eitaa logo
نوشته های یک طلبه
370 دنبال‌کننده
704 عکس
178 ویدیو
7 فایل
آتیش های بزرگ از جرقه های کوچیک به وجود میان🔥 یادداشت‌ها🌱داستان‌ها🍀دلنوشته‌ها🌿خاطرات🍁انتقادات☘️ پیرو مکتب استاد علی‌صفایی❤️ 📝در عرصه داستان‌نویسی دانش‌آموخته از اساتید: سرشار✨️ سالاری🧨 جعفری🎆 مخدومی🏅 ✍️محمد مهدی پیری✍️ @Mohmmadmahdipiri
مشاهده در ایتا
دانلود
آنچه تا کنون نوشته ام! کافیه برای مطالعه روی هشتگ ها کلیک کنید. ( ماجرای ورود به حوزه ۱۵قسمت) (۱۰ قسمت) (۲ قسمت) (۲ قسمت) (۶ قسمت) (۲ قسمت) (۳قسمت) ( ۷قسمت) (۱۰ قسمت) (چهار قسمت) (۱۴ قسمت) ۵ قسمت (چهار قسمت) (سه قسمت) (پنج قسمت) (سه قسمت) ... (سه قسمت) ۸ قسمت (۳۰ قسمت) (۴قسمت) (طنز) (پنج قسمت) (بر اساس رخ داد واقعی ۹ قسمت) ۲۵ قسمت (طنز) (۲۹ قسمت) ( داستان بلند_۷۰ قسمت) (طنز) (طنز) (طنز) ( خاطرات کشتی۱۲ قسمت) (۳۳ قسمت) (طنز) ( ۲۸ قسمت) ( سفرنامه عتبات عالیات ۲۴ منظره) (داستان کوتاه) (مجموعه اشعار) (از پیش دبستانی تا حوزه) (فعالیت های زیبای مسجد دوازده امام) (مقاله) رخداد واقعی (۹ قسمت) (۲۰ قسمت)(برگزیده جایزه ادبی یوسف) ( طنز ۵ قسمت) (رمان بلند ۲۵۰ قسمت) (مخصوص مطالعه امتحانات)
سال تحصیلی آغاز شده است! اینجا مدرسه حیوانات است. هر روز صبح حیوانات با استعداد مزرعه در کلاس های مختلفی حاضر می شوند. مثل : کلاس آموزش حروف و کلمات کلاس دروس زندگی حیوانی کلاس قوانین حیوانی و..‌. این مدرسه دارای پنج معاون و یک مدیر و شش معلم می باشد! شعاری که مدیر و معاونان برای مدرسه حیوانات انتخاب کرده اند به این شرح است: درس را خوب بخوان نمره فقط یک عدد است! این شعار در همه جای مدرسه نوشته شده بود! علاوه بر این چند شعار دیگر هم به چشم می خورد از جمله مدیر و معاونان خاطر خواه و حامی دانش آموزان اند. هر روز صبح مدیر در صبحگاه حاضر می شد و ... ادامه دارد
نوشته های یک طلبه
#مدرسه_حیوانات سال تحصیلی آغاز شده است! اینجا مدرسه حیوانات است. هر روز صبح حیوانات با استعداد مزرع
هر روز صبح مدیر در صبحگاه حاضر می شد و سخنرانی می کرد. در حرف زدن دستی بر آتش داشت! به طوری که تمام حیوانات مجذوب گفته هایش می شدند؛ در آخر حرف هایش هم شعار مدرسه را بلند می گفت.خران و گوسفندان و مرغان شعار را تکرار می کردند؛ درس را خوب بخوان نمره یک عدد است اما دانش آموزان تیز هوش بی اعتنا بودند! بعد از مدیر معاون اول مدرسه حیوانات گزارش کار می داد. به حیوانات مژده اردو و مسافرت می داد و شرط حضور دانش آموزان را گرفتن نمره عالی گذاشته بود؛ در پایان معاون اول هم شعار را تکرار می کرد و خران با شور حالی دیگر شعار را تکرار می کردند! انگار تیتاپ خورده اند. اما به زودی گَند ماجرا بیرون آمد ادامه دارد...
به طور عجیبی اسب سفید مزرعه که دانش آموز درس خوانی بود؛ نمره هایش افت شدیدی کرد؛ بدون اینکه تلاش و کوشش و درس خواندش افت کند؛ اسب سفید در اتاق معاون ایستاده بود! و بسیار عصبانی؛ اما معاون اول خوشحال بود از اینکه می تواند عقده هایش را خالی کند؛ شروع به حرف زدن کرد: ((خب اسب سفید، فکر کردی درس هایت را خوب بخوانی نمره های خوب هم می گیری! کور خواندی! اینجا من هستم که نمره می دهم؛ نه تو که نمره میگری! خیال کرده ای وقتی اعتراض می کنی به نوع سؤال در امتحان، من با کسی شوخی دارم! حالا این و تو این اعدادی که برایت ثبت کرده ام؛ خود دانی! بهتر است تا دیر نشده دست از این کار ها برداری!)) اسب سفید نگاهش را به شعار مدرسه که جلوی میز معاون نوشته بود دوخت؛ اسب سفید گفت:(( پس این شعار های چرت و پرت را از دیوار ها و اتاقتان پاک کنید! یک مشت حیوان بی مصرف در جا هایی نشسته‌ اند که حقشان نیست! مدرسه ای که حق اعتراض در آن نداشته باشی همان بهتر که اخراج شوی! )) معاون اَری زد و گفت: برو اخراجی!