#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
خبر رسیده که رکن پیمبر افتادهست
ترک نشسته به محراب، منبر افتادهست
اگر غلط نکنم مرد خیبر افتادهست
طبیبِ حاذقِ عالَم به بستر افتادهست
به سائلان برسانید بیکریم شدند
خرابهها همه محروم از این نسیم شدند
یتیمهای عرب باز هم یتیم شدند
که مهربان پدر کوفه دیگر افتادهست
قسم به کیسهی نانش همیشه مظلوم است
جواب خوبی این مرد، تیغ مسموم است
سرِ نماز هم از حق خویش محروم است
به جرم عدل، ترازوی داور افتادهست
خبر رسیده که بر فرق حیدر کرار
رسیده تیغ کجی در ادامهی مسمار
مدینه در افق کوفه میشود تکرار
دوباره پشت درِ خانه مادر افتادهست
خبر رسیده به سر قصهی امیر آمد
اجل به دیدنش آمد، اگر چه دیر آمد
برای زخم سرش کاسه کاسه شیر آمد
از این حدیث دلم یاد اصغر افتادهست
ابوتراب به بیشیریِ رباب گریست
به حال کودک او چشم آفتاب گریست
عمو نیامد و امّید رفت و آب گریست
حسین مانده و کارش به لشکر افتادهست
از این طرف پدری رو به لشکر اندازد
از آن طرف به جوابش سهشعبه میتازد
برای اینکه پدر را زند، پسر را زد
و حال اگر بکشد تیر را سر افتادهست
#سیدمیلاد_حسنی
#مناجات_با_خدا
الهی با نگاهی جلوه دادی صبحگاهان را
و بخشیدی به چشمانِ جهان، خورشید تابان را
شب تاریک دنیا را چراغان کرده آیاتت
میان آسمان آویختی ماهِ فروزان را
برای ما فرستادی چنان نورٌ عَلی نوری
که روشن کرده شام تیره و تاریک، انسان را
زمین گهوارۀ امنیست در دستان پُر مهرت
به ما بخشیدهای یکجا امان و امن و ایمان را
در آشوب و تلاطمها به دستان تو دلگرمم
ندارد این پَر و بال شکسته، تاب طوفان را
شبیه تو ندیدم مهربانی در همه عالم
در آغوشت بگیر اینبار هم عبد هراسان را
نگیر از من نگاهت را، نگاه مهربانت را
که با جان و دلم حس میکنم این مهر پنهان را
الهی «تُخرِجُ الْحیَّ مِنَ المَیّت» که میخوانم
خبر دارم دلم مردهست، امشب زنده کن آن را
گمانم نیست برگردانی از سرچشمۀ لطفت
خدایا بندهای حیران و سرگردان و عطشان را
::
به حق کاشف الکرب حسین، ای کاشف غمها!
بگیر این دستهای سرد، این دستان لرزان را
#یوسف_رحیمی
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
به نسخه نیست نیازی، طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا
بر آن مریض خرابهنشین دوا ببرید
اگر بناست تسلی دهید بر دل من
برای قاتل سنگین دلم، غذا ببرید
دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده
کمک کنید مرا در خرابهها ببرید
جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان
شبانه، مخفی و آرام و بیصدا ببرید
سلام گرم مرا در خرابهها دل شب
بر آن یتیم که خوابیده بیغذا ببرید
به ملک خویش ز بیگانگان غریبترم
مرا به دیدن یاران آشنا ببرید
سلام من به شما ای فرشتگان خدا
به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید
#غلامرضا_سازگار
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#محاوره
اونی که تو کل عالم وجود
غصه خورد از همه بیشتر، علیه
اهل بیت ما همه غریب بودن
ولی از همه غریبتر، علیه
غلطه اینکه تو مقتل علی
فقط اسم ابن ملجم اومده
هرکی پرسید قاتلش کیه بگو
اونی که به همسرش سیلی زده
حالا دیگه شبای راحتیشه
دیگه زخم زبونا تموم میشن
چشمایی که اشک دلتنگی میریخت
زهرارو میبینن و آروم میشن
جون به لب میشه حسینِ تشنه لب
لحظهای که از علی جدا میشه
پدر خاک و به خاک سپرد و رفت
اونی که تنش رو خاک رها میشه
::
حسرت خیلی بزرگی باقی موند
آخرش تو دل خواهر حسین
کیه باور کنه که جا بمونه
زینب از تشییع پیکر حسین
#علی_ذوالقدر
#امیرالمومنین_ع_مدح
فراتر است از ادراک ما، حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل
که خطّ کوفی او بوده زینت کلماتش
کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش
کسی که حجتِ بحثِ ولایت است زکاتش
کسی که شیفتۀ نامههای اوست بلاغت
کسی که چشمۀ جوشانِ حکمت است دواتش
علیست او، که زمین مفتخر شده به حضورش
علیست او، که زمان معتبر شده به حیاتش
علیست معنی حیّ علی الصلاة من و تو
علی کسیست که میزان سنجشست صلاتش
هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه
بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش
علی معادل عدلست، آن عدالت دلخواه
بگو به دهر که تنها علیست راه نجاتش
#بشری_صاحبی
#امیرالمومنین_ع_مدح
خوشا دردی که خاک کوی جانانست درمانش
خوشا هجری که دیدار رخ یار است پایـانش
خوشا آن دل که آنی در به روی غیر نگْشاید
خوشا جانی که جانِ خواجۀ اسراست جانانش
امیـرالمؤمنین، جـان رسـولالله، رکـن دیـن
که "آدم" از ازل دسـت تـوسل زد بـه دامانش
صــراط الله اعظـم، شهـریـار عالـم امکـان
که باشد عالم امکان همـه در تحت فرمانش
علی با حق و حق با اوست، بشنو این روایت را
که حق را بـا امیرالمـؤمنین کردنـد میـزانش
نشد یک وعده خود را سیر از نان جُوین سازد
امامـی کز ازل میبـود جن و انس، مهمانش
چگونه وصف او گویم؟ چگونه مدح او خوانم؟
که مـداحش خـدا و دفتر مدح است قرآنش
لبش در روز! خندان و دلِ شب کس نمیدانست،
که گِل میگشت از اشک سحر خاک بیابانش
گَهی در رزم میلرزید کوه از برق شمشیرش
گَـه از اشـک یتیمـی تـن بسانِ بید لرزانش
ز قلـب شعلههـای نــار رویـد لالـۀ جـنت
اگر افتد به دوزخ روز محشر چشم سلمانش
چو با چشم خیالی روی او در خواب بیند کس
توجه نیست دیگر بر بهشت و حور و غلمانش
شگفتا! گشتهام در بین انسان و خـدا حیران
که نه جرأت بُوَد خوانم خدایش یا که انسانش
اگر خوانـم خداونـدش، همانـا گشتـهام کافر
وگر انسان بخوانم فوق انسان است عنوانش
علی خود کل اسلام است از قـول رسولالله
تمــام انبیــا بـودنــد از اول مسلمـــانش
دل شب مخفی از مردم سخن با چاه میگوید
امامی کـه بُـوَد ملک خدا میـدان جولانش
چه باید گفت در شأن امامی کز جلال و قدر
کند شخصیتی مانند زهرا، جـان به قربـانش
به قاتل شیر و بر دشمن دهد شمشیر از رأفت
زهی الله اکبـر از عطـا و لطف و احسـانش
اگرچـه قافیـه تکـرار گـردد، خصم مولا را
مسلمـان نیستم بالله اگـر خوانم مسلمانش
اگر رضوان نشیند در کنار سفرهاش یک شب
نگیـرد مهـر و مـه را در بهای قرصۀ نانش
به حقِ حق، خدا آن مؤمنی را دوست میدارد،
که با مهـر علی در نامـه باشد مهر ایمانش
محـب او عجـب نَبـْوَد کـه ماننـد خلیلالله
تمـام نـار بـا یـک یاعلـی گردد گلستانش
شـود پامال همچون مور زیـر سم اسب او
هزاران عمرو و مرحب گو که بشتابد به میدانش
سلام الله بـر عـزمش، تعالی الله بر رزمش
که آمد "لافتـی الاّ علـی" از حـی سبحانش
شود همبازی طفل یتیمـی بـا چنان رفعت
بخندد تا کند در گریه و غم، شاد و خندانش
ندارد شیعه بیروی علی یک لحظه آرامش
هزاران سال گردانند اگـر در باغِ رضـوانش
سلیمـان را سلیمانی نشایـد بـر همـه عالم
مگـر مـولا امیرالمـؤمنین گـردد سلیمانش
من از بعـد نبـی، مـولای خود دانم امامی را
که جبریلست طفل دانشآمـوز دبستانش
خدا مدحش کند، لیک از کرامت میکند احسان
که «میثم» با همه آلودگی گردد ثناخوانش
#غلامرضا_سازگار
#امیرالمومنین_ع_مدح
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی
زیباترین مسیر جهان تا خدا، علی
انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم
زانو زدهست نزد تو چون بینوا، علی
انگار نبض من صد و ده بار میبرد
در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی»
با کیسههای نور که بر دوش داشتی
سر میزدی به خانۀ آیینهها علی
آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت
من نیز رستگار شدم با تو یا علی
::
فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است
هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
#علی_گلی_حسین_آبادی
#امیرالمومنین_ع_مدح
باور نمیکنم که دلیلش حماقت است
بدگویی از "علی"، بهخدا از حسادت است
حیف از "علی" که با کس و ناکس قیاس شد
آخر میان آتش و دریا، چه نسبت است؟
این که علی وصی پیمبر شدهست و بس
چندین دلیل داشت، یکیشان عدالت است
این که علیست همسر دردانهی نبی
چندین دلیل داشت، یکیشان شرافت است
این که علی میان اُحُد ماند یکتنه
این که فرار کرد فلانی روایت است
مولای ما فرار نمیکرد وقت جنگ
غیر از شجاعت آنچه علی داشت، غیرت است
این که یگانه فاتح خیبرشکن علیست
معیار زور نیست که، حرف از لیاقت است
این که به زور، آتش و تیغ و طناب هم
بیعت نکرده است، همین هم فضیلت است
او را که هست تحت کسای پیامبر
دیگر چه حاجتی به ردای خلافت است؟
مشرف به مسجد است درِ خانهی علی
او را چه احتیاج به کاخ و عمارت است؟
جز بین دستهای یداللهی علی
هرجا که رفته حکم خلافت، خیانت است
از احمد ابن حَنبل در مُسند آمده ست
فضل علی زیادتر از فضل امت است
ابن ابی الحدید نوشتهست این علی
از هر طرف که مینگرم دور از آفت است
قول بخاری است، به اقرار او: علی
مشرفترینِ خلق خدا بر قضاوت است
بر هر که جز علی بدهند این صفات را
کذب است، سرقت است، دروغ است، غارت است
آری دو یادگار به جا مانده از نبی
طبق گواهی همه، قرآن و عترت است
بی عُرضه است هر که به دور علی نگشت
آری که شرط لازم حج، استطاعت است
یک لحظه هم جدا نشده از پیامبر
آری خداگواه، علی اهل وحدت است
حق داشته مدام علی را صدا کند
ذکر علی به قول پیمبر عبادت است
آن عده که معاویه باشد امیرشان
عریان فرار کردنشان هم مهارت است
آن عده که معاویه باشد امیرشان
از چشمشان امام علی بی سیاست است
اما برای هر که علی را شناخته
تعریف راستین سیاست، صداقت است
فرقی بزرگ بین علی و معاویهست
فرقی که در دو واژهی مرگ و شهادت است
فرزند ارث از پدرش میبرد، علی
ارثی به جا گذاشت که نامش ولایت است
آری یزید کیست؟ سیاهی مطلق است
اما حسین کیست؟ چراغ هدایت است
چیزی که مانده از علی، اسلام ناب اوست
چیزی که از معاویه ماندهست، بدعت است
حشر مخالفان علی با معاویه
تا هست این دعا، چه نیازی به لعنت است؟
#محمدحسین_ملکیان
#امیرالمومنین_ع_مدح
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست
طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست
یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه
گواه عجز ما، انگشتهای بر دهان ماندهست..
«سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد
تو را که رَدّ پایت ماورای آسمان ماندهست
مُزیّن شد اذانم با تمسّک بر ولای تو
شهادت میدهم از برکت نامت، اذان ماندهست
شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد
که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست
یقین دارم که نزدیک است رستاخیزِ عشاقت
همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
#حسین_عباس_پور
#امیرالمومنین_ع_مدح
مگر مولا بپرسد از کرم حال موالی را
که غیر از او نمیگیرد کسی دستان خالی را
کسی جز او نمیگیرد سراغ دردمندان را
کسی جز او نمیفهمد چنین افسردهحالی را
اگر دست کرم را وا کند، انگشتر لطفش
گشاید برخلایق باب فضل لایزالی را
نگاه مهر او بارانی از جود و کرم دارد
ببارد گر به ما، پایان دهد این خشکسالی را
نمیگنجد مضامینش به شعر شاعران، آری
صفاتش برده بیرون از تصورها تعالی را
علی علم است، یا حلم است، یا فضل است، یا عدل است
چه تمثیلی سزاوار آید این حد، بی مثالی را
ولی و والی و والا، علی و عالی و اعلا
که دارد غیر مولا اینچنین اوصاف عالی را؟
علی حق است حقی آنچنان واضح، که خورشیدش
فروزان کرده مثل روز، روشن این حوالی را
میان صحن، رو در روی ایوان از علی گفتن
خدا از ما نگیرد لطف این نازکخیالی را
به وقت مرگ چون میآید او، خوش باد جان دادن
بیا ای مرگ و از ما بر نگیر این نیکفالی را
#حسن_شیرزاد
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما
جایی برای ماندن تو در میان نداشت..
محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز
میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت
بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت
دستان مهربان تو را آسمان نداشت
پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی!
هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت
آری عدالتی که بنا ریخت در جهان
جز کینه از برای علی ارمغان نداشت
گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه
شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت
یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد
زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت
من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم
جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت
یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو
شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت
#عباس_شاهزیدی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹یار وفادار🔹
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
چون نخل به پای تو بیفتم دم افطار
در راه تو چون میثم تمار بمیرم
چشمم که به چشم تو بیفتد چه بگویم؟
ای کاش که در لحظۀ دیدار بمیرم
با آن که خریدار تو بسیار فراوان...
ای کاش که من بر سر بازار بمیرم
پابند رکابت شدهام در صف صفین
این بار حلالم کن و بگذار بمیرم
ای کاش سرم بر سر زانوی تو باشد
ای کاش که چون یار وفادار بمیرم
#علی_اصغر_شیری
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹أین عمار🔹
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
وصلههای لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن كیسههای بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند
مردمِ دلبریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند
با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند
نیمهشب بود و سایهها آرام، كوچه را خیس اشک میكردند
گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند
لاتهایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند
آخر قصهاش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند
كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزهدارتر بودند
بس كه لبتشنهٔ سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند
#احمد_حسینپور_علوی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹خطبۀ دریغ🔹
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه میرود اینجا هزار بار
جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است...
در کوچههای هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است...
تکفیر میکنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفیست در نیام
راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابنملجم است؟
در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است
فردا تمام جامهدراناند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
#محمدحسین_انصارینژاد
#امام_علی علیهالسلام
#مثنوی
🔹چون علی کو؟🔹
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
جام دلها ز غم پُر از خون شد
به کجا رفت، دیر شد، چون شد؟
شب سحر شد ولی نشد پیدا
آفتاب جمال مرد خدا
چه شد آن نیکمرد برقعپوش؟
که شب انبان نان کشید به دوش
دیدهها شد در انتظار، سپید
مرد احسان شب ز ره نرسید
دردمندان نشسته خستهجگر
بسته صد حلقه از نگاه به در
گشته درماندگان به آه و فغان
دم به دم از شکاف در نگران
تا کی آید ز راه، مرد خدا
آوَرَد کیسۀ غذا و دوا
آه! آن مرد بینشانه چه شد؟
وای! نانآور شبانه چه شد؟
منتظر مانده کودکان یتیم
که درآید ز راه، مرد کریم
همه دلخسته و پریشانحال
کرده از مادران به لابه سؤال
که چه شد ناشناس نیکوکار
مانده در خواب یا شده بیمار؟
مگر از یاد برده احسان را؟
یا فراموش کرده طفلان را؟..
چه شد آن مهربان که آمد شب؟
نان و خرما به دست و ذکر به لب
هرچه بود آن شب سیاه گذشت
کسی آگه ز راز کار نگشت
شب دیگر رسید و باز آن شب
در مرارت گذشت و رنج و تعب
کس نیامد سراغ خستهدلان
وای بر حالت شکستهدلان!
ناگهان شد بلند شیونها
خاست افغان ز کوی و برزنها
غرق شد شهر کوفه در ماتم
لرزه افتاد بر زمین از غم
شیون از هر طرف رسید به گوش
کآفتاب زمانه شد خاموش
آن که نان بهر مستمندان برد
رخت خود در جوار جانان برد..
شمع حق چون ز غم گداخته شد
مرد احسان شب شناخته شد
چون علی رفت و شد جهان محروم
ناشناس شبانه شد معلوم
::
چون علی کو کسی که تا دم مرگ
خورد اندوه مردم بی برگ؟
چون علی کو کسی به روی زمین
که بنازد به خدمت مسکین؟
نخورَد سیر، نان به یاد فقیر
تا نمانَد گرسنهای دلگیر؟
چون علی کو امیری آزاده
که بُوَد دستگیر افتاده؟
چون علی کو کسی که در دل شب
افتد از پا ز نالۀ یارب؟
چون علی کو کسی که با قاتل
صد محبت کند به جان و به دل؟..
چون علی کو کسی که بی تشویش
بگدازد کف برادر خویش؟
چون علی کو کسی که از سرِ داد
بر سر قاضیاش زَنَد فریاد؟..
چون علی کو یکی به جاه، قرین
که شود همدم خرابهنشین؟
چون علی کو یکی خدایاندیش
که دهد سرزنش به عامل خویش؟
کز چه خوردی ز سفرهای پر سور
که تهیدست بود از آنجا دور
چون علی کو یکی به دور زمان
که زَنَد مُهر روی کیسۀ نان؟
چون علی کو یکی به زیر فلک؟
که چو بیند به سفره شیر و نمک،
دختر خویش را دهد فرمان
کز خورشها یکی بگیر از خوان
عقل و اندیشه در علی شده مات
کی زمان آوَرَد چو او؟ هیهات!
#محمد_حسین_بهجتی
ای عید! بدان جهان گرفتار علیست
این کهنه و نو شدن فقط کار علیست
از سرخی چشم غنچهها فهمیدم
امسال بهار هم عزادار علیست
#عباس_شاهزیدی
#امام_علی علیهالسلام
#شب_قدر
#غزل
🔹بیکرانۀ دریا🔹
بدون بودن تو رنج بیحساب منم
شکسته خسته منم، خلسه خلسه خواب منم
چقدر بیتو حقیرم، چقدر هیچم و پوچ
که بیکرانۀ دریا تویی، حباب منم
تو آفتابی و من ماه هم اگر باشم
همیشه تشنۀ یک جرعه آفتاب منم
دلم شکسته و آمادۀ پذیراییست
بیا که صاحب این خانۀ خراب منم
اگر سؤال کنی کیست بیپناهترین؟
دو قطره شرم فرو میچکد، جواب منم
«اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش»
مراد من نظر توست، مستجاب منم
اگر ببخشی، شایستۀ گذشت تویی
اگر عذاب کنی، لایق عذاب منم
کجاست؟ آن که مرا تا خدا رساند کیست؟
و با صدای علی میرسد خطاب: منم
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#امام_عصر علیهالسلام
#شب_قدر
#غزل
🔹آقا بیا🔹
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
حضور تو تنها نفس میدهد
به حال و هوای شب قدرها
پر از التماس است و آقا بیاست
به عمق صدای شب قدرها
الهی نگاهی کن از روی لطف
به آقا بیای شب قدرها
برای تمنای روز ظهور
میافتم به پای شب قدرها
کمی نقد عشق و عنایت بریز
به دست گدای شب قدرها
مریض فراقیم یابنالحسن
تو هستی دوای شب قدرها
به حق علی و به حق حسین
به این نالههای شب قدرها
مرا یک سحر کاش مهمان کنی
نجف کربلای شب قدرها
#محمدعلی_بیابانی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹جراحت دل🔹
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیمبسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفهاش دست هیچکس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
#غلامرضا_شکوهی
#امام_علی علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹علی علی🔹
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق
آیینۀ خدای تعالی، علی علی
نامت دوای درد و کلامت شفای دل
استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی
شاهینِ تیز بینِ ترازوی خیر و شر
فرمانروای محشرِ کبری، علی علی
پیرِ خرد بدایه به نامِ تو کرد و گفت:
حقِّ مبرهن است همانا علی، علی
آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:
دردا و حسرتا و دریغا علی، علی
شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان
حق حق علی علی، یا مولا علی علی
یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج
یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی
دنیا هنوز نام تو را میبَرد مدام
دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی
دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست
آن تلخترْ شرابِ گوارا، علی علی
دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر
پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی
یکچند بود حضرت زهرا انیس تو
یکعمر... آه، تنها تنها علی علی
دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان
«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی
گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟
او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟»
یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین
ای زخمخورده از همۀ ما، علی علی
بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم
بانگی بزن به خیل رعایا، علی علی
ما ماندهایم و معرکه، ما ماندهایم و تیغ
ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی..
من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟
بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی
دنیای بیتو تودۀ خاکیست بیخدا
بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی
تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما
حتی در این مراسمِ احیا، علی علی...
#امید_مهدینژاد
#امیرالمومنین_ع_مدح
ای علی مرتضی! تو مظهر ذات خدایی
ما سِوَی اللّهاند ظلّ تو، تو ظلّ کبریایی
غیب مطلق شد زِ مشکاتِ رُخَت بی پرده ظاهر
آری ای مِرآت ایزد! پای تا سر حقنمایی..
عقل چون سنجد مدیحت؟ زان که تو عین مدیحی
فهم چون گوید ثنایت؟ زان که تو عین ثنایی
هم تو اوّل، هم تو آخر، هم تو باطن، هم تو ظاهر
هم تو غالب، هم تو قاهر؛ مُبتَدا و مُنتهایی
سالکان حقطلب را در طریقت دستگیری
عارفانِ رازدان را در حقیقت پیشوایی
بی کسان را مُستجاری، بی قراران را قراری
بیدلان را غمگساری، دردمندان را دوایی
جوهر عدلی و احسان، معدن علمی و ایمان
منبع نوری و برهان، پادشاه لافتایی
جُز تو نگْشاید دگر کس عُقَده از کار خلایق
در جهان تنها تو ای دست خدا مشکلگشایی
در نماز از مرحمت انگشتری دادی به سائل
تو ولی مؤمنین شاها به نَصِّ اِنّمایی
مخزن اسرار مکنونی و گنجور حقایق
قَدْر بخشای قَدَر، فرمانده حکم قضایی
محرم اسرار غیبی در مقامِ «لی مَعَ اللّه»
همنشین احمد مُختار در بزم دنایی
قطرهام من قطره آخر وسعت دریا چه سنجد؟
تُو یمِ فضل و محیط جود و دریای سخایی..
#محمود_شاهرخی
.
#امام_علی علیه السلام
السلام علیکَ یا امیرالمؤمنین
خدا نجوا چو با طه نماید
و او نجوای ْ با مولا نماید
به اصحابش چنین گفتا پیمبر :
خدا هم با علی نجوا نماید
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
پیمبر از خدا نوری جلی بود
شب معراج نورش منجلی بود
سخن می گفت با پیغمبر خود
صدای حق ولی صوت علی بود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
عروج احمدی سوی خدا بود
تجلی اش به قلب مصطفی بود
شنید آن چه شب معراج ، احمد
مناجات خدا با مرتضی بود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
نبی راز خودش را با علی گفت
به وقت ذکر خود تنها علی گفت
شب معراج احمد بعد دیدار
خدا وقت وداعش یا علی گفت
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
#محمدعلی_شهاب
.
#شهادت_امام_علی
فرقش که شد شکافته محراب گریه کرد
شد سرخ اُفُق که مِهر جهانتاب گریه کرد
فرقش که شد شکافته عالم عزا گرفت
جبریل شور ((قَدقُتِلَ المُرتَضی))گرفت
فرقش که شد شکافته با چشمخونفشان
آمد به شهر کوفه پیمبر از آسمان
فرقش که شد شکافته دین بیعمود شد
گویی دوباره صورت زهرا کبود شد
فرقش که شد شکافته شد نیمهجان حسن
از بس گریست در غم او بی امان حسن
طوری حسین ضجّه زد و بیقرار شد
ارکان عرش هم به تزلزل دچار شد
محشر رسید و ریخت بهم وضع عالمین
سیلاب اشک ریخت چو از چشم زینبین
شمشیر در رهی که نبایَست رفته بود
پیوستگی ابرویش از دست رفته بود
هم چشم داشت جانب افلاک؛مرتضی
هم ریخترویزخمسرشخاک؛مرتضی
از ماه صورتش عرق سرد می چکید
از فرط درد پاشنه بر خاک میکشید
ایچشم سینه سوخته در سوگ مرتضی
یاد از حسین و کرببلا میکنی چرا ؟
بر خاک اگر که شیر خدا پا نمیکشید
پای حسین نیز به مقتل نمی رسید
شمشیر اگرکه بر سر حیدر نمینشست
دیگر عمود فرق سری را نمیشکست
بر خاک سر گذاشت و خَدُّ التّریب شد
خطّ از پدر گرفت که شَیبُ الخُضیب شد
مثل علی که ضربه بر او از قفا زدند
در سجده بود و بر بدنش بی هوا زدند
پرتاب نیزه طی شد و شمشیرها زدند
با سنگهای تیز شده ؛ با عصا زدند
از تیر شعلهور جلوی چشم مادرش
میسوخت زخمهای دهنباز پیکرش
در بین خیمه شیون زنها بلند بود
آخر سرش به نیزه ی اعدا بلند بود
محمد قاسمی
.
#امام_علی
علی جمال خدا و جلال زهرا بود
علی ولی خدا بود و وال زهرا بود
علی نفس نفس زندگی فاطمه بود
علی برای پریدن دو بال زهرا بود
تنور فاطمه را گرم کرد عشق علی
علی خمیرهی نان حلال زهرا بود
نبود خلقت کامل کسی به جز زهرا
دم از علی زدن اما کمال زهرا بود
قرار بود که دائم دم از علی بزند
علی رسالت زهرا و آل زهرا بود
علی به سجده اگر رفت و شکر لله گفت
تمام شکر علی در قبال زهرا بود
علی نبود برای کسی به جز زهرا
علی که مُلکْ و مَلِک بود مال زهرا بود
علی و فاطمه بهر هم آفریده شدند
و مادر و پدر عالم آفریده شدند
سلام عرش بر امّ الکرم ، ابالایتام
علی و فاطمه یا ذالجلال و الاکرام
علیست پیکر اسلام و فاطمه صدرش
صیام ، حیدر و زهراست لیلة القدرش
ابالحسن که فقط بود یار ام حسن
بدون فاطمه اش لم یکن له کفوا
علی نماز فرادا نخواند با زهرا
علی دمی تک و تنها نماند با زهرا
علی دلش شده تنگ ضریح فاطمه اش
علی نشسته به بستر شبیه فاطمه اش
چه بستری که هنوز عطر یار را دارد
به خون نشستن هجده بهار را دارد
آهای بستر دلخون بگو چه ها دیدی
رد غلاف و رد تازیانه را دیدی
نگفت خس خس سینهش اسیر دود شده
به تو نگفت چرا صورتش کبود شده
چطور موی حسن زودتر سفید شده
چطور محسن من پشت در شهید شده
بیا برات بگویم چقدر پر دردم
زمان غسل تنش به خدا که دق کردم
برای غسل تنش سخت بود کار علی
سیاه بود تنش مثل روزگار علی
که هرچه شستمش آن زخم میخ بند نشد
که بعد فاطمه کارم بگو بخند نشد
نگفت پشت همان در چطور سوخته است
چرا برای حسینش کفن ندوخته است
بگو وصیت زهرا چه بود با زینب
نگفت از سر و روی کبود با زینب
نگفت زینبم آخر اسیر خواهد شد
نگفت از غم گودال پیر خواهد شد
نگفت داغ عروسم رباب را چه کند
نگفت غصهی بزم شراب را چه کند
#وحید_عظیم_پور
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
بين جام ديده ام قدري شراب افتاد و بعد
قرعه ي مستي به نام اين خراب افتاد و بعد
از خجالت آب شد شاعر كنار دفترش
ياد ايوان طلاي بوتراب افتاد و بعد
سمت ايوان نجف شاعر نشست و سجده كرد
پاي تا سر پيكرش در اضطراب افتاد و بعد
با سر پائين قدم برداشت تا ايوان او
برد سر بالا كلاه از سر به آب افتاد و بعد
بار ديگر خم شد و آن آستان را بوسه زد
باز هم حرف بهشت از آب و تاب افتاد و بعد
كرد جرأت تا شود نزديك قدري بر ضريح
ياد شعر ذره كه شد آفتاب افتاد و بعد
هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد
ناگهان از روي دلدارش نقاب افتاد و بعد...
#محسن_صرامی
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مناجات
#شب_قدر
#چارپاره
#محاوره
دوباره اومدم چونکه یه عمره
شده بنده نوازی کار و بارِت
میشینی با دل و جون پایِ حرفام
دوسِت دارم! سبک میشم کنارِت
دلم خیلی گرفته، بسکه ذهنم
همش تاریکه و محتاجِ نوره
خبر داری! میدونم! آره، اما
بذا واست بگم حالم چجوره
دلم رو خیلیا خیلی شکستن
چه شبها سوختم تا صبح توو تب
تک و تنها با گریه مثل هر سال
به آغوشت پناه آوردم امشب
خدایا از زمونه خیلی خسته م
دلم خونه! ندارم حس و حالی
میدونم که نمیذاری بمونه
شب بیست و یکم دستام، خالی
شب قدره، شدم حالا که مهمون
بگو بخشیدمت! پیش خودم باش
گذشتی از گناهام با یه توبه
بدونم بیشتر قدرِ تو رو کاش
شب قدره، به قدرِ چند جرعه
میشه قسمت بشه رزق شهادت؟!
واسه من که حسین(ع) آقامه والله...
به قران اُفت داره مرگِ راحت
خودت میدونی که دارم شب قدر
به این نیت فقط "جوشن" میخونم
میترسم آخه از مردن خدایا
شهیدم کن! میخوام زنده بمونم
تو رو جونِ همون آقا که دیگه
تویِ بستر داره از دست میره
یتیما پشتِ در میگن با گریه:
دیگه شیر از گلوش پایین نمیره
چقد سختی کشید و خسته جون داد
بمیرم! رفت با فرقِ شکسته
خبر پیچیده توو کوفه، که حیدر-
تموم کرده! دیگه چشماش و بسته
دلم آتیش گرفت از اینکه باید
بسوزن بچه ها از غم توو خونه
که تشییع علی(ع) هم خیلی آروم
شبیه فاطمه(س) باشه شبونه
به دورِ بستر خالی دوباره
نشستن بچه ها با چشم گریون
حسن(ع) شاید به زینب(س) گفته باشه
دو چندان شد غم ِ بی مادریمون
ندارن میلِ به افطار، دیگه
دلم داره عجب حالِ وخیمی
کناره سفره میخونم با گریه
یتیمی درد بی درمون یتیمی!
#مرضیه_عاطفی
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
اسماء خدا را به صفاتش دادند
از جلوهی فاطمه به ذاتش دادند
دلتنگ رخ فاطمهاش بود علی
وقت سحر از غصه نجاتش دادند
#محمد_رسولی
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
مرحوم #قیصر_امین_پور
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
#تشییع
تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند
آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند
باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند
بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند
کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند
کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند
ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند
#سیدهاشم_وفایی
#امیرالمومنین_شهادت
#تدفین
چاه ها! گریه ی شبهای مرا دفن کنید
خاک ها! این تن تنهای مرا دفن کنید
<لحدم را بگذارید و به روی لحدم >
چادر مشکی زهرای مرا دفن کنید
#امیرحسین_ثابتی