eitaa logo
آذرخش
55 دنبال‌کننده
386 عکس
407 ویدیو
101 فایل
سعید لطیفی _طلبه حوزه علمیه خراسان: 1️⃣فلسفه 2️⃣کلام و عقاید 3️⃣روان شناسی 4️⃣سیاسی و اجتماعی 5️⃣زبان و ادبیات فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمه تعالی یک جرعه نور.... هیچ کس مثل این مرد، ساده سخن نمی گوید و در میان اساتید اخلاق هیچ سخنی به دل نشینی سخن ایشان نیست. در سفر نامه پایتخت بخش «شرح زیارت حرم امام خمینی ره» گفته آمد که «چون امام ره را غیر معصوم می دانستم توقع فضای معنوی و نوازش روحانی از حرم ایشان نداشتم که البته سخت در اشتباه بودم و شرح آن در سفر نامه آمده است.» @zarakhsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمه تعالی از حیوان پست تر..... هیچ گاه آیت الله جوادی آملی (ح) کهنه نمی شود.... @zarakhsh
بسمه تعالی لایکلف الله نفسا الا وسعها آن وجدان های بیدار که به دنبال کشف وسع خویش هستند، شب های امتحان را فراموش نکنند!! اگر در تمام سال به انداره شب امتحان کوشش کنیم چه پیشرفت هایی که حاصل نمی شود!؟!! @zarakhsh
بسمه تعالی از دو میدانی بیاموز....! سال هاست ، از های زندگی، دست و پای انسان های و ناکامی های گذرا بُرنده می‌سازند تا الهی را زخمی کنند! ما، دوندگان زندگی هستیم! هرچه قدر استعداد رشد به آدمی بدهند همان قدر هم تکلیف می‌خواهند! آن کس که در ظاهر از بقیه جلو تر است دیر تر از همه به پایان می‌رسد! نگاهت را بالا بیاور... @zarakhsh
بسمه تعالی «مادر» داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ هر کجا بیندم از دور، کُند چهره پر چین و جبین پر آژنگ با نگاه غضب آلود، زند بر دل نازک من تیر خدنگ از در خانه مرا تَرد کند همچو سنگ از دهن قُلماسنگ مادر سنگ دلت تا زنده ست شهد در کام من و توست، شَرَنگ نشوم یک دل و یک رنگ تٌرا تا نسازی دل او از خون رنگ گر تو خواهی به وصالم برسی باید این ساعت، بی خوف و درنگ روی و سینه ی تنگش بدری دل برون آری از آن سینه ی تنگ گرم و خونین به منش بازآری تا برد زآینه ی قلبم زنگ عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت وننگ حرمت مادری ازیاد ببرد خیره ازباده ودیوانه ز بنگ رفت ومادر را افکند به خاک سینه بدرید ودل آورد به چنگ قصد سر منزل معشوق نمود دل مادربه کفش چون نارنگ ازقضا خورد دم در به زمین واندکی سوده شد او را آرنگ1 وآن دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از کف آن بی فرهنگ از زمین باز چو بر خاست، نمود پی برداشتن آن آهنگ دید کز آن دل آغشته به خون آید آهسته برون این آهنگ: "آه! دست پسرم یافت خراش آخ!پای پسرم خورد به سنگ (ایرج میرزا) ________________ 1.آرنگ در این بیت همان آرنج است که به خاطر ضرورت شعری در قافیه ها، حرف جیم تبدیل به گاف شده است. @zarakhsh
بسمه تعالی وقتی به جهل جوانی بانگ بر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی‌گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟ چه خوش گفت زالی به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن گر از عهد خُردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من نکردی در این روز بر من جفا که تو شیرمردی و من پیرزن (گلستان _باب ششم _حکایت شش) @zarakhsh
بسمه تعالی سلام آقای دکتر... من برای پدر و مادرم پسری تندخو و پرتوقع هستم! متاسفانه نمی توانم احترامشان را حفظ کنم و گاه و بی گاه صدایم بر سرشان بالا می رود! خصوصا وقتی که نه حرف حساب می زنند و نه حرف حساب سرشان می شود!! پاسخ طبیب : سلام پسرم. از اینکه وجدانی بیدار داری خوشنود باش و مبادا از حمایت های خداوندی نومید گردی... من هم در کنارت هستم... برای حل این مسئله یک جمله تو را کافی است : «اگر میخواهی قلبت نسبت به آنان سرشار از عشق شود، مثل دلسوز به پدر و مادرت نیکی کن!!!» «نیکی ها در قلب طرفین، محبت می آفریند و آتش لجاجت را به خاموشی می گراید.» امام علیه السلام : اَبَرُّهما بِرَّ الاُمِّ الرئوف... خدایا کمکم کن مثل مادری رئوف به والدینم نیکی کنم . @zarakhsh
بسمه تعالی بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران ... به یادتان بودم.. یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه إنَّ لکِ عنداللهِ شأنٌ مِنَ الشأن. @zarakhsh
هدایت شده از آذرخش
256348_972.mp3
6.62M
دستم خالیه... دستامو بگیر التماس دعا...
سند (7).docx
14.9K
بسمه تعالی زبان فرسایی مجازی! تحقیق خرد این حقیر. بررسی آسیب های فضای مجازی بر زبان و ادب پارسی. @zarakhsh
بسمه تعالی. منطق مذاکراتی آمریکا! منطق آمریکا در مذاکرات از دیدگاه : « چون از همه فروماند، سلسله دوستی بجنباند، پس آنگه به دوستی کارهایی کند که هیچ نتواند.» «گلستان_باب هشتم درآداب صحبت» @zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی. چرا آذرخش؟! چندی پیش یکی از دوستان از وجه نام گذاری کانال پرسید و کنجکاو بود که چرا آذرخش اش نام نهادی؟ ✅ شیرینی کلامم را کسی خواهد چشید که دستی بر قلم داشته و دل به شعر و ادب باخته باشد. ناگفته پیداست که من شاعری توانا و نویسنده ای قدرتمند نیستم اما شعرها گفته و متن های فروان نگاشته ام پس به قدرتوان و طاقت در شاعران و نویسندگان خبره شریک هستم. گاه و بی گاه خواسته و ناخواسته معارفی ناب، جملاتی نادر و ابیاتی شیرین مثل از آسمان بر قلب شاعر فرود می آید و به سرعت ناپدید می‌شود اگر شاعر را ای بلند یا قلم و کاغذی حاضر نباشید آن مطالب لطیف می گریزد! هرچه و شاعر بیشتر باشد معارف و مطالب ناب تری از آسمان علم و ادب روزی او می‌شود و این حقیر با تمام خباثت ها این حالت را بارها و بارها ادراک کرده ام. شاهد ادعایم ابیاتی است که از حکمت اول نهج البلاغه وام گرفته ام و جالب آنکه زیر حمام بودم که این ابیات مثل آذرخش از آسمان معرفت آمد و قلب تاریک ام را روشن کرد. گفت حیدر آن امیر مؤمنون باش اندر فتنه ها اِبن لَبون (ابن لبون =شتر بچه دوساله) چون ندارد و جسمی استوار تا شوند بر دوش او هردَم سوار چونکه ندارد بی زبان تا بدوشَندَش، مداوم زیرکان این است آذرخش! آذرخش یعنی : « من هیچ ندارم! اگر گاهی نوشته ارزشمندی بر کاغذ می نشید خدای آسمان هاست.» @zarakhsh
بسمه تعالی جوان و جواد انسان هایی که را چشیده اند، اندک تفاهمی را مایه انس و الفت قرار می دهند... امروز سالروز چشم گشایی جوان ترین امامان است، امام جواد علیه السلام، 8 سال بیش نداشت که امامت به دوش گرفت و 25 ساله بود که چشمان مبارک اش را از جهان ! گمان نمی کنم لازم باشد جوانان را، به رفاقت با امام جواد علیه السلام سفارش کنم. صرف بودن ایشان برای انس بیشتر کافی است.. این بگیر و دَم از مَزَن... دوست خوبم: اکنون که را یافته ای، بهتر میتوانی از و خزان بوستان درونت برایش بگویی.... او خود جوان است و از آن مهم تر او و : «یا حبیب مَن لا حبیبَ له» است. بی معرفتی اگر برای همه جوانان نزد امام جوانت (ع) سفارش نکنی... @zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی. به رنگ آسمان! مادربزرگم را مادری مهربان بود که بیش از صد سال خدا را بندگی کرد. در عصر قاجار چشم به جهان گشود و در عهد دولت نحس چشم از جهان فروبست! چه قدر تلخ است که آغاز و انجام سرنوشت آدمی در روزگار دولت مردان تدبیر باشد. هرگاه کسی دلم را می شکست یا در آتش کسی می سوختم گرمش با آن لباس های ساده روستایی اولین پناهگاهم بود. خانه باغ کوچکی داشت که اطرافش را درختان و گردو احاطه کرده بودند. تا وقتی که سرپا بود و او را از بیگانگان بی نیاز می کرد قدم زنان خودش را به می رساند، نماز باصفایی می‌خواند و دلش را به روضه های شب جمعه زنده می کرد. خانه اش پنجره کوچکی داشت و هرگاه او را با من کاری بود از پشت همان پنجره صدایم می زد!! حافظه ام چهره پر چین و سفیدش را پشت آن پنجره قاب گرفته است. چه قدر دردناک بود که بار مرا از پشت همان پنجره صدا زد! وقتی خودم را به او رساندم دراز کشیده بود و خدا را به آبروی خانم فاطمه زهرا س قسم می داد!! نگرانش شدم احساس کردم حال به خود گرفته است. با عجله خود را به مادربزرگم رساندم و همه محله از داد و فریادم جان به لب شدند وقتی به سرعت به خانه اش برگشتم، بی بی فاطمه برای چشم هایش را بسته بود!!! آنقدر شکّه شده بودم که حتی نمی توانستم کنم فقط روی زمین نشستم و به دیوار تکیه زدم!! وقتی خاله کهن سالَم مرا در گرفت بغضم ترکید و بی تابی هایم شروع شد. خیلی مرا دوست داشت و هرگاه شب های کام اهل مسجد را به شیرین می کردند او کام فرومی بست و شکلات ها را در گوشه برای من گره می زد!! دلم برایش می سوخت دوست نداشتم شب ها در آن خانه باغ باشد لذا شب ها میهمان کلبه اش می شدم، برایم بستری گرم و نرم کنار خودش پهن می کرد و از ها و که در خاطر داشت برایم میخواند هنوز داستان و را به خاطر دارم!! اشعار زیادی از بَر داشت و همو بود که تیمم، وضو و امامان دوازده‌گانه را در غالب به من آموخت!!! با اینکه سواد نداشت اما قلب اش دریایی از سخنان بود به خاطر دارم اولين سالی که روزه بر من واجب شده بود، تابستان گرمی بود و درو کردن ها طاقتم را طاق کرد! ، کلبه گِلی بی بی فاطمه تابستان ها خیلی بود خودم را به او رساندم و کنار بسترش دراز کشیدم، بی بی فاطمه خیلی آرام گفت : «صبر کن مادر، صبر از آمده است» بسیار قانع و ساده زیست بود و همیشه می گفت : «یا خدا چیزی را به آدم می دهد که واجب است یا نمی دهد که واجب است» اُف بر این روزگار! بی بی فاطمه بیشتر از این ها می توانست کنار مان بماند، فرزندان بی معرفتش هوایش را نداشتند و آن طور که باید وشاید از او پرستاری نکردند! وقتی او خانه مادربزرگم بود خیلی حالش بهتر شده بود. آن روز که او را به خانه خودش منتقل کردند صدای را با گوش دل شنیدم! امروز سالروز ارتحال ایشان است! خدایش بیامرزد! خوش حال میشوم به فاتحه ای روح بلند ایشان را شاد کنید. @zarakhsh
بسمه تعالی لطفا نکنید!! عرض سلام و سلامت باش خدمت همه دوستان و گرامیان. چندی پیش مباحثه مفیدی پیرامون «جهاد تبیین» بر گذار شد،که بسیار علاقه مند به مشارکت‌ بودم لکن این ریه و آن فضای ، مانع گردید. در صندوقچه سرنوشت، نکاتی دارم که عصاره تجربیات برادر کوچک تان در گفت و گو های سیاسی در هر کوی و برزن بوده است: برای موفقیت در مناظرات، باید پیراهنی به تن کرد که تار و پودش مستحکم و مزین باشد، تارش مناظره است و پودش، ماده و . جهاد تبیین نیز از همین تار و پود در هم تنیده شده است. اگر حقیر پا درعرصه محتوا بگذارم بر بی تقوایی خود کوفته ام چراکه و کافی در مسئله نداشته و به حق، کلاهی از این بر سر ندارم. اما چند خطی در جهت هموار شدن مسیر صورت مناظرات می نگارم، که در عین بدیهی بودن، رمز موفقیت همگان است. 1.خدایا مقصر به کار آمدیم! انقلاب ما برخاسته از و برای برافراشتن پرچم توحید است. چه قدر شایسته ترحم است کسی که درگفت و گو های تبیینی برای خود نمایی و بر خصم لب به سخن بگشاید. کوتاهی های ما در دفاع از انقلاب، فراوان است از نیاموختن مبانی آن گرفته تا عدم مشارکت های ! من همیشه در طلیعه بحث ها چنین زمزمه می کنم : «خدایا مقصر به کار آمدیم تهی دست و امیدوار آمدیم» خودت هوای این زمین خورده را داشته باش! 2.بی مایه فطیر است! حکایت، همان حکایت چشم و ابرو است! دلش برای زیبایی ابروان انقلاب می تپد چشمان انقلاب را کور می کند! حراست از مرز های انقلاب اسلامی در گرو و بر مبانی فکری آن است. تبیین خام و بی محتوا، تخریب پنهان مکتب مان است. «اول ، وآنگهی گفتار پای بست آمده است و پس دیوار» لذا به قدر تاب و توان باید آموخت و در همان اندازه تبیین کرد، «نکو گوی گر دیر گویی چه غم!» 3.کوتاه و نافذ و نغز! چه بسیارند بی مایگانی که از بی کران دانش جز نچشیده اند اما از آنجا که حرف های خام شان را در حریر الفاظ زیبا می پیچند، می یابند و نامشان بر سر زبان ها می افتد! در گفت و گو های تبیینی، سعی کنیم نیک سخن گفته و سخن نیک هم عرضه داریم (جمله اول، دال بر بحث است جمله دوم دال بر بحث). از جملات آهنگین، ضرب المثل ها، پندانه های کوتاه، کلمات حکیمانه معصومان و رهبران نهضت اسلامی بهره جویید که در فضای عمومی جملات گونه از هزار فلسفی برنده تر است. جمله آقای رئیسی خطاب به آقای همتی را به خاطر دارید : «حکایت حال شما، حکایت دروازه بانی است که 30 تا گل خورده است و می گوید اگر من نبودم 50 تا می خوردیم» 4.از دیار جزئیات! همت خود را بر اين گمارید که از جملات و گونه بپرهیزید چراکه قصر کلیات با یک مثال نقض فرو می ریزد. خصوصا که رفتار بعض ازمسولین ما هزار هزار مثال نقض برای هر ارزشی ما تولید کرده است!! تلاش کنید بحث را با جزئیات مدیریت کنید، مطمئن باشید که مخاطب از جزئیات، آنچه شما می خواهید دریافت می کند 20 مثال برای اجرای عدالت بزنید نگاه سردش به عدالت کمی گرم می شود. 5.هدف، آرایشگر وسیله نیست! مکتبی که هایش را «حق» تغذیه می کند، هیچ باکی از پرسش و پاسخ ندارد و در دفاع از چنین مکتبی دروغ روا نیست. «تا نیک ندانی که سخن عین صواب است باید که به گفتن، دهن از هم نگشایی» البته گره زدن نگاه، به مخاطب حیله گر حق گریزی که جز با مغلوب نمی شود از پنجره مغالطه کاملا به جاست. 6.که لعنت بر این نسل ناپاک باد! همه نیک می دانند که بالا بردن صدا یا سرخی گونه و باد کردن رگ گردن، هیچ کدام دلیل بر حقانیت ادعای شما بلکه محبت شما را در دل ها خاموش می کند و تصویر زننده ای از انقلاب و انقلابی در اذهان باقی می گذارد! چه حرف های کوتاهی که هنگام خشم بر زبان جاری می‌شود و شیرینی اندیشه انقلاب را به تلخی می کشاند «بَلی، مرد آن است از روی تحقیق که چون خشم‌ آیدش باطل نگوید» نکند حرفی بزنی که بگویند : « این اخلاق را از خمینی آموخته ای؟؟» @zarakhsh
7.گاهی فقط سکوت! چه خوش گفته اند ادب ما که «هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد» نیست کسی که بی کله و بی ترمز، شمشیر بحث از بیرون می کشد. مثلا، به نظر حقیر که البته از استاد آموخته ام، عید نوروز اصلا زمان مناسبی برای کَل کَل های سیاسی نیست چراکه امروزه و ، دیر هنگام به دیدار یک دیگر می روند و ها به گرمی و استحکام گذشته نیست لذا شناخت کافی از فضای فکری یک دیگر ندارند لذا باز شدن پای بحث های سیاسی به ، شاید ختم به پنهان، شدن و یا قطع رحم شود! «مزن بی تامل به گفتار دم نکو گوی گر دیر گفتی چه غم» اینان حاصل تجربیات اندک این حقیر بود امیدوارم مفیدتان باشد. ما نصیحت به جای خود کردیم روزگاری در این به سر بردیم گر نیاید به گوشِ رغبتِ کس بر رسولان پیام باشد و بس 😁 موفقیت شما آرزوی ماست. سعید لطیفی التماس دعا @zarakhsh
بسمه تعالی اهانت های ادیبانه! ( اندر احوال دکتر سروش). و اینک کاسه به سر آمد و توفانی از التهاب دریای درونم را مواج و پر تلاطم ساخت! خود را به قلم و کاغذ _اين دو رفیق دیرینه ام _رساندم بلکه از قلم، کشتی و از کاغذ، بادبان بسازم تا دریای درون را، دریاداری کنم بلکه شود. اینکه دکتر سروش از ما بود،برای ما و درکنار ما کار می کرد بماند! اینکه امام ره را باسواد ترین رهبر تاریخ ایران می دانست بماند! اینک در جوانی اهل محاسبه بود و گناهانشان را می نوشت آن هم بماند! واینکه اینک آن جناب کجاست؟ و چرا این چنین سخن می راند و قلم می فرساید؟! آن هم بماند!! اینکه دکتر غرق در چشمه ادبیات پارسی بوده و کام قلم اش را از آب این چشمه سیر می کند، حقیقتی رشک برانگیز است!! که به قول جناب : «هنر، چشمه زاینده است و دولت پاینده» و به راستی یکی از رموز موفقیت ایشان همین قلم فریباست. داغ دل و شور سَر من نیز همین الفاظ است! الفاظ زیبایی که درکنار هم گلستانی، خرم می آفرینند و غافل از آنکه نسیم ، از آن گلستان، بوی تعفن و تحریف می آورد!!! بی چاره مخاطبی که اسلام را از دکان ایشان خریدار بوده است! آقای سروش در کلاس ها و جلسات، بی وقفه در شیپور ادب و فرهنگ و انسانیت می دمد و از به هم نوع سخن می راند و البته، برای اهل علم و نقد می گشاید!! حال آنکه در عمل سرکه انگبین ایشان صفرا پس داده است !!! و بارها شاهد کج دهنی هاو اهانت های از ایشان بوده ایم!! اهانت هایی که از کوه های بلند سرچشمه می گیرد و شخصیت مخاطب را ویران می کند ! اهانت هایی که در گل بوته هایی از الفاظ زیبا می شود و به خورد مخاطبان داده می‌شود!! اهانت ایشان به آقای عزیز و جناب آقای نمونه بارز این اهانت های ادیبانه و دلسوزی های عوام فریبانه برای اسلام است! جناب آقای سروش : امیدوارم هرکجا که هستید خوش و نیک فرجام باشید. @zarakhsh
بسمه تعالی کارگردان گیتی و نقش زینب کبری س. اگر حتی یک بهاری از بوستان بر رخسار ما نمی وزید باز برای اثبات بزرگی و بلندای حضرت زینب کبری سلام الله علیها نمی شدیم! چراکه : گیتی های سخت را به هر بازیگری نمی دهد! از های خانم می توان بزرگی شخصیت ایشان را استنباط کرد و این همان ""فلسفه و منطق است. @zarakhsh
بسمه تعالی همرنگ امّ داوود... امّ داوود، بود که به دنبال گم گشته و دور گشته اش می‌گشت نزد علیه السلام رسید و امام اعمالی را جهت ِ یافتن پسر به مادر، آموخت. از آن روز به بعد مؤمنان در نیمه ماه رجب، ام داوود شده و به دنبال خویش می گردند! من را گم کرده ام خود را هویدا می کنی؟؟ چشم ، امروز بینا می کنی؟ عقده لبیک احرام و طواف کعبه را با دعای ام داوود از دلم وا می کنی؟ التماس دعا @zarakhsh
به نام خالق لبخند. «قصه های خوب برای بچه های خوب» ❓اگر های درخشان و تیز بین ات را در خیابان های اصلی شهر بگشایی حتما را خواهی دید که در کنار مادر قدم می‌زنند در حالی که مادر چادری و دختر و بدحجاب است! چه شده است؟! مگر قدیمی ها نمی گویند : «تره به تخمش میره و حسنی به باباش» شما این پدیده را چگونه می کنید؟! ✅نمی توان این را پنهان کرد که شالوده فکری وشخصیت انسان در دوران شکل گرفته و تا میان سالی ادامه دارد. کوتاهی خانواده‌ در انتقال فرهنگ، منجر به چنین تضاد های رفتاری می شود. اگر نسل در انتقال فرهنگ و ارزش های خود _به هر دلیل کوتاهی کنند _آن فرهنگ نشده در اثر گذر زمان شکسته و فراموش می شود. شور غیر قابل وصفی در دل این حقیر نسبت به آموزش والدین وکودکان افتاده است. اگر دستان والدین از پر باشد در آینده، شاهد نسلی متدین، هنجار دوست و ساختار محور خواهیم بود. ✅یکی از شیرین ترین راه های تربیت کودکان خوانی است. لذت و اثری که یک داستان و دارد با منبر و پند و اندرز قابل مقایسه نیست. خصوصا اگر پیش از خواب باشد چراکه ذهن پرداز کودک را با مفاهیم انسان ساز گره زده و کودک را با همان خیال پردازی ها می خواباند. حقیر در همین راستا برای کودکان کتابچه عقاید نگاشتم و به زیور تصویر و رنگ و لعاب آراستم این را گفتم تا برخی نگویند، دغدغه های توخالی دارم!! پدر فرزانه انقلاب مقام معظم مجموعه کتاب های «قصه های خوب برای بچه های خوب» را معرفی کرده و فرموند : « من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون آقای آذریزدی و کتاب این مرد می‌دانم... در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. ۱۳۸۶/۱۰/۱۵» @zarakhsh