eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 پاییز ۱۳۵۸ ، در سپاه ( کردستان ) و کنار همرزمانش http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📷 پاییز سال ۵۸ ، سپاه شهیدان «بهمن نجفی» ، «احمد بابایی» ، «سید ولی جناب» ، «علی اکبر حاجی پور» و در تصویر حضور دارند. Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📝 📃 ↩ "قسمت یازدهم" ↪ 💠 به دنبال آزادسازی و تثبیت نسبی امنیت مردم این شهر، بلافاصله عازم مصافی دیگر شد. مقصد بعدی او شهر بود. بر خلاف که تا پیش از ورود و همرزمانش کلاً در تصرّف ضد انقلابیون مسلّح قرار داشت، در ، معدود نیروهای تیپ ۲ لشکر ۲۸ ارتش در پادگان شهر، مدّت ها بود که دلاورانه به مقاومتی عاشورایی در برابر حملات پی در پی مهاجمان تا بُن دندان مسلّح ضدانقلاب ادامه می‌دادند. پس از آزاد سازی شهر همراه با نیروهایش به اصلاح امور در این شهر پرداخت. با تثبیت شهر ، هدف بعدی قوای انقلاب اسلامی، آزادسازی شهر استراتژیک اعلام شد. شهری که مردم مسلمانان آن ماه‌ها بود که با کابوس اشغال و حضور نامشروع عوامل مسلّح ضد انقلاب دست به گریبان بودند و در انتظار قدوم مبارک دلاورمردان اردوی انقلاب اسلامی؛ سردارانی همچون و لحظه شماری می کردند. در پی آزادسازی پادگان ، ماموریت یافت تا هرچه سریع تر در سِمَت فرماندهی سپاه ناحیه ، ضمن پاکسازی محورهای آلوده حومه این شهر و در هم کوبیدن بقایای ضد انقلابیون مسلّح در شهرستان حضور سپاه را تجدید سامان بدهد. طی مدت چهار ماه - تا اواسط دی ۱۳۵۸ - با مساعدت جمعی از همرزمان دلاورش همچون: ، ، ، و...، توانست با نهایت اقتدار از پس اجرای این ماموریت دشوار برآید. 📚 با تخلیص و اختصار از کتاب 📷 تصویر اول: پاییز ۱۳۵۸، سپاه بانه - ایستاده از راست: ( ، ناشناس، ) نشسته از راست: ( ، )🌹 📷 تصویر دوم: پاییز ۱۳۵۸، سپاه بانه - ایستاده از راست: (ناشناس، شهید احمد بابایی، ناشناس، ) نشسته از راست: (ناشناس، ناشناس، شهید سید ولی جناب، شهید علی اکبر حاجی پور، ناشناس، ) ❤ 🌸 ⚘ 🌸 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📝 📜 ✔ 🔍"قسمت سیزدهم"🔍 . . 💠 که در آن پاییز سال ۱۳۵۸، مسئولیت فرماندهی سپاه در شهرستان بانه را برعهده داشت و از نزدیک شاهد عملکرد هیئت اعزامی مذکور به منطقه بود، می گوید: "...همین جا باید بگویم که مسئولین در اصل حسن نیت برای داشتند و با همین نیت هم به کردستان آمدند. کلاً این آقایان جز تضعیف موقعیت انقلاب در منطقه کار دیگری نکردند. در زمان تحرکات همین هیئت، پاسگاه های ژاندارمری یکی پس از دیگری خلع سلاح شدند. مرز ما با عراق بار دیگر باز شد. با این حال اعضای هیئت مدام زرد داشتند نگذارند کسی کاری برای مقابله با این فجایع انجام دهد. تمام خیانت های این ها را اگر من بخواهم بگویم، کلی زمان می برد. در همین بانه خودمان شاهد بودیم که این آقایان چه خیانت هایی کردند. به عنوان مثال، در زمان ورود نیروهای ما به شهر ، یکی از اشرار با نام مستعار ، نارنجکی داخل یکی از ماشین های گشتی ما پرتاب کرد. بعد یکی از نیروهای اعزامی سپاه اصفهان که سرنشین آن خودرو بود، با از خودگذشتگی، خودش را با شکم روی نارنجک انداخته بود که به دیگران صدمه ای نرسد. با انفجار نارنجک این برادر شد. ما می‌دانستیم چه کسی نارنجک را انداخته. بچه ها به طرفش تیراندازی کردند و تیری هم به پای او اصابت کرده بود. منتها این فرد موفق به فرار شده بود... زمانی که وارد شد، اعضای هیئت به ملاقات نمایندگان محلی احزاب مسلّح ضد انقلاب رفتند و هم در آنجا برای ضد انقلابیون سخنرانی کرد. موقعی که برگشتند، ما دیدیم با آن پای شَل خودش همراه فروهر آمده است...🤝 ⚠️ ↪ 📙 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، صفحات ۳۷ تا ۳۹ 📖 . . . #۲۸صفر 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📝 📖 🔍 ↩ "قسمت سیزدهم" ↪ ✔ ◽ 💠 بنده بلافاصله رفتم پیش فروهر و گفتم: "این آدم با شما چه کار می کند؟" او جواب داد: "من رفتم برای مردم سخنرانی کردم. بعد از سخنرانی، مردم گفتند که شما اگر حسن نیت دارید، این آقا را ببرید تهران. آن جا پای او را عمل کنید و مداوایش کنید." من گفتم: "آقای ! کدام مردم؟ اینها همه صحنه سازی است. این فرد هم جریان جرایمش از این قرار است. حالا شما به عنوان رئیس هیئت اعزامی دولت، می خواهید قاتل برادران ما را به تهران ببرید، او را عمل کنید؟" در جواب بنده، ایشان گفت: "من نماینده امام هستم..." عجبا! که آدم‌هایی مثل در برابر بچه های که می رسیدند، لقب "نمایندگی حضرت امام" را یدک می کشیدند!... خلاصه گفت: "من نماینده امام هستم و همین است که گفتم. دستور من باید اجرا بشود." بنده هم در جواب او گفتم: "شما نماینده امام هستی، از کانال خودت هستی. ما هم نماینده امام هستیم از کانال خودمان. حالا که این طور است، اصلاً کار شما به ما ربطی ندارد، کار ما هم به شما ربطی ندارد. ما این آقا را می گیریم و تحویل دادگاه می دهیم. شما هم هر کاری دلتان می‌خواهد بکنید... نتیجه این شد که ایشان به فرمانده تیپ ارتش دستور داد مرا را بگیرند و به زندان ببرند. من به گفتم: "آقای ! بین ارتش و سپاه، در با این دستور اصطکاک به وجود می‌آید. نکنید این کار را... مطمئن باشید که دارید با رو در رو می شوید." بالاخره با دوندگی فراوان ما، ناچار شدند نور چشمی آقای را به دادگاه تحویل بدهند. بعد، همین آقایان هیئت، حسن نیت به خرج دادند و او را آزاد کردند. الآن می دانید چه کاره است؟ او معاون ، سرکرده حزب دموکرات شده است!" از اقدامات در اوایل دهه ۵۸، اخراج نیروهای از شهر بود. توضیح تصویر:فروردین 1360.اصفهان پایگاه غدیر.دومین سمینار فرماندهان @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📷 شهید غلامرضا قربانی مطلق و احمد متوسلیان - سپاه پاوه @yousof_e_moghavemat
🌷 شهید ، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پاوه 🔹 در سال 1332 در محله «امير اتابك» تهران ديده به جهان گشود و سر نوشت چنين رقم خورد كه تنها فرزند خانواده باشد. از او پسري به نام حسن به يادگار مانده به اضافه چند قطعه عكس. شهيد «مطلق» از آن رو مورد توجه و در ياد ماندني است كه در مقابل جسم در خون طپيده او زانوي ادب بر زمين نهاد و چون ابر بهاري ،زاز زار گريست «حيدر» رزمندگان ،تعلق خاطر عجيبي به دو تن از رزمندگان داشت ،يكي همين غلامرضا مطلق و ديگري محمد توسلي. زاري و ناله حاج احمد را تنها در كنار پيكر اين دو تن ديده اند و بس .يك نكته قابل توجه ديگر نيز وجود دارد. ▫️«احمدمتوسليان» و «غلامرضا» از بدو آشنايي ،دوشادوش يكديگر در تمامي صحنه هاي مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پي آزاد سازي شهرستان« پاوه» در دي ماه 1358 كه سرپرستي فاتحان شهر را بر عهده داشت به جاي اينكه خود فرماندهي سپاه شهر را به دست گيرد اين مسئوليت را بر دوش «غلامرضا قرباني مطلق» نهاد و حكم فرماندهي سپاه به نام اين جوان قد بلند و خوش مشرب ،كه ريش انبوه و سياه و موهاي مجعدش جذابيت خاصي به او مي بخشيد ،صادر شد و فرماندهي عمليات سپاه «پاوه» را پذيرفت. اين عمل متوسلیان نشان دهنده اعتقاد و اطمينان وافر آن عزيز به توانايي و مديريت شهيد «مطلق» است . 🔸عروج زود هنگام «غلامرضا» اين فرصت را به نداد تا نتيجه نهايي سرمايه گذاري خود را ببيند. به يقين می توان گفت كه اگر شهادت زود هنگام در تقدير اين فرمانده هميشه خندان رقم نمي خورد ،او يكي از فرماندهان كليدي دفاع مقدس مي توانست باشد. پرچمداري كه چه بسا نامش همرديف «همت» و «موحد دانش» و «زين الدين» و ... برده مي شد . زماني كه او فرماندهي سپاه يك شهر مهم را بر عهده داشت ،قالب عزيزاني كه بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نيروهاي ساده و گمنام بودند. 📝 در فروردين 1358 ،پس از يك دوره فشرده آموزشي در محل كاخ سعد آباد ؛ «غلامرضا» به سپاه تهران واقع در خيابان خردمند اعزام شد .در همان جا بود كه با هر دو همرزم جداناشدني خود آشنا شد؛ و ، و از آن پس تا اعزام به ،در« » ،« » و « » و سر انجام در دوشادوش يكديگر ،به ستيز با پرداختند . 🌾 صبح روز چهارم ارديبهشت ماه سال 1359 كه «غلامرضا» و جلوي مقر سپاه مشغول صحبت بودند، سفير مرگبار خمپاره 120 و پس از آن صداي مهيب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد. «غلامرضا» و « علي» هر دو ميان غبار و دود ناشي از انفجار گم شدند و زماني كه نیروها خودشان را بالاي سر آنها رساندند ،تنها «علي» بود كه ناله مي كرد . 🌟 «غلامرضا» خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ، روي خاك دراز كشيده بود . يكي از پاهايش به طور كامل از زير كمر قطع شده و سينه و پهلويش ،مشبك شده يود .فرياد يا حسين فضاي پادگان را پر كرد، هر كس سر در گريبان خود گرفته بود و شیون و ناله مي كرد. 🔸زماني از ماجرا باخبر شد به زحمت خودش را كنترل كرد. سرانجام با رسيدن به بالاي سر جنازه ،بغضش تركيد. نشست و آرام و بي صدا ،اشك ريخت. ✳️ پيكر در هم كوفته «غلامرضا» را در غسل دادند و شب، همه شب را تا خروسخوان صبح در كنارش ماند و در خلوت خود تلخ گريست. «غلامرضا » اكنون در بهشت زهرا آرام گرفته و نظاره گر رفتار ماست. "خيلي غريبانه و گمنام" 🌷بهشت زهرا (سلام الله عليها) تهران – قطعه 24 ،رديف31-شماره31 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📷 شهید غلامرضا قربانی مطلق و احمد متوسلیان - سپاه پاوه #باز_نشر @yousof_e_moghavemat
🌷 شهید ، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پاوه 🔹 در سال 1332 در محله «امير اتابك» تهران ديده به جهان گشود و سر نوشت چنين رقم خورد كه تنها فرزند خانواده باشد. از او پسري به نام حسن به يادگار مانده به اضافه چند قطعه عكس. شهيد «مطلق» از آن رو مورد توجه و در ياد ماندني است كه در مقابل جسم در خون طپيده او زانوي ادب بر زمين نهاد و چون ابر بهاري ،زاز زار گريست «حيدر» رزمندگان ،تعلق خاطر عجيبي به دو تن از رزمندگان داشت ،يكي همين غلامرضا مطلق و ديگري محمد توسلي. زاري و ناله حاج احمد را تنها در كنار پيكر اين دو تن ديده اند و بس .يك نكته قابل توجه ديگر نيز وجود دارد. ▫️«احمدمتوسليان» و «غلامرضا» از بدو آشنايي ،دوشادوش يكديگر در تمامي صحنه هاي مقابله با ضد انقلاب حضور داشتند در پي آزاد سازي شهرستان« پاوه» در دي ماه 1358 كه سرپرستي فاتحان شهر را بر عهده داشت به جاي اينكه خود فرماندهي سپاه شهر را به دست گيرد اين مسئوليت را بر دوش «غلامرضا قرباني مطلق» نهاد و حكم فرماندهي سپاه به نام اين جوان قد بلند و خوش مشرب ،كه ريش انبوه و سياه و موهاي مجعدش جذابيت خاصي به او مي بخشيد ،صادر شد و فرماندهي عمليات سپاه «پاوه» را پذيرفت. اين عمل متوسلیان نشان دهنده اعتقاد و اطمينان وافر آن عزيز به توانايي و مديريت شهيد «مطلق» است . 🔸عروج زود هنگام «غلامرضا» اين فرصت را به نداد تا نتيجه نهايي سرمايه گذاري خود را ببيند. به يقين می توان گفت كه اگر شهادت زود هنگام در تقدير اين فرمانده هميشه خندان رقم نمي خورد ،او يكي از فرماندهان كليدي دفاع مقدس مي توانست باشد. پرچمداري كه چه بسا نامش همرديف «همت» و «موحد دانش» و «زين الدين» و ... برده مي شد . زماني كه او فرماندهي سپاه يك شهر مهم را بر عهده داشت ،قالب عزيزاني كه بعدا پرچمداران نام آور سپاه اسلام شدند نيروهاي ساده و گمنام بودند. 📝 در فروردين 1358 ،پس از يك دوره فشرده آموزشي در محل كاخ سعد آباد ؛ «غلامرضا» به سپاه تهران واقع در خيابان خردمند اعزام شد .در همان جا بود كه با هر دو همرزم جداناشدني خود آشنا شد؛ و ، و از آن پس تا اعزام به ،در« » ،« » و « » و سر انجام در دوشادوش يكديگر ،به ستيز با پرداختند . 🌾 صبح روز چهارم ارديبهشت ماه سال 1359 كه «غلامرضا» و جلوي مقر سپاه مشغول صحبت بودند، سفير مرگبار خمپاره 120 و پس از آن صداي مهيب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد. «غلامرضا» و « علي» هر دو ميان غبار و دود ناشي از انفجار گم شدند و زماني كه نیروها خودشان را بالاي سر آنها رساندند ،تنها «علي» بود كه ناله مي كرد . 🌟 «غلامرضا» خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ، روي خاك دراز كشيده بود . يكي از پاهايش به طور كامل از زير كمر قطع شده و سينه و پهلويش ،مشبك شده يود .فرياد يا حسين فضاي پادگان را پر كرد، هر كس سر در گريبان خود گرفته بود و شیون و ناله مي كرد. 🔸زماني از ماجرا باخبر شد به زحمت خودش را كنترل كرد. سرانجام با رسيدن به بالاي سر جنازه ،بغضش تركيد. نشست و آرام و بي صدا ،اشك ريخت. ✳️ پيكر در هم كوفته «غلامرضا» را در غسل دادند و شب، همه شب را تا خروسخوان صبح در كنارش ماند و در خلوت خود تلخ گريست. «غلامرضا » اكنون در بهشت زهرا آرام گرفته و نظاره گر رفتار ماست. "خيلي غريبانه و گمنام" 🌷بهشت زهرا (سلام الله عليها) تهران – قطعه 24 ،رديف31-شماره31 @yousof_e_moghavemat
۱۵ خرداد خونینِ بانه .... ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۳ در حالیکه شمار زیادی از مردم بانه استان کردستان از پیر ، جوان زن، مرد و کودکان برای گرامیداشت شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در پارک مرکزی شهر گردهم آمده بودند با حمله‌‌ ی هوایی پنج فروند از جنگنده‌های رژیم بعث عراقی مواجه شدند که در این جنایت ضد بشری ۶۰۲ نفر شهـید و بیش از ۴۰۰ نفر مجروح شدند. @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📸 آبان ۱۳۶۲ - منطقه عمومی #پنجوین . سرداران بزرگوار اسلام #شهید_علی_اکبر_حاجی‌پور ، #شهید_سید_ابراهی
✅ پست ۴۲ 🔶 مناطق واقع در داخل پیشرفتگی شیلر و هم‌چنین تمام اطراف آن، در قلمرو ایران و عراق؛ عموماً کوهستانی و صعب‌العبور هستند. مناطق مسکونی مهم، اطراف پیشرفتگی مرزی شیلر در داخل خاک ایران، شهر در جنوب و شهر در شمال آن هستند و مسافت جاده‌ای بین آنها، قریب به ۱۲۰ کیلومتر است. در قلمرو استان سلیمانیه کشور عراق نیز؛ فقط شهر در گوشه جنوب‌غربی این پیشرفتگی، در فاصله‌ای کمتر از ۵ کیلومتری خط مرزی قرار دارد. 🔸بنابراین سه نقطه حیاتی این منطقه، از لحاظ برخورداری شایستگی جهت اجرای عملیات نظامی: شهرهای و در غرب استان کردستان ایران و در شرق استان سلیمانیه کشور عراق هستند. بقیه‌ نقاط این منطقه؛ از لحاظ عملیات نظامی در مقیاس وسیع جنگ آن دوران بین دو کشور، حائز اهمیت ویژه‌ای نبودند. 🔸بنا بر تمام این مقدّمات؛ دو نقطه حیاتی این منطقه؛ یعنی مریوان ایران و پنجوین عراق، حتی سال‌ها قبل از آغاز جنگ بین دو کشور نیز، مورد توجه بودند. زیرا مهم‌ترین محور اصلی در لشکرکشی از غرب به شرق در این منطقه، محور سلیمانیه-سیّدصادق-پنجوین و‌ مریوان-سنندج برای اشغال مراکز استان کردستان ایران محسوب می‌شود. چه اینکه مهم‌ترین معبر وصولی از شرق به غرب برای تصرّف شهر سلیمانیه؛ مرکز استان سلیمانیه عراق نیز، همین محور سنندج به سلیمانیه بوده است. سایر محورهای وصولی، در حکم معابری فرعی به شمار می‌آیند که هدف نهایی از عمل در آنها، رسیدن به همین محور اصلی خواهد بود. 🔸به هر روی؛ با توجه به سیمای فشرده‌ای که از وضعیت کلی زمین آن منطقه جهت عملیات ترسیم گردید، مناسب‌ترین راه‌کار نظامی برای وارد کردن یک ضربت روانی-سیاسی به سپاه یکم نیروی زمینی ارتش عراق، آن بود که پیشرفتگی شیلر از قلمرو عراق قیچی شود و نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران، ضمن بریدن این پیشرفتگی، ارتباط نزدیک زمینی بین مریوان و بانه را در طرفین آن برقرار سازند و شهر پنجوین را که در حاشیه جنوب‌غربی این پیشرفتگی قرار دارد، تصرّف نمایند و آن را نقطه مبنایی؛ برای پیش‌روی‌های بعدی در محور مریوان-پنجوین-سیّدصادق-سلیمانیه قرار دهند. 🔸به همین منظور؛ فرماندهان عالی‌رتبه‌ی نیرو‌های مسلّح جمهوری اسلامی ایران همین منطقه را به عنوان آماج عملیات چندمرحله‌ای والفجر-۴ تعیین کردند. گستره‌ی زمین مورد نظر جهت اجرای عملیات والفجر-۴ حدفاصل بانه از شمال و مریوان در جنوب بود که منطقه عمومی شیلر و جنوب آن؛ یعنی پنجوین و سورن را شامل می‌شد و در حوزه استحفاظی یگان‌های تحت امر سپاه یکم نیروی زمینی ارتش عراق؛ به فرماندهی سرلشکر ستاد ماهر عبدالرشید تکریتی قرار داشت. 🔸همچنین به استناد مدارک موجود در آرشیوهای جنگ، در آستانه‌ی آغاز عملیات والفجر-۴، استعداد نیروهای خودی به شرح ذیل بوده است: الف) یگان‌های نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران؛ - لشکر ۲۸ پیاده کردستان؛ با تمام قوا - یک تیپ از لشکر۲۱ پیاده حمزه سیّدالشهداء (ع) - یک گروه رزمی (گروه رزمی سلمان) از لشکر۸۸ زرهی زاهدان - ۹ گردان و دو آتش‌بار مجزا، از یگان‌های توپخانه نزاجا هم‌چنین یگان‌های هوانیروز نیز، در پشتیبانی عمومی عملیات قرار داشت. ب) یگان‌های نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ - لشکر۱۴ امام‌حسین(ع) به استعداد ۶ گردان پیاده - لشکر ۸ نجف‌اشرف به استعداد ۶ گردان پیاده - لشکر۴۱ ثاراللّه (ع) به استعداد ۶ گردان پیاده - لشکر ۲۵ کربلا به استعداد ۶ گردان پیاده - تیپ ۴۴ قمر‌بنی‌هاشم(ع) به استعداد ۳ گردان پیاده و ۱ گردان توپخانه علاوه بر واحد‌های رزمی ذکر شده در فوق؛ مسئولیت پشتیبانی مهندسی از این عملیات، به واحد‌های پشتیبانی مهندسی جنگ جهادسازندگی استان‌های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و سمنان محوّل شده بود. مسؤولیت کلی هدایت عملیات نیز؛ به قرارگاه حمزه سیّدالشهداء (ع) ؛ واگذار شده بود. 🔸تدبیر کلی فرماندهی قرارگاه حمزه سیّدالشهداء (ع)- قرارگاه فرماندهی عملیات- آن بود که ضمن انجام یک حمله احاطه‌ای دو‌‌طرفه؛ از شمال و جنوب، به دهانه پیشرفتگی شیلر یورش برده و با تصرّف ارتفاعات غربی و جنوبی این پیشرفتگی، شهر پنجوین در شرق استان سلیمانیه عراق را که به فاصله‌ی تقریبی پنج کیلومتری غرب خط مرزی ایران قرار دارد، تحت کنترل خود درآورد. بدین ترتیب؛ جاده اصلی ارتباطی سلیمانیه-سیّدصادق-پنجوین که محور اصلی مواصلاتی استان سلیمانیه به این منطقه مرزی بود، قطع و امکان پیش‌روی‌های بعدی ایرانیان در محور پنجوین-سیّد‌صادق تسهیل می‌شد. @yousof_e_moghavemat
۱۵ خرداد خونینِ بانه .... ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۳ در حالیکه شمار زیادی از مردم بانه استان کردستان از پیر ، جوان زن، مرد و کودکان برای گرامیداشت شهدای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در پارک مرکزی شهر گردهم آمده بودند با حمله‌‌ ی هوایی پنج فروند از جنگنده‌های رژیم بعث عراقی مواجه شدند که در این جنایت ضد بشری ۶۰۲ نفر شهـید و بیش از ۴۰۰ نفر مجروح شدند. @yousof_e_moghavemat