#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۶۲
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#دوتا_کافی_نیست
#اشتغال
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#معرفی_پزشک
#قسمت_اول
بنده متولد ۶۲ هستم. مادرم در حالی که ۴۶ سال سن داشتند، در ازدواج دوم شون منو باردار میشن و من با خواهر خودم ۱۲ سال اختلاف سنی دارم و تمام کودکی و نوجوانی رو به تنهایی و سختی گذراندم.
سال دوم تربیت معلم بودم که پدرم بیمار شدن و به رحمت خدا رفتند و من موندم با کلی بدهی و مادر بیمار و فوق العاده سخت گیر و حساس.
کارم رو که با معلمی شروع کردم همزمان تدریس خصوصی می گرفتم تا بتونم هزینه زندگی و بدهی ها رو بپردازم. دوران سختی بود ولی خوشحالم تو همون سختی تونستم مادرم رو حج و کربلا هم بفرستم، چون بیمه زندگی م شد و مدام منو دعا می کنه.
سال ۸۶ در حالی که من اصلا تو ازدواج سخت گیر نبودم و سپردم به خدا و همیشه این دعا رو می کردم که اونی که خودت دوسش داری رو نصیبم کن. اون موقع همسرم شغل مناسبی نداشت. ولی اخلاق و ایمان و صبر از سرمایه های مهمش بود. با یه عقد و عروسی ساده سال ۸۷ زندگی مون شروع کردیم.
همسرم دوست نداشت ما تا چند سال اول فرزندی داشته باشیم اما من ایشون رو به خاطر مشکلات احتمالی باروری راضی شون کردم، اون سال ها من دانشگاه رشته دوم تحصیلیم حقوق می خوندم.
سال ۸۷ دخترم زینب به دنیا اومد و تونستیم اون سال یه وانت بخریم. ما طبقه دوم خونه پدر همسرم که برامون ساخته بود، زندگی می کردیم.
همسرم با وانت تو آژانس کار می کردن که یه روز دستگاه کپی جا به جا می کنن وقتی اومدن خونه گفتن چقدر خوبه میشه من تعمیر این دستگاه ها رو یاد بگیرم و این رزق ما بود ما پیگیر آموزش و یادگیری ایشون شدیم و الان تنها مهندس شهرما هستند که تو کارش واقعا مهارت دارن به طوری که حتی از شهرهای دیگه هم مراجعه می کنن و همه اداره ها و مدارس و.. ایشون میشناسن. کلی اعتبار و احترام و عزت دارند و این فقط لطف خدای مهربون چون اون موقع که ما ازدواج کردیم همه اطرافیان می گفتن شما کارمندی چرا با ایشون ازدواج کردید اما من لحظه ای پشیمون نشدم حتی همون موقع که شغلی نداشتند چون به خدا سپردم و ایشون به بهترین شکل درست کرد.
فرزند دومم فاطمه سال ۹۱ و محدثه سال ۹۵ به دنیا اومد و همه رو سزارین شدم.
سر سومی دکتر گفتند اگه چسبندگی باشه می بندند و من موافقت کردم که خدا رو شکر مشکلی نداشتم. تو این سال ها من یه ارشد فلسفه هم گرفتم. بارداری چهارمم تو ۱۵ هفتگی تو خونه سقط شد که من به خاطر اینکه تونستم بخشی از درد زایمان درک کنم شاکرم.
فرزند چهارمم محمد حسین سال ۱۴۰۰ متولد شدن که دکتر به شرط عقیم سازی راضی به سزارین شدن که با به جود امدن مشکلاتی مسیر عوض کردن دکترم پیش اومد و ایشون معتقد به بستن نبودن و خدا رو شکر من درحالی سزارین چهارم شدم که امکان بارداری هنوز داشتم.
سال ۱۴۰۱ بود یه روز دوره هم عقب افتاده بود در حالی که از مسیر مدرسم می اومدم احساس تنگی نفس کردم یه لحظه شک کردم چون من سعی می کنم همیشه باشگاه برم و ورزش کنم و تو بارداری ها خیلی تنگی نفس می گیرم و این آغاز بارداری ششم بود.
اومدم تو راه بی بی چک گرفتم و وقتی رسیدم خونه زدم و دوتا خط قرمز و اشک شوق من چون خدا مهربون پاداش سالها مجاهدت منو دادند. مجاهدت من راضی کردن همسرم بود. خدا میدونه چقدر زحمت کشیدم چقدر دعا می کردم تا ایشون راضی میشدن اما حالا یه سوپرایز بود. ابتدا مقداری تو شوک بودن اما بعد کنار اومدن. حالا من بودم و سزارین پنجم دکتر قبلی که مدام خودش سرزنش می کرد چرا عقیم نکردم و بعضی دکتر ها هم به خاطر ریسک و شهر کوچک قبول نمی کردن.
یه دکتر که رفتم من مشکوک به چسبندگی بودم می گفتن همسرت می خواستند اینقدر بچه داشته باشید، وقتی گفتم اتفاقا ایشون مخالف بودن و من راضیشون می کنم، تعجب می کردند!! اما این لطف خدا بود که شامل مون میشد.
خلاصه بعد از کلی دکتر گردی خانم دکتر پریسا انصافی در گنبدکاووس راضی به سزارینم شدن، اتفاقا مخالف عقیم سازی و می گفتن که بستن کلی عوارض داره و شما بعد ۵تا سزارین درگیر مشکلات اون میشید این طوری شد که خدا مهربون طوری مسیر پیش بردن که محمد علی من تو جشن عید غدیر ۱۴۰۲ متولد شدن بدون عقیم سازی تا همبازی و یار برادرش باشن. دوران بارداری پنجمم از جهت اینکه فرزند قبلی کوچک بودن یعنی ۱۵ ماهه بودن که من باردار شدم مشکلات از شیر گرفتن و... بودن اما دخترها کمک می کردن. اما من سزارین هام خوب بودن از همون روز دوم از جا بلند میشم و کارهام می کنم. حتی حمام نوزاد رو هم خودم می برم کسی حتی یه شب واسه کمک پیشم نیست و من و همسرم با توکل به خدا می گذرونیم البته خدا رو شکر بچه هام هم خیلی اذیت نمی کنن.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۶۲
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#سزارین_چهارم_و_پنجم
#دوتا_کافی_نیست
#اشتغال
#سختیهای_زندگی
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
خوبه اینو بگم که سزارین چهارم و مخصوصا پنجم من فوق العاده راحت بودم واسه پنجمین تو اتاق عمل کلی با پرستارها بگو بخند داشتیم و دکتر از اینکه منو سزارین می کرد واقعا راضی بود شرایط دکتر رفتنم طوری شد که هر سزارین یه دکتر انجام داد و دکتر اخری می گفتن ششمی هم با خودم!!!
من و خواهرم که همسایه هستیم از مادر پیرمون مراقبت می کنیم، همه جوره براش وقت می ذاریم، غذا می بریم تو دهانش می ذاریم، از دکتر و .. حتی برای روحیه ش تو خونه اش روضه می گیریم و... البته دوتا بردار هم داریم که خدا هدایتشون کنه و دعای ایشون از مهمترین پشتوانه های من و خواهرم هست.
از جهت روزی هم خدا رو شکر تونستیم یه زمین بخیرم که در حال ساختش هستیم. خونه ای که مادرم ساکن هستن من و خواهرم خریدیم و در اختیار ایشون گذاشتیم که هم نزدیک مونه، هم مستاجر نباشه. الان هم به قدم محمد علی در حال خرید یه ملک تجاری هستیم.
ما خودمون رو زیاد تو فشار اقتصادی نذاشتیم، یه جورایی ملک که می خریدیم یا وامی که می گرفتیم خیلی با برکت میشد و الان من با پنج فرزند نسبت به خیلی از اطرافیانم با فرزند کمتر و درآمد حتی بیشتر در موقعیت بهتری هستم و واقعا بعضی از همکارا باورش سخته براشون. اما این خدای عزیز هستش که به وعده خودش عمل می کنه.
الان ها که من مرخصی هستم و مشغول خانه داری واقعا لذت می برم که فرصت گناه و غیبت و.. ندارم. و از اینکه فرزندانم هم دیگه رو دارن، خیلی خیلی شاکرم.
تو بحث تربیت واقعا واقعا من خیلی احساس راحتی می کنم به جای اینکه یه نکته و تذکر مثلا به یه فرزندم بگم و هی گیر بشه، کلی میگم همه می فهمند و رقابت بین شون کار رو درست می کنه. خدا رو شکر بچه ها مستقل هستند و از پس کارهایی بر میان که هم سن و سال هاشون نمی تونن.
وقتی سر کار میرم از مادر همسرم و مقدار کمی از مادر و خواهر خودم کمک میگیرم که مهد نذارمشون البته مرخصی و پاس شیر ها هم کمک می کنن اونها زیاد اذیت نشن. امسال هم میخوام با ۲۵ سال سابقه و ۴۱ سال سن درخواست بازنشستگی بدم و به بچه ها برسم.
در مجموع من زیاد رو کمک دیگران حساب نمی کنم الان که دخترام کمی بزرگ شدن واقعا کار برام راحت تره مثلا فرزند چهارمم یه جراحی کوچک داشت و من صبح تا شب بیمارستان بودم از محمد علی ۲ ماهه فاطمه که ۱۱ سالشه مراقبت کرد. خیلی اوقات خرید من و همسرم باهم میریم، حتی از چشمه آب سالم و گوارا واسه بچه ها و کلی وقت و کارهای دیگه که به خاطر تعداد و رزق زمان و... است
خیلی ها از سختی فرزند آوری میپرسن چون من خودم تو هر جمعی قرار میگیرم فوری بحث فرزندآوری پیش میکشم و شروع به تبلیغ می کنم. جوابی که میدم اینه که واقعا اگه سختی فرزندآوری نباشه یه سختی دیگه خواهد بود اما چه سختی قشنگ تر از بارداری و شیردهی میشه سراغ داشت. که اینقدر تو آسمونها تحویلت بگیرن. بماند در آینده و ایام سالمندی، شرایط و زندگی برای خانواده های خوش جمعیت ها آسان تر خواهد بود قاعدتا، روزی هم که دست خداست. التماس دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_عباسی_ولدی
براساس ترسیمی که دین از شخصیت زن ارائه میکند، بهترین جایگاهی که زن میتواند آرامش را بچشد و به وسیله آن به هدف آفرینش خود نیز نزدیک شود خانه است. بنابراین وقتی زن از محیط خانه فراری میشود باید به دنبال دو علت بزرگ بود: یا خانه طوری نیست که به او آرامش دهد یا اینکه این زن از نظر روحی، انسان سالمی نیست و حضور غیر ضروری در محیط بیرون از خانه را به آرامش خانه ترجیح میدهد.
📚آسمانی نشان آسمانی بمان
#خانواده_مستحکم
#همسری
#مادری
#خانه_داری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_حقشناس
انسان چه کافر باشد و چه مسلمان، یک سری موازین عرفی و شرعی را رعایت میکند. مثلاً نمیرود بیمارستانها را بمباران کند و بچهها را بکشد. با یک عده نظامی طرف است و باید با آنها بجنگد. اینها قوانین انسانیت است که باید مغتنم بشماریم.
چرا شما از این حیوانها تبعیت میکنید و تا ده تا مِرسی پِرسی نگویی، روی صندلی نمینشینی؟! مگر این وحشیگریها افتخار دارد که ادای آنها را در میآوری و احساس بزرگ شدن و تمدّن هم میکنی؟! اینها تمدن است؟!
📚 مواعظ – جلد پنجم
#فلسطین
#غزه
#حقوق_بشر_آمریکایی
#غربزدگی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
📌آداب خواستگاری...
همه میگن که قانع باشید و سخت نگیرید و دختر خانمها آسون بگیرند.
مامانم تو محله ای زندگی میکنه که تقریبا همه میشناسنش، روضه ی دهه اول محرم هر سال برگزار میکنه و نذری میده، بخاطر این دیگه از هرجا رد بشی، دوست و آشنایی باهات سلام و علیک داره☘
یه خواهر مجرد ۳۴ ساله دارم، با تعداد خواستگارای زیاد، فرزند آخره همه ازدواج کردیم و همگی بچه داریم☘ از بیست سالگی خواهرم خواستگارای مختلف از قشرهای فرهنگی مختلف داشته، اصلا سختگیر نیست و چون خیلی باهم خوبیم و درد ودلهاشو به من میگه( ازش ۹ سال بزرگترم)
از بازاری و حسابدار و کارمند ساده و فروشنده ،مغازه دار ، استاد دانشگاه.... خواستگار داشته ولی به دلایل مختلف قسمتش نشده، اولین معیارش نماز هست و روزه و صداقت که متاسفانه خیلی هاشون اولش میگن نماز میخونیم بعد جلسه دوم دروغ ها رو میشه...
خواستگاری داشتند که آقا پسر به ایشون گفته بودند طلا فروشم و مشروب میخورم و سگ دارم، دنبال دختر نجیب و با خانواده ام دست بردار هم نبود، خونه و ماشین و باغ و ویلا همه چی داشتند معیار خواهرم فقط پول نیست، میخوام بگم خواهش میکنم اگه دنبال دختر برای پسرهاتون هستید مثل خودشو پیدا کنید، هم کفو باشه، باعث ناراحتی و اذیت بقیه نشید.
تعداد آقا پسرایی که اعتقاد به هیچی نداشتند هم کم نبود اصلا ظاهرشون با خانواده بنده جور در نمی اومد ولی خوب چون مادر و خواهر پسندیده بود دوست داشتند صاحب دختر پاک بشن☘🤨
یکی دو نفرم انگار پول پدر دختر بیشتر براشون اهمیت داشت درصورتیکه پدر من ثروتمند نیست ولی کاملا بی نیاز و زندگی عالی داره، ولی خوب انگار اونا کاخ میخواستند😂
چند نفری ام دنبال این بودند ایشون حتما باید بعد ازدواج سر کار بره در صورتیکه همون جلسه اول بهشون گفته بود من خانه داری را ترجیح میدم ( خواهرم دختر پر تلاش و تمیز و با سلیقه ای هست ۳ سالی هم مسئول سالن ورزشی فرهنگسرا بودند ) ولی چون به دلشون نشسته بود جلسات دیدار را طولانی کردند شاید راضی به شاغل بودن بشه 😳
چند نفریشون براشون اهمیت داشت ایشون ارشد بگیرند( چون زن برادراشون ارشد داشتند [جاریها]😂یا خواهرشون دکترا بودند انگار مسابقه است، ولی باز خواهرم میگفت همین لیسانس کافیه علاقه ای ندارم، زندگی مگه فقط درس و دانشگاهه...
و حتی خواستگار طلبه هم داشتند ولی اصرار داشتند که خواهرم چادر داشته باشه البته حجاب با مانتوشون کامل هست، بدون آرایش بدون تارمویی که دیده بشه ☘
خواستگارهایی که دوست داشتند ایشون به خارج از کشور برن، و مخالفت خواهرم که وطنم را با هیچ جایی عوض نمیکنم☘
وافرادی که اولش اذعان میکردند خونه داریم، ملک و زمین داریم یا فلان شغل را داریم بعد با جستجو و تفحص زمان خواستگاری همه اش دروغ و لاف الکی بود، در صورتیکه پدر و مادر من اصلا حرفی از مال و اموال نمیزدند سوالی نمیپرسیدند که پسر بخواد تحت فشار قرار بگیره😔
و متاسفانه چیزی که الان باب شده یه عده شون با اینکه خواستگاری رسمی انجام می دهند ولی میخوان پنج شش ماهی دوست بمونند شاید خوب و عالی به دلشون نشست و راضی به ازدواج بشن، و به راحتی میگن یکی دو ماه آشنایی کمه، الان این رسم ها از مد افتاده آشنایی باید بیشتر بشه😒 خوب به هرحال افرادی هم بودند که خواهرم به دلش نمی نشست البته به قسمت همراه با عقل خیلی معتقدم 😉
سرتونو درد نیارم اینها همشون پشت تلفن یا از طریق واسطه نود درصد شرایط را می پرسیدند ولی متاسفانه با حضورشون میخواستند شرایط را تغییر بدهند.
اگه شرایط دختر خانوم با شرایط آقا پسرتون جور نیست، وارد منزل نشید و همونجا بگید شرایط ما با شما جور نیست.
برای خواهر بنده هم دعا کنید خدا یه پسر خوب و شریف و خدا دوست و با اخلاق و کاری نصیبش کنه 🙏
خدایا عاقبتمون را ختم بخیر بکن اللهم عجل الولیک الفرج🌷
#موانع_ازدواج
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
"در مورد مساله ازدواج موانع اقتصادی بخشی از مشکل است. عمده، موانع فرهنگی است. "
#معیارهای_ازدواج
#موانع_ازدواج
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
من چند وقتی هست که دارم کانال شما رو دنبال میکنم... از بعضی پیام ها واقعا دلگرم میشم. بعضی ها هم درس های به من داده. من سی سالم هست و یک دختر هفت ساله دارم.
از همون اول هم شوهرم مخالف بچه بود. انقدر که گفتم بچه بیاریم بیاریم. اصلا قبول نمیکرد بالاخره با ترفند زنانه💪😜 بعد از دوسال ،که به این زودی حامله نمیشم خدا خواست من باردار شدم ولی شوهرم 😠🤬
آخه کار شوهرم مشخص نبود و بخاطر همین راضی نبود، میگفت بذار کارم درست بشه، بعد بچه دار بشیم. حالا من دیگه حامله شده بودم خداروشکر.
با حال خیلی بد زایمان کردم😭 بالاخره دخترم به دنیا اومد، هم من دردامو فراموش کردم و هم دیگه باباش تازه فهمید بچه چیه 🥰🤩
بعد از بچه ی اول خودش که کلا هم بچه زیاد دوست نداشت و اطرافیان هم که یکسره به من گفتن بچه میخوای چیکار؟ یه دونه بسه!! ذهن مارو کلا شستوشو دادن و ما گفتیم بله یه دونه بچه بسه، من کار هم میکردم البته، هم توی خونه، هم آنلاین، ولی الان دیگه کار نمیکنم .
خیلی سرمایه م رو از دست دادم و دیگه شروع نکردم سپردم به خدا . بعد از این قضیه به شوهرم گفتم که بیا و یه بچه دیگه بیاریم، شوهرم میگه اصلا. از اون موقع هم که کانال شما رو دارم و پیام های قشنگ رو میخونم، دوست دارم خدا یه دسته گل دیگه هم بهم بده. بعضی ها سه تا، چهار تا میبینم، چقدر با ذوق تعریف میکنن.
دخترم از بس که تنها بوده، هم خیلی کم اعتماد به نفس داره، هم کم حرفه، بخاطر همین میگم بخاطر تنها بودنش هست. هر کاری میکنم راضی نمیشه.
دخترم خیلی دوست داره که من یه داداش براش بیارم انشالله که تنها نباشه. البته که خیلی تنها بوده ...
هرکی پیام منو میخونه، برای ما هم دعا کنه که همسرم راضی بشه. بالاخره هم یه دونه بچه واقعا ظلم هست به خود بچه، همش میگه بذار ماشین بخریم، اینو بخریم و اونو بخریم. میگم روزی هرکسی دست خداست.
ما خودمون سه تا بچه هستیم. از همون اول دوست داشتم که سه تا بچه داشته باشم ولی خب همسرم راضی نیست.
انشالله که خدا هم به ما اولادی سالم و صالح عطا کنه نسل شیعه امام زمانی هم زیاد بشه، چه بهتر که دوقلو🥰.
هم برای بی بچه ها، هم برای ماها که یه دونه دسته گل داریم که انشالله به خیر ❤️ همسرم راضی بشه به همین زودی انشالله 🤲....
❤️اللهم عجل لولیک فرج ❤️
#تک_فرزندی
#مخالفت_همسر
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_تراشیون
✅ مهارتِ خوب شنیدن...
#تربیت_فرزند
#خانواده_مستحکم
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۶۳
#آندومتریوز
#رحم_دوشاخ
#رویای_مادری
#قسمت_اول
تجربه ام رو به دختران و مادرانی تقدیم میکنم که از سلامتی کاملی برخوردار نبودن و کسی از وسعت درد و رنجشان اطلاعی نداشت.
من ۳۸ سالمه، یک خانم خانه دار. وقتی ۱۵ ساله بودم برای اولین بار پریود شدم، انقدر درد داشتم، که اصلا یک نفس راحت نمیکشیدم دل درد های پی در پی که اطرافیان میگفتند: چند ساعت دیگه خوب میشی، بعضی ها هم میگفتن یه روز اول یا دو روز اول ولی خوب میشی! ازدواج کنی خوب میشی، بچه بیاری "خوب میشی .....
امااااااا من از روز اول تا روز آخر درد داشتم.
تمام روزهای دوره ام برام مثه کابوس بود و آرامش نداشتم، انقدر از درد به خودم میپیچیدم نه خواب نه خوراک هیچی فقط درد درد درد.
مادرم منو از این دکتر به اون دکتر میبرد، اونا هم برام یه مسکن تزریقی مینوشتن گاهی اوقات هم یه سونوگرافی. ولی مسکن برای چند ساعت خوب بود سونو هم که میدادم، میگفتن هیچی نیست مشکلی نداره😞 خلاصه هر ماه بدتر و بدتر
یادم میاد سر جلسه امتحان نهایی سوم راهنمایی انقدر بالا آوردم که مراقب سر جلسه با من میدوید تا دستشویی هی میگفت چته، شاید هم فکر میکرد الکی اینکار میکنم.
من فقط می تونستم انقدر بنویسم تا نمره قبولی بگیرم. برام مهم نبود چه نمره ایی تو کارنامه ثبت میشه.
خلاصه زندگی من به این صورت میگذشت تا اینکه ۲۳ سالگی ازدواج کردم .🥳
فکر میکردم اگه ازدواج کنم خوب میشم متاسفانه😞 نه اینکه خوب نشدم بلکه بدتر شدم.
هر بار هم دکتر میرفتم، مسکن و سونو
گاهی فکر میکردم انگار دکتر ها حرف های منو نمیفهمن؛ بعد با خودم میگفتم هیچکی مثه من نیست، من ۷ روز درد زیادی رو تحمل میکنم چرا من باید انقدر درد بکشم.
۲ سال از ازدواجم گذشته بود. تا اینکه یه روز در یک لحظه دل درد شدیدی به من غالب شد لحظه به لحظه سخت تر بدتر، تا اینکه با جیغ و دادم، همسرم از خواب بیدار شد و منو سوار ماشین کرد و راهی بیمارستان شدیم. تشخیص اولیه پزشک آپاندیس بود.
بعد از این بیمارستان به اون به بیمارستان که همه شون میگفتن جا نداریم، بالاخره تونستم تو یکی از بیمارستانهای کرج بستری بشم و رفتم اتاق عمل جراحی شدم. بعد از به هوش اومدن فهمیدم شکمم رو از ناف به پایین کاملا باز کردن و من لاپارتومی شدم، با خودم میگفتم خدایا اگه مشکل من آپاندیس بوده چرا اینجوری جراحی شدم...
دکتر جراح که منو عمل کرده بود، اومد بالای سرم و گفت: "شما مشکل اندومتریوز دارید ما خون های لخته شده ی داخل شکم که مثل شکلات آب شده بود رو بیرون آوردیم، حتی دکتر زنان هم بالای سرتون اومد اما نشد کاری براتون انجام بدیم😔 بهتر که تحت نظر باشید و همکارش که خانم دکتر متخصص زنان بود رو بهم معرفی کرد و من واقعا نمیفهمیدم دکتر چی میگه هی کلمه ی اندومتریوز رو با خودم تکرار میکردم خون های شکلاتی، عمل باز، ولی واقعا نمیفهمیدم.
تا اینکه مراجعه کردم به دکتری که معرفی شده بود چند ماهی رفتم پیشش اولین بار بهم گفت باید بچه دار بشی؛ اما قبلش باید دارو مصرف کنی، برام دارویی که قیمت بالایی داشت رو تجویز کرد و من شروع کردم به استفاده اما من جای اینکه رو به بهبودی بشم ضعیف میشدم به خونریزی های شدید افتادم که حساب کردم ۶۵ روزه خونریزی دارم وقتی میخوابیدم انگار میمردم، صداها رو نمیشنیدم، رنگ و رخساره ی زرد، حال بد و ضعیف
اما با اون حال سعی میکردم کارهای خونه رو انجام بدم، مهمان داری کنم، انقدر خانواده ی همسرم جلوی خودم میگفتن خودش رو لوس میکنه یا میگفتن اگه حالت بده خونه ی ما نیا، دلم میشکست
اما چیزی نمیگفتم و به خدا واگذار میکردم
یه روزی از همون روزها که وقت دکتر داشتم به خانم دکتر گفتم میشه ساعات داروهامو تغییر بدید ماه رمضونه میخوام روزه هامو بگیرم سرم داد و گفت اول خودتو رو درمون کن بعد روزه بگیر 🥺
تو مسیر برگشت به خونه دلم گرفته بود حال روحیم خوب نبود، پیش خودم فکر کردم و تصمیم گرفتم حالا که اصلا بهتر نشدم تو این ۴ الی ۵ ماه دیگه پیش این دکتر نرم.
یه روز خواهرم زنگ زد گفت یه دکتر پیدا کرده که خیلی تعریفش رو میکنن خیلی خیلی حاذق هست اما آقاست.
من تا شنیدم گفتم اصلا و ابدا حرفش رو هم نزن من پیش دکتر مرد نمیرم. حالا تقریبا خواهرم هر روز زنگ میزد و بهم اصرار میکرد و من پافشاری میکردم که نرم، میگفتم من خجالت میکشم برم چی بگم.
خواهرم که از من بزرگتر بود، گفت اونجا مامای خانم کنار دستش نشسته تو تنها نیستی، اصلا بیا برو فقط شرح حالت رو بگو فقط بذار نظرش رو بشنوی.
منم با توکل بخدا قبول کردم، آقای دکتر حرفهامو که شنید سرش رو به نشانه ی تاسف تکون داد و گفت این همه سال چرا یه عکس رنگی برات نوشته نشده، حداقل بعد ازدواجت!!
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۶۳
#آندومتریوز
#رحم_دوشاخ
#رویای_مادری
#قسمت_دوم
عکس رنگی رو انجام دادم، دکتر رادیولوژی هی بهم میگفت تا حالا بچه سقط نکردی و من در جواب میگفتم من فقط ۲ سال و نیم ازدواج کردم و تا الان باردار نشدم.
من کلا سر در نمیاوردم، عکس برای خانم دکتر خیلی جالب بود، هی بهش نگاه میکرد و به اونیکی همکارش پچ پچ میکرد وقتی پیش دکتر مراجعه کردم گفت دخترم تو یه رحم کاملا دوشاخ داری باید عمل لاپارسکوپی بشی من میتونم عملت کنم اما شما هیچ وقت نباید به شکمت و احشای دورنش چاقو بخوره.
به همین علت شما رو ارجاع میدم به دکتر ماهری که کارش همینه، مراجعه ی من پیش دکتر لاپارسکوپی یه درد به درد هام اضافه کرده بود. دکتری که یه کلام بود و میگفت بابت این عمل ۵ میلیون پول میخوام، هر چی التماس کردم که ندارم تازه ازدواج کردم. گفت اگه خیلی اصرار کنی بیشتر میکنم.
سال ۸۹ بود رفتم پیش پدرم ازش درخواست کمک کردم. الهی خدا به جیب همه ی پدرها برکت عطا کنه پدرم همه ی مبلغ رو داد و من انقدر خوشحال بودم که به خودم میبالیدم. رفتم و عمل رو انجام دادم بعد از عمل دکتر بهم گفت: "عمل خیلی وسیع و سختی داشتی شما تمام این مدت زجر کشیدی و من میدونم اولین باری بود که یه دکتر انقدر منو میفهمید و راحت داشت اینها رو جلوی همسرم میگفت و بهش اطلاع میداد من چه دردی رو متحمل بودم و گفت که همسرتون چون رحم دوشاخ داشته، رحم و تخمدان و روده هاش بهم چسبیده بود و خونریزی های دوره هاش توی شکمش میریخته و باعث شده بود که مثه شکلاتی که آب شده همه احشا رو بهم بچسبونه، همسر شما دردهای بی انتهایی رو متحمل بوده اما فقط ۳ ماه فرصت دارید تا باردار بشین اگه باردار شدید که هیچ اگه نه باید بیاید برای ای وی اف که اونم هزینه ی زیادی داشت.
فقط این وسط یه مشکلی وجود داشت، بیماری من باعث نازایی میشد من تازه عمل کرده بودم و ۳ ماه بیشتر وقت نداشتم با همسرم تصمیم گرفیم تا به زیارت آقا امام رضا بریم و از آقامون طلب کنیم و رفتیم تا اینکه روز آخر من رفتم طبقه پایین حرم سرداب اما رضا اونجا راحت تر زیارت میکردم، ازدحام سرداب کمتر بود. من وقت بیشتر برای درد و دل و زیارت کردن داشتم تا اینکه خادم های حرم اومدن برای غبار روبی طبقه ی پایین روضه میخوندن و جارو میکشیدن، من هم مثه بچه های بی پناه به دنبال خادم ها گوشه گوشه ی سرداب میرفتم گریه میکردم.
دلشکسته از همه جا گوش هام از نیش کنایه هایی که پر بود آزار و شکنجه های کلامی... خودم رو سپردم به امام رضا جانم راهی به طرف خونه شدیم.
بعد یکماه من باردار شده بودم خیلی خوشحال بودیم باورم نمیشد من طعم بارداری رو چشیدم، ۵ ماه شدم، شروع کردم نم نم به خرید برای بچه تا اینکه این خوشحالی تمام شد برام مثه همیشه رفتم برای معاینه دکتر گفت از صدای قلب بچه راضی نیستم، اورژانسی رفتم سونو دکتر سونو سریع مانیتور روبروی منو خاموش کرد و نامه نوشت.
هر چی التماس کردم، گفت هیچی نشده اما بچه مرده بود وای که چه حال بدی داشتم تمام درد های دنیا انگار برای من بود با روزمه ی بدی که داشتم
باید میرفتم برای سقط دکتر سونو گفته بود به همسرم ۱ ماه بچه تو شکم مادر مرده 😱 برای سقط آماده شدم بیمارستان و دارو درمانی رو شروع کردن دردهام زیاد بود اما آشنا انقدر آشنا بود که اون روز فهمیدم تمام این سالها هر بار با هر پریودی در هر روز و ساعت من بارها و بارها درد زایمان طبیعی داشتم با این تفاوت که فقط بچه ایی متولد نمیشد و من نمیدونستم پرستارها و ماماها وقتی فهمیدن بچه ی اولم هست منو گذاشتن تو یه اتاق خصوصی در اتاق هم بستن و رفتن با خودم و خدای بالا سرم درد و دل میکردم.
حالا اونجا جز خدا هیچکسی نبود راحت گریه میکردم با صدای بلند صدای مامانها و نوزادنی که تازه دنیا میومدن رو از پشت در میشنیدم من خوشحال بودم از اینکه، خدا داره منو مبیننه و من تنها نیستم جنین در تنهایی منو خدا خارج شد اما جفت نه
و من رفتم برای کورتاژ...
که همون باعث شد من ۷ سال باردار نشم تمام سعی و تلاشم رو کردم دوباره مادر بشم اما نشد چون من بدن آسیب پذیری داشتم نباید کورتاژ میشدم اما دیگه کار از کار گذشته بودو چاره ایی نمونده بود.
تا اینکه زیارت ارباب امام حسین نصیب من و همسرم شد. ما فروردین به زیارت رفتیم و ۲۲ بهمن ۹۵ آقا به ما عنایت کردن و من فهمیدم که باردارم و خوشحال...
الان دختر من ۶ ساله شده، خدا رو شاکرم بعد از این همه سختی و درد ها و رنج ها خدا هوامو داشته.
انشاالله بتونم سربازی برای امام زمان تربیت کنم. الانم دارم سعی میکنم بتونم دوباره برای دخترم خواهر و برادری بیارم که تنها نباشه.
انشاالله تمام بانوان سرزمینم دامنشون سبز بشه و بتونن جهاد کنن و لذت مادر شدن رو تجربه کنن.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ واکنش والدین زیرک در مواجهه با خطای پنهان فرزند.
(اگر بچه دارید حتماً ببینید)
🎞 رسانه رسمی استاد محمد شجاعی
@ostad_shojae | montazer.ir
#استاد_ابوترابی
📌فرق می کنه...
مردم یه زمانی بچه نیاوردند برای اینکه رها باشند. حالا اگر بچه بیارن برای نجات دین و اسلام، اون بچه حس اصلیش اینه که من برای حفظ ایمان و دین و برای پیامبر [صلوات الله علیه و آله] اومدم. این حس برای همیشه او و خانواده را میسازه.
خیلی فرق هست بین زوجین [و] والدینی که تک فرزند هستند و اونوقت همهی نگرششون مادیگراییست، با این خانوادهای که الان زحمت به خودشون دادند، دوتا بچهشون تبدیل شده به سهتا، برای خاطر پیامبر [صلوات الله علیه و آله].
و یک نکته دیگه حالا نمیدونم مثبته یا منفی: یک طرف از اجتماع رو به انقراض کامل خواهند رفت! بدنهی نسبتاً میانسالی هستند، از برکات انقلاب هم نوکیسه شدند، معمولاً اینها به لذتهای مادی پناه بردند.
اغلب ازدواج نمیکنند، ازدواج هم کنند ازدواجهای خیلی کوتاه مدت، و به هیچ وجه فرزند نمیارن. دلشون خوشه به ارتفاع شاسی ماشینشون و کوتاه بودن پای سگشون. این بدنه منقرض خواهند شد.
🌐 جلسهی بحران جمعیت؛ خطرات و امیدها (۹۸/۰۹/۲۹)
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سبک_زندگی_اسلامی
#بحران_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_تراشیون
به بچهها باید یاد داد تا حرکت کنند نه ایـنـکـه آنـهـــا را هُـل دهـیـم. مثـلاً نـبـایـد برای تکلیف مدرسه امر و نهی شوند، بـــــاید کاری کرد تا خودش انجام دهد.
در کـــار او دخالت نـکـنـیـد، ولـی بـا معلمش همـــــاهنگ بوده و بـگویـیـد: مـن تصـمـیـم گرفـتم یک مـــاه اول، کاری به کـــــار فرزندم نداشته باشم تا بفهمد باید پاسخگوی کارهایش باشد. لـذا اگـر تـکــــالـیـفـی انـجـام نـداد، شمــــا توبیخش کنید! وقتی بداند باید در برابر کـارش پاسخگو باشد، مسؤلیتپذیر میشود.
ما بچه ها را وابسته به خودمان میکنیم،
ایـن وابستگی گاهی در بزرگـسالی آنها نیز ادامه دارد. در خانههای شلوغ بچهها خودکار کارها را انجام میدهند، چون مــــــادر وقت نمیکند به طور مداوم به هـمـه رسیدگی کند؛ لـــذا شخـص میبـیـنـد
باید روی پای خودش بایستد.
#تربیت_فرزند
#مسئولیتپذیری_فززندان
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ قوام زندگی...
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ بازخورد شما...
#سختیهای_زندگی
#مشیت_الهی
#بازخورد_اعضا
#تجربه_من ۸۶۳
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075