eitaa logo
دوتا کافی نیست
49هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مسئله حجاب با این چشم نگاه کنید. 🔹۱۹ دی ماه ۱۴۰۲ در دیدار با مردم قم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨امام جواد علیه السلام «هر کس برادرش را پنهانی پند دهد، ‌او را آراسته است و هر که او را آشکارا موعظه کند، ‌بدنام و بی آبرویش کرده است.» 📚کشف الغمّه، ‌ج ۲، ص ۳۵ 🌺 خجسته میلاد با سعادت امام جواد علیه السلام و روز پسر بر شما مبارک باد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
برو سراغ امام جواد علیه السلام.... اگر کسی وضع زندگی‌اش خوب نیست، از امام جواد علیه السلام حاجت بگیرد. امام جواد علیه السلام مدینه بود. امام رضا علیه السلام در ایران و در مرو بود. برای امام رضا علیه السلام خبر آوردند که خادم‌ها هر وقت می‌خواهند پسرشان را از خانه خارج کنند از در پشتی می‌برند تا فقرا نفهمند که ایشان دارد می‌رود و درخواستی بکنند. حضرت نامه‌ای به پسرش امام جواد (ع) نوشت: «به من رسیده است که تو از درب کوچک بیرون می‌روی. به حق من بر تو که بیرون نروی مگر از درب بزرگ و همراه خودت درهم و دینار فراوان بردار و هر کس در راه از تو درخواست کرد به او عطا کن». این سفارش بابایش است که کسی از تو محروم نشود! از این جهت وقتی محتاج هستی، گرفتار هستی، کمبود داری برو سراغ امام جواد علیه السلام . دو رکعت‌ نماز برای امام جواد علیه السلام بخوانید و از ایشان بخواهید گرفتاری‌هایتان را رفع کند. خدا برای ما، دوازده امام گذاشته. «قد علم کل أناس مشربهم؛ هر گروهی بدانند از کجا آب می‌خورند». آن که بدهکار است بداند مَشربش امام جواد علیه السلام است؛ مَشکش را برود آن جا پر بکند. فقه می‌خواهد برود سراغ امام صادق علیه السلام... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز مرد، جوراب ها را اینطوری هدیه دهید😁😃😅 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۰۱ یک دختر درسخوان در مدرسه و دانشگاه بودم، تک دختر خانواده به همراه دو برادر... پدر نداشتم، مادرم بهترین مونس زندگیم در دوران مجردیم بود. از سن ۱۸ سالگی خواستگار داشتم ولی مادرم بدون اینکه به من بگه رد می‌کرد و می‌گفت دخترم میخواد درس بخونه، دوران دبیرستان رو با بهترین نمرات در رشته ریاضی فیزیک گذراندم و بعد از کنکور وارد دانشگاه شدم. تو دانشگاه هم خواستگار داشتم اما فکرم تو درس بود و اصلا تو حال و هوای ازدواج نبودم، نمیگم اصلا حس عاطفی و غریزی نداشتم سعی میکردم تو دانشگاه حجب و حیا داشته باشم و فکرم بیشتر به درس و هدف اصلی در دانشگاه باشه نه چیز دیگه برام خیلی اعتقاداتم مهم بود، همین دلیل برکت هایی بود که خدا تو زندگیم بهم عنایت کرده بود. تو فامیل پدری و مادری خواستگار داشتم ولی مادرم می‌گفت نه البته منم خیلی ازدواجی نبودم 😂 البته این رو بگم واقعا زود ازدواج کردن خیلی برکات زیادی داره که الان میفهمم یعنی اگر هم علاقمند به درس باشی، میتونی هم درس بخونی و هم ازدواج آسان و به هنگامی داشته باشی این دوتا در کنارهم شدنی هستن😍 تا اینکه ترم ۵ لیسانس یه خوااستگاری اومد که از همکاران مادرم بود نمی‌دونیم چطور شد اما همه چیز انگار با قسمت پیش می‌رفت من اصلا اهل تشریفات نبودم، عروس اول خانواده شدم، همسرم هیچی نداشت نه خونه،نه ماشین،نه کار ثابت،تازه درسش تمام شده بود و به صورت نیمه وقت در اداره مادرم کار می‌کرد و تازه ۱ ماه بود آمده بود و من رو در اداره مادرم که برای انجام کاری رفته بودم دیده بود. وقتی خواستگاری آمد مادرم گفت ایمان و صداقت مهمترین چیزی هست که من ملاک اصلی برای ازدواج دخترم می‌دونم و این رو از ته دلش می‌گفت. مادرم می‌گفت اگر ایمان به خدا داشته باشه و توکل به خدا و ائمه همه ی مشکلات و موانع حل میشه،راست هم می‌گفت. همسرم انسان صادق و باایمانی بود و یه جورایی بین برادر و خواهراش سرآمد بود، من بله رو بعد از طی چند نوبت رفتن و آمدن آشنایی بیشتر گفتم و حالا دیگه ترم ۶ دانشگاه بودم و دوست داشتم ۷ ترمه دانشگاه رو تموم کنم و همینطور هم شد. ما یکسال عقد بودیم، من ۷ ترمه لیسانس گرفتم و با استعداد درخشان بدون کنکور وارد مقطع ارشد شدم. بعد از یک سال عقد و فراز و نشیب های بسیار، عروسی گرفتیم. عروسی هم خیلی خوب پیش رفت. من در خانه پدر شوهرم در یکی از واحدها، زندگی مشترکم را با کلی آرزو و خوشبختی شروع کردم. خانه پدرشوهرم سه واحد بود و یک واحد را به ما دادن. چون شوهرم پولی برای خرید و یا اجاره خونه نداشت. ناگفته نماند، بعد از عقد به گفته ی خود همسرم برکت مالش زیاد شده بود واقعا یکی از درهای رحمت خدا بعد از ازدواج باز میشه و به دنیا آمدن هر فرزند روزی مادی و معنوی چند برابر خواهد شد. این ها افسانه نیستن، واقعیت‌های زندگیم هستن و تک تک این عنایتهای رو در وجودم و زندگیم احساس کردم. یک ماه بعد از عروسی همسرم از مکانی که کار میکرد بنا به دلایلی بیرون اومد و تا ۵ ماه بیکار شد البته تو این مدت سعی و تلاش خیلی زیادی کرد برای کار، سعی میکرد از حرفه ای که داشت استفاده کند تا روزی مون رو در بیاره با تمام وجودم میگم که این رو هم حکمت خدا میدونستم. مطمئن بودم کنار این اتفاقات و سختی ها قطعا قراره رشد زیادی داشته باشیم، من اعتقاد دارم هر کدوم از این حکمتهای خدا باعث رشد زیاد تربیتی و اخلاقی در زندگیمون میشه، کافیه بهش اعتماد کنیم. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۰۱ من دقیقا با شروع زندگی مشترکمون در مقطع ارشد پذیرفته شدم. نداشتن پول در بعضی از روزهای زندگی، خیلی برای یک تازه عروس سخت بود، سخت می‌گذشت. گاهی وقتها یک هزار تومانی هم تو جیب مون پول نبود، من و همسرم هیچ وقت نه به خانواده خودم نه به خانواده همسرم نمی گفتیم پول نداریم اصلا دوست نداشتیم ازشون کمک یا پول بگیریم. اخلاقمون بود و هست. سخت می‌گذشت ولی توکل داشتیم به همون خدایی که همیشه کنارمون بود و هست، حتی با اینکه در یک ساختمان زندگی میکردیم اما هیچ وقت نمی ذاشتیم خانواده همسرم بفهمه ما کمی و کسری داریم، همیشه همیشه شکرگزار بودیم. یک سال بعد از عروسیمون تصمیم گرفتم برم سر کار، خیلی دنبال کار گشتم. همزمان درس هم می‌خوندم. اولش همسرم مخالف بود ولی بعدش راضیش کردم تا اینکه در یکی از مدارس شروع به کار کردم. هم درس می‌خواندم وهم کار می‌کردم. شرایطمون خیلی بهتر شد. من ارادت خیلی زیاد به امامان و اهل بیت دارم و همیشه با نذورات و توسل به این بزرگواران حاجتم رو میگیرم. دانشگاه رفتن و همزمان کار کردن و رسیدن به پایان نامه، خیلی خستم کرده بود، طوری که منی که عاشق درس بودم به خاطر زندگیم و همسرم دقیقا زمانی که تمام درسهام رو پاس کرده بوده بودم و نوبت پایان نامم شده بود، دیگه بریدم چون پایان نامم رو باید خیلی وقت می ذاشتم، هم صبح و هم عصر، چون سرکار میرفتم دیگه توان نداشتم و با کمال ناباوری درسم رو رها کردم. خیلی ناراحت بودم، ولی چون برام هدفم تغییر کرده بود و دوست داشتم کمک همسرم باشم. در مدت ۲ سالی که از زندگی مشترکمون می‌گذشت خانواده همسرم مدام میگفتن بچه اما منو و همسرم چون شرایط مالی خوبی نداشتیم، عقب می‌انداختیم. چون من هم درس می‌خواندم و هم کار میکردم وقتی برای بچه نبود. ناگفته نماند که اشتباه می‌کردیم. من فکر میکردم باید حتما اوضاع مالی مون مطلوب بشه، بعد بچه بیارم اما خدا در تمام شرایط حواسش به ما هست کافیه بهش اعتماد کنیم. البته اطرافیان بویژه خانواده خودم هم بی تاثیر نبودن اونا اصلا موافق نبودن بچه بیارم، حتی مستقیم بهم میگفتن بچه نیار بچه میخواهی چه کار کنی و ... بعد از ۲سال و نیم، تصمیم به بچه گرفتیم شرایط مالی مون خیلی بهتر شده بود. در حالی که یادم میاد یک روز برای نماز مغرب رفتیم مسجد بعد از نماز از کنار یک مغازه عبور کردیم به همسرم گفتم یه پفک هوس کردم برام می‌خری؟ همسرم گفت بیا برات ضرر داره، نگو هیچی پول نداره نمی‌خواد به من بگه اما من فهمیدم. می‌خوام بگم روزهای سخت برای همه هست، مهم اینکه کنار همسرت باشی و اون رو تنها نذاری و هدفهای زندگیت رو با توجه به شرایط زندگیت عوض کنی اگر من همراه همسرم نبودم و اگر قناعت نداشتم هیچ وقت به این مرحله‌ ای که الان توش هستیم نمیرسیدم. بعد از دوسال و نیم از زندگی مشترکمون با وجود اینکه خیلی از اطرافیان هنوز مخالف بچه دار شدن ما بودن و مدام بهم میگفتن حیف هم این همه استعداد، برو درست رو ادامه بده اما من و همسرم تصمیم جدی برای بچه داشتیم با وجود اینکه بدنم خیلی ضعیف شده بود و دکتر زنان بهم گفته بود ممکن هست دیر بچه دار بشی اما من بعد از دوماه بچه دار شدم و خدا یک دختر زیبا در ماه رجب بهم عنایت کرد. یه دختر زیبا و پر روزی، واقعا بعد از تولد دخترم روزی مادی و معنوی مون چند برابر شد و این رو با تمام وجود احساس می‌کردیم. دخترم هنوز یکسال نشده بود که خونه خریدیم و رفتیم خونه خودمون و همزمان با رشد و بزرگ شدن دخترم، من هم رشد میکردم. از لحاظ صبوری و حس مادری و... مادرم چون کارمند بود، من بعد از ده روزگی دخترم، تنها شدم و واقعا دست تنها بودم، خانواده همسرم هم، مادرشوهرم اصلا کمکم نبود، من هم اصلا بهش رو نمی نداختم. مادرم انقدر به دخترم وابسته شده بود که مرخصی می‌گرفت، می اومد خونه مون کمک می‌کرد. من اوایل تجربه کافی نداشتم و خیلی اذیت میشدم ولی با توکل به خدا کم کم همه چیز رو به راه شد. خانواده همسرم دخترم رو خیلی دوست داشتن و دارن اما اهل اینکه کمک حالم باشن نبودن حتی در دوران بارداری سر کار میرفتم تا ۹ ماهگی بارداریم اما اصلا مادرشوهرم نمی‌گفت امروز ناهار بیایید خونه مون حالا سرکار بودی خسته ای امروز من ناهار درست میکنم، با اینکه در یک ساختمان زندگی می‌کردیم. من هم هیچوقت بدون دعوت خونه شون نمی‌رفتم خلاصه با تمام سختی ها گذشت. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۰۱ دخترم سه سالش شد، من دچار کیست زنان شدم، به طوری درد های وحشتناکی داشتم و دکترم گفته بود اگر عمل کنی دیگه بچه دار نمیشی، اگر هم عمل نکنی با وجود کیست اصلا بچه دار نمیشی. با وجود درهای شدید انواع داروهای گیاهی رو مصرف کردم و ۸ ماه دردهای شدید داشتم چون اصلا دوست نداشتم عمل کنم تا اینکه قصد زیارت امام رضا رو کردیم. رفتیم پابوس آقا و ازشون خواستم از شر این مریضی من رو نجات بدن. وقتی از مشهد برگشتیم بعد از ۱۰ روز علایم بارداری رو تو خودم دیدم. اما باور نمی‌کردم باردار باشم، آخه دکترا گفتن امکان نداره باردار بشم، آزمایش دادم و مثبت بود. دوران بارداری سختی داشتم. چون با بزرگ شدن بچه ممکن بود کیستم پاره بشه اما مثل همیشه با توکل به خدا و توسل به ائمه دوران سخت بارداری رو گذراندم و و دختر زیبای دومم به دنیا اومد و همزمان با تولدش کیست هم عمل کردم. در دوران بارداری دومم از همون ابتدا خیلی سختی کشیدم به خاطر شرایط کیستم وقتی که غربالگری دکتر بهم گفت ریسک بالایی برای تولد این بچه هست، انگار دنیا روی سرم خراب شد و باید آمینیو سنتز کنی من اصلا قبول نکردم خدا می‌دونه که چقدر استرس داشتم. چقدر غصه می خوردم تا اینکه تصمیم گرفتم با همون آزمایش سل فری نتیجه رو به خدا بسپارم. خدایی که خودش این هدیه رو بهم داده بود. واقعا دکترم بهم استرس میداد می‌گفت اگر نری آزمایش آمینیو سنتز، خیلی خطرناک هست اما من زیر بار نمیرفتم توکل کردم به خدا و توسل کردم به حضرت علی ع چون ماه مبارک رمضان بود تا اومدم جواب آزمایش خیلی نگران بودم اما یه چیزی ته قلبم می‌گفت هیچی نیست نگران نباش ،حتی مسئول آزمایشگاه بهم گفت اینقدر نگران نباش هر کی تاالان اومده آزمایش مرحله دوم رو داده مثل شما اولش نگران بوده ولی نتیجه هیچ مشکلی نداشته، مطمئنم بچه شما هم سالمه... الحمدلله دخترم سالم به دنیا اومد. از لحاظ مادی و معنوی هر دوتا دخترای گلم خیلی پر روزی هستند و من و همسرم خیلی رشد زیادی در زندگیمون داشتیم. وجود هر فرزند در خونه برکت زیادی به همراه داره این رو با تمام وجودم میگم می‌دونم از لحاظ اقتصادی و تربیتی سخته اما هیچ جهادی راحت نیست هر قدمی که برای تربیت سربازان امام زمان برمی‌دارید، بسپارید به خود حضرت و خدا، مطمئن باشید نتیجه خیلی خوب میگیرید. با وجود این کانال ارزشمند من هم انگیزه پیدا کردم انشالله دخترم بزرگتر بشه انشالله برای سومی اقدام کنم. ناگفته نمونه در دوران بارداریم خیلی قرآن و دعا می‌خوندم، وقتی بچه ات رو نذر سربازی امام زمان عج می‌کنی، مطمئن باش اهل بیت هم در تربیت اونها به شما کمک خواهند کرد. و همه از وجود فرزندان شما لذت می‌برن... انشاالله خداوند خودش حافظ و نگهدار همه ی بچه ها باشه و الهی که خدا چراغ دل مادران عزیزی که در انتظار فرزند هستند رو روشن کند. الهی آمین . کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از هر سربازی آماده‌تر... ☀️ آدم وقتی همسر ندارد می‌گوید خودم، اما وقتی همسر دارد می‌گوید ببینم همسرم چه می‌گوید. یعنی این استبداد كه من گفتم من گفتم، دیگر من و من نمی‌كند. می‌گوید خانمم هست ببینم او چه می‌گوید... ☀️ آدمی كه زن و بچه دارد روحیه خدمت رسانی دارد چون احساسات دارد بچه را می‌فهمد زن را می‌فهمد وقتی خودش بچه دارد بچه همسایه را می‌فهمد یك مدیری كه همسر ندارد وقتی كارگر می‌آید می‌گوید چرا دیر كردی می‌گوید والله بچه‌ام افتاد این می‌گوید این حرفها چیه ؟ چون خودش زن ندارد حالیش نیست... ☀️ آدمی كه همسر دارد بچه‌اش یك روز مریض می‌شود همسرش یك روز مشكلی دارد مشكلات خانوادگی باعث می‌شود كه این ظرف تحمل‌اش بیشتر بشود... ☀️ آدمی كه همسر ندارد وقتی خودش چیزی بخورد كیف می‌كند اما وقتی دهان بچه‌اش می‌گذارد می‌بیند چانه بچه هم می‌جنبد می‌گوید قربانت بروم یعنی مادر پخته است بچه هم دارد می‌خورد و این لذت می‌برد از خوردن دیگران... آدمی كه همسر دارد روحیه اطعام در او زنده می‌شود... ☀️ گاهی وقتها سرد است مادر لحاف را از روی خودش می‌كشد روی بچه می‌كشد برای اینكه بچه‌اش بخوابد خودش بلند می‌شود و نمی‌خوابد و بچه‌اش را به سینه‌اش می‌خواباند و خودش قدم می‌زند ایثار در آدم زنده می‌شود... ☀️ دختر همین كه شوهر ندارد تخت می‌خوابد تا صبح همین كه بچه دار شد بچه‌اش تا عطسه كرد از خواب می‌پرد چی شد؟ از هر سربازی آماده‌باش او بیشتر است خیلی آماده است خیلی چابك است اگر یك بچه‌ای افتاد توی آب ... مادر با لباس توی استخر بزرگی كه هوایش هم سرد است آب آن یخ است ... عمق آن هم زیاد است می‌پرد كه بچه‌اش را نجات بدهد. ☀️ امكان ندارد هیچ ارتشی اینقدر به سرباز آماده‌باش بدهد كه به سرباز بگویند بپر می‌گوید ها ! فاصله زیاد است نمی‌توانم بپرم اما مادر نمی‌گوید فاصله زیاد است اصلاً فاصله سرش نمی‌شود یك حالت چابكی دارد... 🌐 درس‌هایی از قرآن - ۹ / ۴ / ۱۳۸۴ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌معتکفین را با برنامه‌های متنوع، مشغول نکنید... بعضی از کسانی که در این اعتکاف‌ها بودند، سال گذشته و امسال را مقایسه می کردند. می‌گفتند که سال قبل برایمان از اول برنامه گذاشته بودند!! مرتباً این سخنران می‌رفت و یک سخنران دیگر می‌آمد و همین جوری ما را مشغول می‌کردند با برنامه‌های مسابقه‌ای و امثال اینها ... امسال که این برنامه‌ها نبود ما توانستیم انسی با خدا بگیریم، توانستیم یک ختم قرآن بخوانیم. ببینید! همین اعتکاف را هم که برای انس با خداست، با سرگرمی‌ها و مشغولیت‌ها از روح می اندازیم. اما وقتی اینها را کنار می‌زنیم و می‌گذاریم اینها در حال خودشان بروند، خودشان با خدای خودشان راز و نیاز کنند، آن وقت، مزۀ اعتکاف را می فهمند. @haerishirazi کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۹۰۲ متولد ۷۱ هستم و فرزند اول یک خانواده ۶ نفره در دوران فرزند کمتر، زندگی بهتر😂اونقدر این شعار فراگیر بود که من وقتی فهمیدم قراره داداش دار بشم، نه تنها خوشحال نشدم، بلکه کلی گریه کردم که چرا خانواده کم جمعیت و متعادل ما داره پر جمعیت و لکه ننگ در جامعه میشه؟!😐😭 و همیشه خجالت میکشیدم که در جمع دوستان بگم دوتا خواهر و یک برادر دارم. اون دوران گذشت و از پیش دانشگاهی رفت و آمد خواستگار به خونه مون شروع شد تا اینکه سال ۹۳ بعد از قبولی در کنکور ارشد، عقد کردم. همسرم اون موقع از لحاظ مالی تقریبا صفر بود. حقوق آنچنانی و پس انداز خاصی نداشت نزدیک مراسم عروسی مون توی قرعه کشی از طرف محل کار همسرم، خونه قسطی برنده شدیم و با اینکه خیلی از خانواده هامون دور بود و تقریبا حاشیه شهر، ولی خوشحال بودیم که خونه دار شدیم سال ۹۵ تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، بعد از دو سه ماه اقدام بی نتیجه به دکتر مراجعه کردم و بعد از مصرف دو سه ماه داروی تقویتی که اون هم بی تاثیر بود، دکتر بی انصاف بهم گفت شما نابارور حساب میشید و باید iui کنید و اگر نتیجه نداد ivf دنیا روی سرم خراب شد، با همسرم صحبت کردم که جدا شیم (مثل فیلم ها😂) ولی ایشون قبول نکرد و منو آروم کرد که بریم پیش دکترهای دیگه ماه بعدش محرم شد و من شب حضرت علی اصغر از امام حسین بچه خواستم و ۲ ماه بعدش باردار شدم😍 شهریور ۹۶ دخترم به دنیا اومد و خوشی ما رو تکمیل کرد از اونجایی که خودم با خواهرم ۲ سال اختلاف سنی دارم و خیلی به درد هم میخوردیم، بعد از مشورت با همسرم، تصمیم گرفتیم تا ما هم بین بچه هامون همین اختلاف سنی رو لحاظ کنیم‌. در ۱/۵ سالگی دخترم مجدد باردار شدم به امید اینکه دخترم هم خواهردار بشه. اما در هفته ده، دچار مشکل شدم و با مراجعه به سونوگرافی متوجه شدم جنین مرده رفتیم بیمارستان، پزشک کشیک گفت میتونی امشب بستری بشی فردا صبح کورتاژ کنی یا اینکه بری و همون صبح بیای، من هم به خاطر دخترم که شیر میخورد هنوز، گفتم صبح میام رفتم خونه و نصف شب با دل درد شدید بیدار شدم و همون موقع توی خونه بدون هیچ دارویی، جنین سقط شد😔 ۲ ماه بعد دوباره باردار شدم و این بار برای جلوگیری از سقط تحت نظر دکتر چندتا شیاف پروژسترون مصرف کردم و اسفند ۹۸ همزمان با ورود کرونا😄 پسرم به دنیا اومد همه چیز خوب بود و من چون خدا رو شکر بارداری و زایمان های راحتی داشتم به امید اینکه دخترم رو خواهر دار کنم در حدود دو سالگی پسرم دوباره باردار شدم و این بار آبان ۱۴۰۱ پسر دومم به دنیا اومد با اومدن پسر دومم، صبر و تجربه خودم و همسرم بیشتر شده و از مشکلات بچه ها مثل بد خوابی شبانه، بیماری، بد غذایی و... مطلع هستیم و دیگه به خاطر هیچ‌ کدوم از این ها ترس و نگرانی بیخودی نداریم. چون دیگه قلق بچه داری دستمون اومده و از شیرینی های بچه لذت میبریم، اونقدر که گاهی وسوسه میشیم همیشه تو خونه مون یه بچه زیر دوسال داشته باشیم.😅 الان هم هنوز به امید دختر دار شدن، تصمیم داریم بچه چهارم هم داشته باشیم فارغ از سختی های شیرین بچه های پشت سر هم، از ته دل به همه توصیه میکنم اگر فقط به یه بچه فکر میکنید، هرگز این کوتاهی رو در حق خودتون و بچه تون نکنید و حداقل سه تا بچه داشته باشید و اگر هم قصد بیشتر از یک بچه رو دارید، فاصله شون رو تا جایی که میتونید کم در نظر بگیرید. شاید کمی سخت به نظر برسه، ولی واقعا شیرینه و برکت در وقت و حوصله تون زیاد میشه و هم اینکه بچه ها خیلی خوب با هم کنار میان وقتی یه کم از آب و گل دربیان. در رابطه با تامین مالی هم باید بگم واقعا معنی آیه ویرزقه من حیث لایحتسب رو در زندگیم دیدم و واقعا بچه هام روزیشون رو از خدای بالای سر میگیرن و از سر سفره شون من و همسرم هم میخوریم. شاید به نظر بیاد که مادری که سه تا بچه پشت سر هم داره به هیچ‌کاری نمیرسه ولی واقعیت اینه که توانمندی آدم هم به همون اندازه رشد میکنه و وقت آدم برکتی پیدا میکنه که با برنامه ریزی به همه کارها میرسه. من برای کارهای خونه در کل مدت زندگیم فقط ۲ بار از دوتا خانوم کمک گرفتم که یکیش هم بعد از اسباب کشی بوده. الحمدلله با کمک همسرم همه کارها رو خودمون انجام میدیم و از کمک بچه ها هم استفاده میکنیم در جمع کردن اسباب بازیها، جارو برقی کشیدن، سالاد درست کردن و... وقتی یک بچه داشتم مهونی گرفتن برای حتی ۳_۴ نفر هم خیلی برام سخت بود، ولی الان خدا رو شکر با مدیریت زمان بالای ۲۰ نفر رو هم همزمان دعوت میکنیم و همه چیز به بهترین نحو برگزار میشه و این هم از برکت بچه هاست. حالا که طبق فرمایش رهبری فرزندآوری جهاد خانوم هاست، این باب رو بر روی خودمون نبندیم، هم کسب فیض کنیم و هم کشور رو از بحران جمعیت در آینده نزدیک نجات بدیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقاضای به اشتراک گذاری تجربه اعتکاف با فرزندان کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
درباره تجربه ی اعتکاف با کودک، با توجه به‌ سن فرزندشون، اسباب‌بازی‌های مورد نیاز سنشون رو بردارن. دختر من چهار سالش بود، بازی‌های فکری که سرو صدا نداشت، بردم. دفتر نقاشی و مداد رنگی خیلی به کار اومد. کتاب داستان هم فراموش نشه، یه سری خوراکی‌های مورد علاقه کودکشون رو تو ساکشون جا ساز کنن😂 که همه خوراکی‌ها روز اول تموم نشه. مسجدی که ما بودیم روزی یکی دوساعت مهد کودک داشت و برنامه میدادن، شعر حفظ می کردن، نهار وصبحانه هم ساعت مشخصی بهشون میدادن، در کل نگران نباشن همه چیز رو خدای مهربون جور می کنه🤗 سال گذشته با دختر چهار ساله ام به اعتکاف رفتم. سه سالی بود که اقدام کرده بودم برای فرزند چهارمم و خبری نبود، با رعایت دستورات دکتر سنتی و انجام حجامت و توکل به خدا در سن ۴۲ سالگی اقدام کردم البته من اعتقاد دارم سن یک عدده و هر کاری رو که همت کنیم و توکل به خدا، شدنی هست.... در مراسم اعتکاف شرکت کردم از خدا خواستم که سال بعد با فرزند چهارمم در این مراسم شرکت کنم، خدا خواست و ۲ماه بعد باردار شدم😊 اما مصلحت خدا نبود که این فرزندم برام بمونه، با این حال که همه چیز خوب پیش می‌رفت و رشد خوبی داشت پایان ۳ماهگی در منزل سقط شد. چهار ماه صبر کردم و دوباره باردار شدم، الان تو سه ماه هستم و خدا رو شکر همه چیز خوبه.☺ با توکل به خدا امسال هم با دختر، پسرم و تو راهیم که حس میکنم دختر هست در اعتکاف شرکت می کنم.🌹 انشاءالله خدا از این فرشته ها به کسانی که آرزوش رو دارن هدیه کنه🌸 برای من هم دعا کنید تا فرزندم که در وجودم مهمان هست به سلامت دنیا بیاد و سرباز امام زمان باشه🤲🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
مدیریت حسادت کودک‌ نسبت به‌ برادر یا خواهر کوچکتر از خود... در ایـن مـوارد بـایـد والـدین بیشتر رفتارهایی داشته باشند که منجر به حسـادت او نشود، البته در یـک جـاهـایـی طبیعی اسـت ولـی در ایـن موارد باید توجه‌مـــان را به بچه بزرگتر بیشتر کنیم. برای نوزاد همین‌کارهایی که‌ داریم‌ می‌کنیم کافی‌ است؛ تـمـرکـز را بـیـاوریـد روی بچه بزرگتر، به او محبت و توجه کنید. به عنوان مثال، پـدر وقـتـی وارد مـی‌شـود، مانند قبل که فرزند بزرگتر تنها فرزند خانه بود، به او محبت کند، وقتی اشبـــاع شد سری بـه فرزند کوچکتر هم بزند. گاهی خـریـدهـا حـسـادت ایـجـاد می‌کند. اگـر خریدی بـرای فـرزنـد بـزرگـتـر نـکـردیـد، خرید برای فرزند کوچکتر را سر دست نگیرید بیاورید خــانه! بگذارید وقتی بچه بزرگتر خوابید، آن را به داخل بیاورید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075