eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.7هزار عکس
15.8هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشنی زیبا از رازِ تازگیِ پیکر شهیدی که بعد از ۱۶ سال سالم تفحص شد...| پیکر شهید شفیعی بعد از ۱۶ سال در عراق سالم تفحص شد و بعثی‌ها هر کاری کردند پیکر را از بین ببرند؛ نتوانستند.‌.. 🔸 ۱۴دی‌ماه؛ سالروز شهادت محمدرضا شفیعی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی خلبانِ شهید یاسینی وجدانش راضی نشد پلِ عراقی‌ها رو منهدم کنه... "جنگ ما جنگِ عقیده بود، نه رفعِ عقده" یعنی این... 🔸۱۵‌دی‌ماه؛ سالروز شهادتِ خلبان سید علیرضا یاسینی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره‌گویی شهید یاسینی پیرامونِ امداد غیبی در جبهه مخصوصاً از ثانیه‌ی ۵۰ به بعدِ این کلیپ رو با دقت ببینید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۱ 🔸با خواندنِ این خاطره، به وسعتِ قلب و روحِ شهید یاسینی پی ببرید |معاونِ‌ فرمانده پایگاه هوایی‌ که شد؛ بهم گفت: هرجا میری خودت رو معرفی نکن؛ نمی‌خوام مردم فکر کنن باهاشون فرق داریم... شده بود امینِ مردم. باهاش درد دل می‌کردند؛ اگه اختلافی داشتند، میومدند پیشش؛ علیرضا هم براشون وقت می‌گذاشت. دلش می‌خواست تا می‌تونه به مردم کمک کنه. یادمه گاهی نیمه‌شب بیدار می‌شدم و می‌دیدم نیست. بعد می‌فهمیدم روغن و برنج و موادِ غذایی می بره میذاره پشتِ درِ خونه‌هایی که مشکلِ مالی دارند. وقتی هم بر می‌گشت، ماشینش رو بی سر و صدا خاموش می‌کرد تا کسی نفهمه... 👤خاطره‌ای از زندگی سرلشکر خلبان شهید سید علیرضا یاسینی 📚منبع: مجموعه آسمان؛ ج۳؛ یاسینی به‌روایت همسرشهید؛ صفحه ۵۸ و ۵۹ _______________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۲ 🔸رفتاری عجیب از یک آقازاده‌ی عزیز... |محمدحسن پسرِ شهید قدوسی بود و نوه‌ی علامه طباطبایی. توی عملیات دیدم یهو بلند شد و رفت سمتِ تانکی‌ که خودش اون رو زده بود. گفتم: کجا میری؟ گفت: خدمه‌ی تانک عراقی داره می‌سوزه، تکلیف من زدنِ تانک بود، اما حالا می‌بینم یه انسان داره می‌سوزه و تکلیفمه که نجاتش بدم.... ۱۶‌دی بود که تیر خورد به سینه‌ی محمد حسن و داشت دست و پا میزد. تا رفتم کمکش، دیدم با خونِ سینه‌اش داره وضو می‌گیره. شوکه شدم. بهم گفت: کمک کن برم سجده. پیشانی‌اش رو گذاشت روی خاک و پر کشید... 👤خاطره‌ای از زندگی دانشجوی شهید محمدحسن قدوسی 📚منبع: خبرگزاری مهر / پایگاه اینترنتی راهیان نور 🔸۱۶‌دی؛ سالگرد شهادت محمدحسن قدوسی گرامی‌باد ___________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۳ 🔸برخورد شگفت‌انگیز شهید با دختر خیابونی‌‌‌... بخاطر این رفتارها بود که بهش لقب دادند... |بچه‌ها توی خیابون دختری رو دستگیر کرده بودند. ظاهراً کس و کاری نداشت و می‌خواستند بفرستنش بهزیستی. اما محمد اجازه نداد. دختر رو با خودش بُرد خونه. اتاقی رو براش آماده کرد و به خانومش گفت: این دختر رو مثل دختر خودمون بدون؛ اگه بره بهزیستی، معلوم نیست سرنوشتش چی میشه... این رو گفت و رفت سمتِ کردستان برا مقابله با منافقین. همسر محمد سنش نزدیکِ سنِ دختر بود، برا همین گفت: منو مثل خواهرِ بزرگترِ خودت بدون... خلاصه اون دختر چند ماه اونجا موند، و محمد پدرانه او رو مثـلِ دخترِ خودش فرستاد خونه‌ی بخت. و حالا دختر، خودش رو بخاطرِ خوشبختیِ کنارِ شوهرش، مدیونِ بابا محمد میدونه... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید بابامحمد رستمی 📚منبع: مجموعه قصه سرداران ۹ ؛ کتاب حامی ؛ صفحه ۷۷ 🔸۱۷دی؛ سالگرد شهادت بابامحمد رستمی گرامی‌باد ______________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۴ 🔸شجاعتی که محصول خودسازی و گریه بر امام‌ حسین علیه‌السلام بود... |خیلی‌ شجاع بود. توی یکی از تظاهراتِ علیه شاه [با اینکه نوجوانی ۱۲ ساله بود] تا سربازها شلیک کردند، جمعیت ساکت شد؛ اما یحیی یه تنه وایساد و شعار داد... بعد از انقلاب هم هر روز صبح اعلامیه‌های‌ گروهک‌ها رو جمع می‌کرد؛ می‌رفت جلو خودشون آتش می‌زد... من فکر می‌کنم این شجاعت نتیجه‌ی خودسازی و نوکری‌اش درِ خونه‌ی امام‌حسینی بود که وقتی توی‌ِ کودکی حتی دکترها هم از خوب شدنش ناامید شدند؛ از مرگ نجاتش داد... میگن یحیی گاهی با چشمانِ اشک‌بار می یومد خونه. وقتی علتِ گریه‌ رو ازش می پرسیدند؛ چیزی نمی گفت. اما دوستاش می‌گفتند: به یاد امام حسین عليه‌السلام مراسم گرفته بودیم و گریه‌اش؛ گریه‌یِ روضه‌ست... 👤خاطره‌ای از نوجوانیِ پاسدار شهید یحیی رحمانیان کوشککی 📚راوی: حجت‌الاسلام موسوی‌زاده؛ به نقل از مرکز اسنادِ ایثارگران فارس 🔰 ➕ __________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۵ 🔸حاضر نیستم خانمِ بی‌حجاب بیاد عروسی‌ام ... |دم‌دمایِ ‌عروسی، پدرم داشت لیستِ‌ مهمونا رو آماده می‌کرد، که مهدی دید آمارِ تعدادی خانواده بدحجاب رو هم نوشته؛ به احترامِ پدرم اون موقع چیزی نگفت. اما بعدش بهشون زنگ زده و گفته بود: اگه این مسأله باعث بشه دخترتون رو بهم ندین، تا آخر عمر ازدواج نمی‌کنم، اما اجازه هم نمیدم خانمِ بدحجاب بیاد تویِ عروسی‌ام، وگنـاهی رخ بده... پدرم هم قبول‌کرد و خانواده‌ی بدحجاب دعوت نکردیم.... پنجشنبه آقا مهدی اومد و گفت: بیا بریم قم حرم حضرت‌ معصومه(س) ؛ هم زیارتی کنیم و هم مددی بگیریم برا بقیه‌ی کارها... رفتیم و از تویِ حرم آقا مهدی زنگ زد به یکی از علما، تا از قرآن مدد بگیریم. ایشون هم قرآن باز کرد و آیه‌ی زوج هایِ بهشتی اومد... 👤خاطره‌ای از زندگی مدافع‌حرم شهید مهدی نوروزی 📚منبع: کتاب “دیدار پس از غروب” صفحه ۲۲ و ۲۳ ______________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۶ 🔸خواب‌های عجیبِ آقا مصطفی... |مصطفی خوابهای خوب زیاد می‌دید. یه روز صبح بلند شد و دیدم چهره‌اش برافروخته‌ست.گفتم: چی شده؟ اولش چیزی نمی‌گفت. اما وقتی اصرار کردم، گفت: امام زمان(عج) رو توی خواب دیدم؛ آقا بهم فرمود: من از شما راضی‌ام... بعد از مدتی خواب دید تویِ صحرایِ کربلا، پشتِ سرِ امام حسین(ع) نماز صبح می‌خونده... یه بار هم تعریف کرد که: خواب دیدم پیامبر(ص) قبری رو بهم نشون داده و فرمودند: جایگاه تو اینجاست... 👤خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 📚منبع: کتاب “من مادر مصطفی” صفحه ۵۹ و ۶۰ به نقل از همسرشهید __________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۹ 🔸اگه ورزشکار هستی؛ این مدلی باش... |به ورزش‌‌های شنا و تكواندو علاقه داشت و ورزشكارِ كم‌نظيری بود. از حضورش در ورزش هم برایِ ارشادِ نسلِ جوان استفاده می‌كرد. توی ورزشگاه دوستـان زیادی رو پيدا، و اونا رو جذبِ برنامه‌های مذهبی کرده بود. خواهرش ميگه: حسیـن آقا هميشه برا رفتن به باشگاه وضو می‌گرفت و می‌گفت: با وضو میرم باشگاه؛ تا روح و جسمم با هم پرورش پيدا كنه... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حسین غنیمت‌پور 📚منبع: نویدشاهد “بنیاد شهید” ؛ پرونده فرهنگی شاهد 🔸۲۴دی‌ماه؛ سالگرد شهادت حسین غنیمت‌پور گرامی‌باد ___________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۱۸ 🔸برخورد جالب شهید سیّاح‌طاهری با نوجوانی که به او توهین کرد... |پیرمردِ فقیری نشسته بود سرِ مزارش و گریه می‌کرد. می‌گفت: تا حالا انسانی به شریفیِ ایشون ندیده بودم... ظاهراً یه روز حاج‌سعید با ماشین از جایی‌ که آب بارون جمع شده بود، عبور می‌کرده و آبِ جمع شده می‌پاشه به سر تا پایِ پسرِ نوجوونِ این پیرمرد. پسر هم شروع می‌کنه به اهانت... اما حاجی جایِ دلخوری، سریع از ماشین پیاده میشه و بعد از عذرخواهی از پسر بچه؛ ایشون رو می‌رسونه خونه‌شون. اونجا می‌فهمه که وضعِ‌ مالی خوبی ندارند. برا همین میره یه شلوار واسه نوجوون می‌خره؛ و فردای اون روز براش می‌بره... پیرمرد با گریه می‌گفت: وقتی‌ شنیدم ایشون شهید شده، خیلی ناراحت شدم... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حاج سعید سیّاح‌ طاهری 📚 منبع: کتاب “به وقت عاشقی” ، صفحه ۱۶۲ 🔰 ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی زیبا از زندگی سردار شهید حسین غنیمت‌پور 🌼 |قبل از انقلاب يه شب خواب ديدم امام‌خمينی به منزل ما اومد و گفت: بچه‌ها رو جمع كن تا نصيحتی به شما بكنم. وقتی همه جمع شدیم، امام در حالیکه نگاهش به حسین بود، گفت: شما از اول راهِ راست رو رفتی، از حالا به بعد هم، همين راه رو ادامه بده! حسين هم محو صورت نورانی امام شده بود. از امام پرسيدم: چرا شما اينقدر به حسين توجه دارید؟ امام فرمود: او در آينده سرباز امام زمان (عج) ميشه... بعد در حالیکه به سمت در می‌رفتند، دوباره فرمودند: مراقب حسينت باش كه سرباز امامه... قبل از بیرون رفتن هم برا سومين بار، سفارش حسين رو کردند و رفتند... 🌼 |خیلی اهل مطالعه بود. حتی كتاب‌های اديان ديگه رو هم می‌خوند. بهش گفتم: تو از خوندنِ كتاب سير نميشى؟ گفت: انسان بايد از همه‌ى لحظه‌هایِ عمرش استفاده كنه؛ بايد اونقدر اطلاعاتم رو بالا ببرم كه اگه يه كمونيست ازم سؤال كرد، بتونم قانعش کنم... 🌼 |توی بچگی مریض شد و امام‌رضا (ع) شفاش داد... هر وقت هم از جبهه ميومد، اول می‌رفت مشهد پابوسیِ امام‌رضا (ع)... بعد از شهادتش پانزده روز دنبال جنازه‌اش توی تهران گشتيم، اما پيدا نشد. از طرف بنياد شهيد تماس گرفتند و گفتند: پیکرِ حسين اشتباهی رفته مشهد. حتي حسین رو دور حرم م هم طواف داده بودند... خلاصه پيكر مطهر حسين برگشت و بعد از تشييع، در گلزار شهدای شاهرود به خاك سپرده شد.‌‌ 📚منبع: نوید شاهد"بنیاد شهید" 🔸۲۴دی‌ماه؛ سالروز شهادت سردار حسین غنیمت‌پور گرامی‌باد