eitaa logo
نوشته های یک طلبه
370 دنبال‌کننده
704 عکس
178 ویدیو
7 فایل
آتیش های بزرگ از جرقه های کوچیک به وجود میان🔥 یادداشت‌ها🌱داستان‌ها🍀دلنوشته‌ها🌿خاطرات🍁انتقادات☘️ پیرو مکتب استاد علی‌صفایی❤️ 📝در عرصه داستان‌نویسی دانش‌آموخته از اساتید: سرشار✨️ سالاری🧨 جعفری🎆 مخدومی🏅 ✍️محمد مهدی پیری✍️ @Mohmmadmahdipiri
مشاهده در ایتا
دانلود
در نیشابور برای خودم مغازه ای دست و پا کرده ام. خدا را شکر، مشتری های زیادی سراغم می آیند.😇 در دکانم زیور آلات می فروشم. مخصوصا انگشتر های فیروزه که دست ساز خودم هستند. شیعه مذهب هستم و طرفدار پروپاقرص اهل بیت😍 از گوشه و کنار خبر هایی به دستم می‌ رسید. از پچ پچ هایشان در بازار معلوم بود که اتفاق بزرگی قرار است بیفتد‌‌. از فضولی در دکان را تخته کردم و  به سمت ابو مخلص دوست همیشگیم‌‌ روانه شدم. تا بویی ببرم از ماجرا. هر چه بود مربوط به شیعیان می‌شد . و همین دلم را می‌لرزاند.😟 که نکند خلیفه دوباره هوس کرده باشد شیعه کشی راه بیندازد. ابو مخلص در عطاریش مشغول مگس پراندن بود. دکان تاریک و سردی داشت. بوی دارچین و هل فضای دکان را پر کرده بود. رفتم داخل از دیدنم خوشحال شد.ایستاد و با لبخندی شیرین جواب سلامم را داد. ☺️ _ چه خبر انگشتر فروش نیشابوری؟ _ رفیق قدیمی میدانی که برای خرید ادویه و اینها نیامده ام. آمده ام تا جویای خبری شوم.🧐 _ میدانم دنبال چه آمده ای😎 حتما به گوشد خورده است که مولایمان قرارست از نیشابور عبور کنند. چشم هایم از خوشحالی باد کرد. فریادی زدم که هم چراغی های ابو مخلص و عابران به من خیره شدند. خدایا شکرت !🤗🗣 _ بچه شده ایی یا دیوانه! اگر بدانی که مأمون چه نقشه برای ثامن الحجج دارد بجای این بچه بازی ها زار می‌زدی.😡 _ نچ نچ کنان گفتم الهی این خلیفه بی ... ابو مخلص دهنم را گرفت. واقعا دیوانه شده ای. نفوذی در بازار زیاد است می‌خواهی سرت را نگین انگشترانت کنند. گل گاو زبان برایم آورد دمنوش آرام کننده ای بود‌. حالم که جا آمد. ابومخلص گفت تا هفته دیگر ثامن الحجج وارد نیشابور می شوند. برو به مغازه ات تا سر ما را به باد نداده ای🤨 ...لحظه شماری میکردم تا ثامن الحجج را ببینم.🤩 ادامه دارد... محمد مهدی پیری
نیشابور رنگ و بوی دیگری به خود گرفته بود. شیعیان مشتاق دیدار امام خود بودند. 😊 کاروان ثامن الحجج از در وازه های شهر نیشابور عبور کردند.😍 مردم فوج فوج به سوی حضرت می آمدند و خیر مقدم می‌گفتند. سربازان خلیفه از ترس به خود می لرزیدند. من و ابو مخلص گوشه ای ایستاده بودیم و چهره خود را پوشانده بودیم. تا از شناسایی شدن خود جلوگیری کنیم. اکثر شیعیان بخاطر ترس از حکومت ظالم عباسی این کار را کرده بودند.😞 اولین باری بود که امام خودم را می دیدم.چه شکوه و جلالی داشت.😇 ابو مخلص آهسته گفت: خدا می داند مأمون بی پدر با این ادعایش چه خواب هایی برای ثامن الحجج دیده است. من هم آهی کشیدم و گفتم بعید نیست که مأمون می خواهد با حکم ولی عهدی ثامن الحجج را محدود کند. امام بعد از  توقف در نیشابور عزم حرکت کرده بود به سفری اجباری.😔 ادیبان نیشابور را دیدم که دور امام جمع شده اند. ابو مخلص هم در میانشان بود‌. ابو مخلص با صدای بلند گفت: ای پسر رسول خدا آیا ترک می‌کنی ما را و حدیثی برایمان نمی گویی تا از آن استفاده کنیم. 🙂 ثامن الحجج که در کجاوه بود. سر مبارکش را بیرون آورد. چهره نورانی اش را دوباره دیدم. توی دلم به ابومخلص آفرین گفتم. ثامن الحجج فرمودند: شنیدم از پدرم موسی ابن جعفر که ایشان عرض کردند که شنیدم از پدرم جعفر ابن محمد که می گفتند: شنیدم از پدرم محمد ابن علی که گفته بودند: شنیدم از پدرم علی ابن الحسین و ایشان گفتند که شنیدم از پدرم حسین ابن علی که گفته بودند که شنیدم از پدرم امیر المومنین علی ابن ابی طالب ایشان می گفتند که شنیدم از رسول خدا که ایشان هم می گفتند شنیدم از خدای عزیز و جلیل که می فرمودند: لا اله الا الله دژ و قلعه ی من است و هرکس داخل دژ و قلعه من بشود. از عذاب من در امان است. چون که شتر حضرت حرکت کرد ثامن الحجج به سخنش ادامه داد : به شروطی البته و من از شروط آن هستم. به به عجب حدیثی از ثامن الحجج شنیدم 🤩😍😎 حدیثی که راویان آن امامان و پیامبر بودند‌. ابو مخلص به من گفت این حدیث سلسه راویان آن طلایی هست‌.✅ پایان_ محمد مهدی پیری منبع حدیث سلسه الذهب عیون اخبار الرضا ج۲ ص ۱۳۵
آنچه تا کنون نوشته ام! کافیه برای مطالعه روی هشتگ ها کلیک کنید. ( ماجرای ورود به حوزه ۱۵قسمت) (۱۰ قسمت) (۲ قسمت) (۲ قسمت) (۶ قسمت) (۲ قسمت) (۳قسمت) ( ۷قسمت) (۱۰ قسمت) (چهار قسمت) (۱۴ قسمت) ۵ قسمت (چهار قسمت) (سه قسمت) (پنج قسمت) (سه قسمت) ... (سه قسمت) ۸ قسمت (۳۰ قسمت) (۴قسمت) (طنز) (پنج قسمت) (بر اساس رخ داد واقعی ۹ قسمت) ۲۵ قسمت (طنز) (۲۹ قسمت) ( داستان بلند_۷۰ قسمت) (طنز) (طنز) (طنز) ( خاطرات کشتی۱۲ قسمت) (۳۳ قسمت) (طنز) ( ۲۸ قسمت) ( سفرنامه عتبات عالیات ۲۴ منظره) (داستان کوتاه) (مجموعه اشعار) (از پیش دبستانی تا حوزه) (فعالیت های زیبای مسجد دوازده امام) (مقاله) رخداد واقعی (۹ قسمت) (۲۰ قسمت)(برگزیده جایزه ادبی یوسف) ( طنز ۵ قسمت) (رمان بلند ۲۵۰ قسمت) (مخصوص مطالعه امتحانات)