#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۰۷
به مناسبت ایام زیارتی مخصوص امام رضا جان علیه السلام
(جلوه اول)
یابن شبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب
یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن شبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟
جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟
یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن
این راز را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر
سر روی پای فاطمه بود و برید شمر
یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد
نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد
هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود
دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد
یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای
یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۰۸
(جلوه دوم)
یابن شبیب یاد کن از پیکر حسین
ضجه بزن برای تن بی سر حسین
عالم اگر بمیرد از این غصه کم بود
کف می زدند دور و بر خواهر حسین
از خیمه تا به تل به زمین خورد عمه ام
یابن شبیب دست به سر برد عمه ام
یابن شبیب شام غمم بی سحر شده
یاس علی به نیزه و،بی برگ و بر شده
یابن شبیب بعد هجوم سنان و تیر
در زیر پای اسب تنش نرم تر شده
یابن شبیب قتلگهش تنگ بوده است
دور و بر حسین پر از سنگ بوده است
یابن شبیب گل ته گودال دیده ای؟
قرآن پاره پاره و پامال دیده ای؟
هنگام دست و پا زدنش دست می زدند
یابن شبیب غارت و جنجال دیده ای؟
تنها نه آنکه بر بدنش سنگ خورده است
بر صورت و محاسن او چنگ خورده است
یابن شبیب بال و پرم درد می کند
از سوز روضه هاش سرم درد می کند
یابن شبیب طفل سه ساله به ناله گفت
از تازیانه ها کمرم درد می کند
یابن شبیب غارت گهواره دیده ای؟
یابن شبیب کودک آواره دیده ای؟
یابن شبیب زخم تنش سخت وا شده
پیش از سنان،سه شعبه بر آن سینه جا شده
یابن شبیب زانوی قاتل به سینه بود
در پیش چشم عمه سر از تن جدا شده
مذبوح را کسی ز قفا سر نمی برد
از مرغ زنده هیچ کسی پر نمی برد
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۰۹
(جلوه سوم)
یابن شبیب خون به دل اهل عالم است
چشمان عرشیان همه از اشک پر نم است
از بس که داغ بر جگر ما گذاشتند
هر روزِ ما ز غصهی جدم مُحرّم است
بی اختیار اشک شود جاری از دوعین
مثل زمان جاهلیت کشته شد حسین
یابن شبیب حمله به پیکر شروع شد
از قتلگاه گریهی مادر شروع شد
یابن شبیب نحر گلو را ندیده ای
او زنده و بریدن حنجر شروع شد
یابن شبیب بسمل پرکنده دیده ای
بر روی خاک جسم پراکنده دیده ای
یابن شبیب داغ برادر چه سخت بود
یابن شبیب خنده به خواهر چه سخت بود
یک جای سالمی به تن جد ما نبود
در قتلگاه بوسه به حنجر چه سخت بود
یابن شبیب یوسف ما بین چاه بود
یک عده گرگ دور و بر قتلگاه بود
یابن شبیب پیکر جدم ز هم گسست
آن لحظه ای که شمر روی سینه اش نشست
زانو گذاشت شمر ولی قبل از این سنان
با زور نیزه سینهی جد مرا شکست
یابن شبیب خرد شد آیینهی حسین
با مرکب آمدند روی سینهی حسین
یابن شبیب عمهی ما داغدیده بود
باقدّ خم کنار تنی سربریده بود
میخواست تا زمین نخورد بین ازدحام
امّا توان نداشت، ز بس که دویده بود
یابن شبیب شعله به هفت آسمان زدند
با کعب نیزه بر بدن عمه جان زدند
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۱۰
(جلوه چهارم)
یابن شبیب جان من از غصه بر لب است
اشکم برای غصه و غمهای زینب است
جدم اگر که ماند تنش زیر دست وپا
زینب نظاره گر به به تن زیر مرکب است
وقت غروب بود که شد آسمان کبود
چادر به پای عمهی ما گیر کرده بود
یابن شبیب ز گریه خودت را رها مکن
گریه ز داغ کرب و بلا، بیصدا مکن
یابن شبیب عمهی ما رو به شمر زد
میگفت اینچنین سر او را جدا مکن
با چند ضربه شمر گلو را برید آه
سر را گرفت رو به حرم میدوید آه
یابن شبیب عمهی ما سربه زیر شد
یک نصف روز از غم و از غصه پیر شد
با شمر هم کلام شدن حق او نبود
امّا سر حسین دگر ناگزیر شد
یابن شبیب غم تب و تابش گرفته بود
عباس رفت پس که رکابش گرفته بود؟
یابن شبیب قلب من از غصه آب شد
بی حرمتی به همسر جدم رباب شد
یابن شبیب عمه ما دست بسته بود
با تازیانه وارد بزم شراب شد
روزم ز غصه مثل شب تار میشود
وقتی که صحبت از سر بازار میشود
بازار بود و طعنه و دشنام و هلهله
یابن شبیب عمه ما بود و سلسله
بر اشک های مادر بی شیر کف زدند
بدتر از اینهمه کف و شادی حرمله
یابن شبیب ز غربت یک زن شنیده ای
برروی نیزه کودک ششماهه دیده ای
#محمود_اسدی_شائق
هدایت شده از A A
سلام ای برازندهات کبریایی
سلام ای که داری شکوه خدایی
سلام ای مقامات تو ماوَرایی
تو مافوق اِدراک اَمثال مایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
تو آن نور محضی که سایه ندارد
تو دینی و دین بی تو پایه ندارد
کتابُ اللهِ بی تو آیه ندارد-
-که ما بندگان را کند رهنمایی
تو مولاعلیّ بن موسیالرضایی
به نام تو هرکس توسّل نکرده
به ذات الهی توکّل نکرده
کسی چون تو مارا تحمّل نکرده
تو بالاترین حدّ صبر و رضایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
امام الرّئوف و انیس النّفوسی
توخورشیدهشتم؛توشمسالشّموسی
که خورشید دارد سرِ خاکبوسی
دم صبح بر پای ایوان طلایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
امامی به این مهربانی ندیدم
نگاری به این دلسِتانی ندیدم
و چون این حرم آستانی ندیدم
که درچشم عالم کند خودنمایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
توعالیمقامی توعالیجنابی
تو همکنیه با حضرت بوترابی
توزهرا سرشتی تو زهرا مَآبی
تو هم مثل او بضعةُ المُصطفایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
تورا عدّهای گفته شاه خراسان
تورا دستهای خوانده سُلطان ایران
بهموسیبنجعفربهموسیبنعمران
تو در اصل سُلطانارضوسمایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
تو بینسخه درمانکُنیدرد ما را
شفا میدهی هرچه بیدست و پارا
فَلجها؛کر و لالها؛کور ها را
کجاهستاینگونهدارالشفایی؟
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
شدم عازم مشهد ای شاه هربار
نوشتند در نامه ام حجّ بسیار
برایم رقم خورد در وقت دیدار
چهزیباطوافی؛چهسعیوصفایی!
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
بهشتاست محدودهی حائر تو
بُوَد زائر ذات حق ؛ زائر تو
بواللهِ یک ذرّه هم چاکر تو
ندارد کنار تو ترس از بلایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
شبیه تمام گرفتارها ؛ من
به پابوسیات آمدم بارها من
دلم قُرص باشد چو زوّارها من
سهجاوعدهدادی و حتماًمیآیی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
بهغیر از تو من تکیهگاهیندارم
بهغیر از حرم سرپناهی ندارم
بهجز گریه پیش تو راهی ندارم
ببخشا اگر سر زد از من خطایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
ببین فصل کالی مارا ؛کرم کن
ببین خستهحالی مارا کرم کن
ببین دست خالی مارا کرم کن
تصدّقکن ایذوالکرم؛کربلایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
مدد کنکهپای تو مُحکم بمانم
به پای تو تا پای جانم بمانم
اجازه بده تا مُحرّم بمانم
که از شوق مشّایه هستم هوایی
تو مولاعلیّبنموسیالرّضایی
محمد قاسمی
هدایت شده از حسین ترکان
#کیستم_من
كيستم من ؟ شمع جمع آل خير المرسلينم
كيستم من ؟ قبله دل كعبه اهل يقينم
كيستم من ؟ يوسف زهرا امام هشتمينم
كيستم من ؟ كوثر و طاها و نور و يا و سينم
كيستم من ؟ ملجا خلق سماوات و زمينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
كيستم من ؟ بضعه پيغمبر اكرم رضايم
كيستم من ؟ نجل زهرا و علي مرتضايم
كيستم من چارده معصوم را شمس الضحايم
كيستم من ؟ حجت حق ضامن خلق خدايم
كيستم من ؟ نور چشم رحمت للعالمينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
من در آغوش خراسان كعبه بيت الحرامم
من پناه مرد و زن من دستگير خاص و عامم
من ركوعم من سجودم من قعودم من قيامم
من چراغ و چشم نُه معصوم و باب سه امامم
من امام كل خلق اولين و آخرينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
خضر باشد تشنه كام جام سقاخانه من
مرغ روح قدسيان مشتاق دام و دانه من
آسمان و آفتاب و ماه او پروانه من
كوثر علم و كمال و فضل ، از پيمانه من
عارفان را جام نور از چشمه علم اليقينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
علم و فقه و حكمت و عرفان زبان از من گرفته
ملك هستي تا ابد مهد امان از من گرفته
آنچه در دامن گرفته آسمان از من گرفته
آفرينش ز امر حق خط امان از من گرفته
چرخ گردون را امانم ملك هستي را امينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
من مه ذيقعده را از مهر رويم نور دادم
من به خيل دوستان خويش ، شوق و شور دادم
من سلام زايرينم را جواب از دور دادم
من به گلزار جنان با زائر خود همنشينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
گه به دوش نجمه چون ماه درخشان مي درخشم
گه به دست موسي جعفر چو قرآن مي درخشم
گه به قلب اهل ايمان همچو ايمان مي درخشم
گاه بر جان وجود از قلب ايران مي درخشم
گه فقيران گاه محرومان عالم را معينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
اي گنهكاران ، من از رحمت شما را مي پذيرم
از عطاي خويشتن اهل خطا را مي پذيرم
هر كه هستي باش ، من شاه و گدا را مي پذيرم
دوست و دشمن ، غريب و آشنا را مي پذيرم
در نمي بندم به روي هيچكس ، آري من اينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
اهل ايران ، من به شهر طوس مهمان شمايم
در دل اين خاك خورشيد خراسان شمايم
هم نگهبان شما هم كعبه جان شمايم
مهر تابان شما و مهر ايمان شمايم
هان! طواف آريد اينك دور قبر نازنينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
من صفا و شوق و شور اهل ايران را چو ديدم
از كنار تربت جدم محمد پا كشيدم
آمدم صحرا به صحرا تا در اين وادي رسيدم
همچو جان در سينه خاك خراسان آرميدم
گشته ايران حلقه انگشتر و من چون نگينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
زائرين قبر من من در دو دنيا با شمايم
عهد كردم تا سه نوبت ديدن هر يك بيايم
دستگير عالمي از رحمت بي منتهايم
«ميثم» آلوده را هم از كرم ياري نمايم
دم به دم در نظم او مضمون نو مي آفرينم
من رئوف آل پيغمبر رضا سلطان دينم
#استادغلامرضاسازگار
#امام_رضا_علیه_السلام
من که با گرد و غبارت هم برابر نیستم
از همه کمتر منم از هیچ کس سر نیستم
زائرانت جای خود ... حتی به کفترهای تو ...
غبطه خواهم خورد ، حالا که کبوتر نیستم
من اگر یک لحظه هم جز خانه ات جایی روم
مادرم شیرش حرامم باد ... نوکر نیستم
من برای استلام کعبه ات در نوبتم
یک نگاهی به تَهِ صف کن ، من آخر نیستم
قایق بی بادبانم روی موج زائران
هیچ جایی بهتر از اینجا شناور نیستم
از ضریح تو گلاب ناب می جوشد فقط
تا که عطرآگین شوم دنبال قَمصَر نیستم
میهمانت هستم آقا جان ..."بفرمایی" بگو
تا ببینی "داخلم" ... دیگر دَمِ در نیستم
تا که دیدم یک فلج بر روی پایش ایستاد
غبطه خوردم که چرا من مبتلاتر نیستم
هر کسی که دید وضعم را به حالم گریه کرد
فکر می کردم که دیگر گریه آور نیستم
پنجره فولادی ام کن که شفا لازم شدم
من مریضم گرچه اصلا بین بستر نیستم
#رضاقاسمی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
حسرت روز و شبم روی شما را دیدن
چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن
وسط گریهی این وصل کمی خندیدن
پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن
چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟!
به روی صورت ما زلف رهایی برسد
اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است
بیخبر بودنِ از حال نگارم سخت است
سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است
جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است
یا که میمیرم و جسم و کفنم میپوسد
یا که روزی لب من پای تو را میبوسد
آشنای دل ویرانهی من تنها تو
پس مصفی شدن کلبهی این دل با تو
دل نبستم به کسی جان خودم الا تو
سائلم...بیسر و پایم به خدا اما تو
شهریاری و فقط "عادتکم احسان" است
شرح این جمله خودش چند سری دیوان است
ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی
صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی
دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی
در سیاهی زمان راه سعادت هستی
راه گم کردهام ای شاه بیا کاری کن
من پناهنده شدم... باز مرا یاری کن
به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند
به نواهای علی در دل هرشب سوگند
به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند
به پریشانی و حیرانی زینب سوگند
منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد
یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد
#محمدجوادشیرازی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
میان باید و شاید، همیشه درگیر است
کسی که پایِ دلش در حصارِ زنجیر است
نخورده غصهی روزی، گدایِ این خانه
که لطفِ صاحبِ خانه، بدون تاخیر است
نبرده رنج، چه گنجی به ما عطا کردند
که عاشقِ تو شدن، بهترین تقدیر است
به دل وصال تو را وعده دادهام هر دم
ظهورت آرزوی هر جوان و هر پیر است
زبان ز شرحِ فراقِ تو قاصرست، آری
حدیث هجر تو را، خون دیده تفسیر است
گناه بین من و تو جدایی افکنده
همیشه نامهی من، پر ز جرم و تقصیر است
خودت برای ظهورِ خودت دعایی کن
که نالههایِ دلِ من، بدون تاثیر است
بیا و بند بزن چینی دل من را
دل شکستهی من مستحق تعمیر است
نگو که از من آلوده ناامید هستی-
برای نوکرِ خوبی شدن، نگو دیر است
کسی که در وسط کوچه قد عَلَم کرده
چه شد که گوشهی خانه چنین زمینگیر است؟
چه آمده به سرش بین آن در و دیوار؟
که در سنین جوانی ز زندگی سیر است
شبیه عاشقِ چشم انتظار میگرییم
به حال مادرتان زار زار میگرییم
#محمودمربوبی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
اگرچه زود؛ میآید، اگرچه دیر؛ میآید
سوار سبزپوش ما به هر تقدیر میآید
همان خورشید موعودی که در روز طلوع او
حدیث صبح صادق میشود تفسیر، میآید
زمین آبیتر از این آسمانها میشود وقتی
که آن آیینۀ سبز «خدا - تصویر» میآید
شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی
به روی سنگها هم میکند تأثیر، میآید
در اعماق نگاهش میتوان خشمی مقدس دید
دلش لبریز از مهر است و با شمشیر میآید
چنان با ضربههای حیدری اعجاز خواهد کرد
که از دیوار هم گلنغمۀ تکبیر میآید
دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است
نه قدری زودتر از آن نه با تأخیر میآید
#سیدمحمدجوادشرافت
#ارمغان | سپهر طریقت
شاعر: #شهاب_نیریزی ( سیّد محمّدحسن نیریز )
قالب: #غزل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خنک آن نسیم عنایتی، که وزد ز کوت علی علی
چه خوش آنکه پرده برافکنی، ز رخ نکوت على على
من و مهرت ای شه لوكشف، سر و جان نهاده همی به کف
نهراسم ار بکشند صف، سپه عدوت على على
تو شهی حجاز و عراق را، تو مهی ندیده مَحاق را
بنشان شرار فراق را، ز زلال جوت علی علی
به ظهور ذاتِکَ مابَدا، بِبَهاء وجهِک مابَها
ز زمین گرفته الى السماء، لمعات روت علی علی
بِکَ والضُحى بِک والقمر، بِک والنّجوم اذ انتشر
بِکُشی اگر نکشیم سر، ز کمند موت علی علی
تو شعاع شمس هویتی، تو مه سپهر طریقتی
بچشان شراب حقیقتی ز می سبوت علی علی
تویی آنکه دم زنی از قِدم، به حدوث اگر چه زنی قَدَم
به مشام جان رسد از اِرم، رَوَحات بوت علی علی
دل تو کتاب مبین بوَد، همه را عقیده بر این بود
که به از بهشت برین بود، نظری به سوت على علی
تو وصی احمد مرسلی، ز جهانیان همه افضلی
سخنی ز شرح مفصلی، همه گفت و گوت علی علی
ز نَفَختُ فِیه تو عالِمی، نه عجب که زنده شود دمی
که نوای حق شنود همی، ز لب و گلوت علی علی
همه در طلب پی جست و جو، همه در ترنم و گفتوگو
شنوم همی ز چهار سو، نغمات هوت علی علی
تو حیات و ما همه تشنه لب، ظلمات موی تو تیره شب
دل ما سکندر و در طلب، پی جست و جوت على على
بشکن طلسم حجاب را، بفکن ز چهره نقاب را
که به دل نمانده «شهاب» را، به جز آرزوت علی علی
#امیرالمؤمنین
.
#یاعلی_علیه_السلام
خورشید پیش نور شما روسیاه شد
هر کس ندید صحن تو عمرش تباه شد
میثم به دار عشق علی سر به راه شد
با ذکر او بساط طرب رو به راه شد...
حالا شروع می شود این شعر با شعف
هرچند در قمم دل من هست در نجف
مولا نگاه حیدری ات شیر پروراست
تمثیل ابروان تو صحرای محشر است
مدیون دست های شما درب خیبر است
عاجز به شرح گیسوی تو هر سخن ور است
بایک تبسم تو خدا خلق نور کرد
موسی ز نیل با مدد تو عبور کرد
روز الست نام تو بر ما ظهور کرد
ذکرت خرابه ی دل ما غرق نور کرد
دل را نمی توان ز ولای تو دور کرد
خالق بساط مستی ما را که جور کرد
انگور درضریح تو مارا خراب کرد
مهر تو غوره های نجف را شراب کرد
دستان پینه دار تو نقاش کهکشان
رفعت گرفت با نگهت سقف آسمان
جبریل زیر سایه تان کرده آشیان
مارا بهشت روی شما می کند جوان
با این حساب دل به نگاه تو باختیم
این خانه را برای ولای تو ساختیم
چشمات نار و جنت ما را قسیم شد
موسی به عشق صحبت با تو ،کلیم شد
سجده نکرد تا به تو شیطان ،رجیم شد
خالق اسیر عشق شما از قدیم شد
هرکس که شد گدای تو آقا ی عالم است
شرمنده ی محبتت اولاد ادم است
آموخت ابروی تو به عالم شکار را
برداشت از قلوب ،ولایت غبار را
سر می کنم به شوق نجف روزگار را
دریاب حال زار دل بی قرار را
مارا فمن یمت یرنی تو کرده مست
الموت و حق ،چون که علی حق مطلق است
#علی_اصغریزدی
.
#ارمغان | التجاء
شاعر: محمّدحسین #صغیر_اصفهانی
قالب: #غزل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ز طریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد
به چه دل نهد به که رو کند به چه سو رود به کجا رسد
ز خدا طلب دل مقبلی به علی ز جان متوسلی
که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد
ازلی ولایت او بود ابدی عنایت او بود
ز کف کفایت او بود به خدا هر آنچه به ما رسد
به علی اگر بری التجا چه در این سرا چه در آن سرا
همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد
علی ای تو یاور و یار ما اسفا به حال فکار ما
نه اگر به عقده کار ما مدد از تو عقده گشا رسد
نه به هرکه هرکه فدا شود چو فدائی تو به جا شود
که هر آنکه در تو فنا شود ز چنین فنا به بقا رسد
بود ای مربی جان و دل ز تو خیمه گرچه در آب و گل
تویی آنکه فیض تو متصل به فرشتگان سما رسد
دو جهان رهین عنایتت ره حق طریق هدایتت
همه را به خوان ولایتت ز خدا هماره صلا رسد
به غدیر خم چو به امر هو بستودت احمد نیک خو
به جهانیان ز ندای او همه لحظه لحظه ندا رسد
ز رخت که نور خدا از آن بود ای ولی خدا عیان
به دل و به دیدۀ عاشقان همه لمعه لمعه ضیا رسد
به مؤآلف تو مقر جنان به مخالف تو سقر مکان
به تو نیک و بد شود امتحان ز تو خیر و شر به جزا رسد
چو منی کجا و ثنای تو که تو را ستوده خدای تو
چه بیان کنم به سزای تو که تو را به حد ثنا رسد
مگر از زبونی خود زبان بگشایم ای شه انس و جان
که کند ز محنت خود بیان به حضور شه چو گدا رسد
تو شهی و بنده گدای تو سر و جان من به فدای تو
چه شود ز برگ و نوای تو دل بینوا به نوا رسد
دل من که غنچه صفت شها شده خون سزد چو گل از صبا
ز نسیم لطف تو ذو العطا به کمال لطف و صفا رسد
تو به حق ز هرچه مقدمی به قضا تو آمر و حاکمی
ز تو بینم آنچه به من همی ز قدر رود ز قضا رسد
به صغیر خسته لقای تو بود انتهای عطای تو
چو به قائلین ثنای تو ز در تو اجر و عطا رسد
#امیرالمومنین
.
#ارمغان | شمیم
شاعر: #عابد_تبریزی ( محمّد عابد )
قالب: #غزل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در هر کسی که زدم نشد، به مراد کام دلم روا
مگر ای شهنشه انس و جان، تو کنی به درد دلم دوا
چه اسیر سلسلۀ محن، چه دچار موج ظلام غم
بِوِلاءِ ذاتِک إِنْتَجى، بضیاء وَجْهِک اهْتَدَى
گل اگر شکفته به گلستان، به جز این نباشدش آرزو
که شمیم زلف تو بشنود، مگر از روایح جانفزا
أَرَجَى جَنانُ مَنِ الَّذى، هُوَ فِی صِفَاتِک مُنْکِرٌ
که نصیبه ای ز حنان حق، رَسدش به عرصه؛ گَهِ جزا
مگر از شمائم کوی تو، نفسی شنیده سحرگهان
که چو سرخوشان شبانگهی، بگرفته راه چمن صبا
همه در هوای اشارتی، که کند قبول خدائیت
لِمَ مَا تَقُولُ أَنَا الَّذی، هُوَ مُبْتَدى هُوَ مُنْتَهى
به حجاب موج خلاف حق، شده بود تیره جهان همه
طَلَعَاتُ وَجْهُ وَجیهک، فَمَحَتْ بِظُلُمْتِ وَالدُّجى
به جحیم جنّتیان اگر، تو به اهل خویش رضا شوی
فَتَمیلُ شیعَتُکُم بِها، مُتَسَرّعاً مُتَسِرّرا
دو نشانه است جهان تو را، به فروغ چهره و جعد مو
بِغَداتِها و عَشیّها، به عَشیها و غَداتِها
غم اشتیاق جمال تو، زده شعله ها به نهاد ما
وَتَسیلُ دَمْعَة عَینِنَا مُتَداوماً مُتَوَالِیا
دل «عابد» از ستم فلک، به هراس بودی و درد و غم
بظِلالِ رَحْمَتُکُمْ أوَى وَ مِنَ النَّوائِب قَد نَجى
#امیرالمؤمنین
.
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل
به سویت آمدم آقا به اشک دیده میخوانم
رضاجانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
تویی آنکه تمام عمر ندیدی جز بدی از من
منم آنکه ز لطف و رأفتت مبهوت و حیرانم
مران از در مرا، جانِ جواد خود بده راهم
قبول اینکه بدم امّا قبولم کن که مهمانم
(اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم)*
میان این حرم هر گوشه آید بوی ششگوشه
میان این حرم ابریست حال و روز چشمانم
کبوترها چو میآیند آب از حوض مینوشند
میان صحنت آقاجان به یاد شاه عطشانم
دلت را تا به دست آرم به پای روضهی جدّت
همیشه تا که میخوانند از گودال، گریانم
شنیدم از پریشانیِ زینب روضه میخواندی
به یاد این پریشانیتان آقا پریشانم
شنیدم عمه جانت را به کعب نیزه آزردند
چگونه شد جدا از پیکر بی سر نمیدانم
#محمود_اسدی_شائق
#نوکری_اهل_بیت_ع
من فقط یک نوکرم، کار خودم را میکنم
او خودش هر وقت لازم شد به نوکر میرسد
#علی_اکبر_لطیفیان
دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست
تا روی پای نوکریام ایستادهام
#رضا_قاسمی
مداح و روضهخوان و سخنران و چایریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکریست
#وحید_محمدی
در لباسِ نوکری، موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم
#علیرضا_خاکساری
من زندهام به نوکری خانهی شما!
پس نوکری به کار نگیری به جای من!
#سیدپوریا_هاشمی
سرمایهی من نوکریِ حضرت سلطان
هر ثانیهاَش نابترین گنجِ زمانست
#منصوره_محمدی_مزینان
بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است
عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند
#محمود_ژولیده
بهترین آوازهها در خادمیِ کوی توست
شهرتِ خالی زشوقِ نوکری، شهرت نشد
#علیرضا_خاکساری
آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همهاش تحت لوای حَسَنین
#محمدجواد_شیرازی
تا غلامت شدیم فهمیدیم
نوکری، احترام هم دارد
#نفیسه_سادات_موسوی
آبروداری ما بی آبروها پای اوست
تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست
#سیدپوریا_هاشمی
من مفتخر به نوکری حضرت توأم
تو سفرهدار هستی و من دعوت توأم
#رضا_دین_پرور
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
#بردیا_محمدی
از حب قیمتیِ تو قیمت گرفتهایم
با نوکری تو همه عزت گرفتهایم
#علیرضا_خاکساری
عشق تو شغل شریف انبیای عالم است
در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین
#رضا_دین_پرور
با نوکریِ آل علی زندهام فقط
عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست
#احسان_نرگسی
غلام خانهی زهرا حسابمان کردند
برای نوکریاش انتخابمان کردند
#وحید_محمدی
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم
#علیرضا_خاکساری
از نوکری توست به هرجا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست
#احسان_نرگسی
مادرم با نمک روضه بزرگم کرده
من به این نوکری از کودکیام منصوبم
#قاسم_نعمتی
عمری به عشق نوکریِ تو دویدهام
حالا که اوفتادهام از پا نمیخری؟
#موسی_علیمرادی
ذرهای هم که آبرو داریم
همه از نوکری او داریم
#مجید_گل_دار
نوکری فاطمه محشر به دادم میرسد
از غلام مادرش آقا تشکر میکند
#محمدجواد_شیرازی
دلخوشیام چیست به جز نوکری؟
حیدریام حیدریام حیدری
#احسان_نرگسی
از همان روز ولادت شدهام پابستت
قِدمت نوکریام از سَنَواتم پیداست
#رضا_قاسمی
مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا
نوکریِ خانهی زهرا به دردم میخورد
#محمدجواد_شیرازی
خدمتگزار اهل خرابات اگر شدی
ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد
#علی_اکبر_لطیفیان
هر آنکه نوکری نوکر تو را کردهست
به قول مُرشد ما، بسته است بارش را
#احسان_نرگسی
با نوکریات سینهزن شوکت گرفته
هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته
#محمدجواد_شیرازی
دم تو گرم و کرمخانهی شما آباد
که بین خانهی تو گرم نوکری هستم
#اسماعیل_شبرنگ
#امام_حسین_علیهالسلام
نمى گنجد به راه عشق تو پا پس كشيدن ، نه ...
هزاران بار تب كرديم اما تب بريدن نه
طنين اسم تو پر كرده از بس عالم ما را
ز عشقت حرف خورديمو ولی هرگز شنيدن نه
به لطف عطر ناب مرقدت ما چشم و دل سيريم
چو حوا نيست بر نوكر هوای سيب چيدن ، نه
به احسان نگاهت كربلا قابی است بی تكرار
كه چشمان تشنه مى مانند و سير از ميل ديدن نه
كبوتر بچه ميداند تمناى دل ما را
كه ميل پر زدن داريم و پر های پريدن نه
#مهرشاد_واحدی
یاعلی مدد
عشق و محبت علوی در سرشت ماست
مردن به راه ورسم علی سرنوشت ماست
دنیا بدون ساقی کوثر جهنم است
ایوان طلای حضرت حیدر بهشت ماست
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
#چله_محرم
#امام_حسين_عليهالسلام
مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی...
ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شراب سرخ با پیمانه ای گفت
کبوتر وقت ترک لانه ای گفت
جنون عشق در دیوانه ای گفت
شنیدم شمع با پروانه ای گفت
بسوزی پابهپای من در این غم
چهل شب مانده تا ماه محرم
سرِ بازار با قدی خمیده
عصای پیری بابا رسیده
خودش با شانه ای بیرقکشیده
برایم پیرهن مشکی خریده
عجب رختی شود این رخت ماتم
چهل شب مانده تا ماه محرم
از این دنیای پوچِ هیچمقدار
ز دست روزگار مردم آزار
گرفتارم گرفتارم گرفتار
اجل دست از سرم بردار..،بردار
به من مهلت بده ای مرگ..،این دم
چهل شب مانده تا ماه محرم
شبیه بادها باشیم ای کاش
رهاتر از رها باشیم ای کاش
شکوهِ ربنا باشیم ای کاش
مُحرم کربلا باشیم ای کاش
همین امشب بده اذن مرا هم
چهل شب مانده تا ماه محرم
هبوط ماه،چشمِ روشن تو
چه بد بودهاست طرز کشتن تو
به دست کیست آن پیراهن تو
دگر وقتی نمانده تا تن تو
شود در زیر سم اسب درهم
چهل شب مانده تا ماه محرم
نوشته چکمه رویِ بال بُردند
تنت را تا تهِ گودال بردند
تو را با نیزه ای از حال بردند
سرت را بین آن جنجال..،بردند
بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم"
چهل شب مانده تا ماه محرم
چه می شد دور تو بلوا نمی شد
برای غارتت دعوا نمی شد
رقیّه خانمت تنها نمی شد
سنان پایش به خیمه وا نمی شد
کنارِ زینب تو نیست مَحرَم
چهل شب مانده تا ماه محرم
#بردیا_محمدی
#امام_زمان_عج_مناجات
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست
نشست بر دل و آه از نهادها برخاست
کجا زیارتِ ناحیه خواندهای که چنین
ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست
گذشت یاد تو بر هر کویر باران زد
هزار تیرِ اجابت به یک دعا برخاست
به احترام تو بودهست ای رسولِ قیام
اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست
فدای آنکه ز نام تو سَرسَری نگذشت
گذاشت بر "سر" خود "دست" و روی "پا" برخاست
خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی
به عهد بستهی خود چون کند وفا برخاست
#عاطفه_جعفری
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت می کشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
**
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
#مجتبی_شکریان
#امیرالمومنین_ع_مدح
#زیارت_مخصوصه
همیشه مبدأم مشهد ولی مقصد نجف بوده
سری که بی علی سرکرده باری بی هدف بوده
علی آنجا که میبخشید جان بر عالم امکان
مسیحا آخر و آدم در اولهای صف بوده
شب معراج از صوت علی دانستهام این را
پیمبر این طرف بودهست و مولا آن طرف بوده
علی صبح بلی گویی، علی شام بلاجویی
اگر چه نفس احمد بوده اما جان به کف بوده
سلامت رفت با نادعلی از فتنه بیرون نوح
چنان دُری که از اول در آغوش صدف بوده
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
نَفْسِ ما هرچه جوانی میکند
یار با ما مهربانی میکند
قدردانش نیستم امّا کریم
از گدایش قدردانی میکند
میهمانم در حریمی که از آن...
شخص سلطان میزبانی میکند
چلچراغِ صحن شاهنشاه طوس
عرش را رنگینکمانی می کند
هِی به قربان جوادش میرود...
زائری شیرینزبانی میکند
فصل، فصل گردگیری از دل است
ذکر او خانهتکانی میکند
هم مسیحا کفشدارش میشود
هم سلیمان پاسبانی میکند
هر کبوتر گندمش با زائریست...
سائلان را نیز بانی میکند
میدوم با سر به دنبال رضا
پیرم و قلبم جوانی میکند
هرزمان گُم میشوم در روزگار
گنبدش را دل نشانی میکند
هرکه اشکش بر زمینِ صحن ریخت
گریه او را آسمانی میکند
مشهد ما هر زمانی دیر شد
مرتضی پادرمیانی میکند
رزق نوکر، گردن نخلِ علی است
آن علی که باغبانی میکند
دستبوس دست سلطانیم..، شکر
اوست بر ما حکمرانی میکند
من شبیباَش نیستم امّا رضا
تا میآیم روضهخوانی میکند
**
کُشتن جدِّ من آسان نیست، آه!
ذبح را این شمرِ جانی میکند
بر تن این آبرودار غریب
لشکری مرکبدوانی میکند
با صدای گریهی زینب، کسی
خندههای آنچنانی میکند
#سیدپوریا_هاشمی و #بردیا_محمدی
#زیارت_مخصوصه
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمیدانم
نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبهروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
به دریا میزنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم
#سید_حمید_رضا_برقعی
#زیارت_مخصوصه
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیت مرا
از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است
فاضل نظری
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹آرزوی گمشده🔹
آه ای سحر طلوع کن از شام تار من
بگذار پا به دیدۀ شب زندهدار من
شرمنده از گناهم و شرمندهتر که بود
وقت گناه دیدۀ تو اشکبار من
از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست
ای آرزوی گمشده در روزگار من
گفتم بیا...تو آمدی و... من نیامدم
گفتم کجایی... آه... تو بودی کنار من
تو ناظری به حالم و من تا ببینمت
دستی بکش به آینۀ پر غبار من
#میثم_مؤمنینژاد
#مناجات
#امام_رضا علیهالسلام
#قصیده
🔹رضای او🔹
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
به نفس خویش غالب باش تا صاحبنفس باشی
خدایی میشوی با نفس خالی از هوا اینجا
گواهم آیت «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله» است
به استقبالِ استغفار میآید، رجا اینجا
من آداب زیارت را مفاتیحالجنان دیدم
شنیدم «فَادْخُلُوها خالِدِین» را بارها اینجا
ریاض الجنة است اینجا نیازی بر ریاضت نیست
رضایتنامهای کافیست با مهر رضا اینجا
به اشکی باز گردان آبروی رفته را برگرد
بجو از چشمۀ خیر کثیر آب بقا اینجا..
گناهانیست مخفی از همه «بینی و بین الله»
که مشروط است عفو آن به امضای رضا اینجا
رضای او «رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضوا عَنهُ» است
اگر مشتاق رِضوانٌ مِنَ اللهی بیا اینجا
خدا با دستخط او خطای خلق میبخشد
به دست راست آید نامهٔ اعمال ما اینجا..
صدای زنگ ساعت میبرد زنگ دل ما را
که در دل میدمد هر ثانیه حمد و ثنا اینجا
مقرب باش با یارب لبالب باش از لبیک
«أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاع» است لبیک دعا اینجا
کنار خود امامی مهربانتر از پدر داریم
که حاصل میبرند از فضل او خلق خدا اینجا
به امر «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا» تلاوت کن
بخوان وصف مقام انبیا و اولیا اینجا
قرائت کن «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْض»
بیا با آیتالکرسی به عرش کبریا اینجا
تضرع کن در این مضجع بخوان «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَع»
بگیر اذن شفاعت از عزیز مرتضی اینجا
عیان بین دو کوه طوس، طور زادۀ موساست
به چشم دل تماشا کن تجلای خدا اینجا
تجلی میکند دائم صفات کبریا اینجا
همه اسمای او حُسناست «فَادْعُوهُ بِها» اینجا
«مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر» را در این حرم دیدم
که با «أینَ لِیَ الخَیر» آشنایم سالها اینجا
سحرهای دعا را با دعاهای سحر دریاب
بیا لب بر دعا وا کن که مییابی بها اینجا
شب و روز دلم با روضه و روزه هماهنگ است
که دارد آه من آهنگ تسبیح خدا اینجا
خوشا سی روزۀ ختم کتاب از باء بسم الله
خوشا حمدی که باشد افتتاحش با ثنا اینجا
به هر ختمی نثار روح خود رحمت فرستادیم
به ذکر فاتحه وا شد گره از کار ما اینجا
حریمش باب حاجات و کلید آن مناجات است
دعا کن هرچه میخواهی که میبخشد خدا اینجا
ملائک هر شبش را با سلامی قدر میدانند
همه تا مطلع الفجر فرج گرم دعا اینجا
یکی تسبیحخوانِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»ست
یکی با آیههای سجده دارد اعتلا اینجا
یکی با سجدۀ «والنَّجم» در نجوای معراج است
یکی گرم مناجات است با «شمس» و «ضحی» اینجا
تمنا کن حقایق را، بدان قدر دقایق را
به قرآن «لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» اینجا
طواف زائر او آیتی از «سعی مشکور» است
که مشهود است «أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى» اینجا
خوش آن سائل که ذکر دائمش «اَوفِ لَنَا الکَیل» است
خوش آن زائر که بیند «ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَا» اینجا
به هر خیری که نازل میشود آری فقیرم من
عجب سرمایهای دارم به امید خدا اینجا
دو دست خالی آوردم پر از عطر دعا اینجا
عجب جمع نقیضینیست این فقر و غنا اینجا
به «إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیم» امّیدوارم من
که دیدم در زیارت «رحمةالموصوله» را اینجا
«الهی لا تُؤَدِبنِی»، «الهی لا تُعَذِّبنِی»
مرا تأدیب کن با رأفت و لطف و عطا اینجا
«الهی لا تعاقبنی» اجابت شد، یقین دارم
اگر لطفت نبود امشب نمیخواندی مرا اینجا
من آن عبد گریزانم پناهم داده سلطانم
وگرنه بوده جای مجرمی چون من کجا اینجا؟!
از این درگاه هرگز دست خالی برنمی گردم
که نگذاری بماند بنده محروم از عطا اینجا
وفا آیینهای دارد که میگیرد صفا اینجا
عطا گنجینهای دارد که مییابد بها اینجا
هجوم سائلان دور ضریح او مجابم کرد
همه دیدند ازاو خیر و کسی نشنیده لا اینجا
عنایاتش عیان باشد، چه حاجت بر بیان باشد
کراماتش نمیگنجد به ظرف لفظ ما اینجا
حرم هرگاه مهمانم، امین الله میخوانم
نمیبینم کسی غیر از علیّ مرتضی اینجا
به «اللهم فَاجعَل نَفسی» آری مطمئن هستم
که صادر میشود امر قَدَر، حکم قضا اینجا
«وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَج» دلیل ماست
به بهجت میرسد قلب محبان رضا اینجا
زیارت، جامهای خواهد که از تقواست تشریفش
شهادت، نامهای خواهد به تصدیق وفا اینجا
«فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ» فدای آنکه در این ره
سر تسلیم دارد پای پیمان رضا اینجا
گروهی منتظر عمری دعای عهد میخوانند
گروهی ندبهها دارند هر صبح و مسا اینجا..
بخوان با آدم و نوح از مقام آل ابراهیم
ببین در آل عمران، آیتی از مصطفی اینجا
حسین این آیه را وقت وداع اکبرش خواندهست
بخوان تا کربلاییتر شود دلهای ما اینجا
به رسم دعبل ای دل دم بزن از آه اهلالبیت
مصیبتخوان شده «قبرٌ بطوس یالها» اینجا
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
#امام_رضا_ع_مدح
#زیارت_کربلا
کریمی که بانیِ کرب و بلاست
علیبنموسیالرضا المرتضاست
#محمدجواد_شیرازی
#آخرین_آینه
کیست الله؟ بیا از ولیالله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
پاسخی میدهدت بیحد و اندازه، فقط
به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس...
راز مقبولیت بندگی حق را از
«اَشهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُ الله» بپرس
یازده آینه تفسیر کرامات علیست
آخرین آینه پنهان شده، از آه بپرس
چارده قرن گذشت و غم مولا جاریست
در دلش بغض عمیقیست که از چاه بپرس
یوسف فاطمه زندانی بیمهری ماست
ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس
#علی_سلیمانیان
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد
چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!
رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده
شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی
میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟!
جای در، شعله به جان جگرت افتاده
عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای
رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!
نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است
خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد
غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد
داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...
#محمد_جواد_شیرازی