⭕️ "جغرافیای تاریخی"
مکتب و رویکرد جغرافیاگرایی در #فلسفه_تاریخ، گاهی تحت عنوان "جغرافیای تاریخی" (Historical geography) نیز شناخته میشود. بهطور خلاصه این دیسیپلین دانشی عبارت است از علمی که تأثیر محیط جغرافیایی را بر وقایع تاریخی، سیر تکامل دولتها و تغییرات مرزیشان و تاریخ اکتشافات جغرافیایی را بیان میکند.
البته باید توجه داشت که جغرافیای تاریخی، شعبهای از دانش جغرافیا شناخته میشود. بهعبارتبهتر باید بگوییم که در رویکرد جغرافیاگرایی به فلسفهی تاریخ، با یک مطالعات میانرشتهای روبهرو هستیم که جغرافیای تاریخ میتواند بخشی از این مطالعات را فراهم آورد.
#جغرافیای_تاریخی میتواند کمک کند تا بفهمیم چگونه تغییر مرزها، قرار گرفتن یک ملت و فرهنگ در نقطههای ژئوپولیتیکی، تقسیمات کشوری، تنوع ویژگیهای خاک و آب در یک کشور و ... در فرآیند #دولتسازی و ملت_سازی آن جغرافیا موثر واقع شده است.
جغرافیای تاریخی یاریگر ما در این مساله است که داراییهای تاریخی خودمان را - از حیث جغرافیایی - بدانیم و محترم بشمریم و در محاسباتمان بهحساب آوریم. برای مثال، در دولتسازی اسلامی باید توجه داشت که امر طبیعی قرارگرفتن در بین دو مرز آبی خزر و خلیج فارس، تا چه اندازه میتواند اقتدارآفرین باشد؟ قرارگرفتن در یک نقطهی ژئوپولیتیکی که 600 میلیون نفر در شعاع همسایگیاش قرار دارند، چگونه میتواند یک منبع قدرت برای دولتسازی اسلامی بهحساب آید؟ تنوع فرهنگی و قومیتی، فاصلهی دما در یک زمان از #آذربایجان تا #چابهار تا چه اندازه میتواند بهعنوان یک منبع قدرت برای معماری نظام سیاسی مورد توجه قرار بگیرد؟
وقتی در مقیاس فلسفهی تاریخ بهسراغ دولتسازی میرویم، با استفاده از ظرفیتهای رهیافت جغرافیاگرایی میتوانیم منابع قدرت برای دولتسازی را - از حیث ژئوپولیتیکی - احصا نماییم؛ بهویژه آنکه تغییرات مرزی و تغییرات تقسیمات کشوری در گذشتهی تاریخی و آثار ناشی از آن در حوزه سیاست، یک تجربهزیستهی تاریخی بسیار گرانسنگی است که در تصمیمگیری به کمک دولتسازان میآید.
لینک جغرافیای تاریخی در ویکیپدیا:
https://en.wikipedia.org/wiki/Historical_geography
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#دولتسازی
#ژئوپلیتیک
@doranejadid
⭕️ "جغرافیای تاریخی" و مسالهی "تمدن نوین اسلامی"
یکی از الزامات استفاده از رهیافت جغرافیاگرایی و مراجعه به جغرافیای تاریخی، نسبت انقلاب اسلامی، دولتسازی اسلامی و تمدن نوین اسلامی است. پرواضح است که حرکت انقلاب اسلامی را بهکمتر از یک حرکت تمدنی نمیتوان تحلیل کرد؛ ادلهی این مدعا در طول زمان ارائه خواهند شد. لذا تاثیر یک فرهنگ در جغرافیای پیرامونی خودش، یکی از مسالههایی است که در جغرافیای تاریخی میتوان آن را بهبحث گذشت و از آن بصیرت گرفت.
برای مثال؛ ایران بزرگ و عزیز ما، در گذشتهی تاریخی یک محیط تمدنی تجربهشدهی تاریخی دارد. مشخصا در منطقهی آسیای میانه، هماینک میتوان از حوزهی تمدنی ایران سخن گفت. دولتسازی اسلامی در نوبت اکنون ما چه طرح و برنامه و بصیرتی نسبت به استفاده از ظرفیتهای حوزهی تمدنی ایران در آسیای میانه دارد؟ دولتسازان جوان در این راستا چه ایده و فکر و طرح و برنامهای دارند و چه ابتکاری میتوانند در این زمینه به خرج بدهند؟
این مساله زمانی برای ما حساس میشود که در دولت-ملتسازی جدید در ترکیه، بعد از روی کار آمدن دولت اردوغان شاهد استفادهی بسیار جدی و برنامهریزیشده در این حوزه هستیم. تا جایی که نظریه دولت عثمانی شرقی-غربی توسط داووداوغلو بهجای ایدهی دولت عثمانی شمالی-جنوبی، محور فعالیتهای دیپلماتیک ترکیهی جدید قرار گرفته است. بهخاطر همین سیاست برخاسته از جغرافیای تاریخی است که دولت ترکیه، اروپاگرایی پیشین خود را تعدیل کرده، و بهقو خودشان، میخواهد بهجای شاگرد آخر و شاگرد تنبل اروپا، شاگرد اول آسیا باشند.
تحلیل مسائل اینچنینی، نیازمند آشنایی و مهارت در جغرافیای تاریخی است؛ دانشی که قطعهای از فلسفهی تاریخی مورد نیاز ما برای دولت تمدنساز محسوب میشود.
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#دولتسازی
#تمدن_نوین_اسلامی
#ترکیه
#آسیای_میانه
@doranejadid
⭕️ "جغرافیای تاریخی" و "نظریهی ایرانشهری"
سید جواد طباطبایی، صاحب نظریهی "ایرانشهری"، از جملهی کسانی است که با استفاده از رویکرد فلسفهی تاریخی و الهام از رهیافت جغرافیاگرایی، ایران را بهمثابه یک کل تحلیل کرده و طرحی برای آینده ایران ارائه میکند. وی با استفاده از دادههایی که از این شیوهی مطالعاتی بهدست آورده است، ادعا میکند که ایران تاریخی بهعنوان یک ملت تاریخی، بعد از ورود اسلام به ایران و بهویژه بعد از حملهی مغول، در یک فرآیند زوال و انحطاط قرار گرفته است. وی شواهد این انحطاط را در زوال اندیشهی سیاسی ایرانشهری - که برگرفته از یک نگاه تاریخی است - جستوجو کرده و به تصویر میکشد.
در پست بعدی، مدعای این نظریه و نسبتاش با رهیافت فلسفهی تاریخ و جغرافیاگرایی را توضیح خواهیم داد. 👇
#سیدحواد_طباطبایی
#ایرانشهری
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
@doranejadid
⭕️ معرفی "نظریهی ایرانشهری"
هستهی اصلی نظریهی ایرانشهری، انقطاع در تاریخ ممتد یک جغرافیای فرهنگی و یک کلّ تاریخی بهنام ایران است. وی به تاسی از فلسفهی تاریخ هگل و الهام از تاریخنگاری اندیشه در اروپا، ایران را بهمثابه یک ملت تاریخی با یک آگاهی مستمر و اختصاصی موضوع مطالعه قرار میدهد و میکوشد یک روایت درجه دو از تحولات ایران و تطورات آگاهی برخاسته از حرکت ایران در تاریخ ارائه کند. وی در قطعههایی از تاریخ به نقاطی میرسد که معتقد است این قطعهها، امتداد ایران تاریخی را مختل ساختهاند؛ این مطلب را ابتدا تحت عنوان "زوال اندیشهی سیاسی در ایران" و سپس با عنوان "انحطاط تاریخی ایران" توضیح میدهد.
اگرچه وی از بحرانهای تاریخی متعددی در آثار خود سخن گفته است، مثلا: "سرشت و ماهیت اندیشهی سیاسی ایران"، "نظام سنت قدمایی"، "شکست تلاشهای تجددخواهانه در سدههای اخیر" و "امتناع اندیشه"؛ اما ریشهی همهی این مشکلات را در زوال اندیشه و انحطاط ایران پیدا میکند.
طباطبایی برای یافتن پاسخ، ابتدا به ساحت اندیشهی سیاسی وارد میشود و از نظام اندیشیدنِ ایرانی پرسش میکند و به این نتیجه میرسد که این اندیشه دچار "زوال" شده و اکنون نیز در حال "انحطاط" بهسر میبرد. شاهد وی بر این مدعا، عدم پرسشگری از خود "انحطاط ایران" است و میپرسد که چرا کسی به این واقعهی تاریخی عکسالعمل نشان نمیدهد و برایش مهم جلوه نمیکند؟! البته باید بگوییم که وی این غفلت را از تجربهی انحطاط غرب گرتهبرداری کرده است.
طباطبایی بهدنبال کشف علل و ریشههای زوال و انحطاط میرود و این کار را از نخستین سدههای پس از ورود اسلام به ایران شروع مینماید. بهباور وی، اندیشهی فلسفی ایران از همان نخست بومی نبوده است؛ یعنی فلسفه نهالی بود که از یونان بهعاریت گرفته شد و همین عاریتیبودن فلسفه، پای عامل دیگری را بهمیان کشید و موجب انتقال مفاهیم از یونان به ایران گشت. لذا فهم برخی از مفاهیم بهگونهای که یونانیان استنباط میکردند، در ایران اتفاق نیفتاد.
سلطهی سطحینگری مذهبی و عقلستیزی حکومت ترکان سلجوقی و غزنوی نیز هر آنچه از اندیشههای ایرانشهری باقی مانده بود را از میان برد. بهگمان طباطبایی، رواج عرفان مبتذل و تبدیل صوفیان به متفکران قوم، نشانهی دیگری بر این زوال و انحطاط است.
طباطبایی مانع بازگشت به اندیشهی ایرانشهری را، "رواج حاشیهنویسی بر سنت قدما" ازیکسو، و "اعراض از سنت قدمایی" ازسویدیگر میداند و راهحلی را برای بیرونرفتن از بنبست این دوگانه جستوجو میکند. این راهحل عبارت است از: "اجرای تجدد و تاسیس اندیشهی فلسفی دوران جدید". برای این کار باید به بازخوانی سنت بپردازیم و در این راه نیز باید از تجربهی اندیشهی تجدد مدد بجوییم. درواقع، وی تجربهی غرب را همچون آینهای در برابر تاریخ ایران قرار میدهد و کاووش در تجربهی تحول فکر غربی را برای ایرانشهری جدید تجویز میکند.
#سیدحواد_طباطبایی
#ایرانشهری
#جغرافیاگرایی
#جغرافیای_تاریخی
#تجدد
@doranejadid
11. آیتاللهخامنهای:
♨️ داراییهای جغرافیای تاریخی ایران بزرگ و مقتدر اسلامی
«اکنون ایرانى بزرگ و مقتدر داریم؛ کشورى که در یکى از حسّاسترین موقعیّتهاى جغرافیایى است. شما دنیاى اسلام را روى نقشهى #جغرافیا نگاه کنید و ببینید وسطش کجاست. نقاط اساسى معمور عالم را روى نقشهى جغرافیا بنگرید و ببینید #ایران در کجا قرار گرفته است. موقعیّت جغرافیایى و سوق الجیشى و موقعیّت #جغرافیای_سیاسىی ایران، موقعیتى ممتاز است. آن هم با این ملت بزرگ و استعدادهاى درخشان و سابقهى پرافتخار تاریخى و فرهنگ غنى و عمیق و افتخاراتى که در دوران انقلاب بهدست آمد و عزّتى که در هشت سالِ دفاع مقدّس، به برکت خون شهدا و تلاش رزمندگان و بسیجیان و نیروهاى حزب الله حاصل شد. بهویژه اینکه این کشور و این ملت، هماکنون زیر پرچم اسلام و قرآن رفته است.
اینکه یک نویسندهى متفکّر اسلامى، چهل، یا پنجاه سال قبل در کتابى بنویسد که «اگر ما بتوانیم جزیرهاى را در نقطهاى از دنیا پیدا کنیم و در آن یک حکومت اسلامى به وجود آوریم، اثر تبلیغىاش براى اسلامْ از هزاران هیأت تبلیغى بیشتر است»، دلیل براین نیست که ایران، اکنون هم بتواند چنین نقشى را بازى کند؟ اکنون ایران چشم و چراغ منطقه است. ثروتمند است، بزرگ است، پرجمعیت است، از لحاظ تاریخى مشعشع و از لحاظ فرهنگى درخشان است و از همه مهمتر، زیر پرچم اسلام است».
بیانات در دیدار روحانیان استان مازندران. ۱۳۷۴/۰۷/۲۲
#آیتالله_خامنهای
#جغرافیای_تاریخی
#ایران
#ژئوپلیتیک
#حکومت_اسلامی
@doranejadid
12. آیتاللهخامنهای:
♨️ داراییهای جغرافیای تاریخی ایران بزرگ و مقتدر اسلامی
«عزیزان من، جوانهای هوشمند و بااستعداد ما! امروز دعوای استکبار با ما این است که چرا قدرت شما منطقه را فرا گرفته. این اقتدار جمهوری اسلامی است. آنچه از نظر ما عنصر اقتدار ملّی است، از نظر دشمنان ما یک عامل مزاحم است و با آن مبارزه میکنند. با توسعهی اقتدار جمهوری اسلامی در میان ملّتها در منطقه و فراتر از منطقه مخالفت میکنند، چون عامل اقتدار است، چون عمق راهبردی کشور است؛ با قدرت دفاعی کشور و قدرت نظامی کشور مخالفت میکنند؛ با هرآنچه وسیلهی قدرت و عنصر اقتدار ملّی باشد، دشمنان ما مخالفت میکنند».
#آیتالله_خامنهای
#جغرافیای_تاریخی
#ایران
#ژئوپلیتیک
#عناصر_اقتدار_ملی
#عمق_راهبردی
#قدرت_منطقهای
@doranejadid
13. آیتاللهخامنهای:
♨️ نسبت جغرافیای تاریخی با دولتسازی و تمدنسازی
به مراحل پنجگانهی تحقق اهداف #انقلاب_اسلامی و نسبت آن با الگوی پیشرفت باید توجه داشت.
«مرحلهی اول در این فرایند، شکلگیری انقلاب اسلامی است و پس از آن باید بلافاصله نظام اسلامی تشکیل شود که هنر بزرگ امام خمینی رحمهالله نیز ایجاد نظام اسلامی بود. مرحلهی سوم را که اکنون در آن قرار داریم، "تشکیل #دولت_اسلامی" یعنی تشکیل دولتی براساس الگوها و معیارهای کاملاً اسلامی است. تا وقتی این مرحله بهطور کامل محقق نشده است، نوبت به تشکیل جامعهی اسلامی نمیرسد و در این صورت، موضوع سبک زندگی اسلامی نیز صرفاً در سطح گفتمانسازی در جامعه باقی خواهد ماند.
تمدن اسلامی، #کشورگشایی نیست بلکه به معنای تأثیر پذیرفتن فکری ملتها از اسلام است.
الگوهای رایج #توسعه، از لحاظ مبانی، غلط و بر پایهی #اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و از لحاظ آثار و نتایج نیز نتوانستهاند وعدههایی را که درخصوص ارزشهایی نظیر «#آزادی» و «#عدالت» داده بودند، محقق کنند.
ایران، زمینهی تحقق این الگو است و اگر به فرهنگ، تاریخ، #جغرافیا، #اقلیم، آداب و سنن و سرمایههای انسانی و طبیعی کشور توجه نشود، الگوی پیشرفت، سندی غیر قابل تحقق و بدون استفاده خواهد شد».
دیدار اعضای شورای عالی «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» . ۱۳۹۵/۰۲/۰۶
#آیتالله_خامنهای
#جغرافیای_تاریخی
#فرآیند_تحقق_اهداف_اسلامی
#الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت
#دولتسازی
#دولت_اسلامی
#تمدن_نوین_اسلامی
#ایران
#ژئوپلیتیک
@doranejadid
دقایقی پیرامون دوران جدید عالم
⭕️ از "جبر جغرافیا" تا "جبر شهر"
گفتیم که در دیدگاه جغرافیاگرایان بر این مطلب اصرار میشود که عوامل جغرافیایی در پیدایش و زوال و انحطاط تمدنها عاملیت و حاکمیت دارند. اگرچه عوامل جغرافیایی در نزد اصحاب این نظریه آندسته از عوامل جغرافیایی است که مستقل از دخالت انسان وجود دارند و مستقل از فعالیتهای آدمی، بر تحولات زیست اجتماعی انسان سایه میاندازند؛ اما میتوان این نظریه را امتداد داد و از تاثیر زمینهای ساختهشده بر سرنوشت آدمی نیز صحبت کرد. بله؛ دقیقا مراد من، "شهر" است.
"شهر" یا "بورژ" یا "بورگ"، اگرچه فارغ از تلاش آدمی وجود ندارد و برساختهی اندیشه و امیال و پیشرفتهای تکنیکی و فکری انسانی است، اما در امتداد جبر جغرافیایی، بهویژه در روزگاری که ما زندگی میکنیم، میتوانیم از "جبر شهر" صحبت کنیم و این سوال را مطرح کنیم که آیا ساختهشدن شهرها یک سوال فلسفهی تاریخی است یا نه؟
اگر در کنار معنای بورژوایی شهر از معانی دیگری را جستوجو کنیم و جایگاه شهرهای تاریخساز مثل بیتالمقدس، بابل، ارم را با متروپلهای امروزی بسنجیم، شاید بتوان از نگاه فلسفهتاریخی به "شهر" نیز نگریست و با قوت از این ایده دفاع کرد که ساختهشدن محیط اجتماعی-جغرافیایی خاصی که امروزه آن را شهر مینامیم، در بسترهای تاریخی خودمتولد میشوند.
آیا میتوان پذیرفت که پیدایش بورگها در اروپا در پی انقلاب صنعتی صرفا یک حادثهی اقتصادی بوده است؟! آیا میتوان با این برداشت سهلپندارانه کنار آمد که مدینههای فاضلهای که فیلسوفان در آثار خود جستوجو کردهاند، صرفا بهعنوان یک سوژههای غیرقابل تحقق و مربوط به عالم معنا هستند؟!
رهیافت جغرافیاگرایی در فلسفهی تاریخ حامل این بصیرت است که از فضای زیست اجتماعی در یکی از ابعاد تاریخی خود، نیازمند شهرگزینی و شهرنشینی است و این گزینش یک بستر تاریخی خاص خودش را طی میکند و تاریخ خودش را میسازد و در جغرافیای خاصی تعین پیدا میکند. بهویژه آنکه منابع الهیاتی ما از جغرافیاهای اجتماعی خاصی سخن گفتهاند که یک وجههی روشن و بارز تاریخی دارند؛ مثل مکه و کوفه؛ شهرهایی که هم در پیدایش و هم در غایت خود، یک جایگاه تاریخی برجسته دارند.
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#جبر_جغرافیایی
#جبر_شهر
#شهرنشینی
#بورژوا
#مدینه
#بلد
#مکه
#کوفه
@doranejadid
⭕️ شهر و "دولت-فضا-جهان" هانری لوفور
یکی از اندیشمندان مغربزمین که از بستر اندیشههای چپ بیرون آمده و تا آخر عمر بدان پایبند مانده است، #هنری_لوفور است که در توضیح و توصیف #جبر_شهر، اندیشهی قابل اعتنایی دارد. وی معتقد است اگر در دورهی صنعتیشدن، ساماندادن #کارخانه و تحت کنترل درآوردن کارگران، استیلای حاکمان را قوت میبخشید، در دورهی شهریشدن، این #شهر است که در کانون اِعمال قدرت قرار میگیرد.
مراد وی آن است که در دورهی سرمایهداریِ شهریشده، اصحاب #قدرت و ثروت با تولید ایدهی شهر و ساخت آن میخواستند با به انقیادکشیدن شهروندان و سرکوب شکلهای دیگر زندگی اجتماعی، سلطهی عمیقتری را ساماندهی کنند. تبعا ساختن #شهر، کفایتی از زمان و اندیشه را میطلبد؛ باید گونهای از علوم مدرن تولید و تعلیم داده شوند؛ باید مجموعهای از دانشهای مدرن، از شهرسازی و مدیریت شهری گرفته تا معماری و اقتصاد شهری پدید آیند و در دامن #دولت_مدرن، به استخدام نهادهای حاکمیتی درآیند. مسیری که بخش گریزناپذیری از تاریخ #دولتسازی مدرن بوده است.
شهوت سیریناپذیر سازمانهای دولتی، از وزارت مسکن و سازمان نوسازی گرفته، تا شهرداری و سازمانهای تابعهاش به فراگرفتن علوم شهری و توسعهی آموزشهای شهروندی را با این #منطق میتوان عمیقتر فهمید؛ افزایش فزایندهی متخصصان شهری در #دولت_داری و #حکمرانی_مدرن را نیز باید باید بر همین معنا دنبال کرد. همان مطلبی که لوفور آن را «تکنوکراتِ ساختاریِ دولتی» مینامد؛ یعنی تولید علوم و گفتمانهای شهریِ در خدمت #تولید_فضا. در چنین جبری، #لوفور با زیرکی میپرسد: «چه خواهد ماند از قدرت مذهبی اگر نتواند بر پایهی نامها و مکانهایش تجسد یابد».
اکنون ما نیز باید بپرسیم، در دولتسازی اسلامی، با شهر مدرن و جبر ناشی از آن چه میخواهیم بکنیم؟ آیا شهر، صرفا جایی برای کار و خدمت و تحصیل و تمشیت امور زندگی است، یا یک کارخانهی عظیمی که انسانها را به شکل خاصی درمیآورد و حقیقتا یک فضا برای تلبس به انواع نانوشته است؟ طرح دولتسازان جوان برای مواجهه با زیست شهری چیست؟
🧲 لینک اطلاعات مربوط به هانری لوفور در ویکیپدیا:
https://en.wikipedia.org/wiki/Henri_Lefebvre
🧲 آدرس چند مقاله پیرامون آثار و اندیشههای لوفور:
http://problematicaa.com/materialist-dialectic/
http://pi.srbiau.ac.ir/article_8798.html
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/6726/
http://dialecticalspace.com/toward-an-urban-strategy/
http://dialecticalspace.com/henri-lefevbre/
#یادداشتها
#هانری_لوفور
#نظریهپردازی_شهر
#جبر_شهر
#شهرنشینی
#انقیاد
#بورژوا
#سرمایهداری
#دانش_مدرن
#دولتسازی
#نهادهای_حاکمیتی
@doranejadid
بررسی یک واقعهی بزرگ تاریخی که قرار است آینده را متحول کند، وقتیکه هنوز زمان زیادی از وقوع آن نگذشته، احتیاج به نبوغ، پختگی و خبرگی فراوان دارد.
بلاشک مهمترین و بزرگترین واقعهی عصر حاضر، #انقلاب_اسلامی ایران به رهبری امام خمینی قدسسرهالشریف است. شناخت صحیحِ آن، مستلزم داشتن دیدی فراتر از آمارها و گزارشها و نگاهی فراسیاسی، انقلابی و مکتبی است. کسی میتواند تحلیل جامعی ارائه کند که در طول عمر پرماجرای انقلاب، پیوسته با آن همراه و اساس نظام فکریاش، منطبق بر اساس نظام فکری معمار بزرگ انقلاب باشد.
در مراسم بزرگداشت «نخستین دههی انقلاب اسلامی» در ۱۲ بهمن ۱۳۶۷، حضرت آیتالله خامنهای، ریاست جمهور وقت، سخنرانی تاریخی ای در هتل لالهی تهران و در جمع فرهیختگان و اندیشمندان داخلی و میهمانان خارجی به یادگار میگذارند که زوایای مهم انقلاب اسلامی در آن تبیین میشود.
متن حاضر، مختصری از بیانات معظم له در مراسم بزرگداشت «نخستین دهه ی انقلاب اسلامی» سال ۶۷ می باشد.
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#انقلاب_تاریخی
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش اول)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«همه میدانند که قرن نوزدهم، قرن مقابلهی با دین و تحقیر دین بود؛ هر دینی.
قرنی بود و فصلی بود که بشر خواست با تکیهی بر انسانگرایی و خِرَدگرایی، اعلام کند که از دین بینیاز است، و این اعلام آنچنان خشن و غیرمؤدبانه و غیرمنطقی انجام گرفت که آثار تخریبی آن در تمام جوامع بشری که پایبندیای به دینی داشتند، محسوس شد.
در همین قرن نوزدهم بود که استعمار چهرهی خشن خودش را در دنیا نشان داد، و آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و کشورهای عقبافتادهی تقریباً سراسر دنیا، بهنحوی از انحا، مدتها زیر شلاق استعمار و زیر چکمهی خشن استعمار قرار گرفت.
در منطقهی اسلامی، استعمار هدف خودش را مقابلهی با اسلام ـ بهعنوان یک اندیشهی مانع و رادع از وصول استعمار به اهداف خودش ـ قرار داد. تاریخِ مبارزات و استعمار مردم هند، تاریخ ایران، تاریخ آسیای مرکزی، تاریخ شمال آفریقا ـ مصر ـ و برخی از کشورهای دیگر، بهطور کامل حاکی از این است که استعمار اروپایی در این مناطق، مبارزهی با اسلام را بهعنوان یکی از هدفهای حتمی و قطعی خودشان قرار دادند. بهخصوص در منطقهی نزدیک آسیا، یعنی ایران، افغانستان، ترکستان و هند. سیاستمداران آن روزِ انگلیس، صراحتاً این را اعلام میکنند که باید با اسلام در این مناطق مبارزه کرد و آن را نابود کرد.
در اواخر قرن نوزدهم، لُرد کرزُن معروف که قدرتِ مطلقهی منطقهی هند و خلیجفارس در برههای از زمان بود، در کتاب خودش نوشت:
«حیات انگلیس بدون تصرف این منطقه و بهخصوص هند، امکانپذیر نیست» و نایبالسلطنهی هند، لُرد آلِنبُرو نیز گفت: «تا وقتی مسلمانها در هند حضور دارند، امکان سیادت مطلق انگلیس بر هند امکانپذیر نیست.»
انگلیسی ها این را از روی تجربه میگفتند؛ آنان مسلمین را هم در هند و هم در افغانستان تجربه کرده بودند. هم در منطقهی قفقاز و هم در آسیای مرکزی مسائلی حادث شده بود که اطلاعش را داشتند؛ میدانستند که عامل و عنصر اصلی برای مقابلهی با استعمارِ انگلیس در این منطقه، اسلام است. لذا شروع کردند به اسلامزدایی».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#قرن_نوزدهم
#مقابله_با_دین
#انسانگرایی
#استعمار
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش دوم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
...
«روشنفکران مسلمان، تاریخچهی اسلامزدایی در منطقهی آسیای غربی یا آسیای میانه، منطقهی هند، ایران، افغانستان را با دقت نگاه کنند، ببینند استعمار ـ که در این منطقه استعمارِ انگلیس یکهتاز بود و در بعضی از مناطق، روس ـ در این مناطق با اسلام چه کار داشت، و نسبت به اسلام چگونه فکر میکرد، و تأثیرات آن حرکات وسیع و همهجانبه و پولهای زیادی را که خرج کردند، بر روی جریان فکر اسلامی در این منطقه مطالعه کنند و مشاهده کنند.
البته در این خلال روشنفکران و اصلاحگرانی از قبیل سیدجمالالدین و محمد عبدُه پدید آمدند، و بسیاری از روشنفکران در ایران، مصر و بالاخره اقبال لاهوری در هند، فهمیدند که دارد چه اتفاق میافتد. این فریادی را که شما در کلمات اقبال مشاهده میکنید، فریادِ مصیبت یک انسان آگاه و روشنفکر است که مشاهده میکند اسلامش را دارند چهجور از دستش میبرند.
حرکات وسیع سیدجمالالدین در مصر، ایران، هند، اروپا و عثمانی، همه ناشی از این احساس خطر بسیار حادّی است که آن روز، دشمنِ اسلام طراحی و برای آن پولهای بسیاری را خرج میکرد و متفکرین زبدهای را به این کار میگماشت. تعداد کنفرانسهایی که در آن، دربارهی اسلام فکر میشد، در کشورهای اروپایی بهمراتب بیشتر از مجالسی است که علمای اسلام، در سطوح بالا برای بازشناسی اسلام و تحقیقات تشکیل میدادند.
میشود گفت که: استعمار یک نقشهی بلندمدت برای حذف و محو اسلام از کل مناطق اسلامی بهدست آورد؛ طرحی که آمیزهای بود از تلاش سیاسی و تلاش فرهنگی و تلاش اجتماعی و تلاش نظامی. تاریخ معاصر ، یعنی تاریخ نیم قرنِ اولِ قرن بیستم، کاملاً حاکی و نمایشگر این استراتژی وسیع و همهجانبه است.»
...
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#قرن_نوزدهم
#اسلامزدایی
#سیدجمال
#محمد_عبده
#اقبال_لاهوری
#نقشهی_بلندمدت_استعمار
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش سوم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
...
«استراتژی غرب با اسلام جدیداً یک عنصرِ اضافه پیدا کرد و آن عبارت بود از تزریق فساد در جوامع اسلامی، تزریق فرهنگ برهنگی و فرهنگ امتزاج و بیقید و شرط زن و مرد و بهخصوص کشاندن زنان و در درجهی بعد مردان به مصرفگرایی، و آمیزش آزاد و حیوانگونهی مرد و زن با هم؛ و همچنین تزریق غربزدگی در منطقهی اسلامی، عامل «غربزدگی».
در اینجا، هم در تزریق فساد موفق شدند و هم در مورد غربزدگی و تزریق روحیهی اضمحلال و انفعال؛ جوامع اسلامی ازلحاظ فساد جنسی، فساد اخلاقی، بیبندوباری، غرق شدن در فسادهای گوناگون به کشورهای اروپایی رسیدند و از آنها جلوتر هم رفتند؛ درحالیکه اسلام شُرب خمر و اختلاط زن و مرد را منع میکرد.
روشنفکران بسیاری را در ایران پنجاه سال پیش، در مصر، در هند و در بعضی از کشورهای دیگر اسلامی سراغ داریم که صریحاً اعلام کردند راه نجات کشورهای عقبافتادهی این مناطق، این است که سرتا پا فرنگی و غربی بشوند؛ و عملاً هم به همین سمت پیش رفتند و این بلیّه در کشورهای عربی حتی از کشورهای غیر عربی بیشتر نفوذ کرد چون روی کشورهای عربی بیشتر هم کار میکردند.
الان تقلید از همهچیزِ غرب، حتی از واژهها و اصطلاحات غربی، در زبانهای رایج این مناطق وجود دارد، در فارسی هم هست و در عربی بیشتر. آن چیزی که ما در تعبیر فارسیِ خودمان به آن میگوییم گرتهبرداری؛ یعنی یک اصطلاح و تعبیر را عیناً به زبان محلی ترجمه کردن و آن ترجمه را بهکار بردن برای آن مفهومی که آن مفهوم اساساً خارجی و بیگانه است. یعنی حتی تصرف در زبان».
...
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#قرن_نوزدهم
#غربزدگی
#بیبندوباری
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش چهارم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
...
«دو عامل دیگر هم به تضعیف اسلام در این مناطق کمک کرد؛ یکی عامل "حکومتهای وابسته"؛ در گذشته حکومتهای کشورهای اسلامی، اگر مستبد، ظالم و یا بیکفایت بودند، لااقل وابستهی به غیر نبودند. اما از اوایل دوران استعمار در کشور ما، تا لحظهی انقلاب، این روند سیرِ صعودی داشت و برای وابسته کردن سلاطین و رؤسای کشورهای منطقه به سیاستهای استکباریِ قدرتهای بزرگ کوشش کردند.
فرمولها و مکانیسمهای مشخصی دارد. چگونه یک کشور را وابسته کنند و چگونه حکومتهایی را آنچنان وابسته کنند که حیاتشان در گرو حمایت از سیاستهای خارجی آنان باشد. در دنیا این روشِ شناختهشدهای است و استعمار این کار را شروع کرد. البته اینجا که میگوییم استعمار، منظورمان استعمار بهمعنایِ مصطلح خودش نیست. چون استعمار از اوایل این قرن شروع کرد به تغییر شکل و بهصورت عنصر جدیدی که همان "استعمار نوین" است، ظاهر شد، و در کشور ما عمدتاً این حالت بود».
...
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#استعمار
#حکومتهای_وابسته
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش پنجم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
...
«یک عنصر دیگر هم که در کنار این در کشورهای اسلامی ازجمله در کشور ما ظاهر شد، عنصر "التقاط" است. یعنی تفکرات جدید و ایدئولوژیهای اخیر که مورد علاقهی جمعی از مردم است و جاذبهای دارد را بردارند، آنها را با پوشش اسلامی و با تکیهی به آیات قرآن ارائه بدهند و درحقیقت اسلام التقاطی ارائه دادند؛ که البته تأثیر این کمتر از تأثیر عامل قبلی است.
من وقتی به این عوامل و صد و پنجاه سال اخیر نگاه میکنم، میبینم خود این عوامل، به تنهایی برای اینکه با گذشت زمان بهتدریج اسلام را از صحنهی عمل و سپس عقیده و بالاخره عاطفه خارج کنند کافی بودند. از صحنهی عمل که خارج شد، بهکلی به احوال شخصی و مسائل مربوط به فرد مخصوص شد. بهتدریج اینهم از او گرفته شد و به عبادات مخصوص شد. بهتدریج عبادات هم در اثر فساد گوناگون اخلاقی، از دست و بال مردم خارج شد، بهطوریکه جوانها در دورهی قبل، یعنی دورهی قبل از انقلاب اسلامی، غالباً نماز نمیخواندند و یک جوانِ نمازخوان، یک پدیدهی جالبِ توجه بود و بقیهی عبادات و اعمال هم به طریق اُولی بهتدریج از صحنهی زندگی مردم خارج و مخصوص یک عدهی معدودی شده بود. اعتقاد را هم بهکلی با ایجاد شبههها و نوشتن کتابها و ایجاد تزلزل، در دلها متزلزل کرده بودند.
یک رابطهی عاطفی باقی بود، آن را هم با شیوههای مختلف از بین میبردند؛ با زشت جلوه دادن چهرههای مذهبی یا چهرهی مبلغان مذهبی، که این کار را بیشتر چپها و دشمنان الحادی اسلام انجام میدادند. شاید چندان زمانی نمیگذشت که بهکلی حتی رشتهی عاطفی هم بین اسلام و بین مسلمین بریده میشد؛ نهفقط در ایران، بلکه در کل جهان اسلام. و شما که از کشورهای اسلامی آمدهاید، به ذهنیت خودتان برگردید و به مردم خودتان مراجعه کنید، ببینید آیا واقعیت همین است یا نه.
در تسریع این روند "وضع عمومی جهان" هم تأثیر داشت. منظور از وضع عمومی جهان، عبارت است از این جریان استحالهی انسان به ماشین، که امروز در دنیا مشهود و یک روند بسیار خطرناک است که هنوز هم ادامه دارد و آیندهی زشت و خطرناک و وحشتانگیزی را ترسیم میکند. این آینده را شما در آثار روشنفکران گوناگونی میبینید، قصههای خیالیای که از آینده خبر میدهند، آیندهای که همهچیز به ماشین تبدیل شده و انسان و هویت انسانی در آن جای ندارد.
داستانهای متعددی نوشته شده که یقیناً شما یا آنها را خواندهاید، یا از آنها اطلاع دارید. این وضعیت هم که درحقیقت، ایجاد قحطی معنویت در جهان است، در دنیای اسلام اثر طبیعی خودش را میگذاشت. آن عامل "اسلامزدایی" هم که به این اضافه میشد، آیندهی بسیار خطرناکی را پیشبینی و برای ما تصویر میکرد. و من ادعا میکنم که با آن روند، اسلام در دنیا روزبهروز منزویتر و از حیطهی زندگی ملتهای مسلمان، روزبهروز دورتر میشد، و بهتدریج از اسلام چیزی جز نام باقی نمیماند. این همان چیزی بود که استعمارگرها میخواستند.
اسلام درمقابل تهاجم عظیم استکبار جهانی از یک مانع عقیدتی یا حتی عاطفی، بهکلی خارج و به یک عنصر بیخاصیتِ محض بدل میشد، این آیندهی قطعی اسلام بود.».
...
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#استعمار
#اسلام_التقاطی
#استکبار_جهانی
#وضع_عمومی_جهان
#عصر_ماشین
#جریان_استحالهی_انسان_به_ماشین
#قحطی_معنویت
#آیندهی_قطعی_اسلام
#اسلامزدایی
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش ششم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
...
«انقلاب ما که یکی از بزرگترین انقلابهای دوران انقلابها ارزیابی شده و چشم دنیا را متوجه کرد و دربارهی آن قلمهای زیادی زده شد، بهعنوان یک انفجار عظیم در دنیا تلقّی شد. و همه دانستند که این انفجار عظیم بر پایهی اسلام بود. ناگهان تمام رشتههای دویست سالهی استکبار علیه اسلام را پنبه کرد.
آنهایی که میگفتند روزگارِ دین به سر آمده، دیدند که دین، یک ملت را به حرکت درآورد و یک دژ استوار استکبار را اینجور با خاک یکسان کرد، یک نظام انقلابی را با این شجاعت و با این اقتدار و جرأت بر سرِ کار آورد و یک موج عظیم در دنیای اسلام بلکه در دنیای غیراسلامی از جهان سوم و مستضعفین بهوجود آورد. معلوم شد که نه! روزگار دین به سر نیامده! دین هنوز قویترین عامل برای حرکت دادن انسانها است. این را انقلاب اسلامی ایران عملاً ثابت کرد.
آنکسانیکه در دنیا و در جوامع اسلامی، از مسلمان بودن خودشان سربلند و سرافراز نبودند، احساس سرافرازی کردند. آنکسانیکه خجالت میکشیدند بگویند ما مسلمانیم، احساس کردند و افتخار میکنند که بگویند ما مسلمانیم. آنکسانیکه در مجامع عمومی خجالت میکشیدند نماز روزانهی خودشان را بگزارند، افتخار کردند به اینکه نمازگزار و بندهی خدا و مسلِم هستند. چون انقلاب اسلامی، مسلمانی را از برابر بودن با ضعف و سستی و ستمپذیری به روح شهامت بشری، روح اقتدار انسانی، و ظلمستیزی تبدیل کرد.
اگر انقلاب اسلامی هیچ کار دیگری جز همین کار نکرده باشد که نشان داد اسلام میتواند سربازگیری کند، اسلام میتواند انسانها را به زندگی برتر تشویق کند و میتواند یک نظامی بر مبنای اسلام بهوجود بیاورد، همین کافی است. اگر هیچ کار دیگری نکرده بود، این هنر بزرگی است که فقط از یک انقلاب بر میآید و انقلاب اسلامی این هنر را داشت. بنابراین من احساس میکنم که انقلاب اسلامی یک ضرورت بود برای اسلام، یک نیاز بود برای مسلمین، سنّت الهی بود برای حفظ دین و حفظ احکام الهی.
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#ظلمستیزی
#دوران_انقلابها
#حرکت_ملت
#حرکت_انسانها
#ما_میتوانیم
#هنر_انقلاب_اسلامی
#سنتهای_الهی
@doranejadid