۲۰۵. آیا بین و وجود دارد؟ 🌺🌸 جواب بله، اسلام به معنای این است که انسان کلمه شهادتین را به زبان بگوید یعنی: «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله» اما ایمان شامل سه قسمت می‌شود: زبانی، قلبی، عملی گاهی ممکن است که انسان ظاهراً اسلام بیاورد، ولی قلبش به آن راضی نباشد و اعمالی که از او سر می‌زند سزاوار یک انسان مسلمان نباشد اما چون ظاهراً کلمه شهادتین را به زبان آورده، حکم انسان مسلمان را دارد و جان و مال و خون او در امان است. همان طور که خداوند در قرآن بیان فرموده که: «قالَتِ الاعرابُ امَنّا قُل لَم تُؤمِنوا و لکِن قولوا اَسلَمنا و لَمّا یَدخُلِ الایمانَ فی قلوبِکُم» [۱] ای پیامبر! اعراب به تو گفتند: «ما ایمان آوردیم. » به آنها بگو: «ایمان نیاورده اید. » بلکه بگویید: «ما اسلام آورده ایم» و هنوز ایمان در دلهای شما داخل نشده است. البته کسی اسلامش پذیرفته است که ایمان کاملی داشته باشد و این هفت خصلت را به تمام معنا داشته باشد: برّ و نیکویی، صداقت و راستی، یقین قلبی به خدا، رضا، وفا، علم، صبر و بردباری. هر اندازه که این هفت خصلت در او بیشتر باشد، ایمان او کاملتر خواهد بود. «وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلاَّ الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالحاتِ» [۲] قسم به عصر (دوران زمان) که همانا انسان در خطر و نابودی است مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل نیک انجام دادند. گناه و 🍃🔹 اشاره ۲۰۶. به دسته می‌شوند؟ 🌺🌸 جواب «اِن تَجتَنِبوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّر عَنکُم سَیّاتِکُم و نُدخِلکُم مُدخَلاً کَریماً» [۱] اگر شما از گناهان بزرگی که نهی کرده شده اید دوری کنید، ما از گناهان دیگر شما (که کوچک است) در می‌گذریم و شما را به مقامی پسندیده و بلند می‌رسانیم. بین گناهان صغیره و کبیره تفاوت وجود دارد. اگر بنده ای از گناه کبیره دوری کند ولی مرتکب گناه کوچک شود، خداوند او را می‌آمرزد اما اگر کسی گناه کبیره زیاد انجام دهد و بمیرد، او را به جهنم می‌برند و به اندازه ای که نافرمانی کرده عذابش می‌کنند و بعد نجاتش می‌دهند ولی کسی که گناهان کوچکی انجام داده و توفیق توبه پیدا نکرده و بمیرد و دوستدار علی علیه السلام باشد، خداوند او را می‌بخشد و وارد جهنم و عذاب نکرده بلکه او را به بهشت می‌برد. گاهی هم اشکی را که انسان برای امام حسین علیه السلام می‌ریزد، خداوند آن را به منزله آب توبه قرار داده و گناهان صغیره او را می‌بخشد. و نژاد 🍂🔸 اشاره ۲۰۷. با نژادی چگونه می‌کند؟ 🌸🌺 جواب با وجود اینکه حبّ وطن برای هر کسی لازم است، ولی اسلام با هر گونه فخر فروشی و تبعیض ملیّت و قومیّت و تعصّبات جاهلانه مخالف است. حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله فرمودند: «حبّ الوطن من الایمان»؛ دوست داشتن وطن، از ایمان است. ایشان هر قوم و ملّتی را به وطن دوستی امر کرده اند. در جای دیگر ایشان می‌فرمایند: عرب را فخر و مباهاتی بر عجم و عجم را فخری بر عرب و سفید را بر سیاه و سیاه را بر سفید فخر و مباهاتی نیست؛ مگر به علم و تقوی. از نظر اسلام، آسیایی و آفریقایی، اروپایی و آمریکایی، از نژاد سفید و سیاه و سرخ و زرد، شهرستانی و کوهستانی، همگی در زیر پرچم اسلام و کلمه طیّبه «لا اله الا الله، محمّد رسول الله صلی الله علیه و آله) با هم برادرند و هیچ فخر و مباهاتی بر هم ندارند. بهترین نمونه آن برخورد محبت آمیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی بوده است. ---------- 📚منابع: [۱]: _ حجرات: ۱۴. [۲]: _ العصر: ۳ و ۲ و ۱. [۱]: _ نساء: ۳۱. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 گرایش به 🍃🌸 من دهقان زاده بودم، از روستای (جی) اصفهان. [۱] پدرم کشاورز بود و به من خیلی علاقه داشت، نمی گذاشت با کسی تماس داشته باشم، در آیین مجوس بودم و از آیین دیگر مردم خبر نداشتم. پدرم مزرعه ای داشت روزی دستور داد که به مزرعه بروم و سرکشی کنم. در راه به کلیسای مسیحیان رسیدم. که گروهی در آنجا به نماز و نیایش مشغول بودند. برای آگاهی بیشتر درون کلیسا رفتم. راز و نیاز آنها مرا به خود جذب کرد. تا غروب در همانجا ماندم و به مزرعه پدرم نرفتم. در آنجا پی بردم دین آنها بهتر از دین پدران ماست. غروب شده بود به خانه برگشتم. پدرم پرسید: کجا بودی؟ چرا دیر کردی؟ گفتم: به کلیسای مسیحیان رفته بودم، مراسم دینی و نماز و نیایش آنها برایم شگفت انگیز بود. با فکر و اندیشه دریافتم آیین آنها بهتر از آیین پدران ماست. پدرم گفت: آیین پدرانتان بهتر است. گفتم: نه! دین آنها بهتر است. آنها پرستش خدا را می‌کنند و در درگاهش عبادت و بندگی انجام می‌دهند. ولی شما به آتش پرستش می‌کنید که با دست خودتان آن را روشن ساختید. هرگاه دست بردارید خاموش می‌گردد. پدرم ناراحت شد و مرا زندانی کرد و به پایم زنجیر بست. به مسیحیان پیغام دادم من دین آن‌ها را پذیرفته ام، مرکز این دین کجا است؟ گفتند: در شام است. گفتم: هرگاه کاروانی از شام آمد هنگام برگشت به من اطلاع دهید همراهشان به شام بروم. کاروان تجارتی از شام آمد من از بند پدر گریخته، همراهشان به شام رفتم. در اسقفهای 🍂🌸 پرسیدم: بزرگترین عالم دین مسیح کیست؟ گفتند: اسقف رئیس کلیسا. به حضورش رسیدم و گفتم: می خواهم در خدمت شما باشم و مرا تعلیم و تربیت کنی. او هم پذیرفت. مدتی در محضر وی به کسب و دانش پرداختم. او آدمی دنیادوست بود. چندان مورد رضایتم نبود... چشم از جهان فرو بست. جانشین او آدمی زاهد و باتقوا بود، مدتی با میل و رغبت نزدش ماندم، ولی طولی نکشید او هم دنیا را وداع گفت. پیش از وفاتش از راهنمایی خواستم که بعد از فوت او نزد چه کسی بروم و به چه کسی مرا سفارش می‌کنی؟ گفت: فرزندم من دانشمندی را در موصل سراغ دارم که مردی وارسته است پس از فوت من نزد ایشان برو! من به موصل رفتم محضر آن دانشمند رسیدم و گفتم: فلانی مرا به شما توصیه کرده است. مدتی نزد ایشان بودم، مرگ او نیز فرا رسید. گفتم: شما دنیا را وداع می‌کنید، مرا به چه شخصی توصیه می‌کنید؟ گفت: فرزندم! شخص شایسته ای را سراغ ندارم جز آنکه مردی در نصیبین است او انسانی لایق می‌باشد پیش او برو! پس از فوت او به نصیبین رفتم و خدمت آن عالم رسیدم او را مرد شایسته دیدم مدتی در نزدشان ماندم تا اینکه وفات نمود هنگام مرگ مرا سفارش کرد پیش دانشمندی در عموریه (یکی از شهرهای شام) بروم من به عموریه رفتم و خدمت آن دانشمند مسیحی رسیدم. او هم مرد لایقی بود. مدتی در نزد او به کسب و دانش پرداختم... هنگام مرگ او نیز رسید. از او درخواست کردم مرا به کسی سفارش کند؟ وی گفت: کسی را مثل خودم باشد سراغ ندارم ولی در آینده ای بسیار نزدیک پیامبری در سرزمین عرب برانگیخته خواهد شد که از زادگاه خود (مکه) به جایی که از درختان نخل پوشیده و بین دو بیابان سنگلاخ قرار دارد (مدینه) هجرت خواهد کرد و از نشانه‌های آن پیامبران این است: ۱ - در میان دو شانه او مهر نبوت نقش بسته است. ۲ - هدیه را می‌پذیرد و از آن می‌خورد. ۳ - اما از صدقه نمی خورد. با این نشانه‌ها او را به خوبی می‌شناسی شما باید خود را به او برسانی! ---------- [۱]: 📚در بعضی سند آمده، وی اهل شیراز بوده است. بحار ج، ۲۲ ص ۳۵۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 كه گفته كسى كه آورد بود 🌼🍃 (۲) ۳۸۱- خبر داد بما احمد فرزند محمد گفت: خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على خيوطى كه نقل كرد بما محمد فرزند حسين نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه نقل كرد بما حزامى از محمد فرزند فليح از موسى فرزند عقبه از زهرى، و قتاده و زهرى از عبد اللَّه فرزند محمد فرزند جعيل گفت: خديجه در ايمان به آنچه برسول خدا نازل شده بود نخستين مردم بود. (۳) ۳۸۲- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه كه نقل كرد بما حسن فرزند حماد گفت: نقل كرد بما على فرزند هاشم (ان شاء اللَّه) از محمد فرزند عبد اللَّه فرزند ابو رافع از پدرش از جدش گفت: پيامبر (ص) اول روز دو شنبه نماز خواند و خديجه آخر روز دوشنبه نماز گزارد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۱ (۱) ۳۸۳- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما وليد فرزند شجاع نقل كرد بما شعيب فرزند ليث از ليث از عقيل از ابن شهاب گفت خدا قرآن و هدايت را برسول خود نازل نمود و در آن حال خديجه در پيش او بود و سپس پيش از هجرت از دنيا رفت خدا از او خشنود و درودش بر او باد. (۲) ۳۸۴- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه نقل كرد بما مصعب فرزند عبد اللَّه نقل نمود بمن عبد اللَّه فرزند معاويه از هشام فرزند عروه كه عروه به عبد الملك بن مروان و يا غير آن نوشت: اما بعد، اينكه تو بر من نوشته و از خديجه دختر خويلد مى پرسى كه كى وفات يافته است؟ بتحقيق او سه سال پيش از خارج شدن رسول خدا (ص) از مكه دنيا را بدرود گفته است. گفتار ٫پيامبر «ص» را به اى از مرواريد بده كه در آن و رنجى نيست 🌸🍃 (۳) ۳۸۵- خبر داد بما احمد فرزند محمد كه خبر داد بما احمد فرزند على فرزند جعفر نقل كرد بما محمد فرزند حسين كه نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه نقل نمود بما جرير از اسماعيل فرزند ابو خالد از ابو اوفى گفت: پيامبر خدا (ص) به خديجه بشارت داد به خانه اى كه از مرواريد و در است و در او فرياد و رنجى نيست. (۴) ۳۸۶- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه حديث كرد بما پدرم حديث كرد بما عبد اللَّه فرزند معاذ گفت: معمر گفت: كه زهرى گفت: عروة فرزند زبير بمن خبر داد كه خديجه از دنيا رفت، پيامبر خدا (ص) فرمود: براى خديجه خانه اى در بهشت ديدم كه در آن صدا و رنجى نيست، و او از مرواريد است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۲ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 در ماه 🔸🍂 نجاشی شاعر، یکی از اطرافیان و ارادتمندان علی علیه السلام بود و با اشعارش سپاه علی علیه السلام را بر ضد معاویه تحریک می‌کرد، بارها در سپاه امیر المؤمنین علیه السلام با دشمن جنگید، ولی همین شخص یک بار پایش لغزید و در ماه رمضان شراب خورد. وی را پیش امیر المؤمنین آوردند و شرابخواریش را ثابت کردند. حضرت علی خودش هشتاد تازیانه به او زد و یک شب نیز زندانی کرد. روز بعد دستور داد نجاشی را آوردند، حضرت بیست تازیانه دیگر بر او زد. نجاشی عرض کرد: یا امیر المؤمنین! این بیست تازیانه برای چیست؟ علی علیه السلام فرمود: این بیست تازیانه به خاطر جسارت و جرأت تو به شرابخواری در ماه رمضان است. [۱] زیستی در 🔹🍃 شریح قاضی [۱] می‌گوید: خانه ای را به هشتاد دینار خریدم، به نام خود قباله کردم و گواهان بر آن گرفتم. خبرش به امیر المؤمنین علیه السلام رسید، مرا احضار کرد و فرمود: ای شریح! شنیده‌ام خانه ای به هشتاد دینار خریده ای و بر آن قباله نوشته و چند نفر گواه گرفته ای!؟ گفتم: آری، درست است. امام علیه السلام نگاه خشمگین به من کرد و فرمود: شریح از خدا بترس به زودی کسی (عزرائیل) به سوی تو خواهد آمد. نه به قباله ات نگاه می‌کند و نه به امضای آن گواهان اهمیت می‌دهد و تو را از آن خانه حیران و سرگردان خارج می‌کند و در گودال قبرت می‌گذارد. ای شریح! خوب تأمل کن! مبادا این خانه را از مال دیگران خریده باشی و بهای آن را از مال حرام پرداخته باشی؟ که در این صورت، در دنیا و آخرت خویشتن را بدبخت ساخته ای. سپس فرمود: ای شریح! آگاه باش! اگر وقت خرید خانه نزد من آمده بودی برای تو قباله ای می‌نوشتم، که به خرید این خانه حتی به یک درهم هم رغبت نمی کردی من این چنین قباله می‌نوشتم: این خانه ای است که بنده خوار و ذلیل، از شخص مرده ای که آماده کوچ به عالم آخرت است، خریداری کرده که در سرای فریب (دنیا)، در محله فانی شوندگان و در کوچه هلاک شدگان قرار دارد، که دارای چهار حد است: حد اول آن؛ به پیشامدهای ناگوار (آفات و بلاها) منتهی می‌شود. و حد دوم؛ به مصیبتها (مرگ عزیزان و... ) متصل است. و حد سوم؛ به هوس‌های نفسانی و آرزوهای تباه کننده اتصال دارد. و حد چهارمش؛ شیطان گمراه کننده است و درب این خانه از حد چهارم باز می‌گردد. این خانه را شخص فریفته آرزوها از کسی که پس از مدت کوتاهی می‌میرد به مبلغ خارج شدن از عزت قناعت و داخل شدن در پستی دنیا پرستی خریده است... [۱] آری نگاه انسانهای وارسته نسبت به زندگی پست همین است. ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۰، ص ۲۹۷. [۱]: شریح مردی بود کوسه که مو در صورت نداشت بسیار هشیار و زیرک بود و شناخت عجیبی در امور قضایی و حل و فصل اختلاف مردم داشت. نخست عمر ابن خطاب او را برای کوفه قاضی قرار داد و در آن دیار به قضاوت اشتغال داشت امیر المؤمنین خواست او را عزل نماید اهل کوفه اعتراض کردند و گفتند: نباید شریح را عزل کنی، زیرا او را عمر نصب کرده است و ما با این شرط با تو بیعت کردیم که آنچه ابوبکر و عمر انجام داده اند تغیر ندهی! هنگامی که مختار ثقفی به حکومت رسید، او را از کوفه بدهی که همه ساکنین آن یهودی بودند تبعید نمود و چون حجاج حاکم کوفه گشت او را به کوفه آورد با این که پیر و سالخورده بود، دستور داد به قضاوت مشغول گردد ولی شریح عذر خواست و عذرش پذیرفته شد. داستانی از او نقل شده، می‌گویند: شریح مدتی در نجف اشرف ساکن بود وقتی که به نماز و عبادت می‌پرداخت. روباهی می‌آمد و در اطراف او بازی می‌کرد و فکر او را پرت می‌نمود. (البته در محلی بیرون از شهر) این قضیه مدتی تکرار شد تا این که شریح آدمکی درست کرد و در جایی گذاشت، پس از آن روباه می‌آمد کنار آن آدمک (به خیال این که آدم واقعی است) بازی می‌کرد. یک وقت شریح از پشت سر آن روباه آمد و او را گرفت. به این جهت در میان عرب ضرب المثل ماند که می‌گفتند: شریح ادهی من الثعلب (شریح از روباه زیرکتر و حیله بازتر است. شریح هفتاد و پنج سال قاضی بود دو سال آخر عمر بر کنار ماند و در سن صد و بیست سالگی از دنیا رفت. (م) [۱]: بحار: ج ۳۳، ص ۴۵۸ و ج ۴۱، ص ۱۵۵ و ج ۷۷، ص ۲۷۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 اولین که در به فراز رفت🌸🍃🍃 پیامبر اسلام سپاهی را برای جنگ فرستاد و به آنان فرمود: در فلان شب و فلان ساعت راه را گم می‌کنید. هنگامی که راه را گم کردید به سمت چپ بروید! وقتی طرف چپ رفتید، شخصی را می‌بینید که در میان گوسفندانش می‌باشد، راه را از ایشان بپرسید، او خواهد گفت: تا مهمان من نشوید راه را به شما نشان نخواهم داد. او گوسفندی می‌کشد و از شما پذیرایی می‌کند، آنگاه راه را به شما نشان می‌دهد. شما سلام مرا به او برسانید و بگویید من در مدینه ظهور کرده ام. لشکر حرکت کرد. همان شب که پیغمبر فرموده بود راه را گم کردند، به طرف چپ رفتند با عمروبن حمق مواجه شدند. وی پس از پذیرایی از لشکر راه را نشان داد ولی فراموش کردند سلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ایشان برسانند. وقتی که خواستند حرکت کنند عمروبن حمق پرسید آیا پیغمبری در مدینه ظهور کرده است؟ گفتند آری! عمربن حمق پس از شنیدن این مژده به سوی مدینه حرکت نمود خود را محضر پیامبر رساند و مسلمان شد. مدتی در حضور پیغمبر مانده بود حضرت به او فرمود به وطن خود برگرد! هنگامی که علی بن ابی طالب خلیفه شد نزد او برو! عمربن حمق به وطن خود بازگشت. وقتی که امیر المؤمنین به کوفه آمد عمرو نیز به خدمت حضرت رسید و در حضور امام ماند. روزی علی علیه السلام به عمربن حمق فرمود: خانه داری؟ عمرو گفت: آری! فرمود: آن خانه را بفروش و میان قبیله ازد خانه بخر! زیرا هنگامی که از میان شما رفتم فرمانروایان ستمگر در تصمیم کشتن تو خواهند بود، ولی قبیله ازد از تو حمایت می‌کنند و نمی گذارند تو را بکشند، تو از کوفه به سوی موصل خواهی رفت، در بین راه به مرد زمین گیری بر می‌خوری، در کنار او می‌نشینی و آب می‌خواهی وی به تو آب می‌دهد. سپس از تو احوال پرسی می‌کند شما وضع خود را برای وی توضیح بده و او را به دین اسلام دعوت کن! او مسلمان خواهد شد. آنگاه به ران‌های وی دست بمال! خداوند پای او را شفا خواهد داد و برمی خیزد و همراه تو می‌شود. مقداری راه که طی کردی به مرد کوری بر می‌خوری، از او هم آب طلب می‌کنی او به تو آب خواهد داد، تو حال خود را به ایشان نیز بگو و او را به اسلام دعوت کن! پس از آن که مسلمان شد، دستانت را به چشمان او بکش! چشمانش را خداوند شفا خواهد داد و او نیز با تو همراه می‌شود و این دو رفیق، بدن تو را دفن می‌کنند. عده ای سوار برای دستگیری، تو را تعقیب خواهند نمود و در نزدیکی قلعه موصل به تو می‌رسند. هنگامی که سواران را دیدی از اسب پیاده شده داخل آن غار می‌شوی که در آن حدودها است. زیرا بدکاران جن و انس در ریختن خون تو شریک خواهند شد. پس از آن که امیر المؤمنین علیه السلام به شهادت رسید، مأمورین معاویه خواستند عمروبن حمق را دستگیر کرده و به شهادت برسانند از کوفه به موصل فرار نمود هر چه علی علیه السلام فرموده بود، پیش آمد. عمرو به همه دستورات امام عمل کرد. وقتی که به نزدیک قلعه موصل رسید، به آن دو همراهش گفت: به طرف کوفه نگاه کنید! اگر چیزی دیدید به من اطلاع دهید. ایشان گفتند: سوارانی می‌بینیم که می‌آیند. عمرو پیاده شد، اسبش را رها نمود و داخل غار شد ناگهان مار سیاهی آمد و او را نیش زد و کشت! هنگامی که سواران رسیدند، اسب را دیدند. گفتند: این اسب مال اوست. مشغول جستجوی وی شدند، ناگاه جسدش را در میان غار پیدا کردند، ولی به هر عضو از اعضایش که دست می‌زدند از هم جدا می‌شد. عاقبت سر مبارک وی را از پیکرش جدا نموده و نزد معاویه آوردند! معاویه دستور داد سر مقدس وی را بالای نیزه زدند. این اولین سری بود که در اسلام بر فراز نیزه رفت. [۱] ---------- [۱]:📚 بحار: ج ۴۴، ص ۱۳۰. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 ی از خاندان اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم 🌼🍃 روزی یک یهودی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و در مقابل آن حضرت ایستاد و چشمان خود را به او دوخت. حضرت از او پرسید: حاجتت چیست؟ یهودی گفت: تو افضلی یا موسی بن عمران؟ پیغمبری که خداوند با او سخن گفت، تورات را بر او نازل نمود، عصا به او عنایت فرمود، دریا را برای او شکافت و ابرها بر او سایه افکند. پیامبر فرمود: خود را تعریف کردن زیبنده نیست ولی همین قدر می‌گویم: وقتی که حضرت آدم دچار خطا گردید سبب آمرزش او این بود که گفت: خداوندا! از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد گناهانم را بیامرزی [۱] و خداوند او را بخشید. و هنگامی که نوح (علیه السلام) بر کشتی سوار شد و بیم آن داشت که غرق شود و گفت: خداوندا! از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد مرا از غرق شدن نجات دهی. [۱] و خداوند او را از غرق شدن نجات داد. و هنگامی که ابراهیم خلیل در آتش افکنده شد، گفت: خداوندا از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد مرا از این آتش نجات دهی [۲] و خداوند آتش را برای او سرد و بدون آسیب قرار داد. و هنگامی که حضرت موسی عصای خود را افکند و به صورت اژدها در آمد خودش ترسید و گفت: خداوندا از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد مرا امان دهی و از ترس برهانی [۳] آنگاه خداوند فرمود: ولا تخف إنک أنت الأعلی [۴]: نترس که تو خود پیروزی». سپس حضرت فرمود: ای یهودی! اگر موسی در این زمان می‌بود به من و رسالتم ایمان نمی آورد، نه ایمانش برایش نفعی داشت و نه پیغمبری اش. ای یهودی! از نسل من است مهدی (آخرالزمان) هنگامی که ظاهر شود، عیسی بن مریم، برای یاری او از آسمان به زمین فرود خواهد آمد و او را بر خود مقدم می‌دارد و پشت سر او نماز خواهد خواند. [۱] به و فریب 🌸🍂 پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) در بازار مدینه از کنار مردم گندم فروشی می‌گذشت که ظاهر گندمش آراسته بودو نیکو به نظر می‌رسید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به گندم نگریست و به فروشنده اش فرمود: گندمت را، گندم خیلی خوب می‌بینم. سپس، قیمت آن را پرسید. در همین وقت، خداوند به حضرت وحی فرمود: که دستت را زیر گندم فرو ببر و آن را زیر و رو کن. پیامبر دستش را زیر گندم برد و آن را زیر و رو کرد، دید رویش بهتر از زیر آن است. فرمود: تو خیانت را با فریب دادن مسلمانان یک جا جمع کرده ای، از یک طرف به دستور قرآن خیانت می‌کنی، و از طرف دیگر با آرایش دادن ظاهر گندم مسلمانان را گول می‌زنی. خیانت به اسلام و فریب دادن مسلمانان، هر دو از صفات زشت و هر دو از گناهان بزرگ است. [۱] به دولت 🌼🍃 پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، در روزهای آخر عمر مبارکش، از فرار منبر فرمود:... خداوند را به یاد فرمانروای پس از خود می‌آورم؛ که بر مسلمانان رحم کند. * بزرگانشان را احترام نماید. * بر ضعیفانشان ترحم کند. * علماء و دانشمندان را بزرگ بداند. * به مسلمانان آزار نرساند تا ذلیل شوند. * و آنان را به فقر و تنگدستی گرفتار نکند، تا از دین بیرون رفته و کافر شوند. * در اطاق خود را بر روی آنها نبندد، تا قدرتمندان، حق ضعیفان را پایمال کنند (حق آنها را از بین ببرند). * آنان را در مرزها زیاد نگه ندارد، تا نسل امت من قطع گردد. آنگاه فرمود: ای مردم! گواه باشید، که من وظیفه خود را ابلاغ نمودم، و نصیحت کردم. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: این مطالب آخرین سخنان پیامبر بر بالای منبر بود. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: اللهم إنی أسألک بحق محمد و آل محمد لما قفرت لی [۱]: اللهم إنی أسألک بحق محمد و آل محمد لما أنجیتنی من الغرق. [۲]: اللهم إنی أسألک بحق محمد و آل محمد لما أنجینی منها. [۳]: اللهم إنی أسألک بحق محمد و آل محمد لما أمنتنی [۴]: طه: ۱۸. [۱]: ب: ج ۱۶، ص ۳۹۹ [۱]: ب: ج ۲۲، ص ۸۹ [۱]: ب: ج ۲۲، ص ۴۹۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌      ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 ازدواج در 🍂🍂 اشاره روزی جبرئیل امین، محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، و گفت: یا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)! پروردگارت سلام می‌رساند، و می‌فرماید: دختران جوان، همانند میوه هستند، بر درختان، همچنان که میوه درخت هرگاه رسید، جز چیدن چاره دیگر ندارد، وگرنه، آفتاب آن را تباه می‌سازد، و باد‌ها آن را دگرگون میکند. دختران نیز، وقتی به دوران ازدواج که رسیدند، تنها شوهر کردن چاره آنها است وگرنه، ممکن است گرفتار خطا شوند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر رفت، مردم را جمع کرد، و فرمان خداوند را به آنان ابلاغ نمود. مردم گفتند: یا رسول الله! با چه کسانی ازدواج کنیم؟ فرمود: با همتای خود. پرسیدند: همتا چه کسانی هستند؟ فرمود: برخی از مؤمنان همتای برخی دیگرند. آنگاه پیش از آن که از منبر به زیر آید، ضباعه، (دختر عموی اش را به ازدواج مقداد بن اسود، (غلام) در آورد و فرمود: ای مردم! من دختر عمویم را به همسری مقداد در آوردم، تا در میان شما ازدواج آسان گردد. [۱] آری، در اسلام، شرط اول در همتا بودن دو نفر، ایمان و تقوا است. دنیا از دیدگاه (صلی الله علیه و آله و سلم) 🍃🍃 روزی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از کنار محل زباله عبور می‌کرد، دید بزغاله گوش بریده مردار در آنجا افتاده است، به همراهان فرمود: این لاشه بزغاله چقر می‌ارزد؟ به همراهان فرمود: آگر زنده بود به اندازه یک درهم، ارزش نداشت. - پیامر: سوگند به خداوند که جانم در اختیار او ست: الدنیا أهون علی الله من هذا الجدی علی اهله: دنیا در نزد خدا، از این بزغاله نزد اهلش، پست تر است. [۲] به 🍂🍂 پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چگونه خواهید بود آن وقت که زن هایتان فاسد، جوانانتان فاسق شوند و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید؟ [۱] اصحاب گفتند: یا رسول الله! چنین چیزی می‌شود؟! آیا چنین حالی ممکن است پیش بیاید؟ حضرت فرمود: آری، بدتر از این، چگونه خواهید بود، زمانی که مردم را به کارهای زشت امر کنید و از کارهای خوب باز دارید؟ یاران گفتند: یا رسول الله! مگر چنین چیزی می‌شود؟! فرمود: آری، از این هم بدتر، چگونه خواهد بود حال شما، در آن دوران که ببینید کار خوب، در نظر مردم زشت، و کار بد، خوب است؟! [۲] آری، بدترین حال آن وقتی است، که افکار مردم چنان دگرگون گردد، که نیکی‌ها را بد، و زشتی‌ها را خوب، بدانند. چه کسی را می‌پرستی؟ سوسمار پاسخ داد: آن کسی را که عرش او در آسمان، حکومت او در زمین، راه او در دریا، رحمت او در بهشت و عذاب او در دوزخ است. حضرت فرمود: من کیستم؟ سوسمار جواب داد: پیامبر خدای جهانیان و خاتم پیغمبران هستی، رستگار شد آن کسی که تو را تصدیق کرد و زیانکار گشت کسی که تو را تکذیب کرد. عرب چنان تحت تأثیر قرار گرفت، که فوری روی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کرد و گفت: من هنگامی که پیش تو آمدم، تو مبغوض ترین فرد در نظر من بودی، اکنون در سرتاسر روی زمین، تو در نظرم محبوب ترین انسان هستی، و عزیز تر از خودم و پدر و مادرم می‌باشی، شهادت می‌دهم که خدا یکتا و بی همتا است، و تو پیامبر خدا هستی. عرب بیابانی، با ایمان کامل به سوی طایفه خود رفت و ماجرا را برای آنها نقل کرد و همه آنها را به ایمان و اسلام دعوت نمود، و هزار نفر از طایفه او مسلمان شدند. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۱۶، ص ۲۲۳ [۲]: ب: ج ۷۳، ص ۵۵ [۱]: کیف بکم إذ فسدت نسائکم و فسق شبابکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تهو عن المنکر. [۲]: ب: ۱۰۰ ص ۷۴ و با کمی اختلاف در ۹۱ [۱]: ب: ج ۱۷، ص ۴۰۶ و با اندکی تفاوت در ج ۳۶، ص ۳۴۲ و ج ۱۵، ص ۲۳۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌      ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 علاج ◾️🔹 عبد الرحمن بن حجاج می‌گوید: یکی از دوستان ما در مدینه اوضاع زندگی اش بهم ریخت و به شدت گرفتار گردید، امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: برو در بازار دکانی بگیر، فرشی بینداز یک کوزه آب هم آنجا بگذار و مرتب درب دکان بنشین. او به دستور امام عمل کرد مدتی به همان وضع بود و اصلا تغییراتی در زندگی وی رخ نداد، تا اینکه چند نفر تاجر از مصر آمدند، هر کدام در مدینه اجناس خود را درب مغازه دوستان خود گذاشتند، یک نفر از آنها دکانی پیدا نکرد که اجناس خود را در آنجا بگذارد. بازاریان به او گفتند: در اینجا مردی دکان دارد که خالی است می‌توانی اجناس خود را در آنجا بگذاری. تاجر پیش او رفت و اجازه خواست اجناس خود را در آنجا بگذارد، او نیز پذیرفت. مرد مقداری از اجناس خود را فروخته بود و مقداری از جنس‌ها باقی مانده بود که دوستانش آماده حرکت شدند او نیز مایل بود با دوستانش حرکت کند، به صاحب مغازه گفت: این جنس‌ها را پیش تو میگذارم هنگامی که فروختی پولش را برایم بفرست. او نیز قبول نمود. تاجر اجناس خود را گذاشت و با دوستانش به سوی مصر حرکت کرد. صاحب مغازه اجناس را فروخت و پولش را به صاحبش فرستاد. بار دیگر تاجرهای مصر که به مدینه حرکت می‌کردند، بوسیله آنها مقداری اجناس برای صاحب مغازه فرستاد، او نیز پس از فروش پولش را فرستاد وقتی که تاجر مصری درستکاری او را فهمید مرتب از مصر جنس می‌فرستاد. صاحب مغازه پس از فروش پولش را به او باز می‌گرداند. از همین راه ثروت زیادی به دست آورد و یکی از سرمایه داران گشت. [۱] این نمونه ای از آثار درستی و درستکاری است. در ◾️🔸 اشاره یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) میگوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم، فرمود: عمر بن مسلم چه می‌کند؟ عرض کردم: به عبادت روی آورده و کسب و کار را رها کرده است. فرمود: وای بر او! آیا نمیداند هرکس کسب و کار را رها کند دعایش مستجاب نمی شود؟ سپس فرمود: گروهی از اصحاب پیامبر هنگامی که این آیه نازل شد: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا - وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ». [۱] درها را بستند و به عبادت روی آوردند و گفتند: خداوند بدون کسب روزی ما را می‌رساند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا از این جریان آگاه شد آنها را طلبید و فرمود: چه چیز شما را به این عمل وادار نموده است؟ عرض کردند: یا رسول الله! خداوند روزی ما را ضمانت کرده است، بدین جهت مشغول عبادت شدیم. فرمود: هرکس کار و کسب را رهاند دعایش مستجاب نمی شود. بر شما لازم است که با کسب و کار به دنبال روزی بروید. [۱] مقام تو در نزد خدا چگونه است؟ امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: کسی که می‌خواهد ببیند مقامش نزد خدا چگونه است، باید ببیند مقام خدا در نزد او چگونه است. چون خداوند متعال بنده را در همان مقامی جای می‌دهد که بنده آن مقام را به خدا میدهد. [۲] مطلب خیلی ◾️🔹 حسین بن مصعب می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: سه چیز است که همه مسلمان باید آنها را انجام دهند و هیچ کس در ترک آنها عذری نمی تواند داشته باشد، و خداوند به کسی اجازه ترک آنها را نداده است. ۱. احسان به پدر و مادر، خواه نیکوکار باشند یا بدکار. ٢. وفا به عهد، آن کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار. ٣. اداء امانت، خواه صاحب امانت نیکوکار باشد یا بدکار. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۴۷، ص ۳۷۷. [۱]: سوره طلاق، آیه۲و۳ هرکس پرهیزکار شود خداوند وسیله نجات (از گناه و حوادث روزگار) را بر او فراهم میکند و از جای که گمان ندارد بر او روزی میدهد. [۱]: ب: ج۲۲، ص۱۲۱. [۲]: ب: ج ۷۱، ص ۱۵۶. [۱]: ب: ج ۷۵، ص ۹۲ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫