eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمه شبها بلند گریه کنید بی مدارا...بلند گریه کنید نیمه شب برگزار شد مردم- دفنِ زهرا ...بلند گریه کنید گریه کردند بیصدا آنجا تا که اینجا بلند گریه کنید چشم ها را به سیلِ اشک دهید مثلِ دریا بلند گریه کنید فاطمیه اگر که، هر جا شد- روضه برپا...بلند گریه کنید بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست بی محابا...بلند گریه کنید هر کجا نام ِ مادر آمد از- داغِ زهرا بلند گریه کنید تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر مانده تنها...بلند گریه کنید کودکانش شدند بی مادر جانِ مولا بلند گریه کنید بغضِ زینب ، سکوت هایِ حسن- کشته ما را...بلند گریه کنید اشک های حسین شد جاری گریه کن ها بلند گریه کنید! @raziolhossein
علی را چونکه من بی یار دیدم خودم را در بر اغیار دیدم چنان از کینه سیلی خوردم آنروز که در کوچه حسن را تار دیدم @raziolhossein
نامه ی غاصب دوم لعنت الله علیه به معاویه ی ملعون این نامه را به جوهر کینه نوشته‌ام از روزهای خوب مدینه نوشته‌ام روزی که اختیار به دست سقیفه بود روزی که چشممان به رداع خلیفه بود هم فکر غصب حق علی بود در سرم هم بود ابو عبیده‌ی جراح یاورم بر روی سنت حسنه پا گذاشتم تصمیم را به عهده‌ی شورا گذاشتم میزد به کوس تفرقه بن منزرالبته خیلی از آن جماعت روشنگرالبته بن سعد حزرجی شده کوتاه آمدن با پیروان لات و هُبَل راه آمدن غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند اهل مدینه لشکر خودخواهمان شدند گفتم: بدون مایه فطیر است کارمان بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان گفتم: ز یار غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اش گرد آمدیم پشت در آشیانه‌اش پشت سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم: علی خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعت بی‌دردسر کنید گفتم: که ختم قائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است آمد صدای فاطمه از پشت در به گوش می‌گفت از امامت و حق پسر عموش حکم امامت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخص علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به پا شود در بین دود فکر علی بود فاطمه همواره گرم ذکر علی بود فاطمه گرم حمایت از علی‌اش عاشقانه بود تنها علاج کار فقط تازیانه بود کاشانه‌اش همین که پر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد این سو مغیره گرم بگو و بخند شد آن سو صدای ناله‌ی زهرا بلند شد چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود با گریه‌های فاطمه دل‌ منقلب شود اما علی و شوکتش آمد به خاطرم شور و شکوه ضربتش آمد به خاطرم تیغ دو دم به خاطرم آمد چه کار کرد اهل قریش را به مصیبت دچار کرد پس با تمام کینه و بغضی که داشتم آنجا همه توان خودم را گذاشتم بر سینه‌ی زمین و زمان دست رد زدم بر درب نیم سوخته محکم لگد زدم طوری لگد زدم که همان پشت در نشست طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست طوری زدم معاویه در خورد بر سرش تأثیر ضربه‌های لگد کرد پرپرش طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود طوری لگد زدم که علی بی‌پسر شود طوری لگد زدم که سیر از کتک شود طوری لگد زدم جگرم هم خنک شود حتی کنار ضربه‌ی سنگین کاری‌ام مسمار درب سوخته آمد به یاری‌ام ریحانه‌ی رسول که رنگش پریده بود داغی میخ در نفسش را بریده بود افتاد در به روی تنش، رد شدم از آن داخل شدیم  داخل منزل که ناگهان از پشت در بلند شد آنجا مجدداً با پهلوی شکسته که شد سد راه من با ضربه‌ی مجدد من خورد بر زمین مرد ایستاده بود که زن خورد بر زمین یک ضربه روزگار علی را سیاه کرد سیلی زدم به فاطمه، حیدر نگاه کرد @raziolhossein
فاطمه جان: در شکسته مرا عاقبت شکستم داد ببین که میخِ در خانه کار دستم داد @raziolhossein
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند نافله خواندی نشسته آه حیدر شد بلند باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود ای کسی که پیش تو پیمبر شد بلند از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند   @raziolhossein
میخ داغ و سینه زهرای من ای وای من سیلی و انسیه الحورای من ای وای من خانه و کاشانه و  شمع و گل و پروانه نه سوخت در آتش همه دنیای من ای وای من آیه های کوثرم افتاده زیر دست و پا لرزه افتاده به دست و پای من ای وای من ابر سیلی هر دو روی روی یارم را گرفت تار شد خورشید مه‌سیمای من ای وای من در شکست و پشت در این غصه پشتم را شکست خورد با صورت زمین طوبای(زهرای) من ای وای من کشتن یک زن ، چهل نامرد میخواهد مگر؟! داد از بی رحمی اعدای من ای وای من کینه از من داشتند و همسرم را میزدند فاطمه افتاد از پا ، پای من ای وای من بشکند دست مغیره دست یارم را شکست پیش چشم زینب کبرای من ای وای من میکشد این غم مرا آخر که شد کاشانه ام قتلگاه همسر تنهای من ای وای من فاطمه با دیدن تابوت وقتی خنده زد رفت دیگر خنده از لبهای من ای وای من بعد زهرا این من و این میخ و این دیوار و در وای من ای وای من ای وای من ای وای من @raziolhossein
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه بوی بهشت نشنوی جز به ولای فاطمه   منطق لال من کجا مدح و ثنای وی کجا کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه   خلقت کائینات را پنج نفر که علتند کیست میان پنج تن رکن، سوای فاطمه   جمله بنام فاطمه کرده خدا معرفی معتبر است این سخن، قول خدای فاطمه   فاطمه است و باب او فاطمه است و شوهرش فاطمه است و آل او، آل عبای فاطمه   از رخ تابناک او منفعل است آفتاب منفعلم بگویم از شرم و حیای فاطمه   معنی لفظ کوثر است ام شبیر و شبر است طاهره و مطهره کنیه برای فاطمه   دختر ختم انبیاء همسر شاه اولیاء چشم امید ما سواء سوی عطای فاطمه   عفت و عصمت و شرف از ید قدرت خدا دوخته جامه ای است بر قد رسای فاطمه   گر خود او نمی شدی جزء عوالم جهان کون و مکان نمی شدی جزء بهای فاطمه   عقل بسیط کی کند درک جلال و شوکتش سجده برند قدسایان بر کف پای فاطمه   عرض صراط می شود پهن تر از درازیش وصل شود اگر بدو تار ردای فاطمه   گفته نبی ابطحی علت غائی جهان جان من و جهانیان باد فدای فاطمه   جسم من است فاطمه، روح من است فاطمه باعث رنجشمم بود رنج و اذای فاطمه   مهر خدا است مهر او، قهر خداست قهر او علت لطف لم یزل لطف و رضای فاطمه   گر بتو(سعدی زمان)خود نکند عنایتی کی بودت لیاقتی بهر رثای فاطمه   یافته است از او بهاء عزت و رفعت و شرف قدر و شرافتش شده درد و بلای فاطمه   صورت حور او کجا سیلی ملحدی کجا گشته کبود صورت ماه لقای فاطمه @raziolhossein
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد بجای دسته گل جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد @raziolhossein
دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى كاش زخم سينه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا ميان مسجد با پهلوى شكسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت @raziolhossein
ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها قدم زد آسمان روی زمین ما ولی تنها! کسی که دستگیر انبیا بوده ست از آغاز کسی که با وجود او نبوده مرسلی تنها چه تصویر غم انگیزیست که بعد از رسول الله نشسته روبه روی ذوالفقار خود یلی تنها شگفتا! اسفلی بر منبر و دورش خلایق جمع! دریغا! گوشه مسجد نشسته افضلی تنها! پیمبر گفت اگر دنیا به سویی رفت و او سویی همه باطل روند و اوست راه حق، بلی! تنها چه می‌گویی برادر جان علی تنهاست بی مردم درست این است که هستند مردم بی علی تنها! @raziolhossein
نالیدن یک مادر مایوس کُشنده ست بغضی که شودیکسره محبوس کشنده ست سیلیِ به زهرا سبب مرگ حسن شد آری بخداغصه ی ناموس کشنده ست @raziolhossein
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ... منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار امشب که خورد دستت به جای تازیانه بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار . . شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار قرار بعدی ما باشد میان گودال کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار @raziolhossein
یکنفر که دلش از بغض علی میجوشید ضربه‌ای زد به در خانه و در را انداخت آتشی را به در خانه ی آب آورد و بین دیوار و در سوخته دعوا انداخت ضربه‌ی پای در و بی ادبی‌های غلاف بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن‌که ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت در قیامت جلوی چشم همه می‌اُفتد آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت @raziolhossein
نری و روی دلم پا نذاری تنهایی‌مو به تماشا نذاری اگه اصرار می‌کنی برو ولی فاطمه جان! علی رو جا نذاری @raziolhossein
دوباره شب شد و سردرد دارد بميرم مادرم سر درد دارد شنيدم در قنوت وتر ميگفت خدايا مرگ كمتر درد دارد بر اين سوره بيا و دست مگذار كه آيه آيه كوثر درد دارد ز اشك باغبان پرسيدم و گفت نگاه ياس پرپر درد دارد گذشت و عصر عاشورا چشيدم غلاف و دست كافر درد دارد @raziolhossein
یاری ز که جوید؟ دل من یار ندارد یک مِحرم و یک راز نگه‌دار ندارد با دیدن سوز دل من در چمن و باغ با داغِ دلِ لاله کسی کار ندارد باید سر و کارش طرف چاه بیافتد یوسف که در این شهر، خریدار ندارد از گریۀ پنهان علی در دل شب‌ها پیداست که دل دارد و دل‌دار ندارد در گلشن آتش زدۀ عصمت و ایثار پرپر شدنِ غنچه که انکار ندارد بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل، تاب فشار در و دیوار ندارد @raziolhossein
صلات من قيام من تو هستي فقط ختم كلام من تو هستي سلامم بي جواب مونده تو كوچه جواب هر سلام من تو هستي... @raziolhossein
اِی‌ماه، چراغِ پُشتِ بامت خورشید، طلوعِ صبح و شامَت اِی تکیه‌زده به تَختِ لَولاک غوغای وجود، بارِ عامَت اِی‌کوثر و سَلسَبیل و زَمزَم تَه‌مانده تَبَرُّکیِّ جامَت اِی کَعبه یکی ز مُعتَکِف‌ها در خَلوتِ مسجدُالحرامت مَقبول، نماز در حَریمت واجب شده حَج به اِحترامت تَعقیبِ نمازِ صبحِ اَحمد دیدارِ تَبَسُّم و سلامت قَدر است شبی که با تو طِی شد توحید، بیانی از مَقامت هر ناله‌ی توست شَقشَقیّه هرآهِ تو نُطقِ بی‌کلامت شمشیرِ علی برادرت بود امّا غَم و گریه یاورت بود توصیفِ تو فوقِ اِستعاره تصویرِ تو آن‌سوی نِظاره درجمله‌ی پنج‌تَن، نهادی باقیِّ چهارتن، گذاره اَحمد تاجت، علی گلوبند نورِ حَسَنین گوشواره سجّاده‌ی توست کهکشان‌ها مِهرَت روشن‌ترین ستاره مِحرابِ تو همچنان خدایت مشتاقِ زیارتت دوباره اِی جمعِ نَبوّت و اِمامت برخوردِ دو بَحرِ بی‌کناره در حَشر، به غیرِ تو پیاده تنها تویی آن میان سواره در سلطنتت قَضا و تَقدیر دو شخصِ عَوامِ هیچ‌کاره دستاس و فَلَک بگو بچرخند نِی با کَفِ دست، با اِشاره همراهِ قباله‌ات فَلَک بود داراییِ کوچکت فَدَک بود قرآن، لفظِ معانیِ تو گویاست به هم‌زبانیِ تو وحی است کَنیزِ خانه‌زادت هم‌خانه‌ی خُطبه‌خوانیِ تو مهمانِ وجود، جمعِ عالَم بر سفره‌ی مهربانی تو مریم، حَوّا سرایدارت تا کیست رفیقِ جانی تو معصومه‌ی تو گشوده راهی تا ساحتِ بی‌کرانیِ تو دارد قُم و آن حَرَم نشانی از مَدفَنِ بی‌نشانیِ تو پیرانِ طریقِ عقل و ایمان حِیرانِ تو و جوانیِ تو سُرخ است همیشه گوشِ تاریخ از صورتِ اَرغوانیِ تو آرام آرام کشته مارا افتادنِ ناگهانیِ تو قَد راست نکرده ایم از آن روز قربانِ قَدِ کَمانیِ تو با اینکه شکسته‌ای و مَجروح از پا ننشسته‌ای چنان کوه @raziolhossein
این روزا توو خونه زحمت می کشی سخته این همه مصیبت می کشی لااقل پیشَمی سربه‌زیر نباش نکنه ازم خجالت می کشی اشکای چشم حسن فدا سرت زخم رو گونه ی من فدا سرت حاضرم پای تو جونمم بدم حالا یه سیلی زدن..،فدا سرت شهرمون مثل غروبه..،دلگیره دل تو به داغ غربت اسیره تا میبیننت راهو کج می کنن الهی فاطمه واست بمیره مگه میشه غصه ی تو رو نخورد مگه میشه پای گریه هات نمرد تو همین که حس نکردی..،بَسَّمه چه فشاری در به دنده هام آوُرد گره خورده سرنوشتمون به غم عُمر باهم بودنِ ما شده کم لحظه‌ای که میخ به پهلوهام گرفت داد زدم فضّه کجاااایی؟ محسِنم... طاقت یه ذره گرما ندارم دوس دارم که راه برم..،پا ندارم موی زینبت پریشونه هنوز برا شونه کردنش نا ندارم گریه هام گریه ی پیوسته شدن راه آه و ناله هام بسته شدن دعا کن همین روزا..، زود بمیرم در و همسایه دیگه خسته شدن ای عزیزدلم ، ای همه کَسَم! دم آخری بُریده نفسم هوای حسینمونو داشته باش... برا خشکیِ لبش دلواپسم یه روزی میرسه تشنه میموونه بدنِ بی رمقش ناتوونه اِنقَدَر با نیزه ها میزننش روی پاش میخواد پا شه..،نمیتونه مُشتی بی حیا ولش نمی کنن پیرا با عصا ولش نمی کنن بدنش با خاک یکی میشه..،علی! نعل مرکبا ولش نمی کنن @raziolhossein
باری که به دوش شیعیان سنگین است از ماحصل  جنایتی ننگین است وحدت یعنی فشردن دستی که یک عمر به خون فاطمه رنگین است @raziolhossein
باری که به دوش شیعیان سنگین است از ماحصل  جنایتی ننگین است وحدت یعنی فشردن دستی که یک عمر به خون فاطمه رنگین است @raziolhossein
پیش ما فاطمیه حرف غم غیر نزن هر چه غم هست به قربان غم مادرمان @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
رو بِه شِشْ گوشه ی اَربابْ کِه چِشمَمْ  اُفتادْ جُزْ حُسِینْ هَرْ چِه که بوده استْ زِ چِشمَمْ اُفتادْ @raziolhossein
بهشت جلوه ای از کربلای توست حسین بهشت ما حرم باصفای توست حسین برات عفو به امضاى مادرت گیرد کسی که زائر صحن و سرای توست حسین به عالمی در دل بسته ايم از اول مگر به روی تو، این خانه جای توست حسین به داغ مرگ عزیزان خود نمی گرییم که اشک ما همه وقف عزای توست حسین هنوز دوست به یاد تو اشک می ریزد هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین سلام بر تو که قاتل، کریم خواند تو را سلام بر تو که عالم گدای توست حسین سلام بر تو که حتّی سپاه دشمن هم رهین منّت و لطف و عطای توست حسین بهای خون تو را جز خدا نداند کس تو کیستی که خدا خونبهای توست حسین  زیارت همه پیغمبران، زیارت حق  زیارت سر از تن جدای توست حسین سر بریده به بالای نیزه می بیند نگاه دل که به گلدسته های توست حسین   سر تو دفن شد امّا چهارده قرن است جهان پر از تو و بانگ رسای توست حسین تو آن صحیفهء صد پارهء ورق ورقی  که زخم های تنت آیه های توست حسین...   @raziolhossein
هر که برگردانْد رو از راه تو گمراه شد آنکه دورت گشت، در چشمانِ تو دلخواه شد فطرس آمد از پرِ قنداقه ات حاجت گرفت خوش به حال آنکه از آقایی ات آگاه شد بد زمین خوردم! بد آوردم! به وٱلله ِ قسم- هر کجا دست من از دامان تو کوتاه شد شهرت شش گوشه ات آنقدر بسیار است که؛ زائرت افلاک و عرش و کهکشان و ماه شد آمدند و تو نگاهی کردی و رفتند و من روزگارم روزگارم روزگارم آه شد ناخدای نابِ کشتی نجاتی تا ابد نوح آمد در حریمت خادم ِ درگاه شد سایه ات روی سرش افتاد و پای ذکر تو یوسف آزاد از شب و بی سرپناهِ چاه شد پیش از آنکه دستِ مادر طفل بسپارد به نیل تربتت را داد... پس موسی کلیم الله شد @raziolhossein
دل تاریخ در این ماجرا سوخت بر این غربت ، غریب و آشنا سوخت مدینه  هیزم آوردند  اما در آتش خیمه های کربلا سوخت @raziolhossein
امشب که ز سوز مادری در راه است با آه زمین کربلا همراه است یک سو دمِ یا بُنیّ از فاطمه است سویی به لب حسین، وا امّاه است @raziolhossein
نشست پشت درِ خانه جان دهد زهرا ولی بخاطر مولا سه ماه پیشش ماند هر آنچه تاب و توان داشت رفت از جانش همین که محسن او رفت ، آه پیشش ماند به قبر ، فاطمه خوابید با کبودیِ رو کبودی رخ او شد گواه ، پیشش ماند گذشت و رفت به گودال ، سیدالشهدا برای قتلِ به صبرش سپاه ، پیشش ماند دلیل داشت که دل کند زینب از گودال غروب ، فاطمه در قتلگاه پیشش ماند @raziolhossein
خبر هجر تو از ماذنه تا می آید بوی اشک است که از سجده ی ما می‌آید چِقَدَر آه کشیدی..،نشنیدیم تو را... اشک بر گونه ی این ناشنوا می آید تا که پروانه پرش سوخت به عاشق فهماند وصل دلبر فقط از راه فنا می‌آید مدعی نیست کسی که به تکامل برسد فقط از شیشه‌ی کم آب صدا می‌آید خوش‌به‌حالم که فقط ظرف مرا می‌شکند میل لیلی‌ست اگر گاه بلا می‌آید نه به چلّه ست نه صحرا..،اگر عاشق باشیم یار ، خود ، سرزده تا خانه‌ی ما می‌آید یا اَبانا! فقط این‌بار بغل کن ما را وا کن آغوش خودت را که گدا می آید در دل سختی و غم ذکر نجاتم زهراست حال من با دم یا فاطمه جا می آید جان پهلوی به مسمار گرفته..،برگرد... به سر شیعه از این داغ چه‌ها می آید . . بعد از آن ضربه‌ی سنگین لگد..،آه..،چه شد؟!... پشت در جای علی،فضه چرا می آید @raziolhossein