eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🍃 پرنقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را
☘🍃 بوی دلتنگی تو پر شده در خانۀ من باز هم عطر زدی دلبر دیوانه‌ی من‌؟
تا آسمان بندگی باران ندارد این شوره زار زندگی پایان ندارد ماهی و حوض خانه، حتی تار و پودِ قالیچه ی مادر بزرگم جان ندارد مهمان سرایی خسته ام تاریک و بی روح متروکه ای که سال ها مهمان ندارد ابر سیاه غم که عالم را گرفتی نم نم بخوان این خیمه روضه خوان ندارد دنیا بدون آیه های محکم عشق درکی صحیح از سوره ی انسان ندارد
طومار زندگی را، طی می‌کند به یک شب از شمع یاد گیرید، آداب زندگانی...
☘🍃 نمیدانم که این شعر از کجا در خاطرم مانده: یکی اینجا دلش تنگ است! آنجا را نمیدانم!
شررِ آتشِ عشق است که مهمانِ منست غمِ هجرانِ تو افروخته در جانِ منست چوطبیبی که مرا وصلِ تو خاموش کند به وصالت نرسم نسخۀ پایانِ منست
👤 نه کار دل کام و نه دلدار سازگار خونین دلم ز طالع ناسازگار خویش یکدم قرار نیست دلم را ز تاب عشق در آتشم ز دست دل بی‌قرار خویش
مستِ جام ازعشقِ نابم میکنی غرقِ دریای شرابم میکنی گاهی از خود میرهانیدی مرا گاه معشوقی حسابم میکنی یک شبی را مهرِ خودافزون کنی شامِ دیگر در عذابم میکنی عاشقِ دیوانه را ردکن زخویش با رقیبانم ، خرابم میکنی مینویسی خاطره در دفترت قصۀ شعر و کتابم میکنی یونس از،این عشقِ تو بیگانه شد بهرِ چه عاشق خطابم میکنی؟ فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
☘🍃 به رسم صبر ، باید مَرد آهش را نگه دارد اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد پریشان است گیسویی در این باد و پریشان‌تر مسلمانی که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد عصای دست من عشق است، عقل سنـگدل بـگذار که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش را نگه دارد به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد دلم را چشم‌هایش تیرباران کرد ، تسلیمم بگویید آن کمان‌ابرو سپاهش را نگه دارد
☘🍃 ‏وداعِ جان و تنم، استماعِ رفتن توست مرو که گر بروی خونِ‌من به گردن توست!
گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش همه دردم مداوا می‌شد ای کاش به هر کس قسمتی دادی خدایا! شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ‌ما اين كم و كاست را نمی‌دانستيم دل آنچه كه خواست را نمی‌دانستيم باور كن اگر عنايت عشق نبود دست چپ و راست را نمی‌دانستيم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ━━━━💠🌸💠━━━━
گفت از صبر و فقط فاصله ها را افزود فال حافظ غلط از آب درآمد چه کنم...؟
گفتم: هميشه فکر وصال تو می‌کنم در خنده شد که اين همه فکر محال چيست؟
این غورهٔ صبرم شده حلوای ترانی جوری که فقط بر سر قبرم بگذاری
تا گفته ام از داغ لب سرخ تو گشتم حیران زده از طرز نگاهت به خودم خب خو اونجوری نگام نکن خجالت میکشم🙈🙊
تقصیر دلم چیست که او بعد تو آمد؟ این قاعده‌ی اول دستور زبان است
عهد با من بستی اما با رقیبان سرخوشی بیش از این ها از وفایت انتظاری هم نبود..
در بزم وصالش همه کس طالب دیدار تا یار که را خواهد و میلش به که باشد
گفتم: ای عشق من از چیز دگر میترسم گفت :آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
گران گشتم به چشمش بس ڪه رفتم بی سبب سویش مرازین پای بی فرمان چه هابرسرنمی آید؟
عشق مثل اتفاقی عاقبت افتادنی ست سیب نارس را به زور از شاخه چیدن خوب نیست...
شاه آن نیست ڪه مُلڪی و سپاهی دارد شاه، آن است ڪه بر مُلڪِ دلی یابد راه..‌. ...🔖‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آمدم تا من بگیرم حق خود از گونه ات لطف کن قدری بیاور گونه ات نزدیکتر .
مخموری ما باعث خوشحالی ساقی‌ست معمار چو ویرانه ببیند خوشش آید!