eitaa logo
آذرخش
56 دنبال‌کننده
354 عکس
378 ویدیو
99 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی درخت شاتوت! باران، به نرمی باریده بود و دلنواز بهاری، سر و سیمای عابران را بوسه باران می کرد. باران باریده بود و بویِ بخشِ کاه گِل تمام محله را پُر کرده بود! آرام آرام آفتاب از پس ابر سَرَک می کشید و هوا رو به تابستانی می رفت! چند ساعتی به قدر تاب و توان زمین را زدم تا اینکه بانگ اذان در سراسر بیشه زار انداز شد. آفتاب به قدرت رسیده بود و با شدت و بی رحمانه می تابید! در فکر فرورفته بودم که در میانه ی راه سر و صدای مرا از گریبان فکر به در آورد! اطراف درخت جمع شده بودند و هر کسی به دنبال شیرین شدن کامَش بود! برخی از درخت بالا می رفتند و بر شاخه ساران می نشستند و شاخه ها را در بهم زدنی جارو می کردند! آنان که دستشان به درخت نمی رسید و چوب و کفش نثار درخت می کردند بلکه چند حبه شاتوت، مهمان شان کند! از کنارشان عبور کردم که ناگهان گُلی از گلستان مرا به خاطر آمد... شرح حال انسان های و مفید، حکایت حال همان درخت شاتوت است ، چون دارند، سنگ آدمیان را به جان می خرند و لگد هایشان را تحمل می نمایند. و گرنه هیچ کسی بر شانه درخت قدم نمی گذارد و سنگ و لگدش نمی زند! زخم زبان مردم، شنیدن، انسان های موفق است. تو را تحمل امثال ما بیاید کرد که هیچ کس نزند بر درخت بی بَر سنگ «سعدی» @zarakhsh
بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون. عجب از چرخ روزگار، یک روز آن چنان، می بخشد و غرق در شور و شوق می‌سازدت که انگار پنجه های مرغ بخت و را بر شانه هایت احساس می کنی! و یک روز آنچنان زیر پایت را خالی می کند که زمین خوردنت اصلا نیست! در این روزها که روز های و روزه داری است! روز هایی که سفره هایش بوی می دهد و لقمه هایش لذتی دوچندان دارد!! روز هایی که شب هایش، مالامال از نسیم خداوندی است!! در همين روزها، خبر تلخ های و نسل کشی های ، خون به دلِ خردمندانِ دل زنده می کند! نفرین بر حقوق بشر و نفرین بر این سکوت !! مشتی طلب ِسنگ دل ِبی رحم، انسان دوستی بر چهره زده و کراوات آدمیت بسته اند و با لبخندی فریبا خود را حقوق بشر می خوانند!!! یک روز دل هایشان به حال ها می سوزد و کشتار سگ ها را در بیانیه ای تحریم می کنند اما امروز چشم های سردشان را بر این همه و نسل کشی و ناجوان مردی بسته اند! نفرین بر این همه و نفرین بر این همه نقاب!! بخواب دخترم! چشم هایت را ببند پسرم! کیف و مدرسه ات را به یاد گار نگه می دارم تا هر بار که دلم به حال آینده تباه شده ات سوخت! هر بار که خیال خام شب عروسی ات را در ذهن پروردم! ! هر بار که زمین خوردم و از فَرط تنهایی دست می خواستم! همین کیف و کفش ها را به می فشارم و از این همه ظلم و به خدای ستم ستیز و ستمگر سوز، شکایت می کنم! بخواب دخترم! چشم برهم بگذار پسرم! آنجا که می روی حتما از اینجا آرام تر است! بخواب که الهی مادرت هم به خوابی ابدی فرو رود! این درد به تنهایی برای کافی است و به قدر شکنجه بر سینه سنگینی می کند! دیگر غم تنها شدن استاد آیت الله آملی را نزد که باید بُرد! باخبر گشتم که سرکار خانم، سکینه ، همسر محترم آیت الله جوادی آملی و بانوی فعال فرهنگی، رخت سفر بر بست و استاد را تنها گذاشت! خدایش بیامرزد! از آنجا که پشت هر مرد موفق یک زن موفق ایستاده است، ما همه مدیون این بانوی فرزانه ایم! اما آنچه گلویم را می فشارد و روحم را به التهاب آورده است، تنهایی استاد جوادی آملی است! من سالیان سال است که از جام ایشان می نوشم، شب ها با صدای ایشان به خواب فرومی روم و آشنایی جدی با شان دارم. نیک می دانم که استاد روحیه ای بس لطیف دارد! و غم فراق و درد تنهایی اش می سازد! شاید، از ، سپری در برابر تنهایی استاد بسازید و با خود گمان زنید که : استاد عارف است و خدا همه تنهایی هایش را پر کرده است! چرا رنج بیهوده بر خود هموار می کنی!!؟» هر چیز سر جای خود شیرین است، مگر از تاریخ گهر بار مرحوم علامه ره خبر ندارید! مگر ایشان عارف و عبد خدا نبود اما با این همه در فراق همسرش تاب نیاورد و لشگر بر ایشان هجوم آورد ! روح همه درگذشتگان شاد و جان استاد جوادی آملی بی ملال باد. @zarakhsh
بسمه تعالی کلوخ انداز را پاداش سنگ است! پس از شبی طولانی، دمیده بود و چیزی از این طلوع بر ما نمی گذشت. همگان، همت به کمر بسته بودند تا با هم و در کنار هم، کوه مشکلات را در گرفته و قله های صعب العبورش را در نوردند! دلهایشان توفانی تر از دریا و عزمشان راسخ تر از بود، لذا جامه ی قواصی به تن کرده، دل به دریای مشکلات زدند و به نفع انقلاب جستند! با صبر و ، موش های را از لانه بیرون کشیدند و چاه نفاق شان را از خاک ذلت پُر ساختند! در برابر تا دندان مسلح ، با و خنجر، صف توحید آراستند و سينه ی ایمان سِتَبر کردند! شب ایران، روز شده بود و روز، گَهِ کار و ریختن است، همگان مشغول کار بودند که دشمن دیو صفت، در سایه نشسته بود و نقشه های شوم در سر می پروراند! دلش برای که در سفارت آمریکا گماشته بود تا شبانه ایران را بکاوند و جاسوسی کنند، به شدت تَنگی می کرد و از آنان در هراس بود! پاورچین پاورچین، خیلی ساکت و آرام خودشان را به رساندند و پنجه ی عقاب هایشان را به قصد لانه جاسوسی تیز کرده بودند، چیزی به آغاز عملیات «» نمانده بود که چشمان بیدار خداوند، فرمان حمله به لشگریانش صادر کرد و شن های طبس به پا کردند که از پنجه ی عقاب، مشتی آهن پاره باقی ماند! آن سیاه دلان، سالیان سال ، علف هرز بوستان شده بودند و بر سر راه رشد و بالندگی مان گرفتاری انداختند. شاید چشمان ما از فرط خستگی در خواب غفلت فرورفته باشد اما چشمان خدای ما که بیدار است. ای بندگان زحمت کشیده خدا: فریاد شن های طبس نمی شنوید که به ما درس توحید می دهند،انگار می گویند: گستره گیتی خدایند و تا زمانی که برای خدا و در راه خدا گام بردارید دستان گرم و نگاه پر مهرش بر سر شماست. پس بار دیگر را از خود بران و این آیه را بخوان : وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا. لشکریان آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.( فتح /٣) @zarakhsh
Mojtaba Ramezani - Man Gharghe Donyamam (128).mp3
4.22M
سلام بر حسین ع خود را از شنیدن این مداحی عالی محروم نکنید. التماس دعا @zarakhsh
بسمه تعالی غریبه ی آشنا! وقتی میان دو ، آتش و جدایی اُفتد، حتی اگر از در آشتی درآیند باز مانند قبل شوند : 👈 نه می توانند دشمن هم باشند چون زمانی هم بوده اند! 👈و نه می توانند، دوباره دلباخته ی هم شوند چون به قلب هم زده اند! حکایت حال آنان، حکایت یک تناقض است، حکایت ! هان ای گناه کاران، همیشه آشناست! نکند او را آشنای غریبه بپندارید! @zarakhsh
به نام خالق لبخند جور استاد به ز مهر پدر از پرسیدند :پدرت را دوست تر می داری یا را ؟ آن استاد خرد، آموزگارش را برگزید و گفت : «هر چند پدرم مرا از آسمان به زمین آورد اما این آموزگار بود که دوباره مرا به آسمان .» معلم، شمع پر فروغی است که فهمیدن دارد، می سوزد و روشنایی می بخشد. سقف جهان بر دانش، نهاده شده و معلم، یگانه این ساختمان پر شکوه و پر حشمت است. هر که طبیعت را کاوید و کشفی نوین به دنیای علم آورد همگی در پرتوی و آموزگار بوده است، آنان که خود را شناختند و پا در میدان انسانیت نهادند، همگی وامدار آموزگاران اند. هر گاه که قلم، در گلو خفته ام را فریاد می زند یا از فَرْط تنهایی به مطالعه پناه می برم، جایگاه معلم بر من زنده می شود و خدا را بر این نعمت سپاس می گذارم. مرا در مسیر زندگی، آموزگارانی بوده است که قلب تاریکم را به ‌ و بینش، نورانی ساختند و در سایه حکمت آنان بود که جهل و سبک سری من از رونق افتاد و دوباره خریدار فرهنگ و ادب شدم، آری : ز بوسیدنی های این روزگار یکی شان بود دست آموزگار نوجوانی و از دین، بی خبر بودم که آشنایی با آیت الله جوادی آملی، خارستان وجودم را خُتَن کرد و پا در مسیر طلبگی نهادم. کودکی نو پا، ناآگاه و ملتهب بودم که مهرورزی های استاد و دقت های استاد مرا آگاهی بخشید و این پایان کار نبود.... هنوز ناخالصی‌ها در من می زد که آشنایی استاد مرا ممتاز کرد و شاگردی استاد مرا پالُود و آماده تاج خدمت بر سر نهادن کرد و باز هم این پایان راه تربیت نبود....!! شاید بیابان باورها و ، سیراب شده بود اما هنوز در بوستانِ ، عَلفِ التهاب می رویید که خداوند این ضعف را بر من نمایاند. من در آب دیده‌آموزگار، آموخته ام و هنوز هم راه تعلیم و تربیت ادامه دارد ... آموزگار، گر چه خداوندگار نیست غیر از خدای برتر از آموزگار نیست @zarakhsh
بسمه تعالی مراقبت های بعد از عمل! بارالها : به امید آنکه دلت را به چنگ آوریم، یک ماه روزه گرفتیم. عنایتی کن که آن را در گناه نسوزانیم، که سوقات این سفر آسمانی ، اندوخته ی قیامت ماست! مَن جاءَ بالحسنةِ فَلَه عشر امثالها.... @zarakhsh
بسمه تعالی از دو میدانی بیاموز....! سال هاست ، از کامی های زندگی، بُرنده می‌سازند تا پیکر الهی را زخمی کنند! ما، دوندگان زندگی هستیم! هرچه استعداد رشد به آدمی بدهند همان قدر هم تکلیف می‌خواهند! آنکه در ظاهر از بقیه جلو تر است، دیر تر از همه به پایان می‌رسد! نگاهت را بالا بیاور... @zarakhsh
بسمه تعالی گاو می پندارَدَم ! دامداری، در طویله می پروراند. علوفه اش می داد و شیرش می ستاند. و بدین سان می گذراند! یک شب، شیر به طویله حمله آورد و گاو را و در آن تاریکی ، در جای گاو نشست! پس از مدتی، دامدار آمد و به خیال اینکه گاو را تیمار می کند، دست بر شیر می کشید! شیر با خودش می گفت : این چنین گستاخ، زان می خارَدَم کو در این شب، می پندارَدَم اگر این بی نوا، مرا می شناخت، از ترس هرگز نمی کرد!» (مولوی) اگر آدمی، به درستی را می ! هرگز این دشمن قسم خورده را،گرامی نمی داشت! و نوازشش نمی کرد! @zarakhsh
گفتاری پیرامون اجتماعات حیوانی.pdf
163.1K
بسمه تعالی جرعه ای از عجایب تفسیر المیزان! ❓آيا به راستى حيوانات هم قيامتى دارند؟ ❓ آيا حیوانات به سان انسان ها در پیشگاه خداوند محشور مى‌شود؟ ❓ آيا حشر آنها مانند حشر انسان است؟ ❓ اعمال آن‌ها هم حساب و کتاب و بهشت و جهنم دارد ؟ ❓آيا آنها نيز براى خود پیامبران دارند، و در دنيا تكاليفشان به گوش انان مى‌رسد؟ ❓ اگر چنين است آيا انبياى آنها از جنس خود آنها است، و يا از جنس بشر است؟ @zarakhsh
ریه های معنوی! هرگاه چشمانم به پاکت سیگار می افتد یاد هشدار این آیه می افتم : انّه لکم عدو مبین : به راستی شیطان دشمن آشکار شماست. ☠ (زخرف _آیه 62) @zarakhsh
بسمه تعالی تخریب! به ویرانگران اهل بیت ع بگویید : «عشق تنها، اکسیری است که را باقی می کند!» تخریب ایشان ،آتش عشق اهل بیت را شعله ور ساخت! شما تخریب کنید تا ما در قلب هایمان، حرم های سبز و رفیع بسازیم! @zarakhsh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الحسین. . هدیه ای ناقابل تقدیم به همه عاشقان حسینی ع. التماس دعا @zarakhsh
بسمه تعالی آزادی! بزرگترین دلیل برای محدود شدن آزادی، زنده ماندن خود آزادی است! اگر انسان، مطلقا آزاد باشد، هرج و مرج همگانی، آسایش و آزادی افراد جامعه را پایمال خواهد ساخت. بنابر این، آزادانه و راحت زندگی کردن، نیازمند قربانی کردن بخشی از آزادی خویش است. @zarakhsh
🎙مصاحبه خبرگزاری مهر با مصطفی امینی خواه ، پیرامون ویژگی هایی که مرحوم آیت الله فاطمی نیا را ممتاز میساخت: ◾️"وقتی کتابفروشی می‌بینم زانوهایم سست می‌شود!" حجت الاسلام مصطفی امینی‌خواه با بیان اینکه آقای فاطمی‌نیا ترکیبی از ویژگی‌های متنوع و برجسته بود، بیان کرد: اولین ویژگی اینکه ایشان، خیلی متقن و مستند صحبت می‌کرد. همیشه با خرافات و مطالب ضعیف و ساختگی مخالفت جدی داشت و همیشه مقابل این مطالب گارد و موضع سفت و سخت داشت. -کدام حرف‌ها؟ حرف‌هایی که گاهی در منابر و روضه‌ها مطرح می‌شود و به جایی هم بند نیست. همیشه خیلی صریح و شفاف نسبت به این مطالب هجمه داشت. خودش هم بسیار اهل مطالعه بود. می‌فرمود من وقتی از جلوی کتابفروشی‌ها رد می‌شوم زانوهام سست می‌شود. کتابخانه خیلی بزرگی داشت و دائماً اهل مطالعه و تحقیق بود. بر اثر همین مطالعات بود که مطالب‌اش دائماً به روز می‌شد و اطلاعاتش دائماً در حال افزایش بود. ❗برای دیدن متن کامل مصاحبه به آدرس زیر مراجعه کنید: http://www.mehrnews.com/xXH9c@Aminikhaah
بسمه تعالی کوه یخ( پذیرش حوزه های علمیه) پس از مدتی سالی ادبی، اینک دوباره از ابر های پربار بر سرزمین می بارد. به اميد آنکه بوستان حوزه و گلستان عمر جوانان را شکوفا سازد ! این روزها مناسبت های فروانی ما را در آغوش کشیده است، از درگذشت آیت الله (ره) گرفته تا بزرگداشت نیشابوری و شایعه احتکار توسط یک روحانی! که هریک چندین و چند متن از ادبستان قلم می طلبد! اما در این میان انگشت توجه بر حوزه های علمیه می گذارم چراکه کمتر کسی و مرام حوزه را می شناسد و از طرفی هم یک سر قصه است که هرگز شوخی بر دار نیست! طلبگی بزرگ و شناور است! مردم فقط به تماشای نیم رخی از آن می نشینند و چشم دل را از تماشای آن سِیر می کنند! غافل از آنکه ریشه های تنومند این کوه یخ، زیر میلیون ها لیتر آب و پر فشار، پنهان است! مردم از حوزه و روحانیت،بسیار مبهم و شان بسیار مه آلود است! 👈 برخی فقط منبر و محراب دیده اند و درس اخلاق های آیت الله مجتهدی آنان را گرفته است! 👈برخی چشم به حلقه های مباحثه دوخته اند _ آن هم درون حیاطی سرسبز و که صدای فواره اش ، عقل آنان را ربوده است! 👈برخی هم از دریچه دانشمندان دینی به حوزه می نگرند_ و چون به امام و آقا و علاقه دارند، _برای و آقا و شدن، دستِ دوستی به حوزه می دهند!! 👈برخی هم برای یافتن پاسخ های فکری و زیر بنایی خود، حوزه را هدف می گیرند اینان شوق وشور به سر دارند! 👈برخی هم ، در آینه دوستان هیئتی، با حوزه می شوند و رَه دوست می پیمایند! 👈در این میان برخی هم صابون و به دل می زنند و برای چنگ آوردن آن از حوزه می سازند! و نفرین به پول و پَله و پِله! اینان یا به آرزوی شان نمی رسند و اگر هم برسند، خدا به معاد و حساب و کتابشان رحم کند! 👈جالب تر آنکه برخی برای فرار از و به حوزه می آیند که البته پس از مدتی به اشتباه خود پی برده ، دُمِ طمع را بر کول پشیمانی می گذارند و از حوزه طلاق می‌گیرند! به راستی چیست؟ به چه مقصودی بنیان نهاده شده ؟ و به دنبال چه می دَوَد؟! چه کسی مناسب این نهاد مقدس است؟ و چه را به دوش می کِشَد؟! چه کسی و چه روحیاتی به درد طلبگی می خورند ؟! و حوزویان چگونه است؟! چگونه روزگار می گذرانند؟؟ و هزاران هزار پرسش کلیدی که باید برای علاقه مندان حوزه، روشن گردد. جوانان، والدین، طلاب علوم دینی و مسولین حوزه های علمیه، همگی موظف اند، در پی تعریف حوزه و مرام طلبگی بکوشند. مبادا جوانی با چشمانی و منطقی احساسی پا به حوزه گذارد و هنوز چند سال نگذشته، را سوخته و عمرش را برباد رفته بپندارد. عبادت های یک ِبانشاط، به مراتب از عبادت های یک طلبه سرخورده و بی انگیزه، پر رنگ تر و عاشقانه تر است!! درونت به تایید حق شاد باد دل و دین و اقلیمت آباد. @zarakhsh
بسمه تعالی در حاشیه گرانی ها! ، عهد شیرخوارگی را آرام آرام پشت سر می نهاد و برآورده بود. پدر، سخت به سواری می داد و از ترس خرج و مخارج کودک، در شور و التهاب غوطه ور شده بود. در فکر و خیال فرو رفته بود که همسرش با جمله ای کوتاه آب بر آتش پاشید : «مخور هول ابلیس تا جان دهد کس که دندان دهد، نان دهد» عزیزانم خدای امروز همان خدای پیش از گرانی هاست! قیمت ها عوض شده، روزی رسان که عوض نشده است! @zarakhsh
بسمه تعالی اهدای عضو، زندگیِ پس از زندگی است! یک روز فرشته مرگ، نقطه‌ی سکوت بر سرخط می گذارد و پر حرارت عمر آدمی به سردی می گراید. آنان که فقر معنوی خود را دریافته اند، در کوره عمر خود می دمند تا حیات جان بگیرد و در پرتو کشیدن های آن ، زبان شان در قیامت بندگی بخواند! و این پایان راه نیست که آوری نیز اهدای عضو است! اهدای زندگی است! عمل نیک بر جای مانده است! به فرموده جناب سعدی : بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار جامعه انسانی، خانواده ای بزرگ و پیکری پر شکوه است که تنها شرط آن،چشم به جهان گشودن است. هر نوزادی که از راه می رسد، سلول تازه ای است که مایه این پیکر و قلب این خانواده است! و البته ، چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار.... سالروز اهدای عضو، بر شما سرشار از سلامتی باد. @zarakhsh
💢 دمدمی‌مزاج ها و عدم موفقیت! دمدمی‌مزاج بودن برای طی مسیر موفقیت، صرفا یک آفت نیست بلکه یک ویرانگر است. _ به صرف شنیدن فواید فلان رشته تحصیلی، داغ شدن و تصمیم گرفتن برای مطالعه سیر کتب ... اما پس از چندی به سردی گراییدن و مثل سابق شدن. _ به صرف شنیدن فواید زبان‌آموزی، چند صباحی پادکست گوش دادن ... اما پس از چندی به کنار گذاشتن. _ با شنیدن ضرورت داشتن استاد سلوکی، چند روزی شرکت در جلسات ... و پس از چندی به روال قبل برگشتن. _ به صرف شنیدن اهمیت متحول کردن علوم انسانی، چند ماهی تحقیق ... و سپس رها کردن. _ تصمیم جدی برای ترک محرمات لسانی (غیبت و دهن‌کجی و...) ... اما پس از چندی به هویت سست و تهی خود برگشتن. و ... همگی بیانگر داشتن یک روحیه پر تلاطم، سرگردان، بی‌ثبات، بی‌برنامه و بی‌هدف است. از این رو چنین اشخاصی غالبا سطحی و احساسی هستند و از عمق کافی بی‌بهره‌اند. و قاعدتا در مساله مورد نظر به سرمنزل مقصود نمی‌رسند. ✍ حوزه علمیه تمدن ساز 🆔 @h_falahati
بسمه تعالی استاد دانشگاه! همواره، به احترام و ، استاد دانشگاه را تکریم می کنند! پدر علم شیمی،( ) شاگرد امام صادق(ع) بوده است! اما بنیان گذار علم شیمی را (ع) میان کوچه ها با اسب به این سوی و آن سوی کشیدند! ‌شهادت امام دانش و بینش ، امام صادق علیه السلام، قرین تسلیت و باد. دیشب برایتان ها را آرزو کردم باشد شما نیز آن کنید. @zarakhsh
بسمه تعالی استخر استان قدس! چهارشنبه ای بود که به همراه دوستان، عزم استخر کردیم و به علت نزدیکی مسیر، مدرسه اتوبوس نگرفت و رفت و آمد را به خودمان واگذار کرد. با دوستان به حساب و کتاب نشستیم و طول مسیر را با پای پیاده بیست دقیقه محاسبه کردیم. ساعت یک ربع به هفت، به همراه یکی از دوستان راهی شدیم و خیلی عجله داشتم اما با این حال چندین و چند بار درختان و راهزنان مسیر شدند و وقت ما را بلعیدند. از کنار هر درختی که عبور می کردیم برق درشتی هایش، چشم مان را کور می کرد و از مقصد غافل میشدیم! در همین حال و هوا بودم که ناگهان به خود آمدم و مقصد را تذکر دادم. چند لحظه ای به فکر فرو رفتم و همین جریان کوچک، درس بزرگی به من آموخت و همچون آینه ای تمام و های زندگی ام را جلو چشمانم زنده ساخت! مرغ خیالم از این هم فراتر پرید و به یاد دنیایی افتادم که با ها و رنگ و لعاب هایش، آدمیان را می فریبد و از رسیدن به مقصود عالی _که همان بندگی باشد _باز می دارد! خدا را بر این سپاس می گذارم چراکه بسیاری از را برایم ملموس و عینی ساخت. دیگر آنچه اساتید اخلاق از دنیای فریبا، گذر عمر، غفلت آدمی و مقصد و مقصود می گویند کاملا برایم گرم و آشناست! خدا را سپاس که استخر آستان قدس، برای لحظه ای ما را به آستانه ی قدس الهی رساند. @zarakhsh