هدایت شده از
#دعوت_نامه
💠《وَاَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوّه》
♨️این روزها دشمنان داخلی و خارجیبا تمامی امکانات و نیروهایخود همه جوره دارن هزینه میکنند که ظهور رو به تعویق بندازن🤔
🔴ما چقدر حاضریم از امکانات و توانمون برای تحقق ظهور هزینه کنیم⁉️
#ید_الله_مع_الجماعه👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1968504849C6b7c8391ba
✅برای احیای #امربهمعروف_و_نهیازمنکر که امامحسینعلیه السلام هدف قیام خود معرفی میکند
در کانال 👇👇 #احیاگران_امربهمعروف_و_نهیازمنکر
دور هم جمع شدیم تا با مراتب، شرایط ،قوانین ، احکام و چگونگی بیان و ارتباط موثر در تذکر لسانی اطلاعاتی بدست بیاریم پیشنهاد میکنم
این دور همی رو از دست ندید
بپیوندید👇👇👇
http://eitaa.com/ehyagaranAvN93
🌸 #اگر_احمد_بود 🌿
☆
● سردار سرتیپ پاسدار #سعید_قاسمی پیرامون تاثیر اسارت مهندس #احمد_متوسلیان بر روند کلی #دفاع_مقدس می گوید:
▪︎
...اگر ما بخواهیم نگاه کلی تری به واقعه چهاردهم تیر ۱۳۶۱ داشته باشیم، باید بگوییم که از دست دادن #احمد_متوسلیان فی الواقع در حکم ثلمه و صدمهای بود که به کل سرنوشت تاریخی جنگ ما وارد شد.
ما این واقعیت را امروز که حدود سیزده، چهارده سال از ختم جنگ گذشته، شاید راحت تر بتوانیم درک کنیم. یعنی الآن، با فراغ بالِ ناشی از گذشت زمان است که می شود نقش تاثیرگذار و سرنوشت ساز چهره ای مثل #احمد_متوسلیان را در نبردهای فوق العاده سنگینی مثل #فتح_مبین و #الی_بیت_المقدس مورد بازنگری دقیق قرار داد.
✔
اگر که خدا می خواست و امکان تکرار چنان نبردهایی به فرماندهی #احمد در جبهه لبنان فراهم می شد و زمینه برای رویارویی نظامی مستقیم ما با اسرائیلیها به وجود میآمد، خب، تاریخ داستانهایی متفاوت با آنچه که گذشت را درباره جنگ ۱۹۸۲ لبنان ثبت می کرد.
#داستان_هایی_که_تا_ابد_زنده_می_ماند ...
🚩
🇮🇷
📼 منبع: مصاحبه، تهران، ۹ دی ماه ۱۳۸۱.
♡
☆
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
🚀 #آرزوی_نبرد_با_اسرائیل 🚩
☆
☆
سردار سرلشکر #محمد_باقری در خصوص دلایل بازگشت #تیپ_۲۷ از جبهه سوریه به ایران می گوید:
✔
...الزاماً این طور نیست که بگوییم تمهیدات دشمنان انقلاب اسلامی ما را به جبهه مدیترانه کشاند؛ بلکه ما به لحاظ احساساتی که داشتیم، خیلی علاقه داشتیم که در آن صحنه بجنگیم و به نظر ما امکان جنگ وجود داشت. در این رابطه با #احمد_متوسلیان و عده ای از بچه ها بررسی کردیم و معلوم شد که صعوبت و دشواری جنگ با عراقی ها خیلی بیشتر از صعوبت جنگ با اسرائیلی هاست. شیرینی جنگ با آنها خیلی بیشتر از جنگ با این هاست، یعنی اگر ما در آنجا از تمام جهات وارد جنگ میشدیم، به راحتی میتوانستیم در مراحل اولیه تاکتیکی، پیروزیهای بزرگی به دست بیاوریم. البته دنیا هم ساکت نمینشست و حوادث بزرگتری اتفاق می افتاد.
برداشت اولیه ما از رفتن به آنجا این بود که طی مدّت زمان کوتاهی با اقداماتی سریع، میتوانیم پیروزیهای بزرگی به دست آوریم و به ایران برگردیم، یعنی یک گوشمالی به اسرائیلیها بدهیم و برگردیم. واقعاً هم این کار شدنی بود. در لبنان، چند روزی با #حاج_احمد_متوسلیان منطقه "جبل الشیخ" و اطراف "بیروت" را شناسایی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با به کارگیری ده، دوازده گردان نیرو و یک سری کارهای دیگر، شاید بتوانیم سه هزار اسرائیلی را از اسیر بگیریم. چرا که اسرائیلیها ناشیانه ترین جنگ را کرده بودند و در منطقه گسترش بسیار نامناسبی داشتند. طوری که به راحتی می شد به آنها زد.
بعد که با سوریه ای ها در این باره بحث کردیم، دیدیم اینها اصلاً اهل این حرفها نیستند، یعنی میخواهند آن وضعیت آتش بس [شکننده موجود] را کش بدهند. وقتی [در دمشق] با آقای دکتر ولایتی، وزیرخارجه وقت کشورمان، صحبت کردم، ایشان پرسید: "نظرت چیست؟"
من گفتم: "این سوریه ای هایی که من میبینم، هیچ کدام اهلِ جنگ نیستند.
ایشان گفت: "بالاخره جنگ در اینجا مشکلات دارد. بدبین نباشید."
این حرفها به حضرت امام (ره) منتقل شد که جنگ در آنجا به این سادگی شروع نخواهد شد و اگر هم بشود، شاید نتوان به راحتی آزاد شد، یعنی در آنجا ما درگیر صحنه ای می شویم که تیپ۲۷ را برده بودیم، بعد باید یگانهای دیگر را هم به آنجا ببریم و جنگ آنجا طولانی میشود، اینجا [در ایران] هم که هنوز جنگ با صدام تمام نشده. در این صورت قوای ما تجزیه می شدند... در عمل آنچه اتفاق افتاده بود، ما را متوجه #قدس می کرد، بدون اینکه #کربلا را حل کرده باشیم. این فرمایش امام که "راه قدس از کربلا می گذرد" جهتگیری حرکت ما را روشن کرد...
#جاویدالاثر_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
دستگاه تصفیه آب در #جبهه
مشرق: یکی از مهمترین وظایف دستگاه های پشتیبانی کننده از جنگ، تهیه و ارائه آب و غذای سالم به رزمندگان بود تا از توان بدنی کافی برای شرکت در برنامه های آموزشی و رزمی برخوردار باشند
#تدارکات
#دفاع_مقدس
#دستگاه_تصفیه_آب
@yousof_e_moghavemat
جبهه بود و
همه چیزش صلواتی!
اصلا کدام وجهی ،
بهایِ این همه صفا میشد؟
#خیاطی_صلواتی
#تدارکات
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_شهدا
📃ایثاروفداکاری درراه انقلاب
🌹
#شهید_مصطفی_چمران
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
@yousof_e_moghavemat
در شب اول ذیحجه
که هلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد
خورشید به خانه علی علیه السلام وارد شد
باد صبا همه را خبر رسانید که:
زیور ببندند؛
نور با نور پیوست و💞
جهان روشن شد.💫☀️
درختان شکوفه های خود را
بر زمینیان ارزانی داشتند.
💐💐💐💐💐💐💐
#اول_ذیحجه
#سالروز_ازدواج_حضرت_علی_و_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
@yousof_e_moghavemat
امام سجّاد علیه السلام:
من مشتاق توأم، ای پروردگار جهانیان
إِنِّى إِلَيْكَ راغِبٌ يَا رَبَّ الْعالَمِينَ
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
#حدیث_امام_سجاد
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز خدا لطف نهان خود هویدا میکند
امروز تفاخر فرش بس بر عرش أعلا میکند
امروز دو تا را جفت هم ، از صنع یکتا میکند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا میکند
سال روز پیوند مظهر احسان و جود با دردانه زیور عالم
یاس آل محمد صلی الله علیه و آله مبارک باد
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#اول_ذیحجه
#سالروز_ازدواج_حضرت_علی_و_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
@yousof_e_moghavemat
#زندگی_به_سبک_شهدا👌
#طـنـز_جبهه
- محمد پاشو!..پاشو چقدر می خوابی!؟😊
-چته نصفه شبی؟بذار بخوابم..😑😩
-پاشو،من دارم نماز شب میخونم کسی نیست نگام کنه!!!😐😂
یا مثلا میگفت:«پاشو جون من ،اسم سه چهار نفر مؤمن رو بگو تو قنوت نماز شبم کم آوردم!😟😊
هرشب به ترفندی بیدارمان میکرد برای نماز شب..عادت کرده بودیم!
#شهید_مسـعـود_احمدیان🌷
#نماز_شب
@yousof_e_moghavemat
34.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺فرماندهان آمریکایی درباره حاج قاسم چه میگویند؟
#مستند_فرمانده_سایه_ها
#قسمت_پنجم
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
🌿 شهید حاج حسین خرازی:
* گفتم پدرشم، با من این حرف ها را ندارد. گفتم « حسین، بابا! بده من لباس هات رو می شورم.» یک دستش قطع شده بود.
گفت « نه، چرا شما؟ خودم یه دست دارم با دوتا پا. نگاه کن.» پاچه ی شلوارش را تا زد بالا، رفت توی تشت. لباس هایش را پامال می کرد. یک سرِ لباس هایش را می گذاشت زیر پایش، با دستش می چلاند.
راوی پدر محترم شهید
#شهید_حسین_خرازی
@yousof_e_moghavemat
💠به سفارش آقا مهدی باکری قرار شد یه خونه تو قم بگیریم و با همسر شهیدان حمید باکری و همت
با هم باشیم خانوم همتو از قبل میشناختم ولی ژیلایی که میدیدم با اون دختر پر شر و شور سابق خیلی فرق داشت شکسته شده بود با خانوم باکری هم کم کم آشنا شدم سعی میکردم جلوشون طوری رفتار کنم که انگار منم شوهرم شهید شده فکر میکردم زندگیشون بعد رفتن آدمایی که دوستشون داشتن،چقده سخته. پیش خودم میگفتم خُب اگه واسه ی منم پیش بیاد چی!؟ اگه دیگه مهدی رو نبینم.یه شب گفتن"حالا ببینیم قمی ها چطور غذا درست میکنن." داشتم غذا درست میکردم که یه خانومی اومد در زد و یه چیزی بهشون گفت با خودم گفتم "خب به من چه !؟"شام که آماده شد هیچ کدوم لب به غذا نزدن! گفتن: "اشتها نداریم!"سیم تلوزیونو هم در آورن فرداش خواهرم اومد دنبالم و گفت: "لباس بپوش بریم جایی شکی که از دیشب به دلم افتاده بود، خوابای پریشونی که دیده بودم، همه داشت درست از آب در میومد. عکس مهدی و مجیدو دیدم که زده بودن سر خیابونشون،
آقا مهدی راه میفته از بانه بره پیرانشهر که تو جلسه ای شرکت کنه طبق معمول با راننده بوده.ولی همون لحظه که میخواسته راه بیفته مجید میرسه و آقا مهدی به راننده میگه "دیگه نیازی به اومدن شما نیست، با برادرم میرم"بین راه هوا بارونی بوده و دیدشون محدود.مجبور بودن یواش یواش برن که میخورن به کمین ضدّانقلاب. ماشینشون مورد اصابت آر پی جی قرار میگیره و مجید همونجا پشت فرمون شهید میشه.مهدی از ماشین میپره بیرون تا از خودش دفاع کنه. ولی تیر میخوره.صبح روز بعد پیکراشونو پیدا کرده بودن که با فاصله از هم افتاده بودن...
#شهید_مهدی_زین_الدین
ایستاده در سمت چپ تصویر
@yousof_e_moghavemat
💠خنثی کردن کمین
🌹 شهید محمود کاوه 🌹
✨ کاوه جلوتر از ما رفته بود منطقه را چک کند. وقتی برگشت، دستور ایست داد. بعد هم گفت: "بر می گردیم."
برگشتیم توی مقر، گفت: " برین استراحت کنین."
🔅انتظارش را نداشتیم. راحت کنار نمی آمدیم با مساله، ولی کاریش هم نمی شد کرد؛ دستور بود و باید اجرا می شد. بعداً شنیدم محمود آن شب همراه چندنفر دیگر، برگشته بود منطقه ی دشمن.
دو، سه ساعت بعد، دوباره آماده باش زدند. همه به خط شدیم.
کاوه گفت:" حالا می ریم عملیات."
🔆رفتیم. یکی از پایگاه های دشمن را منهدم کردیم و برگشتیم.
بچه های اطلاعات می گفتند:" دیشب عراقی ها کمین ناجوری گذاشته بودند براتون؛ اگر اون موقع حمله می کردین، یکی تون زنده در نمی رفت."
🔅وقتی دیده بودند ما برگشته ایم، خاطرشان جمع شده بود که دیگر حمله نمی کنیم
✨اوایلی که رفتیم سقز، سلاح سنگین مان یکی مسلسل کالیبر بود. حتی آرپی جی هم نداشتیم.
همین، ضد انقلاب را حسابی پررو کرده بود. وقت و بی وقت حمله می کردند به پایگاهمان.
محمود که شد مسئول عملیات، گفت:" هرجور شده، باید مشکل تجهیزات مون رو حل کنیم."
زیاد این در و آن در زد. کم کم خیلی چیز ها توانست بگیرد. ولی برای گرفتن خمپاره، مدتی معطل شد. مشکلش را جور دیگری حل کرد.
توی دخانیات، لوله ی بخاری زیاد داشتیم. همان ها را گفت رنگ های مخصوصی بزنیم.
توی هر کدام از پایگاه ها، یکی شان را بردیم روی پشت بام.
سرهاشان را طوری از لبه ی پشت بام می دادیم بیرون که هرکسی از دور می دید، فکر می کرد قبضه ی خمپاره است.
📚 اسوه ها، صص ۲۱ و ۶۲
#شهید_محمود_کاوه
@yousof_e_moghavemat
شهیدی که به صورت ایستاده دفن شد❗️
محسن علاقه شدیدی به پرواز داشت گویی خداوند را به هنگام پرواز میدید و در دوران زندگانی کوتاه اما پربارش هرگز کسی را از خود ناراحت نکرد و تمام هم و غمش انقلاب و نظام بود آن زمان نیز به ما تعلیم رانندگی میداد و می گفت که باید روی پای خود بایستید.
همرزم شهیدان شیرودی و کشوری بود که ضد انقلاب او را پس از اسارت به صورت #ایستاده دفن کردند و تا #گردن در خاک بود و به صورتش عسل مالیدند و روز بعد که صورتش بخاطر #نیش حشرات از بین رفته بود و کمی رمق داشت با گلوله تیر خلاص زدند...😔
سرلشگر شهید محسن درخشان معروف به #شهید_ایستاده
#شهید_محسن_درخشان
@yousof_e_moghavemat
#یاران_حاج_قاسم
🌷لبخندی زیبا!🌷
🔷می خوابید و چشم هایش
رانیمهباز، روی هم میگذاشت.
لبخندی روی لبش می آورد و
می گفت:
دوست دارم این طوری شهید
بشم، نمیخوام موقع شهادت
چهره م غمگین باشه ودیگران
با دیدن چهره ی من خوفی از
شهادت در وجودشان احساس
کنند...
شب قبل ازعملیات وارد چادر
فرماندهی گروهان شدم،
به اتفاق شهید بهمنی دراز
کشیده بودند. تا مرا دیدند با
لبخندی زیبا گفتند:
فردا شب اینطوری میخوابیم...
🕊شب بعد،وقتی به جنازه ی
عیسی نگاه می کردیم،با همان
لبخندی که خودش دوست
داشت، به شهادت رسیده بود.
بهمنی هم همانطور که خودش
پیشبینی کرده بود، جنازهاش
را چند ساعت قبل از جنازه ی
عیسی از آب گرفتیم.
🔹راوی:ابراهیم شمسی
🔶شرح عکس: شهید عیسی
حیدری با چفیه سفید
#شهید_عیسی_حیدری
@yousof_e_moghavemat
37.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺فرماندهان آمریکایی درباره حاج قاسم چه میگویند؟
#مستند_فرمانده_سایه_ها
#قسمت_ششم
پایان
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
💠اهمیت به نماز
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد گفت"کجا نگه می داری تا #نماز بخوانیم؟"
گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم"
از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"
راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید_احمد_مشلب
📚ملاقات در ملکوت
#حزب_الله
@yousof_e_moghavemat
#علمدار 🚩
🌸
🍃
🌸
🔶 سخنانی از زبان #سردار_سعید_قاسمی در مورد #احمد_متوسلیان و #محمدابراهیم_همت :
✔
... #اسارت حیرت انگیز #حاج_احمد ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس پوچی می کردم. احمد برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک فرمانده ارشد بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک منشور بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟....
#احمد هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما حکم پدر را داشت، هم معلم و مربی ، هم دوست و برادر ، هم مرشد و اسوه .
به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ #متوسلیان ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند علمدار ما باشد و بیاید عَلَم احمد را بردارد و آن هم #همت است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، همّت را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی احمد را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود همت هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم احمد را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی #عملیات_رمضان ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود.
🚩
در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک ولی برود، تا ولی بعدی بیاید و علمدار امرِ حق شود.
♡
☆
📓 برگرفته از کتاب ارزشمند #ضربت_متقابل ، صفحه ۸۱ و ۸۲ به نگارش گلعلی بابایی.
🤗
❤
📸 شناسنامه عکس: تابستان ۱۳۶۰، روانسر، منطقه سراب (استان کرمانشاه)
از راست: (عباس حاجی زاده، #حاج_همت ، #حاج_احمد_متوسلیان 😍🥰
#شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
#با_شهدان
باران شدیدی در تهران باریده بود.🌹
خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود.
چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. 🍁
همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد.🌺
ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد.
هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود! 🌷
#شهید_ابراهیم_هادی
@yousof_e_moghavemat