eitaa logo
پژوهش اِدمُلّاوَند
466 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
323 فایل
🖊ن وَالْقَلَمِ وَمَايَسْطُرُونَ🇮🇷 🖨رسانه رسمی محسن داداش پورباکر_شاعر پژوهشگراسنادخطی،تبارشناسی_فرهنگ عامه 🌐وبلاگ:https://mohsendadashpour2021.blogfa.com 📩مدیر: @mohsendadashpourbaker 🗃پشتیبان:#آوات_قلمܐܡܝܕ 📞دعوت به سخنرانی و جلسات: ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهش اِدمُلّاوَند
#ایل_بهتویی #بزرگ_خاندان 📸نمایه رضا خان بهتویی رئیس ایل بهتویی #کرد ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑#پژ
﷽ن و القلم و ما یسطرون 📩شناسه۱۴۰۳۰۶۱۳۰۶۰۷ 🌿بهتویی: بهتویی . [ب ِ] (اِخ) اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران . 📗جغرافیای سیاسی کیهان ص ۶۰ رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص ۲۵۶ شود. 📌بُهتویی درست است. به اشتباه توسط فارس زبانها بِهتویی تلفظ می شود. ✍طایفه ای از کردانِ قدیمی کرمانشاهان. این طایفه پیش از تشکیل دولت (نیمة دوم قرن دوازدهم) در ناحیه ی کاوردان متصل به خاک زُهاب، از نواحی مرزی ایران و عثمانی، سکونت داشتند (📘گلستانه ، ص ۳۰۰ ) و تا اوایل قرن سیزدهم به سه دسته تقسیم شده بودند: 👇👇 🌿گروهی به نام همه وند (صورت کُردی احمدوند)، که ظاهراً در ۱۱۸۰ یا ۱۱۹۰ به شهرزور مهاجرت کرده و در نواحی بازیان و چَمْچَمال * سکونت گزیده بودند (📙عزّاوی ، ج ۲ ، ص ۷۷ ؛ ادموندز، ص ۵۰)؛ 🌿گروهی دیگر که به قولی، در زمان آقامحمدخان قاجار ( ۱۲۱۰ ـ ۱۲۱۱ ) به قزوین تبعید شده بودند (📕میرزاابراهیم ، ص ۱۷۶)؛ 🌿و گروه سوم، همچنان با نام احمدوند بهتویی در کرمانشاهان باقی مانده اند ( 📔کریمی، ص ۱۶۳). ✍ادامه دارد... http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3322 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
پژوهش اِدمُلّاوَند
📩شناسه۱۳۹۴۰۴۱۱۱۶۰۶ 📜#اسناد_مازندران 📜#اسناد_سمنان 🔎#روخوانی_سند 📝#انجامه #ملامحسن_علی 🗓۲۳ جمادی ال
📩شناسه۱۳۹۴۰۴۱۱۱۶۰۶ 📜 📜 🔎 📝 🗓۲۳ جمادی الاولی سنه ۱۲۵۸ قمری برابر با ۱۱ تیر سال ۱۲۲۱ شمسی 🌍اشاره به مناطق و محلات شرق مازندران تا..... 👈 👇👇 📩متن انجامه: {{...نان ذبح نمود... ادامه پست قبلی👈👇 {{نه نه جان از قیچ قیچ عوایق وجود دهر امر به شِواش نمود و خِس خِسه در وصف ذات مرحمت پناه شاه سوار بر رِک رِک یُرنه خواهان غضب کرد. خواتون حلالخوریه که قیاس جمالش از هزارجریب منظوم است ز شش گونه کلک پر و چپچپا ونوشه هفتاد گلستان است. ذوالفقار خان کرد ولد غفران پناه میرزا هدایت الله کرد با عدّتی موفور از رجال و معتمدین دزج و زرستاق و طرود و بکریان و میامی و رودیان ....[ناخوانا] خواجه خانلر و عبدالحسین خان و غلام علی خان و خواجه نجف قلی و محمدکاظم خان و مهدی قلی خان و میرزا فضل الله و ملاهادی کرد بندپئی و غلامحسین بارو و عبدالله قرقیش و مظفر قرقیش و داراب خان و علیخان شریف و حاجی سلیمان شریف و عباس خان باکر و محمدخان باکر و مهدی خان و محمدنظر قرقیش و رضاقلی بارو و محمدولی کرد و ....[ناخوانا] محمدجعفر خواجه و حاجی رضا خواجه و حاجی رحیم شریف و حسن بارو ....[ناخوانا] به مازندر سرای عمیدالملک گردهم آمدند. که چندین عقل و جان بیاراست تن مجروح هزارجریب را ....[ناخوانا] از مرحوم عالی شان ملا هدایت الله کرد بندپئی که از نجابت فی ملکوت السموات و الارض متنعم باذن الله پس از وصلت با ماه سیما بی بی دخت کهف الحاج حاجی محمود ملک آرا طوایف رودیان بود به عهد موالید پنج پسر تولید یافت که چون شاه سوار فصاحت پیشه و بلاغت طریقت دارند. .......}} ⬅️ادامه دارد. 📜 🖊 ۱۳۹۲/۰۴/۱۱ https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3773 👇👇 📌این اثر فاخر خطی به نوعی محسوب میگردد. 📝: ۱/: صدای لولای در ۲/: صدای دسته جمعی زنان در عروسی برای ابراز شادی و شادباش ۳/: نفس نفس زدن سینه به جهت استرس یا خبر شگفتانه و... ۴/: چیزی که به انتها برسد | صدای قاشق که به ته دیگ میخورد. ۵/: خاتون | همسر میرزا هدایت الله کرد ۶/: خاندان قدیمی مقیم بندپی، بابل و تهران | این خاندان در حکومت و دارای جایگاه ممتازی بودند. ازجمله سرشناسان این قوم: عبدالحسین سرتیپ، حاجی خان جان حاکم بندپی، میرزا خانلر منشی الممالک، میرزا اسماعیل مستوفی و... هستند. ۷/: گُلپر ۸/: گل پامچال ۹/: گل بنفشه ۱۰/ | : از طوایف مشهور ایران که البته برخی کِرد به کسر کاف را شاخه ای از ایل [] بر میشمارند. ۱۱/: دیزج شاهرودسمتان ۱۲/: زیراِستاق سمنان ۱۳/: روستایی در سمنان ۱۴/: بکران | روستایی در دهستان کلاته میامی سمنان | به نظر می رسد و مقیم همین روستا بودند و ظاهرا باید طایفه ای از خاندان باکر بصورت برجسته در آنجا اقامت داشتند. ۱۵/: ایلی مشهور در ایران که موقعیت جغرافیایی آنان سوادکوه، و و پاشاکلا و جعفرکلا و وادره و کهنه ده و محمدآباد دودانگه ساری گرگان در خلیلکلا بندپی ؛ بندپی بندپی غربی و و آمل آذربایجان غربی ؛ آغوزبن فعلی بابل ترکیه و سایر نقاط | از جمله سرشناسان این قوم عبارتند از: ۱۶/: شهری در سمنان ۱۷/: رویان سمنان ۱۸/ و و [بارون] و : از طوایف قدیمی در میامی ۱۹/: سید | کاردان | امین ۲۰/: سید ۲۱/: همسر چهارم ملا میرزا هدایت الله کرد که از اصالت سمنانی بود. ۲۲/: از بزرگان رودیان [رویان] | نیاز به تحقیق 🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا نام دارنده ی این اسناد به خودشان واگذار شده است. 📙📘📓📗📒📕📔 📄 💌چاپ و نشر مطالب بردن از منبع مجاز نبوده و درج منبع الزامی است. 🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی، آن را خواهد پذیرفت. 🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است. ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📝 💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۱ https://eitaa.com/edmolavand/21023 📖مطالعه بیشتر👇👇 https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4638 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
| | 🌿طایفه زند از اقوام ایرانی به‌شمار می‌آمدند که در میانه زاگرس و دشت‌های همدان به روش دامداری می‌زیستند[۱][۲][۳] دانشنامه ایرانیکا زندها را ایرانی‌تبار و طایفه ای شبانی از شاخهٔ لک و در ادامه لکها را گروهی از «لرهای شمالی» می‌داند که در زاگرس داخلی و دشت همدان سکوت داشته‌اند.[۴] دائرةالمعارف اسلامی طایفه زند را یکی از طوایف لرهای شمالی به شمار می آورد.[۱][۵] 🌿ریشه دانشنامه بریتانیکا که به زندگی‌نامه کریم خان زند (سر سلسلهٔ این خاندان) پرداخته، کریم خان زند را حاکمی ایرانی از قبیله ای فروتن معرفی کرده اما مستقیماً به قومیت یا تعلق ایلیاتی زندیان اشاره ای نکرده‌است. 🌿نام‌های زیر از طوایف «زند» به‌شمار می‌آیند: زند، زندی، کریم خانی، زندی یکتا، زند حقیقی، زندپور حسین‌شاهی، شفا زند، ژند، زند اعظم، زند مقدم، زندی‌پور، پورزند، زند وکیل، زند وکیلی، وکیلی، زنداقطاعی، زند زمانی، زند کریمی، زند کشکولی، شمس‌اللهی، مقیمی زند، زند خانه‌شهری، زندباف، زند کریم‌خانی، زند لک، زند یافت‌آبادی، زند بابارئیسی، زندیه، لشنی زند، لشنی، خواجه‌پور، زند تابنده، قدیمی، خواجه‌پور تادوانی، خواجه، خواجه‌دوانی، زندبینا، کرمی، زندی گوهرریزی، زند بصیری 📚دانشنامه ایرانیکا زندها را ایرانی‌تبار و طایفه ای شبانی از شاخهٔ لک و در ادامه لکها را گروهی از «لرهای شمالی» می‌داند که در زاگرس داخلی و دشت همدان سکوت داشته‌اند.[۲۱] علیمراد خان زند ششمین حاکم زند، جد خود ایناق خان زند را لر می‌داند و در ادامه خود را لر توصیف می‌کند.[۲۲] دانشنامه بریتانیکا که به زندگی‌نامه کریم خان زند (سر سلسلهٔ این خاندان) پرداخته، کریم خان زند را حاکمی ایرانی از قبیله ای فروتن معرفی کرده اما مستقیماً به قومیت یا تعلق ایلیاتی زندیان اشاره ای نکرده است.[۲۳] دودمان زند به رهبری کریمخان زند در سال ۱۱۶۳ هجری شمسی در ایران به قدرت رسیدند. شرفنامه بدلیسی آورده که خوانین زند خود را از قوم لر معرفی می‌کردند.[۲۴] دانشنامهٔ جهان اسلام زندها را از طوایف لک می‌داند که به گفتهٔ این منبع «شاخه ای از ایل لر» بوده‌اند.[۲۵] ویلیام فرانکلین در کتاب «از بنگال به ایران» ایل زند را یکی از طوایف لک معرفی کرده است.[۲۶] در کتاب «پیشینهٔ ایرانیان» تألیف عبدالعظیم رضایی زندیان از ایل لک و از طوایف لر معرفی شده‌اند.[۲۷] در کتاب «تهران به روایت تاریخ» اثر مسعود نوربخش از زندها به عنوان طایفه ای لک از ایل زند یاد شده است که در روستای دیه پری در ملایر به شغل گله داری اشتغال داشتند.[۲۸] دائرةالمعارف شرح حال رجال ایران که به تاریخ زندگی رجال ایران در قرن‌های ۱۲، ۱۳ و ۱۴ هجری می‌پردازد، زندیه را شعبه ای از طایفهٔ لک می‌داند و به نقل از سر جان ملکم راجع به وجه تسمیه زند چنین می‌آورد: «برخی بر آنند که این طایفه را زند به جهت آن خواندند که زرتشت محافظت از کتاب زند اوستا را به ایشان محول کرده بود.»[۲۹] در کتاب ایران نامک نوشته شده کریم خان زند معمولاً به زبان لری یا فارسی سخن می‌گفت.[۳۰]منابع بسیار دیگر نیز آمده که طایفه زند از قوم لر به‌شمار می‌آمدند که در میانه زاگرس و دشت‌های همدان به روش دامداری می‌زیستند[۳۱][۳۲][۳۳]کتاب «تاریخ مفصل اسلام» که بخشی از آن به تاریخ ایران پس از اسلام اختصاص یافته، با اشاره به نام کریم خان، طایفهٔ زند را شعبهٔ کوچکی از طایفهٔ لک می‌داند.[۳۴] بسیاری از منابع از زندها به عنوان ایلی از مردم لر یاد کرده‌اند.[۳۵][۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷]در برخی منابع، زند و لک جدا از هم ذکر شده‌اند.[۴۸][۴۹] در کتاب «کریم خان زند نیکوترین زمامدار تاریخ ایران» تألیف پناهی سمنانی آمده که زندها به دلیل عدم شهرت به لک معروف شدند.[۵۰] بسیاری از منابع، زندها را از مردم لک می‌دانند.[۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷][۵۸][۵۹] سلسلهٔ زندیه به دست کریم‌خان زند، رئیس طایفه زند بنیان نهاده‌شد.[۶۰] به عقیده برخی، از دوران حکومت آل بویه از قرن دهم میلادی به این سو خاندان زند نخستین خاندان ایرانی بود که بر ایران حکم‌رانی کرد.[۶۱] طایفهٔ زند گروهی بودند با معیشت شبانی که در اراضی دامنهٔ زاگرس دهستان پری و کمازان در نزدیکی ملایر امروزی زندگی می‌کردند و به وسیله نادرشاه به خراسان کوچ اجباری شده و در دره گز اسکان داده شدند. در برخی منابع نیز زند و لک جدا از هم ذکر شده‌اند.[۶۲][۶۳] در کتاب «کریم خان زند نیکوترین زمامدار تاریخ ایران» تألیف پناهی سمنانی آمده که زندها به دلیل عدم شهرت به لک معروف شدند.[۶۴] اگرچه در برخی از منابع آمده که زندها به دلیل عدم شهرت به لک معروف شدند.[۶۵] ولی به‌طور کلی همهٔ منابع کریم‌خان و جانشینان او را از طایفهٔ زند می‌دانند. برخی نیز معتقدند زندها ممکن است کرد باشند.[۶۶][۶۷] 🖊گردآورنده 💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۴ @edmolavand
📩پرویز سلام آیا این مطلب صحت دارد 👇 قتل عام مردم مازندران توسط زکی خان زند 📌وقتی که حسین قلی خان قاجار معروف به جهانسوز شاه در مازندران ادعای پادشاهی کرد کریم خان زند، پسر عموی خود زکی خان را با قشونی بزرگ به مازندران فرستاد و به او اختیار کامل داد و وقتی زکی خان در مازندران  به پیروزی دست یافت، دستور به قتل عالم مردم مازندران داد. ▶️در این اتفاق، زکی خان زند پسر عموی کریم خان زند، جنایت را به بالاترین حد خود رساند و بسیاری از مردم مازندران را کشت و از سر بریده آنها مناره ای بزرگ ساخت. کسانی که در مورد محاصره کرمان توسط آقامحمد خان قاجار دروغ های بسیاری گفته اند و خودرا مردم دوست می دانستند در مورد این نظری ندارند؟؟؟   📚تاریخ جامع ایران، جلد ۱۱ صفحه ۷۳۷ https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4634 📝 💾شناسه ۱۴۰۴۰۴۲۹۱۴۳۱ https://eitaa.com/edmolavand/21023 https://eitaa.com/edmolavand/21024 https://eitaa.com/edmolavand/21025 https://eitaa.com/edmolavand/21026 https://eitaa.com/edmolavand/21027 https://eitaa.com/edmolavand/21028 📖مطالعه بیشتر👇👇 https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4638 https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4640 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
⚪پسر آخرین پادشاه زندیه، ولیعهدی که خواجه حرمسرا شد خواجه خسرو، پسر لطفعلی خان زند و آخرین بازمانده خاندان زندیه، یکی از شخصیت‌های تاریخی پیچیده و تأثیرگذار دوره انتقال قدرت از زندیه به قاجاریه است. خواجه خسرو در شرایطی دشوار زیسته و زندگی اش سرشار از فراز و نشیب‌هایی بوده که کمتر مورد توجه رسمی تاریخ قرار گرفته، اما بررسی دقیق زندگی او نه تنها حکایت خانواده زند را به پایان می‌رساند، بلکه نمایی از سرنوشت کسانی است که به ناچار تسلیم نظم سیاسی جدید شدند. لطفعلی خان زند، آخرین فرمانروای سلسله زندیه، مردی بود که با رشادت و شجاعت در برابر نظامیان قاجار ایستاد اما در نهایت شکست خورد و کشته شد. خواجه خسرو، فرزند او، اما در مسیری کاملاً متفاوت قدم گذاشت؛ سرنوشت او از کودکی با شکست پدر و فروپاشی خانوادهاش گره خورده بود. برخلاف پدر که شاه و جنگجوی بزرگی بود، خواجه خسرو به عنوان یک خواجه در حرمسرای بی‌در و پیکر فتحعلی شاه قاجار حضور یافت و به نوعی مجبور شد به عنوان خدمتکار و وفادار به دشمن پیشین، جایی در دربار جدید بیابد. ⬛خواجه خسرو یا خواجه فتح‌الله لطفعلی خان زند در سال ۱۱۸۳ هجری قمری به دنیا آمد و در سالهای آخر سلطنت خود (از حدود ۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ ق) درگیر جنگهای سنگین با آقامحمدخان قاجار بود. پس از شکست نهایی او، خاندان زند تهدید شدند و بسیاری از اعضای خانواده به صورت خشونت‌آمیز سرکوب، اخته یا تبعید شدند. در چنین شرایطی، خواجه خسرو به عنوان پسر لطفعلی خان زند، بخشی از زلزله سیاسی بود که پس‌لرزه آن زندگی او را شکل داد. در منابع مختلف دوره زندیه و قاجاریه البته دو نام “فتح الله خان” و “خسرو خان” برای پسران لطفعلی خان زند آمده است. اغلب منابع ایرانی پسر ارشد لطفعلی خان را فتح الله خان میدانند، در حالی که تنها سرهارفورد جونز، نماینده انگلیسی کمپانی هند شرقی که در سال ۱۲۰۵ ه.ق (۱۷۹۱ میلادی) در شیراز حضور داشت، پسر لطفعلی خان را “خسرو” نامیده و از دیدار با پسری هفت ساله، زیبا و باهوش به نام خسرو در باغ کلاه فرنگی شیراز گزارش داده است. احتمالاً آوردن نام “خسرو” در نوشته‌های جونز به دلیل اشتباه در تشخیص برادر و پسر لطفعلی خان باشد، زیرا هیچ منبع دیگری نام خسرو را به عنوان پسر بزرگ تر لطفعلی خان ذکر نکرده و خسرو بیشتر به عنوان برادر کوچکتر لطفعلی خان شناخته می‌شود که در زمان خروج لطفعلی‌ خان از شیراز، جانشین او بوده است. در لشکرکشیهای لطفعلی خان در سالهای ۱۲۰۴ و ۱۲۰۵ ه.ق نیز خسرو که کودک بوده، در شیراز به عنوان جانشین او مانده است. فتح الله خان به عنوان پسر ارشد لطفعلی خان در بیشتر منابع آمده و احتمالاً در حدود سال ۱۲۰۲ ه.ق متولد شده است. گفته شده که فتح الله خان در کودکی در سال ۱۲۰۹ ه.ق اخته شده است و سیاح انگلیسی جورج کپل که در سال ۱۸۲۴ میلادی با او در بمبئی دیدار کرده، سن او را در آن زمان حدود ۳۸ سال ذکر کرده است. همچنین فتح الله خان در دوران حکومت کوتاه پدرش احتمالاً در حرم‌خانه بزرگ شده و در حدود پنج یا شش سالگی شروع به دریافت آموزشهای نظامی و دریافت لقب کرده است. پس از سقوط شیراز و پیروزی قاجارها، رفتار خشونت‌بار با زنان و فرزندان لطفعلی خان، از جمله اخته کردن پسر خردسال، گزارش شده است. اما از اینکه چه کسی اخته شده – فتح الله خان یا خسرو – مناقشه وجود دارد و برخی منابع اخته شدن پسر لطفعلی خان را در سال ۱۲۰۹ ه.ق و در محاصره کرمان ذکر می‌کنند. جانشینی و سرنوشت خسرو برادر کوچکتر لطفعلی خان پس از فتح شیراز مشخص نیست اما گفته شده که به طور قطع در این واقعه کور و اخته شده است. فتح الله خان بعدها در دوره فتحعلی شاه به عنوان نماینده در دربار حضور داشته و رفتار شاه با او محترمانه بوده است. روایت‌هایی از ملاقات سرهارفورد جونز با خسرو در حدود سال ۱۲۲۴ ه.ق و مشاهده نابینایی او نیز ذکر شده است. سر هارفورد جونز داستان غم‌انگیزی از دو دوره‌ی مختلف زندگی این پسر نقل می‌کند. هنگامی که جونز برای خرید جواهرات در دربار لطف‌علی‌خان رفته بود و می‌گوید:«…در باغ کلاه‌ فرنگی شیراز با پسر لطف‌علی‌خان که پسری هفت ساله بود روبرو شدم که همراه لَله‌اش ایستاده بود… او یکی از پیش‌خدمت‌ها را به سراغم فرستاد. وقتی نزدیکش شدم و سلام گفتم رو به من کرد و گفت: شما همان فرنگی هستید که پدرم بار‌ها حرفتان را زده است؟ شما برای او یک ساعت موسیقیدار هدیه آورده بودید. برای من هیچ چیز نیآورده‌اید؟ من فردا در غیاب پدرم پادشاه خواهم شد و شما باید به دیدن من بیایید. همان طور که به دیدن پدرم می‌آمدید. من از این کودک خیلی خوشم آمد. پرسیدم: میل حضرت والا چه چیزی است؟ جواب داد میرزا حسن به من می‌گوید بهترین چاقوهای جیبی را در کشور شما می‌سازند.
حاضرید یک چاقو به من بدهید؟ دَدَه‌ام می‌گوید: بهترین قیچی‌ها را هم در مملکت شما درست می‌کنند شما را به خدا یک جفت قیچی هم به دَدَه‌ام بدهید. از روی اتّفاق یک چاقوی جیبی بسیار نفیس با خود داشتم فوراً به او تعارف کردم و گفتم وقتی به کشورم باز گردم دو سه چاقو برای خودش و دو سه قیچی هم برای دَدَه‌اش خواهم فرستاد. کودک در اوج شادی فریاد زد وای چقدر شما آدم خوبی هستید! سپس یک ساعت در کنار من ور رفت و حرف زد و من هرگز کودکی مؤدّب‌تر و زیباتر و با‌هوش‌تر از او ندیدم. دوره‌ی دوم ایّامی ‌بود که سر هار فورد جونز به عنوان سفیر پادشاه انگستان به ایران آمده بود و در آذربایجان به حضور فتح‌علی‌شاه رسیده بود. در این جا هم او خسرو میرزا را ملاقات کرد؛ امّا این بار به قول هارفورد جونز او برده‌ای چروکیده و اخته بود…. در اوجان به حکم تصادف فتح‌علی‌شاه که از دوستی و سوابق الفت میان ‌هارفورد جونز آگاه بود پیش‌نهاد کرد که شاید جونز بی میل به دیدن خسرو میرزا فرزند لطف‌علی‌خان نباشد. خود هارفورد جونز با احساس تمام جریان آن دیدار را در کتابش وصف کرده است وی می‌نویسد: «…آن جوان رشید و زیبا روی که به دست آقامحمّدخان بی‌رحم کور شده بود در ساعت مقرّر به چادر جونز آمد و همین که سفیر انگلیس او را در آغوش گرفت گریه سر داد و در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد گفت: دو خواهش از خدا داشتم که هر دو را اجابت کرد. اکنون او را سپاس می‌گزارم که زنده ماندم تا اوّلاً آن مرد بی غیرت حاجی ‌ابراهیم را کور کردند و ثانیاً به ملاقات شما نائل آمدم. روز بعد که فتح‌علی‌شاه را دیدم. از وی پرسید: راستی تو چه بلایی بر سر آن بیچاره ‌آوردی که چون از ملاقات تو باز گشت. همه‌ی شب، اشک می‌ریخت؟ …» از دیگر برادران لطفعلی خان، نجفعلی خان نیز نام برده شده که پس از سقوط زندیه در هند زندگی می‌کرده است. به طور کلی فرزندان و بازماندگان زندیه پس از سقوط این سلسله، دیگر نقش سیاسی برجستهای نداشتند و برخی از آنان در تبعید یا حاشیه دربار قاجار زندگی میکردند. زندگی در دربار قاجار و نقش خواجه زندگی خواجه خسرو در دربار فتحعلی شاه قاجار، سرشار از تردیدها و ناگزیریها بود. او که در واقع بقایای سلسله زند به شمار میآمد، به ناچار خود را در جایگاهی کاملاً متفاوت یافت؛ به عنوان یک خواجه سرای مجیزگو حاضر در حرمسرا که باید وفاداری و اطاعت از دشمن گذشته را باید پیشه می کرد. چنین جایگاهی، به عنوان نمادی از زوال خاندان زند و قدرت حاکم قاجاریه، همواره همراه با محدودیت و فشار بود. خواجه‌ها در دربار قاجار افرادی اخته بودند که نقش‌های مختلفی از جمله خدمت به شاه و مدیریت حرمسرا بر عهده داشتند و خواجه خسرو نیز از این نظر تفاوتی نداشت. این وضعیت هم نشاندهنده قدرت مطلق فتحعلی شاه بود و هم وضعیت تلخ بازماندگان خانواده های شکستخورده در برابر نظم نوین قاجار. اگرچه خواجه خسرو از منظر سیاسی در وضعیت نامناسب و بدون اختیار قرار داشت، اما او به عنوان فردی با استعداد و اهل ادب و فرهنگ نیز معرفی شده است. منابع تاریخی از او به عنوان شخصی با ذوق ادبی و شعری یاد می‌کنند که در کنار شرایط سخت خود، توانست در حوزه شعر و سایر هنرها سرآمد باشد. شعرهایی که از خواجه خسرو باقی مانده، نشان میدهد او در کنار زندگی درباری و پر از مراقبتهای سخت، فردی عمیق بوده و تلاش میکرد وجه انسانی و فرهنگی خود را حفظ کند. این نکته، خوانشی متفاوت از زندگی او به ما میدهد؛ زندگیای نه فقط در تیررس سیاست بلکه در جستجوی هویت و حفظ میراث فرهنگی. با این وجود، خواجه خسرو به‌واسطه حضور در دربار قاجار و زندگی در حرمسرای بی‌در و پیکر فتحعلی شاه، بازمانده‌ای از زندیه محسوب می‌شود که سرگذشتش نمایانگر یک دوره پر آشوب و فرازوفرودهای تاریخی مهم در تاریخ ایران است. او نمادی از قدرت‌های از دست رفته و ضرورت تن دادن به دوره جدید می‌باشد و یادآور سرنوشت کسانی که ناچار شدند در شرایطی غیرعادی و تلخ بازمانده خاندان سلطنتی خود باشند. خواجه خسرو پسر لطفعلی خان زند، شخصیتی است که بررسی زندگی‌اش امکان شناختی ژرف‌تر نسبت به شرایط اجتماعات و خانواده‌های سلطنتی در دوره گذار از سلسله زندیه به قاجار ارائه می‌دهد. زندگی او نمادی از پایان یک دوره و شروع دوره دیگری است که هم با خشونت و هم با سازش و ناگزیر همراه بود. او به عنوان بازمانده‌ای که در دربار سلطنتی دشمن پیشین حضور یافت و نقش خواجه در حرمسرا را ایفا کرد، همواره در سایهای تلخ و شاید شرم‌آور زندگی کرد اما در عین حال، شاعری با ذوق و تیزبین بود که نشان می‌دهد انسانیت و فرهنگ در هر وضعیتی یافت می‌شود. 📑منبع: دیروزبان https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4692