eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️و بعد شروع می کند به خاطره تعریف کردن. می گوید اوایل کار کتابخانه بود، هنوز در ساختمان قدیمی بودیم، یک جوانی چند روزی می آمد نگاهی به داخل قرائت خانه می انداخت و می رفت. روزی یکی از کارکنان از جوان پرسید:"چکار داری؟" او پاسخ داد:"از حاج آقا وزیری سئوالی دارم." بالاخره جوان آقای وزیری را پیدا می کند، می گوید که است از ایشان می پرسد، اجازه می دهند او از کتابخانه استفاده کند. ▫️ دست جوان یهودی را می گیرد و به داخل کتابخانه می آورد و خطاب به همه ی می گوید:"این جوان یهودی است، همسایه ی مسجد و کتابخانه است. ایشان هر وقت به کتابخانه آمد، او را تعارف کنید، چای هم به او بدهید. کتاب هم اگر قرض خواست به او بدهید." به کارمندان می گوید:"ما کتابخانه را برای همه ساخته ایم؛ برای مسلمانان، برای شیعه و سنی، یهودی، زردشتی، مسیحی، ارمنی و حتی افرادی که از منظر و آن ها را قبول نداریم." ایشان به کتابدارها سفارش می کند:" هرکس اینجا آمد از نپرسید و به او بدهید، اگر فهمیدید که مسلمان نیست، حتما بیشتر به او تعارف کنید." از آن روز که باید سال ۱۳۴۲ باشد، همه کارمندان کتابخانه فهمیدند که کتابخانه به همه تعلق دارد. مثل اینکه شهر و مملکت متعلق به است. ▫️ "حالا روز به روز و عمیق تر می فهمم چرا سیّدعلی محمّد وزیری مسجد ساز و کتابخانه ساز و مدرسه ساز همیشه منبرش را با تقاضای شروع می کرد. ▫️، سعه ی صدری که منشاء تعامل، تساهل و تحمّل مخالفان است سعه ی صدری که منشاء احترام به دیگران و دگر اندیشان است؛ سعه ی صدری که منشاء صُلح است. سعه ی صدری که خود بالاترین برای دین، مذهب و فرهنگِ خدامحوری است؛ ▫️فرهنگ این مرز و بوم را دشمن تراشان نساخته اند، فرهنگ این مرز و بوم را امثال شیخ ابوالحسن خرقانی، بایزید بسطامی، فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ، سیدعلی محمّد وزیری و ...ساخته اند؛ کسانی که به کُنه و پی برده اند؛ خداوند به ما عطا کند که برای بندگان او قائل شویم. ▫️مردم در راه به پیشگام هستند. این افتخار مردم مومن شهر ماست که به درجه ی بسیار بالایی از درک انسانی و همزیستی مسالمت آمیز و رسیده اند، به آن درجه از درک زندگی مشترک رسیده اند که همشهری عزیز خود را به عضویت انتخاب کرده اند. در شهر یزد حداکثر حدود ۳۰۰۰ نفر زرتشتی می توانند رای بدهند آن وقت آن جوان زرتشتی ۲۰۱۸۹ رای آورده است؛ یعنی ۱۸۰۰۰ نفر مسلمان به این شهروند زرتشتی رای داده اند. تعامل، تساهل و احترام متقابل و همزیستی مسالمت آمیز از این بالاتر؟ این همشهری زرتشتی یزدی از حقِّ قانونی خود بهره مند شده است، امّا این مردم یک شهر هستند که صلابت و قدرت و توانایی خود را در ارائه ی غنیِ اسلامی ایرانی به جهانیان نشان داده اند؛ این فرصت های گرانقدر را که نشانه ی عظمت ماست پاس بداریم. ▫️و یاد فرهنگ سازانی چون حجت الاسلام و المسین سیّد علی محمّد وزیری، آیت الله را باید زنده نگه داشت. 🍃و در پایان، به امید حضور سبز در شورای اسلامی شهر یزد. 🔹 سه شنبه ها و جمعه ها با پست کتاب همراه ما باشید. @zarrhbin
🔘 دیدن عزرائیل...‼️ 🍃 وقتی ۱۵_۱۴ ساله بودم روزی به مجلس رفتم. آقای صمصام بالی منبر راجع به صحبت می کرد. همان موقع هم شروع جنگ دوم ویتنام بود. یعنی فرانسوی ها از ارتش ویت کنگ شکست خورده و ویتنام، کامبوج، لائوس، سه مستعمره جنوب شرقی آسیایی خود را ازدست داده بودند.فرانسه نتوانسته بود در مقابل کمونیسم طاقت بیاورد. آمریکایی ها به جای آنها آمده بودند. در می خواندم که هواپیماهای هر روز صدها تُن روی می ریزند که کشته زیادی می شدند. ▫️من در عالم نوجوانی می گفتم: عزارئیل چگونه در در سراسر عالم حضور دارد، چطور این فرشته ی جان سِتان در یک لحظه هم در ویتنام جان صدها آدم را می گیرد و هم در آمریکا، هم در ایران و هم در آفریقا؛ اول گفتم: شاید اصلا نیست و این حرف ها بیخودی است؛ بعد گفتم: آخر آقای صمصام که دروغ نمی گوید. به علاوه در اسم عزرائیل هست؛ بالاخره به این فکر افتادم که باید عزرائیل را ببینم! 🍃 یکی دو ماه، زیاد می خواندم، پیش رفقای رفتم، علاوه بر نمازهای واجب، انواع نمازهای دیگر را یاد گرفتم و می خواندم. نماز جعفر طیار می خواندم. زیاد می کردم، نماز شب می خواندم. مادرم می گفت: این بچه دیوانه شده است، پسرهای هم سن و سالش می خواهند دخترهای همسایه، آدم های مهم را ببینند، وزرا و وکلا و هنرپیشه ها را ببینند، پسر من می خواهد را ببیند! او می گفت: آخر بچه این هم شد حرف؟ حالا که نمازخوان و دعاخوان شده ای، صبح زود به مسجد می روی لااقل از چیز دیگری بخواه. ▫️ولی من می خواستم عزرائیل را ببینم، البته نمی دانست یا می دانست و به روی خودش نمی آورد که من همزمان دلم می خواهد دخترهای همسایه را هم ببینم؛ عزرائیل و دختر همسایه با هم دیدن منافاتی نداشت، بچه جوان ۱۵ ساله همه چیز را با هم می خواهد. گذاشته بودم، البته هنوز ریشم کامل در نیامده بود؛ برای به مسجد می رفتم؛ را آن قدر خوانده بودم که از بَر شده بودم. 🍃 چندتا از بچه های هم کلاسی، تغییر رفتار مرا متوجه شده بودند. زنگ تفریح یکی از بچه ها از من پرسید: چی شده؟ مومن شده ای؟ گفتم: می خواهم را ببینم. یکی از دوستانم فکر کرد یعنی می خواهم ، مرا نصیحت کرد. گفتم: نمی خواهم بمیرم، می خواهم خودِ عزرائیل را ببینم. غش غش خندید و گفت: من پی خواهم را ببینم. کم کم عده ای از بچه ها فهمیدند که من می خواهم عزرائیل ببینم، چندتایی می خواستند سوفیا لورن را ببینند، چند نفر می خواستند مهوش را ببینند، هنوز پای خانم گوگوش به سینما باز نشده بود. بیش از نصف کلاس هم می خواستند دخترها را ببینند....‌‌....چند نفری هم اصلا نمی خواستند کسی را ببینند‌. یکی می خواست عمه اش را که سال ها مقیم نجف بود ببیند؛ بالاخره هر کس آرزویی داشت ولی هیچکس نمی خواست را ببیند. حتی هم توسط بچه هایشان فهمیدند که من می خواهم جناب عزرائیل را ببینم. چند نفری از ریش سفیدهای محل مرا نصیحت کردند که آدم باید به فکرهای دیگر باشد. ▫️شب ۲۱ ماه بود. اهل خانه برای به مسجد رفتند؛ من تنها در خانه ماندم. مادرم گفته بود بیا به احیاء برویم. اما من در خانه مانده بودم؛ به تنهایی نماز خواندم و قرآن سر گذاشتم و گریه کردم. به خدا گفتم: می خواهم عزرائیل را ببینم، خوابم برد. در خواب دیدم که می خواهم بمیرم. می خواهد بیاید، آرام و ساکت دراز کشیده بودم که بالاخره عزرائیل را می بینم، یک مرتبه در آسمان نور شدیدی کمتر از یک صدم ثانیه پیچید، نور به دور خودش حلقه زد و تمام شد. در خواب احساس کردم این نور عزرائیل است. احساس کردم روحم از جسمم جدا شده یواش یواش دارد بالا می رود نزدیک به سقف رسیده بود و می خواست از اتاق خارج شود، یک مرتبه در خواب به خودم گفتم من می خواستم عزرائیل را ببینم، نمی خواستم که بمیرم و از خواب پریدم. 🍃 من شده بودم که عزرائیل را ببینم، نیم ساعت بعد مادرم و زن های همسایه و اهل خانه از احیاء آمدند. مادرم گفت: حالا تنها توی خانه ماندی حتما از عزرائیل را دیدی! گفتم: نه در خواب عزرائیل را دیدم. از روی علاقه هم عزرائیل را دیدم‌؛ البته ۴۵ سال قبل تا کنون چنین در خواست هایی از خدا نداشتم، اما آنچه را خواستم شد. من به حریف هر کار سختی شدم فقط حریف نشدم. 📚 از کتاب شازده حمام 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 🔹 سه شنبه ها و جمعه ها با پست کتاب همراه ما باشید. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب.. 💠 جامعه ی لجن....‼️ ✅ بالا بروید یا پایین بیایید، اصلا را بر سر جامعه ای پهن کنید، که در یک در یک سو بیچاره از سرما، لرزان وجود دارد و از سوی دیگر برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است، تمام چهره اش را هم با قرآن بپوشانید باز است @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری ⬅️ راه پدران... ✅ امام صادق (ع) فرمودند: یاهشام، ان الله ذِم الذین لایعقلون فقال: و اِذا قیلَ لَهُم اتّبعوا ما اَنزَل الله قالو بل نتّبِعُ ما اَلفَینا عَلَیه آباءَنا اَوَ لَو کان آبائُهُم لا یَعقِلونَ شَیئا و لا یَهتَدون(بقره ۱۷۰) ✅ مسئله ی را زیاد شنیده اید، با این مسئله ی به اصطلاحِ امروز "سنت گرایی" پذیرفتن آنچه که در گذشته بوده است، با این حالتِ در انسان و با پیروی کورکورانه از آباء و اسلاف و نیاکان به دلیل اینکه آنها آباء و نیاکان هستند، سخت کرده است. ✅ من استخراج کرده ام، دیده ام هر ، با امتش که مواجه بوده، مسئله ی بالخصوصی بوده که روی آن تاکید داشته است و مردم را به آن دعوت می کرده است، ولی دو سه چیز بوده که هر آنها را طرح می کرده است، بعضی مثبت و بعضی منفی. مثلا از امور مثبتی است که هر پیغمبری آن را طرح می کرده است. یکی از چیزهایی که مشترک بوده و هر آن را مطرح کرده است، و معلوم می شود همه ی ملت ها آن بوده اند، از است که می گفتند: ما حرف تو را قبول نمی کنیم چون حرف تو است و ما نسل گذشته و پدرانمان را بر راه دیگری دیده ایم و راه خودمان را می رویم. ✅ این حالت در مقابل یک حالت است. می خواهد که راه خودش را به حکم انتخاب کند. پس قرآن با و به اصطلاح "سنت گرایی" مبارزه ای است به عنوان از . ⬅️ هم رنگ جماعت نشو..‌. ✅ مسئله ی دیگر مسئله ی است. انسان همانگونه که از گذشتگان پیروی می کند در مقابل جمع و عدد که قرار می گیرد، می خواهد هم رنگ شود. می گویند: "خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو." وقتی جماعت باشد، هم رنگ شدن رسوا شدن است؛ ولی در تمایل به اینکه هم رنگ جمع شود زیاد است. ✅ در فقهاء، این قضیه زیاد است. یک فقیه مسئله ای را می کند ولی جرات نمی کند نماید. می رود می گردد ببیند در فقهاء عصر، هم فکر و هم رای برای خودش پیدا می کند یا نه، و کمتر فقیهی است که وقتی رفت و گشت و دید هیچ کس چنین چیزی نگفته جرات کند فتوایش را نماید. یعنی وقتی خودش را در راهی می بیند، وحشت می کند. ✅ سایر رشته ها هم چنین است، گو این که حالا تک روی شده و فرنگی ها تک روی را مد کرده اند، یعنی قضیه روی غلتک افراط افتاده است، هرکس کوشش می کند یک جور مخصوص باشد که بگویند فکر دارد. درست بر ضد قدماء. ✅ اگر یک حرفی از خودشان بود از وحشت می کردند بگویند، و برای این که بگویند ما تنها نیستیم عده ای را هم فکر خود اعلان می کردند. تصریح می کند که من هر حرفی دارم به زبان می گویم، برای اینکه اگر از زبان خودم بگویم کسی نمی کند. اصرار دارد که حرف قدما را بیاورد و حرف های خودش را با آنها کند. چون آن وقت پیروی از جمع بود. ✅ حالا به عکس اگر کسی بگوید که دیگری آن را گفته است، دیگر ندارد. ولی به هرحال ملاک قرار دادن را می کند و می گوید معیار نیست. امام (ع) می فرمایند: قرآن کثرت را مذمت کرده است آن جا که می فرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فی الاَرض یُضلُّوکَ عَن سبیل الله ان یَتَّبعُون اِلا الظَّنَّ وَ اَن هُم اِلّا یَخرُصُون (انعام۱۱۶) اگر مردم را کنی تو را می کنند، چون مردم تابع نیستند، تابع گمان و تخمین اند. همین که چیزی در پیدا می شود می روند. چون اکثر این جور هستند پس به اکثر نکن. این هم خودش نوعی دیگر بخشیدن به است و دعوت به اینکه باید باشد. 📚 تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله ⬅️ دوستان زیاد، دشمنان زیاد ✅ همه وقت دو نیرویی بوده است. علی همیشه هم داشته است و هم . مخصوصا در دوره اسلام از اوّل، گروهی را می بینیم که به گِرد علی بیشتر می چرخند و گروهی دیگر را می بینیم که با او چندان میانه خوبی ندارند و احیانا از وجود او می برند. ✅ ولی دوران علی و هم چنین بعد از ، یعنی دوران تاریخی علی، دوره بیشتر جاذبه و دافعه او است. به همان نسبت که قبل از خلافت تماسش با اجتماع کمتر بود تجلی جاذبه و دافعه اش کمتر بود. ✅ علی مردی و ناراضی ساز بود این یکی دیگر از بزرگ او بود. هر آدم مسلکی و هدف دار و مبارز و مخصوصا که در پی عملی ساختن هدف های خویش است و مصداق قول خدا که: یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم(مائده ۵۴) در راه خدا می کوشند و از سرزنش گری بیم نمی کنند. دشمن ساز و ناراضی درست کن است. لهذا دشمنانش مخصوصا در زمان خودش اگر از دوستانش بیشتر نبوده اند کمتر هم نبوده و نیستند. اگر علی امروز نشود و همچنان که بوده ارائه داده شود بسیاری از مدعیان در ردیف قرار خواهند گرفت. ⬅️ محبت، خیر رساندن است ✅ در هندی و مسیحی از جمله مطالبی که بسیار به چشم می خورد، است. آنها می گویند باید به همه چیز ورزید و ابراز کرد و وقتی ما همه را دوست داشتیم چه مانعی دارد که همه نیز ما را دوست بدارند چون از ما دیده اند. اما این باید بدانند تنها اهل محبت بودن نیست، اهل هم باید بود و به قول "این است مذهب من". ✅ باید با توام باشد و اگر با حقیقت توام بود باید بود و خواه ناخواه و در حقیقت دافعه ای است که عده ای را به بر می انگیزد و عده ای را می کند. ✅ نیز قانون است. قرآن، پیغمبر اکرم را "رحمه للعالمین" معرفی می کند: وما اَرسَلناکَ رحمه لِلعالمِین( انبیاء ۱۰۷) نفرستادیم تو را مگر مهر و رحمتی باشی برای . ✅ یعنی نسبت به خطرناک ترین دشمنانت نیز باشی و به آنان محبت کنی، اما محبتی که دستور می دهد آن نیست که با هرکسی مطابق میل و خوشایند او عمل کنیم‌، با او طوری رفتار کنیم که او خوشش بیاید و لزوما به سوی کشیده شود. این نیست که هرکس را در آزاد بگذاریم و یا تمایلات او را کنیم، این محبت نیست بلکه است. محبت آن است که با حقیقت توام باشد، محبت رساندن است و احیانا خیر رساندن ها به شکلی است که علاقه و محبت طرف را جلب نمی کند. ✅ چه بسا افرادی که در این رهگذر به آنها می ورزد و آن ها چون این را با تمایلات خویش می بینند به جای قدردانی، می کنند. ✅ به علاوه منطقی و آن است که و مصلحت جامعه در آن باشد نه خیر یک و یا یک دسته به خصوص. بسا که رساندن ها و محبت کردن ها به که عین رساندن و دشمنی کردن با است. ✅ در تاریخ بزرگ، بسیار می بینیم که برای شئون اجتماعی مردم می کوشیدند و را به خود هموار می ساختند اما در جز کینه و آزار از مردم جوابی نمی دیدند. پس اینچنین نیست که در همه جا داشته باشد بلکه گاهی به صورت دافعه ای بزرگ جلوه می کند که جمعیت هایی را انسان متشکل می کند. 📚 کتاب تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin