eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عرش بر جلوه‌ی رخسار حسین می‌نازد فرش بر رونق بازار حسین می‌نازد ابر بر اشک عزادار حسین می‌نازد قبر شش‌گوشه به زوار حسین می‌نازد کربلا هم به علمدار حسین می‌نازد آیت لیله‌ی معراج، حسین است حسین عشق را سلطنت و تاج، حسین است حسین فُلک افتاده به امواج، حسین است حسین عاشق مست به صهبای حسین می‌نازد شیعه بر عشق و تولای حسین می‌نازد جز حسین کیست که پرچم به مساوات زند؟ جز حسین کیست کلامی به مباهات زند؟ جز حسین کیست دم از قاضی حاجات زند؟ مصطفی در صف محشر به حسین می‌نازد مرتضی ساقی کوثر به حسین می‌نازد هشت در را که گشایند به فردوس برین شهپری را که خدا داده به جبریل امین حوض کوثر، خم و ساغر، خود ساقی به یقین خط توحیدپرستی به حسین می‌نازد صانع عالم هستی به حسین می‌نازد دل که باشد تهی از مهر و محبت، دل نیست به خدا محفل بی ذکر حسین، محفل نیست هر که دیوانه‌ی مولا نبُوَد، عاقل نیست نه فقط عاقل مجنون به حسین می‌نازد مدعی، دیده‌ی گردون به حسین می‌نازد یاحسین آب حیات است، بگو یامولا نردبان درجاتِ است، بگو یامولا یاحسین رمز نجات است، بگو یامولا هر کسی گفت حسین، عزت او تأمين است فاطمه ضامن اوست آخرتش تضمین است جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست؟ جز حسین کیست که محبوب تمام‌ دل‌هاست؟ او حسین است، بلی میوه‌ی قلب زهراست فاطمه‌ ام ابیها به حسین می‌نازد همه‌جا زینب کبری به حسین می‌نازد یاحسین ذکر ولایی ست، خدا می‌داند یاحسین رمز رهایی ست خدا می‌داند یاحسین فیض خدایی ست، خدا می‌داند نه فقط عالم و آدم به حسین می‌نازد این شرف بس، که خدا هم به حسین می‌نازد فوق اندیشه و پندار و گمان است حسین مصطفی هر چه که فرموده همان است حسین چون علی مبتکر سیر زمان است حسین طبع (خوشزاد) حقیقت به حسین می‌نازد در سحرگاه قیامت به حسین می‌نازد مرحوم @raziolhossein
چرا تو رفته‌ای من زنده هستم سراسر از غمت آکَنده هستم برای مادری شش‌ماه کم بود نشد شیرت دهم شرمنده هستم به قربون گلوی پاره‌ی تو رباب خسته شد آواره‌ی تو شبیه اُستُنِ حنانه از هجر بنالد چوبه‌ی گهواره‌ی تو بریده حنجرم لالا لالایی علی اصغرم لالا لالایی چه جوری دل ز من کندی و رفتی نگفتی مادرم لالا لالایی تو که قربونی قحطی آبی چی می‌شه باز به روی پام بخوابی اگرچه کاکُلِ تو گشته خونی هنوزم کودک ناز ربابی مرا از پِی، چهل منزل دواندی بمیرد مادرت بی‌شیر ماندی عزیزم جای شکرش باز باقیست به زیر سُمِّ مَرکب‌ها نماندی تو که بر روی نیزه قرص ماهی به دست کوتَهِ مادر نگاهی فقط من نه همه عالم بپرسند شدی کشته به چه جرم و گناهی @raziolhossein
عالم هستی همه در اختیار زینب است یک برادر دارد او دار و ندار زینب است ماسوا گرم طوافش ماخلق در ظلّ او نُه فلک از روز اول در مدار زینب است پاسبان حرمتش، چون فاطمه، روح الامین شیرمردی چون ابوفاضل کنار زینب است شرط تزویج است بین هر زن و شوهر ولی با حسین بن علی بودن قرار زینب است هم حفاظت هم صیانت از امامت می کند کربلا گر کربلا گردیده کار زینب است پرچم سرخ حسین و کربلا بر دوش او اعتبار کربلا از اعتبار زینب است کوفه و شام است میدان نبردش در جهان نطق حیدر گونه اش هم ذوالفقار زینب است بوسه های مرتضی بر روی قبرش آشکار اشک های فاطمه شمع مزار زینب است فوج فوج از آسمان آید فرشته محضرش هم تحیت هم درود حق نثار زینب است کودکانش بی مهابا راهی میدان شدند چون شجاعت ارث در ایل و تبار زینب است نعش طفلانش که آمد پیش چشم خصم گفت جان فدای یار کردن افتخار زینب است بر اسیری اش کند خون گریه چشم عالمین روز و شب مهدی زهرا داغدار زینب است روی نی راس برادر قلب زارش را شکست دیدن راس بریده انکسار زینب است @raziolhossein
چهل روز از برادر بی خبر بود فقط با نیزه او همسفر بود شبیه مادرش افتاد بر خاک چهل دفعه ولی او پشت در بود مصیبت دیده او از خردسالی که زینب دائما خونین جگر بود سپر بود هر کجا وقت کتک ، پس کبودی های زینب بیشتر بود نشسته کرد اقامه او صلاتش که درد کعب نی ها دردسر بود همه گفتند زهرا در خرابه است همان لحظه که دستش بر کمر بود ز بام آتش به سمتش پرت کردند میان کوچه های پر خطر بود تمام بچه ها را خواب می کرد نگهبان همه شب تا سحر بود چهل روز از فراق کربلا سوخت تمام حاصل او شعله ور بود رسید و روی خاک افتاد و غش کرد چهل رو از برادر بی خبر بود @raziolhossein
آتشِ عشقِ حسینی در دلم تا سر گرفت قابِ عکسِ دودمانم رنگِ خاکستر گرفت از طفولیَّت به من گفتند اربابم تویی! عشقِ تو از تک تکِ گهواره‌ها ، نوکر گرفت هیچ کس را دستِ خالی رد نکردی ، خوش‌مرام! هرچه دارد سائلِ درمانده ، از این در گرفت آنقَدَر ذکر حسین از حَنجرِ من شد بلند می توان از تار‌هایش چوبه ی منبر گرفت بیرقت را نصب کردم ، غُصه هایم عَزل شد رقصِ پرچم ، ماتم از این قلب‌ِ غم‌پرور گرفت فرش های روضه قالیِ سلیمانِ من است تا نشستم روی آن دیدم که روحم پر گرفت نامسلمان‌ را وَهَب‌کردن فقط کار تو بود... ای که طرزِ کُشتنِ تو گریه از کافر گرفت آبروریزی که کردم ، پشتِ من بودی حسین! هر زمانی بد شدم ، لُطفت مرا در بَر گرفت سور و ساتِ گریه را زهرا فراهم می کند اشکِ خود را باید از مهریه‌ی مادر گرفت در نجف ویزای زُوّارِ تو امضا می‌شود کربلای اربعین را باید از حیدر گرفت خونِ طفل شیرخوارت تا ابد تضمین ماست شیعه حُکم بخشِش‌اش را از علی‌اصغر گرفت . . حرمله با یک سه‌شعبه حلق او را پاره کرد حنجرش شکلی شبیهِ مشک آب‌آور گرفت آه ! عمقِ قبرِ اصغر بیشتر می شد اگر فکرِ نبش‌قبر را می شد از این لشکر گرفت @raziolhossein
برای سوگ تو باید زبان دیگر داشت نگاه روشنی از آسمان فراتر داشت شهادت تو حماسه‌است با شکوه و عیان حماسه‌ای که هزاران پیام در بر داشت زلال جاری چشم تو حسرت دریاست فرات بود که ناکام دیده‌ی تر داشت سوال کهنه ی تاریخ تا ابد باقیست: چرا زمانه سر ِ جنگ نابرابر داشت قیام سرخ تو یک پرده از قیامت بود قیامتی که درونش هزار محشر داشت تو آن رسول به معراج رفته هستی که برای امت خود روی نیزه منبر داشت هنوز ملتهب از ماتم شگفت توایم که این مصائب داغ تورا که باور داشت؟ سپاه بود و حرم بود و غارت و آتش درست لحظه‌ی تلخی که آنطرف‌تر داشت @raziolhossein
قول زلالی به دل مرداب دادی  از نان خود به سفره ی اعراب دادی بی معرفت بودند که آبت ندادند حتی به حیوان های آنها آب دادی @raziolhossein
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌باز ، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده... سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟! آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار ، دست همه طناب است آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است! @raziolhossein
بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم مو پریشان شده ی زلف پریشان توایم ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم منت از دست طبیبان نکشیدیم دمی چون به دستان شفابخش تو ایمان داریم جانمان خرج عزایت نشود می میریم ما فقط بین حسینیه به تن جان داریم همه چشمیم، بِنه پا ، به خدا دلتنگیم چند یعقوب در این کلبه‌ی احزان داریم ما شنیدیم برات حرمت دست رضاست انتظار نظر  از شاه خراسان داریم كرم  دست تو  بدجور گدا می طلبد بی سبب نيست اگر ميل كريمان داريم نام تو برده شد و مادرت از راه رسيد باز هم شکر ِ خداوند كه مهمان داريم @raziolhossein
خاک، سردی با خودش می آورد، اما چرا خاکِ تو آتش به جان شیعیان انداخته؟! @raziolhossein
من نیمه جان زِ داغِ تو در این سَفَر شدم یک اربعین گذشته و من پیرتَر شدم من آب رفته ام! تو مَرا می شِناسی اَم؟ من زِینبم! ببین شبیه مُحتَصَر شدم آن زینبم که بی تو نَکردَم شَبی سَحَر چون شَمع، آب، بی تو به شام و سَحَر شدم سنگین تَرین مُصیبتَم این بود، بَعدِ تو با قاتِلانِ سَنگ دِلَت هَمسَفَر شدم از کوچه های شام چه گویم بَرای تو؟ آماجِ سَنگ و طَعنه ی هَر رَهگُذَر شدم هَر جا که تازیانه به اَطفال می زَدَند با یادِ مادَرَم، تَنِشان را سِپَر شدم @raziolhossein
از بچه هات هیچ کسی کم نمی‌ شود باشد بخواب، بدتر از این غم نمی‌ شود باید چه کرد در وسط این حرامیان با دست بسته مقنعه محکم نمی‌ شود پیشانی ام که بوسه زدی را شکسته اند مرهم حریف شدت دردم نمی‌ شود هر کار می‌کنم بروند آن طرف، ولی اوباش مانده دور و برم کم نمی‌ شود @raziolhossein
من بَلای عشقِ تو، بر جان خَریدم ای حسین آمدم تا کربلا، امّا خَمیدم ای حسین ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان از سیاهیِ تن و موی سِفیدم ای حسین آن وداعِ آخرت هرگز نرفت از خاطِرَم از کنارم رفتی، از تو دِل بُریدم ای حسین داغِ هِجدَه یوسُفِ بی سَر به دل دارم ولی غیرِ زیبایی که من چیزی نَدیدم ای حسین کوفه قَصدش بود تا خارم کند اما اَخا تو زِ نِی دیدی شَهامَت آفَریدم ای حسین خاطراتِ شام، آتَش می زَنَد بر جان و دل ناسِزاها بود که، آنجا شِنیدم ای حسین مَجلِسِ نامَحرَمان، شُد خاکِ عالَم بَر سَرَم تا که در طَشتِ طَلا رَاسِ تو دیدَم ای حسین تو به روی من نَیاور، چون خِجالت می کِشَم بی رُقیّه تا مَزارِ تو رِسیدم ای حسین @raziolhossein1
مادرت خورده زمین تا که تو را دیده، چرا؟! قاتلت این همه از قتل تو ترسیده چرا؟ به سر و صورت تو سنگ تراشیده زدند خورده بر وجه خدا سنگ تراشیده چرا؟ بوسه بر زیر گلوی تو فقط حق من است نیزه ای حق مرا خورده و بوسیده چرا مگر این آب روان مهریه زهرا نیست؟ پسر مادر من با لب خشکیده چرا؟ آسمان را لب عطشان تو گریانده و شمر پیش تو آب زمین ریخته خندیده چرا؟ نکند شمر دوباره به تنت سر زده است بند بند تن عریان تو پاشیده چرا همه ی حرف من این است که با خنجر کند  گل پرپر شده ی باغ مرا چیده چرا؟! آفتاب از تن عریان شده ات شرم نکرد؟ به تن بی سر تو یکسره تابیده چرا؟ به تو وابسته ام و بعد تو دق خواهم کرد به تو احساس مرا کوفه نفهمیده چرا؟! @raziolhossein
یاد لب شش ماهه تو باز مرا کشت تا از لب شش گوشه تو بوسه گرفتم @raziolhossein
به باد مشک و دریا روضه ی ماست غمش امروز و فردا روضه ی ماست قیامت هم ، دو تا دست بریده به روی دست زهرا روضه ی ماست @raziolhossein
از تشنگی و زخم به جسمش توان نبود دورش به غیرِ لشگر آوازه خوان نبود از پشتِ سر به پشت سرش سنگ میزدند  حتی برای ثانیه ای در امان نبود هربار گفت "واعطشا" سنگ و نیزه خورد این رسم میزبانیِّ از میهمان نبود تنگی جا و یک بدن و کوهی از سالح جایی برای آمدن دیگران نبود دردِ هزار و نهصد پنجاه زخم تیغ  مانند درد زخم زبان سنان نبود افتاده بود زیر قدم های یک سپاه  مردی که الیق قدمش آسمان نبود با یک لباس کهنه سوی قتلگاه رفت  اما غروب بر تن پاکش همان نبود شاهی که سایه اش به سر کائنات بود روی تن بدون سرش سایبان نبود کنج تنور کوفه سرش بوی نان گرفت  در شام، بوی نانِ سرش بود و نان نبود @raziolhossein
از آن زَمان که دور زِ کرب و بَلا شدم بر هَر چه داغ و دَرد و بَلا مُبتَلا شدم یک اربعین گُذشته و من آب رَفته ام عُمری ست گوییا، که من از تو جُدا شدم یک اربعین گذشته و لب تِشنه ام هنوز گِریان به یادِ کامِ تو صُبح و مَسا شدم یک اربعین گذشته و نیلی شُده رُخَم چِهره کَبود، هَمسَفرِ نِیزه ها شدم من زِینَبم که چِهره ی من فرق کرده اَست حالا شَبیهِ حَضرَتِ خَیرُالنِّساء شدم باید شَبیهِ مادَرِمان هَم شَوَم حُسین آخَر سِپَر برای زَن و بَچّه ها شدم! گیسوی من سِفید شُد و قامَتَم خَمید بی کَس، اَسیرِ مِحنَتِ بی اِنتِها شدم مَن روی ناقه ها و تو هَم روی نِیزه ها مِهمانِ بَزمِ کوفه و شامِ بَلا شدم هَر طور بود، باز کِنارت رسیده ام زائر به پاره پِیکَرِ دَر بوریا شدم @raziolhossein
ای سر‌به‌زیرِ محضرِ تو سربلندها! داروندارِ زندگی مستمندها! از آسمانِ خاکِ قدومِ تو آفتاب می‌ریزد آنچنان که غبار از سَرَندها باید به پای لشکرِ مویت سپر شکست ای خاکسارِ تو سرِ قَدّاره‌بندها! چادرْسیاه مادرتان خیمه‌ی عزاست دوریم زیر سایه‌ی او از گزندها ای چای تلخِ روضه‌ات أحلیٰ‌مِنَ‌العَسل! بخشیده‌ای حلاوتِ آن را به قندها شادند در هوای غمت کودکانِ اشک حکمِ جنونِ ما شده این اشکْ‌خندها از ریشه‌های پرچمِ تو عشق می‌چکد ما را چه احتیاج به گیسو کمندها @raziolhossein
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم واجب التعظیم  باشد دختر شیر خدا مثل خیل انبیا از خادمان زینبم ناله صوت الحزین او به گوش من رسید با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم دست بر سینه غلام آستان زینبم ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد واله و سرگشته از فن بیان زینبم در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت در چهل منزل به فکر آسمان زینبم راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم درمیان دختران جای رقیه خالی است در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم @raziolhossein
پای خِلقَت در مسیرِ شاهراه زینب است نه فقط شیعه که دنیا در پناه زینب است هر زمان در اوج روضه رزق گریه شد زیاد بی برو برگرد از تاثیر آه زینب است اشکِ بانو ریشه ی اسلام را محکم نمود نخل توحید خداوندی،گیاه زینب است دور کعبه‌گشتن ما علتش این است که پرده اش همرنگ با چادرسیاهِ زینب است گفت بی بی: "ما رَأَیْتُ..."،عالمی دیوانه شد افتخار مذهب ما این نگاه زینب است سر‌شکستن پایِ این غم را خودِ او باب کرد خون رویِ چوبه‌ی محمل گواه زینب است با کمال میل رنج کوفه را گردن گرفت در حقیقت این اسارت دلبخواه زینب است خطبه ها سربازهای ارتش این خانم‌اَند کاخ ها ویرانه ی دستِ سپاه زینب است شام تار از برکت صحن رقیّه روشن است دست ما تا حشر بر دامان ماه زینب است عشق یک روح است..،نیمی کربلا نیمی دمشق گوشه ی شش گوشه،کُنج بارگاه زینب است . . بعد چل روز آمده با خاطراتی که مپرس... نیزه‌ها یادآورِ حلقومِ شاه زینب است بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود در حقیقت آن خرابه قتلگاه زینب است @raziolhossein
بارِ دِگر به کَرب و بَلا پا گذاشتم داغی دِگر بَر این دِلِ دَریا گذاشتم چِهل روز پیش بود که روی هَمین زَمین خود را کنارِ پِیکَرِ تو جا گذاشتم تنهایی اَم، برادرِ خوبم، شُروع شُد بوسه به روی حَنجَرِ تو، تا گذاشتم می شُستَمَت به اَشک و، به این بود خوش، دِلَم بوسه به جای بوسه ی زَهرا گذاشتم رفتم به زیرِ سایه ی راسِ تو سوی شام جِسمِ تو را به دامَنِ صَحرا گذاشتم خاکِستَرَم کِنارِ رُقَیِّه به باد رَفت روی تَنَش که سَنگِ لَحَد را گذاشتم... @raziolhossein
تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم ِ پیکار صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش أباالفضل است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش همینکه راه می آید فراری میشود دشمن أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما علمدارِ همه عالم؛ رقیه بود دنیایش برای دردمندان یک نخی از چادر زینب به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش شنیدم از حسین بن علی دل برده هر لحظه تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان اصابت کرد بر آن چشم ِ از عصیان مُبرّایش برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد به دستِ حضرتِ زهرا محوّل تسلایش @raziolhossein
دَر قَتلِگاه آمدم و سَر نداشتی جایی بدونِ زَخم به پیکَر نداشتی دیدم تو را، چه دیدَنی اِی پاره ی دلم... حَتّی لباسِ کُهنه ای دَر بَر نداشتی جُز روی حَنجری که، هَمه بوسه اَش زدند جایی برای بوسه ی خَنجَر نداشتی؟ زینب بمیرد، این همه خونی شُدی چرا؟ خواهر شود فَدای تو، یاوَر نداشتی؟ تَه مانده های پیرُهَنَت هَم رُبوده شُد چیزی برای غارَتِ لَشکَر نداشتی... اِی وای... سینه ی تو پُر اَز جای پا شُده یکی دو تا که اِرث زِ مادَر نداشتی بی کَس شُدی، زِ پُشتِ سَرَت نِیزه خورده ای! حَق می دَهَم حُسِین، بَرادَر نداشتی! @raziolhossein
دل زنده می شود ز ولای تو یا حسین جان تازه می شود ز ثنای تو یا حسین مرغ دلم که طایر عرش آشیان بود پرواز می کند به هوای تو یا حسین تو خواستی برای خدا هرچه خواستی حق خواست هرچه خواست برای تو یا حسین خود گرچه کعبه‌ای و صفایی و مروه‌ای شد کعبه باصفا ز صفای تو یا حسین تا فخر بر ملایکه روح الامین کند روبد به مژّه خاک سرای تو یا حسین باشد خلاف حق به خلاف رضای تو باشد رضای حق به رضای تو یاحسین تو شاه ملک عشقی و بر آسمان قدر شاهان دهر جمله گدای تو یا حسین هرچند خضر ز آب بقا یافت زندگی فانی بود به جنب بقای تو یا حسین چون ذات حق که راه ندارد فنا در او هرگز نبود و نیست فنای تو یا حسین مقصود کردگار ز ایجاد ماسوا مانا که خود نبود سوای تو یا حسین بخشی دو کون را به یکی سائل از عطا آرد چو موج بحر عطای تو یا حسین هرچند با خدا نَبُود کس شریک لیک جای خداست در دل و جای تو یا حسین مانند خضر تشنه لبی هر کجا بود سیراب گشته ز ابر سخای تو یا حسین آیینه لقای خداوند روی تست پیدا بود خدا ز لقای تو یا حسین از بند بند من چو نی آید نوای عشق در نینوا به شور و نوای تو یا حسین غیر تو در ازل که بلی گفت در بلا کس را نبود تاب بلای تو یا حسین صد چاک خوش‌تر است ز شمشیر آبدار در هر دلی که نیست ولای تو یا حسین پیغمبران برای شفاعت به رستخیز سر می نهند بر کف پای تو یا حسین جز جامه شهادت هر جامه دوختند کوتاه شد به قد رسای تو یا حسین جان دادی و به عهد وفا کردی ای شهید جانها فدای عهد و وفای تو یا حسین گر خونبهای خون تو خواهند روز حشر خونخواه و خونبهاست خدای تو یا حسین هرگز قفا نمی کنی از خصم بدسیر گر خصم سر برد ز قفای تو یا حسین از کین جفای ایزد دادار جسته اند جستند آن کسان که جفای تو یا حسین باشد دوای خسته دلان خاک کوی تو دلهاست دردمند دوای تو یا حسین تو جان و مال جمله نمودی فدای دوست ای جان دوستان به فدای تو یا حسین در دامن رسول که برتر ز عرش بود پیوسته بود نشو و نمای تو یا حسین باب تو هفت قلعه گرفتی ز ذوالفقار ای جان فدای باب و نیای تو یا حسین تو هشت قلعه فتح نمودی ز هشت خلد قربان دست قلعه گشای تو یا حسین گویا که می خلید به قلب رسول پاک هر خار می خلید به پای تو یا حسین میگفت مصطفی که حسین از من است و من از وی، فدای عز و علای تو یا حسین روزی که هر کسی طلب مأمنی کند باشد طرب به زیر لوای تو یا حسین @raziolhossein
  آفتاب علی الدوام حسن سحر مسجد‌الحرام حسن ماه زیبای پشت بام حسن حسنی زاده‌ای به نام حسن ای حُسینی ترین سلام حسن مثل دریا به جزر و مد عباس بینِ اَبروت بوسه زد عباس گفت پیشت علی مدد عباس می‌روی و تمام قد عباس ایستاده به احترام حسن جلوه‌ی بی نظیرِ شیر جمل نوجوان دلیر شیر جمل روشنیِ ضمیر شیر جمل جگر شرزه شیر شیر جمل شد نصیبت همه مرام حسن جلوه ی نور پنج تن قاسم دومین نسخه‌ی حسن قاسم مردِ پیکار تن به تَن قاسم یَلِ بی باک و صف شکن قاسم ای قیامت شده قیام حسن تیغ تیز تو می‌کند غوغا شیوه‌ی رزمِ تو خود مولا رجزت مثل مجتبی زیبا ازرق شام و بچه هایش را می‌کُشی مُنتها به نام حسن چار شانه ؛ نه آبشاری تو استواری تو اقتداری تو نوه ی شاه ذوالفقاری تو صاحب تیغ آبداری تو ای علی اکبر نیام حسن مدد از نامت استغاثه ی ما دم زدن از تو ذکر خاصه ی ما رزم تو بخشی از شناسه ی ما وصف جنگیدنت حماسه ی ما رجزت حامل پیام حسن طاق محراب ؛ کنج ابرویت شانه کرده نسیم گیسویت رعد و برق است نعره‌ی هویت میمنه ؛ میسره ، ثناگویت یک تنه لشکر نظام حسن دفترت را بگو غزل اُفتاد شوکت و هیبت ازل اُفتاد در پِیِ جانِ تو اجل اُفتاد بر زمین شیشه‌ی عسل اُفتاد تَرَک اُفتاده بین جام حسن به روی خاک جا به جا شده‌ای هدف زخم سنگ ها شده‌ای زیر سم خُرد و نخ نما شده‌ای زیر پا مانده ، بیصدا شده‌ای قد کشیده شدی ؛ تمام حسن! @raziolhossein
دلم پیش تو باقی مونده، رفتم حلالم کن نگو ناخونده رفتم خودت گفتی عموت تنها نمونه ببین تنهای تنها مونده، رفتم... @raziolhossein
تا چراغ خیمه‌ی ارباب روشن می‌شود فرق بین بیعتِ اصحاب روشن می‌شود عاقبت در دامن عشقِ حسینی، زاده شد مثل «حر بن ریاحی» هرکسی آزاده شد هم «حبیب» و هم «وهب» تا پای جان دارد حسین عاشقانِ جانْ به کف، پیر و جوان دارد حسین یاوری دیگر نمانده تا بیاید در خروش؟ بانگ هل من ناصر از گودال می‌آید به گوش کاش من هم بودم آن‌جا، سر به‌راهش می‌شدم روسپید عشق چون «جونِ» سیاهش می‌شدم @raziolhossein
حیدر رسیده بود ، پیمبر رسیده بود همراه این دو ، سوره ی کوثر رسیده بود خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ آن لحظه ای رسید که لشکر رسیده بود از خاتم حسین ، تعاریف بی شمار به گوش ساربان ستمگر رسیده بود کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود خنجر نمی برید گلوی حسین را به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است با قتل صبر ، صبرش اگر سر رسیده بود هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد اما غروب ، کار به آخر رسیده بود @raziolhossein
چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم تو آمدی برای همه ، این زمین اگر قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم عالم اگر که صیحه‌ی زهرا نمی‌شنید باز این چه شورش است  در عالم نداشتیم ما هیچ چیزمان که شبیه شما نبود ای وای اگر که گریه‌ی باهم نداشتیم خرجی نبود و خرجِ عزای تو می‌شدیم خرجی نداشتیم ولی کم  نداشتیم ما را حسین تا به قیامت بزرگ کرد ما بی حسین هیچ  نه آنهم نداشتیم زینب اگر نبود و علم را نمی‌گرفت این های هایِ  محرم نداشتیم ممنونِ بوریام  اگر بوریا نبود چیزی برای آن تنِ دَرهم نداشتیم @raziolhossein