eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
437 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب 💠 🍂🔹 ( 142)🔹🍂 🌺 در به اين كه (ص) از خود (ع) را به گماشته : 🌺 (۲) اماميه بر اين امر تواتر دارد و جمهور در باره آن اخبار فراوانى نقل كرده اند كه ما برگزيده هايى از آن را بر سبيل اختصار بيان مى كنيم: (۳) خوارزمى «۲»- به نقل از جابر نقل مى كند كه گفته است: پيامبر (ص) فرمود: خداوند ____________________ (۱) 📚سنن ترمذى ۵/ ۳۰۳، شماره ۳۸۱۰، ولى در صحيح نسائى بدان دست نيافتيم، ليكن در 📚احقاق الحق ۶/ ۵۳۱ به نقل از علامه به ارجح المطالب راه يافته است و او مى گويد كه: حديث را از طريق ترمذى و نسائى و طبرانى به نقل از ابو هريره نظير آن چه از صحيح ترمذى گفته آمد روايت كرده است. (۲) 📚مناقب خوارزمى/ ۸۰، و ظاهرا به قرينه حديثى كه پس از آن مى آيد مؤلّف آن را از مناقب ابن مردويه نقل كرده است. ترجمه كشف اليقين، ص: ۲۶۱ هنگامى كه آسمان‌ها و زمين را آفريد آن‌ها را فرا خواند پس آن‌ها پاسخش دادند و نبوّت مرا با ولايت على بن ابى طالب بر آن‌ها عرضه كرد و آن‌ها آن را پذيرفتند. سپس خداوند خلق را آفريد و امر دين را به ما واگذار كرد، پس سعادتمند به واسطه ما سعادتمند شد و نگون بخت به واسطه ما نگون بخت شد. ماييم كه حلال خدا را حلال مى كنيم و حرام خدا را حرام. (۱) در همين جا «۱»- به نقل از ابو سعيد خدرى آمده است كه از سلمان نقل كرده است كه مى گويد: عرض كردم: يا رسول اللَّه! هر پيامبرى جانشينى دارد، جانشين تو كيست؟ پيامبر سكوت كرد. پس چون بعدا مرا ديد گفت: اى سلمان! و من به سوى او شتاب كردم و لبّيك گفتم. گفت مى دانى جانشين موسى كيست؟ عرض كردم: آرى، يوشع بن نون. فرمود: چرا؟ عرض كردم: چون او در آن هنگام داناترين ايشان بود. پيامبر (ص) فرمود: جانشين و سرّ نگه دار من و بهترين كسى كه پس از خود باقى مى گذارم «۲» و وعده مرا ادا مى كند و قاضى دين من مى باشد «۳» على بن ابى طالب است. ______________________ __ (۱) آن را در مناقب خوارزمى نيافتيم، ولى 📚احقاق الحق ۵/ ۱۵۴ آن را از ارجح المطالب نقل مى كند كه آن نيز از ابن مردويه نقل كرده است، نيز در 📚كشف الغمّه ۱/ ۱۵۷ به نقل از مناقب ابن مردويه آمده است. (۲) 📚سيّد شرف الدّين در مراجعات/ ۳۰۲ ذيل همين خبر مى گويد: «اين سخن تصريحى است بر اين كه على جانشين پيامبر است و صراحت دارد در اين كه او پس از پيامبر برترين مردم است و در اين خبر دلالتى است التزامى در خلافت على (ع) و وجوب فرمانبرى از او كه بر خردمندان پوشيده نيست. »📚 شيخ مظفّر در دلائل الصّدق ۲/ ۳۷۴ استدلال مى كند كه همين قرينه اى است دالّ بر خلافت....... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار «ع» هر كه با در دشمنى كند... 🌸🍂🍂 (۱) ۶۸- خبر داد بما حسن فرزند احمد فرزند موسى غندجانى گفت: حديث كرد بما ابو الفتح هلال فرزند محمد گفت. نقل كرد بما اسماعيل فرزند على گفت نقل كرد بما على فرزند حسين گفت: حديث كرد بما عبد الغفار فرزند جعفر گفت: نقل كرد بما جرير از اعمش از ابراهيم تيمى از پدرش از ابو ذر غفارى گفت: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: هر كه بعد از من در خلافت با على دشمنى كند او كافر است، و با خدا و پيامبر او بجنگ پرداخته است، و هر كه در باره على ترديد داشته باشد كافر است. گفتار عليه السلام در باره بر من و كرده است 🌺🍃🍃 (۲) ۶۹- خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند على فرزند حسين فرزند عبد الرحمن علوى (خدا رحمت كند) در آن چه بمن نوشته بود، گفت: نقل كرد بما ابو طيب محمد فرزند حسين تيملى بزار گفت: حديث كرد بما حسين فرزند على سلولى گفت نقل نمود بما محمد فرزند على سلولى گفت: نقل كرد بما صالح فرزند ابو اسود از ابو مطهر رازى (از اعشى ثقفى) از سلام جعفى از ابو برزة از پيامبر (ص) كه خداى متعال در باره على بر من عهد و پيمانى بسته است، گفتم: پروردگارا برايم او را بيان بنما: خداى با قدرت و بزرگ فرمود: بشنو گفت: شنيدم فرمود: على علم هدايت، و پيشواى دوستان من، و روشنائى كسى كه بمن اطاعت كند، مى باشد، و او همان كلمه اى است كه پرهيزكاران بر خود لازم كرده اند، هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده است، پس باو مژده 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۸۱ بده! پيامبر گفت: باو مژده دادم، و على گفت: من بنده خدا و در قبضه قدرت او هستم، اگر مرا عقوبت كند بسبب گناه من است، و بر من ستم نكرده است، و اگر آن چه را كه بمن بشارت داده تمام كند خدا باو سزاوارتر است، گفت: گفتم: خدايا قلب او را روشنى ده، و بهار او را ايمان بخود قرار بده، پس خداى با قدرت و بزرگ فرمود: بتحقيق آن چه را كه خواستى پذيرفتم سپس بدرستى كه خدا بر من پيمانى بسته كه امتحان سنگينى را باو اختصاص دهم كه بهيچ يك از اصحاب خودم اختصاص نداده ام، پس گفتم: اى پروردگار من، برادرم و رفيقم است، خدا فرمود: به تحقيق اين امرى است كه گذشته است، كه او خود امتحان مى شود و بسبب او ديگران امتحان مى شوند. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 عمر بن 🔹🌺🌺 در آخر شب نهم ربيع الاول سال ۲۳ ه’ عمر بن الخطاب از دنيا رفته است (مدينة المعاجز: ج ۲، ص ۹۷) و قول اهل سنّت روز چهارشنبه ۲۶ ذى الحجه است. اين روز روز شادى اهل بيت عليهم السّلام و انبياء و ملائكه و ساكنان اعلى عليين و دوستان امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد طاهرين ايشان است چرا كه در اين روز نفرين حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها به اجابت رسيد. (📚زاد المعاد: ص ۳۳۴. وقايع الايام: ج ربيع الاول و ربيع الثانى، ص ۵۹. مستدرك سفينة البحار: ج ۴، ص ۶۷) روزى عظيم الشأن است و روز سرور شيعه و عيد بزرگ آنهاست. حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله اين روز را عيد قرار داده و امر كرده است كه مردم نيز عيد قرار دهند و اعمال آن را به جا آورند. (📚فيض العلام: ص ۲۱۱) كسى كه در اين روز انفاق كند، خداوند او را مى آمرزد. در اين روز اطعام برادران دينى و خوشبو كردن آنان و توسعه بر اهل و عيال و پوشيدن لباس جديد و شكرگزارى به درگاه خداوند متعال و عبادت نمودن مستحب است. (📚مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۵۹۶. بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۱۸۹. زاد المعاد: ص ۳۴۴ ۳۳۴. بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۳۵۶۳۵۱ از زوائد الفوائد سيد بن طاووس). فضيلتها و اسمهائى براى اين روز ذكر شده كه از جمله آنهاست: عيداللَّه الاكبر، غدير ثانى، عيد فطر دوم، روز فرح شيعه، عيد اهل بيت عليهم السّلام، روز قتل منافق، روز قبولى اعمال، روز پيروزى مظلوم، روز دوستى مؤمنين، روز پرهيز از كبائر، روز نابودى ضلالت و گمراهى، روز شكرگزارى. قتل 🔹🌸 عمر بن خطاب به دست ابولؤلؤ كه نامش فيروز و غلام مغيرة بن شعبه بود، چند ضربه خنجر خورد كه منجر به مرگ او شد. (📚مسار الشيعه: ص ۲۳. توضيح المقاصد: ص ۳۳. العدد القوية: ص ۳۲۸. فيض العلام: ص ۱۲۹. بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۱۹۹) بنابر مشهور (📚زاد المعاد: ص ۳۴) هنگامى كه ابولؤلؤ ضربه‌ها را بر عمر زد و خواست فرار كند، عده اى مانع شدند، و ۱۲ نفر را مجروح كرد كه شش نفر از آنها مردند. (📚بحار الانوار: ج ۹۵، ص ۲۰۰) ماجرا از اين قرار بود كه قبل از تكبير نماز ابولؤلؤ جلو آمد، و ضربه اى بر كتف و ضربه اى ديگر بر خاضره عمر زد. عمر افتاد، و عده اى جمع شدند و او را به خانه اش بردند. نزديك بود خورشيد طلوع كند كه نماز را عبدالرحمن بن عوف با مردم خواند. در بستر 🔹🌺 هنگامى كه عمر را به خانه بردند مقدارى نبيذ آوردند و او خورد ولى از قسمتهاى ضربت خورده خارج شد و معلوم نشد از كجا خارج شده زيرا با خون هم رنگ بود. لذا عده اى گفتند: خليفه شير بخورد زيرا سفيد است و معلوم مى شود. شير را خورد و از محل ضربه‌ها خارج شد. حاضرين براى دل گرمى گفتند: «مانعى ندارد، ضررى نمى زند»! اما ضربه هاى جناب ابولؤلؤ كارگر شد و به خليفه سابق ملحق شد. در روز سوم در جنب ابوبكر دفن شد. (📚تاريخ الخلفاء: ص ۱۳۴ ۱۳۳) عمر مدت ده سال و شش ماه و چهار شب خلافت كرد. او اولين كسى بود كه نام خود را امير المؤمنين گذاشت، و ابوموسى اشعرى اولين نفرى بود كه او را در منبر به اين نام خطاب كرد. (📚تتمة المنتهى: ص ۱۱) بدعت براى آينده 🔹🌸 عمر به ابن عباس گفت: اين خلافت را به چه كسى واگذار كنم؟ او على بن ابى طالب عليه السّلام را پيشنهاد كرد و گفت: شجاعت و فضيلت و قرابت و سبقت در اسلامش معلوم است. عمر گفت: در طبع او مزاح است! ابن عباس گفت: در باره عثمان چه مى گوئى؟ عمر گفت: اگر او خليفه شود بنى اميّه را بر گرده مردم مسلّط مى نمايد. ابن عباس گفت: در باره طلحه چه مى گوئى؟ عمر گفت: مردى متكبر است و پيامبر را با كلامى كه روز نزول آيه حجاب گفت آزرده است. او هنگام نزول آيه حجاب گفته بود: «وقتى از دنيا برود ما زنانش را به عقد خود در مى آوريم». ابن عباس گفت: در باره زبير بن عوام چه مى گوئى؟ گفت: او مرد شجاعى است. ولى بسيار بخيل است. مردى بدخو و مفسد است، كه گاهى انسان و گاهى كافر است. در مورد سعد وقاص گفت: مردى متكبر و متعصب است و به كار خلافت نمى آيد. ابن عباس گفت: در مورد عبدالرحمن نظرت چيست؟ عمر گفت: او مرد ضعيف القلبى است. (📚منتخب التواريخ: ص ۱۵۳ ۱۵۲. فيض العلام: ص ۱۴۳) عمر هنگام مرگ امر خلافت را به شورى واگذار كرد و ابوطلحه انصارى را طلبيد و به او گفت: بعد از مرگ من با پنجاه نفر از انصار با شمشيرهاى كشيده شش نفر را در خانه عايشه حاضر كنيد: على بن ابى طالب عليه السّلام، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص عبدالرحمن بن عوف. آنگاه سه روز آنها را مهلت دهيد، و بعد از آن اگر چهار يا پنج نفر بر نظرى متفق شدند و دو يا يك نفر مخالفان آنان بودند،...... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 ✨🍂 🌺✨ اشاره ۳۶. ممکن است که این همه و ، تا روز بر روی یک نوشته باشد؟ 🌺🌸 جواب با توجه به آنچه که نقل شده است، این بزغاله یک حیوان معمولی نبود و برای چنین کاری خلق شده بود. نوشته‌های این کتاب مانند سایر کتابها نبوده؛ بلکه به صورت رمز بوده و کلید آن رمز را رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام دادند و ایشان هم از روی وظیفه به ائمه بعد از خودشان منتقل کردند. نکته جالب اینجاست که غیر از امیرالمؤمنین و ائمه بعد از ایشان (علیهم السلام)، کسی نمی تواند از آن کتاب بهره ببرد. چنانچه روزی علی علیه السلام، در زمانی که تمام فرزندانشان حاضر بودند، این کتاب را به محمد حنفیّه دادند. با اینکه او خیلی عالم و دانا بود ولی نتوانست از آن نوشته‌ها چیزی بفهمد. لایق 🌸✨ اشاره ۳۷. چه کسی مقام و وصایت خدا صلی الله علیه و آله را ؟ 🌺🌸 جواب علی علیه السلام به دو دلیل: ۱. مقام اعلمیّت آن حضرت: از جهت عقل و منطق، هیچ کس حقّ تقدّم بر آن حضرت را ندارد و اعلمیّت آن حضرت برای دوست و دشمن واضح و آشکار است. «بدرستی که علی علیه السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله افضل بشر و احقّ و اولی به امر خلافت، از جمیع مسلمانان بوده است. » [۱] پس چگونه ممکن است خداوند مفضولی را بر افضل مقدّم نماید. در حالی که قرآن (به صورت استفهام انکاری) می‌فرماید: «هَل یَستوِی الَّذینَ یَعلَمونَ وَ الَّذینَ لا یَعلَمونَ» [۲] آیا آنانکه (مانند: علی علیه السلام) اهل علم و دانش اند، با مردم جاهل نادان یکسان هستند؟ و نیز در آیه دیگر می‌فرماید: «اَفَمَن یَهدی اِلَی الحَقِّ أََحَقُّ اَن یُتَّبَعَ أَمَّن لا یَهِدّی الاّ اَن یُهدی» [۱] آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری می‌کند سزاوارتر به پیروی است یا آنکه رهبری نمی کند، مگر آنکه خود هدایت شود؟ ۲. دلیل دوم: که مرتبط با دلیل اول است، فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله است. ایشان فرمودند: «هر کس علم را می‌خواهد، پس باید به درب و باب علم برود. (یعنی علی علیه السلام). » چون سایر خلفا دارای این علم و مقام نبودند و توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله انتخاب نشدند، ما آنها را شایسته برای مقام خلافت و وصایت رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی دانیم. ---------- 📚منابع: [۱]: _ ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه ۱/۴. [۲]: _ زمر: ۱۳. [۱]: _ یونس: ۳۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 امیرالمومنین علیه السلام در بین ✨🔸 اشاره ۴۵. آیا ما می‌توانیم علمی امیرالمومنین علیه السلام را گرفته و در ، ایشان را در رتبه قرار دهیم؟ 🌸🌺 جواب هرگز نمی توانیم مقام علمی علی علیه السلام را زیر پا بگذاریم، چون ایشان هستند که از هر جهت لایق مقام خلافت و وصایت پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَقِفوهُم اِنَّهُم مَسؤولُونَ»؛ [۱] در جایگاه حساب نگه داریدشان که در کارشان سخت مسئول هستند. ابن عباس و ابن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کنند: «انّهم مسؤولون عن ولایة علی بن ابی طالب». [۲] از ولایت علی علیه السلام سؤال کرده می‌شوند. هم چنین مسلمانان وظیفه دارند از گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در همه موارد مخصوصاً در خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، اطاعت نمایند. «و ما اتیکُمَ الرَّسولُ فَخُذوهُ و ما نَه-کُم عَنهُ فَانتَهُوا» [۳] آنچه رسول اکرم صلی الله علیه و آله به شما داد پس فرا گیرید و آنچه شما را از آن نهی کرد پس باز ایستید. رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را باب علم خود معرفی کرده و اطاعت ایشان را واجب شمرده اند: «من اطاع علیاً فقد اطاعنی و من اطاعنی فقد اطاع الله»؛ ولی آن حضرت به هیچ وجه امر نفرموده اند که اطاعت ابوبکر یا عمر و یا عثمان واجب است و آنها وصی و خلیفه من هستند. شکنی امیرالمومنین علیه السلام ✨🔹 اشاره ۴۶. از جمله شکنی‌های امیرالمومنین علیه السلام بود و در آن برخورد کردند؟ 🌺🌸 جواب نمونه اول، قضیه منبر است. در زمان خلافت خلفای قبل، جای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را تغییر داده و از جائی که آن حضرت روی آن منبر می‌رفتند، به جای دیگر منتقل کردند. وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت رسیدند گفتند: منبر را به همان جای اول که رسول الله صلی الله علیه و آله بالا می‌رفتند برگردانید. ولی صدای داد و فریاد مردم بلند شد که خلیفه مخالفت با خلفای قبل می‌کند. دوم: زمانی که علی علیه السلام به کوفه تشریف آوردند، مردم از ایشان خواستند که برایشان امامی تعیین کنند تا نماز نافله شبهای ماه رمضان را به او اقتدا کنند. آن حضرت آنها را از این کار منع کردند. ولی چون عادت کرده بودند، زمانی که آن حضرت تشریف بردند از طرف خود یکی را انتخاب کردند و با او نماز نافله را به جماعت خواندند. وقتی آن حضرت باخبر شدند، امام حسن علیه السلام را فرستادند و فرمودند: تازیانه را بردار و مردم را از خواندن نافله جماعت منع کن. زمانی که مردم این وضع را دیدند، صدای داد و فریادشان درآمد که علی ما را از نماز خواندن منع می‌کند. ---------- 📚منابع: [۱]: _ صافات: ۲۴. [۲]: _ شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة ۱۱۲، ضمن باب ۳۷، ابن جوزی: تذکره ۱۰، محمد بن یوسف گنجی شافعی: کفایت الطالب: باب ۶۲. [۳]: _ حشر: ۷. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 در غصب 🌸🌺 اشاره ۸۶. اگر امیرالمومنین علیه السلام بر بود پس بعد از جریان ، آن حضرت بعد از ماه کردند و به حق تا حق خود را ؟ ✨🍃 جواب چون آن حضرت تنها شده بودند و یار و یاوری نداشتند، صبر و تحمّل اختیار کردند. زمانی که ایشان را به زور به مسجد آوردند و شمشیر برهنه بر سر ایشان گرفتند و با فشار و زور می‌خواستند بیعت بگیرند، آن حضرت خود را به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رساندند و همان کلماتی را که حضرت هارون علیه السلام در غیاب حضرت موسی علیه السلام گفتند، فرمودند: «ای رسول خدا! ببین امت، مرا تنها گذاشته و ضعیف نموده و می‌خواهند مرا بکشند. » جریان سکوت امیرالمؤمنین علیه السلام در بین سایر انبیاء و اوصیاء قبل هم سابقه داشته است: ۱. قرآن از قول حضرت نوح علیه السلام می‌فرماید: «فَدَعا رَبَّهُ اَنّی مَغلوبٌ فَانتَصِر»؛ [۱] پس خدا را خواند و دعا کرد که بارالها! من سخت مغلوب قوم شده ام، تو (به لطف خود) مرا یاری فرما. ۲. زمانی که حضرت ابراهیم از عمویشان آزر کمک و یاری خواستند و او رد کرد، گوشه گیری اختیار کردند و به کوهستان فارس رفتند و مدت هفت سال در اطراف آنجا بودند. سپس برگشته و دعوت خود را آشکار کردند و بتها را شکستند. سپس ایشان را در آتش انداختند و آتش بر ایشان گلستان شد. (البته این گوشه نشینی، گوشه نشینی مکانی بود نه قلبی) [۲] ۳. جریان فرار حضرت موسی علیه السلام با ترس و خوف. «فَخَرَجَ مِنها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبّ نَجِّنی مِنَ القَومِ الظّالِمینَ»؛ [۳] موسی با حالت ترس از دشمن از شهر بیرون رفت و گفت: بارالها! مرا از شرّ قوم ستمکار نجات بده. ۴. جریان گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی علیه السلام در غیبت چهل روزه ایشان و مکر و حیله سامری و سپس سکوت حضرت هارون که وصی حضرت موسی (علیه السلام) بودند. «و اَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیه قالَ ابنَ اُمَّ اِنَّ القَومَ استَضعَفونی و کادُوا یَقتُلونَنی»؛ [۱] از شدت غضب سر برادرش (هارون) را به سوی خود کشید. (هارون) گفت: ای فرزند مادرم! (بر من خشمگین مباش که من با نهایت کوشش و فداکاری قوم را هدایت کردم؛ ولی) آنها مرا خوار و زبون داشتند تا آنجا که نزدیک بود مرا به قتل برسانند. ۵. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز در مقابل دشمنان و بدعتهای آنها، سیزده سال در شهر مکه صبر کردند و سپس شبانه هجرت نمودند چون یار و یاوری نداشتند. اما دلیل دیگر سکوت علی علیه السلام این بود که ایشان می‌خواستند از تفرقه و دو دستگی جلوگیری نمایند و اگرنه باعث می‌شد مردم دوباره به کفر اولیه روی بیاورند. چنانچه در نامه ای که آن حضرت برای اهل مصر توسط مالک اشتر فرستادند فرمودند: «سکوت من برای دین و بیعت من هم برای دین بوده است. » [۲] لذا آن حضرت برای اثبات حق خلافت خود در این شش ماه در مجالس مختلف و مناظراتی که داشتند، حق غصب شده و مظلومیت خود را به گوش همگان رساندند. یا اتفاق ، بر تعیین 🌺🌸 اشاره ۸۷. به چه انتخاب و آیا صورت ؟ ✨🍂 جواب خیر، برای تعیین خلیفه اول، فقط عمر و ابوعبیده جرّاح و عده ای از قبیله اوس (از روی لجبازی و مخالفت با قبیله خزرج که ابوعبیده را کاندیدا کرده بودند) حضور داشتند. بعد از ان هم ابوبکر به تنهایی عمر را انتخاب کرد و در تعیین او برای امر خلافت، کسی حضور نداشت. همچنین برای انتخاب عثمان مجلس شورای دیکتاتوری تشکیل شد و به دستور عمر، عثمان به کرسی خلافت نشست. ولی هنوز خلیفه سوم بر مسند خلافت بود که جمعیت زیادی از بیشتر سرزمینهای اسلامی و از بزرگان قبایل برای شکایت از حکام بنی امیه در مدینه جمع شدند و در آخر پس از کوتاهی‌ها و اشتباهات عثمان و گوش ندادن به فرمایشات علی علیه السلام، عرصه بر مردم تنگ شد و عثمان را کشتند. سپس اهل مدینه با تمام بزرگان قبایل و بزرگان سرزمینهای اسلامی که تصادفاً در مدینه حاضر بودند، به حالت اجماع به در خانه علی علیه السلام رفتند و با التماس و اصرار آن حضرت را به مسجد بردند و با ایشان بیعت کردند. ولی با وجود چنین اجماع با شکوهی باز هم آن را دلیل بر خلافت نمی دانیم؛ بلکه انتخاب ایشان را بر اساس فرمان خدا و دستور قرآن مجید و سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله قبول داریم. ---------- 📚منابع: [۱]: _ قمر: ۱۰. [۲]: _ فخر رازی: تفسیر کبیر: ۲۱/ ۲۲۹. [۳]: _ قصص: ۲۱. [۱]: _ اعراف: ۱۵۰. [۲]: _ ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه ۳/ ۷۶. ‌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️ 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 عجله در 🌺🌸 اشاره ۸۸. به چه در جریان ، آن نفر عجله کردند و در واهل خانه صلی الله علیه و آله و را باخبر نکردند؟ ✨🍃 جواب به این علت که اگر صبر می‌کردند تا تمام مسلمانان و بزرگان صحابه و بنی هاشم و گروه اردوی اسامه جمع شوند و مشورت صورت بگیرد، نام علی علیه السلام مطرح می‌شد و آنها با دلایل واضح و حق و حقیقت، شخص مورد نظر را انتخاب می‌کردند و به آنها (سه نفر) سودی نمی رسید. به همین خاطر تا بنی هاشم و بزرگان صحابه مشغول کفن و دفن بودند، آن سه نفر خلیفه را تعیین کرده و باعث فساد در دین پیامبر صلی الله علیه و آله شدند. 🌸🌺 اشاره ۸۹. آیا در نوع انتخاب سه گانه، دلیل بر بودن آنها و حقانیّت علیه السلام نیست؟ ✨🍃 جواب بله، چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام خلیفه الرسول بودند و انتخاب ایشان، توسط خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام شد. ولی خلفای سه گانه (ابوبکر و عمر و عثمان) توسط تعداد اندکی از صحابه انتخاب شدند و معلوم و مسلّم است که در مقابل انتخاب خدا و انتصاب الهی، انتخاب مردم آن هم اندکی از آنها ارزشی ندارد و باطل است. وجود 🌺🌸 اشاره ۹۰. وصیت صلی الله علیه و آله انتخاب علیه السلام به عنوان خود، یک عادی است؟ ✨🍂 جواب خیر، اگر انسان عادت و تعصّب و عناد را کنار بگذارد و با توجه و دقت فکر کند، متوجّه این نکته مهم خواهد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «همان خداوندی که اوصیاء انبیاء را معین نمود، علی علیه السلام را هم به وصایت من انتخاب کرد. » پس منظور ایشان وصیت خصوصی و معمولی خانوادگی نیست که هر شخصی برای بعد از مرگ خودش معین می‌نماید. بلکه منظور همان وصایت به معنی خلافت و صاحب اختیار بودن در تمام شؤون اجتماعی و فردی می‌باشد که همان وصایت نبوّت است. مقام وصایت علی علیه السلام مورد قبول جمعی از اهل سنت نیز قرار گرفته است. چنانچه ابن ابی الحدید می‌گوید: «شک و شبهه ای در نزد ما نیست که علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است و اگر بعضی مخالفت کنند، ایشان در نزد ما از اهل عناد هستند. » [۱] ---------- [۱]: _ 📚ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه ۱/۱۳۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️ 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 (۲) مؤلف گويد: فرموده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله «على وليّكم من بعدى» كه برخى از طرق آن، در باب پيشين ياد آورى شده است، از جمله دليل هاى قوى و از نصوصى است كه اثبات مى كند حضرت على عليه السّلام پس از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، خليفه بلافصل آن حضرت است و استدلال بر خلافت بلافصل آن حضرت به حديث مزبور متوقف بر بيان سند و دلالت حديث مى باشد. اما از لحاظ سند: بايد گفت گروهى از بزرگان صحابه از جمله: حضرت على عليه السّلام، «ابن عباس»، «عمران بن حصين»، «وهب بن حمزه» و «بريدة اسلمى» اين حديث را روايت كرده اند و گروهى از محدثان از قبيل: «ترمذى» در «صحيح» خود، «نسائى» مؤلف صحيح در «خصايص» خود، «احمد حنبل» در «مسند»، «ابو داوود طيالسى» كه از مشايخ بخارى است. در «مسند»، «ابو نعيم» در «حليه»، «خطيب بغدادى» در «تاريخ بغداد»، «ابو حاتم»، «ابن ابى شيبه»، «ابن جرير طبرى»، «بزّاز»، «طبرانى»، «ابن جوزى»، «رافعى»، «ابن مردويه»، «حافظ ابو القاسم دمشقى» در «الموافقات» و در «اربعين طوال»، «يوسف بن صهيب»، «ديلمى» و امثال ايشان از محدثان ديگر- كه در حال حاضر و با شتابى كه دارم به نام آنها دست پيدا نكرده ام- به نقل اين روايت پرداخته اند. گذشته از اين، «محبّ طبرى» در [📚الرياض النضره ۱/ ۱۵۲] به نقل برخى از احاديث پرداخته است كه شيعه با توجه به آنها براى خلافت بلافصل حضرت على عليه السّلام استدلال نموده است. از آن جمله: حديث منزلت و حديث غدير است. سپس گفته است از جمله آنها كه سند و متنش از احاديث ديگر قوى تر و ارزنده تر است، حديث «عمران بن حصين» است- تا آنجا كه گفته است- و حديث «بريدة»، كه حضرت فرموده است: «از على نكوهش مكن كه على از من است و من از اويم و او پس از رحلت من، ولى همه شماست. » (۱) مؤلف گويد: هر چند «محبّ طبرى» در رابطه با حديث «عمران» و «بريدة» كوشش دارد كه سند و متن آن را، از سند و متن حديث منزلت و حديث غدير قوى تر و مهمتر معرفى كند، در عين حال از گفته او چنين استنباط مى شود كه سند و متن هر دو حديث، در كمال قوت و ارزندگى است. اين كل آن مطلب است كه در رابطه با سند حديث مورد بحث، بايد گفت. اينك، آنچه مربوط به دلالت حديث است، به شرح ذيل بيان مى شود. حديث مزبور با توجه با قرينه لفظى كه متصل به حديث شريف است كه همان كلمه «من بعدى» باشد، دلالتش ظاهر در مقصود ما مى باشد و منظور ما را كاملا توجيه مى نمايد و با توضيحى كه ذيلا ايراد مى شود حقيقت را آشكار مى كند. و آن اين است: لفظ «ولىّ» از نظر لغت در معانى چندى بكار رفته است از قبيل: حب، صديق، ناصر، همسايه، هم سوگند و معانى ديگر و ظاهرترين و مشهورترين معناى آن، «مالك أمر» است؛ بنا بر اين هر كسى كه كارى را در اختيار خود در آورد و حق تصرف در امور و شئون آن را داشته باشد آن شخص، ولىّ آن كار است. به همين دليل سلطان، ولىّ رعيت است.... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 یا اولی به 🔹🌸🌺 اشاره ۹۵. کلمه « » که درباره علیه السلام به کار شده به اولی به است یا به معنای و ؟ 🌺🌸🌸 جواب (با توجه به آیه: «النَّبی أولی بِالمؤمنینَ مِن أنفُسِهِم») ؛ [۲] پیغمبر صلی الله علیه و آله سزاوارتر و اولی به تصرّف است به مؤمنین از نفسهای خودشان. به روایت شیعه و سنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند: هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه من اولی به تصرّف او در دنیا و آخرت هستم. «ألَستُ اولی بِکُم مِن أنفُسِکُم؟ » [۱] آیا من اولی به تصرّف شما از خودتان نیستم؟ همه گفتند: بله، شما اولی به تصرف و صاحب اختیار ما نسبت به خودمان هستید. سپس ایشان فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ»؛هر کس که من مولا و صاحب اختیار او هستم، پس این علی مولا و صاحب اختیار اوست. پس جمله: «ألَستُ اولی بِکُم مِن أنفُسِکُم؟ » که پیامبر صلی الله علیه و آله در ابتدای کلامشان گفتند، دلیل خوبی برای معنای کلمه «مولی» و اثبات امامت است و در حقیقت به معنای همان «اولی به تصرف» می‌باشد. ۱. اشعار حسان بن ثابت است که طبق فرموده‌های پیامبر صلی الله علیه و آله اشعار او همگی حکمت آمیز و معمولاً در مدح ایشان (علی علیه السلام) بود. در روز غدیر خم که پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به ولایت و جانشینی خود انتخاب کردند، حسان با اجازه ایشان این اشعار را سرود: ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم * بخمّ فاسمع باالرسول منادیاً و قال فمن مولاکم و ولیّکم * فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیاً إلهک مولانا و أنت ولیّنا * و لم تلف منّا فی الولایة عاصیاً فقال له قم یا علیّ فانّنی * رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً فمن کنت مولاه فهذا ولیّه * فکونوا له انصار صدق موالیاً هناک دعا اللهمّ و ال ولیّه * و کن للّذی عادی علیّاً معادیاً [۲] در روز غدیر خم پیامبر صلی الله علیه و آله امت را ندا کردند و آنها ندای آن حضرت را شنیدند. ایشان فرمودند: مولی و ولیّ شما کیست؟ گفتند: خدا مولای ما و تو ولیّ ما هستی و هیچ کس انکار آن نمی کند. سپس به علی علیه السلام فرمودند: برخیز! همانا راضی شدم که تو بعد از من هادی و امام خلق باشی. پس هر کس را که من ولی و اولی به تصرف در امر او هستم، این علی ولی و اولی به تصرف در امر اوست. پس شما علی علیه السلام را یار راستین قرار داده و مانند غلام برای او باشید. سپس فرمودند: خدایا! دوست او را دوست بدار و آن کسی را که دشمن علی باشد، دشمن بدار. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به حسان فرمودند: ای حسان! تا زمانی که به ما اهل بیت علیهم السلام با مدحی یا کلمه خوبی یاری می‌نمایی، مؤیّد به روح القدس هستی. از این اشعار حسان معلوم می‌شود که حاضرین در آن مکان همگی درک کرده بودند که ایشان علی علیه السلام را به عنوان ولی و اولی به تصرّف و جانشینی خود انتخاب کرده اند و اگر حسان اشتباه کرده بود، پیامبر صلی الله علیه و آله اشعار را رد می‌کردند و می‌گفتند: منظور من دوستی و یاور بودن است نه ولی و اولی به تصرف بودن. خصوصاً اینکه آن حضرت بعد از شنیدن اشعار حسان او را تصدیق و تقدیر کردند. به معنای نیست 🌸🌺 اشاره ۹۶. آیا کلمه « » به معنای « » است؟ اگر به معنای و امر امّت (اولی به تصرف) بود، باید علیه السلام در حیات خدا صلی الله علیه و آله نیز این را می‌داشتند؟ 🌸🌺 جواب خیر، وجود جمله اسمیه و کلمه «ولی» که صفت مشبهه است این مطلب را می‌رساند که ولایت علی علیه السلام دارای ثبات و دوام بوده و از قبل هم وجود داشته است. همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ تبوک علی علیه السلام را به عنوان جانشین انتخاب کردند و تا زمان وفاتشان ایشان را برکنار و عزل نکردند. بیان حدیث «منزله» از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله: «علی منّی بمنزله هارون من موسی» دلیل دیگری بر ولایت آن حضرت در زمان حیات و بعد از وفات آن حضرت است [۲]: _ احزاب: ۶. [۱]: _ ابن جوزی: تذکره خواص الامه: ۳۵، احمد بن حنبل: مسند: ۴/۳۷۲، ابن صباغ مالکی: فصول المهمه: ۱/۲۶۲، خطیب خوارزمی: مناقب: ۱۳۵ فصل چهاردهم، محمد بن یوسف گنجی شافعی: کفایة الطالب: ۵۸، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: ۲/۲۷۹ و... [۲]: _ حافظ ابن مردویه: مناقب: ۱۳۶ و مقتل الحسین۷: ۱/۴۷ فصل چهارم، حافظ ابوالفتح نطنزی: خصایص العلویه: ۱۱۵، حافظ جمال الدین زرندی: نظم درر السمطین: ۱۱۳، حافظ ابونعیم اصفهانی: ما نزل من القرآن فی علی: ۱۲۲، حموینی: فرائد السمطین: ۱/۷۲، حافظ ابوسعید سجستانی: الولایة: ۱۱۲، ابن جوزی: تذکره خواص الامه: ۳۹، محمد بن یوسف گنجی شافعی: کفایة الطالب: ۶۴ و... @ya_amiralmomenin110
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 يعنى كسى است كه امر مردم را در اختيار دارد. و حق هر گونه تصرفى در امور و شئون آنها را خواهد داشت و به همين نسبت پدر يا جد، ولىّ كودك يا ديوانه اند و مى توانند مالك امر كودك و مجنون باشند و در امور و شئون مربوط به آنها تصرفات لازم را انجام بدهند و همچنين كسى كه ولايت زنى را به عهده دارد تا امور همسرى او را فراهم آورد، و يا ولىّ دم (خون بها گير) و يا ولى ميّت كه بايد به كارهاى آنان بپردازد. گاهى لفظ «ولىّ» را بمعناى «أولى بتصرف» به كار برده اند. و هر گاه اين معنى مورد لحاظ قرار بگيرد، سلطان اوليتر به تصرف در امور رعيت است از خود آنها، و پدر و جدّ كه اولويت بتصرف در امور كودك يا مجنون دارند، اوليتر از خود آنها مى باشند. و مثال هاى ديگر تأييد مى كند كه «ولىّ» در معناى «اولى بتصرف»، به درستى به كار رفته است و پاره اى از اخبار، بطورى كه پيش از اين اشاره شد، دلالت بر مقام اولى بتصرف دارد از قبيل: «فهو أولى النّاس بكم بعدى» (۱) گاهى گفته اند: «ولىّ» به معناى «متصرّف» است. و در اين صورت هر گاه بگويند سلطان، ولىّ رعيّت است، كسى را مورد نظر قرار مى دهند كه در امور رعيت حق هر گونه تصرفى را داشته باشد و ولىّ كودك و ولىّ مجنون، كسى است كه مى تواند در كليه امور آنها تصرف نمايد. در هر حال، به معناى معروف و مشهور آن، چه «مالك أمر» يا «أولى به تصرّف» يا «متصرّف» باشد، بر كسى اطلاق مى شود كه تسلط و برترى بر غير خود داشته باشد و متصرف در امور و شئون او باشد؛ بنا بر اين معانى ديگر آن از قبيل: همسايه يا هم سوگند، از لفظ «ولىّ» كه در حديث آمده است به هيچ وجه مناسب با مقام فعلى ما كه مورد بحث قرار گرفته است، نيست بلكه هيچگونه نتيجه مثبتى هم نخواهد داشت. و آنچه را كه مى توان استثنا كرد، معناى محبّ، صديق، ناصر، مالك أمر، أولى بتصرف يا متصرف است، آن هم با اختلاف تعبيرهايى كه در معناى آخرى شده است. و هويدا است كه لفظ «من بعدى» با معناى محب، يا صديق، يا ناصر هم تناسبى ندارد بلكه كلمه مزبور با معانى محبّ، صديق و ناصر، منافات و نارسائى هم دارد؛ به دليل آنكه علاقه مندى حضرت على عليه السّلام به مسلمانان، يا رفيق بودن با آنها و يا جانبدارى از آنها، منحصر به زمان پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمى باشد، بلكه حضرت على عليه السّلام پيش از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، نسبت به مسلمانان علاقه مند بود و با صداقت هر چه تمامتر با آنان رفتار مى كرد و از هيچگونه يارى و كمك به آنها دريغ نمى داشت؛ اين است كه مراد از لفظ «ولىّ» در حديث شريف، معناى ديگرى است كه همان مالك امر، يا اولى بتصرف، يا متصرّف در امور و شئون مسلمانان مى باشد. و انحصار لفظ «ولىّ» به معناى اخير، بدان دليل است‌...... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 دین کورکورانه 🍃🔹 اشاره ۱۱۲. که ما در جریان در کار شده واقع شدیم، باید بسته و کورکورانه آنها را کنیم؟ 🌸🌺 جواب خیر، دین مقدس اسلام دین کورکورانه نیست که اگر عده ای در جایی جمع شوند و تصمیم بگیرند و عده ای هم آنها را تصدیق کنند، بقیه مسلمانها تسلیم شوند. «فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَه»؛ [۲] ای پیامبر به لطف و رحمت من، آن بندگانی را بشارت بده که وقتی سخنی می‌شنوند پس آن را که نیکوتر است پیروی می‌کنند. (یعنی تحقیق می‌کنند و کورکورانه قبول نمی کنند). وظیفه ما این است که تحقیق کنیم و ببینیم طبق آیات قرآن و احادیث معتبر، خداوند و رسول او صلی الله علیه و آله ما را به چه چیزی امر نموده اند. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به عمار یاسر فرمودند: ای عمّار! اگر تمام مردم به راهی بروند و علی علیه السلام راه دیگر را به تنهایی برود، پس به راهی که علی علیه السلام می‌رود برو و از همه مردم بی نیاز شو. ای عمّار! علی علیه السلام تو را از هدایت برنمی گرداند و به هلاکت نمی رساند. ای عمّار! اطاعت علی علیه السلام اطاعت من است و اطاعت من، اطاعت خداست. [۳] ( و ) و جعلی 🍂🔸 اشاره ۱۱۳. امکان دارد که در میان یک خانواده، یک دارای مقام بوده و دیگری مقام سلطنت ( ) را داشته ؟ 🌺🌸 پس جواب شیعه در ردّ این حدیث عمر چیست که: «لا یجتمع النبوّة و الملک فی اهل بیت واحد» «نبوّت و سلطنت (خلافت) در یک خانواده جمع نخواهد شد. » جواب بله، به حکم این آیه از قرآن: «اَم یَحسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ فَقَد آتَینا آلَ اِبراهیمَ الکِتابَ و الحِکمَةَ و آتَیناهُم مُلکاً عَظیماً» [۱] «آیا مردم به آنچه خدا آنها را از فضل خود برخوردار نموده حسد می‌ورزند؟ پس همانا ما بر آل ابراهیم کتاب و حکمت فرستادیم و به آنها ملک و سلطنت بزرگ عطا کردیم. »، این حدیث مردود است چون خداوند صریحاً در قرآن می‌فرماید: که ما نبوّت و سلطنت (خلافت) را در آل ابراهیم قرار داده ایم. در حقیقت مقام خلافت سلطنت و پادشاهی نیست بلکه خلافت جزئی از نبوّت و خاتمه و تمام کننده امر نبوّت است. همچنین به دلیل وجود حدیث «منزله» که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و در کتب شیعه و سنی به صورت متواتر دیده می‌شود، ثابت می‌کند که نبوّت و خلافت در خانواده حضرت موسی وجود داشته است و جناب هارون به عنوان خلیفه و جانشین حضرت موسی بوده اند و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز علی علیه السلام را نسبت به خودشان به منزله هارون نسبت به موسی معرفی کرده اند. یعنی همان طور که حضرت هارون خلیفه حضرت موسی هستند، به همان صورت علی علیه السلام نیز خلیفه و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و انکار این حقیقت انکار صریح آیه قرآن است. ---------- 📚منابع: [۲]: _ زمر: ۱۷. [۳]: _ حافظ ابونعیم اصفهانی: حلیة الاولیاء: ۳/۷۹، محمّد بن طلحه شافعی: مطالب السؤول: ۶۰، بلاذری: تاریخ البلدان: ۲/۲۲ _۲۳، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: ۱/۳۸۴، میرسید علی همدانی: مودة القربی: مودة پنجم و... [۱]: _ نساء: ۵۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 لفظ «ولىّ» به معناى اخير، بدان دليل است كه اين معنى با كلمه «من بعدى» تناسب محكم و استوارى دارد و اين استوارى حاكى از آن است كه معناى اخير از ميان معانى ديگر، متعيّن براى لفظ ولىّ خواهد بود كه از آن تعبير به امام و خليفه مى شود و اين معنى از نظر هر انسان با انصافى، آشكار و واضح است. (۱) پيش از اين گفتيم ما با توجه به حديث «على وليّكم من بعدى» استدلال مى كنيم كه حضرت على عليه السّلام خليفه بلافصل رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است. برخى از علماى اهل سنّت براى ردّ استدلال ما، مطالب ضعيف و بى پايه اى را بيان كرده اند از جمله مى گويند: ما هم مى پذيريم كه على عليه السّلام، مالك أمر يا اولى بتصرّف در امور مسلمانان و يا متصرف در شئون آنهاست، ليكن اين اولويت، پس از «عثمان» و در رابطه با خلافت خود آن حضرت خواهد بود! به جان خودم سوگند، هر گاه انسان بى طرفى به فرموده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله توجه كند، از ظاهر بيان شريف پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بدست مى آورد كه ولايت آن حضرت پس از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است و فاصله اى در كار نمى باشد. و عرف مردم و ارباب لسان هم مى فهمند كه جمله «علىّ وليّكم من بعدى» دليل بر خلافت بلافصل آن جناب است كه بايد بعد از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، بدون درنگ، امور امت را بدست مى گرفت. و جمله مزبور داراى معناى عامى است و مقيّد به قيدى نشده است- پس از رحلت من، يا پس از رحلت ابو بكر، و عمر و عثمان-؛ زيرا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با ابراز «من بعدى» در مقام خطاب و بيان بوده و بايد گفتار خود را بگونه اى بيان كند كه هر قيدى را لازم دارد متذكر شود، تا امّت گرفتار خطا نشوند. و هر گاه قيود مزبور لازم بود، خود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه در مقام بيان بوده است، آنها را متذكر مى شد و از آنجا كه چنان قيودى لازم نبوده است، (۱) دليل قاطعى بر لزوم آنها نداريم. گذشته از اين، حديث شريف مورد نظر از جمله نصوصى است كه بر خلافت على عليه السّلام دلالت مى كند و خود خصم هم معترف به آن مى باشد و همين دليل بر بطلان خلافت آن سه تن مى باشد....... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 دليل بطلان به اين توضيح است: آنهائى كه معتقد به خلافت آن سه تن مى باشند، مطابق با اعترافى كه دارند اظهار داشته اند كه خلافت نامبردگان به نص پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نبوده است بلكه خلافت آنان به اجماع امت بود؛ آن چنانكه اجماع امت را در خلافت «ابو بكر» و تنصيص «ابو بكر» را بر خلافت «عمر» و رأى «عبد الرحمن بن عوف» را كه يكى از شش تن اهل شورا بود در خلافت «عثمان»، قبول دارند. و شكى نيست كه اجماع امت و تنصيص «ابو بكر» و رأى اصحاب شورا، در صورتى قابل قبول است كه نصى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در رابطه با شخص معينى صادر نشده باشد و در غير اين صورت، هيچ يك از اجماع، و تنصيص و رأى، مفيد فائده نخواهد بود. هنگامى كه ثابت شد تنصيصى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در رابطه شخص معينى، از سوى آن حضرت صادر شده چنان كه خود خصم معترف است، جائى براى اجماع امت در حق «ابو بكر» و تنصيص «ابو بكر» درباره «عمر» و رأى شورا در رابطه با خلافت «عثمان»، باقى نمى ماند. و پر واضح است با توجه به آنچه گفته شد، خلافت هر سه تن باطل خواهد بود. از استدلالهائى كه مخالفان آورده اند، اين است كه مى گويند: حديث مورد نظر را با توجه به دو دليل ذيل، بگونه اى حمل مى كنيم كه على عليه السّلام پس از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، خليفه بلافصل نبوده است بلكه خلافت آن حضرت بعد از خلافت آن سه تن (ابو بكر، عمر و عثمان) بوده است. (۱) دليل اول: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به مردم اطلاع داد كه على عليه السّلام پس از رحلت او، ولى مسلمانان است. بر خلاف انتظار، سخن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مصداق پيدا نكرد و على عليه السّلام پس از رحلت آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله به مقام خلافت بلافصل نايل نيامد؛ اكنون على عليه السّلام به خلافت، بلافاصله دست پيدا نكرده است، چاره اى نيست جز آنكه خلافت «بلافصل» على عليه السّلام را، به خلافت «مع الفصل» حمل كنيم تا گفتار پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله راست باشد و آن حضرت را دروغگو ندانيم (؟! ) دليل دوم: هر گاه حديث مورد نظر را متوجه به خلافت بلافصل على عليه السّلام بدانيم، مستلزم مفسده بزرگى است و آن اين كه با توجيه مزبور، امت اسلامى بر امرى كه دليل بر ضلالت و گمراهى است اجماع كرده باشند و اكثر صحابه را كه با «ابو بكر» بيعت كرده و او را به خلافت بر خود برگزيده اند، خطاكار بدانيم (؟! ) (پس براى اينكه به گفتار پيغمبر و رأى صحابه لطمه اى وارد نشود، بايد حديث را تفسير به رأى بكنيم! )...... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 (۲) مؤلف گويد: به جان خودم سوگند، اين ايراد از ايراد نخستين، ضعيف تر و ناپايدارتر است؛ به دليل آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با بيان حديث مورد نظر تصميم نداشته است كه على عليه السّلام را از ولايتى كه مردم آن را براى على عليه السّلام جعل كرده اند، خبر بدهد تا در صورتى كه سرير خلافت بدست آن حضرت قرار نگرفته باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله دروغ فرموده باشد، بلكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با ايراد حديث مورد نظر، از ولايت واقعى آن حضرت كه منصب الهى و مقام ربّانى است و مدار اجماع امت بر محور آن نمى چرخد و آنها از رسيدن به حقيقت آن دورند، اطلاع داده است و همين بى اطلاعى آنان از آن مقام مقدس بوده كه پس از سه خليفه، با آن حضرت بيعت كردند و حق آن حضرت را پايمال نمودند؛ بنا بر اين از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سخن دروغى به ظهور نرسيده است. گذشته از اين، خطا كارى اكثر صحابه در بيعتى كه با ابو بكر انجام دادند و پاسخ از آن، در باب استدلال به حديث غدير بيان شده است (به آن جا كه در اواخر جزء اول است مراجعه نمائيد). (۱) از ادلّه آنها اين است كه مى گويند: چرا مراد از «ولى» در بيان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به معناى «محب» نباشد (يعنى على عليه السّلام پس از رحلت من، دوستدار شماست) و مراد از كلمه «بعد»، بعديّت رتبى است كه رتبه او در مقام محبت پس از رتبه من است، به اينكه او پس از در گذشت من، محبت مردمان را در وجود خود قرار خواهد داد. و نتيجه دليل آن است كه من در محبت و علاقه مندى به مسلمانان، مقدم بر مسلمانان مى باشم و على در اين رابطه در درجه دوم قرار دارد. (۱) مؤلف گويد: براى افرادى كه از مختصر شناختى برخوردارند هويداست كه اين ايراد از همه ايرادهاى پيش، ضعيف و بى پايه تر است؛ به دليل آنكه حديث شريف متضمن ظاهرى است كه هر يك از عرف مردم و افرادى كه اهل زبانند، يقين دارند كه مراد از «وليكم بعدى» ، بعد از وفات است و بعديّت رتبى نمى باشد. و با توجه به اين معنى ظاهرى كه عرف و زبان با آن آشناست، دليلى ندارد از ظاهر آن دست برداريم و به احتمال بعيدى كه گروهى از متعصبان و دشمنان پيش مى كشند، قائل شويم...... ~~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه از من تن حق دارند 🌸 (۲) [📚صحيح بخارى] در كتاب «احكام» به سند خود، از «جابر بن سمره» روايت كرده است كه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: دوازده تن امير خواهند بود. به دنبال آن كلمه اى فرمود كه آنرا نشنيدم پدرم گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود همگى آنان از قريش اند. مؤلف گويد: اين حديث را «امام احمد بن حنبل» هم در [📚مسند ۵/ ۹۰، ۹۲] به دو طريق روايت كرده است. (۳) [📚صحيح مسلم] در كتاب «امارت» در باب تبعيت مردم از قريش، به دو سند، از «جابر بن سمره» روايت كرده است كه به اتفاق پدرم بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدم و از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: امر ولايت ما (يا امر دنيا) به پايان نمى رسد تا اينكه دوازده تن خلافت نمايند پس از آن، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سخنى فرمود كه آن را نشنيدم و از پدرم پرسيدم كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چه سخنى فرمود؟ در پاسخ گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود كه همگى اين دوازده خليفه از قريش اند. (۱) [همان كتاب] در كتاب «امارت» در باب پيروى مردم از قريش، به دو سند، از «عامر بن سعد» از «جابر بن سمره» روايت كرده است كه در روز جمعه كه شب آن، «اسلمى» را سنگسار كردند، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودم و از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: اين دين تا روز قيامت همواره بر پاست و گزندى نمى بيند و يا فرمود: همواره دوازده تن خليفه كه همگى آنها از قريش اند، بر شما حكومت مى كنند. مؤلف گويد: «امام احمد حنبل» در [📚مسند ۵/ ۸۹] اين روايت را آورده است. (۲) [📚صحيح ترمذى ۲/ ۳۵] به دو سند از «جابر بن سمره» روايت كرده است رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پس از من، دوازده تن امير، بر مردم امارت مى كنند. پس از آن، سخنى به زبان آورد كه نفهميدم و از كسى كه در كنارم بود، پرسيدم: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چه فرمود؟ در پاسخ گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:......، ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه از من تن حق دارند 🌸 رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: همگى آن اميران از قريش اند. مؤلف گويد: «امام احمد حنبل» در [📚مسند ۵/ ۹۲ و ۹۴ و ۹۹ و ۱۰۸] اين روايت را آورده است و «ابن حجر» هم در [📚صواعق ص ۱۱۳] ذكر كرده و اظهار داشته كه «طبرانى» هم آن را ياد كرده است. (۳) [📚مستدرك الصحيحين ۴/ ۵۰۱] به سند خود، از «مسروق» روايت كرده است كه در يكى از شبها، حضور «عبد الله» بوديم و او به تلاوت قرآن مشغول بود كه يكى از حاضران خطاب به او، گفت اى ابا عبد الرحمن! آيا هيچ اتفاق افتاد كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بپرسيد كه پس از ارتحالش، چند تن بر مردم حكومت مى كنند؟ «عبد الله» در پاسخ گفت: از هنگامى كه وارد عراق شده‌ام پيش از تو كسى اين سؤال را نكرده است. آرى! همين سؤال را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيدم كه ايشان هم فرمود: خلفاى پس از من دوازده تن، به عدد نقباى بنى اسرائيل، مى باشند. مولف گويد: «امام احمد حنبل» هم در «مسندار به طريق در صفحه ۳۸۹ و ۴۰۶» اين روايت را نقل كرده است و «هيثمى» هم در [📚مجمع ۵/ ۱۹۰] روايت كرده و اظهار داشته كه «امام احمد»، «ابو يعلى» و «بزّاز» به نقل آن پرداخته اند و «متقى» هم در [📚كنز العمال ۳/ ۲۰۵] چنين نقل كرده است كه تعداد خلفاى من به تعداد نقباى موسى عليه السّلام است و مى گويد كه «ابن عدى» و «ابن عساكر» اين روايت را از «ابن مسعود» نقل كرده اند و در [📚جلد ۶/ ۲۰۱] هم معترض است و اضافه كرده كه «طبرانى» اين حديث را از «ابن مسعود» ياد نموده و باز هم در صفحه ۲۰۱ مى نويسد: «نعيم بن حماد» اين حديث را در كتاب «فتن» از «ابن مسعود» روايت كرده و «مناوى» هم در شرح [📚الفيض القدير ۲/ ۴۵۸] گفته است كه حديث مزبور را «ابن عدى» و «ابن عساكر» در تاريخ خود، از «ابن مسعود» روايت كرده است. (۱) [📚مسند امام احمد حنبل ۵/ ۸۶] به سند خود، از «جابر بن سمره» روايت نموده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تا دوازده تن خليفه از قريش هستند، همواره اين دين پابرجاست....... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 خدا صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه از من تن حق دارند 🌸 (۲) [📚همان كتاب ۵/ ۹۲] از «جابر بن سمره» روايت كرده است كه گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: پس از من دوازده تن خليفه كه همگى آنها از مردم قريش اند بر مسلمانان حكومت مى كنند. مؤلف گويد: اين حديث را «ابو نعيم» در [📚حليه ۴/ ۳۳۳] و «متقى» در [📚كنز العمال ۶/ ۶۰] مى نويسد: حديث مورد بحث را «طبرانى» و «ابو نعيم» در «المعرفه» از «ابن عمر» ياد كرده و در صفحه ۲۰۱ اضافه كرده كه «طبرانى» حديث ياد شده را از «ابن عباس» نقل نموده است. (۱) [📚همان كتاب ۵/ ۱۰۶] از «جابر بن سمره» روايت كرده كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: براى اين امت دوازده خليفه است. (۲) [📚كنز العمال ۶/ ۲۰۱] چنين روايت كرده است كه بر اين امت دوازده تن خلافت مى كنند و در پايه اى هستند كه مخالفان نمى توانند به آنان زيانى برسانند و آنها همه از قريش اند. «متقى» گويد كه «طبرانى» اين حديث را از «جابر بن سمره» روايت كرده است. مؤلف گويد: «هيثمى» در [📚مجمع ۵/ ۱۹۰] روايت كرده كه دشمنى دشمنان زيانى به حال آنان ندارد. راوى گويد: در آن حال متوجه شدم كه «عمر بن خطّاب» پشت سر من در ميان مردم قرار گرفته است و (مردم) حديث را بطوريكه شنيده بودم تصديق كردند و «طبرانى» هم آنرا روايت كرده است ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫