eitaa logo
مثنوی معنوی
49 دنبال‌کننده
21 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه ی 6 بخش ۱۵۱ - که موسی و قومش را از این شهر که حصار داده‌ اند بی مراد باز گردان و مستجاب شدن دعای او بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن بخش ۱۵۳ - باقی قصهٔ هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا بچاه بابل بخش ۱۵۴ - بعيادت رفتن كر بخانه همسايه و رنجيدن بيمار بخش ۱۵۵ - اول کسی که در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان بخش ۱۵۷ - قصهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورت‌گری - بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت مومنا یا رسول الله - بخش ۱۵۹ - متهم کردن غلامان و خواجه‌تاشان مر لقمان را کی آن میوه‌ های ترونده بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم بخش ۱۶۱ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم مر زید را کی این سر را فاش‌تر ازین بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید بخش ۱۶۳ - آتش افتادن در شهر به ایام عمر بخش ۱۶۴ - کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست بخش ۱۶۵ - سؤال کردن آن کافر از علی کرم الله وجهه کی بر چون منی مظفر شدی بخش ۱۶۶ - جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم بخش ۱۶۸ - تعجب کردن آدم علیه‌السلام از ضلالت ابلیس لعین و عجب آوردن بخش ۱۶۹ - بازگشتن به حکایت علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان بخش ۱۷۱ - بیان آنک فتح طلبیدن مصطفی صلی الله علیه و سلم مکه را و غیر مکه را جهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است الدنیا جیفة بلک بامر بود بخش ۱۷۲ - گفتن امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه با قرین خود کی چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند مانع کشتن تو آن شد اول - 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
بخش ۱۵۱ - که موسی و قومش را از این شهر که حصار داده‌ اند بی مراد باز گردان و مستجاب شدن دعای او بلعم با عور را خلق جهان سغبه شد مانند عیسی زمان سجدهٔ ناوردند کس را دون او صحت رنجور بود افسون او پنجه زد با موسی از کبر و کمال آنچنان شد که شنیدستی تو حال صد هزار ابلیس و بلعم در جهان همچنین بودست پیدا و نهان این دو را مشهور گردانید اله تا که باشد این دو بر باقی گواه این دو دزد آویخت از دار بلند ورنه اندر قهر بس دزدان بدند این دو را پرچم به سوی شهر برد کشتگان قهر را نتوان شمرد نازنینی تو ولی در حد خویش الله الله پا منه از حد بیش گر زنی بر نازنین‌تر از خودت در تگ هفتم زمین زیر آردت قصهٔ عاد و ثمود از بهر چیست تا بدانی کانبیا را نازکیست این نشان خسف و قذف و صاعقه شد بیان عز نفس ناطقه جمله حیوان را پی انسان بکش جمله انسان را بکش از بهر هش هش چه باشد عقل کل هوشمند هوش جزوی هش بود اما نژند جمله حیوانات وحشی ز آدمی باشد از حیوان انسی در کمی خون آنها خلق را باشد سبیل زانک وحشی‌اند از عقل جلیل عزت وحشی بدین افتاد پست که مر انسان را مخالف آمدست پس چه عزت باشدت ای نادره چون شدی تو حمر مستنفره خر نشاید کشت از بهر صلاح چون شود وحشی شود خونش مباح گرچه خر را دانش زاجر نبود هیچ معذورش نمی‌دارد ودود پس چو وحشی شد از آن دم آدمی کی بود معذور ای یار سمی لاجرم کفار را شد خون مباح همچو وحشی پیش نشاب و رماح جفت و فرزندانشان جمله سبیل زانک بی‌عقلند و مردود و ذلیل باز عقلی کو رمد از عقل عقل کرد از عقلی به حیوانات نقل https://eitaa.com/masnavei/50 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei