eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بانو! به محضرت همه دنیا کند سلام  چون مهر و ماه، زهره‌ی زیبا کند سلام  بر مادر تو، مادر عیسی کند سلام «ای دختری که پیش تو بابا کند سلام! تو کوثر استی و به تو طوبی کند سلام» ای آن كه گر نبود به ماه رخت نقاب! هرگز کسی به دیده نمی‌دید ماهتاب  ای مهربان! بتاب و ز ما ماه رخ متاب «زهرایی و به خانه‌ی تو هم‌چو آفتاب  هر صبح و شام، سیّد بطحا کند سلام» ای وام‌دار عطر گلت باغ سرنوشت! زیبا بُوَد به مهر تو گل ورنه زشت زشت  بر ساق عرش، کلک خدا فاطمه نوشت «بر فضّه‌ی تو مائده می‌آید از بهشت بر مادر تو حیّ تعالی کند سلام» ای اصل نور! نور اصیل تو نور رب! می‌چرخد از اشاره‌ی تو چرخ، روز و شب  آن را که نیست مهر تو حمالة الحطب «درگاه توست قبله‌ی دل‌ها و با ادب هر زنده دل به قبله‌ی دل‌ها کند سلام» بر سائل تو لطف و عطایش دهد جواب حور و مَلَک ز عرش علایش دهد جواب در شهر توس، شمس ضحایش دهد جواب «قدر تو این قَدَر که خدایش دهد جواب هر کس به حضرت تو ز هر جا کند سلام» هر کس گدای توست گدایش بُوَد بهشت  هر جاست یاد تو همه جایش بُوَد بهشت  دیوار و سقف و فرش و فضایش بُوَد بهشت «فرمود مصطفی که جزایش بُوَد بهشت هر کس که تا سه روز به زهرا کند سلام» ای رشته کوه لطف تو بر خلق، تکیه‌گاه! ما پیش کوه لطف شمايیم پرّ کاه تنها فقط تویی گل و عالم همه گیاه «ای قبر بی‌نشان تو بر غربتت گواه! مهدی کنار قبر تو تنها کند سلام» اي فرش آستان تو معراج عرشیان! مَهریّه‌ی تو خاک زمین، مِهر آسمان مِهر تو محور همه خلقت به هر زمان ای «واعظی»! سلام «مؤیّد» بر او چنان شرمنده بنده‌ای که به مولا کند سلام مرحوم @raziolhossein
زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود زهرا اگر حوراست حورای علی بود و زهرا اگر انسیه بود انسان حیدر بود زهرا تنور خانه اش گرم از ولایت بود در سفره‌ی زهرا همیشه نان حیدر بود هر جا تبسم کرد علی زهرا دلیلش شد شیرینی خرمای نخلستان حیدر بود زهرا دعا کرد و علی هم فتح خیبر کرد آرامش قبل از دم طوفان حیدر بود از سوره‌ی زهرا سه آیه جلوه کرد اما زهرا تمام جلوه‌ی قرآن حیدر بود زهرا برای ماندن نام علی جان داد آن زخمهای پشت در درمان حیدر بود زهرا که باشد از علی درد و بلا دور است زهرا همه عمرش بلاگردان حیدر بود وقتی دم در رفت یعنی فاطمه اول اذن ورود خلق بر ایوان حیدر بود زهرا مواساتش میان دود و آتش شد پهلو شکست اما یل میدان حیدر بود زهرا اگر صد سال پشت در لگد میخورد از پا نمی افتاد چون در خانه حیدر بود باری اگر افتاد ارزش داشت که افتاد مردی که پایش کشته شد دردانه ، «حیدر» بود با چل غلاف از دور و بر هی میزدند او را دستش ولی پیوسته در دامان حیدر بود در بین دست و پای دشمن دست و پا میزد دلدار حیدر بین بدخواهان حیدر بود . . ‌‌‍‍زهرا حسینی داشت او هم زیر پا افتاد اما به فکر دختر گریان حیدر بود زینب کنار خیمه حیران برادر بود انگار زهرا پشت در حیران حیدر بود خلخال از پای یهودی هم نباید کند چشم حرامی ها پی طفلان حیدر بود @raziolhossein
غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود خورشید هم زشهر به مغرب خزیده بود رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود حتی فرشته بال نمی زد به گردشان حتی نسیم هم رخشان را ندیده بود مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل از رد پای خاکی شان بوسه چیده بود آئینه ای که طاقت آهی نداشت آه این چند روز زخم ترک را چشیده بود حالا غریبه ای سر راه عبور او یک دست را برای کشیده، کشیده بود نامحرمی که کینه این خانواده داشت حالا دوباره نام علی را شنیده بود کودک دوید تا نگذارد ولی نشد دستی حرام بر رخ محرم رسیده بود دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند افتاده بود مادر و طفلی بریده بود ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد در هر دو گونه جای کبودی کشیده بود رد می شدند مادر و طفلی سپید موی از کوچه ای که قامتشان را خمیده بود شاعر؟؟؟ @raziolhossein
ای رفیق روز تنهایی ، تو تنهایی چقدر تو کجا و ما کجا دلواپس مایی چقدر راه معلوم است و ما بیراهه گردی می کنیم خسته از بی دردی ما اهل دنیایی چقدر راه را اصلا نبستی بر رفیق نیمه راه من که از شرمندگی مُردم ، تو آقایی چقدر تو طلبکاری از این چشمان‌کور من چه قدر من بدهکارم بر آن چشم مسیحایی چه قدر من ندیده دیدمت در جای جای این جهان یوسف گمگشته ی زهرا تو پیدایی چقدر در زدی خانه به خانه ، هیچ کس یارت نشد آه آقای غریب ما تو زهرایی چقدر آخرش جان می دهم از غسل روز آخرت مادر بازو شکسته ! فکر مولایی چقدر @raziolhossein
⚫️ وَ صَارَتْ‏ كَالْخيال ... 🍂 از ماهِ تمامِ من هِلالی مانده از زندگی‌ام فرضِ محالی مانده در بیداری خوابِ تو را می‌بینم خوابیده‌ای و از تو خیالی مانده @raziolhossein
نامه ی غاصب دوم لعنت الله علیه به معاویه ی ملعون این نامه را به جوهر کینه نوشته‌ام از روزهای خوب مدینه نوشته‌ام روزی که اختیار به دست سقیفه بود روزی که چشممان به رداع خلیفه بود هم فکر غصب حق علی بود در سرم هم بود ابو عبیده‌ی جراح یاورم بر روی سنت حسنه پا گذاشتم تصمیم را به عهده‌ی شورا گذاشتم میزد به کوس تفرقه بن منزرالبته خیلی از آن جماعت روشنگرالبته بن سعد حزرجی شده کوتاه آمدن با پیروان لات و هُبَل راه آمدن غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند اهل مدینه لشکر خودخواهمان شدند گفتم: بدون مایه فطیر است کارمان بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان گفتم: ز یار غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اش گرد آمدیم پشت در آشیانه‌اش پشت سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم: علی خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعت بی‌دردسر کنید گفتم: که ختم قائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است آمد صدای فاطمه از پشت در به گوش می‌گفت از امامت و حق پسر عموش حکم امامت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخص علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به پا شود در بین دود فکر علی بود فاطمه همواره گرم ذکر علی بود فاطمه گرم حمایت از علی‌اش عاشقانه بود تنها علاج کار فقط تازیانه بود کاشانه‌اش همین که پر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد این سو مغیره گرم بگو و بخند شد آن سو صدای ناله‌ی زهرا بلند شد چیزی نمانده بود فضا ملتهب شود با گریه‌های فاطمه دل‌ منقلب شود اما علی و شوکتش آمد به خاطرم شور و شکوه ضربتش آمد به خاطرم تیغ دو دم به خاطرم آمد چه کار کرد اهل قریش را به مصیبت دچار کرد پس با تمام کینه و بغضی که داشتم آنجا همه توان خودم را گذاشتم بر سینه‌ی زمین و زمان دست رد زدم بر درب نیم سوخته محکم لگد زدم طوری لگد زدم که همان پشت در نشست طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست طوری زدم معاویه در خورد بر سرش تأثیر ضربه‌های لگد کرد پرپرش طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود طوری لگد زدم که علی بی‌پسر شود طوری لگد زدم که سیر از کتک شود طوری لگد زدم جگرم هم خنک شود حتی کنار ضربه‌ی سنگین کاری‌ام مسمار درب سوخته آمد به یاری‌ام ریحانه‌ی رسول که رنگش پریده بود داغی میخ در نفسش را بریده بود افتاد در به روی تنش، رد شدم از آن داخل شدیم  داخل منزل که ناگهان از پشت در بلند شد آنجا مجدداً با پهلوی شکسته که شد سد راه من با ضربه‌ی مجدد من خورد بر زمین مرد ایستاده بود که زن خورد بر زمین یک ضربه روزگار علی را سیاه کرد سیلی زدم به فاطمه، حیدر نگاه کرد @raziolhossein
صلات من قيام من تو هستي فقط ختم كلام من تو هستي سلامم بي جواب مونده تو كوچه جواب هر سلام من تو هستي... @raziolhossein
کرده خدا بهشت را خلق برای فاطمه بوی بهشت نشنوی جز به ولای فاطمه   منطق لال من کجا مدح و ثنای وی کجا کرده خدای لم یزل مدح و ثنای فاطمه   خلقت کائینات را پنج نفر که علتند کیست میان پنج تن رکن، سوای فاطمه   جمله بنام فاطمه کرده خدا معرفی معتبر است این سخن، قول خدای فاطمه   فاطمه است و باب او فاطمه است و شوهرش فاطمه است و آل او، آل عبای فاطمه   از رخ تابناک او منفعل است آفتاب منفعلم بگویم از شرم و حیای فاطمه   معنی لفظ کوثر است ام شبیر و شبر است طاهره و مطهره کنیه برای فاطمه   دختر ختم انبیاء همسر شاه اولیاء چشم امید ما سواء سوی عطای فاطمه   عفت و عصمت و شرف از ید قدرت خدا دوخته جامه ای است بر قد رسای فاطمه   گر خود او نمی شدی جزء عوالم جهان کون و مکان نمی شدی جزء بهای فاطمه   عقل بسیط کی کند درک جلال و شوکتش سجده برند قدسایان بر کف پای فاطمه   عرض صراط می شود پهن تر از درازیش وصل شود اگر بدو تار ردای فاطمه   گفته نبی ابطحی علت غائی جهان جان من و جهانیان باد فدای فاطمه   جسم من است فاطمه، روح من است فاطمه باعث رنجشمم بود رنج و اذای فاطمه   مهر خدا است مهر او، قهر خداست قهر او علت لطف لم یزل لطف و رضای فاطمه   گر بتو(سعدی زمان)خود نکند عنایتی کی بودت لیاقتی بهر رثای فاطمه   یافته است از او بهاء عزت و رفعت و شرف قدر و شرافتش شده درد و بلای فاطمه   صورت حور او کجا سیلی ملحدی کجا گشته کبود صورت ماه لقای فاطمه @raziolhossein
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند نافله خواندی نشسته آه حیدر شد بلند باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود ای کسی که پیش تو پیمبر شد بلند از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند   @raziolhossein
میخ داغ و سینه زهرای من ای وای من سیلی و انسیه الحورای من ای وای من خانه و کاشانه و  شمع و گل و پروانه نه سوخت در آتش همه دنیای من ای وای من آیه های کوثرم افتاده زیر دست و پا لرزه افتاده به دست و پای من ای وای من ابر سیلی هر دو روی روی یارم را گرفت تار شد خورشید مه‌سیمای من ای وای من در شکست و پشت در این غصه پشتم را شکست خورد با صورت زمین طوبای(زهرای) من ای وای من کشتن یک زن ، چهل نامرد میخواهد مگر؟! داد از بی رحمی اعدای من ای وای من کینه از من داشتند و همسرم را میزدند فاطمه افتاد از پا ، پای من ای وای من بشکند دست مغیره دست یارم را شکست پیش چشم زینب کبرای من ای وای من میکشد این غم مرا آخر که شد کاشانه ام قتلگاه همسر تنهای من ای وای من فاطمه با دیدن تابوت وقتی خنده زد رفت دیگر خنده از لبهای من ای وای من بعد زهرا این من و این میخ و این دیوار و در وای من ای وای من ای وای من ای وای من @raziolhossein
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد بجای دسته گل جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد @raziolhossein
دنیا اگر صفا داشت از دخت مصطفی داشت این زندگیِ کوتاه بسیار ماجرا داشت از غربتم همین بس ، در بین بی وفایان تنها گذاشت من‌ را آنکه به من وفا داشت دستان بی حیا زد آئینه ی حیا را رو میگرفت از کور آنقدر که حیا داشت هم در شکست قلبش ، هم کوچه سینه اش سوخت از ضرب سر شنیدم ، دیوار ناله ها داشت وقتی که همسرم را با تازیانه میزد میمردم از خجالت با دستِ بسته، جا داشت نَقلِ شکستنش شد نُقل محافل شهر این ماجرای کوچه خیلی سروصدا داشت یادش به خیر روزی که جمع ، جمع ما بود من هستم آن کسی که در خانه اش کسا داشت آن یارِ دستِ تنها ، دستش شکست اما فهمید اهل دنیا یک دست هم صدا داشت زخم زبان مردم یک درد بی دوا شد اى كاش زخم سينه حداقل دوا داشت از زندگیش زهرا هرگز نگشت دلسیر مسمار همسرم را به این فراق واداشت هر طور بود آمد زهرا ميان مسجد با پهلوى شكسته دلشوره ی مرا داشت گاهی پی عیادت ، همسایه ای می آمد زهرا که بود، خانه ، خیلی برو بیا داشت هی گریه پشت گریه هی ناله پشت ناله کافر نبیند ای کاش دردی که مجتبی داشت در کوچه احترام توحید را شکستند از بسکه در جمالش او جلوه ی خدا داشت در روز های آخر بی وقفه بود مضطر دلشوره ی حسین و صحرای کربلا داشت @raziolhossein