eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
438 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 جعلی مقام و 🌺🌸 اشاره ۷۲. این که اهل از خدا صلی الله علیه و آله می‌کنند است؟ 🌸✨ ۱. «به درستی که خداوند برای همه مردم به صورت عمومی و برای ابوبکر به صورت خصوصی تجلّی می‌کند. » جواب ظاهر حدیث نشان می‌دهد که از زبان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله نقل نشده است و چون اشاره به جسمیت خداوند می‌کند، این عقیده کفر محض است. ۲. «خداوند چیزی را در سینه من نریخت، مگر اینکه آن را در سینه ابوبکر بریخت. » جواب این حدیث نشان می‌دهد که ابوبکر در آنچه بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده شریک بوده و این قابل قبول نیست. ۳. «من و ابوبکر هر دو با هم مساوی هستیم مانند: دو اسب که در مسابقه با هم برابرند. » جواب این حدیث هم نشان می‌دهد که ابوبکر و پیامبر صلی الله علیه و آله با هم مساوی بوده اند و هیچ فرقی بین آنها نبوده، در صورتی که تمام احادیث شیعه و سنی خلاف این را می‌گویند و معتقد هستند که بهترین افراد در عالم، پیامبر خاتم و آل ایشان علیهم السلام هستند. ۴. «خداوند مرا از نور خودش آفریده است و ابوبکر را از نور من آفرید و عمر را از نور ابوبکر آفرید و امت مرا از نور عمر آفرید و عمر چراغ اهل بهشت است. » جواب با توجه به اینکه راویان این احادیث نااهل و کذّاب بوده اند؛ این حدیث هم رد می‌شود چون خداوند در قرآن می‌فرماید: «لا یَرَونَ فیها شَمساً و لا زَمهَریراً» [۱] بهشت جای آفتاب و ماه نمی باشد. بهشت به صورت کامل روشن و نورانی است و احتیاجی به چراغ ندارد. این اهل زمین هستند که احتیاج به چراغ و روشنایی دارند. ۵. «ابوبکر و عمر دو سید پیران اهل بهشت اند. » جواب این حدیث از جمله احادیثی است که بعضی از اهل سنت هم آن را رد کرده اند چون ناقل این حدیث یحیی بن عنبسه است و او شخص دروغگویی بوده است. [۱] با توجه به احادیث شیعه و سنّی، در بهشت افراد پیر وجود ندارند و همه جوان هستند. بهشت مانند این دنیا نیست که از دوران جوانی انسانها کم کم به تکامل برسند و بعد به سن پیری و کهنسالی برسند. هر کس که در این دنیا پیر شود و بمیرد، در آن دنیا جوان می‌شود و وارد بهشت می‌گردد. «اِنّا أنشَأناهُنَّ اِنشاءً، فَجَعَلناهُنَّ اَبکاراً، عُرُباً اَتراباً، لاَصحابِ الیَمین» [۲] زنان بهشتی را (در کمال زیبایی) بیافریدیم و همیشه آنها را دوشیزه قرار داده ایم. دوستان و عاشقان شوهران خود، با ناز و شیرین زبان، همسالان جوان هم، مخصوص اصحاب دست راست. این حدیث را در مقابل این حدیث صحیح ومعروف جعل کرده اند تا اهمیت آن را کم کنند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «حسن و حسین دو سیّد جوانان اهل بهشت هستند و پدر آن‌ها بهتر از آنهاست. » [۳] ۶. «سزاوار نیست برای قومی که ابوبکر در میان آنها باشد و دیگری را بر او مقدّم نمایند. » جواب: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله چنین حدیثی را نقل کرده بودند، خود نیز به آن عمل می‌کردند و در جریان مباهله و جنگ تبوک و برای قرائت سوره برائت و برای شکستن بُت هُبل و برای دعوت و حکومت مردم یمن و برای وصایت و جانشینی خود، علی علیه السلام را انتخاب نمی کردند و ابوبکر را انتخاب می‌کردند. ۷. «عمرو بن عاص گفت: روزی از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسیدم: ای رسول خدا، بهترین زنان در نزد شما کیست؟ گفتند: عایشه. بعد گفتم: بهترین مردان در نزد شما چه کسی است؟ گفتند: پدر عایشه، ابوبکر. »..... ---------- 📚منابع: [۱]: _ دهر: ۱۳. [۱]: _ فیروزآبادی: سفر السعادة ۱۴۲، ابن جوزی: موضوعات ۱/۳۹۸، مقدسی: تذکرة الموضوعات ۲۸، سیوطی: اللالی ۱۶۵، حوت بیروتی: اسنی المطالب ۳۷. [۲]: _ واقعه: ۳۵ _ ۳۸. [۳]: _خطیب خوارزمی: مناقب ۲۹۴، میرسید علی همدانی: مودّة القربی: مودة ۸، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة ۲/۳۸، نسائی: خصائص العلوی: ۱۱۸ و ۱۱۷، ابن صباغ مالکی: فصول المهمه ۲/۶۹۲، ابن جوزی: تذکره ۲۱۰ و... ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 جعلی مقام و 🌺🌸 اشاره ۷۲. این که اهل از خدا صلی الله علیه و آله می‌کنند است؟ 🌸✨ ۷. «عمرو بن عاص گفت: روزی از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسیدم: ای رسول خدا، بهترین زنان در نزد شما کیست؟ گفتند: عایشه. بعد گفتم: بهترین مردان در نزد شما چه کسی است؟ گفتند: پدر عایشه، ابوبکر. » جواب این حدیث هم مانند احادیث قبل توسط افراد نالایق جعل شده و با احادیث شیعه و سنی مغایرت دارد. زیرا چنین حدیثی را پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حضرت زهرا علیها السلام و حضرت علی علیه السلام بیان کرده اند. از انس بن مالک نقل است که «بهترین زنان عالم چهار نفرند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و آله. » [۱] رسول خدا صلی الله علیه و آله این چهار زن را بهترین زنان عالم معرفی کرده اند. پس حضرت زهرا علیها السلام را در دنیا و آخرت، از همه آنها برتر دانسته اند. [۲] از عایشه نقل است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمودند: «یا فاطمة ابُشری فَاِنّ اللهَ اصطَف-کِ و طَهَّرَکِ عَلی نِساءِ العالَمین و عَلی نِساءِ الاِسلام و هُوَ خَیرُ دین» [۳] ای فاطمه! تو را مژده باد که خداوند تو را عموماً بر زنان عالم و خصوصاً بر زنان اسلام برگزیده و پاکیزه گردانید و اسلام از تمام دین‌ها بهتر است. همچنین از ابن عباس نقل نموده اند که وقتی این آیه نازل شد: «قُل لا أسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی و مَن یَقتَرِف حَسَنةً نَزِد لَهُ فیها حُسناً» [۱] «بگو (به امت) من از شما اجر رسالت نمی خواهم جز اینکه مودّت و محبّت من را در حق خویشاوندان من انجام دهید و هر کس که کار نیکو انجام دهد، ما بر نیکوئی آن می‌افزائیم. » عده ای از اصحاب از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: نزدیکان شما چه کسانی هستند که خداوند مودت و دوستی آنها را بر ما واجب گردانیده؟ فرمودند: آن‌ها علی و فاطمه و حسن و حسین هستند. (صلوات الله علیهم اجمعین) [۲] همچنین نقل نموده اند که عایشه گفت: خداوند خلقی را که محبوبتر از علی بن ابیطالب علیه السلام در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد خلق نفرموده است. [۳] با توجه به این احادیث و احادیث بسیاری که در کتب شیعه و سنی وجود دارد، متوجه می‌شویم که علی و فاطمه علیهما السلام محبوبترین مردم در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده اند و هیچ وقت پیامبر صلی الله علیه و آله با وجود حضرت علی و فاطمه علیهما السلام، افرادی مانند عایشه و ابوبکر را به عنوان بهترین و محبوبترین خلق در نزد خداوند و خودشان معرفی نمی کنند. حدیث دیگری که درباره ایشان نقل شده، حدیث معروف طِیر مَشوی است. انس بن مالک می‌گوید: روزی زنی مرغ بریانی را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه آورد. آن حضرت قبل از تناول مرغ بریان، دست دعا به درگاه خداوند بلند کردند و فرمودند: «اللّهمّ ائتنی باحب خلقک الی و الیک حتی یأکل معی من هذا الطیر فجاء علی فأکل معه. »؛ پروردگارا! محبوبترین خلقت را در نزد من و تو به سوی من بفرست تا با من از این مرغ بریان بخورد. در آن لحظه علی علیه السلام آمدند و با آن حضرت از آن مرغ بریان خوردند. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: _ احمد بن حنبل: مسند ۲۹۳، حافظ ابوبکر شیرازی: نزول القرآن فی علی: ۱۱۰: از محمد بن حنفیه، ابن عبدالبر: استیعاب ۴/۱۸۲۲: ضمن نقل حالات فاطمه و خدیجه۳: از عبدالوارث بن سفیان و ابوهریره، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة ۲/۸۹، میرسید علی همدانی شافعی: مودة القربی: مودة ۱۳. [۲]: _ خطیب بغداد، تاریخ: ۷/۱۸۵. [۳]: _ بخاری: صحیح، احمد بن حنبل: مسند. [۱]: _ شوری: ۲۲. [۲]: _ بخاری: صحیح، مسلم: صحیح، احمد بن حنبل: مسند: ۱/۲۲۹، ثعلبی: تفسیر ۸/۳۱۰، سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة ۱/۱۳۸، حموینی: فرائد ۲/۱۳، طبری: تفسیر ریاض ۲۵/۳۰ و... [۳]: _ محمد بن یوسف گنجی شافعی: کفایت الطالب ۳۲۴. [۱]: _ بخاری، مسلم، ترمذی، نسائی، سجستانی: صحاح معتبره خود، احمد بن حنبل: مسند ۲/۵۶۰، مسعودی: مروج الذهب ۲/۴۹، ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه ۳/۲۶۴، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة ۱/۱۷۵: باب ۸، ابن صباغ مالکی: فصول المهمه: ۱/۲۰۷ و... ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 و آن 🔹🌸 (۱) ۱۸۹- در سال ۴۳۴ خبر داد بما (باين ترتيب كه من بر او قرائت كردم و او اقرار نمود) ابو حسن احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار فقيه شافعى (خدا رحمت كند) باو گفتم: خبر داد، بشما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى ملقب بابن سقا حافظ واسطى (خدا رحمت كند) گفت: نقل كرد بما ابو حسن على فرزند محمد فرزند صدقه جوهرى واسطى (خدا رحمت كند) در سال ۳۰۳ كه حديث كرد بما محمد فرزند زكريا فرزند دويد عبدى كه نقل كرد بما حميد طويل از انس بن مالك كه گفت: بر پيامبر (ص) مرغ بريانى هديه شده بود گفت: خدايا محبوبترين خلق پيش خود و پيامبرت را نزد من بفرست تا با من از اين مرغ بريان بخورد گفت على آمد و گفت: اى انس برايم از پيامبر (ص) اذن بطلب، گفت: گفتم: پيامبر 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۵۵ از تو روگردان است، على برگشت؛ ديرى نكشيد مگر اندكى تا برگشت و فرمود: اى انس برايم از پيامبر خدا (ص) اجازه بگير، گفتم: پيامبر از تو اعراض كرده است، برگشت ديرى نكشيد تا اينكه بار سوم برگشت، و فرمود: اى انس از پيامبر برايم اذن بگير، تصميم گرفتم مانند گفته اول و دوم بگويم و رد كنم، پيامبر (ص) از داخل حجره سخن على را شنيد، و فرمود: اى ابو الحسن بيا چه شما را بتأخير انداخته است؟ گفت: اى پيامبر خدا اين بار سوم است كه آمده‌ام در همه اينها انس مرا برميگرداند و ميگفت: پيامبر (ص) از تو اعراض نموده است، پيامبر (ص) فرمود: اى انس چه چيز ترا بر اين كار واداشته است؟ گفتم: اى پيامبر خدا دعاى ترا شنيدم دوست داشتم كه اين مردى از خويشاوندانم باشد، پيامبر (ص) فرمود: اى انس همه مردم خويشان خود را دوست ميدارند. (۱) ۱۹۰- در سال ۴۴۹ خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان سمسار باين ترتيب كه من بر او قرائت كردم، باو گفتم: بشما نقل كرده قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى حافظ واسطى، و خبر داد بما قاضى ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند طيب فقيه غرافى واسطى باين ترتيب كه من بر او خواندم و او قرار نمود، باو گفتم: بشما خبر داد ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى واسطى و خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى در سال ۴۵۴ كه نقل كرد بما ابو حسن على فرزند حسن جاذرى طحان گفتند: نقل كرد بما محمد فرزند عثمان فرزند سمعان معدل حافظ واسطى كه حديث كرد بما ابو حسن اسلم فرزند سهل فرزند اسلم رزاز معروف به بحشل واسطى كه نقل نمود بما وهب فرزند بقيه ابو محمد واسطى كه نقل كرد بما اسحاق فرزند يوسف ازرق واسطى از عبد الملك فرزند ابو سليمان از انس بن مالك كه گفت: به حضور محمد فرزند حجاج وارد شدم، 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۵۶ گفت: اى ابو حمزه از پيامبر خدا (ص) حديثى براى ما بگو كه ميان تو و او كسى واسطه نباشد، گفتم: گفتگو كنيد زيرا گفتگو كردن داراى اقسامى است كه بعضى از آن بعضى را در مى آورد، انس حديثى را از على بن ابى طالب ذكر كرد، محمد فرزند حجاج گفت: آيا از ابو تراب بر ما حديث ميگوئى؟ ابو تراب را ترك بنما؛ پس انس خشمگين شده و گفت: آيا بر على اين سخن را ميگوئى؟ آگاه باش قسم بخدا چون اين سخن را گفتى بتحقيق حديثى از پيامبر خدا (ص) در باره على نقل كنم كه ميان من و او كسى واسطه نيست: (۱) برسول خدا (ص) مرغهائى هديه آورده شده بود از آن خورد و چيزى از آن با مقدارى نان زياد ماند، وقتى كه صبح شد او را بحضور پيامبر (ص) آوردم، رسول خدا (ص) فرمود: خدايا محبوبترين خلق پيش خود را نزد من بفرست تا با من از اين مرغ بخورد، مردى آمد در را زد اميد داشتم مردى از انصار است، در آن هنگام با على روبرو شدم، گفتم: پيامبر (ص) از تو مشغول است برگشت، پيامبر (ص) گفت: خدايا محبوبترين خلق نزد خود را بمن بفرست تا با من از اين مرغ بخورد، مردى آمد و در را كوبيد آنگاه ديدم على است، گفتم: آيا الان نيامدى؟ برگشت، سپس پيامبر خدا گفت: خدايا محبوبترين خلق خود بر من برسان تا با من از اين مرغ بخورد، مردى آمد و در را كوبيد؛ رسول خدا (ص) فرمود: باو اذن دخول بدهيد، پس وقتى كه على را ديد فرمود: خدايا بسوى من بسوى من. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي ۱۵۶ حديث طاير و سندهاى آن..... ص: ۱۵۴ لم گفته: اين حديث را يوسف فرزند ابراهيم واسطى و اسماعيل فرزند سليمان ازرق و زهرى و اسماعيل سدى و اسحاق فرزند عبد اللَّه فرزند ابو طلحة و ثمامة فرزند عبد اللَّه فرزند انس و سعيد فرزند زربى از انس بن مالك روايت كرده اند. و ابن سمعان گفته:...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع): 🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 وصایت امیرالمومنین علیه‌السلام🌺🌸 اشاره ۹۱. چند درباره امیرالمؤمنین علیه السلام بر صلی الله علیه و آله را کنید؟ ✨🍂 جواب عمر بن خطاب گفت: روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان برادری را بین اصحاب برقرار کردند فرمودند: این علی علیه السلام برادر من در دنیا و آخرت است و خلیفه من در اهل من است و وصیّ من در امّت من و وارث علم من و ادا کننده دین من است. خلاصه، بین من و علی جدایی نیست. نفع او، نفع من و ضرر او ضرر من است. کسی که او را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و کسی که با او دشمن باشد، با من دشمن بوده است. [۱] سلمان پرسید: یا رسول الله! وصی شما کیست؟ فرمودند: «ای سلمان، وصی موسی چه کسی بود؟ » گفتم: یوشع بن نون. فرمودند: علی بن ابیطالب علیه السلام وصیّ من و وارث من و ادا کننده دین من و وفا کننده به وعده من است. [۲] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر پیغمبری وصیّ و وارثی داشته است. به درستی که علی علیه السلام وصی و وارث من است. [۳] ابوذر غفاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که ایشان فرمودند: من خاتم انبیاء هستم و تو یا علی تا روز قیامت خاتم اوصیاء هستی. [۴] امّ سلمه (امّ المؤمنین) می‌گوید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند برای هر پیغمبری وصیّ انتخاب کرد و علی علیه السلام بعد از من وصیّ من در عترت و اهل بیت و امت من است. [۵] امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ای مردم! من امام مخلوقات و وصی بهترین مخلوقات و پدر عترت طاهره هدایتگر هستم. من برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و وصی او و ولیّ او و صفیّ او و حبیب او هستم. من امیرالمؤمنین و پیشوای دست و پا و پیشانی سفیدان و آقا و سیّد اوصیاءهستم. جنگ با من، جنگ با خداست و صلح و سلم با من، صلح و سلم با خداست. اطاعت من، اطاعت خداست و دوستی من، دوستی خداست و پیروان من، دوستان خدا هستند و یاران من، یاران خدا هستند. [۱] عبدالله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌نماید که ایشان فرمودند: دعوت (رسالت) به من و علی خاتمه پیدا کرد. هیچ کدام از ما دو نفر به بت سجده نکرده بودیم. پس مرا پیغمبر و علی را وصی قرار داد. [۲] عتبة بن عامر الجهنی می‌گوید: با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت نمودیم برای اینکه بگوییم و شهادت به وحدانیت خدای متعال بدهیم که شریکی برای او نیست و اینکه محمد صلی الله علیه و آله پیغمبر اوست و علی علیه السلام وصیّ اوست. پس هر کدام از این سه را ترک کنیم، کافر شده ایم. » [۳] رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: همانا خداوند متعال برای هر پیغمبری وصیّی قرار داد. شیث را وصیّ آدم، یوشع را وصیّ موسی، شمعون را وصیّ عیسی و علی علیه السلام را وصیّ من قرار داد و وصیّ من، بهترین اوصیاء می‌باشد. من دعوت کننده (به حق) هستم و علی علیه السلام روشن کننده (حق و حقیقت) است. [۴] ابوایّوب انصاری می‌گوید: زمان بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله که حضرت فاطمه علیهاالسلام گریه می‌کردند، ایشان فرمودند: ای فاطمه! از کرامتهای خداوند بر تو این است که کسی را همسر تو قرار داد که اسلامش از همه زودتر و علمش از همه بیشتر و بردباریش از همه زیادتر بود. به درستی که خداوند عزّ و جلّ به علم خدایی خود بر اهل زمین آگاه است. از میان آنها مرا انتخاب کرد و مرا پیغمبر مرسل قرار داد و همچنین به علم خدایی خود، از میان آنها شوهر تو را انتخاب نمود. پس به سوی من وحی فرستاد که شما را تزویج نمایم و او را وصیّ قرار دهم. [۱] سپس فرمودند: ای فاطمه! هفت خصلت به ما اهل بیت داده شده است که به هیچ احدی از اولین تا آخرین داده نشده است: بافضیلت تر از همه پیغمبران از ماست و آن، پدر توست و وصیّ ما بهترین اوصیاست و او، شوهر توست و شهید ما بهترین شهداست و او، حمزه عموی توست و کسی که دو بال دارد و با آن دو بال در بهشت هر وقت که بخواهد پرواز کند؛ از ماست و او جعفر پسر عموی توست. و دو سبط و دو سیّد جوانان اهل بهشت، از ماست و آنها فرزندان تو هستند. به آن خدائی که جان من در دست اوست؛ به درستی که مهدی این امّت که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می‌خواند، از اولاد توست. [۲] در ادامه فرمودند: زمین را از عدل و داد پر می‌کند بعد از اینکه از ظلم و جور پر شده باشد. ای فاطمه، ناراحت نباش گریه نکن. زیرا خداوند از من به تو مهربانتر است و این به خاطر موقعیت و مکان تو از قلب من است. همانا تو را به همسری کسی درآورده که او از نظر حسب، از همه بزرگتر و از نظر نسب، از همه گرامی تر است و از همه به رعیّت مهربانتر است و از همه به مساوات عادلتر است و از همه به قضاوت بین دو نفر بیناتر است و بیشتر می‌باشد. [۳] ---------- 📚منابع: [۱]: _
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 و آن 🔹🌸 سعيد بن زربى اين حديث را از ثابت از انس نقل نموده است، و جماعتى از انس روايت كرده كه از آنها سعيد فرزند مسيب و عبد الملك فرزند عمير 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۵۷ و مسلم ملائى و سليمان فرزند حجاج طائفى و ابن ابى رجال مدنى و ابو هندى و اسماعيل فرزند عبد اللَّه فرزند جعفر و يغنم فرزند سالم فرزند قنبر و غير آنان مى باشند. و ابن سمعان گفته: كه ابن اسلم در سخن خود سعيد بن زربى اشتباه كرده است، زيرا سعيد فرزند زربى از ثابت بنانى از انس اين حديث را روايت كرده است. (۱) ۱۹۱- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان گفتم: خبر داد بشما ابو بكر احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان بزار بغدادى (اذنا) كه محمد فرزند حسين فرزند حميد فرزند ربيع بآنان نقل كرده گفت: نقل كرد بما جدم كه حديث كرد بما عبيد اللَّه فرزند موسى كه نقل كرد بما اسماعيل فرزند ابو مغيرة از انس بن مالك كه گفت: به پيامبر خدا (ص) مرغهائى هديه آورده شد؛ آنها را ميان زنانش تقسيم كرد، بر هر زنى از آنها سه تا رسيد، نزد بعضى از زنهايش دو مرغ قطا تا صبح مانده بود، آنها را بحضور پيامبر (ص) فرستاد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله گفت: خدايا محبوب ترين خلق پيش خود و پيامبرت را به نزد من برسان تا با من از اين طعام بخورد، گفتم: خدايا او را مردى از انصار قرار بده، على (ع) آمد، پيامبر خدا (ص) فرمود: ببين در درب كيست؟ نگاه كردم ديدم على (ع) است، به او گفتم پيامبر خدا (ص) كار دارد. سپس آمدم پيش پيامبر خدا (ص) ايستادم، على (ع) آمد، رسول خدا (ص) فرمود: نگاه كن در درب كيست؟ نگاه كردم در آن هنگام ديدم على است (تا اينكه اين كار را سه بار انجام داد) در را باز كردم وارد شد، و ميرفت و من پشت سر او مى رفتم، پيامبر خدا (ص) باو فرمود ترا چه نگهداشت؟ فرمود: اين سومين بار است انس مرا بر مى گرداند، و گمان 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۵۸ مى كرد كه تو كار دارى پيامبر خدا (ص) فرمود: چه ترا باين كار واداشته است؟ گفتم: اى پيامبر خدا دعاى ترا شنيدم، دوست داشتم كه مردى از خويشانم باشد، پيامبر خدا (ص) فرمود: بدرستى كه مرد خويشان خود را دوست مى دارد، و اين سخن را سه بار فرمود. (۱) ۱۹۲- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان اينكه ابو حسين محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ بغدادى خبر داده به آنها (اذنا) كه نقل كرد بما محمد فرزند موسى حضرمى در مصر كه نقل نمود بما محمد فرزند سليمان كه حديث كرد بما احمد فرزند يزيد كه نقل كرد بما زهير كه حديث كرد بما عثمان طويل از انس بن مالك كه گفت: بر پيامبر (ص) مرغى هديه آورده شده بود، از خوردن او خوشش مى آمد. گفت: خدايا محبوب ترين خلق پيش خود را نزد من برسان تا با من از اين مرغ بخورد؛ على (ع) آمد، از من اذن خواست كه بحضور پيامبر (ص) وارد شود گفتم: اذن نيست، و دوست مى داشتم كه مردى از طائفه انصار باشد، على (ع) رفت بعد برگشت و فرمود: براى من اجازه بگير، پيامبر (ص) سخن او را شنيد، و فرمود: اى على وارد شو، و سپس فرمود: بسوى من بيا. (۲) ۱۹۳- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو عمر محمد فرزند عباس فرزند حيويه خزاز و ابو بكر احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان بزار بغداديها (اذنا) كه حسين فرزند محمد بآنها نقل كرده و گفت: نقل كرد بما حجاج فرزند يوسف فرزند قتيبه اصفهانى كه نقل نمود بما بشر فرزند حسين كه نقل كرد بمن زبير فرزند عدى از انس كه: گفت برسول خدا (ص) مرغ بريانى هديه آورده شده بود، هنگامى كه پيش او گذاشته شد گفت: خدايا محبوبترين خلق نزد خود را پيش من بفرست تا با من از اين مرغ بخورد، انس 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۵۹ گفت: پيش خودم گفتم: خدايا او را مردى از انصار قرار بده، گفت على (ع) آمد، و در را آرام كوبيد، گفتم: اين كيست؟ در را مى كوبد، گفت على است، گفتم پيامبر خدا (ص) كار دارد، برگشت، گفت به پيش رسول خدا (ص) برگشتم، شنيدم بار دوم مى گويد: خدايا محبوبترين خلق خود نزد تو را به پيش من بفرست تا با من از اين مرغ بخورد، پيش خود گفتم خدايا او را مردى از انصار قرار بده، گفت على آمد و در را كوبيد، گفتم آيا بتو نگفتم پيامبر خدا (ص) كار دارد؟ برگشت، من بسوى رسول خدا (ص) برگشتم، شنيدم با رسوم مى گويد: خدايا محبوبترين خلق خود نزد تو بسوى من بفرست تا با من از مرغ بخورد، على (ع) آمد و در را بشدت كوبيد، پيامبر خدا (ص) فرمود باز كن، باز كن، باز كن، گفت وقتى كه رسول خدا (ص) باو نگاه كرد گفت....... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 و آن 🔹🌸 رسول خدا (ص) باو نگاه كرد گفت خدايا بسوى من، خدايا بطرف من، خدايا بسوى من، گفت: على (ع) با پيامبر خدا (ص) نشست و با او از آن مرغ خورد. (۱) ۱۹۴- خبر داد بما محمد فرزند على (اجازة) اينكه ابو حفص عمر فرزند احمد فرزند شاهين واعظ نقل كرد بآنها و گفت نقل كرد بما محمد فرزند حسين جواربى كه حديث كرد بما ابراهيم فرزند صدقه كه نقل كرد بما يغنم فرزند سالم كه نقل كرد بما انس و گفت: به پيامبر خدا (ص) مرغى هديه آورده شده بود، و حديث را تا آخر ذكر كرد. (۲) ۱۹۵- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان بغدادى كه در واسط به پيش ما آمده بود باين ترتيب كه من بر او قرائت كردم و او اعتراف نمود، باو گفتم: خبر داد بشما عمر فرزند احمد فرزند شاهين ابو حفص (اذنا) كه نقل كرد بما يحيى فرزند محمد فرزند صاعد كه نقل نمود بما ابراهيم فرزند سعيد جوهرى كه نقل كرد بما حسين فرزند محمد كه نقل كرد بما سليمان فرزند قرم از محمد فرزند شعيب از داود فرزند على فرزند عبد اللَّه فرزند عباس از پدرش از جدش ابن عباس كه گفت به پيش پيامبر (ص) مرغى آورده شد، گفت: خدايا مردى را بنزد من 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۰ برسان كه خدا و پيامبرش او را دوست ميدارد، على آمد، پيامبر (ص) فرمود: خدايا بسوى من (يعنى نزد من هم محبوب است). اين حديث غريب است، تنها او را حسين مروزى از سليمان فرزند قرم نقل كرده، و جز ابراهيم فرزند سعيد باو كسى نقل نكرده است. (۱) ۱۹۶- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند على فرزند فتح حربى بغدادى در آنچه بمن نوشته بود اينكه ابو حفص عمر فرزند احمد فرزند شاهين بآنها نقل كرده گفت: كه نقل كرد بما نصر فرزند قاسم فرضى كه حديث كرد بما عيسى فرزند مساور جوهرى و گفت بمن گفت يغنم فرزند سالم فرزند قنبر- و من او را در سال ۱۹۰ ملاقات كردم، و يغنم فرزند سالم در سال ۱۱۲ بمن گفت كه انس بن مالك بمن گفت به پيش پيامبر خدا (ص) مرغ بريانى هديه شده بود، پيامبر خدا (ص) گفت: خدايا محبوبترين خلق پيش خود را نزد من برسان (يا كسى را كه دوست ميدارى) - شك از عيسى فرزند مساور جوهرى است- على (ع) آمد او را برگرداندم، سپس آمد باز برگرداندم، بار سوم و يا چهارم داخل شد پيامبر (ص) باو فرمود. چه چيز ترا از من نگاهداشته بود؟ (و يا چه چيز ترا بتأخير انداخته است) اى على؟ گفت آمدم انس مرا برگرداند، بعد آمدم انس مرا رد كرد سپس آمدم انس مرا برگرداند، پيامبر (ص) بمن فرمود: اى انس چه چيز ترا بر اين كار واداشته است؟ آيا اميدوار بودى مردى از انصار باشد؟ گفتم آرى، فرمود: اى انس آيا در طائفه انصار برتر و بهتر از على هست؟ (۲) ۱۹۷- خبر داد بما ابو القاسم عبد الواحد فرزند على فرزند عباس بزار واسطى كه خبر داد بما ابو القاسم عبيد اللَّه فرزند محمد فرزند احمد فرزند اسد بزار كه نقل كرد بما محمد فرزند عباس فرزند احمد ابو مقاتل كه حديث كرد بما عباس كه نقل كرد بما ابو عاصم از ابو هندى از انس كه به پيامبر خدا (ص) مرغى 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۱ آورده شد، فرمود خدايا محبوبترين خلق نزد خود را بمن برسان با من از اين مرغ بخورد، گفت على بن ابى طالب (ع) آمد، پيامبر (ص) فرمود: خدايا و نزد من، خدايا و نزد من (يعنى على نزد من هم محبوبتر است). (۱) ۱۹۸- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (خدا رحمت كند) (اذنا) اينكه ابو نصر احمد فرزند محمد فرزند سهل فرزند مردويه بزار در ماه صفر سال ۴۰۰ بآنان نقل كرده «املاء» گفت نقل كرد بما احمد فرزند عيسى ناقد كه حديث كرد بما صالح فرزند مسمار كه نقل كرد بما ابن ابى فديك كه نقل كرد بما حسن فرزند عبد اللَّه از نافع از انس بن مالك بدرستى كه به پيش پيامبر خدا (ص) مرغى آورده شد، پيامبر (ص) گفت خدايا محبوبترين خلق پيش تو را نزد من برسان از اين مرغ با من بخورد، على بن ابى طالب (ع) آمد، و با او خورد. (۲) ۱۹۹- حديث كرد بمن ابو غالب محمد فرزند حسين فرزند ابو صالح قارى عدل (خدا رحمت كند) كه نقل كرد بما ابو نصر احمد فرزند محمد فرزند سهل فرزند مردويه بزار كه نقل كرد بما ابو بكر احمد فرزند عيسى ناقد كه نقل كرد بما ابراهيم فرزند محمد فرزند هيثم كه نقل كرد بما عبيد اللَّه فرزند عمر قواريرى كه نقل كرد بما يونس فرزند ارقم كه حديث كرد بما مسلم فرزند كيسان از انس بن مالك كه گفت: بر حضور پيامبر (ص) مرغهائى آورده شد، آنها را پيش خود گذاشت و گفت: خدايا محبوبترين خلق پيش خود را نزد من برسان، گفتم: خدايا اگر بخواهى او را مردى از انصار قرار بده. فرمود: ...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 و آن 🔹🌸 فرمود: تو نخستين كسى نيستى كه خويشان خود را دوست داشته باشد، على (ع) آمد، و در را زد، بر او اذن دادم، وقتى كه وارد شد، پيامبر (ص) فرمود: خدايا و نزد من (توضيح اين جمله گذشت). (۳) ۲۰۰- خبر داد بما حسن فرزند موسى كه خبر داد بما هلال فرزند محمد فرزند جعفر فرزند سعدان ابو الفتح كه نقل كرد بما اسماعيل فرزند على فرزند رزين 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۲ فرزند عثمان فرزند عبد الرحمن فرزند عبد اللَّه فرزند بديل فرزند ورقاء خزاعى بزار در حران كه نقل كرد بما وهب فرزند بقيه از ابو جعفر سباك از انس بن مالك گفت: برسول خدا (ص) مرغ بريانى هديه شد، و آن را زنى از انصار هديه نمود، پيامبر خدا (ص) وارد شده زن اين مرغ را پيش او گذاشت، پيامبر (ص) گفت: خدايا محبوبترين خلق خود از اولين و آخرين نزد من برسان، با من از اين مرغ بخورد، انس گفت پيش خود را گفتم: پروردگارا او را مردى از انصار از خويشان من قرار بده. پس على (ع) آمد و در را كوبيد، من او را برگرداندم، و گفتم: پيامبر خدا (ص) مشغول كار است، و پيامبر خدا (ص) از اين كار آگاه نشد، و گفت: خدايا محبوبترين خلق پيش خود را از اولين و آخرين بر من برسان از اين مرغ با من بخورد، گفتم، خدايا او را مردى از انصار از خويشان من قرار بده، و على آمد او را رد كردم هنگامى كه بار سوم آمد، پيامبر خدا «ص» بمن فرمود بپاخيز و در را بروى على باز كن بپا خواستم و در را باز كردم، على آمد با او خورد، و دعا براى او شد. (۱) ۲۰۱- خبر داد بما ابو حسن على فرزند حسين فرزند طيب صوفى واسطى باين ترتيب كه من بر او خواندم در ماه محرم سال ۴۳۵ باو گفتم: بشما خبر داد ابو القاسم عبيد اللَّه فرزند احمد فرزند جعفر فرزند محمد صفار گفت: نقل كرد بما قاضى القضاة ابو محمد عبيد اللَّه فرزند احمد فرزند معروف گفت: بر ابو بكر محمد فرزند ابراهيم فرزند نيروز انما طى خواند و من مى شنيدم كه نقل كرد بشما محمد فرزند عمر فرزند نافع كه حديث نمود بما على فرزند حسن كه نقل نمود بما خليد و او فرزند دعلج است از قتاده از انس كه گفت: به پيش پيامبر خدا «ص» مرغ بريانى آوردم، بسم اللَّه گفت و از او خورد. سپس گفت: خدايا محبوبترين خلق پيش خود و من را نزدم برسان، گفت: على «ع» آمد و در را زد، گفتم: تو كيستى؟ فرمود: على، گفت: گفتم پيامبر خدا «ص» كار دارد، گفت: بعد لقمه اى از آن خورد، سپس مانند اول دعا كرد، 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۳ در زده شد، گفتم: تو كيستى؟ فرمود: من على هستم، گفت: گفتم: پيامبر خدا كار داد، گفت: بعد از آن لقمه اى خورد، بعد مانند سخن اول و دوم گفت، باز در زده شد، گفتم: تو كيستى؟ فرمود: على هستم، گفت: گفتم: پيامبر خدا «ص» كار دارد، گفت: بعد لقمه اى از آن خورد بعد مانند گفتار اول و دوم و سوم گفت، گفت: در را زد و صدايش را بلند نمود. پيامبر خدا «ص» فرمود: اى انس در را باز كن، گفت: على داخل شد وقتى كه ما را ديد لبخند زد، سپس پيامبر «ص» فرمود: سپاس خداى را كه تو آمدى، زيرا من در هر لقمه دعا ميكردم كه خدايا محبوبترين خلق پيش خود و من را بمن برسان، فرمود: تو بودى در را ميزدى؟ گفت: قسم بخدائى كه ترا بحق و راستى به پيامبرى برانگيخته است بتحقيق من سه بار است كه در را ميزدم و انس مرا برميگرداند، گفت: پيامبر خدا «ص» فرمود: مرد به دوست داشتن خويشان خود سرزنش نمى شود. (۱) ۲۰۲- خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان سمسار «اجازة» اينكه ابو احمد عمر فرزند عبد اللَّه فرزند احمد فرزند عمر فرزند شوذب قارى واسطى بآنها خبر داد، گفت: خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين فرزند سعيد زعفرانى عدل واسطى گفت خبر داد بما ابو احوص محمد فرزند هيثم كه نقل كرد بما يوسف فرزند عدى گفت: كه نقل كرد بما حماد فرزند مختار كه مردى از اهل كوفه است از عبد الملك فرزند عمير از انس... (۲) ۲۰۳- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند عمر فرزند شوذب كه نقل كرد بما محمد فرزند حسن فرزند زياد (يعنى نقاش) كه خبر داد بما ابو جارود مسعود فرزند محمد در رمله كه نقل نمود بما عمران فرزند هارون كه حديث كرد بما يغنم كه نقل كرد بما انس... (۳) ۲۰۴- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند عمر فرزند شوذب كه نقل 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۴ كرد بما احمد فرزند عيسى كه نقل كرد بما ابراهيم فرزند محمد فرزند هيثم كه نقل كرد بما عبيد اللَّه فرزند عمر قواريرى كه حديث كرد بما يونس فرزند ارقم كه نقل كرد بما مسلم فرزند كيسان از انس....... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 ?
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 و آن 🔹🌸 (۱) ۲۰۵- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه گفت: نقل كرد بمن عيسى فرزند محمد فرزند احمد فرزند جريح يعنى طومارى كه نقل كرد بما محمد فرزند عبد اللَّه فرزند سليمان كه نقل كرد بما حسن فرزند حماد كه نقل كرد بما مسهر فرزند عبد الملك از عيسى فرزند عمر از سدى... (۲) ۲۰۶- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه كه نقل كرد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد اللَّه فرزند زياد كه نقل كرد بما احمد فرزند حسن كه حديث كرد بما حسن فرزند حماد كه نقل كرد بما مسهر فرزند عبد الملك فرزند سلع همدانى از عيسى فرزند عمر از اسماعيل سدى... (۳) ۲۰۷- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه كه خبر داد بما پدرم «خدا او را رحمت كند» كه حديث كرد بما احمد فرزند عمار كه نقل كرد بما قطن فرزند نسير ذراع ابو عباد كه حديث كرد بما جعفر و او فرزند سليمان ضبعى است كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند مثنى از عبد اللَّه فرزند انس از انس... (۴) ۲۰۸- و خبر داد بما (ابو) عبد اللَّه فرزند عمر كه نقل كرد بما محمد فرزند اسحاق سوسى كه حديث كرد بما حسين فرزند اسحاق دقيقى كه نقل كرد بما بشر فرزند هلال كه نقل كرد بما جعفر فرزند سليمان از عبد اللَّه فرزند مثنى فرزند عبد اللَّه از عبد اللَّه فرزند انس گفت: كه انس گفت... (۵) ۲۰۹- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه كه نقل كرد بما محمد فرزند عثمان فرزند سمعان معدل كه حديث كرد بما اسلم فرزند سهل كه نقل نمود بما وهب فرزند بقية كه خبر داد بما اسحاق فرزند يوسف ازرق از عبد الملك فرزند ابو سليمان از انس بن مالك... ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۵ (۱) ۲۱۰- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه كه نقل كرد بما ابراهيم فرزند محمد كه نقل نمود بما صالح فرزند مسمار كه نقل كرد بما ابن ابى فديك از حسن فرزند عبد اللَّه از نافع از انس بن مالك. (۲) ۲۱۱- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه كه نقل كرد بما محمد فرزند يونس فرزند حسين كه حديث كرد بما ابو جعفر حسن فرزند على فرزند وليد فسوى كه نقل كرد بما ابراهيم فرزند مهدى مصيصى كه نقل كرد بما على فرزند مسهر از مسلم ابو عبد اللَّه از انس بن مالك. (۳) ۲۱۲- و خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه كه نقل كرد بما محمد فرزند حسن فرزند زياد كه نقل كرد بما احمد فرزند روح مروزى در مروز كه حديث كرد بما علاء فرزند عمران كه نقل كرد بما خالد فرزند عبيد گفت: انس بن مالك گفت: در اين ميان روزى درب خانه پيامبر (ص) بودم، آنگاه مردى با طبقى پوشيده آمد و گفت آيا اجازه هست؟ گفتم: آرى، طبق را كه در او مرغ بريانى بود پيش پيامبر (ص) گذاشت، و گفت: اى پيامبر خدا دوست دارم كه شكمت را از اين سير كنى، گفت: او را بپوشان، بعد دستهايش را بلند كرده و گفت: خدايا محبوبترين خلق خود را پيش من بفرست با من در اين غذا نزاع بنمايد. انس گفت: زمانى كه اينسخن را شنيدم گفتم: خدايا اين دعا را در حق مردى از انصار قرار بده، در آن حال بيرون آمدم و مردى از انصار را جستجو مى كردم، در اين ميان همان طور ميگشتم، كه ناگاه على (ع) وارد شد و گفت آيا اجازه هست؟ گفتم، نه. و بجز حسد چيزى مرا بر اين كار وانمى داشت، على برگشت، و من براست و چپ نگاه مى كردم آيا كسى از انصار هست پيدا نكردم، بعد على برگشت و گفت: آيا اجازه هست؟ 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۶۶ (۱) گفتم: نه برگرد، باز بطرف راست و چپ مى نگريستم و هيچ كس از انصار نبود، آنگاه على برگشت، و فرمود: آيا اجازه هست؟ آنگاه پيامبر (ص) صدا زد و فرمود: بر او اجازه بده، پس على (ع) وارد شد، با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آن غذا منازعه ميكرد، در همان روز محبت و دوستى على در قلب من ثابت شده و جا گرفت. عمر فرزند عبد اللَّه گفت: اين لفظ نقاش است در حديث مروزى. و در حديث محمد فرزند يونس اين طور است: انس گفت: نزد پيامبر خدا (ص) مرغ بريانى به عنوان هديه آورده شده بود، او را پيش خود گذاشته و فرمود: خدايا كسى را كه تو و من دوست مى داريم بر من برسان، پس على آمد و حديث را تا آخر ذكر نموده است. (و در نسخه اى كه از روى آن اين نسخه را نقل كردم در ورقه اى كه متصل بدفترچه بود چيزيست كه لفظش اينست (و از آخر كتاب: اين خبر از اخبار طير است باو لاحق كرديم). ابن مغازلى گفت: خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند على فرزند محمد فرزند بيع بغدادى (خدا او را رحمت كند) كه در واسط بر ما وارد شده بود خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند بكران گفت: حديث كرد بما حسين فرزند اسماعيل محاملى
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 (۲) مؤلف گويد: فرموده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله «على وليّكم من بعدى» كه برخى از طرق آن، در باب پيشين ياد آورى شده است، از جمله دليل هاى قوى و از نصوصى است كه اثبات مى كند حضرت على عليه السّلام پس از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، خليفه بلافصل آن حضرت است و استدلال بر خلافت بلافصل آن حضرت به حديث مزبور متوقف بر بيان سند و دلالت حديث مى باشد. اما از لحاظ سند: بايد گفت گروهى از بزرگان صحابه از جمله: حضرت على عليه السّلام، «ابن عباس»، «عمران بن حصين»، «وهب بن حمزه» و «بريدة اسلمى» اين حديث را روايت كرده اند و گروهى از محدثان از قبيل: «ترمذى» در «صحيح» خود، «نسائى» مؤلف صحيح در «خصايص» خود، «احمد حنبل» در «مسند»، «ابو داوود طيالسى» كه از مشايخ بخارى است. در «مسند»، «ابو نعيم» در «حليه»، «خطيب بغدادى» در «تاريخ بغداد»، «ابو حاتم»، «ابن ابى شيبه»، «ابن جرير طبرى»، «بزّاز»، «طبرانى»، «ابن جوزى»، «رافعى»، «ابن مردويه»، «حافظ ابو القاسم دمشقى» در «الموافقات» و در «اربعين طوال»، «يوسف بن صهيب»، «ديلمى» و امثال ايشان از محدثان ديگر- كه در حال حاضر و با شتابى كه دارم به نام آنها دست پيدا نكرده ام- به نقل اين روايت پرداخته اند. گذشته از اين، «محبّ طبرى» در [📚الرياض النضره ۱/ ۱۵۲] به نقل برخى از احاديث پرداخته است كه شيعه با توجه به آنها براى خلافت بلافصل حضرت على عليه السّلام استدلال نموده است. از آن جمله: حديث منزلت و حديث غدير است. سپس گفته است از جمله آنها كه سند و متنش از احاديث ديگر قوى تر و ارزنده تر است، حديث «عمران بن حصين» است- تا آنجا كه گفته است- و حديث «بريدة»، كه حضرت فرموده است: «از على نكوهش مكن كه على از من است و من از اويم و او پس از رحلت من، ولى همه شماست. » (۱) مؤلف گويد: هر چند «محبّ طبرى» در رابطه با حديث «عمران» و «بريدة» كوشش دارد كه سند و متن آن را، از سند و متن حديث منزلت و حديث غدير قوى تر و مهمتر معرفى كند، در عين حال از گفته او چنين استنباط مى شود كه سند و متن هر دو حديث، در كمال قوت و ارزندگى است. اين كل آن مطلب است كه در رابطه با سند حديث مورد بحث، بايد گفت. اينك، آنچه مربوط به دلالت حديث است، به شرح ذيل بيان مى شود. حديث مزبور با توجه با قرينه لفظى كه متصل به حديث شريف است كه همان كلمه «من بعدى» باشد، دلالتش ظاهر در مقصود ما مى باشد و منظور ما را كاملا توجيه مى نمايد و با توضيحى كه ذيلا ايراد مى شود حقيقت را آشكار مى كند. و آن اين است: لفظ «ولىّ» از نظر لغت در معانى چندى بكار رفته است از قبيل: حب، صديق، ناصر، همسايه، هم سوگند و معانى ديگر و ظاهرترين و مشهورترين معناى آن، «مالك أمر» است؛ بنا بر اين هر كسى كه كارى را در اختيار خود در آورد و حق تصرف در امور و شئون آن را داشته باشد آن شخص، ولىّ آن كار است. به همين دليل سلطان، ولىّ رعيت است.... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 يعنى كسى است كه امر مردم را در اختيار دارد. و حق هر گونه تصرفى در امور و شئون آنها را خواهد داشت و به همين نسبت پدر يا جد، ولىّ كودك يا ديوانه اند و مى توانند مالك امر كودك و مجنون باشند و در امور و شئون مربوط به آنها تصرفات لازم را انجام بدهند و همچنين كسى كه ولايت زنى را به عهده دارد تا امور همسرى او را فراهم آورد، و يا ولىّ دم (خون بها گير) و يا ولى ميّت كه بايد به كارهاى آنان بپردازد. گاهى لفظ «ولىّ» را بمعناى «أولى بتصرف» به كار برده اند. و هر گاه اين معنى مورد لحاظ قرار بگيرد، سلطان اوليتر به تصرف در امور رعيت است از خود آنها، و پدر و جدّ كه اولويت بتصرف در امور كودك يا مجنون دارند، اوليتر از خود آنها مى باشند. و مثال هاى ديگر تأييد مى كند كه «ولىّ» در معناى «اولى بتصرف»، به درستى به كار رفته است و پاره اى از اخبار، بطورى كه پيش از اين اشاره شد، دلالت بر مقام اولى بتصرف دارد از قبيل: «فهو أولى النّاس بكم بعدى» (۱) گاهى گفته اند: «ولىّ» به معناى «متصرّف» است. و در اين صورت هر گاه بگويند سلطان، ولىّ رعيّت است، كسى را مورد نظر قرار مى دهند كه در امور رعيت حق هر گونه تصرفى را داشته باشد و ولىّ كودك و ولىّ مجنون، كسى است كه مى تواند در كليه امور آنها تصرف نمايد. در هر حال، به معناى معروف و مشهور آن، چه «مالك أمر» يا «أولى به تصرّف» يا «متصرّف» باشد، بر كسى اطلاق مى شود كه تسلط و برترى بر غير خود داشته باشد و متصرف در امور و شئون او باشد؛ بنا بر اين معانى ديگر آن از قبيل: همسايه يا هم سوگند، از لفظ «ولىّ» كه در حديث آمده است به هيچ وجه مناسب با مقام فعلى ما كه مورد بحث قرار گرفته است، نيست بلكه هيچگونه نتيجه مثبتى هم نخواهد داشت. و آنچه را كه مى توان استثنا كرد، معناى محبّ، صديق، ناصر، مالك أمر، أولى بتصرف يا متصرف است، آن هم با اختلاف تعبيرهايى كه در معناى آخرى شده است. و هويدا است كه لفظ «من بعدى» با معناى محب، يا صديق، يا ناصر هم تناسبى ندارد بلكه كلمه مزبور با معانى محبّ، صديق و ناصر، منافات و نارسائى هم دارد؛ به دليل آنكه علاقه مندى حضرت على عليه السّلام به مسلمانان، يا رفيق بودن با آنها و يا جانبدارى از آنها، منحصر به زمان پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمى باشد، بلكه حضرت على عليه السّلام پيش از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، نسبت به مسلمانان علاقه مند بود و با صداقت هر چه تمامتر با آنان رفتار مى كرد و از هيچگونه يارى و كمك به آنها دريغ نمى داشت؛ اين است كه مراد از لفظ «ولىّ» در حديث شريف، معناى ديگرى است كه همان مالك امر، يا اولى بتصرف، يا متصرّف در امور و شئون مسلمانان مى باشد. و انحصار لفظ «ولىّ» به معناى اخير، بدان دليل است‌...... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 دین کورکورانه 🍃🔹 اشاره ۱۱۲. که ما در جریان در کار شده واقع شدیم، باید بسته و کورکورانه آنها را کنیم؟ 🌸🌺 جواب خیر، دین مقدس اسلام دین کورکورانه نیست که اگر عده ای در جایی جمع شوند و تصمیم بگیرند و عده ای هم آنها را تصدیق کنند، بقیه مسلمانها تسلیم شوند. «فَبَشِّر عِبادِ الَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ أَحسَنَه»؛ [۲] ای پیامبر به لطف و رحمت من، آن بندگانی را بشارت بده که وقتی سخنی می‌شنوند پس آن را که نیکوتر است پیروی می‌کنند. (یعنی تحقیق می‌کنند و کورکورانه قبول نمی کنند). وظیفه ما این است که تحقیق کنیم و ببینیم طبق آیات قرآن و احادیث معتبر، خداوند و رسول او صلی الله علیه و آله ما را به چه چیزی امر نموده اند. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به عمار یاسر فرمودند: ای عمّار! اگر تمام مردم به راهی بروند و علی علیه السلام راه دیگر را به تنهایی برود، پس به راهی که علی علیه السلام می‌رود برو و از همه مردم بی نیاز شو. ای عمّار! علی علیه السلام تو را از هدایت برنمی گرداند و به هلاکت نمی رساند. ای عمّار! اطاعت علی علیه السلام اطاعت من است و اطاعت من، اطاعت خداست. [۳] ( و ) و جعلی 🍂🔸 اشاره ۱۱۳. امکان دارد که در میان یک خانواده، یک دارای مقام بوده و دیگری مقام سلطنت ( ) را داشته ؟ 🌺🌸 پس جواب شیعه در ردّ این حدیث عمر چیست که: «لا یجتمع النبوّة و الملک فی اهل بیت واحد» «نبوّت و سلطنت (خلافت) در یک خانواده جمع نخواهد شد. » جواب بله، به حکم این آیه از قرآن: «اَم یَحسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ فَقَد آتَینا آلَ اِبراهیمَ الکِتابَ و الحِکمَةَ و آتَیناهُم مُلکاً عَظیماً» [۱] «آیا مردم به آنچه خدا آنها را از فضل خود برخوردار نموده حسد می‌ورزند؟ پس همانا ما بر آل ابراهیم کتاب و حکمت فرستادیم و به آنها ملک و سلطنت بزرگ عطا کردیم. »، این حدیث مردود است چون خداوند صریحاً در قرآن می‌فرماید: که ما نبوّت و سلطنت (خلافت) را در آل ابراهیم قرار داده ایم. در حقیقت مقام خلافت سلطنت و پادشاهی نیست بلکه خلافت جزئی از نبوّت و خاتمه و تمام کننده امر نبوّت است. همچنین به دلیل وجود حدیث «منزله» که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و در کتب شیعه و سنی به صورت متواتر دیده می‌شود، ثابت می‌کند که نبوّت و خلافت در خانواده حضرت موسی وجود داشته است و جناب هارون به عنوان خلیفه و جانشین حضرت موسی بوده اند و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز علی علیه السلام را نسبت به خودشان به منزله هارون نسبت به موسی معرفی کرده اند. یعنی همان طور که حضرت هارون خلیفه حضرت موسی هستند، به همان صورت علی علیه السلام نیز خلیفه و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و انکار این حقیقت انکار صریح آیه قرآن است. ---------- 📚منابع: [۲]: _ زمر: ۱۷. [۳]: _ حافظ ابونعیم اصفهانی: حلیة الاولیاء: ۳/۷۹، محمّد بن طلحه شافعی: مطالب السؤول: ۶۰، بلاذری: تاریخ البلدان: ۲/۲۲ _۲۳، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: ۱/۳۸۴، میرسید علی همدانی: مودة القربی: مودة پنجم و... [۱]: _ نساء: ۵۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 لفظ «ولىّ» به معناى اخير، بدان دليل است كه اين معنى با كلمه «من بعدى» تناسب محكم و استوارى دارد و اين استوارى حاكى از آن است كه معناى اخير از ميان معانى ديگر، متعيّن براى لفظ ولىّ خواهد بود كه از آن تعبير به امام و خليفه مى شود و اين معنى از نظر هر انسان با انصافى، آشكار و واضح است. (۱) پيش از اين گفتيم ما با توجه به حديث «على وليّكم من بعدى» استدلال مى كنيم كه حضرت على عليه السّلام خليفه بلافصل رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است. برخى از علماى اهل سنّت براى ردّ استدلال ما، مطالب ضعيف و بى پايه اى را بيان كرده اند از جمله مى گويند: ما هم مى پذيريم كه على عليه السّلام، مالك أمر يا اولى بتصرّف در امور مسلمانان و يا متصرف در شئون آنهاست، ليكن اين اولويت، پس از «عثمان» و در رابطه با خلافت خود آن حضرت خواهد بود! به جان خودم سوگند، هر گاه انسان بى طرفى به فرموده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله توجه كند، از ظاهر بيان شريف پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بدست مى آورد كه ولايت آن حضرت پس از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است و فاصله اى در كار نمى باشد. و عرف مردم و ارباب لسان هم مى فهمند كه جمله «علىّ وليّكم من بعدى» دليل بر خلافت بلافصل آن جناب است كه بايد بعد از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، بدون درنگ، امور امت را بدست مى گرفت. و جمله مزبور داراى معناى عامى است و مقيّد به قيدى نشده است- پس از رحلت من، يا پس از رحلت ابو بكر، و عمر و عثمان-؛ زيرا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با ابراز «من بعدى» در مقام خطاب و بيان بوده و بايد گفتار خود را بگونه اى بيان كند كه هر قيدى را لازم دارد متذكر شود، تا امّت گرفتار خطا نشوند. و هر گاه قيود مزبور لازم بود، خود رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه در مقام بيان بوده است، آنها را متذكر مى شد و از آنجا كه چنان قيودى لازم نبوده است، (۱) دليل قاطعى بر لزوم آنها نداريم. گذشته از اين، حديث شريف مورد نظر از جمله نصوصى است كه بر خلافت على عليه السّلام دلالت مى كند و خود خصم هم معترف به آن مى باشد و همين دليل بر بطلان خلافت آن سه تن مى باشد....... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 عقیده در ائمه 🍂🔸 اشاره ۱۲۵. آیا اربعه اهل در با هم بودند؟ 🌸🌺 جواب نه تنها با یکدیگر هم عقیده نبودند، حتی با هم دشمن بودند و یکدیگر را رد می‌کردند و همدیگر را به فسق و کفر متهم می‌کردند. پیروان ابوحنیفه به مالک و محمد بن ادریس شافعی طعن می‌زنند و یاران شافعی به ابوحنیفه طعن می‌زنند. مثلاً: امام شافعی درباره ابوحنیفه گفته است: در کتابهای ابوحنیفه نگاه کردم و دیدم که صد و سی برگه بر خلاف کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. همچنین یوسف بن اسباط گفته که ابوحنیفه گفت: اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله مرا درک می‌کرد، بیشتر از گفته‌های من پیروی می‌کرد. ابن جوزی هم می‌گوید که بیشتر علما، ابوحنیفه را طعن کرده اند به سه دلیل: در اصول عقاید متزلزل بوده؛قوّه حافظه و ضبط نداشته؛از روی رأی و مقایسه نظر می‌داده، که معمولاً رأی و نظر او مخالف با احادیث صحیحین بوده است. حیات ائمه 🍃🔹 اشاره ۱۲۶. آیا اربعه اهل (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی) در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بوده اند و ایشان را کرده اند؟ 🌺🌸 جواب خیر، ائمه اربعه اهل سنت در زمان ایشان نبوده اند و سالها بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله پیدا شدند. جعلی: «رؤیت » 🍂🔸 اشاره ۱۲۷. از اهل می‌گویند: « جسم است و در آخرت می‌شود. » مانند ابوهریره که گفته: آتش جهنم زبانه کشیده، صدا می‌کند و به شدّت غضب می‌کند. آرام نمی گیرد تا اینکه خداوند پای خود را در جهنم گذاشته می‌گوید: «همین مقدار، همین مقدار، بس است، بس است. » [۱] آیا این سخنان درست است؟ 🌸🌺 جواب خیر، این سخنان کفرآمیز است و هیچ وقت خداوند خود را به بشر نشان نداده، چون جسم نیست. بعضی از علمای اهل سنّت نیز این عقیده را رد می‌کنند. [۲] قرآن مجید هم آشکارا دیدن خداوند را رد می‌کند: «لا تُدرِکُهُ الاَبصارُ و هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ و هُوَ اللَّطیفُ الخَبیر» [۳] هیچ چشمی او را درک ننماید و او همه دیدگان را مشاهده می‌کند و او لطیف و نامرئی و به همه چیز آگاه است. امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «عالمی (از یهود) به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، آیا در وقت عبادت خدا را می‌بینی؟ حضرت فرمودند: من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم. عرض کرد: چگونه او را می‌بینی؟ فرمودند: خداوند را با چشم سر، یعنی چشم ظاهری و جسمانی، نمی بینم؛ بلکه او را با چشم قلب و نور حقیقت ایمان می‌بینم. [۴] ---------- 📚منابع: [۱]: _ بخاری: صحیح: ۱/۱۹۵: باب فضل السجود من کتاب الاذان، الرقاق: ۷/۵۰۲: باب الصراط، احمد بن حنبل: مسند: ۲/۲۷۵، مسلم: صحیح: ۱/۱۱۳: باب اثبات الرؤیة المؤمنین ربّهم فی الاخرة. [۲]: _ ذهبی: میزان الاعتدال: ۱/۲۹، سیوطی: اللالی المصنوعة فی احادیث الموضوعه: ۱/۲۰۶، ابن جوزی: الموضوعات: ۳/۹۷. [۳]: _ انعام: ۱۰۳. [۴]: _ کلینی: توحید اصول کافی: باب ابطال الرّویة: ۱/۹۸، شیخ صدوق: توحید: باب ابطال عقیده رؤیة الله: ۱۰۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 دليل بطلان به اين توضيح است: آنهائى كه معتقد به خلافت آن سه تن مى باشند، مطابق با اعترافى كه دارند اظهار داشته اند كه خلافت نامبردگان به نص پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نبوده است بلكه خلافت آنان به اجماع امت بود؛ آن چنانكه اجماع امت را در خلافت «ابو بكر» و تنصيص «ابو بكر» را بر خلافت «عمر» و رأى «عبد الرحمن بن عوف» را كه يكى از شش تن اهل شورا بود در خلافت «عثمان»، قبول دارند. و شكى نيست كه اجماع امت و تنصيص «ابو بكر» و رأى اصحاب شورا، در صورتى قابل قبول است كه نصى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در رابطه با شخص معينى صادر نشده باشد و در غير اين صورت، هيچ يك از اجماع، و تنصيص و رأى، مفيد فائده نخواهد بود. هنگامى كه ثابت شد تنصيصى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در رابطه شخص معينى، از سوى آن حضرت صادر شده چنان كه خود خصم معترف است، جائى براى اجماع امت در حق «ابو بكر» و تنصيص «ابو بكر» درباره «عمر» و رأى شورا در رابطه با خلافت «عثمان»، باقى نمى ماند. و پر واضح است با توجه به آنچه گفته شد، خلافت هر سه تن باطل خواهد بود. از استدلالهائى كه مخالفان آورده اند، اين است كه مى گويند: حديث مورد نظر را با توجه به دو دليل ذيل، بگونه اى حمل مى كنيم كه على عليه السّلام پس از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، خليفه بلافصل نبوده است بلكه خلافت آن حضرت بعد از خلافت آن سه تن (ابو بكر، عمر و عثمان) بوده است. (۱) دليل اول: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به مردم اطلاع داد كه على عليه السّلام پس از رحلت او، ولى مسلمانان است. بر خلاف انتظار، سخن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مصداق پيدا نكرد و على عليه السّلام پس از رحلت آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله به مقام خلافت بلافصل نايل نيامد؛ اكنون على عليه السّلام به خلافت، بلافاصله دست پيدا نكرده است، چاره اى نيست جز آنكه خلافت «بلافصل» على عليه السّلام را، به خلافت «مع الفصل» حمل كنيم تا گفتار پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله راست باشد و آن حضرت را دروغگو ندانيم (؟! ) دليل دوم: هر گاه حديث مورد نظر را متوجه به خلافت بلافصل على عليه السّلام بدانيم، مستلزم مفسده بزرگى است و آن اين كه با توجيه مزبور، امت اسلامى بر امرى كه دليل بر ضلالت و گمراهى است اجماع كرده باشند و اكثر صحابه را كه با «ابو بكر» بيعت كرده و او را به خلافت بر خود برگزيده اند، خطاكار بدانيم (؟! ) (پس براى اينكه به گفتار پيغمبر و رأى صحابه لطمه اى وارد نشود، بايد حديث را تفسير به رأى بكنيم! )...... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 حضرت علیهاالسلام 🍂🔸 اشاره ۱۴۸. حضرت علیهاالسلام در برابر «لا نورّث» چه ؟ 🌺🌸 جواب این جمله خلاف قرآن کریم است که می‌فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوودَ» [۱] سلیمان از داوود ارث برد. حضرت زکریا علیه السلام فرمودند: «فَهَب لی مِن لَدُنکَ وَلیّاً یَرِثُنی و یَرِثُ مِن آلِ یَعقوبَ» [۲] از لطف خاص خود فرزند صالح و جانشینی شایسته به من عطا فرما که او وارث من و همه آل یعقوب باشد. «و زَکریّا اِذ نادی رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرنی فَرداً و اَنتَ خَیرُ الوارِثینَ فَاستَجَبنا لَهُ و وَهَبنا لَهُ یَحیی» [۳] زکریا را به یاد آور وقتی که خدا را ندا کرد که بار الها، مرا تنها نگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا کن) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی. ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا کردیم. ای پسر ابی قحافه! آیا در کتاب خدا نوشته شده که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ دروغ بزرگی بر خدا بسته اید. آیا با علم و آگاهی و از روی عمد عمل به کتاب خدا را ترک کرده اید و قرآن را پشت سر خود انداخته اید؟ آیا من فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله نیستم که من را از حقّم محروم می‌کنید؟ پس این همه آیات ارث که برای مردم عادی و مخصوصاً انبیاء در قرآن آمده چیست؟ مگر حقیقت قرآن مجید تا روز قیامت باقی نمی ماند؟ مگر خداوند در قرآن نمی فرماید: «وَ اُولوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولی بِبَعض»؟ [۱] در ارث، بعضی خویشاوندان بر بعضی دیگر مقدّم می‌باشند. «یُوصیکُمُ اللهُ فی اَولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنثَیَین»؛ [۲] حکم خدا در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث ببرند. «کُتِبَ عَلَیکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ اِن تَرکَ خَیراً الوَصیَّةُ لِلوالِدَینِ و الاَقرَبینَ بِالمَعروفِ حَقّاً عَلَی المُتَّقین»؛ [۳] دستور داده شده که چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر دارای متاع دنیا است برای پدر و مادر و خویشان به چیزی که شایسته عدل است وصیّت کند. این کار فریضه و سزاوار مقام پرهیزکاران است. چه خصوصیتی من را از ارث پدرم محروم کرده است؟ آیا خداوند شما را به آیه ای مخصوص کرده که پدر مرا از آن آیه اخراج کرده است؟ آیا شما به خاصّ و عامّ قرآن از پدرم محمّد صلی الله علیه و آله و پسر عمّم علی بن ابیطالب علیه السلام داناتر هستید؟ بعد از صحبت‌های بانوی عالم، جوابی نتوانستند بدهند مگر فحش و اهانت و... ؛ پس ناله آن بانوی بزرگوار بلند شد و فرمودند: امروز دل مرا شکستید و حق مرا گرفتید و بردید ولی من در محکمه الهی در روز قیامت با شما محاکمه می‌کنم و خداوند حق مرا خواهد گرفت. (ابن قتیبة) ردّ لا 🍃🔹 اشاره ۱۴۹. از خدا صلی الله علیه و آله می‌کند که ایشان : «نحن معاشر الانبیاء لا نورّث ما ترکناه صدقه»؛ ما از خود به نمی گذاریم و هر چه از ما بماند است. » [۴] دلیل ردّ این چیست؟ 🌸🌺 جواب می دانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیاتشان اموال فدک را به حضرت زهرا علیهاالسلام بخشیده بودند و به هیچ وجه این اموال ارث نبوده است به علاوه اگر این حدیث از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده بود، باید ایشان ضمیر مفرد به کار می‌بردند یعنی می‌فرمودند: من که خاتم انبیاء هستم از خود چیزی به ارث نگذاشته ام. اما زمانی که ضمیر جمع آورده یعنی: «ما انبیاء از خود چیزی به ارث نمی گذاریم. » پس به ناچار این حدیث را با قرآن مطابقت می‌نماییم. وقتی که این حدیث را در برابر قرآن می‌گذاریم متوجه می‌شویم که انبیاء عظام همگی ارث داشته اند و وارث آنها بعد از فوتشان در اموالشان تصرّف کرده اند. پس خود به خود این حدیث مردود و باطل است. ---------- 📚منابع: [۱]: _ نمل: ۱۶. [۲]: _ مریم: ۵ و ۶. [۳]: _ انبیاء: ۹۰ و ۸۹. [۱]: _ انفال: ۷۵. [۲]: _ نساء: ۱۱. [۳]: _ بقره: ۱۸۰. [۴]: _ ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ۱۶/۲۲۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 به «على وليكم من بعدى» در رابطه با بلافصل حضرت عليه السّلام پس از اكرم صلّى اللّه عليه و آله 🌸 (۲) مؤلف گويد: به جان خودم سوگند، اين ايراد از ايراد نخستين، ضعيف تر و ناپايدارتر است؛ به دليل آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با بيان حديث مورد نظر تصميم نداشته است كه على عليه السّلام را از ولايتى كه مردم آن را براى على عليه السّلام جعل كرده اند، خبر بدهد تا در صورتى كه سرير خلافت بدست آن حضرت قرار نگرفته باشد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله دروغ فرموده باشد، بلكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با ايراد حديث مورد نظر، از ولايت واقعى آن حضرت كه منصب الهى و مقام ربّانى است و مدار اجماع امت بر محور آن نمى چرخد و آنها از رسيدن به حقيقت آن دورند، اطلاع داده است و همين بى اطلاعى آنان از آن مقام مقدس بوده كه پس از سه خليفه، با آن حضرت بيعت كردند و حق آن حضرت را پايمال نمودند؛ بنا بر اين از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سخن دروغى به ظهور نرسيده است. گذشته از اين، خطا كارى اكثر صحابه در بيعتى كه با ابو بكر انجام دادند و پاسخ از آن، در باب استدلال به حديث غدير بيان شده است (به آن جا كه در اواخر جزء اول است مراجعه نمائيد). (۱) از ادلّه آنها اين است كه مى گويند: چرا مراد از «ولى» در بيان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به معناى «محب» نباشد (يعنى على عليه السّلام پس از رحلت من، دوستدار شماست) و مراد از كلمه «بعد»، بعديّت رتبى است كه رتبه او در مقام محبت پس از رتبه من است، به اينكه او پس از در گذشت من، محبت مردمان را در وجود خود قرار خواهد داد. و نتيجه دليل آن است كه من در محبت و علاقه مندى به مسلمانان، مقدم بر مسلمانان مى باشم و على در اين رابطه در درجه دوم قرار دارد. (۱) مؤلف گويد: براى افرادى كه از مختصر شناختى برخوردارند هويداست كه اين ايراد از همه ايرادهاى پيش، ضعيف و بى پايه تر است؛ به دليل آنكه حديث شريف متضمن ظاهرى است كه هر يك از عرف مردم و افرادى كه اهل زبانند، يقين دارند كه مراد از «وليكم بعدى» ، بعد از وفات است و بعديّت رتبى نمى باشد. و با توجه به اين معنى ظاهرى كه عرف و زبان با آن آشناست، دليلى ندارد از ظاهر آن دست برداريم و به احتمال بعيدى كه گروهى از متعصبان و دشمنان پيش مى كشند، قائل شويم...... ~~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 لوزه ( ) 🌺🌸 (۱) ۲۳۹- خبر داد بما ابو نصر فرزند طحان (اجازة) از قاضى ابو فرج خيوطى كه نقل كرد بما عمر فرزند فتح بغدادى كه حديث كرد بما ابو عماره مستملى كه نقل نمود بما فرزند ابو زعزاع رقى از عبد الكريم از سعيد فرزند جبير از ابن عباس گفت: پيامبر (ص) با شدت گرسنه شد، بكعبه آمد، و از استار كعبه گرفت و گفت: خدايا محمد را بيش از آن چه گرسنه كرده اى گرسنه مگردان، گفت: جبرئيل فرود آمد و با او بادامى بود، گفت: بتحقيق خداى متعال بر تو درود مى فرستد، و مى فرمايد: آن بادام را باز كن. پيامبر (ص) او را گشود آن هنگام در او برگ سبزى بود، در او نوشته شده بود: معبودى جز خدا نيست، و محمد پيامبر او است، او را با على يارى كردم و كسى كه خدا را در قضائش متهم نموده و در روزى دادن ديركننده دانسته بخود انصاف نكرده است. رفتن بر دوش (ع) 🌸🌺 (۲) ۲۴۰- خبر داد بما ابو نصر احمد فرزند موسى فرزند طحان (اجازة) از قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى كه نقل كرد بما محمد فرزند حسن حسانى كه حديث كرد بما محمد فرزند غياث كه نقل نمود بما هدبة فرزند خالد كه حديث كرد بما حماد فرزند زيد از على فرزند زيد فرزند جدعان از سعيد فرزند مسيب از ابو هريرة كه گفت: پيامبر خدا (ص) روز فتح مكه بعلى بن ابى طالب (ع) فرمود: آيا اين بت را در بالاى كعبه نمى بينى گفت: بلى اى پيامبر خدا. فرمود: ترا بردارم تا او را فرا بگيرى، على گفت: بلكه من ترا بردارم 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۸۲ اى پيامبر خدا، پيامبر (ص) فرمود: قسم بخدا اگر قبيله مضر و ربيعه كوشش كنند تا تكه گوشتى از من در حال زنده بودنم بردارند نمى توانند بردارند و ليكن اى على توقف كن. بعد رسول خدا (ص) با دستش برود ساق على (ع) از بالاى چكمه اش زد، بعد او را از زمين با دستش برداشت تا آنجا كه سفيدى زير بغلهايش روشن گرديد. سپس باو فرمود: اى على چه مى بينى؟ گفت: مى بينم كه خداى با قدرت و با عظمت بسبب تو مرا بزرگ كرده تا آن اندازه كه اگر بخواهم آسمان را لمس كنم مى كنم. پيامبر (ص) باو فرمود: اى على اين بت را بگير، على او را گرفت، و انداخت بعد پيامبر خدا (ص) از زير على بدر رفت و پاهاى او را ترك كرد، على (ع) بر زمين افتاد و خنديد، پيامبر (ص) باو فرمود: چه ترا بخنده درآورد، گفت: از بالاى كعبه افتادم، بر من چيزى نرسيده، پيامبر خدا (ص) فرمود: چطور بر تو چيزى مى رسد در حالى كه محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم ترا برداشته و جبرئيل عليه السلام به پائين آورده است. گفتار (ع) اى شقى ترين و قاتل تو است 🌺🌸 (۱) ۲۴۱- در سال ۴۳۴ ماه جمادى الاولى خبر داد بما ابو القاسم عبد اللَّه فرزند محمد رقاعى اصفهانى كه در واسط بر ما وارد شده بود كه خبر داد بما حسن فرزند احمد كه خبر داد بما عبد اللَّه فرزند اسحاق كه نقل نمود بما محمد فرزند يوسف فرزند صباح كه حديث كرد بما اسماعيل فرزند ابان وراق كه نقل كرد بمن ناصح ابو عبد اللَّه از سماك فرزند حرب از جابر فرزند سمرة گفت پيامبر خدا (ص) بعلى (ع) 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۱۸۳ فرمود: شقيترين اولين و آخرين كيست؟ گفت خدا و پيامبر او داناتر است فرمود اى على قاتل تو است. (۱) ۲۴۲- خبر داد بما قاضى ابو خطاب عبد الرحمن فرزند عبد اللَّه كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند عبيد اللَّه فرزند يحيى كه نقل كرد بما قاضى ابو عبد اللَّه محاملى كه حديث كرد بما على فرزند محمد فرزند معاويه كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند داود (از اعمش) از سلمة فرزند كهيل از سالم فرزند ابو جعد از عبد اللَّه فرزند سبع گفت: شنيدم كه على (ع) در منبر مى فرمود: چه منتظر ساخته بدبخت ترين امت را؟ پيامبر خدا (ص) بمن عهد كرده است كه اين از اين رنگين مى شود، و ابن داود بر ريش و سرش اشاره كرد- پس گفت: اى امير مؤمنان او كيست تا ما سرعت كنيم فرمود بخداى توانا و بزرگ قسم مى دهم مردى را كه غير قاتل مرا بكشد. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 226 علی علیه السلام و بر علیه السلام 🍂◾️ اشاره ۲۱۱. آیا دو زیر، باعث فساد و گری و عمل به هر به امید است؟ 🌸🌺 «حبّ علیّ حسنة لا یضرّ معها سیّئة»؛ [۱] دوستی علی علیه السلام ثوابی است که هیچ گناهی به آن ضرر نمی زند. «و من بکی علی الحسین وجبت له الجنّة»؛ [۲] و هر کسی که بر حسین علیه السلام گریه کند، بهشت بر او واجب می‌شود. » جواب خیر، در ابتدا باید بگوییم که اهل تسنن فتاوا و عقاید فاسدی دارند که خودشان نیز به این مطلب اقرار دارند تا جائی که یکی از آنها گفته است: من شرم دارم از اینکه خودم را اهل مذاهب چهارگانه بدانم چون اگر بگویم حنفی هستم، شراب را حلال می‌دانم. اگر بگویم مالکی هستم، گوشت سگ را مباح می‌دانم. اگر بگویم شافعی هستم، نکاح دختر را (که حرام است) حلال می‌دانم و اگر بگویم حنبلی هستم، حلولی مذهب (کسانی که عقیده دارند خداوند در شخص یا اشخاصی حلول می‌کند) و مجسّمه هستم. اگر بگویم اهل حدیث هستم، می‌گویند گوساله هستم و نمی فهمم. [۱] ولی شیعیان هرگز لاابالی نیستند بلکه پیرو مکتب علی علیه السلام هستند و پا جای پای ایشان می‌گذارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «ای علی، تو و شیعیان تو در بهشت از رستگارانید. » شیعه در ابتدای سنّ تکلیف، بعد از شناخت نسبت به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌داند که باید پیرو علی علیه السلام باشد و از رفتار و گفتار ایشان پیروی کند در این صورت مرتکب گناه کبیره و صغیره نمی شود چون می‌خواهد مانند مولایش عمل کند ولی چون معصوم نیست، اگر لحظه ای غفلت کرد به وسیله محبّت و دوستی امیرالمؤمنین علیه السلام مورد بخشش قرار می‌گیرد. اگر فردی به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و معاد و بهشت و دوزخ و غیبت ولیّ عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف و سایر اعتقادات و ترک گناهان عقیده داشته باشد، زمانی که برای مظلومیت امام حسین علیه السلام گریه می‌کند باعث بالا رفتن درجه او می‌شود و بهشت بر او واجب می‌شود. ولی شخصی که ظاهراً مسلمان باشد ولی در وقت عمل هر کاری را از جمله: گناهان صغیره و کبیره، قتل انسان، شراب خواری، زنا و لواط، ربا و کم فروشی و ترک واجبات از جمله: نماز و روزه و حجّ و خمس و زکات و... انجام دهد، هر اندازه هم که برای امام حسین علیه السلام گریه کند هیچ فایده ای ندارد مگر اینکه توبه کند و تصمیم بگیرد حقوق از دست رفته دیگران را جبران نموده و واجباتش را انجام دهد، در این صورت گریه برای امام حسین علیه السلام باعث جبران کوتاهی‌های او و کمک به توبه اوست و در ضمن روزنه امیدی برای توبه از گناهان صغیره است. ---------- 📚منابع: [۱]: _ علامه ملا محمد باقر مجلسی: بحار الانوار، ۲۷/۱۴۲، ۳۷/۹۳، ۳۹/۲۴۸، احمد بن حنبل: مسند: ۱/۹۵، خطیب خوارزمی: مناقب: آخر فصل ششم: ۶۷، شیخ سلیمان بلخی حنفی: ینابیع المودة: باب ۴۲: ۲/۷۵، طبری: ذخایر العقبی: ۹۰ و... [۲]: _ همان [۱]: _ زمخشری: تفسیر کشّاف: ۴/۳۱۰. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ع): كسى كه بمن آورده و نموده مى كنم... 🍂✨ (۱) ۲۷۷- خبر داد بما حسن فرزند احمد فرزند موسى غند جانى باين ترتيب كه من بر او خواندم و او اقرار كرد، باو گفتم: خبر داد بشما ابو حسن احمد فرزند محمد فرزند صلت قرشى گفت: حديث كرد بما على فرزند محمد مصرى كه نقل كرد بما احمد فرزند رشدين فرزند سعد كه نقل نمود بما سفيان فرزند بشر كه روايت كرد بما على فرزند هاشم از فرزند ابو رافع از ابو عبيدة فرزند محمد فرزند عمار فرزند ياسر از پدرش عمار گفت: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: كسى كه به من ايمان آورده و تصديق نموده او را به دوستى على بن ابى طالب (ع) وصيت و سفارش مى كنم. زيرا كسى كه او را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است، و هر كه مرا دوست دارد خدا را دوست داشته است، و هر كه او را محبت داشته باشد، به من محبت داشته است، و هر كه مرا محبت كند خدا را محبت نموده است، و هر كه على را دشمن بدارد بتحقيق مرا دشمن داشته و هر كه مرا دشمن بدارد خداى توانا را دشمن داشته است. (۲) ۲۷۸- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان فرزند فرج گفت: خبر داد بما احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان و در روايت كردن آن حديث اذن داد، گفت: نقل كرد بما حسن فرزند على عدوى گفت: خبر داد بما عثمان فرزند عبد اللَّه ابو بشر كه نقل كرد بما بدل فرزند مجبر كه حديث كرد بما على فرزند هاشم فرزند بريد كوفى كه نقل نمود بما فرزند ابو رافع از ابو عبيدة فرزند محمد فرزند عمار از پدرش عمار گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: كسى كه بر من ايمان آورده و 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي ، ص: ۱۹۶ و تصديق كرده او را بدوستى على وصيت مى كنم، زيرا هر كه او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه مرا دوست داشته باشد خداى توانا را دوست داشته است. (۱) ۲۷۹- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى كه خبر داد بما على فرزند محمد عدوى شمشاطى كه خبر داد بما محمد فرزند يحيى كه خبر داد بما ابراهيم فرزند فهد ساجى كه نقل نمود بما عبد العزيز فرزند خطاب كه حديث كرد بما على فرزند هاشم از محمد فرزند عبد اللَّه فرزند ابو رافع از بو عبيدة فرزند محمد فرزند عمار فرزند ياسر از پدرش از جدش عمار اينكه پيامبر خدا (ص) فرمود: كسى كه بمن ايمان آورده، و تصديق نموده است او را بدوستى على بن ابى طالب (ع) وصيت و سفارش مى نمايم. و فرمود: هر كه او را دوست بدارد بتحقيق مرا دوست داشته، و هر كه مرا دوست بدارد بتحقيق خدا را دوست داشته است، و هر كه او را دشمن بدارد بتحقيق مرا دشمن داشته است، و هر كه مرا دشمن بدارد بتحقيق خداى توانا و بزرگ را دشمن داشته است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 🌸 و بهره گيرى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه من تن 🌸 (۲) مؤلف گويد: از اخبار پيشين كه در باب خلفاى دوازده گانه نقل كرديم، بدست مى آيد كه اخبار ياد شده از ادلّه قاطعه و نصوص آشكارى است كه حقيقت مذهب شيعه دوازده امامى را تأييد مى كند و مذاهب ديگر را بطور كلى از اساس باطل مى شمارد و بطلان آنها از آن نظر است كه دوازده تن خليفه در حديث رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، با عقيده عامه كه خلفاى راشدين را چهار تن و به انضمام خلافت حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام پنج تن مى دانند، و عددشان كمتر از دوازده نفر است، منطبق نمى شود. و همچنين با خلافت ديگران از «بنى أميه» يا «بنى عباس»، مطابقتى ندارد؛ زيرا عدد آنان از دوازده تن زيادتر است و علاوه بر اين اكثر خلفاى «بنى اميه» و «بنى عباس»، فاسق و فاجر بوده اند و بيشتر عمر خود را، به باده گسارى و لهو لعب و گوش دادن به نواى خوانندگان و نواختن دف و خون ريزى هاى بر خلاف شرع اسلام و محرمات ديگر، سپرى كرده اند؛ پس چگونه ممكن است كه اينان خلفاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشند؟! و همچنين اخبار ياد شده كه ويژه خلفاى دوازده گانه است، با اعتقادات فرقه هاى ديگر شيعه از قبيل: «زيدى»، «اسماعيلى»، «فطحى» و امثال آنها، موافقتى ندارد؛ براى اينكه پيشوايان اين سلسله‌ها تعدادشان، از تعداد ائمه شيعه اثنى عشرى، كمتر است. در اين رابطه بايد گفت: اخبار مزبور متوجه و منطبق با عقيده شيعه دوازده امامى است كه همان «ائمه طاهرين» باشند كه عترت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت ايشانند كه نخستين آنها حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام و آخرين ايشان حضرت مهدى حجة بن الحسن العسكرى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است. و در پايان اين كتاب، اخبارى كه درباره ايشان رسيده، بطور تفصيل بيان خواهيم كرد. (۱) «قندوزى» در كتاب «ينابيع المودّة» باب هفتاد و هفتم، از يكى از علماء عامه نقل كرده كه وى حديث «جابر بن سمره» را متذكر شده و اظهار داشته اند كه در آخر اين حديث چنين آمده است: همگى خلفاى من از طائفه «بنى هاشم» اند. (۲) «حافظ ابو نعيم» در [📚حليه ۱/ ۸۶]، به سند خود، از «ابن عباس» روايت كرده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه مى خواهد به مثل من زندگى كند و به مثل من بميرد و در بهشت جاويدان كه درختان آن را حق تعالى به دست خود كاشته است، جايگاهى به او اعطاء شود بر اوست كه پس از من، على عليه السّلام را ولىّ خود بداند و پيروى از ولايت او نمايد. و به ائمه و پيشوايان پس از من اقتدا كرده و از آنها پيروى نمايد. آرى! اينان عترت من هستند و از سرشت من آفريده شده اند و كمال فهم و علم به اينها ارزانى شده است. واى بر امت من كه فضيلت آنان را تكذيب كنند و رعايت صله و پيوند آنان را با من ننمايند! آرى، اين گروه كه از دروغگويان و قاطعان رحم هستند خداى تعالى ايشان را از شفاعت من محروم مى سازد ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 املاء (ص) بر (ع) 🍃🔸🔸 (۱) ۳۰۲- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان فرزند فرج دبثائى صيرفى كه نقل كرد بما ابو حسين محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ بغدادى كه حديث كرد بما على فرزند حسن فرزند سليمان كه نقل نمود بما ابراهيم فرزند سعيد جوهرى كه نقل كرد بما حسين فرزند محمد از سليمان فرزند قرم از عبد الجبار فرزند عباس از عمار دهنى از (فرزند ابو) عقرب از‌ام سلمة گفت: جبرئيل به پيامبر خدا (ص) املاء ميكرد، و پيامبر خدا (ص) هم بر على (ع) املاء ميكرد. بستن 🍃🔹🔹 (۲) ۳۰۳- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه نقل كرد بما ابو حسين محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ كه نقل كرد بما محمد فرزند حسين فرزند حميد فرزند ربيع حديث كرد بما جعفر فرزند عبد اللَّه فرزند محمد ابو عبد اللَّه نقل نمود بما اسماعيل فرزند ابان كه نقل كرد بما سلام فرزند ابو عمرة از معروف فرزند خربوذ از ابو طفيل از حذيفة فرزند اسيد غفارى گفت: وقتى كه ياران پيامبر (ص) بمدينه آمدند خانه اى نداشتند كه در آنجا بخوابند و شب را به صبح بياورند شبها در مسجد مانده و در آنجا ميخوابيدند، پيامبر (ص) بآنان فرمود: در مسجد مخوابيد، محتلم ميشويد. سپس همان اصحاب در اطراف مسجد خانه هائى ساختند و درهاى آنها را به مسجد گذاشتند، و بتحقيق پيامبر (ص) معاذ فرزند جبل را به جانب آنان فرستاده ابو بكر را ندا كرد و گفت: پيامبر خدا (ص) ترا امر مى كند كه از مسجد خارج شده و بيرون درآئى، گفت: شنيدم و پيروى ميكنم، و درش را بست و از مسجد بيرون 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۱۰ رفت، بعد بسوى عمر فرستاد و گفت: كه پيامبر خدا (ص) ترا امر مى نمايد در ترا كه به مسجد است ببندى و از آنجا بيرون بروى، گفت: شنيدم و فرمانبردارى مى كنم بر خدا و پيامبر او جز آنكه من دوست ميداشتم كه درب كوچكى به مسجد داشته باشم كه بخدا زارى كنم. (۱) معاذ آنچه عمر گفته بود به پيامبر رساند، بعد بسوى عثمان فرستاد و رقيه نزد او بود، گفت: پيروى مى كنم و در شرابست، و از مسجد بيرون رفت، سپس بسوى حمزه فرستاد درش را بست و گفت: قبول مى نمايم و بر خدا و پيامبر او پيروى مى كنم، و على در اين حال متردد بود نميدانست كه آيا اين هم از كسانى است كه بايد از مسجد خارج شود و يا اينكه در آنجا بماند، و پيامبر (ص) خانه اى ميان خانه هاى خود براى او بنا كرده بود، پيامبر (ص) باو فرمود: ساكن باش پاك و پاكيزه هستى، آنچه پيامبر به على فرموده بود بگوش حمزه رسيد، گفت: اى محمد ما را از مسجد بيرون مى كنى، و پسران نابالغ پسران مطلب را نگه ميدارى؟ پيامبر خدا باو فرمود: اين طور نيست اگر كار من بود احدى را از شما نمى گذاشتم آنجا بماند، قسم بخدا جز خدا كسى باو اين مقامرا نداده است، و بتحقيق تو از جانب خدا و پيامبر او بر خير و نيكى هستى، مژده باد بر تو! پس پيامبر (ص) باو مژده داد، روز احد كشته گرديد. مردانى بر على حسد ورزيدند و در باطن خود چنين پنداشتند كه پيامبر خدا او را باين مقام رسانده است، و فضيلت و برترى على بر آنان روشن گرديد، و اين موضوع بگوش پيامبر (ص) رسيد، بپا خواسته و خطبه خواند و فرمود: مردانى پيش خود چنين مى پندارند كه من على را در مسجد نشاندم، قسم بخدا من آنها را بيرون نكرده و على را نگه نداشتم، بدرستى كه خداى توانا بر موسى و برادرش وحى كرد: (أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ) يعنى بر موسى و هارون وحى كرديم كه براى ياران خود در شهر مصر خانه هائى درست كنيد، 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۱۱ و خانه هاى خود را رو بقبله قرار بدهيد، و نماز اقامه كنيد. ) و امر كرد موسى را كه در مسجد ننشيند، و در آنجا نكاح ننمايد، و بآنجا جز هارون و فرزندان او داخل نشود، و على نسبت بمن بمنزله هارون نسبت بموسى هست و او برادر من پيش اهل من است، و براى احدى جز على و فرزندان او جايز نيست كه در مسجد من نكاح كند، و هر كه از اين سخن خوشش نيايد آنجا برود، و با دستش بجانب شام اشاره كرد. (۱) ۳۰۴- خبر داد به ما محمد فرزند احمد فرزند عثمان فرزند فرج ازهرى كه نقل نمود به ما ابو حسين محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ كه خبر داد به ما ابو القاسم عمر و فرزند عثمان فرزند حيان فرزند ابو حيان كه حديث كرد به ما احمد فرزند محمد فرزند عمر فرزند يونس يمامى نقل كرد به ما نضر فرزند محمد كه نقل نمود به ما ابو اويس كه خبر داد به ما حسن فرزند زيد فرزند.. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 بستن 🍃🔹🔹 نقل نمود به ما ابو اويس كه خبر داد به ما حسن فرزند زيد فرزند حسن فرزند على بن ابى طالب كه نقل نمود به من خارجة فرزند سعد كه حديث كرد به من سعد فرزند ابو وقاص گفت: براى على فضائل و برترى هائى بود كه براى كسى نبود در مسجد مى خوابيد و پيامبر (ص) علم را روز خيبر باو داد و درهاى اصحاب را جز درب على بست: (۲) ۳۰۵- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب كه خبر داد بما ابو عبد اللَّه حسين فرزند محمد فرزند حسين علوى عدل كه نقل كرد به ما على فرزند عبد اللَّه فرزند مبشر كه حديث كرد به ما ابراهيم فرزند عبد الرحيم فرزند نوقا كه نقل نمود به ما هوذة فرزند خليفة از ميمون ابو عبد اللَّه از براء فرزند عازب گفت: براى گروهى از اصحاب پيامبر خدا (ص) درهائى به مسجد باز بود، پيامبر خدا (ص) فرمود: جز درب على درهاى ديگر را ببنديد، گفت: گروهى در اين باره سخنهائى گفتند. گفت: پيامبر خدا (ص) بپا خواسته و سپاس خدا را بجا آورد و بعد فرمود: 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۱۲ اما بعد از اين سخنها من مأمور شده‌ام كه اين درها را جز درب على ببندم، در اين باره بعضى از شما سخنها گفته است قسم بخدا من چيزى را نبستم و باز ننمودم و ليكن من بچيزى مأمور شدم از او پيروى كردم. (۱) ۳۰۶- خبر داد بما احمد فرزند محمد كه خبر داد بما حسين فرزند محمد عدل كه حديث كرد به ما محمد فرزند محمود نقل نمود به ما حسين فرزند سلام سواق كه نقل كرد به ما عبيد اللَّه فرزند موسى حديث كرد بما فطر فرزند خليفة از عبد اللَّه فرزند شريك از عبد اللَّه فرزند رقيم از سعد بتحقيق پيامبر (ص) به بستن درهاى اصحاب امر فرمود، و بسته شد و درب على را ترك نمود، عباس پيش او آمده و گفت: اى پيامبر خدا درهاى ما را بستى و درب على را رها كردى، فرمود: من آن درها را نبستم و من درب على را باز نگذاشتم. (۲) ۳۰۷- خبر داد به ما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب كه خبر داد به ما حسين فرزند محمد عدل كه نقل نمود به ما احمد فرزند عيسى فرزند سكين بلدى كه حديث كرد به ما رمادى كه نقل كرد به ما يحيى فرزند حماد كه حديث كرد بما ابو عوانه كه نقل نمود بما ابو بلج كه حديث كرد بما عمرو فرزند ميمون از ابن عباس كه پيامبر (ص) درهاى مسجد را جز درب على بست. (۳) ۳۰۸- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب گفت: خبر داد بما حسين فرزند محمد عدل كه نقل نمود بما جبير فرزند محمد گفت: نقل كرد بما ابو حاتم و خبر داد به ما احمد فرزند محمد گفت: خبر داد به ما حسين فرزند محمد عدل كه حديث كرد بما عمر فرزند حسن گفتند: نقل كرد به ما موسى فرزند موسى ختلى گفت: نقل كرد به ما فرزند نفيل حرانى ابو جعفر ثقه و مأمون كه حديث كرد به ما مسكين فرزند بكير كه نقل نمود بما شعبه از ابو بلج از عمرو فرزند ميمون از ابن عباس كه پيامبر خدا (ص) به بستن تمامى درها امر كرد، و جز درب على بسته شد. ترجمه 📚مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۱۳ (۱) ۳۰۹- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار فقيه شافعى كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى ملقب بابن سقاء حافظ كه حديث كرد بما على فرزند عباس بجلى در كوفه كه نقل كرد بما حسين فرزند نصر فرزند مزاحم كه نقل نمود به ما خالد فرزند عيسى عكلى كه نقل كرد بما حصين فرزند مخارق كه نقل كرد بما جعفر فرزند محمد از پدرش از نافع مولاى ابن عمر گفت: به پسر عمر گفتم: بهترين مردم بعد از پيامبر خدا (ص) كيست؟ گفت: چه كار دارى با اين سخن مادرت بميرد، سپس گفت: از خدا آمرزش مى خواهم، بهترين مردم بعد از پيامبر خدا (ص) كسى است، كه بر او جايز شود آنچه بر او جايز بود، و حرام شود بر او آنچه بر پيامبر (ص) حرام بود، گفتم: آن كيست؟ گفت: على، درهاى مسجد را بست، و در على را باز گذاشت، و بر او فرمود: براى تو است در اين مسجد آنچه براى منست، و بر تو است آنچه بر منست، و تو وارث و وصى منى دين مرا ادا ميكنى، و بوعده من وفا مى نمائى و با طريقه من جنگ مى كنى دروغ گفته كسى كه گمان مى كند ترا دشمن مى دارد و مرا دوست مى دارد. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار «ع»: هزار از ببهشت مى شوند🌸🍃 (۲) ۳۳۵- خبر داد بما قاضى ابو جعفر محمد فرزند اسماعيل علوى كه حديث كرد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى حافظ ملقب بابن سقا كه نقل نمود بما ابو عبد اللَّه احمد فرزند على رازى نقل كرد بما على فرزند حسن فرزند عبيد رازى حديث كرد بما اسماعيل فرزند ابان ازدى از عمرو فرزند حريث از داود فرزند سليك از انس بن مالك گفت: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: از امت من هفتاد هزار به بهشت داخل مى شوند كه بر آنان حساب نيست. سپس به سوى على (ع) متوجه شده و فرمود: آنان از شيعيان تو هستند، و تو پيشواى آنها هستى. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۳۴ گفتار پيامبر (ص) بدرستى كه من براى احدى حلال نميكنم كه با كنيه من كنيه گذارى و با نام من نامگذارى گردد جز مولودى براى على (۱) ۳۳۶- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند مظفر كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى ملقب بابن سقا حافظ گفت خبر داد بما محمد فرزند محمد فرزند اشعث گفت: حديث كرد بمن موسى فرزند اسماعيل كه نقل كرد بما پدرم از پدرش از جدش جعفر بن محمد از پدرش از جدش على بن الحسين از پدرش از جدش على بن ابى طالب (ع) گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: بدرستى كه من براى احدى حلال نمى كنم كه با كنيه من كنيه گذارى شود، و نه با نام من نام گذارى گردد، جز مولودى براى على كه از غير دخترم فاطمة (ع) مى باشد، بتحقيق نام و كنيه‌ام را باو بخشيدم و او محمد فرزند على است جعفر بن محمد گفته: يعنى پسر حنفيه. گفتار (ص) ما اهل هفت چيز شده ايم كه احدى از ما داده نشده است🌼🍂 (۲) ۳۳۷- و با سندهايش از جعفر فرزند محمد از پدرش از جدش على بن الحسين از پدرش از جدش على بن ابى طالب (ع) گفت: پيامبر خدا (ص) فرمود: ما اهل بيت هفت چيز عطاشده ايم كه آنها بر احدى پيش از ما و نه بر احدى بعد از ما عطا نشده است، جمال، فصاحت، جوانمردى، شجاعت، بردبارى، دانش، و محبت از زنها. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۳۵ گفتار (ص) هر كه بر درود بفرستد... 🌸🍃 (۱) ۳۳۸- و با سندهايش از جعفر بن محمد از پدرش از جدش على بن الحسين از پدرش از جدش على بن ابى طالب گفت: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه بر محمد و فرزندان او صد بار درود بفرستد خداى متعال صد تا حاجت او را برآورده مى كند. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 هفدهگانه شریف 🍃🌸 مرحوم حاج آقا بزرگ طهرانی، اسامی شعراي حدیث شریف کساء را که در طول تاریخ آن را به شعر کشیده اند، با بیان مشخصات آن‌ها در پنج صفحه در کتاب الذریعه آورده است (از صفحه ۲۰۵-۲۰۹ جلد ۲۴) و درصفحه ۲۰۵ دارد که آقای سید شهاب الدین المرعشی در سند، و سید مرتضی عسکری ساوجی تحقیقی درباره حدیث کساء دارند، نگارنده گوید مرحوم رحمانی همدانی در کتاب خود فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، حدیث کساء معروف را از عوالم شیخ عبداللّه بحرانی نقل کرده است که، او هم از خط سید هاشم بحرانی از استادش که، جمعی از بزرگان شیعه مثل صاحب معالم و محقق اردبیلی و شهید اوّل و علامه حلّی و محقق و شیخ طوسی و شیخ مفید و ابن قولویه و کلینی تا برسد به ابان بن تغلب عن جابر جعفی عن جابر انصاری رضوان الله تعالی علیهم اجمعین، از فاطمة زهرا سلام الله علیها، [۱] از کسانی که متن حدیث کساء را کامل نقل کرده اند طریحی، در کتاب المنتخب الکبیر، و نصف آن را نقل کرده دیلمی صاحب ارشاد دیلمی در کتاب الغرر و الدرر، و دو نفر دیگر را در پاورقی ذکر کرده که از جلد دوم احقاق الحق ص ۵۵۴ آدرس داده است، بعد شعری را یکی از علمای شیعه حدیث معروف را منظوم کرده که، انصافاً خیلی عالی سروده، و در آخر هفت شعر هم به آن اضافه کرده: مضمونش این است که، امین وحی الله بدون اجازه وارد نمی شود، ولکن اهل خیانت (مؤسسّین سقیفه) به بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هجوم آوردند، از جمله این شعر است: لکنها لاذت وراء الباب رعایه للستر و الحجاب و از قول سلیم که از سلمان نقل می‌کند، فمذ رأوها عصروها عصر کادت بروحی ان تموت حسر تصیح یا فضّه اسندینی فقد و ربّی قتلوا جنینی [۲] نگارنده گوید لازم دیدم مطلبی را که در پاورقی ص ۱۶۳ جلد سوم تهاویل الربیع، راجع به بحث مرحوم رحمانی همدانی نوشته ام، تکرار کنم، و آن اینکه با داشتن چنین سندی، و با دارا بودن حدیث کساء به چنین متن فصیحی که، عادتاً بعید است ازغیر معصوم صادر شود، تشکیک بعضی‌ها آیا حاکی از قلت بضاعت، و احیاناً از ضعف ورع نمی شود؟ در جلد ۳۰ بحار الانوار، ص ۲۲۴، مطلبی آورده مناسبت زیادی با این موضوع دارد، و آن اینکه: پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با فرمودن سلمان منّا اهل البیت، او را در دریف جبرئیل (علیه السلام) قرار داد که، در روز عبا، وقتی عرض کرد و انا منکم؟ فقال (صلی الله علیه و آله): و انت منّا، جبرئیل به اهل ملکوت اعلی افتخار کرد، من مثلی، بخ بخ، و انا من اهل بیت محمّد (صلی الله علیه و آله). را خود بکند 🍃🌸 مرحوم مجلسی می‌فرماید: اولی و احوط این است که، صاحب حاجت خودش استخاره کند، زیرا که ما روایتی ندیدیم که بفرماید در طلب خیر کردن از خدا کسی را وکیل خویش قرار دهید، اگر چنین چیزی جایز یا راجح بود، شاگردان ائمه علیهم السلام برای استخارات خود از آن حضرات چنین چیزی را تقاضا می‌کردند، و در صورت رخ دادن چنین چیزی اقلاً در روایتی به ما می‌رسید، و علاوه صاحب حاجت مضطرّ، اولی به اجابت بوده، و خواسته اش به خلوص نیّت نزدیک تر است از غیری که، از طرف او استخاره می‌کند. [۱] حروف از نظر امام (علیه السلام) 🍃🌼 در دعای عید فطر طبق روایت اقبال الاعمال، و مصباح کفعمی، امام سجّاد (علیه السلام) تصریح می‌کند به اینکه، مقصود از حروف مقطعه قرآن اسامی مختلفه نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است، و مرحوم مجلسی هم به این مطلب اذعان دارد که، می‌فرماید: این دعا دلالت دارد بر اینکه تمامی فواتح سور اسماء پیغمبرند (صلی الله علیه و آله) و پس از قدری بحث درباره این حروف می‌فرماید: اگر حروف اوائل سوره‌ها را جمع کنی، و مکررات آن‌ها را حذف کنی، بقيّه عليّ صراط حق نمسكه مي‌ماند [۱] مخفی نماند که دعا در تتمة المفاتیح در ص ۱۲۴ موجود است. باز مخفي نماند كه در جلد ۵۵ تفسير البصائر ص ۴۵۷ آمده: نام مقدس پيغمبر (صلی الله علیه و آله) در قرآن چهار هزار بار صريحاً يا با ضمير ذكر شده است. ---------- 📚منابع: [۱]: . کتاب فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفی ص ۲۹۲. [۲]: . فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، ص ۲۹۲ تا ۲۹۸ [۱]: . بحار الانوار، ج ۹۱، ص ۲۸۵. [۱]: . بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۱۰ - ۱۱. فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 هر سه از است 🍂🔸 در پاورقی ص ۳۴۱، به شدت حمله کرده بر کسانی که مثل ابن خلدون، روایات ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی له الفرج را، ضعیف دانسته اند، و در پاورقی ۳۶۰ نوشته: روایات ظهور حضرت مهدی (عج)، و احادیث نزول حضرت عیسی، برای کمک کردن بر حضرت مهدی (عج)، و هکذا روایات خروج دجال و کشته شدن او به دست حضرت عیسی هر سه (۳) دسته از متواترات است، و بر هر کسی که ذره ای ایمان دارد، و کَمَکی انصاف، این مطلب پوشیده نیست، اللهم عجل لویک الفرج، و اجعلنا مِن اعوانه و انصاره، والذّابین عنه، در اینجا بحث ما با مؤلف التاج به پایان می‌رسد، و می‌خواهم خواننده عزیز را دعوت کنم به بحث دیگری که، آن هم فایده اش خیلی زیاد است، مضافاً بر این که در قدردانی مذهب خویش، بیش از پیش اهمیّت می‌دهید، از نظر علمی و اطلاعات عمومی به شما خیلی کمک می‌کند و اسم آن بحث اعترافات و اشتباهات ابن ابی الحدید است و در این بحث هم مثل بحث قبلي، مجلدات بیست گانه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید المعتزلی را یک به یک بررسی کرده، و سیر علمی در دانشنامه او می‌کنیم، و این مهمّ را از جلد اول آن شروع می‌کنیم، و شماره صفحات را در آخر هر مبحثی یادداشت می‌کنیم که، مطالعه کننده اگر خواست تصدیق کند پس از تصوّر انجام دهد. امّا جلد اول مقتولین با دست افتخار می‌کردند 🍃🔹 که آدم آن‌ها با دست کریمانه علی بن ابی طالب (علیه السلام) کشته شده است، چنانچه خواهر عمرو بن عبدوَدّ، در مرثیه برادر خویش گفت اگر قاتل برادرم غیر علی (علیه السلام) بود، تا روح در بدن داشتم اشک می‌ریختم، کسی در جنگ‌ها با علی (علیه السلام) طرف نشد مگر این که کشته شد، و هرکسی را هم می‌کشت به یک ضربت می‌کشت، و تکرار ضربت لازم نبود، ۲۰. دوستانش به رسیده است🍂🔸 در بیان شارح آمده تبسم وجه، و اخلاق کریمه را از علی (علیه السلام) دوستانش ارث برده اند، چطوری که دشمنانش عبوس بودن و رزایل اخلاقي را دارا هستند، کسی که از اخلاق انسان‌ها اطلاع دارد، این حقیقت را به آسانی درک می‌کند، ۲۶ نگارنده گوید بر خلاف تصور عده ای، حتی از دوستان آن امام همام، آن حضرت خیلی خوش اخلاق و متبسم، به اصطلاح قوه جاذبه اش قوی بود، حتی دشمنانش خوش اخلاقی، و خنده رو بودن را، چون خودشان خشونت داشتند، بر آن حجت خدا ایراد گرفتند، مثل عمر و عاص که در مصر خنده رو بودن را از عیوب آن حضرت معرفی کرد، و عمر هم دُعابه داشتن آن حضرت را دلیل عدم تعیین او به خلافت قرار داد. [۱] فِرَقِ عالم (علیه السلام) را دارند 🍃🔹 شارح گوید! چه گویم درباره کسی که، یهود و نصاری با این که منکر نبوّت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) هستند، امّا علی (علیه السلام) را دوست دارند، و فلاسفه با مخالفتی که با اهل اسلام دارند، در مقابل علی (علیه السلام) تعظیم می‌کنند، و سلاطین روم و فرنگ، عکس او را در عبادت گاهشان ترسیم می‌کنند، و ملوک ترک و دیلم بر قبضه شمشیرهایشان، عکس او را می‌کشند، چنانچه بر شمشیر عضدالدوله، و پدرش رکن الدوله، و هکذا بر شمشیر آلب ارسلان، و فرزندش ملکشاه، عکس آن حضرت بود، گویا با کشیدن عکس آن امام همام، طلب ظفر و نصرت می‌کردند ۲۸. ---------- [۱]: .📚 التاج، ج۱، ص ۲۶ ؛ ج ۶، ص ۳۲۶. پی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫