eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
437 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
✰✰(¯`*•.عشق فقط امیرالمؤمنین .•*´¯)✰✰: 🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 ( دریای صله و عمر 🌺🍃 شعیب عقر قوفی می‌گوید: ... من با یعقوب (اهل مغرب) که برای زیارت به مکه آمده بود، محضر امام کاظم علیه السلام رسیدیم. امام نگاهش که به یعقوب افتاد، فرمود: - ای یعقوب! تو دیروز به اینجا وارد شدی و میان تو و برادرت اسحاق در فلان محل درگیری پیش آمد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید. شما نباید مرتکب کار زشت و قبیحی شوید. فحش دادن و ناسزا گفتن به برادران دینی، از آیین ما و پدران و نیاکان ما بدور است و ما به هیچ یک از شیعیان خود اجازه نمی دهیم که چنین رفتاری را داشته باشند. از خدای یگانه بپرهیز و تقوا داشته باش. ای یعقوب! به زودی مرگ بین تو و برادرت (به خاطر قطع رحم)، جدایی خواهد افکند. برادرت اسحاق در همین سفر پیش از آنکه به نزد خانواده خود برگردد خواهد مرد و تو نیز از رفتارت پشیمان خواهی شد. شما قطع رحم کردید و نسبت به یکدیگر قهر هستید، بدین جهت خداوند عمر شما را کوتاه نمود. یعقوب گفت: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟ امام فرمود: اجل تو نیز رسیده بود ولی چون تو در فلان منزل به عمه ات خدمت کردی و بواسطه هدیه او را خوشحال نمودی، بخاطر این صله رحم خداوند بیست سال بر عمر تو افزود. شعیب می‌گوید: پس از مدتی یعقوب را در مکه دیدم. احوالش را پرسیدم. او گفت: - برادرم، همانطور که امام علیه السلام گفته بود، پیش از آنکه به خانه خود برسد وفات یافت و در همین راه به خاک سپرده شد. [۱] امام علیه السلام با 🍂🌸 روزی هارون الرشید (خلیفه مقتدر عباسی) به امام کاظم علیه السلام گفت: - چرا اجازه می‌دهید مردم شما را به پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت بدهند؟ به شما بگویند فرزندان پیغمبر، با اینکه فرزندان علی علیه السلام هستید، نه فرزندان پیغمبر؟ البته مسلم است شخص را به پدرش نسبت می‌دهند و مادر به منزله ظرف است و نسل را پدر تولید می‌کند نه مادر. امام کاظم علیه السلام در پاسخ فرمود: خلیفه! اگر پیامبر صلی الله علیه و آله زنده شود و دختر تو را خواستگاری کند، به او می‌دهی؟ گفت: سبحان الله! چرا ندهم؟ البته که می‌دهم و بدینوسیله بر عرب و عجم افتخار می‌کنم. امام علیه السلام فرمود: پیغمبر هرگز از من خواستگاری نمی کند و من نیز دخترم را به او تجویز نمی کنم. هارون گفت: چرا؟ امام علیه السلام فرمود: چون پیامبر صلی الله علیه و آله پدر بزرگ من است. هارون گفت: - احسنت! آفرین! پس چگونه خود را فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌دانید با اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرزند پسری نداشت؟ و نسل از پسر است نه از دختر. شما فرزند دختر هستید که فرزند دختر نسل به شمار نمی رود. امام علیه السلام فرمود: - تو را به حق قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و کسی که در آن مدفون است سوگند، مرا از پاسخ این سؤال معذور بدار. هارون گفت: - غیر ممکن است. باید بر گفتار خود دلیل بیاوری و اثبات کنی که شما فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستید. تا از قرآن دلیل بیان نکنید، عذرتان پذیرفته نیست و شما به همه علوم قرآن آشنایید. امام علیه السلام فرمود: حاضری پاسخ این پرسش تو را بدهم؟ هارون گفت: بگو. امام علیه السلام فرمود: (بسم الله الرحمن الرحیم؛ و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی). [۱] آن گاه امام علیه السلام پرسید: پدر عیسی کیست؟ هارون گفت: عیسی پدر نداشت. امام علیه السلام فرمود: در این آیه خداوند از طرف مادر عیسی، مریم، که فاطمه زیاد با حضرت ابراهیم دارد، در عین حال عیسی را از فرزندان ابراهیم شمرده است. همچنین ما نیز از طرف مادرمان، فاطمه، فرزند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هستیم. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۳۹. [۱]: و از فرزندان او (ابراهیم) داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم و (همچنین زکریا و عیسی) [۱]: - بحار: ج ۴۸، ص ۱۲۷ و ج ۱۶، ص ۲۴۰. متأسفانه هنوز هم این طرز تفکر غلط در بعضی مردم و در فرهنگ برخی جوامع حکم فرماست و نسل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را منحصر در نسل پسری می‌دانند! و سلسله نسل دختری را نسل رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نمی دانند و منشأ اصلی موضوع آن بوده است که مادر را در تولید فرزند سهیم نمی دانستند. در صورتی که این تفکر نادرست از نظر حدیث و علم روز و همچنین از لحاظ قضاوت عرف مردود است زیرا که پدر و مادر در تولید نسل سهیم هستند. فرزندان دختر و پسر از لحاظ نسل بودن یکسانند. بنابراین کسانی که نسبتشان از جانب مادر، حتی مادران بزرگ به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 بر وجود 🌸🍃🍃 ابو شاکر دیصانی می‌گوید: وارد محضر امام صادق علیه السلام شدم. عرض کردم: اجازه می‌فرمایید مطلبی بپرسم؟ حضرت فرمود: از هر چه می‌خواهی سؤال کن. گفتم: دلیل شما بر این که آفریدگاری داری چیست؟ حضرت فرمود: وجود خودم؛ زیرا وجود خود را خالی از این دو جهت نمی دانم: یا خود، خویشتن را آفریده ام؟ در این صورت، یا در هنگام ساختن، خود (هستی من) وجود داشته یا وجود نداشته است. اگر (هستی من) وجود داشته و با این حال باز آن را ساخته ام، در این فرض نیازی نبوده و این تحصیل حاصل بوده است و تحصیل حاصل محال است. و اگر در حالی که نبوده‌ام خودم را ساخته ام، می‌دانی که معدوم نمی تواند چیزی بسازد. بنابراین، مطلب سوم ثابت می‌گردد و آن این که برای من صانع و آفریننده ای هست. ابوشاکر بدون اینکه حرفی بزند از مجلس برخواست و رفت. [۱] که نمی شود 🌺🍂🍂 امام صادق علیه السلام می‌فرماید: چهار کس دعایشان به اجابت نمی رسد: ۱. مردی که در خانه خود نشسته و می‌گوید: خدایا! به من روزی بده! خداوند به او می‌فرماید: آیا به تو دستور ندادم به جستجوی روزی بروی؟ ۲. مردی که درباره زن ناشایست خود نفرین کند. خداوند به او هم می‌فرماید: آیا اختیار طلاق او را به تو واگذار نکردم؟ ۳. و مردی که مال خود را در جاهای بد و اسراف تلف کرده و می‌گوید: خدایا! به من روزی بده! خداوند به او نیز می‌فرماید: آیا به تو دستور میانه روی ندادم؟ آیا به تو دستور ندادم، مالت را اصلاح کن و در موارد بد مصرف منما؟ چنانچه در قرآن می‌فرماید: کسانی که چون خرج کنند نه اسراف و نه بر خود تنگ گرفته، بخل ورزند و میان این دو صفت، معتدل و میانه رو هستند. ۴. مردی که بدون شاهد و گواه و سند به دیگری وام دهد. (سپس بدهکار انکار نماید) برای دریافت حق خود از خدا کمک بخواهد. به او نیز می‌فرماید: آیا به تو دستور ندادم که هنگام وام دادن شاهد بگیری؟ [۱] امام (علیه السلام) در کاخ 🌸🍃🍃 روزی امام موسی بن جعفر علیه السلام را در بغداد به یکی از کاخ‌های با شکوه هارون وارد کردند. هارون که مست قدرت و سلطنت بود، به کاخ اشاره کرد و گفت: این کاخ از آن کیست؟ - نظر هارون این بود که عظمت و جلال خویش را به رخ حضرت بکشد. - امام علیه السلام با کمال بی اعتنایی به کاخ پرتجمل وی فرمود: این خانه، خانه فاسقان است؛ همان افرادی که خداوند درباره آنها می‌فرماید: به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق کبر می‌ورزند از (درک و فهم) آیات خود منصرف می‌سازم به طوری که هرگاه آیات الهی ببینند ایمان نمی آورند و اگر راه هدایت و کمال ببینند آن را انتخاب نمی کنند. اما هرگاه راه گمراهی ببینند آن را پیش می‌گیرند همه اینها به خاطر آن است که آنان آیات ما را تکذیب نموده و از آن غفلت کردند. [۱] (تو نیز ای هارون از آنان هستی که در برابر حق تکبر ورزیده و جبهه گرفته اند. ) هارون از این پاسخ سخت ناراحت شد. از امام علیه السلام پرسید: پس در واقع این خانه، خانه کیست؟ حضرت فرمود: این خانه در حقیقت از آن شیعیان ما است اکنون دیگران (شما) با زور آن را گرفته اند و بر ایشان باعث آزمایش و امتحان است. هارون گفت: اگر این کاخ از آن شیعیان است، چرا صاحبش آن را از ما نمی گیرد؟ امام علیه السلام فرمود: این خانه از صاحب اصلیش در حال عمران و آبادی گرفته شده است، هرگاه توانست آن را آباد کند پس خواهد گرفت... [۲] ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۳، ص ۵۰. [۱]: بحار: ج ۹۳، ص ۳۶۰، و ج ۷۳، ص ۳. [۱]: سوره اعراف: آیه ۱۴۶. [۲]: بحار: ج ۴۸، ص ۱۳۸. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 در دستگاه 🌸🔸 علی بن یقطین در عین حال که وزیر مقتدر هارون الرشید بود، از شیعیان مخلص امام موسی بن جعفر علیه السلام به شمار می‌رفت. با اینکه امام علیه السلام همکاری با ستمگران را جایز نمی دانست، اما اشتغال بعضی افراد مورد اطمینان را در دستگاه ظالمان ضروری می‌دانست. یکی از آن‌ها علی بن یقطین بود، وی بارها از امام کاظم علیه السلام اجازه نداد و فرمود: این کار را نکن! ما به شما علاقه داریم، اشتغال تو در دربار خلیفه مایه عزت برادران دینی تو (شیعه) است. امید است خداوند ناراحتی‌ها را به وسیله تو برطرف کند و آتش کینه دشمنان را خاموش سازد. ای علی بن یقطین! کفاره خدمت در دربار ظالم، نیکی به برادران دینی است. سپس به وی فرمود: تو یک چیز را برای من ضمانت کن! من در مقابل سه چیز را ضمانت می‌کنم. اما آنچه تو باید ضمانت کنی این است که هر وقت یکی از دوستان ما به تو مراجعه کرد، هر حاجتی داشت برطرف کنی و برای او احترام و عزت قایل شوی. و اما آنچه من باید ضامن شوم عبارتند از: ۱. هیچوقت زندانی نشوی. ۲. هرگز با شمشیر دشمن کشته نشوی. ۳. هیچ وقت فقر و تنگدستی نبینی. ای علی! هر کس مؤمنی را شاد کند، مرحله اول خدا، مرحله دوم پیغمبر صلی الله علیه و آله و در مرحله سوم همه ما را خوشحال نموده است. [۱] در امام علیه السلام 🌺🔹 ابوحنیفه می‌گوید: من خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم تا چند مسأله بپرسم. گفتند: حضرت خوابیده است. منتظر نشستم تا بیدار شود، در این وقت پسر بچه پنج یا شش ساله ای را که بسیار خوش سیما و باوقار و زیبا بود، دیدم، پرسیدم: این پسر بچه کیست؟ گفتند: موسی بن جعفر علیه السلام است. عرض کردم: - فرزند رسول خدا! نظر شما درباره گناهان بندگان چیست و از که سر می‌زند؟ چهار زانو نشست و دست راست را روی دست چپش گذاشت و فرمود: - ابوحنیفه! سؤال کردی اکنون جوابش را بشنو! آن گاه که شنیدی و یاد گرفتی عمل کن! گناهان بندگان از سه حال خارج نیست: ۱. یا خداوند به تنهایی این گناهان را انجام می‌دهد. ۲. یا خدا و بنده هر دو انجام می‌دهند. ۳. یا فقط بنده انجام می‌دهد. اگر خداوند به تنهایی انجام می‌دهد پس چرا بنده اش را کیفر می‌دهد بر کاری که انجام نداده است. با این که خداوند عادل و رحیم و حکیم است. و اگر خدا و بنده هر دو با هم هستند، چرا شریک قوی شریک ضعیف خود را مجازات می‌کند در خصوص کاری که خودش شرکت داشته و کمکش نموده است. سپس فرمود: - ابوحنیفه آن دو صورت که محال است. ابوحنیفه: بلی! صحیح است. فرمود: - بنابراین، فقط یک صورت باقی می‌ماند و آن اینکه بنده به تنهایی گناهان را انجام می‌دهد و به تنهایی مسؤول اعمال خود می‌باشد. [۱] 🌸🔸 یکی از فرزندان امام موسی بن جعفر علیه السلام در جوانی دنیا را وداع می‌کرد، امام علیه السلام به فرزندش قاسم فرمود: - برخیز در بالین برادرت سوره والصافات را تا آخر بخوان! قاسم هم شروع کرد بخواندن، وقتی که به آیه (اهم اشدا خلقا‌ام من خلقنا) [۱] رسید جوان از دنیا رفت. پس از آنکه کفن کردند و به سوی قبرستان حرکت دادند، یعقوب بن جعفر به امام کاظم علیه السلام عرض کرد: - وقتی کسی به حالت احتضار در می‌آمد بالای سرش سوره یاسین می‌خوانند شما دستور دادید (والصافات) بخوانند. امام علیه السلام فرمود: - پسرم! این سوره در بالای سر هر کس که گرفتار مرگ است خوانده شود خداوند او را فوری آسوده می‌کند و از دنیا می‌رود. [۲] ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۱۳۶، و ج ۷۵، ص ۳۷۹ با اندکی تفاوت. [۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۱۷۵ [۱]: سوره صافات: آیه ۱۱. [۲]: بحار: ج ۴۸، ص ۲۸۹. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 🌸🍃 یکی از خدمت گزاران امام صادق علیه السلام به نام سالمه می‌گوید: حضرت وقت احتضار (از شدت اثر سمی که به او داده بودند) بی هوش بود، هنگامی که به هوش آمد، فرمود: به حسن افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانی این مقدار و به دیگری فلان مقدار. عرض کردم: به کسی این همه پول می‌دهید که شمشیر کشید و قصد کشتن شما را داشت؟ در پاسخ فرمود: آیا مایل نیستی من از کسانی باشم که خداوند درباره آن‌ها می‌فرماید: (والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب) [۱] آری! ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و بویش را خوب و مطبوع قرار داد و بوی دل انگیز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام می‌رسد و همین بوی خوش به مشام دو دسته نمی رسد: عاق پدر و مادر و قاطع صله ارحام. [۲] امام علیه السلام انسان 🌼🍂 حضرت موسی بن جعفر عابدترین، دانشمندترین، سخاوتمندترین و گرامی ترین انسان در زمان خود بشمار می‌رفت. امام علیه السلام نمازهای مستحبی شبانه را همیشه می‌خواند و آن را به نماز صبح وصل می‌کرد سپس تا طلوع آفتاب مشغول تعقیبات می‌شد آنگاه پیشانی به سجده می‌گذاشت، تا هنگام ظهر سر از سجده برنمی داشت [۱] همواره چنین دعا می‌نمود: (اللهم انی اسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب) [۲] و این دعا را تکرار می‌کرد. یکی از دعایش این بود: (عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک) گناه از بنده ات بزرگ شد پس عفوت نیکو است. چنان از ترس خدا می‌گریست که محاسنش از اشک دیدگان تر می‌شد. از همه مردم بیشتر به خانواده و خویشانش رسیدگی می‌کرد. شبها با زنبیل‌هایی که محتوی طلا، نقره، آرد و خرما بود، به سراغ فقرای مدینه می‌رفت و به ایشان می‌داد در عین حال نمی فهمیدند چه کسی به آنها کمک می‌کند. [۳] امام علیه السلام به 🌸🍃 روزی هارون الرشید مقداری لباس از جمله جبّه زرباف سیاه رنگی را - که پادشاه روم به هارون فرستاده بود - به عنوان قدردانی به علی بن یقطین، هدیه کرد. علی بن یقطین تمام آن لباس ها، همراه همان جبه و مبلغی پول و خمس اموال خود را که معمولا به حضرت می‌داد، به محضر امام کاظم علیه السلام فرستاد. امام علیه السلام پول و لباس‌ها را قبول کرد اما جبه را به وسیله آورنده بازگرداند و نامه ای به علی بن یقطین نوشت و در آن تأکید کرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده! چون به زودی به آن نیازمند خواهی شد. علی بن یقطین علت برگرداندن جبه را نفهمید و به شک افتاد در عین حال آن را محفوظ نگه داشت. چند روز گذشت، علی به یکی از غلامان خدمتگزارش خشمناک شد و او را از کار برکنار کرد. غلام متوجه بود علی بن یقطین هوادار امام کاظم علیه السلام است، ضمنا از فرستادن هدیه‌ها نیز باخبر بود لذا پیش هارون رفت و از او سخن چینی کرد، گفت: علی بن یقطین موسی بن جعفر را امام می‌داند و هر سال خمس اموال خود را به ایشان می‌فرستد، به طوری که جبه ای را که خلیفه برای احترام از وی داده بود همراه خمس اموال فرستاد. هارون الرشید بسیار غضبناک شد گفت: باید این قضیه را کشف کنم اگر صحت داشته باشد علی را خواهم کشت. همان لحظه دستور داد علی را بیاورید همین که آمد، گفت: جبه ای را که به تو دادم چه کردی؟ گفت: نزد من است آن را عطر زده، در جعبه ای در بسته محفوظ نگه می‌دارم، هر صبح و شام در جعبه باز کرده به عنوان تبرک آن را می‌بوسم و دوباره به جایش می‌گذارم. هارون گفت: هم اکنون آن را بیاور! علی گفت: هم اکنون حاضرش می‌کنم، به یکی از غلامان خود گفت: برو کلید فلان اتاق را از کنیز کلیددار بگیر اتاق را که باز کردی فلان صندوق را بگشا! جعبه ای را که رویش مهر زده‌ام بیاور! طولی نکشید غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت. دستور داد جعبه را باز کردند. هنگامی که هارون جبه را با آن کیفیت دید که عطرآگین است خشمش فرو نشست، به علی بن یقطین گفت: جبه را به جایش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چینان را درباره تو نخواهم پذیرفت و نیز دستور داد به علی جایزه بدهند. سپس امر کرد به سخن چین هزار تازیانه بزنند در حدود پانصد تازیانه زده بودند که از دنیا رفت. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: آنان که پیوندهایی که خداوند به آن امر کرده است برقرار می‌کنند و از پروردگارشان می‌ترسند و از بدی حساب -روز قیامت- بیم دارند. رعد: آیه ۲۱. [۲]: بحار: ج ۷۴، ص ۹۶. [۱]: ظاهرا امام علیه السلام این سجده‌ها را در زندان انجام می‌داده است. [۲]: خدایا! از تو هنگام مرگ، راحتی و در وقت حساب، گذشت را خواهانم. [۳]: بحار: ج ۴۸، ص ۱۰۱. [۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۱۳۷. ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌸🍂 : 🍃 اوصاف در کلام امام عَلَیهِ السَّلام 🍂🍂🔹 ۱- احمدبن محمّد از ابن ابي نجران روایت کند که از امام کاظم عَلَیهِ السَّلام شنیدم که می‌فرمودند: هر که با شیعیان ما دشمنی کند با ما دشمنی کرده است. تا اینکه فرمودند: شیعیان ما کسانی هستند که نماز را اقامه می‌کنند و زکات میدهند و حج خانه ی خدا را به جا می‌آورند و در ماه رمضان روزه می‌گیرند و دوست دار اهل بیت هستند و از دشمنان ما بیزارند آنها اهل ایمان و تقوا و امانت هستند، هر که (سخن) آنها را رد کند و نپذیرد، خداوند را رد کرده و هر که به آنها طعنه بزند بر خداوند طعنه زده است ۲-قالً موسی بن بكر قالً: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ بَكْرٍ اَلْوَاسِطِيُّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَوْ مَيَّزْتُ شِيعَتِي لَمْ أَجِدْهُمْ إِلاَّ وَاصِفَةً وَ لَوِ اِمْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلاَّ مُرْتَدِّينَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ اَلْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ إِلاَّ مَا كَانَ لِي إِنَّهُمْ طَالَ مَا اِتَّكَوْا عَلَى اَلْأَرَائِكِ فَقَالُوا: نَحْنُ شِيعَةُ عَلِيٍّ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ. [۱] ۶- أوصافُ الشّيعَةِ في كلامِ أبي الحَسَنِ الرّضا عَلَیهِ السَّلام ۱- عَن عَبدِ العَظیمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضا عَلَیَهِ السَّلامُ قَالَ: یَا عَبْدَ الْعَظِیمِ أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیَائِیَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا یَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًاوَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّکُوتِ وَ تَرْکِ الْجِدَالِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَةٌ إِلَیَّ وَ لَا یَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاًفَإِنِّی آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ وَ أَسْخَطَ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی دَعَوْتُ اللهَ لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَکَ بِهِ أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ نَصِیباً فِی وَلَایَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِک [۲] ۲-عَنِ الرِّضا عَلَیَهِ السَّلامُ: قالَ مَن أقَرَّ بُالتَّوحِیدِ وَ نَفَی التَّشبِیهَ إلَی أن قَالَ وَ أقَرَّ بُالرَّجعَةِ بِالیَقِینِ وَ إجتَنَبَ الکَبَائِرَ فَهُوَ مُؤمِنٌ حَقاً وَ هُوَ مِن شِیعَتِنَا أهلَ البَیتِ [۳] ۲- ابراهيم بن عبدالله صوفی از موسی بن بکر واسطی از امام کاظم الله روایت کند که فرمودند: اگر من شیعیان خود را بررسی کنم مردمی نخواهم یافت مگر کسانی که به زبان پیرو ما هستند، و چون بیازمایمشان آنها را نخواهم یافت مگر از دین برگشته، و اگر در بوته ی آزمایششان گذارم از هزار نفر یک نفر هم سالم بیرون نیاید، و اگر غربالشان کنم چیزی جز آنچه از من است در غربال نماند. اینها دیر زمانی است که بر تختها و بالشتها تکیه زده اند و گفته اند: ما شیعه علی هستیم و حال آنکه شیعه علی تنها آن کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند. ---------- 📚منابع: [۱]: الكافي۲۲۸/۸ [۲]: الاختصاص للمفيد /۲۴۷ [۳]: وسائل الشيعة۳۱۷/۱۵ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 چرا برمكي امام (علیه السلام) را ؟ 🍂🌼 اما علت قتل یحیی برمکی امام کاظم (علیه السلام) را،: یحیی برمکی دید، هارون فرزند خویش امین را، پیش جعفر بن محمد اشعث گذاشت که، درس بخواند، فکر کرد امین اگر خلیفه شود، وزارت از آل برمک، به استاد امین منتقل خواهد شد، پیش هارون سعایت کرد که استادِ امین امامی است و امام کاظم (علیه السلام) را امام می‌داند، و تدبیری کرد علی بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق (علیه السلام)، به بغداد آمد، و سبب شهادت امام کاظم (علیه السلام) را فراهم کرد، هارون دیوانه، پس از فراهم شدن سبب قتل، از فضل بن ربیع خواست امام (علیه السلام) را بکشد، و او قبول نکرد، این امر را بر فضل بن یحیی برمکی تحمیل کرد، او هم قبول نکرد، و مغضوب هارون شد، یحیی خودش برای دفع غضب هارون، به غضب خدا گرفتار شده، و اراده قتل امام کاظم (علیه السلام) کرد، امام (علیه السلام) در اقدام یحیی، استیصال برامکه را پیش بینی کرد، حتی چند مرتبه از زندان، به یحیی پیغام داد که، چرا مرا از وطنم دور ساختی، و زندانم کردی، او به دروغ قسم می‌خورد که، من خبر ندارم، باز امام (علیه السلام) برای اتمام حجت بیشتر پیغام فرستاد چطوری که، زندانم کردی، به فکر خلاصی‌ام باش، وگرنه نفرین می‌کنم، و نفرینم ردّ ندارد، [۱] امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: اما رأیت ما صنع الله لآل برمک، وما انتقم الله لابی الحسن (علیه السلام)، و قد کان بنو الا شعث علی خطر عظیم، فدفع الله عنهم بولایتهم لابی الحسن (علیه السلام). [۲] ---------- 📚منابع: [۱]: . ناسخ التواریخ امام رضا (علیه السلام) ج ۲، ص ۲۵۹ و ۲۶۰. [۲]: . ناسخ التواریخ امام رضا (علیه السلام) ج ۲، ص ۲۶۱. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 رحمت دو 🍂🌼 اسحاق بن عمار می‌گوید: من در کوفه ثروتمند شده بودم. از برادران دینی بسیار نزد من می‌آمدند ترسیدم در میان مردم شرمنده شوم به غلام خود دستور دادم هرگاه یکی از برادران دینی آمد و مرا خواست بگو ایشان اینجا نیست. در همان سال به مکه رفتم. خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و سلام کردم حضرت با سنگینی و گرفته خاطر، جواب سلام داد. گفتم: فدایت شوم! چرا از من روی گردانی و به من کم لطف هستید؟ فرمود: به خاطر این که شما روش خود را نسبت به مؤمنان تغییر داده اید. گفتم: فدایت گردم! از این که زیاد مشهور شوم، ترسیدم و چنین کاری کردم. خدا می‌داند به آن‌ها شدیدا علاقمندم. حضرت فرمود: ای اسحاق! از زیادی مؤمنان هرگز ناراحت نباش! زیرا هرگاه دو نفر مؤمن با یکدیگر ملاقات کرده و دست بدهند. خداوند یکصد رحمت در میان دو انگشتانشان قرار می‌دهد که نود و نه رحمت از آن مخصوص کسی است که برادر دینی خود را بیشتر دوست می‌دارد و هر کدام نسبت به رفیقش بیشتر محبت کند او بیشتر مورد توجه الهی قرار می‌گیرد. هرگاه برای رضای خدا همدیگر را به آغوش گیرند رحمت خداوند آنان را می‌پوشاند و به آنان گفته می‌شود: شما آمرزیده شدید، بار دیگر همدیگر را به آغوش بگیرید. هرگاه خواستند صحبت کنند، فرشتگان به یکدیگر گویند از این دو نفر دور شویم شاید راز دلی دارند و خداوند نمی خواهد از راز دل آن‌ها باخبر شویم. اسحاق می‌گوید: عرض کردم ممکن است آن دو فرشته نویسنده اعمال فاصله بگیرند و در نتیجه سخنان ما را نشنوند و ننویسند. با این که خداوند می‌فرماید: (ما یلفظ من قول الا الدیه رقیب و عتید) [۱]: انسان سخن نمی گوید مگر این که دو ملک رقیب و عتید برای ضبط گفتارشان آماده هستند. حضرت صادق علیه السلام با شنیدن این سخن آهی کشید و به شدت گریست به طوری که اشک دیدگانش محاسن آن حضرت را تر نمود و فرمود: ای اسحاق! اگر آن دو فرشته نشنوند و ننویسند، خداوند آگاه بر گفتار ماست. ای اسحاق! از خدا بترس! آن چنان که او را می‌بینی و اگر تو او را نمی بینی، او تو را می‌بیند و اگر شک کنی در اینکه او تو را نمی بیند کافر شده ای و اگر یقین داشته باشی خداوند تو را می‌بیند باز مرتکب گناه شوی در چنین صورت او را پست ترین بینندگان قرار داده ای که حیا نمی کنی. [۱] و امام علیه السلام🍃🌸 حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرزند اما صادق علیه السلام در سال ۱۲۸ هجری در ابوأ [۱]، هفتم به دنیا آمد. و در سال ۱۸۳، بیست و پنجم رجب به شهادت رسید. بعضی پنجم رجب سال ۱۸۳ را گفته اند. هنگام شهادت ۵۵ سال داشت. مادرش کنیزی به نام حمیده بربریه بود [۲] او را حمیده پاک نهاد می‌گفتند. مدت امامت آن حضرت ۳۵ سال بود. و در بیست سالگی به امامت رسید. حضرت در اواخر خلافت منصور دوانقی، به امامت رسید پس از او پسرش مهدی ده سال حکومت کرد بعد از مهدی پسرش هادی (به نام موسی بن محمد) یک سال و یک ماه زمامدار بود. سپس حکومت در اختیار هارون پسر محمد که مشهور به رشید بود قرار گرفت. پانزده سال از حکومت هارون می‌گذشت امام موسی بن جعفر علیه السلام در زندان سندی بن شاهک (به دستور هارون) مسموم شد و به شهادت رسید. و در مدینة السلام (بغداد) (که اکنون کاظمین گفته می‌شود) در قبرستان معروف به قبرستان قریش دفن گردید. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ۶۶. انسان هیچ سخنی نمی گوید مگر این که در کنار او دو فرشته رقیب و عتید حاضرند. [۱]: ۶۷. ب: ج ۷۶، ص ۲۱. [۱]: ۶۸. ابوأ دهی است بین مکه و مدینه که حضرت آمنه مادر پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا دفن شده است. [۲]: ۶۹. برای آگاهی بیشتر از حال این بانوی گرامی، به جلد دوم، داستان ۳۷ مراجعه شود. [۱]: ۷۰. ب: ج ۴۸، ص ۱. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام و بد قیافه 🍃◾️ روزی امام موسی بن جعفر با عده ای به مرد روستایی زشت رو و بد قیافه ای رسید، به او سلام کرد و در کنار او از مرکب پیاده شده و مدت زیادی با او به احوال پرسی و گفتگو پرداخت، و در آخر فرمود: اگر حاجتی داری بگو، من بر آورده کنم؟ جمعی که در محضر امام بودند از برخورد حضرت که تعجب کردند، به عنوان اعتراض گفتند: یابن رسول الله! شما به نزد این مرد (دهاتی و بدقواره) که چندان شایستگی ندارد می‌روی، و به او پیشنهاد میکنی اگر حاجتی داشته باشد انجام دهی، شما رهبر و پیشوا هستی، اگر او نیازمند است باید پیش شما بیاید و خواسته هایش را مطرح کند. امام (علیه السلام) احساس کرد اصحاب به ریزه کاری‌های اسلام توجه ندارند و یک فرد مسلمان را با چشم حقارت می‌بینند) از این رو فرمود: من که پیش او رفتم و مدتی با او به گفتگو پرداختم بر اساس چند مطلب است که شما به آنها توجه ندارید. نخست: اینکه او بنده ای از بندگان خدا است. دوم: اینکه بنا به دستور قرآن او یکی از برادران دینی ما است. سوم: اینکه در مملکت خداوند با ما همسایه است. چهارم: اینکه از یک پدر (آدم) به وجود آمده ایم. پنجم: اینکه همه ما پیرو بهترین دین (اسلام) هستیم. ششم: اینکه شاید روزگار دگرگون شود، روزی بیاید ما محتاج ایشان باشیم، آن وقت برای نخوت و تکبری که بر او داشتیم، ما را در مقابل خود خوار و ذلیل ببیند. آنگاه امام فرمود: نواصل من لا یستحق وصالنا * * * مخافة أنبقی بغیر صدیق ما دوست می‌شویم با کسی که به دوستی ما سزاوار نیست از ترس این که بدون دوست بمانیم. [۱] امام علیه السلام و مرد دست 🍂◾️ فقیری خداشناس محضر امام موسی بن جعفر (علیه السلام) رسید اظهار تهی دستی نمود، و صد درهم پول خواست تا با خرید و فروش با آن زندگی خویش را تأمین نماید. امام کاظم (علیه السلام) در حالی که تبسم بر لب داشت به او گفت: یک مسأله از تو می‌پرسم، اگر خوب جواب دادی، ده برابر خواسته ات را به تو خواهم داد و اگر جواب صحیح ندادی تنها خواسته ات را خواهم داد. فقیر عرض کرد: بپرسید. امام (علیه السلام) فرمود: اگر قرار باشد در دنیا از خداوند برای خود چیزی بخواهی، چه می‌خواهی؟ فقیر گفت: ۱. از خدا خواهم خواست برای حفظ دین خود دستور تقیه را رعایت کنم. ۲. و حقوق برادران دینی را ادا نمایم. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: چرا دوستی ما خاندان پیامبر را نمی خواهی؟ فقیر گفت: این صفت را دارا هستم و از خداوند متعال به داشتن چنین صفتی سپاسگزارم، ولی از خدا می‌خواهم، صفات نیکی را که ندارم به من مرحمت کند. امام فرمود: جواب خوبی دادی. آنگاه دو هزار درهم (که بیست برابر خواسته فقیر بود) به او داد و فرمود: این پول را در خرید و فروش مازو (نام میوه ای است به کار ببر، زیرا مازو، کالای خشک است و کمتر آسیب می‌بیند. [۱] آگاه افکار 🍃◾️ عبدالله پسر امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌گوید: از پدرم پرسیدم دو ملک که اعمال نیک و بد انسان را می‌نویسند آیا از نیت و افکار درونی انسان - آنگاه که اراده گناه یا کار نیک می‌کنند - آگاهند یا یا نه؟ امام (علیه السلام) فرمود: آیا بوی چاه مستراح و بوی خوش (گل) یکسان است؟ گفتم: خیر. امام (علیه السلام) فرمود: هنگامی که انسان نیت کار نیک کند نفسش خوشبو می‌شود، فرشته ای که در سمت راست است مسؤل ثبت پاداشها می‌باشد، به فرشته سمت چپ می‌گوید: چیزی ننویس زیرا که اراده کار نیک کرده است، آنگاه که کار نیک را در خارج انجام داد، ثواب آن را ثبت می‌کند. وقتی که اراده گناه کند نفسش بد بو می‌گردد، فرشته سمت چپ به فرشته سمت راست می‌گوید: تأمل کن، اراده گناه دارد. هنگامی که گناه را در خارج انجام می‌دهد، آن گناه را می‌نویسد. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۷۸، ص ۳۲۵. [۱]: ب: ج ۷۵، ص ۰۴۱۵ [۱]: ب: ج ۵، ص ۳۲۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و امام عالِم، ابوابراهيم حضرت بن ، امام صلوات اللَّه عليه السلام🍃🌸🌸 ۴۱۶ / ۱ - كلينى رحمه الله در كتاب «كافى» از يعقوب سرّاج نقل كرده است كه گفت: خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت بالاى سر فرزندش موسى كه در گهواره بود ايستاد و مدّتى طولانى با او راز گفت، و من نشسته بودم تا آنكه گفتگوى پنهانى آنها تمام شد، آنگاه برخاستم، امام صادق عليه السلام به من فرمود: نزديك مولايت برو و به او سلام كن. من نزديك رفتم و سلام عرض كردم، او به زبانى فصيح و گويا سلام مرا پاسخ داد و سپس فرمود: اذهب، فغيّر اسم ابنتك الّتي سمّيتها، فإنّه اسم يبغضه اللَّه. برو و نامى كه بر دخترت نهاده اى تغيير بده زيرا نامى است كه خداوند از آن نفرت دارد. و براى من دخترى به دنيا آمده بود و اسم او را «حميراء» گذاشته بودم. امام صادق عليه السلام فرمود: فرمان او را اطاعت كن تا رستگار شوى، و من نام او را تغيير دادم. [۱] ۴۱۷ / ۲ - روايت شده است كه: به امام صادق عليه السلام عرض كردند: دوستى شما به فرزندت موسى عليه السلام چقدر است؟ فرمود: وددت أن ليس لي ولد غيره حتّى لايشركه في حبّي له أحد. دوست داشتم غير از او فرزندى نمى داشتم تا در دوستى من با او شركت نمى كرد، و همه محبّت و دوستى من از آنِ او بود. [۱] ۴۱۸ / ۳ - عيّاشى رحمه الله از سليمان بن عبداللَّه نقل مى كند كه گفت: در خدمت حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام بودم زنى را آوردند كه صورتش به پشت برگشته بود. امام عليه السلام دست راست خود را بر پيشانى او و دست چپ را پشت آن گذاشت سپس صورت او را از طرف راست فشار داد و اين آيه را تلاوت فرمود: «إنَّ اللَّهَ لايُغَيِّر ما بِقَوْم حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأنْفُسِهِم» [۲] . «خداوند احوال طايفه اى را تغيير نمى دهد تا آنكه آنها وضع خود را تغيير دهند». پس به عنايت حضرت صورت به حال اوّل برگشت، آنگاه به او فرمود: احذري أن تفعلي كما فعلت. مبادا دوباره كارى كه كردى انجام دهى. حاضرين عرض كردند: اى فرزند رسول خدا! او چه كرده بود؟ فرمود: گناه او پوشيده شده و من از آن پرده برنمى دارم مگر اينكه خودش بخواهد بازگو كند. آنها از خود آن زن پرسيدند، و او جواب داد: شوهرم زن ديگرى داشت، روزى برخاستم نماز بخوانم با خود گمان كردم كه الآن شوهرم با او است. به دنبال اين فكر به تفحّص پرداختم و وقتى سركشى كردم هوو را ديدم كه تنها نشسته و شوهرم با او نيست، بر اثر اين سركشىِ بيجا صورتم آنگونه گرديد. [۱]....... --------- 📚منابع: [۱]: الكافى: ۳۱۰/۱ ح ۱۱، مناقب ابن شهر اشوب: ۲۸۷/۴ سطر آخر، بحار الأنوار: ۷۳/۴۸ ذيل ح ۹۹، كشف الغمّة: ۲۲۱/۲. [۱]: كشف الغمّة: ۲۰۷/۲، بحار الأنوار: ۲۰۹/۷۸ ح ۷۸. [۲]: سوره رعد، آيه ۱۱. [۱]: تفسير عيّاشى: ۲۰۵/۲ ح ۱۸، بحار الأنوار: ۵۶/۶ ح۳، تفسير برهان: ۲۸۴/۲ ح۳، المستدرك: ۴۰۸/۵ ح۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و امام عالِم، ابوابراهيم حضرت بن ، امام صلوات اللَّه عليه السلام🍃🌸🌸 ۴۱۹ / ۴ - ابن شهراشوب در كتاب «مناقب» از علىّ بن يقطين نقل كرده است كه گفت: هارون مردى را طلب كرد كه امر حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را باطل كند و آن حضرت را ساكت نمايد و در ميان مجلس شرمنده سازد. آنگاه مجلسى را تشكيل داد و افسونگرى براى او آماده كردند، سفره كه گسترانيدند، آن شخص حيله اى بر نان بكار برد بطوريكه وقتى خادم حضرت مى خواست نان بردارد بالا مى پريد، و هارون با اين عمل اظهار خوشحالى و سرور مى كرد و مى خنديد. امام كاظم عليه السلام كه اين صحنه را مشاهده كرد سر بلند كرد و به عكس شيرى كه بر پرده اى كشيده شده بود اشاره نمود و فرمود: يا أسد اللَّه خذ عدوّ اللَّه. اى شير خدا! دشمن خدا را بگير. به محض صدور اين فرمان، آن صورت به شكل شيرى بسيار قوى ظاهر گرديد و آن مرد افسونگر را دريد، هارون و نديمان او غش كردند و با صورت بر زمين افتادند و از وحشت و هراسى كه به آنها دست داد عقل از سر آنها پريد، و چون بعد از مدّتى بهوش آمدند هارون به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرض كرد: از تو درخواست مى كنم بحقّ من بر تو از اين صورت درخواست كنى كه اين مرد را برگرداند. امام عليه السلام فرمود: إن كانت عصا موسى ردّت ما ابتلعته من حبال القوم وعصيّهم، فإنّ هذه الصورة تردّ ما ابتلعته من هذا الرجل. اگر عصاى موسى آن ريسمان هاى ساحران را كه بلعيد برگردانيده بود اين صورت هم اين مردى را كه بلعيده برمى گرداند. [۱] و آن مؤثّرترين چيز در به هوش آمدن او بود. ۴۲۰ / ۵ - ابن شهراشوب رحمه الله در كتاب «المناقب» و مفيد قدس سره در كتاب «إرشاد» از علىّ بن ابى حمزه بطائنى نقل كرده است كه گفت: روزى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به قصد سركشى از كشتزارى كه در خارج شهر داشتند از مدينه بيرون رفتند و من به دنبال آن حضرت به راه افتادم، آن حضرت بر قاطر و من بر الاغى سوار شده بودم، ناگهان در بين راه به شير درنده اى برخورد كرديم، من از ترس خودم را به كنارى كشيدم، ولى حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام بى مبالات جلو رفتند، ديدم شير براى آن حضرت فروتنى كرد و همهمه اى داشت. امام عليه السلام مثل كسى كه به همهمه و صداى شير گوش كند توقّف كرد و شير دست خود را بر سرين قاطر گذاشت، من خيلى وحشتزده شده بودم، پس از مدّتى ديدم شير به كنارى رفت و حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام رو به قبله كرد و به دعا پرداخت، لبهاى مبارك خود را حركت داد و كلماتى گفت كه من نفهميدم، آنگاه با دست به شير اشاره فرمود كه برو، شير همهمه اى كرد كه صداى آن را شنيدم و امام عليه السلام آمين گفت. شير از راهى كه آمده بود برگشت تا از چشمان ما ناپديد گرديد، و امام عليه السلام به راه خود ادامه داد و من به دنبال آن حضرت به راه افتادم، مقدارى كه از آن محلّ دور شديم خود را به امام عليه السلام رساندم و عرض كردم: فدايت شوم، قصّه اين شير چه بود؟ بخدا قسم خيلى بر شما ترسيدم و از رفتار او با شما بسيار تعجّب كردم........ ---------- 📚منابع: [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۲۹۹/۴، بحار الأنوار: ۴۱/۴۸ ح ۱۷، عيون اخبار الرضا عليه السلام: ۷۸/۱ ح۱، امالى صدوق: ۲۱۲ ح ۲۰ مجلس ۲۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و امام عالِم، ابوابراهيم حضرت بن ، امام صلوات اللَّه عليه السلام🍃🌸🌸 حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود: او نزد من آمد و از سختى زايمان ماده شيرش شكايت كرد و از من درخواست كرد تا دعا كنم خدا مشكل او را آسان كند، من هم برايش دعا كردم و در دلم افتاد كه آنچه به دنيا مى آورد نر خواهد بود، به او گفتم، و او آنگاه دعا كرد كه خداوند تو را حفظ كند و هيچ درنده اى را بر تو و ذريّه و شيعيانت هرگز مسلّط نكند و من به دعاى او آمين گفتم. [۱] ۴۲۱ / ۶ - ابن شهراشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» از خالد سمّان نقل كرده است كه گفت: هارون روزى مردى را كه بنام علىّ بن صالح طالقانى بود طلبيد و گفت: تو گفته اى كه ابر تو را برداشته و از چين به طالقان آورده است؟ گفت: بلى، هارون گفت: قصّه ات را بگو و از چگونگى آن ما را باخبر كن. علىّ بن صالح گفت: مركب من يعنى آن وسيله اى كه بر آن سوار بودم در عمق دريا شكسته شد، بر تخته پاره اى سه روز ماندم و امواج دريا مرا به اين طرف و آن طرف مى كشانيد تا به خشكى انداخت، در آنجا رودهاى جارى و درختان سرسبزى را مشاهده كردم، در سايه درختى خوابيدم، ناگاه صداى ترسناكى شنيدم و هراسناك از خواب بيدار شدم. دو حيوانى را كه به شكل اسب بودند و نمى توانم آنها را بخوبى توصيف كنم ديدم كه با يكديگر مى جنگند، آنها چون مرا ديدند خود را در ميان دريا انداختند، در اين بين پرنده قوى جثّه اى را ديدم كه نزديكى هاى من در كنار غارى در ميان كوه بر زمين نشست، برخاستم و بطوريكه خود را لابلاى درختان مخفى مى كردم نزديك او رفتم تا او را تماشا كنم، همينكه مرا ديد پرواز كرد، او را تعقيب كردم و به غار نزديكتر شدم ناگهان صداى تسبيح و تهليل و تكبير و خواندن قرآن بگوشم رسيد. به درِ غار كه رسيدم كسى مرا از ميان غار صدا زد كه اى علىّ بن صالح طالقانى وارد شو خداى تو را رحمت كند. من وارد شدم و سلام كردم، مرد بزرگوار و درشت اندام و قوى جثّه اى را كه چشمان سياه زيبائى داشت مشاهده كردم، سلام مرا پاسخ گفت و فرمود: اى علىّ بن صالح! تو از معدن گنج‌ها و مجموعه ارزنده ذخيره‌ها هستى [۱]، به گرسنگى و تشنگى و ترس امتحان شدى و امروز خداوند به تو رحم كرد و از همه آنها تو را نجات داد، و هر آينه من مى دانم چه ساعتى سوار بر مركب شدى و چه مدّت بعد از آنكه آن وسيله سوارى تو شكست در ميان دريا ماندى و تو را امواج به اين طرف و آن طرف كشيد، و آن وقتى را كه تصميم گرفتى خود را در ميان دريا بيندازى و مرگ را بخاطر ترس زيادى كه به تو دست داده بود اختيار كنى، و وقتى كه نجات يافتى و هنگامى كه آن دو صورت نيكو را مشاهده كردى و زمانى كه به دنبال آن پرنده اى كه فرود آمده بود رفتى و چون تو را ديد به آسمان پرواز كرد، اكنون بيا و اينجا بنشين خدا ترا رحمت كند. چون اين گفتار را از او شنيدم عرض كردم: ترا بخدا چه كسى تو را از احوال من باخبر نمود؟ فرمود: آن كس كه از پنهان و آشكار باخبر است و كسى كه تو را مى بيند وقتى كه بپا مى خيزى، و از جابجائى تو در ميان سجده كنندگان آگاه است. سپس فرمود: تو گرسنه هستى، و كلماتى گفت كه من فقط حركت لبهاى او را مشاهده كردم ناگهان سفره غذائى كه بر آن پارچه اى كشيده شده بود حاضر شد، روپوش آن را كنار زد و فرمود: بيا از آنچه خداوند روزى تو نموده است بخور. غذايى خوردم كه پاكيزه تر و خوشمزه تر از آن نديده بودم، سپس آبى به من نوشانيد كه لذيذتر و گواراتر از آن نياشاميده بودم، سپس دو ركعت نماز خواند و به من فرمود: اى على! آيا دوست دارى به شهر خودت برگردى؟ عرض كردم: چه كسى مرا برمى گرداند؟ فرمود: به احترام دوستان خود اين كار را براى آنها انجام مى دهيم. بعد از آن دعاهايى خواند و دست خود را بالا برد و فرمود: فوراً، فوراً....... ---------- 📚منابع: [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۲۹۸/۴، الإرشاد: ۳۱۵، الخرائج: ۶۴۹/۲ ح ۱، بحار الأنوار: ۵۷/۴۸ ح ۶۷. [۱]: كنوز و گنج هاى طالقان در روايات فراوانى ياد شده و اوصاف آنها بيان گرديده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و امام عالِم، ابوابراهيم حضرت بن ، امام صلوات اللَّه عليه السلام🍃🌸🌸 بعد از آن دعاهايى خواند و دست خود را بالا برد و فرمود: فوراً، فوراً. ناگهان ابرهايى پراكنده بر در غار سايه افكندند، هر ابرى كه نزديك مى شد عرض مى كرد: السّلام عليك يا وليّ اللَّه وحجّته. سلام بر تو اى ولىّ خدا و اى حجّت پروردگار! آن حضرت جواب مى داد: و بر تو سلام و رحمت و بركات او باد، اى ابرى كه شنونده و فرمانبردار هستى. سپس سئوال مى فرمود كه كجا مى خواهى بروى؟ مى گفت: به فلان سرزمين. از او سئوال مى فرمود: ابر رحمت هستى يا خشم و غضب؟ جواب را پاسخ مى داد و مى رفت. تا ابر زيبا و روشنى آمد و مثل ديگران به حجّت خداوند سلام عرض كرد، به آن فرمود: و سلام بر تو باد اى ابر شنونده و فرمانبردار! كدام سرزمين را اراده كرده اى؟ عرض كرد: طالقان. فرمود: براى نزول رحمت هستى يا غضب؟ عرض كرد: براى رحمت، فرمود: اين شخص را امانت نزد تو مى سپارم، او را بردار و با خود ببر. عرض كرد: شنيدم و اطاعت مى كنم. فرمود: بر روى زمين قرار بگير، فوراً بر زمين فرود آمد. آنگاه بازوى مرا گرفت و مرا بر آن نشانيد. در اين هنگام عرض كردم: تو را به خداوند بزرگ و به خاتم پيامبران حضرت محمّد صلى الله عليه وآله وسلم و سرور اوصياء حضرت على عليه السلام و به امامان معصوم عليهم السلام سوگند مى دهم كه خودت را معرّفى كن و به من بگو چه كسى هستى؟ بخدا قسم مقام والا و شأن عظيمى به تو بخشيده شده است. فرمود: ويحك يا عليّ بن صالح ؛ إنّ اللَّه لايخلي أرضه من حجّة طرفة عين، إمّا باطن وإمّا ظاهر، أنا حجّة اللَّه الظاهرة وحجّته الباطنة، أنا حجّة اللَّه يوم الوقت المعلوم، و أنا المؤدّي الناطق عن الرسول، أنا في وقتي هذا موسى بن جعفرعليهما السلام. واى بر تو اى على ّ بن صالح! خداوند هيچگاه و لو لحظه اى زمين خود را خالى از حجّت نمى گذارد، حجت او يا پنهان است و يا آشكار. من حجت آشكار خداوندم و حجت پنهانى او هستم، من حجّت خدا هستم تا آن روز معلوم و معيّن شده، و من سخنگوى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و رساننده پيغام او هستم، من در اين زمان موسى بن جعفرم. پس امامت او و امامت پدران بزرگوارش را يادآور شدم. و او ابر را دستور بالا رفتن داد، ابر شروع به پرواز كرد، بخدا قسم هيچگونه ناراحتى و دردى احساس نكردم و هرگز دچار وحشت نشدم، و مرا به چشم بهم زدنى به طالقان رسانيد و در همان خيابانى كه اهل و عيال من آنجا بودند و محلّ سكونت من بود سالم بر زمين گذاشت. رشيد كه گفتار او را شنيد دستور كشتن او را صادر كرد و گفت: اين فضيلت موسى بن جعفر عليهما السلام را كسى نشنود. [۱] ۴۲۲ / ۷ - سيّد هاشم بحرانى رحمه الله در كتاب «مدينة المعاجز» از كتاب «عيون المعجزات» از محمّد بن علىّ صوفى نقل كرده است كه گفت: ابراهيم شتربان از علىّ بن يقطين كه وزير دربار بود اجازه ملاقات خواست، و او اجازه اش نداد، در همان سال كه براى انجام حجّ سفر كرده بود، در مدينه از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام اجازه ملاقات خواست، امام عليه السلام به او اجازه نداد، فرداى آن روز وقتى علىّ بن يقطين آن حضرت را ديد به ايشان عرض كرد:...... ---------- 📚منابع: [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۳۰۱/۴، بحار الأنوار: ۳۹/۴۸ ح ۱۶، مدينة المعاجز: ۴۲۷/۶ ح ۱۵۰. ❌ فقط با ذکر به نیت امام ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و امام عالِم، ابوابراهيم حضرت بن ، امام صلوات اللَّه عليه السلام🍃🌸🌸 فرداى آن روز وقتى علىّ بن يقطين آن حضرت را ديد به ايشان عرض كرد: اى سرور من! از من چه گناهى سر زده است كه مرا از ديدار خود محروم كرديد؟ فرمود: حجبتك لأنّك حجبت أخاك إبراهيم الجمّال، وقد أبى اللَّه أن يشكر سعيك حتّى يغفر لك إبراهيم الجمّال. تو را راه ندادم زيرا برادرت ابراهيم شتربان را راه ندادى، و خداوند حجّ تو را قبول نمى كند تا اينكه تو را ببخشد. عرض كردم: اى سرور و مولاى من، ابراهيم جمّال در كوفه است و من در مدينه، و اكنون به او دسترسى ندارم. فرمود: هنگامى كه شب فرا رسيد بدون اينكه كسى از اطرافيان و غلامانت بفهمد كنار بقيع برو، در آنجا اسبى زين كرده آماده است، آن را سوار شو، تو را به مقصد مى رساند. مى گويد: طبق فرمان امام عليه السلام در تاريكى شب كنار بقيع رفت و اسبى را كه آماده بود سوار شد، براى مدّت كوتاهى او را در كنار خانه ابراهيم جمّال بر زمين نهاد، در را كوبيد و گفت: من علىّ بن يقطين هستم. ابراهيم از داخل خانه صدا زد: علىّ بن يقطين درب خانه من چه مى كند؟ گفت: فلانى كار بزرگى مرا به اينجا كشانيده است، اجازه بده وارد شوم، وقتى به درون خانه رفت به او گفت: اى ابراهيم! مولايم از پذيرفتن من خوددارى كرده است تا اينكه تو مرا ببخشى. ابراهيم گفت: خداوند تو را ببخشد. علىّ بن يقطين او را قسم داد پاى خود را بر صورت من بگذار، ابراهيم حيا كرد و از اين كار خوددارى نمود، دوباره او را قسم داد و اصرار كرد. ابراهيم پايش را بر صورت علىّ بن يقطين نهاد و او مى گفت: خدايا تو شاهد باش، سپس از خانه او خارج گرديد و سوار بر اسب شد و برگشت، و همان شب او را در مدينه به سراى حضرت موسى بن جعفرعليهما السلام رسانيد، و چون اجازه ورود طلبيد، امام عليه السلام فوراً او را راه دادند و به خدمت پذيرفتند. [۱] ۴۲۳ / ۸ - كراجكى قدس سره از جميل بن درّاج نقل كرده است كه گفت: به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرض كردم: براى مردم تفسير جابر را بازگو كنم؟ فرمود: به آنها كه پست و فرومايه اند مگو، مبادا آن را پخش كنند، آيا اين آيه را خوانده اى؟ «إنَّ إلَيْنا إيابَهُم × ثُمَّ إنَّ عَلَيْنا حِسابَهُم» [۲] . عرض كردم: بلى. فرمود: إذا كان يوم القيامة وجمع اللَّه الأوّلين والآخرين ولّانا حساب شيعتنا فما كان بينهم وبين اللَّه حكمنا على اللَّه فيه فأجاز حكومتنا، وما كان بينهم وبين الناس استوهبناه منهم فوهبوه لنا، وما كان بيننا وبينهم فنحن أحقّ من عفى وصفح. هنگامى كه قيامت فرا رسد و خداوند همه خلايق را گرد آورد، حساب شيعيان را به ما واگذار نمايد [۳] آنگاه ما نسبت به اختلافى كه بين آنها و خداوند است ميانجيگرى مى كنيم و خداوند را راضى مى گردانيم، و نسبت به اختلافى كه بين آنها و مردم است از مردم طلب بخشش مى كنيم و آنها شيعيان را بخاطر ما مى بخشند و نسبت به اختلافى كه بين ما و آنها است ما سزاوارتريم كه آنها را بخشيده و از حقّ خود صرف نظر كنيم. [۴] و نظير اين روايت را كلينى رحمه الله در كتاب كافى نيز ذكر كرده است. [۵]...... ---------- 📚منابع: [۱]: عيون المعجزات: ۱۰۰، بحار الأنوار: ۸۵/۴۸ ح ۱۰۵. [۲]: سوره غاشية، آيه ۲۶ ۲۵. [۳]: همان طور كه در زيارت جامعه به آن بزرگواران خطاب كرده و عرض مى نماييم: «وإياب الخلق إليكم وحسابهم عليكم» «بازگشت خلق به سوى شما و حساب ايشان با شما است»، زيرا ايشان عهده دار امر و نهى الهى در دنيا و آخرت هستند، در حالى كه اختيار همه امور به دست خداست و او براى هر يك از بندگانش كه بخواهد آن را قرار مى دهد. [۴]: تأويل الآيات: ۷۸۸/۲ ح ۷، بحار الأنوار: ۵۰/۸ ح ۵۷، و ۲۶۷/۲۴ ح ۳۴، تفسير برهان: ۴۵۶/۴ ح ۶. [۵]: الكافى: ۱۵۹/۸ ح ۱۵۴، بحار الأنوار: ۳۳۷/۷ ح ۲۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و امام عالِم، ابوابراهيم حضرت بن ، امام صلوات اللَّه عليه السلام🍃🌸🌸 ۴۲۴ / ۹ - شيخ مفيد قدس سره در كتاب «إختصاص» از حمزة بن عبداللَّه جعفرى نقل كرده است كه گفت: روى كاغذى نوشتم: «همانا دنيا براى امام عليه السلام همانند قطعه گردوئى نمايان مى گردد»، و آن را به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام تقديم نمودم و عرض كردم: فدايت شوم، ياران و دوستان ما حديثى را روايت كرده اند، من آن را انكار نكرده‌ام ولى دوست دارم از خود شما بشنوم. امام عليه السلام نگاهى به آن نوشته فرمود و سپس آن را پيچيد، من گمان كردم كه بر او ناگوار آمده است، فرمود: هو حقّ فحوّله في أديم. آنچه نوشته شده حقّ است، پس آن را به پوست منتقل كن [۱] . [۲] ۴۲۵ / ۱۰ - محمّد بن جرير طبرى رحمه الله از ابراهيم بن اسود نقل كرده است كه گفت: حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام را ديدم كه به آسمان بالا رفت، و وقتى فرود آمد حربه اى از نور بهمراه داشت و فرمود: أتُخوّفونني بهذا؟! - يعني الرشيد - لو شئت لطعنته بهذه الحربة. آيا مرا به اين شخص - يعنى رشيد - مى ترسانيد، اگر بخواهم او را با اين حربه زخمى و مجروح مى سازم. و چون اين خبر به رشيد رسيد سه بار بيهوش شد و آن حضرت را آزاد كرد. [۳] ۴۲۶ / ۱۱ - و نيز از احمد تبّان نقل كرده است كه گفت: در بستر خود خوابيده بودم كه ناگاه احساس كردم كسى با پايش به من مى زند و مى گويد: فلانى، اين طرز خوابيدن شيعه و پيرو آل محمّد عليهم السلام نيست. هراسناك از جا برخاستم، او مرا در برگرفت، نگاه كردم ديدم حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام است، به من فرمود: اى احمد! براى نماز وضو بگير. وقتى وضو گرفتم دست مرا گرفت و از درِ خانه خارج كرد، با آنكه در بسته بود نمى دانم او چگونه و از كجا مرا خارج كرد؟ در بيرون خانه ديدم شترى بسته شده و براى ايشان آماده است ريسمان آن را باز كرد و بر آن سوار شد، مرا هم در در رديف خود نشانيد، مدّت كوتاهى كه راه برد در محلّى مرا پياده كرد و فرمود: اينجا بيست و چهار ركعت نماز بخوان، سپس فرمود: اى احمد! آيا مى دانى در چه مكانى هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او بهتر مى دانند. فرمود: اين قبر جدّم حسين بن على عليهما السلام است. سپس سوار مركب شد و مرا پشت سر خود نشانيد، راه كمى كه رفت وارد كوفه شد، ديدم سگها و نگهبانان همگى ايستاده اند امّا گويا چيزى نمى بينند، مرا وارد مسجد كرد و فرمود: هفده ركعت نماز در آنجا بخوان، و پس از آن سئوال فرمود: آيا مى دانى اينجا كجا است؟ عرض كردم: نه، فرمود: اين مسجد كوفه است و اين بيت الطشت است. سپس سوار شد و مرا سوار كرد و مقدرا كمى كه راه پيمود مرا پياده كرد و فرمود: در اينجا نيز بيست و چهار ركعت نماز بخوان، و بعد از آن سئوال كرد: اى احمد! آيا مى دانى اينجا كجا است؟....... ---------- 📚منابع: [۱]: علاّمه مجلسى رحمه الله در بيان اين جمله مى نويسد: همانا امام عليه السلام به او فرمود: اين نوشته را به پوست منتقل كن يعنى آن را روى پوست دبّاغى شده بنويس تا دوام آن بيشتر باشد. [۲]: الإختصاص: ۲۱۷، بصائر الدرجات: ۴۰۸ ح۴، بحار الأنوار: ۱۴۵/۲ ح ۱۲، و ۳۶۸/۲۵ ح ۱۲. [۳]: نوادر المعجزات: ۱۶۳ ح۴، دلائل الإمامة: ۳۲۲ ح ۱۵، مدينة المعاجز: ۲۰۱/۶ ح ۱۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫