#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
شرح غمت نمیشود این بیتهای لال
باید نوشت از غم تو سالیان سال
آن روز کاش پشت در خانه مثل قبل
سائل رسیده بود به دنبال عرض حال
هیزم و شعلههای حسد هم قسم شدند
تا روسیاهی اش بشود قسمت ذغال
این خانواده منتظر یک مسافرند
با استعاره روضه بخوانم در این مجال
با استعاره روضه بخوانم که بهتر است
با دست باد میشکند زودتر نهال
آیینهی تمام نمای پیمبری
اما چرا شکستن آیینه شد حلال؟
از آسمان چشم تو غم چکه میکند
مرثیه خواندن است اذان گفتن بلال
دلتنگ اقتدا به قد و قامت پدر !
دلتنگ یک قنوت شدی با فراغ بال
بازوی تو دوباره دری وا نمیکند ؟
پر باز کردهای بروی ای شکسته بال؟
یعنی بدون بدرقهات میرود علی ؟
باور نمیکنم بشود ممکن این محال؟
مثل پری سبک شده ای از وبال تن
بگذار بگذرم دگر از شرح کالخیال
#س_کرمانی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
کنار قبر تو جان می دهد پرستارت
سفر بخیر عزیزم خدا نگهدارت ...
خدا کند که بیاید ببوسم از دستش
اجل اگر برساند مرا به دیدارت ...
تو را زدند علی را کشان کشان بردند
تو یاورم شدی اما علی نشد یارت
تو را شکسته سپردم به دستهای نبی
بیا ببین که شکسته غرور غمخوارت
به خنده های مغیره مرا سپرده ای ، آه
فدای دست کبود ز درد بیزارت
به ذوق مادری ات لطمه خورد واویلا
در شکسته ی این خانه داد آزارت
تو با صدای گرفته حسین می گفتی
که گریه کرد به گودال چشم خونبارت
سری به نیزه بلند است در برابر تو
به سر زند حرم از ضجه های آخر تو
#ناصر_دودانگه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
پس از تو اهل خانه چون پریشانی کیسوها
نمیآیند گرد هم مگر با گریه آهو ها
شبیه غنچهها در خود پس از تو معتکف هستند
نمیآید دگر سرها برون از روی زانوها
خوشیها پر درآوردند و از باغ دلم رفتند
حکایت میکند اشکم از این کوچ پرستوها
نه خورشیدی نه مهتابی نه اختر مانده بعد تو
که شد هفت آسمان من دگر خالی ز سوسوها
به چشمم خاطرات تو شباهنگام میریزند
گریبان میکنم پاره از این فریاد شب بوها
دگر بی شمع این خانه پروانه نمیخواهد
تو در کنج لحد خاموش و ما در کنج پستوها
چنان از خون و خاکستر سرایم پر شده کان را
نه میشوید دریاها نه میروبند جاروها
فراموشم کجا گردد زنی بود و چهل نامرد
ندیدم هیچ مردی غیر تو بانوی بانوها
چه آمد بر سرت مادر که ارث خاندانت شد
که شد با سوختن در آل تو دیگر عجین خوها
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
دست ميگيري براي كار بر زانو چرا
من كه هستم خانه را خود ميزني جارو چرا
دسته ي دستاس شد شرمنده ي دستان تو
كار داري ميكشي اينقدر از بازو چرا
با وجودي كه گذشت از عمر تو هجده بهار
ميزند شمع وجود اطهرت سوسو چرا
من نديدم پلك روي هم گذاري تا به صبح
ميشوي دائم از اين پهلو به آن پهلو چرا
پيش بابا راه كمتر ميروي اين روزها
هست بابا محرمت،از او گرفتي رو چرا
بيشتر شانه به گيسوي برادر ميزدي
شانه كمتر ميزني ديگر به آن گيسو چرا
ميشود پيراهنش را من ببافم جاي تو
مي نمائي اينقدر اين پيرهن را بو چرا
بسكه هر آن فكر او هستي برايم شد سوال
پس كفن نگذاشتي مادر براي او چرا...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
از بس كه بود مثل محمد، شمایلش
گويی پدر چو آینه بود، او مقابلش
تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش
بخشیده بود جوهر انسان کاملش
دریای بیکرانهی عصمت که در جهان
تنها علی رسید به ادراک ساحلش
اوصاف او به سورهی کوثر خلاصه شد
زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش
اعجاز، واژهایست که زهراست آیتش
معراج، مزرعیست که زهراست حاصلش
"قالوا بلی" فسانهی روز الست نيست
بار امانتیست که زهراست حاملش
تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است
نازد به خود که خانهی زهراست مٓنزلش
آل عبا اگر ز محمد مقام یافت
زهراست ثقل دایره و شمع محفلش
حیدر " ولی" و حضرت زهراست حامیاش
میزان، علی و حضرت زهرا معادلش
نازم به خانهای که در آن جن و انس را
اذن دخول نیست چو زهراست داخلش
نازم به قامتی که ملک رشک میبرد
بر تار و پود چادر او در نوافلش
نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت
در ناملایمات پی رفع مشکلش
از کودک گرسنهی خود کرد نان، دریغ
تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش
جاری چو زمزم است ولی مروه و صفا
هرگز نمیرسند به طی مراحلش
قبرش نهان شد از نظر خلق تا ز آه
هر دم به جای گُل ندمد آتش از گِلش
جانم فدای یاس کبودی که از نظر
در روز حشر نیز نهان است محملش
جانم فدای ماه منیری که در سفر
عاجز شد آفتاب ز سیر منازلش
گر شهره شد حسن به کرامت، ز مادر است
جود و کرم نمیست ز بحر خصائلش
در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین
بستهست دست حضرت زهرا حمایلش
زهراست تکیهگاه پسر در مصائبش
زهراست نوحهخوان پسر در مقاتلش
زینب اگر گرفت به صحرای کربلا
سکان به کف، سکینهی زهراست در دلش
امالبنین اگر که ابوالفضل پرورید
از شیر خود، عنایت زهراست شاملش
نازم به کوثری که تبار رسول از اوست
ابتر اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش
گرگان پس از شهادت او نیز در کمین
تا ریشهکن کنند تبار و سلاسلش
نامحرمی و ضربه به پهلوی فاطمه؟!
شکر خدا که شد در و دیوار، حائلش
وای از دمی که شکوه کند نزد مصطفی
در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش
وای از دمی که شرم زند شعله بیامان
نزد رسول بر جگر خصم جاهلش
این شکوه را چو یوسف زهراست مدعی
موکول میکنیم به دیدار عاجلش...
#افشین_علا
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا
زدند پیش نگاهم زن جوان مرا
به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند
صبور بودم و صبر مرا محک زده اند
زن رشیده ی من را خمیده کردند آه
میان خانه ام او را شهیده کردند آه
چقدر مردم شهر مدینه نامردند
مقابل حرم وحی، هیزم آوردند
چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد
به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد
چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند
به آیه های الهی چقدر بد کردند
میان کوچه می آمد برای یاری من
مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من
به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند
برای آنکه شود بازویش کبود، زدند
همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است
مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است...
#علی_میرحیدری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
از آسمان علی یک هلال مانده فقط
چهار زهرهی آشفتهحال مانده فقط
بگو سرودهی نازکتر از خیال چه شد
از آن قصیدهی زیبا، خیال مانده فقط
از آن همه غزل دلگشا چه شد امروز
"مرا به جان حسن کن حلال" مانده فقط
جلالت تو زمین خورد بین آن کوچه
گل بنفشه به قاب جمال مانده فقط
فقط تویی سبب اتصال عرش به فرش
که جای دست تو، بر روی شال مانده فقط
چگونه دست شکسته دلیل مرگ کسی است؟
هزار روضه در این یک سؤال مانده فقط
برای گریه تو غیر بیت الاحزانت
اذان مرثیه های بلال مانده فقط
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند...
همان گروه که با دعوی مسلمانی
اسیر پنجۀ تزویر و زور و زر بودند،
همان گروه که از فیض صحبت معصوم
به زعم خود، همه اصحاب معتبر بودند
اگر نبود طلوع ستارۀ اسلام
هنوز در طلب کفر، رهسپر بودند
اگر نبود فروغ هدایت نبوی،
هنوز دشمن خونریز یکدگر بودند
بهار وحی که چشم از جهان فرو میبست،
معاشران گل، از غصه خونجگر بودند
هنوز روی زمین بود چلچراغ امید،
که این گروه در اندیشۀ دگر بودند
در سقیفه گشودند و چشم دل بستند،
تمام مدعیانی که فتنهگر بودند
چه زود خاطرههای غدیر رفت از یاد
چه زود در پی ایجاد شور و شر بودند
برای بستن دست برادر خورشید،
سپیدهدم دَم دروازۀ سحر بودند
خدا گواست که در کوچۀ بنیهاشم
ز قدر و حرمت آن خانه، باخبر بودند
ولی دریغ که آن دستهای نامحرم،
برای چیدن گل، همدم تبر بودند
بَدا به حال کسانی که روز غارت باغ
سکوت کرده و تنها نظارهگر بودند
کسی نگفت که نوغنچههای یاس کبود
درختِ طیبۀ وحی را ثمر بودند
کسی نگفت که این آیههای نورانی،
برای شوکت اسلام، بال و پر بودند...
شکست شاخۀ طوبی در آستانۀ در،
و خلق، شاهد الماسهای تر بودند
به جز حمایت از باغبان چه میکردند؟
سهچار غنچه و یک گل، که پشت در بودند...
#محمدجواد_غفورزاده
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
هزار بار شکستند رکن مولا را
یکی نگفت چرا میزنید زهرا را
همین که فاطمهاش بر روی زمین افتاد
سیاه دید علی روی آسمانها را
کسی که شیعه بود مادرش بود زهرا
خدا گواست که کشتند مادر ما را
فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود
روا نبود ببندند دست مولا را
هزار مرتبه نفرین بر آن ستمگستر
که کشت حامی تنها امام تنها را
برای مادر سادات گریه منع شده
که بهر گریه گرفتهاست راه صحرا را
علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی
شرار تابش خورشید و سوز گرما را
کنار سایۀ نخلی در آفتاب گریست
شب از عناد بریدند نخل خرما را
رواست عالمیان جان دهند از این غصه
که جای پنجۀ دیو است روی حورا را
قسم به سورۀ یاسین و هلاتی میثم
که پیش چشم علی میزدند طاها را
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#مقتل_فاطمیه #مقتل #بعد_شهادت
💔علی جان به خانه برگرد!
و ظل يأتـي ليلاً إلـى زيـارة قبـر فاطمة كـمـا
أوصته. في ليلة من الليالي وبينما هو عندها
وإذ به يسمع صوت فاطمة يا ابن العم إرجع
إلى الدار، وانظر إلى حال أولادي. رجع أمير
المؤمنين مهرولاً إلىداره، وجدالحسينواقفاً
عندبابالدار و هو يخاطب أمه فاطمة بلسان
الحال: الموت قِدَامِكَ خَدوني ضِلْعِكَ ذَوَّبُنِي..
و أمیرالمؤمنین(صلوات الله علیه)شب ها بـه دیـدار قبـر حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
میرفت، همانطور که بهاو وصیت کرده بود،
در یک شب و در حالی که در کنار قبر او بود،
ناگهان صدای حضرت فاطمهرا شنید: «ای پسرعمو، به خانه برگرد و به حال فرزندان من نگاه کن.»
امیرالمؤمنین به سرعت به خانـه برگشـت و
امام حسین(صلوات الله علیه)را دیـد کـه در کـنـار در ایستـاده و بـازبان حال بهمادرش فاطمه را خطاب میکند:
«مادرم، دور نشو، به من نگاه کن، تـو رفتـی و
مـن از تـو جـدا شدم، دور نشـو، قلبم در آتـش
است، من حسینم، ای مادر دهر مرا یتیم کرده
و بـه مـن آسیـب رسانـده، ای مادر تـو مـرا در
آغوش بگیر؛ کجا باید تو را پیدا کنم؟ تو، مـرا
بهآغوش بکش؛ پهلوی تو مرا از هم میپاشد.»
📚 العبرة الساکتة، دهینی، ج۳، ص۴۰
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
به میدان میرود جنگاوری گویا به پیکاری
به مسجد میرود زهرا امامش را دهد یاری
به مسجد میرود تا پایه هایش را بلرزاند
که مسجد بی علی چیزی ندارد جز ستمکاری
که مسجد بی علی بتخانهی محض است ای مردم
علی اسلام و جز زهرای اطهر نیست دینداری
شکسته پهلویش اما به ابرو خم نمی آرد
چنان شیر جوانی خورده زخم از گله کفتاری
صلابت یعنی یکصد زخم خوردی و سر پایی
که ظالم را بکوبی و به مظلومان دهی یاری
آهای اهل مدینه فاطمه سر خم نخواهد کرد
برای هیچ طاغوتی برای هیچ جباری
زبان وا کرد تا نفرین کند مسجد تنش لرزید
عجب شمشیر برانی عجب زهرای کراری
اگر بند طناب از دست حیدر وا نمیکردند
نمیماند از همان مسجد براشان غیر آواری
فدک را غصب کردند و ندانستند در واقع
علی سرمایهی زهراست نه باغ و زمین ، آری
چنان دور علی میگشت در مسجد که در عمرش
نگشته هیچ حاجی دور کعبه با سبکباری
خلاصه عاقبت زهرا نجاتش داد حیدر را
ولی جان خودش را داد پشت در به مسماری
گذشت از محسنش پشت در اما از علی هرگز
و بار انداخت تا کم کرد از دوش علی باری
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
اگر چه زیر پرچم گریه کردم
به هر روضه دمادم گریه کردم
حلالم کن حلالم یابن زهرا
برای مادرت کم گریه کردم
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مناجات
#فاطمیه #دوبیتی
جز نام تو را به لب نبُردم... زهرا
غیر از تو به کس دل نسپُردم... زهرا
در آخر روضه های تو می گویم...
شرمنده که از غمت نمُردم زهرا
#سیدمجتبی_شجاع
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای شده محرم به ولای ولی
فاطمۀ دوّم بیت علی
اختر تابندۀ برج ادب
شیر زن خیل زنان عرب
امّ بنین امّ ادب امّ نور
چشم بد از قدر و جلال تو دور
اختر تابندۀ برج شرف
همسر ارزندۀ شاه نجف
یار علی مادر صدق و صفا
مرّوج مکتب عشق و وفا
باغ گل یاس، سلامٌ علیک
مادر عبّاس، سلامٌ علیک
فخر تمام شهدا کیست تو
شیر زن شیر خدا کیست تو
معرفتت زبانزد عالم است
هر چه بگویند به وصفت کم است
مقاوم و صابر و آزاده ای
چار پسر بهر علی زاده ای
چار پسر نه، چار قرص قمر
چار ستاره چار نور بصر
ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول
درود بر سه سرو بستان تو
بر گل عبّاسی دامان تو
تو گفته ای، ای گل باغ عفاف
با پسر فاطمه شام زفاف
کی همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه
همدم نور احدی فاطمه
عروس بنت اسدی فاطمه
تو بانوی بیت ولی گشته ای
دور حسین ابن علی گشته ای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
به پاس اخلاق ز گل بهترت
خواند بهین دخت علی، مادرت
حق بتو یک بهشت احساس داد
دسته گلی بنام عبّاس داد
دید چو بر عشق ادب قائمت
داد خدا ماه بنی هاشمت
حق به تو در بیت ولا راه داد
تا بتو سه ستاره یک ماه داد
ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر
ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستی دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاده به روی حسین
فدایی خون خدا خواندیش
دور سر حسین گرداندیش
ای ادب از تو ادب آموخته
به پای مصباح هدی سوخته
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع
بقیع از اشک تو آید به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر
اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خون جگر ریختی
چشم تو از بسکه فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست
تو نالۀ وا ولدا می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
منکه دگر امّ بنین نیستم
مادر چار نازنین نیستم
چار گلم ز تیغ پرپر شدند
چار مهم به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثمر دل گل احساس من
ساقی اهلبیت عبّاس من
شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیده ام تا که تو رفتی ز دست
پشت حسین ابن علی هم شکست
شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به خشمت زدند
شنیده ام سکینه بی تاب بود
جام به کف منتظر آب بود
شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بهر تو نه بلکه برای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت
تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت
جز غم و اندوه و فغانت نبود
حیف که آن چار جوانت نبود
تا که بگریند برایت همه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
سلام بر اشک تو یا فاطمه
جزای تو اجر تو با فاطمه
گریه تو به جز عبادت نبود
وفات تو کم از شهادت نبود
داغ تو یک شرارۀ نار بود
برای اهلبیت دشوار بود
مدینه در وفات امّ البنین
ناله اش افکند به گردون طنین
ز ناله و سوز پر آوازه شد
دوباره داغ فاطمه تازه شد
سلام «میثم» به گل یاس تو
به دست و چشم و سر عبّاس تو
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را
چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
نشسته است سر راه ، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را
ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
کنار آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
به خانه ی ولي الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی
به جای اینکه شوی مدعی همسری اش
کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی
تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
چهار تا پسر آورده ای برای علی
که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی
دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد
تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی
اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت
تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادر عربی تو خار گیر نکرد
تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن
به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد
به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد
از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دل پذیر نکرد
چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
به نعل تازه گرفتند تا بدن ها را
به ضرب دست لگد میزدن زن ها را
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#چهارپاره
قدِ مادرا از تمومِ غَما
چه زود از فراقِ پسر میشکنه
اگه سَرو باشه زمین میخوره
که داغِ جونش کمر میشکنه
اگه درد اگه ناله تقدیرشه
چه غم داره مادر ، پسر گیرشه
فقط دلخوشیهیِ مادر اینه
جوونش پیشِ مادر پیرشه
نگاهش به در مونده تو بستره
سر پیریه وقتِ بی بالیه
صداش میزدن مادرِ بچهها
ولی دورِ امالبنین خالیه
حالا روضه داره تو تنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچههاش
کسی نیست آبی به دستش بده
نداره عصایی برا پیریاش
تو اون مدتی که اباالفضل بود
دعایی به اون قد و بالا نکرد
نگاهش ، دل سیر ، حتی ی روز
به پیش یتیمای زهرا نکرد
تو اون مدتی که اباالفضل بود
نشد که یبار جان مادر بگه
به عباسش از بچگی گفته بود
مبادا به آقاش برادر بگه
خودش لقمه میداد دستِ حسن
فقط خنده میزد کنارِ حسین
شبا هم که تانیمه شب مینِشِست
که آبی بنوشه دوباره حسین
حالا روضه داره توتنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچهاش
داره روضه میخونه واسه خودش
خودش گریه کن میشه با روضههاش
شنیدم که تشنه به دریا زدی
شنیدم دعایِ حرم آب شد
شنیدم که پشتت صدا زد رباب
بیا که علی اصغرم آب شد
حسینم کنارت نشست و شکست:
پاشو دشمنا رو به میدون نیار
به فکر چشاتم بیا جونِ من
برا دیدنم تیر و بیرون نیار
پاشو از زمین رو زمین پا نکش
بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر
ببین جون رفتن ندارم دیگه
پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر
الهی بمیرم ، بهم ریختی
به من گفت زینب چی اومد سرت
نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر
که پهلو شکسته شده مادرت
تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد
تو رفتی و چشماتو شامی گرفت
نبودی و جرات به دشمن رسید
نبودی حرم رو حرامی گرفت
#حسن_لطفی
@Raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای دو جهانت فدا حضرت ام البنین
همسر شیر خدا حضرت ام البنین
مادر عشق و ادب دختر والا نسب
مظهر حجب و حیا حضرت ام البنین
تو بر علی یاوری بر حسنین مادری
اسوه مهر و وفا حضرت ام البنین
سه اختر و یک قمر چهار نور بصر
حق به تو کرده عطا حضرت ام البنین
کدام زن را سزد که چون شما پرورد
ساقی بی دست را حضرت ام البنین
چشم و چراغ علی وارث داغ علی
گریه کن کربلا حضرت ام البنین
فغان که سهم دلت غصه و اندوه شد
ز قصه نینوا حضرت ام البنین
جای تو خالی که شد دست ابالفضل تو
ز پیکر او جدا حضرت ام البنین
جای تو خالی ولی آمده در علقمه
فاطمه خیر النسا حضرت ام البنین
بقیع ماند و چهار صورت قبر غریب
تو ماندی و روضه ها حضرت ام البنین
#محمدمهدی_روحی
@Raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بنویسید به دیوان اباعبدالله
که منم واله و حیران اباعبدالله
بنویسید که من وقف حسین و حسنم
هستیم هدیه به چشمان اباعبدالله
بنویسید کنار لقب ام بنین
یکی از جمله کنیزان اباعبدالله
چهارتا شیرپسر بهرعلی آوردم
همگی گوش بفرمان اباعبدالله
به پسرها همه گفتم که منم خادمه اش
وشمایید غلامان اباعبدالله
شیرمن بهرشما بادحلال بااین شرط
همه جا جان شما...جان اباعبدالله
پسرآورده ام اصلا که کنم قربانی
پسرانم همه قربان اباعبدالله
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
#محمود_ژوليده
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
اگر چه جز غم دلبر ندارد
اگر چه جز دو چشم تر ندارد
به زیر لب نوایش این چنین است
حسین بن علی مادر ندارد
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مربع_ترکیب
من کیم روح ادب روح وفا روح یقینم
من کیم خدمتگزار هل اتی و یاو سینم
همسر خورشید هستم مادر ماه زمینم
من کیم من جانشین دخت ختم المرسلینم
من کیم یار وفادار امیر المؤمنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
سینهای از عشق زهرا و علی سرشار دارم
افتخار همسری با حیدر کرار دارم
هر چه دارم عزت و تمکین از این دربار دارم
روی دامن چار گل از گلبن ایثار دارم
من کیم من پایبوس حضرت حق الیقینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
در میان خانه زهرا حیات از سر گرفتم
کودکان نازنینش را چو جان در برگرفتم
با کنیزی علی تا عرش اعلا پر گرفتم
غیر حیدر از همه عالم دگر دل برگرفتم
با عزیزان دل زهرای اطهر همنشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
من کیم امّالبنین امّالادب امّالوفایم
زینب کبری به خانه میزند مادر صدایم
حضرت زهرا به جنت میکند هر شب دعایم
بعد زهرا محرم راز علی مرتضایم
دستبوس حضرت مولا امیر المؤمنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
ذات یزدان بر دل من شور داد احساس داده
شوهری چون حیدر کرار خیرالنّاس داده
چار گل نه بلکه یک باغ بهشت از یاس داده
اهل عالم حق به من از مرحمت عبّاس داده
من به ثارالله با شیران خود یار و معینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
حضرت حق ماه را در دامن من پروریده
ماه از پیشانی عبّاس من هر شب دمیده
گوید این حیدر بود عبّاس من را هر که دیده
هیچ کس ماهی چنان ماه بنیهاشم ندیده
مادر عباس هستم بانوی نور آفرینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
کردهام مبهوت خود تا حشر ایثار و وفا را
من بلی گفتم همان روز ازل قالوا بلا را
بردهام با نام عباسم دل اهل ولا را
سالها بردم به شانه درد و داغ کربلا را
تا قیامت مُهر ایثار و وفا نقش جبینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
مادر بابالحوائج هستم و روی دعایم
هیچ کس با دست خالی برنگردد از سرایم
من به عباسم قسم روز جزا فکر شمایم
شیر زن هستم ولی سر تا به پا شرم و حیایم
تا قیامت باب حاجات است نام دلنشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
نوگلی دارم که بر شاه نجف نور دو عین است
تا صف محشر امید و دستگیر عالمین است
ماه آلهاشم اما رشک شمس مشرقین است
اهل عالم حضرت عباس من بابالحسین است
خلق میآرند حاجت از یسار و از یمینم
من کنیز خانهی شیر خدا امّالبنینم
دارم عباسی که با جانش خریدار حسین است
در کنار علقمه ساقی زوّار حسین است
نام او در کربلا گرمی بازار حسین است
کربلا نه روز محشر هم علمدار حسین است
فخرم این بس مادر عباس بیمثل و قرینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
همسری کردم امیرالمؤمنین نور جلی را
مادری کردم دو وجه الله اعظم دو ولی را
پروراندم روی دامن شیر میدان یلی را
دوست دارم سینهزنهای حسین ابن علی را
من حسینیون عالم را هوادار و معینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
روز اول کامدم در خانهی پر نور مولا
صورتم بگذاشتم بر پای فرزندان زهرا
گفتم ای خاک کف پای شما عرش معلاّ
من قدم نگذاشتم اینجا شوم مادر شما را
من در این درگه فقط خدمتگزاری میگزینم
من کنیز خانهی شیر خدا امّالبنینم
بر در بیت الولا یاد فراق یار کردم
سوختم وقتی نظر بر آن در و دیوار کردم
گریه از سوز درون بر سینه و مسمار کردم
با دل غمدیده یاد از آتش و گلزار کردم
من به یاد بانوی پهلو شکستهدل غمینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
روز عاشورا گلستان مرا در خون کشیدند
دست عباس علمدار مرا از تن بریدند
با سه شعبه تیر چشم نازنینش را دریدند
من شنیدم تا علی افتاد سویش میدویدند
فرق عباس و عمود ای وای بر قلب حزینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
سالها کنج بقیع آه از درون دل کشیدم
بعد عباسم دگر دل از حیات خود بریدم
حیفت دیگر آن جمال بیمثالش را ندیدم
من نبودم کربلا از بانویم زینب شنیدم
شد جدا از تن دو دست یادگار نازنینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
تا نفس دارم ز هجران عزیزان اشکبارم
از غم عباس نه بهر حسینم بیقرارم
بر روی خاک بقیع با سوز دل سر میگذارم
ناله و اشک بصر گردیده شمع شام تارم
خاک غمبار بقیع مأنوس آه آتشینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
گریه کردم بر حسینم چونکه او یاور ندارد
در کنار پیکر صد پارهاش مادر ندارد
من بمیرم یوسف زهرا به پیکر سر ندارد
وای من گویند او انگشت و انگشتر ندارد
تا قیامت از غم داغ حسینم دل غمینم
من کنیز خانه شیر خدا امّالبنینم
#محمدعلی_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
قسم به گريه ي صاحبْ عزاي أمّ بنين
من آفريده شدم با دعاي أمّ بنين
قسم به كعبه كه از كعبه حُرمتم بيش است
چنان كه سوختم از ماجراي أمّ بنين
شبيه مشك اباالفضل ، ميچكد اشكم
به پاي غربت بي انتهاي أمّ بنين
اگرچه دست ندارد به تن، ز راه كرم
گرفته دست مرا مرتضاي أمّ بنين
به ياد چادر زهراست بالشان خاكي
كبوتران حريم هواي أمّ بنين
شِفا شبيه گدايي كه سخت محتاج است
نشسته بر درِ دارالشفايِ أمّ بنين
ادب به رسم ادب آمده ز سمت فُرات
و سر گذاشته بر خاك پايِ أم بنين
نخورده آب زماني كه روضه ميخوانده
گرفته بوده يقيناً صداي أمّ بنين
براي دفعه ي سوّم شكسته زينب را
نوا و ناله و واويلتاي أمّ بنين
سه سال سوخت بياد سه ساله و پدرش
فداي آن همه مهر و وفاي أمّ بنين
حسين دست اباالفضل را كه مي آورد
رباب سينه زد آن دم به جاي أمّ بنين
خميده بود زماني كه عزم رفتن داشت
شبيه فاطمه قد رساي أمّ بنين
مكان گريه براي حسين اگر حرم است
مگو بقيع بگو كربلاي أمّ بنين
به جان دست قلم ، در جزا نمي سوزد
دلي كه سوخته در نينواي أمّ بنين
پس از ظهور اگر آمدم مدينه ! رفيق
قرارمان دمِ ايوان طلايِ أمّ بنين...
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
گمان مکن پسرت ناتنیبرادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود
سقوط قلعهی خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود
به لرزه بود از او پشت هفتپشت ستم
یل تو یکتنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
#علی_انسانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
مثال کوه ایثار و وفا داشت
از اول انس با آل عبا داشت
وجودش بس که سرشار از ادب بود
ز نام فاطمه شرم و حیا داشت
#رباعی
با آه دل شکسته می گفت حسین
محزون و غریب و خسته می گفت حسین
می گفت بشیر از عمود آهن
بغضی به دلش نشسته می گفت حسین
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دل تو جز به غم و درد آشیانه نبود
انیس و یار تو جز اشک دانه دانه نبود
زبعد واقعه کربلا تو را راحت
زگریه سحر و ناله شبانه نبود
اگر چه بود به دل ماتم عزیزانت
به غیر وای حسین بر لبت ترانه نبود
تمام گریه تو بود از برای حسین
وگرنه داغ اباالفضل جز بهانه نبود
برای گریه چرا در بقیع میرفتی
تو را به شهر مدینه مگر که خانه نبود
کسی نگفت به تو روز گریه کن یا شب
اگرچه یاور تو کس در آن زمانه نبود
به دوش گرچه غریبانه رفت پیکر تو
ولی به جسم تا آثار تازیانه نبود
نبود گر چه یکی از چهار فرزندت
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود
اگر چه سرخ شد از گریه دیده ات اما
به چشم و روی تو از دست کین نشانه نبود
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد
بر شعر، پرده ی غیرت، روح الامین کشد
ذیل مقام توست بلندای آسمان
حاشا که دامن تو به روی زمین کشد
خاموش نیست شب چو ببیند ز شمع سوز
مروان به بانگ شیون تو آفرین کشد !
تدبیر جنگ نیز بود در ستارگان
طفل تو اسب فاجعه را زیر زین کشد
آهو ز احترام به صحرا نمی رود
گر چادر تو پای به اقصای چین کشد
ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه !
خاشاک منت از نظر ذره بین کشد
بر عزّتت بس است علی خواستگار توست
شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد
از آستین تو اسد الله گرفته است
حاشا که شمر گوشه ی آن آستین کشد
معنی خموش باش ! که آگاه نیستی
ز آن معجری که دست سنان لعین کشد
آن زن که ریخته ست به معنی کلام ناب
از شک بعید نیست که بار یقین کشد
#محمد_سهرابی
@raziolhossein