بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
حالم بدون تو تماشایی ندارد
جز تو کسی در قلب من جایی ندارد
آن قدر خوبی به تمام شهر گفتم
من دلبری دارم که همتایی ندارد
دست خدا ! دستی بگیر از رعیت خود
از رعیتی که جز تو آقایی ندارد
تهذیب شرط اول دیدار یار است
بیچاره چشم من که تقوایی ندارد
از ندبه های مادرم هر جمعه پیداست
غیر از ظهور تو تمنایی ندارد
با هر فراز ناحیه باید ببارد
چشم بدون گریه کارایی ندارد
با دوری ات حالم شبیه آن یتیمی ست
که سالیان سال بابایی ندارد
جان یتیمی که خرابه منزلش شد
بابا بیا طفلت دگر نایی ندارد
امشب "دلم تنگ است و غم بسیار دارم"
یابن الحسن با عمه جانت کار دارم
@hosenih
امشب که هستم دعوت باب الحوائج
دم میزنم از ساحت باب الحوائج
شرمنده ام از اینکه خیلی کم سرودم
در باب فهم و عفت باب الحوائج
هر جا کم آوردم نشستم رو به قبله
دادم سلامی خدمت باب الحوائج
شکر خدا همواره کارم راه افتاد
در سایه سار رحمت باب الحوائج
مَرَّ بِنا ، اَلْلَیْلَتَیْنَ مِن محرم
یعنی رسیده نوبت باب الحوائج
ای کاش عزرائيل جانم را بگیرد
در روضه های حضرت باب الحوائج
زانو زدم در محفلش قیمت گرفتم
من از رقیه بارها حاجت گرفتم
@hosenih
انسیه ، حسنا ، هانیه ، حورا رقیه
آیینه دار حضرت زهرا رقیه
با چادری که بر سرش دارد همیشه
حجب و حیا را میکند معنا رقیه
با ربنایش عطر کوثر می فشاند
هر شب سر سجاده ی بابا رقیه
دل میبرد گرچه حسین از خلق عالم
دل میبرد از "دلبر دلها" رقیه
حبل المتین از ریشه های چادر اوست
امید شیعه روز وانفسا رقیه
با خود بهشتم میبرد فردای محشر
ترسی ندارم در قیامت با رقیه
حلال مشکل ها شده ، از کار دنیا
دارد گره وا میکند هر "یارقیه"
نامش شبیه نام زهرا گریه دارد
داغ رقیه بیش از این ها گریه دارد
@hosenih
ناله زدن با نای خسته درد دارد
پهلو و بازوی شکسته درد دارد
افتادن از بالای ناقه نیمه ی شب
با پای زخم و دست بسته درد دارد
دور از نگاه عمه اش محکم زمین خورد
مانند زهرا مادرش او هم زمین خورد
یا کعب نی کرده نشانه بازویش را
یا چکمه ای آزرده کرده پهلویش را
وقتی که خیمه در هجوم شعله میسوخت
یارب چه کرده هرم آتش گیسویش را؟
غیر از کبودی ها نشانی در تنش نیست
من!؟روضه ی معجر!؟ توان گفتنش نیست
@hosenih
دارد خبرها میدهد رنگ پریده
از زجر بسیاری که تا اینجا کشیده
همواره آتش میزند بر جان عمه
با بوسه ای بر روی رگ های بریده
از تازیانه حرف ها دارد بگوید
یا با عمو از آن که سیلی زد بگوید
عمری شبیه لاله ها کوتاه دارد
از درد هجرش عمه سر در چاه دارد
با او چه کرده زجر در صحرا که حتی
غساله هم از شستن اش اکراه دارد
وای از یتیمی..."درد بی درمان یتیمی"
وای از یتیمی..."خواری دوران یتیمی"
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است
دردمند عاشقی را بی دوایی بهتر است
نیست وقتی هیچکس ناز یتیمی را کشد
برجراحتهای تن بی اعتنایی بهتر است
@hosenih
عمه ی پیرم عصای پیری ام هر وقت نیست
شانه ی دیوارها از هرعصایی بهتر است
میهمان دیرراهب میشوی باشد ولی
دامن طفل یتیم از هرکجایی بهتر است
یا ببر بابا مرا یا جان من را هم بگیر
جان سپردن از غم تو از جدایی بهتر است
@hosenih
میشناسد هرکسی ، با طعنه میخندد به من
گه غریبی بین شهراز آشنایی بهتر است
بین طوفان بلا از کس نمیخواهم کمک
بین کشتی نجاتم ناخدایی بهتر است
لحظه لحظه پیر گشتم حال وقت رفتن است
زودتر بابا برس با سر بیایی بهتر است
@hosenih
از شکایت تا که لب بندم خلاص از جان شوم
با لبت ازکار من مشکل گشایی بهتر است
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم
#مهدی_رحیمی
▶️
مثل نماز، مثل دعا، صبح و ظهر و شام
ارباب را زدیم صدا صبح و ظهر و شام
ما لطف کرده ایم به خود بین روضه ها
ارباب لطف کرده به ما صبح و ظهر و شام
@hosenih
روضه به روضه گریۀ ما فرق میکند
چون فرق بین نافله ها صبح و ظهر و شام
روزی سه بار از غم تو گریه میکنیم
با رخصت از امام رضا صبح و ظهر و شام
این روزهاست غصۀ ما شام شام شام
همراه درد کرب و بلا صبح و ظهر و شام
@hosenih
دختر نشست پیش پدر گریه کرد و گفت
شلاق می زدند به ما صبح و ظهر و شام
یکبار ظهر کشت تو را شمر و با سرت
هر روز می کشند مرا صبح و ظهر و شام
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
من گل گلشن زهرا هستم
زینت دامن بابا هستم
عصمة اللهم وهم عالمه ام
بخدا فاطمه قافله ام
@hosenih
نوه سید بطحایم من
سرتر از مریم کبرایم من
چه کسی گفته تنم بی رمق است
نیمه شب مائده ام در طبق است
مثل زهراست خم قامت من
که پس از عمه شده نوبت من
@hosenih
خوب تعبیر شده رؤیایم
که شده همنفسم بابایم
من به ویرانه مقیمم بابا
چه کسی کرده یتیمم بابا
چه کسی پنجه کشیده به رویت
چه کسی دست زده بر گلویت
@hosenih
پس ببین ای همه آبرویم
جای دستان عدو بر گلویم
چون تو من چهره نیلی دارم
به رخم پنجه ز سیلی دارم
گوش پاره سند گویایی ست
سندم زینبی و زهرایی ست
@hosenih
گاه برگیسوی من چنگ زدند
گاه با خنده به من سنگ زدند
سحری نیست که آسودم من
شبرو از روز ازل بودم من
با همین قامت خم روی کبود
میزنم بر صف کفار و یهود
@hosenih
آنچنان داد ستانم ز یزید
که به ذلت برسد قوم پلید
تا که پیغمبر گودال شدم
نوحه خوان علی وآل شدم
دامنم رحل و تویی قرآنم
سوره حنجر تو میخوانم
@hosenih
میکنم طی به خروش و ناله
یک شبه راه هزاران ساله
بعد تو هول قیامت دیدم
در خطر نسل امامت دیدم
چون علمدار هدایت گشتم
برهه ای یار ولایت گشتم
@hosenih
در شب شام به آوای جلی
بار برداشتم از دوش علی
نهضتم زمزمه و آه و خروش
علمم زخم ولایت بر دوش
شاهد حرب من و بیگانه
ليلة القدر من و ویرانه
@hosenih
با تو پیروزی من معنا شد
قد خم باز قد رعنا شد
من شدم رهبر فرزانه عشق
ساکن غربت شبهای دمشق
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
غم دل با که بگویم که بود محرم رازم؟
بنشینم به فراق رخ دلدار، بسازم
من همان بلبل وحیم که به ویرانه نشستم
تا گُلم آید و او را به نوائی بنوازم
@hosenih
شامیان، خار مبینید مرا گوشۀ زندان
به خدا من گُل گُلزار خدا بوی حجازم
بگذارید بگریم که شبیه است به زهرا(س)
عمر کوتاه من و گریۀ شب های درازم
اشک، نگذاشت که در آتش فریاد بسوزم
گریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم
@hosenih
خم ابروی تو محراب نمازم شده امشب
جان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم
همه خوابند و من غمزده بیدار تو هستم
شاهدم این گلوی بسته و این دیدۀ بازم
چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زد
تا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم
@hosenih
رنگم از دوری روی تو پریده است و گرنه
من نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم
حاجت خویش بخواه از من دلسوخته (میثم)
که به ویرانه نشینی همه را قبلۀ رازم
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
زانو بغل کرده ولی انگار خوابیده
یا از نفس افتاده یا اینبار خوابیده
بر خشت خوابیدن برایش کار سختی نیست
طفلی که تا دیشب به روی خار خوابیده
@hosenih
هر بار خوابش برد از روی شتر افتاد
روی شتر حداقل ده بار خوابیده
دیروز زیر سایه ی عباس میخوابید
امروز زیر سایه ی دیوار خوابیده
هرکس که آمد دیدنش سر به سرش بگذاشت
امروز را از صبح بالاجبار خوابیده
@hosenih
اینگونه بیدارش نکن ای زجر ای نامرد
شلاق را از صورتش بردار ... خوابیده
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#امیر_فرخنده
▶️
پای غم تو آه ، خداهم گریسته
همراه با پیمبر اکرم گریسته
قطعا غریق بارش باران لطف توست
چشمی که در عزای تو نم نم گریسته
@hosenih
یعقوب صد برابر یوسف نه.. صدهزار
خون گریه کرده است و از این غم گریسته
رحمت به دیده ای که برای غمت حسین
پای لهوف و پای مقرم گریسته
نوکر برای آن بدن نامنظمت
هرشب میان روضه منظم گریسته
@hosenih
روضه پس از تو روضه ناموس بود پس
هر کس که شد برای تو مَحرم گریسته
آقا ببخش پای غم و درد خواهرت
نوکر اگر نمرده ، اگــر کم گریسته
⏹
©️کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
باید بنویسیم تو را ماهتر از ماه
زیباتر و تابندهتر از ماه، سر از ماه
مهتاب دلش خواست که چون روی تو باشد
پس آمده بردارد اگر شد اثر از ماه
هرکس به هوای خبری آمده، باید
در صورت ماه تو بگیرد خبر از ماه
گفتند که در روز جمل فاصله افتاد
مابین پلنگان همان دور و بر از ماه
مابین همان تیره دلانی که شکستند
در کوچۀ خورشید زمانی کمر از ماه
آب آمد و با سم زدهها کرد تبانی
تا در وسط تشت بریزد جگر از ماه
از کوزه به رود آمد و تا کرببلا رفت
آنجا که بریدند لب آب سر از ماه
در روضه، حسن مثل حسین است مهم نیست
شاعر بنویسد اگر از آب اگر از ماه
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حسن_کردی
▶️
آمدی جانم به قربان شما بابای من
مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من
چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند
نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من
@hosenih
جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا
من بدم می آید از طشت طلا بابای من
من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام
دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من
حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش
از گلویم در نمی آید صدا بابای من
باورش سخت است اما راه رفتن های من
سخت گردیده برایم بی عصا بابای من
ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است
چشم های بی حیا کشته مرا بابای من
تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای
می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من
@hosenih
خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی
خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من
از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم
بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
#محسن_حنیفی
▶️
درمانده ام به پاي شكسته توان ببخش
وقت دعاشده ؛ به من از نو زبان ببخش
@hosenih
لالم ،صداي من به تو گويا نمي رسد
غير از تو را صدا زده ام،... مهربان ببخش
فطرس براي خيمه سبزت شفابده
بر بال زخم خورده من آسمان ببخش
خیلی بدم،مرا تو حسين بن روح كن
اين مرده را به يك نفس خويش، جان ببخش
حال و هواي مسجد سهله سرم زده
بر من دعاي ندبه در آن آستان ببخش
@hosenih
أين الحسين...سينه من غرق آه شد
شد صحبت از يزيد و لب و خيزران ببخش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
با سر افتادم زمین!
آنقدر رم کرد ناقه آخر افتادم زمین
@hosenih
دستهایم بسته بود
سعی کردم تا نیفتم بدتر افتادم زمین!
درد من اینها نبود
درد من این بود که بی معجر افتادم زمین
پهلویم آتش گرفت
راستی بابا شبیه مادر افتادم زمین
بشکند دستش پدر
یک اشاره کرد سمت خواهر افتادم زمین
@hosenih
چند دندانت شکست
تا که چشمم خورد بر چوب تر افتادم زمین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبایی
غبـار از عـارضت شستم، ولی با اشک تنهایی
لبت از تشنگی چون شیشه ی قلبم ترک خورده
عجب دارم که چشمت باز هم مانده است دریایی
@hosenih
لوای صبر بر دوش و سرشک سرخ در چشمم
کنم جـای عمـو بـر تـو علمـداری و سقایی
چراغم دل، غذایم گریه، زلفم فرش و سر مهمان
تعـالی الله از این مهمانی و از ایـن پـذیرایی
نمیگویم چه شد بر دخترت آنقدر میگویم
که جسمم زینبی گردیده، رویم گشته زهرایی
ببر ای باغبان امشب گل خود را به همراهت
کـه پـامال خزان گردیده در فصل شکوفایی
به خود گفتم طواف آرم به دورت، لیک معذورم
نه چشمم راست بینایی، نه پایم را توانایی
توانـاییِّ پایـم بـا دویـدن رفت از دستم
نوازشهای شمر از دیدهام بگرفته بینایی
@hosenih
زهجرانت نخوابیدم ولی ممنونم از زینب
که بالای سرم بـا نام تو میگفت لالایی
به روز حشر چون بخشد خدا او را به مولایش
گناه «میثم» و عفو خدا باشد تماشایی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
تا کی ز تن درد فراقم جان بگیرد
امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد
گیرم وضو از اشک و رویت را ببوسم
آنسان که زهرا بوسه از قرآن بگیرد
@hosenih
با من بگو کی دیده یک طفل سه ساله
رأس پدر را بر روی دامان بگیرد
با من بگو کی دیده یک مرغ بهشتی
چون جغد جا در گوشه ی ویران بگیرد
با من بگو کی دیده طفلی در خرابه
اشک پدر را با لب عطشان بگیرد
با من بگو کی دیده اشک میزبانی
خاکستر و خون از رخ مهمان بگیرد
با من بگو ای جان بابا، با چه جرمی
دشمن هزاران بار از من جان بگیرد
با من بگو کی دیده با رسم تصدق
ریحانه ی زهرا ز مردم نان بگیرد
با من بگو ای جان بابا با چه جرمی
دشمن هزاران بار از من جان بگیرد
@hosenih
دست ار نداری با دوچشم خود دعا کن
زخم دل من از اجل درمان بگیرد
میثم! سزد در ماتمم آنسان بگریی
کز سیل اشکت چرخ را طوفان بگیرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم
#قاسم_نعمتی
▶️
عاشق گمراه را ياد تو جانان کافيست
سينه سوخته را ناله سوزان کافيست
بهر راضى شدن مادر زارت زهرا (س)
لحظه اى زمزمه ذکر حسين جان کافيست
@hosenih
کربلائى شدن ما به خدا آسان است
روضه اى کوته و يک ديده گريان کافيست
گريه شيرازه خون باشد و تسکين قلوب
قطره اش بهر دواى غم دوران کافيست
چون که سر چشمه اشک از دل پر درد بود
به تسلاى غم قلب پريشان کافيست
گر که با لطف تو از دل حجب نور رود
صحنه داغ تو بر دادن هرجان کافيست
هر کسى ديده خودش صحنه يک قتلى را
روضه نه هر غم تو ياد عزيزان کافيست
دختر از دور اگر بوسه فرستد بر نى
بهر تکريم لب قارى قرآن کافيست
@hosenih
بهر زخمى شدن آبله پاى نحيف
يک اشاره ز سوى خار مغيلان کافيست
حيف؛ سر بى بدن آمد که به يک پنجه ناز
بهر شانه شدن موى پريشان کافيست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط
@hosenih
راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش
اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط
اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی
چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط
بیشتر اهل کمینند و تمام راه را-
واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط
جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش
زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط
@hosenih
گریه میکرد و حرامی بُرد پیشِ او گذاشت
غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط
دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت
عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
امشب به شام شام مرا آفتاب برد
کوه غمی که سینه من داشت آب برد
به به ببین که آمده اینجا به دیدنم!
با سر رسیده سر بگذارد به دامنم
@hosenih
خوش آمدی عزیز دل غم کشیده ام
پایت کجاست تا بگذاری به دیده ام؟!
گریه به روز و حال سیاهم نکن پدر
آشفته ام عجیب! نگاهم نکن پدر
آرام باش حال مرا بدترش نکن
هرچه شنیده ای ز کسی باورش نکن
بعد از تو روزگار من و عمه خوب بود
یادت که هست دمدمه های غروب بود؟!
سجاده ی نماز من اصلا لگد نشد
مردی بزور از وسط خیمه رد نشد
پوشیه های اهل حرم را کسی نبرد
چادر نماز قیمتیم را کسی نبرد
اصلا که گفته زجر مرا زجر داده است؟
باور نکن!که حرف بقیه زیاده است
زجر آنقدر هوای مرا بین دشت داشت
آرام آمد و بروی ناقه ام گذاشت
حرف قشنگ به من معصومه کم نزد
من گم شدم ولی به سرم داد هم نزد
زد ابرویم شکست حواسش به من نبود
اهل شراب و دختر بی کس زدن نبود
دراین مسیر تشنه نبودیم آب بود
بابا غذای ماهمه مرغ و کباب بود
لاغرشدم؟بخاطر روزه گرفتن است
خون مردگی چشم من از گریه کردن است
در کوفه حس ما همه حس غرور بود
شکرخدا که چشم بد از ما بدور بود
وقتش شده ز شام بگویم ولی چه سود
خیلی خلاصه جان دلم!شام بد نبود..
@hosenih
القصه خوبی و خوشی من تمام بود
پیری من بخاطر هجر امام بود
آمین بگو دعای مرا سایه سرم
ای کاش کربلا بشود دفن پیکرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه
@hosenih
یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه
نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه
@hosenih
بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه
یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!
با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه
@hosenih
آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
به یادم مونده روزایی، که توو آغوش تو بودم
به رویِ زانوی عمّه، یا رویِ دوش ِ تو بودم
موهام و شونه میکردی، بهم میگفتی دردونه م
نبینم توو خودت باشی، چراغ کوچیکِ خونه م
@hosenih
همین می اومدی خونه، فقط میگشتی دنبالم
برام یه چادر مشکی، خریدی! کردی خوشحالم
میگفتی ای گلِ یاسم، منو می بوسیدی آروم
میدیدی تا که خوابیدم، عبات و میکشیدی روم
ولی حالا با دلتنگی، نشستم زیر نور ماه
کجارفتی بابایی جون؟! ببین قدّم شده کوتاه
ببین افتاده دندونم، رو لبهام ردّی از خونه
به جای رویِ زانوهات، نشستم کنجِ ویرونه
نبودی دستام و بستن، کبوده خیلی میسوزه
یهو سرگیجه میگیرم، چشام تاره یه چن روزه
دیگه میترسم از اَسبا، نمیخوابم دیگه راحت
یه شب از ناقه افتادم، نه با پاهام! که با صورت
برا تفریح و سرگرمی، هُلم میداد با دعوا
من و هی رابرا میزد، بیا زجر(لع) و بزن بابا
کف ِ پاهام زده تاول، ببین دستام چقد سرده
ازش بسکه لگد خوردم، ببین پهلوم ورم کرده
@hosenih
شدم شرمندۂ عمّه، واسم شد بهتر از مادر
بذار واست بگم حالا، که پیشم اومدی با «سر»
نمونده واسه من مویی، ببین که سوخته گیسو
از انگشتر نمی پرسم، نپرسی گوشوارم کو!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#استکبار_ستیزی
#مرگ_بر_آمریکا
#علی_ساعدی
▶️
کانون جنایت و شرر ، آمریکا
شیطان بزرگ و مهدشر،آمریکا
یادت نروداصل برائت اینست
تا لحظه مرگ ، مرگ برآمریکا
@hosenih
باطل متزلزل است وحق پابرجاست
این وعده حقّ وسنّت پاک خداست
امروزحسین حق طلب، ایران است
امروز یزید این جهان ، آمریکاست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#امین_فرخی
▶️
دخترت غرقِ در بلا شده است
قدّم از ظلمشان دوتا شده است
شهرشان رنگ و رو گرفته پدر
روی دستانشان حنا شده است
@hosenih
اهل بیت رسول را زده اند
مزد جدم چه خوب ادا شده است
سهم تو سنگ تیز از روی بام
سهم من فحش و ناسزا شده است
ریخت دندان شیری ام بابا
دهنم لال و بی صدا شده است
این چه وضعیست؟! آبرویم رفت!
رخت هایم چه نخ نما شده است
چشم وا کن ببین که ناموست
وارد مجلس غِنا شده است
@hosenih
چند روزی ندیدمت ، چه عجب
دامنم غرق در طلا شده است
باورم نیست این همان سر توست
حنجر تو جدا جدا شده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
خوابم نمیبَرد که دستِ تو بالشم نیست
بابا یتیم یعنی دستِ نوازشم نیست
باید بگیرم امشب دیوار را نیاُفتم
عمه حواس جمع است اینجاست تا نیاُفتم
@hosenih
حتی توانِ ماندن از بالِ من نیاید
گفتی به زجر دیگر دنبالِ من نیاید
من دوست دارم این را این زخم را که اینجاست
رَدّی که بر رُخم هست نقشِ عقیقِ باباست
دیدم چقدر رویَت تغییر کرده بابا
دیدی چه با گلویم زنجیر کرده بابا
از رویِ بام وقتی تکبیر را کشیدند
وقتی به گردنم بود زنجیر را کشیدند
بابا تمام کردند وقتی غذایشان را
انداختند پیشم نان خُشکهایشان را
کوچکتر از من اینجا این دختران ندیدند
دائم بلند کردند بر من صدایشان را
من رویِ خاک بودم تو رویِ خاک بودی
زحمت به خود ندادند هر بار پایشان را...
@hosenih
انگار میشود خوب خون زخمهای زنجیر
وقتی که عمه بوسید آرام جایشان را
من روسریِ خود را محکم گرفته بودم
در مجلسی که دیدم هر بی حیایشان را
دندانِ تو که اُفتاد لبهایِ من تَرَک خورد
لبهای تو که خون شد کردم هوایشان را
بابا سرت زِ نیزه هرجا که گشت اُفتاد
حتی میانِ مجلس از رویِ طشت اُفتاد
پیشِ لبانِ خُشکَت آن کَس که آب میریخت
دیدم کنارِ طشت است وقتی شراب میریخت
ما بارِ شامیان را بر دوش خسته بُردیم
با ما عمو نبود و چوبِ حراج خوردیم
برخاست گرد و خاکی تا نیزه خورد بر خاک
دیدم عمویِ خود را با نیزه خورد بر خاک
این خارها بزرگاند رفتیم و بی هوا رفت...
از رویِ پا در آمد خاری که زیرِ پا رفت
@hosenih
سنگی به سویم آمد اما به زینبت خورد
اُفتاد پیشِ پایم سنگی که بر لبت خورد
خاکسترِ تنوری مویِ تو را گرفته
این سنگِ بی مُرُوَت بویِ تو را گرفته
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#قاسم_صرافان
▶️
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
@hosenih
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید
موهای شانه کردهاش در معجری باشد
ای کاش میشد بر تنش پیراهنی زیبا ...
یا لااقل پیراهن سالمتری باشد
سخت است هم شیرین زبان باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنهی آب آوری باشد
با آن همه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل میکند شانه
اما نه وقتی شانههای لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشتهی بییاوری باشد
خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد
چشمش به دنبال علیِ اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضههای مادری باشد
وای از دل زینب که باید روضهاش امشب
«بابا ! مرا این بار با خود میبری؟» باشد
بابا ! مرا با خود ببر ، میترسم آن بد مست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
@hosenih
باید بیایم با تو، در برگشت میترسم
در راه خار و سنگهای بدتری باشد
باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
اول تو را سرود لبم انتها لبم
از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم
در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو
صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم
@hosenih
امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام
این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم
من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام
نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم...
...بگشایم و شکایتی از دردها کنم
راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم
خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده
بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم
@hosenih
چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان
اما نخورده است به آب و غذا لبم
"صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خون ها که موج میزند از سینه تا لبم"
با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟!
دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم
خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده
چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم
@hosenih
دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود
بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم
بابا ببخش این لب و دندان خونی ام
می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود
شیرین ترین قوتم همین زهر جفا بود
با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را
اسرار من در کربلای کوچه ها بود
@hosenih
من جای سیلی را به روی ماه دیدم
این جای پنجه مخفی از بابای ما بود
یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم
این ضربه کاری بود، چون که بی هوا بود
آندم که پاره گوشوار مادرم شد
عرش خدا شرمنده از خيرالنسا بود
@hosenih
دیدم که سرو قامت حوریه خم شد
پس شانه لرزان من او را عصا بود
ام المصائب هم ندید این صحنه ها را
حتی نهان این غصه از خون خدا بود
از درد راه خانه را گم کرد مادر
نقش زمین در کوچه جان کبریا بود
@hosenih
در کوچه ها پایان نشد این ماجرا ها
این تازه، ای مردم شروع ماجرا بود
بین در و دیوار دیدم مادرم را
در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود
گاهی به یاری فضه را میخواند و گاهی
در ناله اش یا مصطفی یامرتضا بود
@hosenih
یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند
هر رهگذر میدید اما بیصدا بود
با ریسمان،جمعی علی را میکشیدند
مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود
مادر به امداد پدر خود را کشانید
با اینکه رنجور از فشار دنده ها بود
@hosenih
بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد
دامان مولا شد رها،غوغا بپا بود
با حرف بد ما را به یکسوپرت کردند
قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود
ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست
این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود
@hosenih
این بار اول بود، خونین شد حسینم
زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود
خون میچکید از چادر زهرای اطهر
دستش به معجر زینب از هول بلا بود
زهر جفا اینجا به کامم ریخت دشمن
روزیکه روز غربت آل عبا بود
@hosenih
آری از اینجا مجتبی پاره جگر شد
گریان بما روح لطیف مصطفا بود
خونخواه آل فاطمه،مهدی زهراست
او خود از اول شاهد یومالعزا بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مناجات_و_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن
عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن
مرا مخواه بیش از این به غصه مبتلا حسن
خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن
که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی
ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکریِ خانه ات صدا کنی
به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها
خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام
اسیر دار هیچ کس نشد سر هوایی ام
اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام
نوشته روی قلب من که مُلک مجتبایی ام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم... حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی
وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی
ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
@hosenih
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی
شنیده ام به معرکه... که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
«کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن»
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih